سورهٔ کهف

محل نزول:   مکّه
تعداد کل آیات: ۱۱۰
نام‌های سوره:
کهف، اصحاب کهف، حائله
تفسیر

٣١ أُولَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا

آنان جنّت‌‌های عدنی دارند که از تحت آنها نهرها جاری می‌‌شود، در آن با دستبندهایی از طلا آراسته می‌‌شوند و لباس‌‌هایی سبز از ابریشم نازک و ابریشم ضخیم می‌‌پوشند [در حالی که] در آنجا بر تخت‌‌ها تکیه دهنده هستند [داخل شدن در جنّت و آراسته شدن به زینت‌‌های آن] چه خوب پاداشی و [تخت‌‌ها] چه نیکو جایگاهی [برای نشستن] است

- ترجمه سلطانی

آنان جنّت‌های عدنی دارند که از تحت آنها نهرها جاری می‌شود، در آن با دستبندهایی از طلا آراسته می‌شوند و لباس‌هایی سبز از ابریشم نازک و ابریشم ضخیم می‌پوشند (در حالی که) در آنجا بر تخت‌ها تکیه دهنده هستند چه خوب پاداشی و چه نیکو جایگاهی (برای نشستن) است

- ترجمه راستین

آنهایند که بهشتهای عدن که نهرها زیر درختانش جاری است خاص آنهاست در حالی که آنان را در آن بهشت به دستبندها و زیورهای زرین بیارایند و لباس‌های سبز حریر و دیبا درپوشند و بر تخت‌ها تکیه زنند، که آن بهشت نیکو اجری و خوش آرامگاهی است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٢ وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا

و برای آنها [یعنی برای حال مؤمن و کافر و یا برای حال مخلص و منافق] مَثل بزن [حکایت حال] دو مرد (شخص) را که برای هر یک از آن دو، دو باغ از انگورها قرار دادیم و اطراف آن دو را با نخل پوشاندیم [یعنی آن دو را محاط (احاطه شده) با نخل قرار دادیم] و بین آن دو زراعتی را قرار دادیم [که از آن دو میوه‌‌های او و خورش او و نان او حاصل می‌‌شد]

- ترجمه سلطانی

و برای آنها مثل بزن دو مرد را که برای هر یک از آن دو، دو باغ از انگورها قرار دادیم و اطراف آن دو را با نخل پوشاندیم و بین آن دو زراعتی را قرار دادیم

- ترجمه راستین

و دو مرد (مؤمن و کافر) را برای امت مثل آر که به یکی از آنها دو باغ انگور دادیم و به نخل خرما اطرافش را پوشاندیم و عرصه میان آنها را کشتزار (برای گندم و سایر حبوبات) قرار دادیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٣ كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِم مِّنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا

هر یک از این دو باغ خوردنی‌‌های خود را [از میوه‌‌ها و خرما و حبوبات] می‌‌دادند و از او (صاحب خود) چیزی را ظلم (دریغ) نمی‌‌کردند [از أُکل (ثمر، رزق، محصول) چیزی به آفت نقص نمی‌‌شد یا با تغییر بحسب سال‌‌ها مانند سایر بوستان‌‌ها زیرا آنها همانطور که می‌‌سزد در سالی میوه بسیار می‌‌دهند و در سالی دیگر میوه‌‌شان کم می‌‌شود] و در میان آن دو نهری جاری کردیم [تا شُرب (آبیاری) آن دو مدام باشد و در آب دادن آن دو خسته نشوند و بهاء آن دو را زیاد نماید]

- ترجمه سلطانی

هر یک از این دو باغ خوردنی‌های خود را می‌دادند و از او (صاحب خود) چیزی را ظلم (دریغ) نمی‌کردند و در میان آن دو نهری جاری کردیم

- ترجمه راستین

آن دو باغ کاملا میوه‌های خود را بی‌هیچ آفت و نقصان بداد و در وسط آنها جوی آبی نیز روان ساختیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٤ وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا

و او (صاحب آن دو باغ) ثَمر (میوه، ثروت، مال بسیار از آن دو) داشت پس [به جهت افتخار کردن بر او] و (در حالی که) او با وی سخن می‌‌کرد به دوست [فقیر] خود گفت: من از تو مالدارتر و به لحاظ نفر چیره‌‌تر هستم

- ترجمه سلطانی

و او (صاحب آن دو باغ) ثروت داشت پس به دوست (فقیر) خود گفت: و (در حالی که) او با وی سخن می‌کرد من از تو مالدارتر و به لحاظ نفر چیره‌تر هستم

- ترجمه راستین

و این مرد که دو باغ میوه بسیار داشت با رفیق خود (که مردی مؤمن و فقیر بود) در مقام گفتگو و مفاخرت برآمد و گفت: من از تو به دارایی بیشتر و از حیث خدم و حشم نیز عزیزتر و توانمندترم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
جزء ۱۵
سوره کهف
حزب ۶۰

٣٥ وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِـمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا

و او [با دوستش] داخل باغش شد و (در حالی که) [با فخر و عُجب و غرور و غفلت از خداوند] ظالم بر نفس خود بود [به جهت اغترار (مغرور شدن) به صورت سرسبز آنها و غفلت از خداوند و قدرت او] گفت: گمان نمی‌‌کنم که این ابداً [هرگز] نابود شود

- ترجمه سلطانی

و او داخل باغش شد و (در حالی که) ظالم بر نفس خود بود گفت: گمان نمی‌کنم که این ابداً (هرگز) نابود شود

- ترجمه راستین

و روزی به باغ خود در حالی که به نفس خود ستمکار بود (چون عمر را به کفر و گناه و غفلت از خدا می‌گذرانید با کمال غرور) داخل شد، گفت: گمان ندارم هرگز این باغ نابود شود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٦ وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا

و گمان نمی‌‌کنم که ساعت [قیامت] برپا شود و البتّه اگر [فرضاً چنانکه می‌‌پنداری] به سوی پروردگارم بازگردانده شوم البتّه حتماً بهتر از این را خواهم یافت

- ترجمه سلطانی

و گمان نمی‌کنم که ساعت (قیامت) برپا شود و البتّه اگر به سوی پروردگارم بازگردانده شوم البتّه حتماً بهتر از این را خواهم یافت

- ترجمه راستین

و نیز گمان نمی‌کنم که روز قیامتی به پا شود و اگر (به فرض هم خدا و قیامتی باشد و) من به سوی خدای خود بازگردم البته (در آن جهان نیز) از این باغ دنیا منزلی بهتر خواهم یافت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٧ قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا

دوستش به او گفت و (در حالی که) او با وی گفتگو می‌‌کرد: آیا کفر می‌‌ورزی به کسی که تو را از خاک خلق کرده سپس از نطفه‌‌ای سپس تو را به صورت مردی راست [با خلقتی تمام] در آورد

- ترجمه سلطانی

و (در حالی که) او با وی گفتگو می‌کرد دوستش به او گفت: آیا کفر می‌ورزی به کسی که تو را از خاک خلق کرده سپس از نطفه‌ای سپس تو را به صورت مردی راست (با خلقتی تمام) در آورد

- ترجمه راستین

رفیق (با ایمان و فقیر) او در مقام گفتگو (و اندرز) بدو گفت: آیا به خدایی که نخست از خاک و بعد از نطفه تو را آفرید و آن‌گاه مردی کامل و آراسته خلقت ساخت کافر شدی؟!

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٨ لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا

لکن من [می‌‌گویم:] او الله، پروردگار من است، و احدی را شریک پروردگارم نمی‌‌کنم

- ترجمه سلطانی

لکن من (می‌گویم:) او الله، پروردگار من است، و احدی را شریک پروردگارم نمی‌کنم

- ترجمه راستین

لیکن من پروردگارم آن خدای یکتاست و هرگز به خدای خود احدی را شریک نخواهم ساخت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٩ وَلَـوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَوَلَدًا

و چرا آنوقت که داخل باغت شدی [به جهت اقرار به قدرت او و اینکه همه به مشیّت او است] نگفتی «ما شاء الله» (آنچه که خداوند بخواهد) قوّتی جز به خداوند نیست اگر می‌‌بینی که من از لحاظ مال و فرزند از تو کمتر هستم

- ترجمه سلطانی

و چرا آنوقت که داخل باغت شدی نگفتی «ما شاء الله» (آنچه که خداوند بخواهد) قوّتی جز به خداوند نیست اگر می‌بینی که من از لحاظ مال و فرزند از تو کمتر هستم

- ترجمه راستین

و تو چرا وقتی به باغ خود درآمدی نگفتی که همه چیز به خواست خداست و جز قدرت خدا قوه‌ای نیست؟اگر تو مرا از خود به مال و فرزند کمتر دانی (به خود مغرور مشو که).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٠ فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا

پس چه بسا پروردگارم بهتر از باغ تو را [در دنیا یا در آخرت] به من بدهد و از آسمان بر آن صاعقه‌‌ای بفرستد پس به خاکی [خشک بدون گیاه] لغزنده [تبدیل] گردد {یعنی برای عدم گیاه و درخت در آن بر خود بلغزد}

- ترجمه سلطانی

پس چه بسا پروردگارم بهتر از باغ تو را به من بدهد و از آسمان بر آن صاعقه‌ای بفرستد پس به خاکی (خشک بدون گیاه) لغزنده (تبدیل) گردد

- ترجمه راستین

امید است خدا مرا بهتر از باغ تو (در آخرت و دنیا) بدهد و بر بوستان تو آتشی فرستد که باغت یکسره نابود و با خاک صرف یکسان گردد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
(نمایش تمام آیات سوره)