سورهٔ مریم
مریم، کهیعص
٢١ قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا
گفت: همینطور است، پروردگارت گفت که آن بر من آسان است و [آن را انجام میدهیم] تا او را به عنوان نشانه [دالّ بر آلهت ما و بر سعهٔ (گستردگی) علم ما و قدرت ما بر آنچه که احدی بر آن قادر نیست] برای مردم و به عنوان رحمت از ما [بر آنها] قرار دهیم و [این] امری قضاء شده (حتمی) میباشد
- ترجمه سلطانیگفت: همینطور است، پروردگارت گفت که آن بر من آسان است و تا او را به عنوان نشانه برای مردم و به عنوان رحمت از خود قرار دهیم و (این) امری قضاء شده (حتمی) میباشد
- ترجمه راستینگفت: این چنین کار البته خواهد شد، خدایت فرموده که بسیار بر من آسان است (تا قدرت ما را بر آن دریابی) و تا این پسر را آیت بزرگ و رحمت واسع خود برای خلق گردانیم؛ و قضای الهی بر این کار رفته است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٢ فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا
پس [مریم] از او آبستن شد و با او (عیسی) در مکانی دور کناره گرفت [و با حمل عزلت گزید]
- ترجمه سلطانیپس (مریم) از او آبستن شد و با (حمل) او (عیسی) در مکانی دور کناره گرفت
- ترجمه راستینپس مریم (به مشاهده جبرئیل، در گریبانش نسیم اهتزازی یافت و) به آن پسر بار برداشت و (برای آنکه از سرزنش قوم جاهل برکنار باشد) با آن به مکانی دور خلوت گزید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَالَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا
و درد زایمان او (مریم) را درگرفت [و] به سوی تنهٔ نخلی [خشک شده آمد و بعد از آنکه مریم عیسی (ع) را متولّد کرد و به او نظر کرد و از روی حیاء و از ترس از سرزنش آنها] گفت: ای کاش قبل از این مُرده بودم و به فراموشی سپرده شده [و کاملاً] فراموش شده بودم
- ترجمه سلطانیو درد زایمان او (مریم) را درگرفت (و) به سوی تنهٔ نخلی (آمد) (و بعد از متولّد شدن عیسی) گفت: ای کاش قبل از این مُرده بودم و به فراموشی سپرده شده (و) فراموش شده بودم
- ترجمه راستینآنگاه درد زاییدن او را به کنار درخت خرمایی کشانید (و از شدت حزن و اندوه با خود) گفت: ای کاش من از این پیش مرده بودم و از صفحه عالم به کلی نامم فراموش شده بود.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا
آنگاه از زیر آن (نخل) به وی (مریم) نداء داده شد که اندوهگین مباش که پروردگار تو از زیر [پای] تو جویباری [شریف] قرار داده است
- ترجمه سلطانیآنگاه از زیر آن (نخل) به وی (مریم) نداء داده شد که اندوهگین مباش که پروردگار تو از زیر (پای) تو جویباری (شریف) قرار داده است
- ترجمه راستینپس از زیر آن درخت (روح القدس یا فرزندش عیسی) او را ندا کرد که غمگین مباش که خدای تو از زیر قدم تو چشمه آبی جاری کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا
و تنهٔ نخل را به سوی خود تکان بده که بر تو رطب تازه فرو بریزد
- ترجمه سلطانیو تنهٔ نخل را به سوی خود تکان بده که بر تو رطب تازه فرو بریزد
- ترجمه راستینشاخ درخت را به سوی خود حرکت ده تا از آن بر تو رطب تازه فرو ریزد.
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنسِيًّا
پس [از رطب و آب] بخور و بیاشام و [به این فرزند] چشم روشن بدار [که شایسته نیست که تو به سبب او اندوهناک باشی و به آنچه که از سرزنش جُهّال توهّم کردهای اعتناء مدار] و اگر احدی از بشر را دیدی [که از تو دربارهٔ فرزندت سؤال کرد] پس بگو که من برای رحمان روزه (سکوت) نذر کردهام و امروز هرگز با انسانی سخن نخواهم گفت
- ترجمه سلطانیپس بخور و بیاشام و (به این فرزند) چشم روشن بدار و اگر احدی از بشر را دیدی (که از تو دربارهٔ فرزندت سؤال کرد) پس بگو که من برای رحمان روزه (سکوت) نذر کردهام و امروز هرگز با انسانی سخن نخواهم گفت
- ترجمه راستینپس (از این رطب) تناول کن و (از این چشمه آب) بیاشام و چشم خود (به عیسی) روشن دار، و هر کس از جنس بشر را که ببینی (به اشاره) با او بگو: برای خدای رحمن نذر روزه (سکوت) کردهام و امروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَامَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا
و [مریم] او (عیسی) را نزد قومش آورد و (در حالی که) او (عیسی) را [با خود] حمل میکرد، گفتند: ای مریم همانا چیز حیرت آوری آوردهای
- ترجمه سلطانیو (مریم) او را نزد قومش آورد و (در حالی که) او (عیسی) را (با خود) حمل میکرد، گفتند: ای مریم همانا چیز حیرت آوری آوردهای
- ترجمه راستینآنگاه کودک را برداشته نزد قوم خود آورد گفتند: ای مریم عجب کاری منکر و شگفتآور کردی!
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ يَاأُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا
ای خواهر هارون پدر تو مرد بدی نبود [تا تو این فعل را از او کسب کرده باشی] و مادر تو نابکار نبود
- ترجمه سلطانیای خواهر هارون پدر تو مرد بدی نبود و مادر تو نابکار نبود
- ترجمه راستینای خواهر هارون، تو را نه پدری ناصالح بود و نه مادری بدکار (پس تو دختر بکر از کجا فرزند یافتی).
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا
پس [مریم] به او (عیسی) اشاره نمود [که با او سخن بگویید و از او سؤال کنید] گفتند: چگونه با کسی سخن گوییم که کودکی در گهواره میباشد؟
- ترجمه سلطانیپس (مریم) به او (عیسی) اشاره نمود (که از او سؤال کنید) گفتند: چگونه با کسی سخن گوییم که کودکی در گهواره میباشد؟
- ترجمه راستینمریم به اشاره حواله به طفل کرد، آنها گفتند: ما چگونه با طفل گهوارهای سخن گوییم؟
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا
[عیسی] گفت: همانا من بندهٔ خداوند هستم که کتاب [انجیل یا کتاب نبوّت] را به من داده و مرا نبّی قرار داده
- ترجمه سلطانی(عیسی) گفت همانا من بندهٔ خداوند هستم که کتاب را به من داده و مرا نبّی قرار داده
- ترجمه راستینآن طفل (به امر خدا به زبان آمد و) گفت: همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوت عطا فرمود.
- ترجمه الهی قمشهای