سورهٔ یوسف

محل نزول:   مکّه
تعداد کل آیات: ۱۱۱
نام‌های سوره:
یوسف، أحسن القصص
تفسیر

٧١ قَالُوا وَأَقْبَلُوا عَلَيْهِم مَّاذَا تَفْقِدُونَ

و (در حالی که) بر آنها رو کرده بودند [برادران] گفتند چه گم کرده‌‌اید؟

- ترجمه سلطانی

و (در حالی که) بر آنها رو کرده بودند (برادران) گفتند چه گم کرده‌اید؟

- ترجمه راستین

آنها رو به غلامان کرده گفتند که مگر چه چیز از شما مفقود شده است؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٢ قَالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِـمَن جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَا بِهِ زَعِيمٌ

گفتند: جام پادشاه را گم کرده‌‌ایم و کسی که آن را بیاورد بار شتری [پاداش] دارد و من ضامن او هستم

- ترجمه سلطانی

گفتند: جام پادشاه را گم کرده‌ایم و کسی که آن را بیاورد بار شتری (پاداش) دارد و من ضامن او هستم

- ترجمه راستین

غلامان گفتند: جام شاه ناپیداست و من (که رئیس انبارم) یک بار شتر طعام ضمانت کنم بر آن کس که جام را پیدا کرده بیاورد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٣ قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ

گفتند: سوگند خدای را که همانا دانسته‌‌اید که ما نیامده‌‌ایم تا در این سرزمین فساد کنیم و ما دزد نمی‌‌باشیم

- ترجمه سلطانی

گفتند: سوگند خدای را که همانا دانسته‌اید که ما نیامده‌ایم تا در این سرزمین فساد کنیم و ما دزد نمی‌باشیم

- ترجمه راستین

برادران گفتند: به خدا سوگند که شما به خوبی حال ما را دانسته و شناخته‌اید که برای فساد در این سرزمین نیامده و دزد نبوده‌ایم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٤ قَالُوا فَمَا جَزَاؤُهُ إِن كُنتُمْ كَاذِبِينَ

گفتند: پس جزای آن (سارق یا سرقت) چیست اگر دروغگو بودید

- ترجمه سلطانی

گفتند: پس جزای آن چیست اگر دروغگو بودید

- ترجمه راستین

غلامان گفتند: اگر کشف شد که دروغ می‌گویید کیفر آن چیست؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٥ قَالُوا جَزَاؤُهُ مَن وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِـمِينَ

[برادران] گفتند جزای آن، خود کسی است که در بارش پیدا شود و او [خود] جزای آن است این‌‌چنین به ستمکاران جزاء می‌‌دهیم

- ترجمه سلطانی

(برادران) گفتند جزای آن، خود کسی است که در بارش پیدا شود و او (خود) جزای آن است این‌چنین به ستمکاران جزاء می‌دهیم

- ترجمه راستین

گفتند: جزاء آن کس که این جام در رحل او یافت شود آن است که هم او را به بندگی برگیرند، که ما (دزدان و) ستمکاران را چنین به کیفر می‌رسانیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٦ فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ

پس قبل از کوله‌‌بار برادرش، در کوله‌‌بارهای آنها شروع [به تجسس] کرد [تا مبادا شکّ برند که آن از فعل آنها بوده] سپس آن را از کوله‌‌بار برادرش استخراج کرد، این‌‌چنین [کیدی] برای یوسف کید کردیم، در دین (در روش او و آداب سیاست) ملک نبود تا برادرش را بگیرد مگر آنکه خداوند می‌‌خواست، درجات کسی را که بخواهیم بالا می‌‌بریم و فوق هر دارندهٔ علمی، بسیار دانائی هست [الی علیمى که علیمى فوق او نیست]

- ترجمه سلطانی

پس قبل از کوله‌بار برادرش، در کوله‌بارهای آنها شروع (به تجسس) کرد سپس آن را از کوله‌بار برادرش استخراج کرد، این‌چنین برای یوسف کید کردیم، در دین ملک نبود تا برادرش را بگیرد مگر آنکه خداوند می‌خواست، درجات کسی را که بخواهیم بالا می‌بریم و فوق هر دارندهٔ علمی، بسیار دانائی هست

- ترجمه راستین

پس (یوسف یا مأمور او) شروع در تحقیق از بارهای ایشان پیش از بار برادر کرد، آخر آن مشربه را از بار برادر خود (بنیامین) بیرون آورد. این تدبیر را ما به یوسف آموختیم، که در آیین ملک این نبود که بتوان آن برادر را به گرو بگیرد، جز آنکه خدا بخواهد (و دستوری از طریق وحی به یوسف بیاموزد. و ما که خدای جهانیم) هر کس را بخواهیم به مراتب بلند می‌رسانیم و (تا مردم بدانند که) فوق هر دانشمندی دانشمندتری وجود دارد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٧ قَالُوا إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ

[برادران از شدّت حزن خود و غیظشان] گفتند اگر دزدی می‌‌کند پس همانا برادری داشت که او [نیز] قبلاً دزدی کرده بود پس یوسف آن را در خودش پنهان داشت و آن را برای آنها آشکار نکرد، [در نفس خود] گفت: از جهت [مرتبت و] منزلت شما بدتر هستید و خداوند به آنچه [از نسبت دادن سرقت به یوسف (ع)] که توصیف می‌‌کنید داناتر است

- ترجمه سلطانی

(برادران) گفتند اگر دزدی میکند پس همانا برادری داشت که او (نیز) قبلاً دزدی کرده بود پس یوسف آن را در خودش پنهان داشت و آن را برای آنها آشکار نکرد، گفت: از جهت منزلت شما بدتر هستید و خداوند داناتر است به آنچه که توصیف می‌کنید

- ترجمه راستین

برادران گفتند که اگر این دزدی کند (بعید نیست که) برادرش (یوسف) نیز از این پیش دزدی کرد. یوسف باز قضیه را در دل پنهان کرد و به آنها اظهار نکرد (و در دل) گفت: شما بسیار مردم بدتری هستید و خدا به حقیقت آنچه نسبت می‌دهید آگاه‌تر است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٨ قَالُوا يَاأَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ

[برادران چون حال پدرشان و حزن او و عهد مؤکّدشان با سوگند در برگرداندن بنیامین را به یاد آوردند منقبض (پریشان حال) شدند و به یوسف التجاء نمودند و بر سبیل تضرّع و استکانت (درماندگی)] گفتند: ای عزیز همانا او پدری پیر و مسنّ دارد [یعنی او در منزلتی است که مستلزم مراعات است] پس یکی از ما را به جای او بگیر که ما تو را از نیکوکاران می‌‌بینیم

- ترجمه سلطانی

(برادران) گفتند: ای عزیز همانا او پدری پیر و مسنّ دارد پس یکی از ما را به جای او بگیر که ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم

- ترجمه راستین

برادران گفتند: ای عزیز مصر، او را پدر پیری است (که به او علاقه شدیدی دارد، لطفی کن و) یکی از ما را به جای او نگاه دار، که تو به چشم دل ما از نیکان عالمی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
جزء ۱۳
سوره یوسف
حزب ۴۹

٧٩ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلَّا مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذًا لَّظَالِـمُونَ

[یوسف] گفت به خداوند پناه می‌‌برم که جز آن کسی که متاعمان را نزد او یافته‌‌ایم بگیریم که آنوقت البتّه ما [در گرفتن کسی که خداوند در گرفتن او به من اذن نداده یا در گرفتن کسی که متاع خود را نزد او نیافته‌‌ایم] ستمکاریم

- ترجمه سلطانی

(یوسف) گفت به خداوند پناه می‌برم که جز آن کسی که متاعمان را نزد او یافته‌ایم بگیریم که آنوقت البتّه ما ستمکاریم

- ترجمه راستین

یوسف گفت: معاذ اللّه که ما جز آن که متاع خود را نزد او یافته‌ایم دیگری را بگیریم، که اگر چنین کنیم بسیار مردم ستمکاری هستیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٠ فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُم مَّوْثِقًا مِّنَ اللَّهِ وَمِن قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ

پس چون [بعد از التجاء و مسئلت و عدم اجابت] از او مأیوس شدند خلاص (جدا) شدند بزرگشان نجوا کنان گفت: آیا نمی‌‌دانید که پدرتان [با استشهاد خداوند در وقت عهد کردن] از شما وثیقه‌‌ای از خداوند اخذ کرد و قبلاً دربارهٔ یوسف افراط نکردید؟ پس هرگز این سرزمین (مصر) را ترک نخواهم کرد تا آنکه پدرم به من اجازه دهد یا خداوند [با استخلاص برادرم یا با فرجی بر من به هر نحوی که بخواهد] بر من حکم کند و او بهترین حکم کنندگان است

- ترجمه سلطانی

پس چون از او مأیوس شدند خلاص (جدا) شدند بزرگشان نجوا کنان گفت: آیا نمی‌دانید که پدرتان از شما وثیقه‌ای از خداوند اخذ کرد و قبلاً دربارهٔ یوسف افراط نکردید؟ پس هرگز این سرزمین را ترک نخواهم کرد تا آنکه پدرم به من اجازه دهد یا خداوند بر من حکم کند و او بهترین حکم کنندگان است

- ترجمه راستین

چون برادران از او مأیوس شدند با خود خلوت کرده و در سخن، سرّ خود به میان آوردند، برادر بزرگ گفت: آیا نه این است که پدر از شما عهد و سوگند به نام خدا گرفته است و از این پیش هم درباره یوسف مقصر بودید؟ (ما دیگر با چه آبرو نزد پدر رویم؟) من که هرگز از این سرزمین برنخیزم تا پدرم اجازه دهد یا خدای عالم حکمی درباره من فرماید، که او بهترین حکمفرمایان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
(نمایش تمام آیات سوره)