سورهٔ کهف آیه ۲۲

تفسیر


جزء ۱۵
سوره کهف
حزب ۵۹

متن عربی آیه

٢٢ سَيَقُـولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُـولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُـولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا

ترجمه‌ها

[بعضی از آنها (از اهل کتاب و از قریش و از امّت تو) دربارهٔ عدد اصحاب کهف به اختلاف] می‌‌گویند سه نفر بودند و چهارمی سگ آنها بود. [بعضی هم] می‌‌گویند پنج نفر بودند و ششمی سگ آنها بود و از روی بی اطّلاعی چیزی می‌‌گویند و [جمعی هم] می‌‌گویند هفت نفر بودند و هشتمی سگ آنها بود. بگو خدای من به شمارهٔ آنها آگاه‌‌تر است و نمی‌‌داند آن را مگر عدّهٔ کمی، پس در آن باره گفتگو مکن مگر ظاهری و به حدس و در آن باره از دیگری هم سؤال مکن [و اقتصار کن بر آنچه ما به تو وحی می‌‌کنیم برای اینکه آنها آنچه می‌‌گویند از روی علم و بصیرت نیست]

(بعضی از آنها) (دربارهٔ عدد اصحاب کهف) می‌گویند سه نفر بودند و چهارمی سگ آنها بود. (بعضی هم) می‌گویند پنج نفر بودند و ششمی سگ آنها بود و از روی بی اطّلاعی چیزی می‌گویند و (جمعی هم) می‌گویند هفت نفر بودند و هشتمی سگ آنها بود. بگو خدای من به شمارهٔ آنها آگاه‌تر است و نمی‌داند آن را مگر عدّهٔ کمی، پس در آن باره گفتگو مکن مگر ظاهری و به حدس و در آن باره از دیگری هم سؤال مکن

بعضی خواهند گفت که عده آن اصحاب کهف سه نفر بود چهارمین هم سگ آنها، و برخی دیگر از روی خیالبافی و غیب‌گویی می‌گویند عده آنها پنج نفر بود ششمین سگ آنها، و برخی دیگر گویند: هفت نفر بودند و هشتمین سگ آنها. بگو: خدای من به عده آنها آگاه‌تر است، که بر عدد آنها به جز افراد قلیلی (مانند انبیاء و اولیاء که از طرف حق به وحی دانسته‌اند) هیچ کس آگاه نیست، پس تو (با اهل کتاب) درباره آنها مجادله مکن جز آنکه هر چه به ظاهر وحی دانستی اظهار کن و دیگر هرگز فتوا از احدی در این باب مپرس.

لغات

(برای دیدن جزییات هر کلمه روی آن کلیک کنید)

سَيَقُولُونَ
به زودی خواهند گفت
ثَلَاثَةٌ
سه (تن)
رَّابِعُهُمْ
چهارمینشان
كَلْبُهُمْ
سگشان
وَيَقُولُونَ
و می‌گویند
خَمْسَةٌ
پنج(تن)
سَادِسُهُمْ
ششمینشان
كَلْبُهُمْ
سگشان
رَجْمًا
تیری به تاریکی انداختن، از روی حدس و گمان
بِالْغَيْبِ
تیری به تاریکی انداختن، از روی حدس و گمان
وَيَقُولُونَ
و می‌گویند
سَبْعَةٌ
هفت(تن)
وَثَامِنُهُمْ
و هشتمینشان
كَلْبُهُمْ
سگ آنها
قُل
بگو
رَّبِّي
پروردگار من
أَعْلَمُ
دانا تر
بِعِدَّتِهِم
به تعداد آنها
مَّا
نمی‌شناسد آنها را
يَعْلَمُهُمْ
نمی‌شناسد آنها را
إِلَّا
مگر
قَلِيلٌ
اندکی
فَلَا
گفت و گو و جدل مکن
تُمَارِ
گفت و گو و جدل مکن
فِيهِمْ
درباره آنها
إِلَّا
مگر
مِرَاءً
ستیزه و جدال
ظَاهِرًا
گفت و گویی سطحی و ساده
وَلَا
چیزی نپرس، جویا مشو
تَسْتَفْتِ
چیزی نپرس، جویا مشو
فِيهِم
درباره‌ی آنها
مِّنْهُمْ
از آن‌ها
أَحَدًا
کسی