سورهٔ حج
حج
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ يَاأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ
ای مردم از [سخط (خشم)] پروردگارتان [و از عقوبت او با ترک مخالفت با اوامر او و نواهی او] بپرهیزید همانا زلزلهٔ ساعت [یعنی ساعت ظهور قائم عجّل الله فرجه هنگام احتضار به موت اختیاری یا اضطراری و ساعت قیامت صغری، یا ساعت قیامت کبری و ظهور ولایت کلّیّه] چیز بزرگی است [زیرا حال احتضار و زلزلۀ آن در عالم صغیر امری است که نفوس بشری و مدارک حیوانی آن را تحمّل نمیکنند برای اینکه آن برای خراب کردن نفوس بشری و مدارک حیوانی و مبانی دانیه (پست) است]
- ترجمه سلطانیای مردم از پروردگارتان بهراسید همانا زلزلهٔ ساعت چیز بزرگی است
- ترجمه راستینای مردمان، خدا ترس و پرهیزکار باشید که زلزله روز قیامت بر خلایق بسیار حادثه بزرگ و واقعه سختی خواهد بود.
- ترجمه الهی قمشهای٢ يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُم بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ
روزی که آن را ببینید [با اینکه مرضعه (زن شیرده) خودش را فداء بر رضیع (شیرخوار) خود قرار میدهد برای غایت دهشت و وحشت] هر شیر دهندهای (مؤنّث) فراموش میکند از آنکه شیر بدهد و هر بارداری [یعنی آنچه که در آن چیز دیگری مکمون (پنهان) میباشد] بار خود را مینهد [و مراد از «ذات حمل» (بار داشتن، بارداری) هر آنچه است که در آن چیز دیگری مکمون (پنهان) باشد برای اینکه آن روزی است که زمین سنگینیهایش و مکموناتش را خارج (بیرون)] و مردم را [زایل العقول از غایت حیرت و وحشت] مست میبینی و (حال آنکه) آنان مست نیستند [تا به لذّت مستی و کیف آن ملتذّ باشند] و لکن عذاب خداوند شدید است [فلذا عقول آنان زایل میشود نه برای کیف مُسکر (مستی آور)]
- ترجمه سلطانیروزی که آن را ببینید هر شیر دهندهای (مؤنّث) فراموش میکند از آنکه شیر بدهد و هر بارداری بار خود را مینهد و مردم را مست میبینی و (حال آنکه) آنان مست نیستند و لکن عذاب خداوند شدید است
- ترجمه راستینآن روز که آن هنگامه بزرگ را مشاهده کنید خواهید دید که هر زن شیرده طفل خود را (از هول) فراموش کند و هر آبستن بار رحم را بیفکند، و مردم را (از وحشت آن روز) بیخود و مست بنگری در صورتی که مست نیستند و لیکن عذاب خدا سخت است.
- ترجمه الهی قمشهای٣ وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَّرِيدٍ
و از مردم کسی هست که دربارهٔ خداوند [یعنی در ذات او و صفات او و احکام او و مظاهر او و خلفای او، و منجمله مجادله در احکام بندگان و نظر دادن دربارهٔ آنان به رأی و استحسان بدون اذنی از خداوند و اجازهای از خلفای او] بدون علمی مجادله میکند [زیرا علم به خداوند و صفات او و احکام او و خلفای او جز به شهود و وجدان حاصل نمیشود و آنان در آن یا با تقلید از صاحب شهود و وجدان قاصر هستند و آنان از او مستنکف (سر باز زننده) هستند] و از هر شیطان متمرّدی (نافرمانی) تبعیّت میکند [و با اتّباع او برایش جز جهل و عتوّ (تکبّر نمودن و از حدّ خود از ادب تجاوز کردن) حاصل نمیشود، پس برای او علم و نه تقلید از اهل علم حاصل نمیشود]
- ترجمه سلطانیو از مردم کسی هست که دربارهٔ خداوند بدون علمی مجادله میکند و از هر شیطان متمرّدی (نافرمانی) تبعیّت میکند
- ترجمه راستینو از مردم کسی هست که از جهل و نادانی در کار خدا جدل کند و از پی هر شیطان گمراه کنندهای رود.
- ترجمه الهی قمشهای٤ كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَن تَـوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ
بر او مقرّر شده که کسی که او را دوست بگیرد پس همانا وی را گمراه کند و او را به سوی عذاب [آتش] شعلهور رهنمون سازد
- ترجمه سلطانیبر او مقرّر شده که کسی که او را دوست بگیرد پس همانا وی را گمراه کند و او را به سوی عذاب (آتش) شعلهور رهنمون سازد
- ترجمه راستین(در لوح تقدیر) بر آن شیطان چنین فرض و لازم شده که هر کس او را دوست و پیشوای خود سازد وی او را گمراه کند و به عذاب سوزان دوزخش رهبر شود.
- ترجمه الهی قمشهای٥ يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ
[خطاب بر زنادقه یعنی کسانی که در باطن کافر میباشند و تظاهر به ایمان میکنند از منکران بعث فرمود:] ای مردم اگر دربارهٔ برانگیخته شدن در ریب (تردید، تزلزل در اعتقاد ثابت و اضطراب در آن) میباشید [یعنی بعث اموات و احیاء آنها در روز حساب پس دربارهٔ احوال ماسلف بر خود فکر کنید تا جواز بعث را بدانید زیرا شما نشأهٔ (پدید آمدن، پرورش یافتن) اوّل را دانستهاید پس چرا ذکر (یاد کردن، پند گرفتن) نمیکنید] پس [بدانید که] همانا ما شما را از خاک آفریدهایم [یعنی در مادّهٔ خلقت خود نظر کنید زیرا جزء اعظم آن خاکی بود که آن اخسّ (پستترین) عناصر است، سپس آن خاک در مراتب استکمال (کمال یافتن) خود کمال یافت و هر استکمالی برای شما موتی بود از صورتی و بعثى در صورتی دیگر، تا آنکه به اقصی مراتب کمال بشری رسیدید، و موت شما از بشریّت و بعث شما به مَلَکیّت مثل مردنهای سابق شما و زندهشدنهایتان است] سپس از نطفهای، سپس از عَلَقهای (خون بسته شدهای) سپس از مُضغهای (گوشت نرمی) شکل گرفته (خلقت تامّه) و شکل ناگرفته (خلقت ناتمام) تا برای شما [کیفیّت بعث شما را از این بعث مشهود برای شما] بیان کنیم و [آب را] در رحمها میریزیم [برای مدّتی تا دلیلی بر بقای شما در برزخها و قبل از بعث باشد مثل بقای شما در رحمها] آنچه را که میخواهیم [یعنی مدّت مشیّت ما، یا هر که را که از نطفهها بخواهیم قرار میدهیم و هر که را که بخواهیم از ارحام زایل میکنیم] تا مدّتی معیّن [شش تا نه ماه] سپس شما را به صورت طفلی خارج میکنیم سپس [شما را نمو میدهیم و به شما بقاء میدهیم] تا به رشد خود برسید و از شما کسانی فوت میشوند و از شما کسی به عمر پستتر [یعنی وقت خرفت بودن و عدم فهمیدن دقایق مقصود و مصنوع] ردّ میشود تا اینکه چیزی بعد از علم [پیدا کردن] نداند و زمین را خشک (مرده، خالی از گیاه) میبینی و وقتی که آب را بر آن نازل میکنیم میجنبد و میروید و از هر زوجی (صنفی، گونهای) تر و تازهای (نیکویی خوشآیند) میرویاند
- ترجمه سلطانیای مردم اگر دربارهٔ برانگیخته شدن در ریب (تردید) میباشید پس (بدانید که) همانا ما شما را از خاک آفریدهایم سپس از نطفهای، سپس از علقهای (خون بسته شدهای) سپس از مضغهای (گوشت نرمی) شکل گرفته و شکل ناگرفته تا برای شما بیان کنیم و (آب را) در رحمها میریزیم آنچه را که میخواهیم تا مدّتی معیّن سپس شما را به صورت طفلی خارج میکنیم سپس تا به رشد خود برسید و از شما کسانی فوت میشوند و از شما کسی به عمر پستتر ردّ میشود تا اینکه چیزی بعد از علم (پیدا کردن) نداند و زمین را خشک (مرده) میبینی و وقتی که آب را بر آن نازل میکنیم میجنبد و میروید و از هر زوجی (صنفی، گونهای) تر و تازهای میرویاند
- ترجمه راستینای مردم، اگر شما در (روز قیامت و قدرت خدا بر) بعث مردگان شک و ریبی دارید (برای رفع شک خود بدین دلیل توجه کنید که) ما شما را نخست از خاک آفریدیم آن گاه از آب نطفه، آن گاه از خون بسته، آنگاه از پارهای گوشت با آفرینشی تمام و ناتمام، تا (در این انتقال و تحولات قدرت خود را) بر شما آشکار سازیم و (از نطفهها) آنچه را مشیّت ما تعلق گیرد در رحمها قرار میبخشیم تا به وقتی معین، آن گاه شما را به صورت طفلی (چون گوهر از صدف رحم) بیرون آریم تا (زیست کرده و) سپس به حد بلوغ و رشد خود برسید و برخی از شما (در این بین) بمیرد و برخی به سن پیری و دوران ضعف و ناتوانی رسد تا آنجا که پس از دانش و هوش خرف شود و هیچ فهم نکند، و (دلیل دیگر از ادله قدرت خدا بر معاد آن که) زمین را بنگری وقتی خشک و بیگیاه باشد آن گاه چون باران بر آن فرو باریم سبز و خرم شود و (تخمها در آن) نمو کند و از هر نوع گیاه زیبا برویاند.
- ترجمه الهی قمشهای٦ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْيِي الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
آن به این [سبب] است که الله، او حقّ است [که عالم، مُبْدِء (آغاز کننده) قادر علیم حکیمی دارای عنایت و رأفت به خلق خود دارد، و اگر آن مُبدء نبود این تقلیبات که حکمای عقلاء از ادراک دقایق آن و ادراک نَضْد (چینش، بر هم نهادن) اسباب آن عاجز میشوند واقع نمیشد] و همانا اوست که مردگان را زنده میکند [و وقتی که زمین مرده و نه نطفۀ مرده را رها نمیکند و آن دو را زنده میکند پس چگونه انسان را که او اشرف کلّ است رها میکند و بعد مرگش او را زنده نمیکند] و همانا او بر هر چیزی بسیار توانا است [پس البتّه که انسان را مرده رها نمیکند]
- ترجمه سلطانیآن به این (سبب) است که الله، او حقّ است و همانا اوست که مردگان را زنده میکند و همانا او بر هر چیزی بسیار توانا است
- ترجمه راستیناین (آثار قدرت) دلیل است که خدا حق است و هم او البته مردگان را زنده خواهد کرد و او محققا بر هر چیز تواناست.
- ترجمه الهی قمشهای٧ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَن فِي الْقُبُورِ
و همانا آن ساعت آمدنی است {به سبب اینکه عالم مادّه به رُمّت (پوسیدگی) خود ذاتاً متجدّده است و صفت از نقص به کمال است و این معنی در ترقّی بودن کون (هستی) و متجدّد از نقص به کمال است که لامحاله از حجابهایش که همان حدود مانعه از حضور نزد پروردگارش است خارج میشود و خارج شدهٔ از حدود، نزد پروردگار میایستد و ساعت جز قیام نزد پروردگار مضاف که او قائم آل محمّد (ص) است نیست}شکّی در آن نیست [یعنی بعد ملاحظه ترقّیات نطف (نطفهها) و حبوب و عروق، شکّی دربارهٔ آن باقی نمیماند] و همانا الله [شیمهٔ (رسم) او این است که او لامحاله] کسانی که در قبرها هستند را زنده میکند
- ترجمه سلطانیو همانا آن ساعت آمدنی است، شکّی در آن نیست و همانا الله کسانی که در قبرها هستند را زنده میکند
- ترجمه راستینو محققا ساعت قیامت بیهیچ شک بیاید و خدا به یقین مردگان را از قبرها برانگیزد.
- ترجمه الهی قمشهای٨ وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ
و از مردم کسی که دربارهٔ خداوند بدون علمی و نه هدایتی و نه کتابی روشنگر جدل میکند {انسان دارای مراتبی است و ادراک او در هر مرتبه غیر از ادراکی است که در مرتبهٔ دیگر است، زیرا او در مقام نفس خود از معانی غیبی، محتجب (در حجاب بودن) است که ادراکش جز به صور معلوماتى مغایر با معلومات نمیباشد که مطابقت و عدم مطابقت با آنها محتمل است، و در این مرتبه ادراکات او تصوّر و اوهام و شکوک و ظنون و علوم عادی و تقلیدی و یقینی نامیده میشوند و لکن در عرف شرع، جملهٔ تصدیقات ظنّی و یقینی او ظنون نامیده میشوند اگر ادراک او به جَوَلان نفس او و ترتیب مقدّمات و فکر و نظر از نفس او باشد علم برهانی نامیده میشود، و اگر با تسلیم و اخذ از غیر باشد تقلیدی نامیده میشود، و تقلید یا با شنیدن از مقلَّد یا با مشاهدهٔ کتابی از او میباشد، و با این آیه به این سه اشاره نمود و «علم» مقدّم شده برای اینکه آن از حیث نفس خود اشرف از تقلید است، و اگرچه تقلید از حیث خروج از انانیّت و تسلیم اشرف از آن میباشد، زیرا علم حصولی از شوب انانیّت که آن نحوی از تَفَرعُن و ادعای آلهت است خالی نمیشود، و عبارت به «هدی» و «کتاب منیر» اداء شده برای اشعار به اینکه تقلید اگر از کسی که تقلید کردن از او صحیح است باشد به اینکه مُجاز از خداوند و صدق او معلوم باشد توسّل به او و اعتماد بر او در تکلّم و جدال صحیح است، و امّا اگر از کسی باشد که تقلید کردن از او صحیح نباشد از امثال خود و اقران خود و از پدران خود و معلّمین خود پس اعتماد بر او جایز نیست}
- ترجمه سلطانیو از مردم کسی که دربارهٔ خداوند بدون علمی و نه هدایتی و نه کتابی روشنگر جدل میکند
- ترجمه راستینو از مردم کس هست که از روی جهل و گمراهی و بیهیچ هدایت و کتاب و حجت روشن در کار خدا جدل میکند.
- ترجمه الهی قمشهای٩ ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَنُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَذَابَ الْحَرِيقِ
[از روی تکبّر] تنهاش را بر میگرداند تا که از راه خدا گمراه کند، در دنیا برای او خواری (رسوایی) هست و در روز قیامت عذاب آتش را به او بچشانیم
- ترجمه سلطانی(از روی تکبّر) تنهاش را بر میگرداند تا که از راه خدا گمراه کند، در دنیا برای او خواری (رسوایی) هست و در روز قیامت عذاب آتش را به او بچشانیم
- ترجمه راستینبا تکبر و نخوت از حق اعراض کرده تا (خلق را) از راه خدا گمراه گرداند، چنین کسی را در دنیا ذلت و خواری نصیب باشد و در آخرت عذاب آتش سوزانش خواهیم چشانید.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَـلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ
[در حالی که به او میگوییم:] آن به (سبب) آنچه است که دستانت مقدّم کرده و همانا خداوند ستم کننده بر بندگان نیست
- ترجمه سلطانیآن به (سبب) آنچه است که دستانت مقدّم کرده و همانا خداوند ستم کننده بر بندگان نیست
- ترجمه راستیناین عذاب آتش به سزای همان اعمال زشتی است که با دست خود پیش فرستادی و این که خدا هرگز کمترین ستم در حق بندگان نخواهد کرد.
- ترجمه الهی قمشهای