سورهٔ کهف
کهف، اصحاب کهف، حائله
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجًا
ستایش برای خداوندی است که کتاب [نبوّت و صورت آن قرآن] را بر بندهاش [محمّد (ص)] نازل کرد و برای آن کجی قرار نداده
- ترجمه سلطانیستایش برای خداوندی است که کتاب را بر بندهاش نازل کرد و برای آن کجی قرار نداده
- ترجمه راستینستایش و سپاس مخصوص خداست که بر بنده خاص خود (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) این کتاب بزرگ (قرآن) را نازل کرد و در آن هیچ نقص و کژی ننهاد.
- ترجمه الهی قمشهای٢ قَيِّمًا لِّيُنذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِّن لَّدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا
[راست و] استوار است تا از سختی (عذاب) شدید [در دنیا به قتل و اَسْر (اسیر کردن) و نَهْب (غارت) و در آخرت به عذاب برزخ و قیامت و جحیم] از نزد او (بندهای که کتاب بر او نازل شد یا خداوند) بترساند و مژده دهد به مؤمنانی که اعمال صالح میکنند که آنها اجری نیکو [یعنی جنّت و نعیم آن، و البتّه رضوان خداوند بزرگتر است] دارند
- ترجمه سلطانی(راست و) استوار است تا از سختی (عذاب) شدیدی از نزد او (بندهای که کتاب بر او نازل شد یا خداوند) بترساند و مژده دهد به مؤمنانی که اعمال صالح میکنند که آنها اجری نیکو دارند
- ترجمه راستینکتابی است در نهایت استواری تا (به این کتاب بزرگ خلق را) از عذاب سخت خود بترساند و اهل ایمان را که اعمال آنها نیکوست به اجر بسیار نیکو بشارت دهد.
- ترجمه الهی قمشهای٤ وَيُنذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا
و انذار مینماید کسانی را که گفتند: خداوند فرزندی برگرفته است [یعنی کسانی را که گفتند: ملائکه دختران خداوند هستند و کسانی که گفتند: عُزیر پسر خداوند است و مسیح پسر خداوند است و ما فرزندان خداوند هستیم]
- ترجمه سلطانیو انذار مینماید کسانی را که گفتند: خداوند فرزندی برگرفته است
- ترجمه راستینو بترساند آنان را که گفتند: خدا فرزندی (برای خود) برگرفته است.
- ترجمه الهی قمشهای٥ مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن يَقُـولُونَ إِلَّا كَذِبًا
آنها و نه پدرانشان علمی به آن ندارند کلام بزرگی است که از دهان آنها خارج میشود همانا آنها جز دروغی نمیگویند [که شوب صدقی در آن نیست]
- ترجمه سلطانیآنها و نه پدرانشان علمی به آن ندارند کلام بزرگی است که از دهان آنها خارج میشود همانا آنها جز دروغی نمیگویند (شوب صدقی در آن نیست)
- ترجمه راستینآنها نه خود و نه پدرانشان از روی علم و دانش سخن نمیگویند، این کلمه بزرگی است که از دهنشان خارج میشود و جز دروغ چیزی نمیگویند.
- ترجمه الهی قمشهای٦ فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا
پس مگر تو میخواهی از بابت تأسّف [بر روی گردانیدن آنها از ایمان] که به این سخن [یعنی حدیث اصحاف کهف، یا قرآن جملگی، یا حدیث ولایت علیّ (ع) و همین مقصود است] ایمان نمیآورند [از جهت شفقت به آنان و از جهت حرص بر ایمان آنها به علی (ع)] خودت را [با غم خوردن] بر پِی آنها هلاک کنی
- ترجمه سلطانیپس مگر تو میخواهی از بابت تأسّف که به این سخن ایمان نمیآورند (با غم خوردن) خودت را بر پِی آنها هلاک کنی
- ترجمه راستیننزدیک است که اگر امت تو به این سخن (قرآن) ایمان نیاورند جان عزیزت را از شدت حزن و تأسف بر آنان هلاک سازی!
- ترجمه الهی قمشهای٧ إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
همانا ما آنچه که بر زمین است را به عنوان زینت برای آنان قرار دادهایم تا آنها را بیازماییم که کدامشان در عمل کردن نیکوتر هستند
- ترجمه سلطانیهمانا ما آنچه که بر زمین است را به عنوان زینت برای آنان قرار دادهایم تا آنها را بیازماییم که کدامشان در عمل کردن نیکوتر هستند
- ترجمه راستینما آنچه را که در زمین جلوهگر است زینت و آرایش ملک زمین قرار دادیم تا مردم را امتحان کنیم که کدام یک عملشان نیکوتر خواهد بود.
- ترجمه الهی قمشهای٨ وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا
و همانا ما البتّه آنچه را که بر آن است به عنوان خاکی (بیابانی) خشک قرار دهندهایم
- ترجمه سلطانیو همانا ما البتّه آنچه را که بر آن است به عنوان خاکی (بیابانی) خشک قرار دهندهایم
- ترجمه راستینو ما آنچه را زیور زمین گردانیدیم باز همه را به دست ویرانی و فنا میدهیم و زمین را دشتی خشک و بیگیاه خواهیم ساخت.
- ترجمه الهی قمشهای٩ أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا
آیا [تو] گمان میکنی که اصحاب کهف و رقیم از آیات [و علامات] ما عجیب [و شگفتآور] میباشند؟! [یعنی تو نباید چنین گمان کنی، چون ما آیات بسیار بزرگی به تو نشان دادیم و قضیّهٔ اصحاب کهف و ایمان آنان در برابر آنچه ما به تو دادیم بسیار آسان است]
- ترجمه سلطانیآیا (تو) گمان میکنی که اصحاب کهف و رقیم از آیات (و علامات) ما عجیب (و شگفتآور) میباشند؟!
- ترجمه راستینتو پنداری که (قصه) اصحاب کهف و رقیم (در مقابل این همه آیات قدرت و عجایب حکمتهای ما) از آیات عجیب ماست؟!
- ترجمه الهی قمشهای١٠ إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا
[تو] آن زمان [را بیاد بیاور] که یاران غار [التجاء نموده و استغاثه کردند و] عرض کردند: خدایا به ما از نزد خودت رحمت [و مهربانی] عنایت کن و ما را در کار خود [یعنی در امر دین ما که سبب دوری از کفّار و فرار از اشرار و برگزیدن راه نیکان و اخیار شده، راه صحیح و خوبی به ما نشان ده و همچنین در امر زندگانی خودمان که بدان سبب راهی برای امرار معاش و زندگی با مردم داشته باشیم] راهنمایی فرما
- ترجمه سلطانی(تو) آن زمان (را بیاد بیاور) که یاران غار عرض کردند: خدایا به ما از نزد خودت رحمت (و مهربانی) عنایت کن و ما را در کار خود راهنمایی فرما
- ترجمه راستینآنگاه که آن جوانمردان (از بیم دشمن) در غار کوه پنهان شدند و از درگاه خدا مسئلت کردند بار الها، تو در حق ما به لطف خاص خود رحمتی عطا فرما و بر ما وسیله رشد و هدایتی کامل مهیّا ساز.
- ترجمه الهی قمشهای١١ فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا
ما برگوشهای آنها در آن غار سالها پردهای کشیدیم [که مانع آنها از شنیدن صداها و آوازها میشد یا بواسطهٔ خواب یا بر اثر مرگ که چندین سال طول کشید]
- ترجمه سلطانیما برگوشهای آنها در آن غار سالها پردهای کشیدیم
- ترجمه راستینپس ما (در آن غار از خواب) بر گوش و هوش آنها تا چند سالی پرده بیهوشی زدیم.
- ترجمه الهی قمشهای١٢ ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِـمَا لَبِثُوا أَمَدًا
سپس آنان را برانگیختیم تا ظاهر شود که کدامیک از دو دسته [یعنی حزب خدا که امّت و پیروان تو نیز از آنها میباشند و از تو حکایت آنها را میشنوند یا حزب شیطان و مشرکین یا کسانی که با تو محاجّه میکنند درست شمردهاند] میتوانند مدّت خواب آنها را بشمارند
- ترجمه سلطانیسپس آنان را برانگیختیم تا ظاهر شود که کدامیک از دو دسته میتوانند مدّت خواب آنها را بشمارند
- ترجمه راستینپس از آن خواب آنان را برانگیختیم تا معلوم گردانیم کدام یک از آن دو گروه (مؤمنان اهل کتاب که در خواب اصحاب کهف اختلاف داشتند) مدت درنگ در آن غار را بهتر احصا خواهند کرد (و پی به قدرت خدا میبرند).
- ترجمه الهی قمشهای١٣ نَّحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى
ما خبر و قصّهٔ آنها را به حقّ [و صدق] برای تو میگوییم. آنها جوانانی بودند که به خدای خودشان ایمان آورده [یعنی ایمان هدایتی است از طرف خداوند و به سوی خداوند] و [چون آنان، آن را به توفیق او پیدا کرده بودند از اینرو] ما هدایت آنها را زیاد کردیم
- ترجمه سلطانیما خبر و قصّهٔ آنها را به حقّ برای تو میگوییم. آنها جوانانی بودند که به خدای خودشان ایمان آورده و ما هدایت آنها را زیاد کردیم
- ترجمه راستینما قصه آنان را بر تو به درستی حکایت خواهیم کرد. آنها جوانمردانی بودند که به خدای خود ایمان آوردند و ما بر مقام (ایمان و) هدایتشان بیفزودیم.
- ترجمه الهی قمشهای١٤ وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَّقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا
[ما] دلهای آنها را به همدیگر ربط [و پیوند] دادیم [و آن هنگامی بود که به حال همدیگر و اتّحاد در دین خود که یکتاپرستی است آگاه شدند] که [در مقابل کفر] ایستادند و گفتند پروردگار ما خداوند آسمانها و زمین است ما خدای دیگری را غیر از او نمیپرستیم [بلکه کارکنی هم غیر از او نمیدانیم] که اگر غیر از او را بپرستیم از راه منحرف شدهایم
- ترجمه سلطانی(ما) دلهای آنها را به همدیگر ربط (و پیوند) دادیم که (در مقابل کفر) ایستادند و گفتند پروردگار ما خداوند آسمانها و زمین است ما خدای دیگری را غیر از او نمیپرستیم که اگر غیر از او را بپرستیم از راه منحرف شدهایم
- ترجمه راستینو دلهای (پاک) آنها را سخت استوار و دلیر ساختیم آنگاه که آنها قیام کرده و گفتند: خدای ما پروردگار آسمانها و زمین است و ما هرگز جز خدای یکتا هیچ کس را به خدایی نمیخوانیم، که اگر بخوانیم سخت راه خطا و ظلم پیمودهایم.
- ترجمه الهی قمشهای١٥ هَـؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّـوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا
اینان ملّت ما هستند که خدایان دیگری غیر از خدای یکتا گرفتهاند چرا دلیل و برهان بر آن نمیآورند؟ در این صورت کیست که ظالمتر باشد از کسی که بر خداوند دروغ ببندد [یعنی بر خداوند نسبت دهد آنچه را که بدان اذن نداده خواه حقّ باشد و خواه باطل]
- ترجمه سلطانیاینان ملّت ما هستند که خدایان دیگری غیر از خدای یکتا گرفتهاند چرا دلیل و برهان بر آن نمیآورند؟ در این صورت کیست که ظالمتر باشد از کسی که بر خداوند دروغ ببندد
- ترجمه راستیناین قوم ما که خدایانی غیر خدای یگانه برگرفتند چرا هیچ دلیلی روشن بر خدایی آنها نمیآورند؟پس چه کسی ستمکارتر از آن کس که افترا و دروغ بر خدا میبندد؟!
- ترجمه الهی قمشهای١٦ وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَيُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا
اکنون که از مشرکین و آنچه غیر از خداوند پرستش میکنند دوری کردید [اکنون برای فرار از آنان] در غار جای گیرید [و با خدا خلوت کنید تا خداوند اجابت درخواست شما بنماید] که خداوند شما را مشمول رحمت خود قرار دهد و برای شما در کارتان آرامشی عنایت کند [که بواسطهٔ آن بتوانید با مردم مدارا کنید که حال صبر بر آزار آنها و عفو از بد کردن آنها و نصیحت به نیکوکارانشان و نیکویی کردن به همهٔ آنها به شما بدهد]
- ترجمه سلطانیاکنون که از مشرکین و آنچه غیر از خداوند پرستش میکنند دوری کردید در غار جای گیرید که خداوند شما را مشمول رحمت خود قرار دهد و برای شما در کارتان آرامشی عنایت کند
- ترجمه راستینو آنگاه اصحاب کهف با یکدیگر گفتند که شما چون از این مشرکان و خدایان باطلشان که جز خدا میپرستند دوری جستید باید به غار کوه گریخته و پنهان شوید تا خدا از رحمت خود به شما گشایش و توسعه بخشد و اسباب کار شما را با (روزی حلال و) آسایش مهیّا سازد. (آنگاه به غار کوه رفته و به خواب شدند..
- ترجمه الهی قمشهای١٧ وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا
[غاری که جای گرفتند طوری بود که] خورشید هنگام طلوع در طرف راست آنان و در غروب در طرف چپ بود و [آن غار وسیع بود که] آنها از آفتاب صدمه نمیدیدند این [خود] از آیات خدایی است، هر کس خداوند او را هدایت کند راه یافته و هر که را گمراه کند برای او ولیّ [و صاحب اختیاری] که او را راهنمایی کند نخواهی دید
- ترجمه سلطانی(غاری که جای گرفتند طوری بود که) خورشید هنگام طلوع در طرف راست آنان و در غروب در طرف چپ بود و (آن غار وسیع بود که) آنها از آفتاب صدمه نمیدیدند این (خود) از آیات خدایی است، هر کس خداوند او را هدایت کند راه یافته و هر که را گمراه کند برای او ولیّ (و صاحب اختیاری) که او را راهنمایی کند نخواهی دید
- ترجمه راستینو گردش آفتاب را چنان مشاهده میکنی که هنگام طلوع از سمت راست غار آنها برکنار و هنگام غروب نیز از جانب چپ ایشان به دور میگردد و آنها در فضای گسترده غار قرار دارند (و کاملا از حرارت خورشید در آسایشند) . این حکایت جوانمردان کهف یکی از آیات الهی است؛ هر کس را خدا راهنمایی کند او به حقیقت هدایت یافته و هر که را در گمراهی واگذارد دیگر هرگز برای چنین کس هیچ یار راهنمایی نخواهی یافت.
- ترجمه الهی قمشهای١٨ وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا
آنها را بیدار گمان میکنی [یعنی هر که آنها را ببیند گمان میبرد آنها بیدارند زیرا چشمهای آنها باز وگوئیا به شخص وارد و اطراف خود نظر میکنند یا گمان میکند که آنها زندهاند چون جسد و بدن آنها تازه و با طراوت و مانند زندگان است] ولی آنان خوابند [یا مردهاند] و آنها را به طرف راست و چپ میگردانیم [تا تصرّفات زمین در بدن آنها اثر نکرده و پوسیدگی یا از هم پاشیدگی در بدن آنها پیدا نشود] و سگ آنها [هم جلو درب غار مانند دربانی] خسبیده و دستهای خود را پهن کرده [که] اگر تو بر آنها مطّلع شوی و ببینی از آنها فرار میکنی و دلت پر از ترس و وحشت میشود
- ترجمه سلطانیآنها را بیدار گمان میکنی ولی آنان خوابند (یا مردهاند) و آنها را به طرف راست و چپ میگردانیم و سگ آنها (هم جلو درب غار مانند دربان) خسبیده و دستهای خود را پهن کرده (که) اگر تو بر آنها مطّلع شوی و ببینی از آنها فرار میکنی و دلت پر از ترس و وحشت میشود
- ترجمه راستینو آنها را بیدار پنداری و حال آنکه در خوابند و ما (برای رفع خستگی) آنان را به پهلوی راست و چپ میگردانیدیم و سگ آنها دو دست بر در آن غار گسترده داشت، و اگر بر حال ایشان مطلع شدی از آنها گریختی و از هیبت و عظمت آنان بسیار هراسان گردیدی.
- ترجمه الهی قمشهای١٩ وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا
همانطور [که آنها را میرانیدیم] برانگیختیم [یعنی همانطور که خواباندن آنها نشانی و آیت بزرگی از ما بود همینطور بیدار کردن ما آنها را آیه و علامت دیگری از غرائب و عجائب قدرت ما بود] که خودشان از [حال] همدگر سؤال کردند چقدر ما توقّف کردیم [و خوابیدیم]، [دیگران] گفتند [گمان میکنیم] یک روز یا قسمتی از روز را خوابیدیم [ولی پس از آنکه متوجّه شدند قیافهٔ آنها تغییر کرده و موها و ناخنها بلند شده تعجّب کرده و] گفتند: خداوند بهتر میداند که چقدر در اینجا ماندیم؛ [خوب است] یک نفر از خودمان را با پول به شهر بفرستیم تا جستجو کند و هر جا خوراک بهتری باشد بخرد، و خیلی با مدارا و نرمی رفتار کند که ما را نشناسند [و مغبون هم نشود و هیچکدام خود را یا رفقا را معرفی نکند]
- ترجمه سلطانیهمانطور (که آنها را میرانیدیم) برانگیختیم که خودشان از همدگر سؤال کردند چقدر ما توقّف کردیم (و خوابیدیم)، (دیگران) گفتند یک روز یا قسمتی از روز را خوابیدیم (دیگری) گفت خداوند بهتر میداند که چقدر در اینجا ماندیم؛ (خوب است) یک نفر از خودمان را با پول به شهر بفرستیم تا جستجو کند و هر جا خوراک بهتری باشد بخرد، و خیلی با مدارا و نرمی رفتار کند که ما را نشناسند (و مغبون هم نشود و هیچکدام خود را یا رفقا را معرفی نکند)
- ترجمه راستینو همچنین (که خوابشان کردیم) آنان را از خواب برانگیختیم تا (از زمان خوابشان که بر خود آنها مشتبه و نامعلوم بود) از یکدیگر بپرسند، یکی پرسید: چند مدت (در غار) درنگ کردید؟جواب دادند: یک روز تمام یا که برخی از روز. دیگر بار گفتند: خدایتان داناتر است که چند مدت در غار بودهاید، باری شما یکی را با این درهمهاتان به شهر بفرستید و باید بنگرد که کدامشان طعام پاکیزهتر و حلالتر دارند تا از آن روزیی برایتان فراهم آرد و باید با دقت و ملاحظه این کار را انجام دهد و نباید هیچکس را از حال شما آگاه سازد.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا
که اگر بفهمند، شما را [با بدترین وضعی میکشند یا] سنگسار میکنند یا مجبور میکنند که به کیش آنها برگردید [در صورتی که خداوند بر شما نعمت داده و شما را از آنها و دین آنها خلاصی و نجات عنایت فرموده و اگر بخواهید به آن کیش برگردید] در این صورت رستگار نخواهید بود
- ترجمه سلطانیکه اگر بفهمند، شما را (میکشند یا) سنگسار میکنند یا مجبور میکنند که به کیش آنها برگردید در این صورت رستگار نخواهید بود
- ترجمه راستینزیرا که اگر (این مردم کافر) بر شما آگهی و ظفر یابند شما را یا سنگسار خواهند کرد یا به آیین خودشان برمیگردانند و در آن صورت دیگر روی رستگاری نخواهید دید.
- ترجمه الهی قمشهای٢١ وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَانًا رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا
[همانطور که ما آنها را بر حالشان و طول مدّت خواب آگاه کردیم تا بیشتر نسبت به قدرت ما بصیرت پیدا کنند و بدانند که به سوی ما بر میگردند] همچنین ما دیگران را نیز بر حال آنها آگاه کردیم که بدانند وعدهٔ خداوند [بر برانگیخته شدن و زنده شدن پس از مرگ] حقّ (صحیح و راست) است و شکّی نیست که روز قیامت خواهد آمد، [این اطّلاع دادن دیگران بر حال آنها هنگامی بود که دربارهٔ آنها] گفتگو میکردند [و با همدگر گفتند] که [خوب است] در آنجا ساختمانی بکنیم [چون] خدای آنها بر حالشان آگاهتر است [و ما در آن باره گفتگو نکنیم]. کسانی که در کار آنها بیشتر وارد [و در شهر متنفّذ] بودند، گفتند در آنجا معبدی میسازیم [که عبادت خداوند بشود]
- ترجمه سلطانیهمچنین ما دیگران را نیز بر حال آنها آگاه کردیم که بدانند وعدهٔ خداوند (دربارهٔ آنها) حقّ است و شکّی نیست که روز قیامت خواهد آمد، (این اطّلاع دادن دیگران بر حال آنها هنگامی بود که دربارهٔ آنها) گفتگو میکردند (و با همدگر گفتند) که (خوب است) در آنجا ساختمانی بکنیم (چون) خدای آنها بر حالشان آگاهتر است (و ما در آن باره گفتگو نکنیم). کسانی که در کار آنها بیشتر وارد (و در شهر متنفّذ) بودند، گفتند در آنجا معبدی میسازیم (که عبادت خداوند بشود)
- ترجمه راستینو این چنین ما مردم را بر حال اصحاب کهف آگاه ساختیم تا خلق بدانند که وعده خدا (به روز معاد و زنده کردن مردگان) به حق بوده و ساعت قیامت البته بیهیچ شک خواهد آمد، آنگاه که میانشان تنازع و خلاف در امر آنها بود (یعنی در عدد یا آیین آنها که قائل به معاد و قیامت بودند) پس بعضی گفتند: باید گرد آنها حصار و بنایی بسازیم (که در حبس از خلق مستور و ممنوع شوند) خدا به احوال آنها آگاهتر است و آنان که بر واقع احوال آنها ظفر و اطلاع یافتند (یعنی خداپرستان و نیکان امت با خود) گفتند: البته بر ایشان مسجدی بنا کنیم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٢ سَيَقُـولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُـولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُـولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا
[بعضی از آنها (از اهل کتاب و از قریش و از امّت تو) دربارهٔ عدد اصحاب کهف به اختلاف] میگویند سه نفر بودند و چهارمی سگ آنها بود. [بعضی هم] میگویند پنج نفر بودند و ششمی سگ آنها بود و از روی بی اطّلاعی چیزی میگویند و [جمعی هم] میگویند هفت نفر بودند و هشتمی سگ آنها بود. بگو خدای من به شمارهٔ آنها آگاهتر است و نمیداند آن را مگر عدّهٔ کمی، پس در آن باره گفتگو مکن مگر ظاهری و به حدس و در آن باره از دیگری هم سؤال مکن [و اقتصار کن بر آنچه ما به تو وحی میکنیم برای اینکه آنها آنچه میگویند از روی علم و بصیرت نیست]
- ترجمه سلطانی(بعضی از آنها) (دربارهٔ عدد اصحاب کهف) میگویند سه نفر بودند و چهارمی سگ آنها بود. (بعضی هم) میگویند پنج نفر بودند و ششمی سگ آنها بود و از روی بی اطّلاعی چیزی میگویند و (جمعی هم) میگویند هفت نفر بودند و هشتمی سگ آنها بود. بگو خدای من به شمارهٔ آنها آگاهتر است و نمیداند آن را مگر عدّهٔ کمی، پس در آن باره گفتگو مکن مگر ظاهری و به حدس و در آن باره از دیگری هم سؤال مکن
- ترجمه راستینبعضی خواهند گفت که عده آن اصحاب کهف سه نفر بود چهارمین هم سگ آنها، و برخی دیگر از روی خیالبافی و غیبگویی میگویند عده آنها پنج نفر بود ششمین سگ آنها، و برخی دیگر گویند: هفت نفر بودند و هشتمین سگ آنها. بگو: خدای من به عده آنها آگاهتر است، که بر عدد آنها به جز افراد قلیلی (مانند انبیاء و اولیاء که از طرف حق به وحی دانستهاند) هیچ کس آگاه نیست، پس تو (با اهل کتاب) درباره آنها مجادله مکن جز آنکه هر چه به ظاهر وحی دانستی اظهار کن و دیگر هرگز فتوا از احدی در این باب مپرس.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا
{در جواب سؤالی که دربارهٔ سه موضوع پرسیده بودند آن حضرت فرمود فردا بیائید و استثناء (الّا ان یشاء الله) نگفت و چهل روز از آن حضرت وحی قطع شد} هیچگاه مگو که من فردا فلان کار را میکنم
- ترجمه سلطانیهیچگاه مگو که من فردا فلان کار را میکنم
- ترجمه راستینو تو هرگز درباره چیزی مگو که من این کار را فردا خواهم کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا
مگر آنکه به مشیّت [و خواست] خداوند موکول کنی و هر موقع فراموش کردی [و غفلت عارض شد فوراً] یاد خداوند بکن [و ذکر او بنما] و بگو امید است که خداوند مرا به راه نزدیکتر هدایت کند
- ترجمه سلطانیمگر آنکه به مشیّت (و خواست) خداوند موکول کنی و هر موقع فراموش کردی (و غفلت عارض شد) (فوراً) یاد خداوند بکن (و ذکر او بنما) و بگو امید است که خداوند مرا به راه نزدیکتر هدایت کند
- ترجمه راستینمگر آنکه بگویی (ان شاء اللّه) اگر خدا بخواهد، و چون فراموش کنی باز خدا را به یاد آر و به خلق بگو (این قدر بر سر قصه یاران کهف بحث و جدل بر پا مکنید که) امید است خدای من مرا به حقایقی بهتر و علومی برتر از این قصه هدایت فرماید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا
آنها در غارشان سیصد سال و نه سال خوابیدند
- ترجمه سلطانیآنها در غارشان سیصد سال و نه سال خوابیدند
- ترجمه راستینو آنها در کهف کوه سیصد سال، نه سال هم افزون درنگ کردند (یهود بر علی علیه السّلام در این آیه اعتراض کردند که نه سال زیاده در تورات ما نیست. حضرت پاسخ داد که این نه سال بر این است که سال شما شمسی و سال ما قمری است).
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا
بگو که خداوند داناتر است به مدّت درنگ آنها در غار، غیب و پنهان آسمان و زمین در اختیار اوست چقدر خداوند بینا و شنواست [و بینائی و شنوایی او بالاتر از حدّ تصوّر ما و ادراکات ما و احاطهٔ به هر چه تصوّر ادراک آن میشود میباشد]، برای آنها ولیی جز خداوند نیست و در حکم [و امر] خود هیچکس را شریک قرار نمیدهد
- ترجمه سلطانیبگو که خداوند داناتر است به مدّت درنگ آنها در غار، غیب و پنهان آسمان و زمین در اختیار اوست چقدر خداوند بینا و شنواست، برای آنها ولیی جز خداوند نیست و در حکم (و امر) خود هیچکس را شریک قرار نمیدهد
- ترجمه راستینبگو: خدا به زمان اقامت آنان (در غار کوه) داناتر است که او به همه اسرار غیب آسمانها و زمین محیط است، و چقدر هم بینا و شنواست!و هیچ کس جز او سرپرست و نگهبان خلق نیست واحدی را در حکم خود شریک نمیسازد.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا
و آنچه که از کتاب پروردگارت [دربارهٔ اِخبار قصص گذشتگان] به تو وحی شده است را تلاوت کن، برای کلام او تبدیل کنندهای نیست و هرگز غیر از او پناهی نخواهی یافت
- ترجمه سلطانیو آنچه که از کتاب پروردگارت به تو وحی شده است را تلاوت کن، برای کلام او تبدیل کنندهای نیست و هرگز غیر از او پناهی نخواهی یافت
- ترجمه راستینو آنچه از کتاب خدا بر تو وحی شد (بر خلق) تلاوت کن، که کلمات او را هیچ کس تغییر نتواند داد، و هرگز جز درگاه او پناهی نخواهی یافت.
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا
و خودت را همراه با آنانی که در صبح و شب پروردگارشان را میخوانند [در حالی که] وجه [ملکوتی] او را میخواهند {و آن سکینهای است که خداوند آن را بر مؤمنین نازل میکند، و همان ذکری است که با آن قلوب مؤمنین آرام میشود} به صبر وادار کن {صبر همان حبس نفس از جَزَع (بیتابی) یا از هوای آن است و معنی میدهد: نفست را از پیروی هوای خود حبس کن} و چشمانت را از آنها برنگردان که زینت حیات دنیا را بخواهی و اطاعت مکن از کسی که قلب او را از ذکر خود [همان رسول (ص) یا امیر المؤمنین (ع) است، یا ذکر مأخوذ از صاحب ذکر است] غافل کردهایم و از هوای خود تبعیّت میکند و کارش افراط [از حدّ در خروج از تحت حکم عقل] میباشد
- ترجمه سلطانیو خودت را همراه با آنانی که در صبح و شب پروردگارشان را میخوانند (در حالی که) وجه او را میخواهند به صبر وادار کن و چشمانت را از آنها برنگردان که زینت حیات دنیا را بخواهی و اطاعت مکن از کسی که قلب او را از ذکر خود غافل کردهایم و از هوای خود تبعیّت میکند و کارش افراط میباشد
- ترجمه راستینو همیشه خویش را با کمال شکیبایی به محبت آنان که صبح و شام خدای خود را میخوانند و رضای او را میطلبند وادار کن، و مبادا دیدگانت از آنان بگردد از آن رو که به زینتهای دنیا مایل باشی، و هرگز از آن که ما دل او را از یاد خود غافل کردهایم و تابع هوای نفس خود شده و به تبهکاری پرداخته متابعت مکن.
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِـمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا
و [به غافلان لائم (ملامت کننده) بر تو دربارهٔ مجالست با فقراء] بگو: حقّ [آنچه است که] از [جانب] پروردگار شما است [و آن صبر کردن با فقراء است] و کسی که بخواهد پس باید ایمان بیاورد (تسلیم من شود) [یا بگو: ولایت همان حقّ از پروردگار شما است پس کسی که میخواهد پس باید با بیعت خاصّهٔ ولویّه ایمان بیاورد] و کسی که بخواهد پس البتّه کفر میورزد ما برای ستمکاران [به خودشان در کفر ورزیدن به تو یا در ترک ولایت و غصب خلافت] آتشی را آماده کردهایم که سُرادقش (دود و غبارش) آنها را احاطه کرده است [و اگرچه به آن شعور ندارند و برای آنها ظاهر خواهیم ساخت که آن محیط به آنها میباشد] و اگر استغاثه کنند با آبی مانند فلز گداخته [دُردی روغن تفتیده (گداخته) یا نُحاس (مس) مذاب] فریادخواهی میشوند که [برای فرط حرارت آن و گندیدگیَ آن حینی که به دهان نزدیک میشود] صورتها را بریان میکند [و مُهل (گنداب، مس گداخته، قیح و چرک زخم لاشهٔ مرده)] چه بد نوشیدنی است و [آتش] چه بد متکائی (تکیه گاهی) است
- ترجمه سلطانیو بگو: حقّ (آنچه است که) از (جانب) پروردگار شما است و کسی که بخواهد پس باید ایمان بیاورد و کسی که بخواهد پس البتّه کفر میورزد ما برای ستمکاران آتشی آماده کردهایم که سُرادقش (دود و غبارش) آنها را احاطه کرده است و اگر استغاثه کنند با آبی مانند فلز گداخته فریادخواهی میشوند که صورتها را بریان میکند چه بد نوشیدنی و چه بد آرامگاهی است
- ترجمه راستینو بگو: دین حق همان است که از جانب پروردگار شما آمد، پس هر که میخواهد ایمان آرد و هر که میخواهد کافر شود، ما برای کافران ستمکار آتشی مهیا ساختهایم که شعلههای آن مانند خیمههای بزرگ گرد آنها احاطه کند و اگر (از شدت عطش) شربت آبی درخواست کنند آبی مانند مس گداخته سوزان به آنها دهند که رویها را بسوزاند و آن آب بسیار بد شربتی و آن دوزخ بسیار بد آسایشگاهی است.
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا
همانا کسانی که [با بیعت خاصّهٔ ولویّه به ولایت] ایمان آوردهاند [یا با بیعت عامّهٔ نبویّه به تو اسلام آوردند] و [با اتّصال به ولایت] اعمال صالح کردهاند ما اجر کسی را که عمل نیک کرده ضایع نمیکنیم
- ترجمه سلطانیهمانا کسانی که ایمان آوردهاند و اعمال صالح کردهاند ما اجر کسی را که عمل نیک کرده ضایع نمیکنیم
- ترجمه راستینآنان که ایمان آوردند و نیکوکار شدند ما هم اجر نیکوکاران را ضایع نخواهیم گذاشت.
- ترجمه الهی قمشهای٣١ أُولَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا
آنان جنّتهای عدنی دارند که از تحت آنها نهرها جاری میشود، در آن با دستبندهایی از طلا آراسته میشوند و لباسهایی سبز از ابریشم نازک و ابریشم ضخیم میپوشند [در حالی که] در آنجا بر تختها تکیه دهنده هستند [داخل شدن در جنّت و آراسته شدن به زینتهای آن] چه خوب پاداشی و [تختها] چه نیکو جایگاهی [برای نشستن] است
- ترجمه سلطانیآنان جنّتهای عدنی دارند که از تحت آنها نهرها جاری میشود، در آن با دستبندهایی از طلا آراسته میشوند و لباسهایی سبز از ابریشم نازک و ابریشم ضخیم میپوشند (در حالی که) در آنجا بر تختها تکیه دهنده هستند چه خوب پاداشی و چه نیکو جایگاهی (برای نشستن) است
- ترجمه راستینآنهایند که بهشتهای عدن که نهرها زیر درختانش جاری است خاص آنهاست در حالی که آنان را در آن بهشت به دستبندها و زیورهای زرین بیارایند و لباسهای سبز حریر و دیبا درپوشند و بر تختها تکیه زنند، که آن بهشت نیکو اجری و خوش آرامگاهی است.
- ترجمه الهی قمشهای٣٢ وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا
و برای آنها [یعنی برای حال مؤمن و کافر و یا برای حال مخلص و منافق] مَثل بزن [حکایت حال] دو مرد (شخص) را که برای هر یک از آن دو، دو باغ از انگورها قرار دادیم و اطراف آن دو را با نخل پوشاندیم [یعنی آن دو را محاط (احاطه شده) با نخل قرار دادیم] و بین آن دو زراعتی را قرار دادیم [که از آن دو میوههای او و خورش او و نان او حاصل میشد]
- ترجمه سلطانیو برای آنها مثل بزن دو مرد را که برای هر یک از آن دو، دو باغ از انگورها قرار دادیم و اطراف آن دو را با نخل پوشاندیم و بین آن دو زراعتی را قرار دادیم
- ترجمه راستینو دو مرد (مؤمن و کافر) را برای امت مثل آر که به یکی از آنها دو باغ انگور دادیم و به نخل خرما اطرافش را پوشاندیم و عرصه میان آنها را کشتزار (برای گندم و سایر حبوبات) قرار دادیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٣ كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِم مِّنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا
هر یک از این دو باغ خوردنیهای خود را [از میوهها و خرما و حبوبات] میدادند و از او (صاحب خود) چیزی را ظلم (دریغ) نمیکردند [از أُکل (ثمر، رزق، محصول) چیزی به آفت نقص نمیشد یا با تغییر بحسب سالها مانند سایر بوستانها زیرا آنها همانطور که میسزد در سالی میوه بسیار میدهند و در سالی دیگر میوهشان کم میشود] و در میان آن دو نهری جاری کردیم [تا شُرب (آبیاری) آن دو مدام باشد و در آب دادن آن دو خسته نشوند و بهاء آن دو را زیاد نماید]
- ترجمه سلطانیهر یک از این دو باغ خوردنیهای خود را میدادند و از او (صاحب خود) چیزی را ظلم (دریغ) نمیکردند و در میان آن دو نهری جاری کردیم
- ترجمه راستینآن دو باغ کاملا میوههای خود را بیهیچ آفت و نقصان بداد و در وسط آنها جوی آبی نیز روان ساختیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٤ وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا
و او (صاحب آن دو باغ) ثَمر (میوه، ثروت، مال بسیار از آن دو) داشت پس [به جهت افتخار کردن بر او] و (در حالی که) او با وی سخن میکرد به دوست [فقیر] خود گفت: من از تو مالدارتر و به لحاظ نفر چیرهتر هستم
- ترجمه سلطانیو او (صاحب آن دو باغ) ثروت داشت پس به دوست (فقیر) خود گفت: و (در حالی که) او با وی سخن میکرد من از تو مالدارتر و به لحاظ نفر چیرهتر هستم
- ترجمه راستینو این مرد که دو باغ میوه بسیار داشت با رفیق خود (که مردی مؤمن و فقیر بود) در مقام گفتگو و مفاخرت برآمد و گفت: من از تو به دارایی بیشتر و از حیث خدم و حشم نیز عزیزتر و توانمندترم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٥ وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِـمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا
و او [با دوستش] داخل باغش شد و (در حالی که) [با فخر و عُجب و غرور و غفلت از خداوند] ظالم بر نفس خود بود [به جهت اغترار (مغرور شدن) به صورت سرسبز آنها و غفلت از خداوند و قدرت او] گفت: گمان نمیکنم که این ابداً [هرگز] نابود شود
- ترجمه سلطانیو او داخل باغش شد و (در حالی که) ظالم بر نفس خود بود گفت: گمان نمیکنم که این ابداً (هرگز) نابود شود
- ترجمه راستینو روزی به باغ خود در حالی که به نفس خود ستمکار بود (چون عمر را به کفر و گناه و غفلت از خدا میگذرانید با کمال غرور) داخل شد، گفت: گمان ندارم هرگز این باغ نابود شود.
- ترجمه الهی قمشهای٣٦ وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا
و گمان نمیکنم که ساعت [قیامت] برپا شود و البتّه اگر [فرضاً چنانکه میپنداری] به سوی پروردگارم بازگردانده شوم البتّه حتماً بهتر از این را خواهم یافت
- ترجمه سلطانیو گمان نمیکنم که ساعت (قیامت) برپا شود و البتّه اگر به سوی پروردگارم بازگردانده شوم البتّه حتماً بهتر از این را خواهم یافت
- ترجمه راستینو نیز گمان نمیکنم که روز قیامتی به پا شود و اگر (به فرض هم خدا و قیامتی باشد و) من به سوی خدای خود بازگردم البته (در آن جهان نیز) از این باغ دنیا منزلی بهتر خواهم یافت.
- ترجمه الهی قمشهای٣٧ قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا
دوستش به او گفت و (در حالی که) او با وی گفتگو میکرد: آیا کفر میورزی به کسی که تو را از خاک خلق کرده سپس از نطفهای سپس تو را به صورت مردی راست [با خلقتی تمام] در آورد
- ترجمه سلطانیو (در حالی که) او با وی گفتگو میکرد دوستش به او گفت: آیا کفر میورزی به کسی که تو را از خاک خلق کرده سپس از نطفهای سپس تو را به صورت مردی راست (با خلقتی تمام) در آورد
- ترجمه راستینرفیق (با ایمان و فقیر) او در مقام گفتگو (و اندرز) بدو گفت: آیا به خدایی که نخست از خاک و بعد از نطفه تو را آفرید و آنگاه مردی کامل و آراسته خلقت ساخت کافر شدی؟!
- ترجمه الهی قمشهای٣٨ لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا
لکن من [میگویم:] او الله، پروردگار من است، و احدی را شریک پروردگارم نمیکنم
- ترجمه سلطانیلکن من (میگویم:) او الله، پروردگار من است، و احدی را شریک پروردگارم نمیکنم
- ترجمه راستینلیکن من پروردگارم آن خدای یکتاست و هرگز به خدای خود احدی را شریک نخواهم ساخت.
- ترجمه الهی قمشهای٣٩ وَلَـوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَوَلَدًا
و چرا آنوقت که داخل باغت شدی [به جهت اقرار به قدرت او و اینکه همه به مشیّت او است] نگفتی «ما شاء الله» (آنچه که خداوند بخواهد) قوّتی جز به خداوند نیست اگر میبینی که من از لحاظ مال و فرزند از تو کمتر هستم
- ترجمه سلطانیو چرا آنوقت که داخل باغت شدی نگفتی «ما شاء الله» (آنچه که خداوند بخواهد) قوّتی جز به خداوند نیست اگر میبینی که من از لحاظ مال و فرزند از تو کمتر هستم
- ترجمه راستینو تو چرا وقتی به باغ خود درآمدی نگفتی که همه چیز به خواست خداست و جز قدرت خدا قوهای نیست؟اگر تو مرا از خود به مال و فرزند کمتر دانی (به خود مغرور مشو که).
- ترجمه الهی قمشهای٤٠ فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا
پس چه بسا پروردگارم بهتر از باغ تو را [در دنیا یا در آخرت] به من بدهد و از آسمان بر آن صاعقهای بفرستد پس به خاکی [خشک بدون گیاه] لغزنده [تبدیل] گردد {یعنی برای عدم گیاه و درخت در آن بر خود بلغزد}
- ترجمه سلطانیپس چه بسا پروردگارم بهتر از باغ تو را به من بدهد و از آسمان بر آن صاعقهای بفرستد پس به خاکی (خشک بدون گیاه) لغزنده (تبدیل) گردد
- ترجمه راستینامید است خدا مرا بهتر از باغ تو (در آخرت و دنیا) بدهد و بر بوستان تو آتشی فرستد که باغت یکسره نابود و با خاک صرف یکسان گردد.
- ترجمه الهی قمشهای٤١ أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا
یا آب آن [در زمین] فرو برود پس هرگز نخواهی توانست که آن را [با تنقیه (لایروبی کردن) مجرای آن و تجدید منبع آن و اخراج آب از آن] طلب کنی
- ترجمه سلطانییا آب آن فرو برود پس هرگز نخواهی توانست که آن را طلب کنی
- ترجمه راستینیا آبش به زمین فرو رود و دیگر هرگز نتوانی آب به دست آری (و باغت از بیآبی خشک شود).
- ترجمه الهی قمشهای٤٢ وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُـولُ يَالَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا
و به میوههایش احاطه کرد [و تمام اموالش یا میوهٔ باغش هلاک شد همانگونه که دوستش به او گفته بود و او را انذار کرده بود] و صبح کرد [در حالی که] دستانش را [بر دو رانش] میزد به خاطر (از جهت تحسّر) آنچه که برای آن خرج کرده بود و (در حالی که) آن بر داربستهای خود فرو ریخته بود [و مُوهای (انگور) آن بر داربستهایی که مُوها بر آنها بودند افتاده بودند] و [به عنوان تذکّر (یادآوری) آنچه که دوستش او را با آن ترسانده بود] میگوید: ای کاش احدی را با پروردگارم شریک نمیکردم
- ترجمه سلطانیو به میوههایش احاطه کرد و صبح کرد (در حالی که) دستانش را (بر رانش) میزد به خاطر آنچه که برای آن خرج کرده بود و (در حالی که) آن بر داربستهای خود فرو ریخته بود و میگوید: ای کاش احدی را با پروردگارم شریک نمیکردم
- ترجمه راستینو ثمره و میوههایش همه نابود گردید و او (از شدت حزن و اندوه) بر آنچه در باغ خرج کرده بود دست بر دست میزد که بنا و اشجارش همه ویران و خشک شده بود، و میگفت: ای کاش من احدی را به خدای خود شریک نمیساختم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٣ وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا
و او گروهی را نداشت که [با دفع اهلاک یا ردّ مُهْلِک] به جای خداوند او را یاری کنند و [خود نیز، بنفسه از اهلاک خداوند و به عنوان ممتنع (امتناع کننده) از آن] غالب نبود
- ترجمه سلطانیو او گروهی را نداشت که به جای خداوند او را یاری کنند و (خود نیز) غالب نبود
- ترجمه راستینو ابدا جز خدا هیچ گروهی نبود که آن گنهکار کافر را از قهر و خشم خدا یاری و حمایت کند و نه خود مدافع خویش بود.
- ترجمه الهی قمشهای٤٤ هُنَالِكَ الْـوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا
آنجا [در آن حال ظاهر میشود که] ولایت برای خداوند حقّ [بوده] است او [به ذات خود برای متّقین کامل در تقوا] بهترین ثواب (پاداش) است [و او بهتر از هر ثوابى است] و [او به ذات خود عاقبت بر اهل تقوا] بهترین عاقبت است [و عاقبتى نیکوتر از او نیست]
- ترجمه سلطانیآنجا (در آن حال) (ظاهر میشود که) ولایت برای خداوند حقّ (بوده) است او بهترین ثواب (پاداش) و بهترین عاقبت است
- ترجمه راستینآنجا ولایت و حکمفرمایی خاص خداست که به حق فرمان دهد و بهترین اجر و ثواب و عاقبت نیکو را هم او عطا کند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٥ وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا
و برای آنها مَثَل زندگانی دنیا را بزن (یادآوری کن) که مانند آبی است که ما آن را از آسمان نازل کردهایم و گیاه زمین [بعد از روییدن آن و نمو آن و اشتداد (قوی شدن) آن] با آن درآمیخت پس گیاه خشک (شکسته شده) گردید که بادها آن را پراکنده (متفرّق) میکنند و خداوند بر هر چیزی [از انزال آب و رویانیدن زمین و قرار دادن نبات به صورت قوی مختلط سپس قرار دادن آن به صورت چوبهای خشک متفرّق] توانمند است
- ترجمه سلطانیو برای آنها مَثَل زندگانی دنیا را بزن که مانند آبی است که ما آن را از آسمان نازل کردهایم و گیاه زمین با آن درآمیخت پس گیاه خشک گردید که بادها آن را پراکنده میکنند و خداوند بر هر چیزی توانمند است
- ترجمه راستینو برای امت، زندگانی دنیا را چنین مثل زن که ما آب بارانی از آسمان نازل کنیم و به آن آب، درختان و نباتات گوناگون زمین درهم پیچیده و خرم بروید، سپس همه درهم شکسته و خشک شود و به دست بادها زیر و زبر و پراکنده گردد، و خدا بر هر چیز اقتدار کامل دارد.
- ترجمه الهی قمشهای٤٦ الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا
مال (ثروت) و پسران زینتهای زندگانی دنیا هستند [و با زوال آن زایل میشوند] و باقی ماندنیهای شایسته [نه زائل شدنیهای فاسد و اینها آنچه هستند که نفوس به آنها همّت میگمارند از مال و پسران و آنچه که در پی آن دو میآید و آنچه که ملازم آن دو است] نزد پروردگارت به عنوان ثواب (پاداش) بهتر و به جهت امید بستن بهتر هستند [پس شایسته است که انسان آن را طلب کند و آن را به عنوان آرزو قرار دهد نه مال و پسران را]
- ترجمه سلطانیمال (ثروت) و پسران زینتهای زندگانی دنیا هستند و باقی ماندنیهای شایسته نزد پروردگارت به عنوان ثواب (پاداش) بهتر و به جهت امید بستن بهتر هستند
- ترجمه راستینمال و فرزندان زیب و زینت حیات دنیاست و اعمال صالح که (تا قیامت) باقی است نزد پروردگار از نظر ثواب بهتر و از نظر امیدمندی نیکوتر است.
- ترجمه الهی قمشهای٤٧ وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا
و روزی که کوهها را [با قرار دادن آنها به صورت گرد و غبار پراکنده در جوّ] حرکت میدهیم و زمین را بارز (صاف و هموار) میبینی و آنها را حشر میکنیم پس احدی از آنها [نه محسن و نه مُسئ] را رها نمیسازیم
- ترجمه سلطانیو روزی که کوهها را حرکت میدهیم و زمین را بارز (صاف و هموار) میبینی و آنها را حشر میکنیم پس احدی از آنها را رها نمیسازیم
- ترجمه راستینو (یاد کن) روزی که ما کوهها را به رفتار آریم و زمین را صاف و بدون پست و بلندی آشکارا ببینی و همه را (در صف محشر از قبرها) برانگیزیم و یکی را فرو نگذاریم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٨ وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَّجْعَلَ لَكُم مَّوْعِدًا
و بر پروردگارت [در صفوف عدیده بحسب مراتب آنها در قُرب و بُعد] به صف عرضه میشوند [به آنان میگوییم:] همانا نزد ما آمدهاید همانطور که بار اوّل شما را خلق کردیم بلکه میپنداشتید که هرگز برای شما موعدی قرار نخواهیم داد
- ترجمه سلطانیو بر پروردگارت به صف عرضه میشوند همانا نزد ما آمدهاید همانطور که بار اوّل شما را خلق کردیم بلکه میپنداشتید که هرگز برای شما موعدی قرار نخواهیم داد
- ترجمه راستینو خلایق را در صفی بر خدا عرضه کنند (و به کافران گفته شود: دیدید) همان گونه که اول بار شما را آفریدیم باز به سوی ما باز آمدید، اما شما (به خیال باطل) پنداشتید که هرگز برای شما وعده گاهی نمینهیم (و معادی در کار نیست).
- ترجمه الهی قمشهای٤٩ وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُـولُونَ يَاوَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا
و کتاب [اعمال خلایق بین دستان محاسب] گذارده میشود پس مجرمان را بیمناک میبینی از آنچه که در آن است و میگویند: ای وای (افسوس) بر ما این چه کتابی است؟ [فعل] صغیرهای و نه کبیرهای را فرو نمیگذارد مگر آنکه آن را احصاء کرده (شمرده) است و [جزای یا نفس یا ترسیم] آنچه را که عمل کردهاند [در کتاب] حاضر مییابند و پروردگار تو به احدی ستم نمیکند
- ترجمه سلطانیو کتاب (بین دستان محاسب) گذارده میشود پس مجرمان را بیمناک میبینی از آنچه که در آن است و میگویند: ای وای بر ما این چه کتابی است؟ صغیرهای و نه کبیرهای را فرو نمیگذارد مگر آنکه آن را احصاء کرده (شمرده) است و (جزای) آنچه را که عمل کردهاند (در کتاب) حاضر مییابند و پروردگار تو به احدی ستم نمیکند
- ترجمه راستینو کتاب اعمال نیک و بد خلق را پیش نهند، آن گاه اهل عصیان را از آنچه در نامه عمل آنهاست ترسان و هراسان بینی در حالی که (با خود) گویند: ای وای بر ما، این چگونه کتابی است که اعمال کوچک و بزرگ ما را سر مویی فرو نگذاشته جز آنکه همه را احصا کرده است؟! و در آن کتاب همه اعمال خود را حاضر بینند و خدا به هیچ کس ستم نخواهد کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٥٠ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِـمِينَ بَدَلًا
و [به یاد آنها بیاور وقت قول ما را قبل از خلقتشان] آنوقت که به ملائکه گفتیم: به آدم سجده کنید، و سجده کردند جز ابلیس که از جن بود پس از امر پروردگارش فسق (نافرمانی، انحراف) کرد آیا پس شما او [که از پروردگارش که او را خلق کرد و او را تربیت کرد و به او انعام کرد اطاعت نکرد] و ذرّیّهٔ او را به جای من ولی میگیرید؟ [پس شایسته نیست که وَلیّ قرار داده شود زیرا خارج از امر مُنعم، از او احسان کردن بر نمیآید] و (حال آنکه) آنها دشمن شما هستند [ابلیس و ذرّیهٔ او] بد بدلی [از خداوند] برای ستمکاران (جعل کنندگان ولایت بر غیر مستحقّ) هستند [یا او ولىّ ظالمین است و کسی که ولىّ ظالمین است شایسته نیست که به عنوان ولیّ گرفته شود]
- ترجمه سلطانیو آنوقت که به ملائکه گفتیم: به آدم سجده کنید، و سجده کردند جز ابلیس که از جن بود پس از امر پروردگارش فسق (نافرمانی، انحراف) کرد آیا پس شما او و ذرّیّهٔ او را به جای من ولی میگیرید؟ و (حال آنکه) آنها دشمن شما هستند (ابلیس و ذرّیهٔ او) بد بدلی (از خداوند) برای ستمکاران هستند
- ترجمه راستینو (یاد آر) وقتی که به فرشتگان فرمان دادیم که بر آدم همه سجده کنید، و آنها تمام سر به سجده فرود آوردند جز شیطان که از جنس جن (دیو) بود بدین جهت از طاعت خدای خود سرپیچید، پس آیا (شما فرزندان آدم) مرا فراموش کرده و شیطان و فرزندانش را دوست خود میگیرید در صورتی که آنها شما را سخت دشمنند؟ظالمان را (که به جای خدا شیطان را به طاعت برگزیدند) بسیار بد بدلی است.
- ترجمه الهی قمشهای٥١ مَّا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا
آنها را در خلق آسمانها و زمین و نه در خلق خودشان گواه نگرفتم [پس چگونه خالق آن دو یا متصّرفین در آن دو باشند، و کسی که تسلّط و نه تصرّف در آن دو ندارد شایسته نیست که او به عنوان ولیّ گرفته شود، و آنها شاعر به کیفیّت خلقت خود نیستند تا چه رسد به خلقت غیر خود و تصرّف در آن] و من گمراه کنندگان را به عنوان بازودار [یار و کمککار] برنگرفتم
- ترجمه سلطانیآنها را در خلق آسمانها و زمین و نه در خلق خودشان گواه نگرفتم و من گمراه کنندگان را به عنوان بازودار (یار و کمککار) برنگرفتم
- ترجمه راستینمن در وقت آفرینش آسمانها و زمین و یا خلقت خود این مردم آنها را حاضر و گواه نساختم (و کمک از کسی نخواستم) و هرگز گمراه کنندگان را به مددکاری نگرفتم.
- ترجمه الهی قمشهای٥٢ وَيَوْمَ يَقُـولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُم مَّوْبِقًا
و [به آنان یادآوری کن] روزی که میگوید: نداء بدهید به شرکای من [بر زعم خود، اعمّ از شرکاء در وجوب و آلهت و عبودیّت و طاعت و ولایت و وجود] که گمان میکردید [که آنها شُرَکاء هستند]، پس آنها را میخوانند امّا آنها جوابشان را نمیدهند و (در حالی که) بین آنها هلاکتگاهی قرار دادهایم [که بعضی از آنها به بعضی نمیرسند]
- ترجمه سلطانیو روزی که میگوید: نداء بدهید به شرکای من که گمان میکردید، پس آنها را میخوانند امّا آنها جوابشان را نمیدهند و (در حالی که) بین آنها هلاکتگاهی قرار دادهایم
- ترجمه راستینو (یاد آر) روزی که خدا به کافران گوید: اکنون آنان را که شریک من گمان داشتید بخوانید (تا به فریاد شما رسند) ، آنها بخوانند و هیچ یک اجابت نکنند، و میان همه آنها (یعنی مشرکان و معبودانشان) جایگاهی سخت مهلک مقرر سازیم.
- ترجمه الهی قمشهای٥٣ وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمْ يَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا
و مجرمان آتش را میبینند آنگاه درمییابند که آنها واقع شوندگان در آن خواهند بود و از آن گریزگاهی نخواهند یافت
- ترجمه سلطانیو مجرمان آتش را میبینند آنگاه درمییابند که آنها واقع شوندگان در آن خواهند بود و از آن گریزگاهی نخواهند یافت
- ترجمه راستینو آنگاه مردم بدکار آتش دوزخ را به چشم مشاهده کنند و بدانند که در آن خواهند افتاد و از آن ابدا مفرّی ندارند.
- ترجمه الهی قمشهای٥٤ وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا
و همانا برای مردم در این قرآن از هر مَثلی [که تذکّر داده شود و عبرت (سرمشق) شود و به آن حقّ درک شود] آوردهایم و انسان [برای غلبهٔ نسیان و غفلت بر او متذکّر نمیشود و حقّ بر او مخفی میشود و] بیش از هر چیزی [که از آن جدل پدید میآید] جدل [و خصومت] میکند
- ترجمه سلطانیو همانا در این قرآن از هر مَثلی برای مردم آوردهایم و انسان بیش از هر چیزی جدل میکند
- ترجمه راستینو ما در این قرآن هرگونه مثال و بیان برای (هدایت) خلق آوردیم و لیکن آدمی بیشتر از هر چیز (با سخن حق) به جدال و خصومت برخیزد.
- ترجمه الهی قمشهای٥٥ وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَيَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا
و چه [چیزی] مردم را منع کرد از اینکه [با ایمان خاصّ و بیعت با علی (ع)] ایمان آورند آنوقت که هدی (هدایت) نزد آنها آمد {هدایت مخصوص شأن ولایت است، چنانکه انذار مخصوص شأن نبوّت است} و [با استغفار حاصل در ضمن بیعت یا با استغفار عامّ حاصل به ندامت بر مَساوی (بدیها) و طلب مغفرت لسانی] از پروردگارشان استغفار (طلب آمرزش) کنند، جز [انتظار] آنکه سنّت پیشینیان آنان را فرو بگیرد یا [استعداد] عذاب آنها را از روبرو (به صورت مشهود) فرو بگیرد
- ترجمه سلطانیو چه (چیزی) مردم را منع کرد از اینکه ایمان آورند آنوقت که هدی (هدایت) نزد آنها آمد و از پروردگارشان استغفار (طلب آمرزش) کنند، جز (انتظار) آنکه سنّت پیشینیان آنان را فرو بگیرد یا (استعداد) عذاب آنها را از روبرو فرو بگیرد
- ترجمه راستینو چون هدایت (الهی قرآن) به خلق رسید چیزی مردم را منع نکرد که آن هدایت را بپذیرند و به درگاه پروردگار خود توبه و استغفار کنند به جز آنکه (خواستند مستحق شوند تا) سنّت (عقوبت و هلاک) پیشینیان به اینان هم برسد و یا با مجازات و عذاب خدا روبرو شوند.
- ترجمه الهی قمشهای٥٦ وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنذِرُوا هُزُوًا
و ما فرستادگان را نمیفرستیم مگر به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده و کسانی که کفر ورزیدهاند با [قول] باطل مجادله میکنند تا با آن (با جدل به مبدء باطل) حقّ را باطل (بی اعتبار) کنند [یعنی از ثبات و استقرار زایل کنند] و آیات مرا و آنچه را که [به آن] انذار شدهاند را به تمسخر گرفتند
- ترجمه سلطانیو ما فرستادگان را نمیفرستیم مگر به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده و کسانی که کفر ورزیدهاند به باطل مجادله میکنند تا با آن حقّ را باطل (بی اعتبار) کنند و آیات مرا و آنچه را که (به آن) انذار شدهاند را به تمسخر گرفتند
- ترجمه راستینو ما رسولان را جز برای بشارت (نیکان) و ترسانیدن (بدان) نمیفرستیم و کافران با سخنان بیهوده باطل میخواهند جدل کرده و حق را پایمال کنند، و آیات مرا و آنچه برای تنبیه و انذارشان آمد به استهزاء گرفتند.
- ترجمه الهی قمشهای٥٧ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَن يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا
و چه کسی ستمکارتر از کسی است که به آیات پروردگارش {و اعظم آیات، انبیاء و اولیاء (ع) هستند} تذکّر داده شده و [برای عدم اقبال بر انبیاء (ع) و عدم قبول مواعظ (پندها) آنان و عناد با آنها و عدم تدبّر در سایر آیات و عدم تنبّه به آنها] از آنها اعراض کرده و آنچه [از مَساوی (بدیها)] که دستانش پیشتر کرده بود را فراموش کرده است همانا ما بر دلهای آنان حجابهایی (درپوشهایی) قرار دادهایم که مبادا (به عنوان کراهت از آنکه یا برای اینکه) آن را بفهمند و در گوشهایشان سنگینی [قرار دادهایم که آنها را از شنیدن و تقلید منع میکند] و اگر آنها را به هدایت بخوانی پس آنوقت هرگز [برای انحصار هدایت در تحقیق و تقلید و آنها از این دو ممنوع (منع شده) هستند] ابداً هدایت نخواهند شد
- ترجمه سلطانیو چه کسی ستمکارتر از کسی است که به آیات پروردگارش تذکّر داده شده و از آنها اعراض کرده و آنچه که دستانش پیشتر کرده بود را فراموش کرده است همانا ما بر دلهای آنان حجابهایی قرار دادهایم که مبادا آن را بفهمند و در گوشهایشان سنگینی (قرار دادهایم) و اگر آنها را به هدایت بخوانی پس آنوقت هرگز ابداً هدایت نخواهند شد
- ترجمه راستینو کیست ستمکارتر از آن کسی که متذکر آیات خدایش ساختند و بدانها پندش دادند و باز از آنها اعراض کرد و از اعمال زشتی که کرده بود به کلی فراموش کرد و ما (پس از اتمام حجت) بر دلهایشان پردهها (ی جهل و قساوت) انداختیم تا دیگر آیات ما را فهم نکنند، و گوش آنها را (از شنیدن سخن حق) سنگین ساختیم و اگر به هدایتشان بخوانی دیگر ابدا هدایت نخواهند یافت.
- ترجمه الهی قمشهای٥٨ وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُم بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن يَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلًا
و پروردگار تو بسیار آمرزنده و دارندهٔ رحمت است اگر آنها را به خاطر آنچه که کسب کردهاند مؤاخذه میکرد البتّه عذاب را برای آنها تعجیل میکرد [یعنی اینکه طبع (مُهْر خوردن) قلوب و سنگینی گوشها به سبب عمل آنها است و از رحمت او است که عذاب بر آنها تعجیل نمیشود] بلکه برای [عذاب] آنها موعدی هست که هرگز در برابر آن [موعد یا خداوند] ملجأئی (پناهگاهی) نخواهند یافت
- ترجمه سلطانیو پروردگار تو بسیار آمرزنده و دارندهٔ رحمت است اگر آنها را به خاطر آنچه که کسب کردهاند مؤاخذه میکرد البتّه عذاب را برای آنها تعجیل میکرد بلکه برای (عذاب) آنها موعدی هست که هرگز در برابر آن پناهگاهی نخواهند یافت
- ترجمه راستینو خدای تو بسیار آمرزنده و بینهایت دارای کرم و رحمت است، اگر خواهد تا خلق را به کردارشان مؤاخذه کند همانا در عذابشان تعجیل و تسریع کند و لیکن برای (عذاب) آنان وقت معین (در عالم قیامت) مقرر است که از آن هرگز پناه و گریزگاهی نخواهند یافت.
- ترجمه الهی قمشهای٥٩ وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَـمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِدًا
و [اهل] این شهرها (قریههای امّتهای گذشته) را هلاکشان کردیم چون [با معاصی و اعراض از آیات به خودشان یا به عناد یا به خلق با صدّ و منع از آیات به آیات] ظلم میکردند و برای هلاکت آنها [نیز] موعدی را قرار دادیم
- ترجمه سلطانیو (اهل) این شهرها را هلاکشان کردیم چون ظلم میکردند و برای هلاکت آنها (نیز) موعدی را قرار دادیم
- ترجمه راستینو این است شهر و دیارهایی که اهل آن را چون ظلم و ستم کردند هلاک ساختیم و بر وقت هلاکشان موعدی معلوم مقرر گردانیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای٦٠ وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا
[به یاد بیاور] زمانی [را] که موسی به [یوشع] همراه [و شاگرد] خود گفت من دست از طلب بر ندارم تا آنکه به محلّ تلاقی دو دریا برسم یا سالهای متمادی [و هشتاد سال] بگذرد
- ترجمه سلطانی(به یاد بیاور) زمانی (را) که موسی به (یوشع) همراه (و شاگرد) خود گفت من دست از طلب بر ندارم تا آنکه به محلّ تلاقی دو دریا برسم یا سالهای متمادی (هشتاد سال) بگذرد
- ترجمه راستینو (به یاد آر) وقتی که موسی به شاگردش (یوشع که وصی و خلیفه او بود) گفت: من دست از طلب برندارم تا به مجمع البحرین (به محل برخورد دو دریا) برسم یا سالها عمر در طلب بگذرانم.
- ترجمه الهی قمشهای٦١ فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا
چون به محلّ تلاقی دو دریا رسیدند ماهی را [که برای خوراک تهیّه دیده بودند] فراموش کردند، و در دریا به حرکت آمد و رفت
- ترجمه سلطانیچون به محلّ تلاقی دو دریا رسیدند ماهی را (که برای خوراک تهیّه دیده بودند) فراموش کردند، و در دریا به حرکت آمد و رفت
- ترجمه راستینو چون موسی و شاگردش بدان مجمع البحرین رسیدند ماهی غذای خود را فراموش کردند و آن ماهی راه به دریا برگرفت و رفت.
- ترجمه الهی قمشهای٦٢ فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا
چون [از محلّ تلاقی دو دریا] گذشتند [موسی به یوشع] گفت غذای ما را بیاور که در این سفر [خیلی] خسته شدهایم
- ترجمه سلطانیچون (از محلّ تلاقی دو دریا) گذشتند (موسی به یوشع) گفت غذای ما را بیاور که در این سفر (خیلی) خسته شدهایم
- ترجمه راستینپس چون که از آن مکان بگذشتند موسی به شاگردش گفت: چاشت ما را بیاور که ما در این سفر رنج بسیار دیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای٦٣ قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا
ناگاه [یوشع به خاطرش آمد و با تعجّب] گفت: موقعی که ما روی سنگ جا گرفتیم، من ماهی را فراموش کردم و این فراموشی هم از طرف شیطان بود، و [ماهی هم] ناگهان راه دریا را پیش گرفت و از دست من خارج شد
- ترجمه سلطانیناگاه (یوشع به خاطرش آمد و با تعجّب) گفت موقعی که ما روی سنگ جا گرفتیم، من ماهی را فراموش کردم و این فراموشی هم از طرف شیطان بود، و (ماهی هم) ناگهان راه دریا را پیش گرفت و از دست من خارج شد
- ترجمه راستینوی گفت: در نظر داری آنجا که بر سر سنگی منزل گرفتیم؟من (آنجا) ماهی را فراموش کردم و آن را جز شیطان از یادم نبرد و شگفت آنکه ماهی بریان راه دریا گرفت و برفت.
- ترجمه الهی قمشهای٦٤ قَالَ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا
[موسی] گفت [چرا نگفتی]، چون [همین موضوع بود که] من انتظار آن را داشتم، برگردیم؛ سپس همان راهی را که آمده بودند برگشتند [تا به مجمع البحرین رسیدند]
- ترجمه سلطانی(موسی) گفت (چرا نگفتی)، چون (همین موضوع بود که) من انتظار آن را داشتم، برگردیم؛ سپس همان راهی را که آمده بودند برگشتند (تا به مجمع البحرین رسیدند)
- ترجمه راستینموسی گفت: آنجا همان مقصدی است که ما در طلب آن بودیم، و از آن راهی که آمدند به آنجا برگشتند.
- ترجمه الهی قمشهای٦٥ فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا
ناگهان [در آن محل] بندهای از بندگان ما را یافتند [که او را مشمول رحمت خود قرار داده] و از نزد خود به او علم آموخته بودیم
- ترجمه سلطانیناگهان (در آن محل) بندهای از بندگان ما را یافتند (که او را مشمول رحمت خود قرار داده) و از نزد خود به او علم آموخته بودیم
- ترجمه راستیندر آنجا بندهای از بندگان خاص ما را یافتند که او را رحمت و لطف خاصی از نزد خود عطا کردیم و هم از نزد خود وی را علم (لدنّی و اسرار غیب الهی) آموختیم.
- ترجمه الهی قمشهای٦٦ قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا
موسی [به خضر] گفت: آیا [اجازه میدهی که] من [همراهی و] پیروی تو بکنم که از آنچه خداوند به تو تعلیم داده به من هم تعلیم دهی و راهنمایی کنی؟
- ترجمه سلطانیموسی (به خضر) گفت آیا (اجازه میدهی که) من (همراهی و) پیروی تو بکنم که از آنچه خداوند به تو تعلیم داده به من هم تعلیم دهی و راهنمایی کنی؟
- ترجمه راستینموسی به آن شخص دانا (و خضر زمان) گفت: آیا من تبعیت (و خدمت) تو کنم تا از علم لدنّی خود مرا بیاموزی؟
- ترجمه الهی قمشهای٦٧ قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا
[خضر در جواب به موسی] گفت: که تو نمیتوانی با من صبرکنی
- ترجمه سلطانی(خضر در جواب به موسی) گفت: که تو نمیتوانی با من صبرکنی
- ترجمه راستینآن عالم پاسخ داد که تو هرگز نمیتوانی که (تحمل اسرار کرده و) با من صبر پیشه کنی.
- ترجمه الهی قمشهای٦٩ قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا
[موسی] گفت: به خواست خداوند مرا صابر خواهی دید و در هیچ امری نافرمانی تو نخواهم کرد
- ترجمه سلطانی(موسی) گفت: به خواست خداوند مرا صابر خواهی دید و در هیچ امری نافرمانی تو نخواهم کرد
- ترجمه راستینموسی گفت: به خواست خدا مرا با صبر و تحمل خواهی یافت و هرگز در هیچ امر با تو مخالفت نخواهم کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٧٠ قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا
[خضر (ع) در جواب به موسی (ع)] گفت: پس اگر [بخواهی] پیروی من بکنی از من علّت هیچ امری را سؤال نکن تا [خودم بعداً] برای تو شرح دهم
- ترجمه سلطانی(خضر (ع) در جواب به موسی (ع)) گفت: پس اگر (بخواهی) پیروی من بکنی از من علّت هیچ امری را سؤال نکن تا (خودم بعداً) برای تو شرح دهم
- ترجمه راستینآن عالم گفت: پس اگر تابع من شدی دیگر از هر چه من کنم هیچ سؤال مکن تا وقتی که من خود تو را از آن راز آگاه سازم.
- ترجمه الهی قمشهای٧١ فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا
سپس [از آنجا] حرکت کردند [و به راه افتادند] تا در کنار دریا کشتیئی را سوار شدند. [خضر بعداً] کشتی را سوراخ کرد، [موسی به عنوان اعتراض خود] گفت: آیا سوراخ میکنی که سرنشینان [کشتی] را غرق کنی؟ بسیار کار ناپسندی میکنی!
- ترجمه سلطانیسپس (از آنجا) حرکت کردند (و به راه افتادند) تا در کنار دریا کشتیئی را سوار شدند. (خضر بعداً) کشتی را سوراخ کرد، (موسی به عنوان اعتراض خود) گفت: آیا سوراخ میکنی که سرنشینان (کشتی) را غرق کنی؟ بسیار کار ناپسندی میکنی!
- ترجمه راستینسپس هر دو با هم برفتند تا وقتی که در کشتی سوار شدند. آن عالم کشتی را بشکست، موسی گفت: ای مرد، آیا کشتی شکستی تا اهل آن را به دریا غرق کنی؟! بسیار کار منکر و شگفتی به جای آوردی.
- ترجمه الهی قمشهای٧٢ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا
[خضر] گفت: من به تو گفتم، که تو نمیتوانی [کارهای من را تحّمل نمائی و] با من صبر کنی
- ترجمه سلطانی(خضر) گفت: من به تو گفتم، که تو نمیتوانی (کارهای من را تحّمل نمائی و) با من صبر کنی
- ترجمه راستینگفت: آیا من نگفتم که هرگز ظرفیت و توانایی آنکه با من صبر کنی نداری؟
- ترجمه الهی قمشهای٧٣ قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا
[موسی ناگهان به خود آمد و پیمانی را که با خضر بسته بود به یاد آورد و شرمسار شده و] درخواست کرد که [من غفلت کرده و] فراموش نمودم، بر من مگیر و سختگیری به من منما
- ترجمه سلطانی(موسی ناگهان به خود آمد و پیمانی را که با خضر بسته بود به یاد آورد و شرمسار شده و) درخواست کرد که (من غفلت کرده و) فراموش نمودم، بر من مگیر و سختگیری به من منما
- ترجمه راستینموسی گفت: (این یک بار) بر من مگیر که شرط خود را فراموش کردم و مرا تکلیف سخت طاقت فرسا نفرما.
- ترجمه الهی قمشهای٧٤ فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا
سپس [از کشتی بیرون آمده] حرکت کردند تا پسر بچهای را دیدند [که با چند نفر همسال خود مشغول بازی است، خضر] او را کشت، [ناگاه موسی] زبان اعتراض گشود که چرا شخص بیگناهی را [که مرتکب قتلی نشده] کشتی؟! بسیار کار ناشایستی کردی!
- ترجمه سلطانیسپس (از کشتی بیرون آمده) حرکت کردند تا پسر بچهای را دیدند (که با چند نفر همسال خود مشغول بازی است، خضر) او را کشت، (ناگاه موسی) زبان اعتراض گشود که چرا شخص بیگناهی را (که مرتکب قتلی نشده) کشتی؟! بسیار کار ناشایستی کردی!
- ترجمه راستینو باز هم روان شدند تا به پسری برخوردند، او پسر را (بیگفتگو) به قتل رسانید. باز موسی گفت: آیا نفس محترمی که کسی را نکشته بود بیگناه کشتی؟همانا کار بسیار منکر و ناپسندی کردی.
- ترجمه الهی قمشهای٧٥ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا
[باز خضر] گفت: آیا به تو نگفتم که تو نمیتوانی با من همراهی کنی [و تحّمل همسفری مرا نداری]؟
- ترجمه سلطانی(باز خضر) گفت: آیا به تو نگفتم که تو نمیتوانی با من همراهی کنی (و تحّمل همسفری مرا نداری)؟
- ترجمه راستینگفت: آیا با تو نگفتم که تو هرگز ظرفیت و مقام آنکه با من صبر کنی نخواهی داشت؟
- ترجمه الهی قمشهای٧٦ قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا
[موسی با خجالت و سرافکندگی با زبان عذرخواهی] گفت: اگر مجدّد [بر تو اعتراض کرده و] سؤال نمودم مرا از خود بران و عذر تو هم خواسته است
- ترجمه سلطانی(موسی با خجالت و سرافکندگی با زبان عذرخواهی) گفت: اگر مجدّد (بر تو اعتراض کرده و) سؤال نمودم مرا از خود بران و عذر تو هم خواسته است
- ترجمه راستینموسی گفت: اگر بار دیگر از تو مؤاخذه و اعتراضی کردم از آن بعد با من ترک صحبت و رفاقت کن که از (تقصیر) من عذر موجه (بر متارکه دوستی) به دست خواهی داشت.
- ترجمه الهی قمشهای٧٧ فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَن يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا
سپس [از آنجا] حرکت کرده [به راه خود ادامه دادند] تا به قریهای (ناصره) رسیدند، از مردم آنجا درخواست خوراک نمودند و آنها نپذیرفتند. [از آنجا عبور میکردند] دیواری دیدند که نزدیک بود فرو ریزد [و از بین برود] و [خضر] آن را راست کرد [و محکم نمود]؛ [موسی] گفت کاش برای این کار اجرتی میگرفتی
- ترجمه سلطانیسپس (از آنجا) حرکت کرده (به راه خود ادامه دادند) تا به قریهای رسیدند، از مردم آنجا درخواست خوراک نمودند و آنها نپذیرفتند. (از آنجا عبور میکردند) دیواری دیدند که نزدیک بود فرو ریزد (و از بین برود) و (خضر) آن را راست کرد (و محکم نمود)؛ (موسی) گفت کاش برای این کار اجرتی میگرفتی
- ترجمه راستینباز با هم روان شدند تا وارد بر شهری شدند و از اهل آن شهر طعام خواستند، مردم از طعام دادن و مهمانی آنها ابا کردند (آنها هم از آن شهر به عزم خروج رفتند تا) در (نزدیکی دروازه آن) شهر به دیواری که نزدیک به انهدام بود رسیدند و آن عالم به استحکام و تعمیر آن پرداخت. باز موسی گفت: روا بود که بر این کار اجرتی میگرفتی.
- ترجمه الهی قمشهای٧٨ قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا
[خضر] گفت: [حال که سخن گفتی گاهِ] جدا شدن من و تو است ولی اکنون سّر آنچه را که تو توان تحمّل آن را نداشتی به تو میگویم
- ترجمه سلطانی(خضر) گفت: (حال که سخن گفتی) (گاه) جدا شدن من و تو است ولی اکنون سّر آنچه را که تو توان تحمّل آن را نداشتی به تو میگویم
- ترجمه راستینآن عالم گفت: این (سه بار کمظرفی و بیصبری و اعتراض، عذر) مفارقت بین من و توست، من همین ساعت تو را بر اسرار کارهایم که بر فهم آن صبر و ظرفیت نداشتی آگاه میسازم.
- ترجمه الهی قمشهای٧٩ أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا
امّا کشتی که [تو دیدی سوراخ کردم] برای این بود که مالکین کشتی [چند نفر] بینوا [و ضعیف] بودند [که از راه کار کردن در دریا ارتزاق مینمودند] و در پی آنها پادشاهی بود که [هر کشتی که سالم بود را] غصب میکرد [و مصادره مینمود] و من [مخصوصاً] آن را معیوب نمودم [که از شرّ غصب شدن خلاص شود]
- ترجمه سلطانیامّا کشتی که (تو دیدی سوراخ کردم) برای این بود که مالکین کشتی (چند نفر) بینوا (و ضعیف) بودند (که از راه کار کردن در دریا ارتزاق مینمودند) و در پی آنها پادشاهی بود که (هر کشتی که سالم بود را) غصب میکرد (و مصادره مینمود) و من (مخصوصاً) آن را معیوب نمودم (که از شرّ غصب شدن خلاص شود)
- ترجمه راستیناما آن کشتی، صاحبش خانواده فقیری بود که در دریا کار میکردند (و از آن کشتی کسب و ارتزاق مینمودند) خواستم چون کشتیها (ی بیعیب) را پادشاه در سر راه به غصب میگرفت این کشتی را ناقص کنم (تا برای آن فقیران باقی بماند).
- ترجمه الهی قمشهای٨٠ وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا
امّا [کشتن] کودک، برای این بود که پدر و مادر او هر دو مؤمن [و موحّد] بودند ولی [این کودک] اگر بزرگ میشد [ایجاد زحمت نموده] آنها را وادار به طغیان و کفر مینمود
- ترجمه سلطانیامّا (کشتن) کودک، برای این بود که پدر و مادر او هر دو مؤمن (و موحّد) بودند ولی (این کودک) اگر بزرگ میشد (ایجاد زحمت نموده) آنها را وادار به طغیان و کفر مینمود
- ترجمه راستینو اما آن پسر (کافر بود و) پدر و مادر او مؤمن بودند، از آن باک داشتیم که آن پسر آنها را به خوی کفر و طغیان خود درآورد.
- ترجمه الهی قمشهای٨١ فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا
از اینرو ما اراده کردیم که او را بکشیم و خداوند به جای او [فرزندی] بهتر از او که دارای صفای نفس و صلهٔ رحم باشد به آنها بدهد
- ترجمه سلطانیاز اینرو ما اراده کردیم که او را بکشیم و خداوند به جای او (فرزندی) بهتر از او که دارای صفای نفس و صلهٔ رحم باشد به آنها بدهد
- ترجمه راستینخواستیم تا به جای او خدایشان فرزندی بهتر و صالحتر و مهذبتر و نزدیکتر به ارحام پرستی به آن پدر و مادر بخشد.
- ترجمه الهی قمشهای٨٢ وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِـحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا
دیوار هم [که مستقیم نمودیم] از دو کودک یتیم در شهر بود که در زیر آن گنجی نهفته بود و پدرشان شخص نیکی بود خدای تو خواست که آنها به حدّ رشد برسند و دفینه را [که زیر آن دیوار بود] خارج کنند که رحمت [و رأفت] خدای تو بود و این کار را هم به ارادهٔ خود نکردم [بلکه به امر خداوند بود]. این است سرّ آنچه تو نمیتوانستی تحّمل کنی
- ترجمه سلطانیدیوار هم (که مستقیم نمودیم) از دو کودک یتیم در شهر بود که در زیر آن گنجی نهفته بود و پدرشان شخص نیکی بود خدای تو خواست که آنها به حدّ رشد برسند و دفینه را (که زیر آن دیوار بود) خارج کنند که رحمت (و رأفت) خدای تو بود و این کار را هم به ارادهٔ خود نکردم (بلکه به امر خداوند بود). این است سرّ آنچه تو نمیتوانستی تحّمل کنی
- ترجمه راستینو اما آن دیوار از آن دو طفل یتیمی در آن شهر بود که پدری صالح داشتند و زیر آن گنجی برای آن دو نهفته بود، خدایت خواست تا به لطف خود آن اطفال به حد رشد رسند و خودشان گنج را استخراج کنند. و من این کارها نه از پیش خود (بلکه به امر خدا) کردم. این است مآل و باطن کارهایی که تو طاقت و ظرفیت بر انجام آن نداشتی.
- ترجمه الهی قمشهای٨٣ وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا
از تو دربارهٔ ذوالقرنین میپرسند بگو هم اکنون برای شما خلاصهٔ قصّهٔ او را میگویم
- ترجمه سلطانیاز تو دربارهٔ ذوالقرنین میپرسند بگو هم اکنون برای شما خلاصهٔ قصّهٔ او را میگویم
- ترجمه راستینو از تو (ای رسول) سؤال از ذوالقرنین میکنند، پاسخ ده که من به زودی حکایتی از او بر شما خواهم خواند.
- ترجمه الهی قمشهای٨٤ إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا
ما او را در روی زمین قدرت و نفوذ دادیم و از هر چیزی وسیلهٔ [وصول بدان و تصرّف در] آن را بدو دادیم
- ترجمه سلطانیما او را در روی زمین قدرت و نفوذ دادیم و از هر چیزی وسیلهٔ (وصول بدان و تصرّف در) آن را بدو دادیم
- ترجمه راستینما او را در زمین تمکن و قدرت بخشیدیم و از هر چیزی رشتهای به دست او دادیم.
- ترجمه الهی قمشهای٨٦ حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَاذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا
[ذوالقرنین مشغول حرکت و سیر بود] تا به مغرب زمین که خورشید در آنجا غروب میکند رسید و دید خورشید در چشمهای که گل آلود [و دارای گل سیاهی بود] فرو رفت. در آنجا گروهی را دید، ما به او گفتیم که [در اینجا] اگر بخواهی آنها را عذاب کنی یا آنکه با آنها احسان [و مهربانی] کنی مختاری
- ترجمه سلطانی(ذوالقرنین مشغول حرکت و سیر بود) تا به مغرب زمین که خورشید در آنجا غروب میکند رسید و دید خورشید در چشمهای که گل آلود (و دارای گل سیاهی بود) فرو رفت. در آنجا گروهی را دید، ما به او گفتیم که (در اینجا) اگر بخواهی آنها را عذاب کنی یا آنکه با آنها احسان (و مهربانی) کنی مختاری
- ترجمه راستینتا هنگامی که (در سیر خود) به مغرب رسید خورشید را (که در دریای محیط غروب میکرد) چنین یافت که در چشمه آب تیرهای رخ نهان میکند و آنجا قومی را یافت که (چون کافر بودند) به ذوالقرنین دستور دادیم که درباره این قوم یا قهر و عذاب (اگر ایمان نیاوردند) یا لطف و رحمت (اگر ایمان آرند) به جای آور.
- ترجمه الهی قمشهای٨٧ قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا
او گفت کسانی را [که بر خود یا دیگران] ظلم کرده [و بر کفر اصرار داشته باشند] کیفر میدهیم و در آن عالم نیز که به سوی خداوند میرود به کیفر سخت گرفتار میشود
- ترجمه سلطانیاو گفت کسانی را (که بر خود یا دیگران) ظلم کرده (و بر کفر اصرار داشته باشند) کیفر میدهیم و در آن عالم نیز که به سوی خداوند میرود به کیفر سخت گرفتار میشود
- ترجمه راستینذو القرنین به آن قوم گفت: اما هر کس (از شما) ظلم و ستم کرده او را به کیفر خواهیم رسانید و سپس هم که (بعد از مرگ) به سوی خدا بازگردد خدا او را به عذابی بسیار سخت کیفر خواهد کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٨٨ وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِـحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا
ولی کسی که ایمان بیاورد و عمل صالح بکند به او پاداش نیکو میدهیم و در کارهای خودمان برای او [تسهیل میکنیم و] آسان مینمائیم
- ترجمه سلطانیولی کسی که ایمان بیاورد و عمل صالح بکند به او پاداش نیکو میدهیم و در کارهای خودمان برای او (تسهیل میکنیم و) آسان مینمائیم
- ترجمه راستینو اما هر کس به خدا ایمان آورد و نیکو کردار باشد نیکوترین اجر خواهد یافت و هم ما امر را بر او سهل و آسان گیریم.
- ترجمه الهی قمشهای٩٠ حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا
تا به مشرق [زمین مسکونی] رسید، دید که [خورشید] در آنجا بر قومی طلوع میکند که تن پوشی [در مقابل آفتاب] ندارند [یا لباسی جز آفتاب ندارند]
- ترجمه سلطانیتا به مشرق (زمین مسکونی) رسید، دید که (خورشید) در آنجا بر قومی طلوع میکند که تن پوشی (در مقابل آفتاب) ندارند (یا لباسی جز آفتاب ندارند)
- ترجمه راستینتا چون به مشرق زمین رسید آنجا دید که خورشید بر قومی میتابد که ما میان آنها و آفتاب ساتری قرار ندادهایم (یعنی لباس و خیمه و مسکنی که از حرارت خورشید سایبان کنند نداشتند).
- ترجمه الهی قمشهای٩٣ حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَـوْلًا
تا به بین دو سدّ [و دو کوه که بین آنها بعداً سدّ بست] رسید. [در آنجا] گروهی را دید که [لغت و] زبان او را [به خوبی] درک نمیکردند
- ترجمه سلطانیتا به بین دو سدّ (و دو کوه که بین آنها بعداً سدّ بست) رسید. (در آنجا) گروهی را دید که (لغت و) زبان او را (به خوبی) درک نمیکردند
- ترجمه راستینتا چون رسید میان دو سد (دو کوه بین دو کشور در شمال یا جنوب خاک ترکستان) آنجا قومی را یافت که سخنی فهم نمیکردند (و سخت وحشی و زبان نفهم بودند)
- ترجمه الهی قمشهای٩٤ قَالُوا يَاذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا
به ذی القرنین گفتند که [قبیلهٔ] یأجوج و مأجوج در روی زمین فساد میکنند [و باعث زحمت ما هستند] آیا [اجازه میدهی که] ما خرج آن را بپردازیم که تو بین ما و آنها [سدّ و] حائلی ایجاد کنی؟
- ترجمه سلطانیبه ذی القرنین گفتند که (قبیلهٔ) یأجوج و مأجوج در روی زمین فساد میکنند (و باعث زحمت ما هستند) آیا (اجازه میدهی که) ما خرج آن را بپردازیم که تو بین ما و آنها (سدّ و) حائلی ایجاد کنی؟
- ترجمه راستینآنان گفتند: ای ذوالقرنین، قومی به نام یأجوج و مأجوج در این سرزمین (پشت این کوه) فساد (و خونریزی و وحشیگری) بسیار میکنند، آیا چنانچه ما خرج آن را به عهده گیریم سدی میان ما و آنها میبندی (که ما از شر آنان آسوده شویم).
- ترجمه الهی قمشهای٩٥ قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا
[او با مهربانی] گفت آنچه خداوند به من عنایت کرده برای من بهتر است [و احتیاج به دادن خراج از طرف شما ندارم] فقط شما به من [از حیث کارگر و وسائل و مصالح] کمک کنید تا من بین شما و آنها سدّ بسیار بزرگ (ردم) ایجاد کنم
- ترجمه سلطانی(او با مهربانی) گفت آنچه خداوند به من عنایت کرده برای من بهتر است (و احتیاج به دادن خراج از طرف شما ندارم) فقط شما به من (از حیث کارگر و وسائل و مصالح) کمک کنید تا من بین شما و آنها سدّ بسیار بزرگ (ردم) ایجاد کنم
- ترجمه راستینذوالقرنین گفت: تمکن و ثروتی که خدا به من عطا فرموده (از هزینه شما) بهتر است (نیازی به کمک مادی شما ندارم) اما شما با من به قوت بازو کمک کنید (مرد و کارگر از شما، وسایل و هزینه آن با من) تا سدی محکم برای شما بسازم (که به کلی مانع دستبرد آنها شود).
- ترجمه الهی قمشهای٩٦ آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا
به من قطعههای بزرگ آهن بدهید، و با آن آهنها بین دو کوه را بالا آورد. [سپس به کارگران] گفت: [شما آتش برافروزید و در آن آهنها] بدمید تا [آنها هم از شدّت حرارت مانند] آتش شدند [آنگاه] گفت شما کمک کنید که بر آنها مس گداخته بریزیم
- ترجمه سلطانیبه من قطعههای بزرگ آهن بدهید، و با آن آهنها بین دو کوه را بالا آورد. (سپس به کارگران) گفت (شما آتش برافروزید و در آن آهنها) بدمید تا (آنها هم از شدّت حرارت مانند) آتش شدند (آنگاه) گفت شما کمک کنید که بر آنها مس گداخته بریزیم
- ترجمه راستینبرایم قطعات آهن بیاورید. (آنگاه دستور داد که زمین را تا به آب بکنند و از عمق زمین تا مساوی دو کوه از سنگ و آهن دیواری بسازند) تا چون میان آن دو کوه را برابر ساخت گفت: در آتش بدمید؛ تا چون آهن را بسان آتش بگداخت، گفت: برایم مس گداخته آورید تا بر آن فرو ریزم.
- ترجمه الهی قمشهای٩٧ فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا
سپس (آنها قبیله یأجوج و ماجوج) نتوانستند از آن (سدّ) بگذرند و نتوانستند [سوراخی هم ایجاد و] نقب (تونل) بزنند [چون خیلی سخت بود]
- ترجمه سلطانیسپس (آنها قبیله یأجوج و ماجوج) نتوانستند از آن (سدّ) بگذرند و نتوانستند (سوراخی هم ایجاد و) نقب (تونل) بزنند (چون خیلی سخت بود)
- ترجمه راستیناز آن پس آن قوم نه هرگز بر بالای آن سد شدن و نه بر شکستن آن سد و رخنه در آن توانایی یافتند.
- ترجمه الهی قمشهای٩٨ قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا
[ذوالقرنین] گفت این (قدرت)، رحمتی است از طرف پروردگار من [که به من عنایت فرمود] و هنگامی که وعدهٔ او [به رسیدن قیامت ظاهر شود این سدّ] منهدم میشود و در وعدهٔ خدای من تخلّف نیست
- ترجمه سلطانی(ذوالقرنین) گفت این (قدرت،) رحمتی است از طرف پروردگار من (که به من عنایت فرمود) و هنگامی که وعدهٔ او (به رسیدن قیامت ظاهر شود این سدّ) منهدم میشود و در وعدهٔ خدای من تخلّف نیست
- ترجمه راستینذو القرنین گفت که این (قدرت و تمکن بر بستن سد) لطف و رحمتی از خدای من است و آنگاه که وعده خدای من فرا رسد (که روز قیامت یا روز ظهور حضرت ولی اللّه اعظم است) آن سد را متلاشی و هموار با زمین گرداند و البته وعده خدای من محقق و راست است.
- ترجمه الهی قمشهای٩٩ وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا
در آنروز آنها را آزاد گذاشتیم که با هم در جنب و جوش بودند [ولی نمیتوانستند خارج شوند] و [هرگاه] در صور دمیده شود همهٔ آنها را با هم مجتمع میکنیم
- ترجمه سلطانیدر آنروز آنها را آزاد گذاشتیم که با هم در جنب و جوش بودند (ولی نمیتوانستند خارج شوند) و (هرگاه) در صور دمیده شود همهٔ آنها را با هم مجتمع میکنیم
- ترجمه راستینو روز آن وعده که فرا رسد (طایفه یأجوج و مأجوج یا) همه خلایق محشر چون موج مضطرب و سرگردان باشند و درهم آمیزند، و نفخه صور دمیده شود و همه خلق را در صحرای قیامت جمع آریم.
- ترجمه الهی قمشهای١٠١ الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا
چون آنها در جلو چشمشان پرده [و حائلی] میباشد که یاد من نمیکنند و گوش شنوا هم ندارند
- ترجمه سلطانیچون آنها در جلو چشمشان پرده (و حائلی) میباشد که یاد من نمیکنند و گوش شنوا هم ندارند
- ترجمه راستینآن کافرانی که بر چشم (قلب) شان پرده (غفلت) بود و از یاد من غافل بودند و (از فرط هوای نفس) هیچ توانایی بر شنیدن (آیات و کلمه الهی) نداشتند.
- ترجمه الهی قمشهای١٠٢ أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِن دُونِي أَوْلِيَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا
آیا پس گمان میکنند کسانی که کفر ورزیدهاند که بندگان مرا غیر از خودم دوست میگیرند ولی ما دوزخ را برای کفّار منزل قرار دادیم
- ترجمه سلطانیآیا پس گمان میکنند کسانی که کفر ورزیدهاند که بندگان مرا غیر از خودم دوست میگیرند ولی ما دوزخ را برای کفّار منزل قرار دادیم
- ترجمه راستینآیا کافران پندارند که بندگان من (چون فرشتگان و حضرت مسیح) را به جای من دوست و یاور خود میگیرند؟! ما برای کافران دوزخ را منزلگاه قرار دادهایم.
- ترجمه الهی قمشهای١٠٣ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا
بگو آیا [میخواهید که] شما را از آن کسانی که از همه زیانکارترند آگاه کنیم؟
- ترجمه سلطانیبگو آیا (میخواهید که) شما را از آن کسانی که از همه زیانکارترند آگاه کنیم؟
- ترجمه راستینبگو که آیا میخواهید شما را بر زیانکارترین مردم آگاه سازیم؟
- ترجمه الهی قمشهای١٠٤ الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا
[آنها] کسانی هستند که کوشش آنها منحصر به زندگانی دنیا است و گمراه شدهاند ولی خودشان گمان کنند که کار خوبی میکنند
- ترجمه سلطانی(آنها) کسانی هستند که کوشش آنها منحصر به زندگانی دنیا است و گمراه شدهاند ولی خودشان گمان کنند که کار خوبی میکنند
- ترجمه راستین(زیانکارترین مردم) آنها هستند که (عمر و) سعیشان در راه دنیای فانی تباه گردید و به خیال باطل میپنداشتند که نیکوکاری میکنند.
- ترجمه الهی قمشهای١٠٥ أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا
آنهایند که به آیات خدایی و به ملاقات [رحمت] او کفر ورزیدهاند و اعمال آنها باطل شده و در روز قیامت برای آنها ارزشی قائل نیستیم
- ترجمه سلطانیآنهایند که به آیات خدایی و به ملاقات (رحمت) او کفر ورزیدهاند و اعمال آنها باطل شده و در روز قیامت برای آنها ارزشی قائل نیستیم
- ترجمه راستینهمین دنیا طلبانند که به آیات خدای خود کافر شدند و (روز) ملاقات خدا را انکار کردند، لذا اعمالشان همه تباه گشته و روز قیامت آنها را هیچ وزن و ارزشی نخواهیم داد.
- ترجمه الهی قمشهای١٠٦ ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا
و کیفر آنها جهنم است، چون کفر ورزیدهاند و آیات پیغمبران مرا [به استهزاء و] مسخره گرفتهاند
- ترجمه سلطانیو کیفر آنها جهنم است، چون کفر ورزیدهاند و آیات پیغمبران مرا (به استهزاء و) مسخره گرفتهاند
- ترجمه راستیناین است که اینان چون کافر شده و آیات و پیمبران مرا استهزاء کردند به آتش دوزخ کیفر خواهند یافت.
- ترجمه الهی قمشهای١٠٧ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا
ولی کسانی که ایمان آورده و عمل نیک انجام دادهاند، بهشتها و فردوس [که بالاترین درجات آن میباشد] جایگاه [و محلّ پذیرائی] آنان است
- ترجمه سلطانیولی کسانی که ایمان آورده و عمل نیک انجام دادهاند، بهشتها و فردوس (که بالاترین درجات آن میباشد) جایگاه (و محلّ پذیرائی) آنان است
- ترجمه راستینآنان که به خدا ایمان آورده و نیکوکار شدند البته آنها در بهشت فردوس منزل خواهند یافت.
- ترجمه الهی قمشهای١٠٩ قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا
بگو اگر [تمام] دریاها مداد و مرکّب برای نوشتن کلمات خدای من باشد، آب دریا تمام میشود پیش از آنکه کلمات خداوند پایان یابد هر چند به همان اندازهٔ دیگر نیز [کمک و] مدد [برای آب دریا] بفرستیم
- ترجمه سلطانیبگو اگر (تمام) دریاها مداد و مرکّب برای نوشتن کلمات خدای من باشد، آب دریا تمام میشود پیش از آنکه کلمات خداوند پایان یابد هر چند به همان اندازهٔ دیگر نیز (کمک و) مدد (برای آب دریا) بفرستیم
- ترجمه راستینبگو که اگر دریا برای (نوشتن) کلمات پروردگار من مرکب شود پیش از آنکه کلمات پروردگارم به آخر رسد دریا خشک خواهد شد هر چند دریایی دیگر باز ضمیمه آن کنیم (یعنی عوالم وجود که کلمات تکوینی الهی است بیحد و نامتناهی است).
- ترجمه الهی قمشهای١١٠ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِـحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
بگو جز این نیست که من بشری مثل شما هستم [فرقی که هست آن است] که به من وحی میشود که خدای شما خدای یگانه است پس هر کس امیدوار به لقای پروردگار خود باشد باید عملی صالح بجا آورد و در پرستش خداوند یکتا هیچکس را شریک قرار ندهد.
- ترجمه سلطانیبگو جز این نیست که من بشری مثل شما هستم (فرقی که هست آن است) که به من وحی میشود که خدای شما خدای یگانه است پس هر کس امیدوار به لقای پروردگار خود باشد باید عملی صالح بجا آورد و در پرستش خداوند یکتا هیچکس را شریک قرار ندهد.
- ترجمه راستینبگو: جز این نیست که من مانند شما بشری هستم (دعوی احاطه به جهانهای نامتناهی و کلیه کلمات الهی نکنم، تنها فرق من با شما این است) که به من وحی میرسد که خدای شما خدای یکتاست، پس هر کس به لقای (رحمت) پروردگارش امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدایش احدی را با او شریک نگرداند.
- ترجمه الهی قمشهای