سورهٔ طه
طه، کلیم، موسی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
٢ مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى
قرآن را بر تو نازل نکردیم تا در مشقّت (سختی، خستگی) بیفتی [بلکه تا سعادت یابی]
- ترجمه سلطانیقرآن را بر تو نازل نکردیم تا در مشقّت بیفتی
- ترجمه راستینما قرآن را از آن بر تو نازل نکردیم که (از کثرت عبادت خدا و جهد و کوشش در هدایت خلق) خویشتن را به رنج درافکنی.
- ترجمه الهی قمشهای٤ تَنزِيلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى
فرو فرستاده شده از سوی کسی است که زمین و آسمانهای برافراشته را خلق کرد
- ترجمه سلطانیفرو فرستاده شده از سوی کسی است که زمین و آسمانهای برافراشته را خلق کرد
- ترجمه راستیناین کتاب بزرگ فرستاده آن کسی است که زمین و آسمانهای بلند را آفرید.
- ترجمه الهی قمشهای٦ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى
آنچه که در آسمانها و آنچه که در زمین و آنچه که بین آن دو [یعنی عالم برزخ یا نفوس متعلّقهٔ به آن دو، منطبعات و مکمونات در آن دو] و آنچه که در زیرِ زمین است [یعنی عالم جنّ یا قوا و استعدادات بعیده و مکمون] فقط برای او است
- ترجمه سلطانیآنچه که در آسمانها و آنچه که در زمین و آنچه که بین آن دو و آنچه که در زیرِ زمین است فقط برای او است
- ترجمه راستینهر چه در آسمانها و زمین و بین آنها و زیر کره خاک موجود است همه ملک اوست.
- ترجمه الهی قمشهای٧ وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَـوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى
و اگر سخن را بلند بگویی [آن را میداند] و همانا او سرّ [یعنی آنچه که از غیر مخفی میباشد] و اخفی (نهانتر) [یعنی آنچه که به ذهن خطور کرده و سپس فراموش شده، آنچه که از نفس مکمون باشد و خود یا دیگری بر آن اطّلاع ندارد] را میداند
- ترجمه سلطانیو اگر سخن را بلند بگویی پس همانا او سرّ و اخفی (نهانتر) را میداند
- ترجمه راستینو اگر به آواز بلند یا آهسته سخن گویی (یکسان است که) همانا خدا بر نهان و مخفیترین امور جهان کاملا آگاه است.
- ترجمه الهی قمشهای٨ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى
الله، هیچ خدایی جز او نیست نیکوترین اسمها فقط برای او است
- ترجمه سلطانیالله، هیچ خدایی جز او نیست نیکوترین اسمها فقط برای او است
- ترجمه راستینبه جز خدای یکتا که همه اسماء و صفات نیکو مخصوص اوست خدایی نیست.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى
[موسی (ع) بعد از رجوعش از مَدین در شبی تاریک راه را گم کرد و سرمای شدید و باد به آنان اصابت نمود و گوسفندانش متفرّق شدند و زوجهٔ او درد زایمان گرفت و خواست که آتش افروزد و زند (چوب بالای آتشزنه) که داشت آتش نیافروخت و به اضطراب شدیدی مضطرب شد و آتشی دید که به آن اُنس (آرامش) گرفت] آنوقت که آتشی را دید و [به جهت تسلیت (دلداری)] به اهل خود گفت: درنگ کنید که من آتشی دیدم تا شاید کفی (قطعهای) از آن بیاورم یا بر آتش [به طریق یا اثر معموره (آبادانی) یا انسانی که مرا بر طریق دلالت کند] راهنمایی یابم
- ترجمه سلطانیآنوقت که آتشی را دید و به اهل خود گفت: درنگ کنید که من آتشی دیدم تا شاید کفی (قطعهای) از آن بیاورم یا بر آتش راهنمایی یابم
- ترجمه راستینآنگاه که آتشی مشاهده کرد و به اهل بیت خود (که در بیابان سرد به آتش محتاج بودند) گفت: اندکی مکث کنید که از دور آتشی به چشم دیدم، باشد که یا پارهای از آن آتش بر شما بیاورم یا از آن (به جایی) راه یابم.
- ترجمه الهی قمشهای