سورهٔ طه آیه ۴۰

تفسیر


جزء ۱۶
سوره طه
حزب ۶۳

متن عربی آیه

٤٠ إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُـولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَامُوسَى

ترجمه‌ها

آنوقت [وقوع تو در دست فرعون، و محبّت او بر تو، و او شیردهنده‌‌ای برای تو طلب کرد، و پستان نگرفتن تو، و انتظار آنها، و توقّع آنها به شیر خوردن تو، و حاجت شدید آنها به شیردهنده‌‌ای که به تو شیر دهد] که خواهرت جلو رفت و [به آنها] گفت: آیا شما را به کسی راهنمایی کنم که او را کفالت کند؟ [و از خواهرت دلالت بر مادرت را درخواست کردند و فرعون مادرت را احضار کرد] پس تو را [برای ارضاع (شیر دادن) با اجرت و مؤنه (آذوقه)] به مادرت باز گرداندیم تا چشم او (مادرت) روشن شود و اندوه نخورد [یا نخوری] و نفسی [یعنی همان قبطی که با سبطی نزاع می‌‌کرد پس موسی (ع) به او یورش سختی برد] را کشتی پس تو را از غم نجات دادیم [به اینکه به تو الهام کردیم و تو را بر خروج از مصر راهنمایی کردیم] و تو را با فتنه‌‌هایی (به انواع بلایاء) آزمایش (ابتلاء) کردیم و سال‌‌ها (ده سال) در اهل مدین ماندی سپس بر قدر [کمال از مدین به سوی من یا به اینجا یا به مصر] آمدی ای موسی

آنوقت که خواهرت جلو رفت و گفت آیا شما را به کسی راهنمایی کنم که او را کفالت کند؟ پس تو را به مادرت باز گرداندیم تا چشم او (مؤنّث) روشن شود و اندوه نخورد (یا نخوری) و نفسی را کشتی پس تو را از غم نجات دادیم و تو را با فتنه‌هایی آزمایش کردیم و سال‌ها در اهل مدین ماندی سپس بر قدر (کمال به سوی من) آمدی ای موسی

آن‌گاه که (از مادر دور افتادی) خواهرت (در پی تو) روان بود (تا تو را نزد فرعونیان یافت) و می‌گفت: می‌خواهید یکی را که (شیر و تربیت) این طفل را تکفل کند به شما معرفی کنم؟پس ما (بدین وسیله) تو را به مادرت برگردانیدیم تا به دیدار تو دیده‌اش روشن گردد و دیگر اندوه نخورد. و (باز منّت دیگر آنکه) یک نفر (از فرعونیان) را کشتی و ما از غم آن نیز تو را نجات دادیم و بارها تو را به امتحان و ابتلای سخت بیازمودیم، پس چند سالی در میان مردم مدین زیستی تا آنکه حال ای موسی به موقع آمدی (تا به مقام نبوت برسی).

لغات

(برای دیدن جزییات هر کلمه روی آن کلیک کنید)

إِذْ
هنگامی که
تَمْشِي
راه می‌رفت
أُخْتُكَ
خواهرت
فَتَقُولُ
پس می‌گفت
هَلْ
آیا
أَدُلُّكُمْ
راهنمایی کنم شما را
عَلَى
بر
مَن
کسی که
يَكْفُلُهُ
عهده داری می‌کند او را
فَرَجَعْنَاكَ
پس برگرداندیم تو را
إِلَى
به
أُمِّكَ
مادرت
كَيْ
تا
تَقَرَّ
روشن گردد
عَيْنُهَا
چشمش
وَلَا
و اندوه نخورد
تَحْزَنَ
و اندوه نخورد
وَقَتَلْتَ
و کشتی
نَفْسًا
شخصی
فَنَجَّيْنَاكَ
پس نجات دادیم تو را
مِنَ
از
الْغَمِّ
اندوه
وَفَتَنَّاكَ
و آزمودیم تو را
فُتُونًا
آزمودنی
فَلَبِثْتَ
پس ماندی
سِنِينَ
سالها
فِي
در
أَهْلِ
اهل
مَدْيَنَ
مدین
ثُمَّ
سپس
جِئْتَ
آمدی
عَلَى
بر
قَدَرٍ
طبق تقدیر و برنامه‌ای
يَامُوسَى
موسی