سورهٔ نمل
نمل، سلیمان، طس، هدهد
١١ إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُـوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ
لکن کسی که ستم کرده سپس [با تدارک ظلم خود در آنچه که تدارک دارد و با استغفار و توبه در آنچه که تدارک ندارد] بدی را تبدیل به خوبی کرده است [زیرا او میترسد و لکن او را میآمرزم و به او رحم میکنم] پس همانا من بسیار آمرزنده و مهربان هستم
- ترجمه سلطانیلکن کسی که ستم کرده سپس بدی را تبدیل به خوبی کرده است پس همانا من بسیار آمرزنده و مهربان هستم
- ترجمه راستین(ستمکاران عالم باید بترسند) مگر کسی که ستم و کار بد کند آنگاه به زودی (توبه کند و) نیکویی را جایگزین بدی کند (تا خدایش ببخشد) که همانا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
- ترجمه الهی قمشهای١٢ وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُـوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ
و در [زمرهٔ] آیات نهگانه [یا زائد بر نُه] دستت را در گریبانت (پیرآهنت) داخل کن [و بر قلبت بگذار تا از رهب (ترس) ایمن شده و دستت از روشنایی قلبت متأثّر شود] که بدون مرضی [یعنی علّت بیماری] سپید خارج شود به سوی فرعون و قومش [برو] که آنها قومی فاسق میباشند
- ترجمه سلطانیو در (زمرهٔ) آیات نهگانه (یا زائد بر نُه) دستت را در گریبانت (پیرآهنت) داخل کن که بدون مرضی (علّت بیماری) سپید خارج شود به سوی فرعون و قومش (برو) که آنها قومی فاسق میباشند
- ترجمه راستینو دست در گریبان خود کن تا چون بیرون آید نه از مرض (برص، بلکه از نظر لطف خدا) سپید و روشن (چون ماه تابان) گردد، آن گاه با نه معجز الهی (یعنی عصا و ید بیضا و ملخ و قمّل و ضفدع و خون و شکافتن دریا و کوه و طوفان) به سوی فرعون و قومش که گروهی فاسق و نابکارند به رسالت روانه شو.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ
پس چون آیات روشنی بخشِ ما نزد آنها آمد [یعنی به سبب این آیات برای کمال عنادشان با حقّ و فسوق خود به جای اقرار به آنها موسی را یا این آیات را جحد (نفی با انکار) کردند از حیث اینکه آنها آیاتى الهی هستند و] گفتند: این سحری (جادویی) واضح است
- ترجمه سلطانیپس چون آیات روشنی بخشِ ما نزد آنها آمد گفتند: این سحری (جادویی) واضح است
- ترجمه راستیناما چون آیات و معجزات ما به طور روشن به آنها ارائه شد گفتند که این سحر بودنش روشن و آشکار است.
- ترجمه الهی قمشهای١٤ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ
و از روی ظلم و برتری جویی (استکبار) و (حال آنکه) انفسشان آنها را به یقین طلب کرده بود آن را انکار کردند پس نظر کن که عاقبت فساد کنندگان چگونه بود
- ترجمه سلطانیو از روی ظلم و برتری جویی و (حال آنکه) انفسشان آنها را به یقین طلب کرده بود آن را انکار کردند پس نظر کن که عاقبت فساد کنندگان چگونه بود
- ترجمه راستینو با آنکه پیش نفس خود به یقین دانستند که آنها معجزه خداست باز از کبر و نخوت و ستمگری انکار آن کردند، پس بنگر تا عاقبت آن مردم فاسد به کجا انجامید (و چگونه هلاک شدند).
- ترجمه الهی قمشهای١٥ وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ
و همانا به داوود و سلیمان علمی [عظیم] دادیم و آن دو گفتند: ستایش برای خدایی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری داد
- ترجمه سلطانیو همانا به داوود و سلیمان علمی دادیم و آن دو گفتند: ستایش برای خدایی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری داد
- ترجمه راستینو همانا ما به داود و سلیمان مقام دانشی بزرگ عطا کردیم و گفتند: ستایش و سپاس خدای را که ما را بر بسیاری از بندگان با ایمانش فضیلت و برتری عطا فرمود.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَاأَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ
و سلیمان از داوود [آنچه را که شایسته است که از او ارث ببرد از رسالت و علم و ملک و سلطنت] به ارث برد و [به جهت اظهار بر نعم خداوند به جهت شکر بر آنها] گفت: ای مردم سخن پرندگان به ما تعلیم داده شده و از هر چیزی به ما داده شده همانا این البتّه همان فضل آشکار است
- ترجمه سلطانیو سلیمان از داوود به ارث برد و گفت: ای مردم سخن پرندگان به ما تعلیم داده شده و از هر چیزی به ما داده شده همانا این البتّه همان فضل آشکار است
- ترجمه راستینو سلیمان وارث (ملک) داود شد (و مقام سلطنت و خلافت یافت) و گفت: ای مردم، ما را زبان مرغان آموختند و از هرگونه نعمت عطا کردند، این همان فضل و بخشش آشکار است.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ
و نزد سلیمان لشکریانش از جنّ و انس و پرنده جمع شدند و آنها به صف کشیده شوند [یا نگه داشته شوند تا اولّ آنها به آخر آنها ملحق شوند]
- ترجمه سلطانیو نزد سلیمان لشکریانش از جنّ و انس و پرنده جمع شدند و آنها به صف کشیده شوند (تا اولّ آنها به آخر آنها ملحق شوند)
- ترجمه راستینو سپاهیان سلیمان از گروه جن و انس و مرغان (هر سپاهی تحت فرمان رئیس خود) در رکابش گرد آورده شدند.
- ترجمه الهی قمشهای١٨ حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَاأَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ
[سیر کردند] تا آنوقتی که به وادی (درّهٔ) مورچگان رسیدند مورچهای [مؤنّث، رئیس آنها] گفت: ای مورچهها به مسکنهایتان داخل شوید که سلیمان و لشکریانش شما را خُرد (لگد مال) نکنند و (در حالی که) آنها شعور نمیورزند
- ترجمه سلطانیتا آنوقتی که به وادی (درّهٔ) مورچگان رسیدند مورچهای (مؤنّث، رئیس آنها) گفت: ای مورچهها به مسکنهایتان داخل شوید که سلیمان و لشکریانش شما را خُرد (لگد مال) نکنند و (در حالی که) آنها شعور نمیورزند
- ترجمه راستینتا چون به وادی مورچگان رسید موری (یعنی پیشوای موران) گفت: ای موران، همه به خانههای خود اندر روید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را پایمال کنند.
- ترجمه الهی قمشهای١٩ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِـهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِـحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِـحِينَ
پس [سلیمان] از قول آن [مورچه] خنده کنان تبسّم نمود و [به جهت تبجّح (شادمانی) به نعم خداوند و به جهت اظهار شکر آن] گفت: پروردگارا مرا برانگیزان [یعنی به من الهام کن یا مرا علاقمند کن] که شکر کنم نعمتت را [یعنی نعمت افهام (دانشها) نطق حیوان] که به من نعمت کردی و به پدر و مادر من و اینکه عمل صالح کنم که تو از آن راضی شوی و مرا با رحمت خود در بندگان صالحت داخل نما
- ترجمه سلطانیپس (سلیمان) از قول آن (مورچه) خنده کنان تبسّم نمود و گفت: پروردگارا مرا برانگیزان (به من الهام کن) که شکر کنم نعمتت را که به من نعمت کردی و به پدر و مادر من و اینکه عمل صالح کنم که تو از آن راضی شوی و مرا با رحمت خود در بندگان صالحت داخل نما
- ترجمه راستینسلیمان از گفتار مور بخندید و گفت: پروردگارا، مرا توفیق شکر نعمت خود که به من و پدر و مادر من عطا فرمودی عنایت فرما و مرا به عمل صالح خالصی که تو بپسندی موفق بدار و مرا به لطف و رحمت خود در صف بندگان خاص شایستهات داخل گردان.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ
و [سلیمان] پرندگان را جویا شد (جستجو کرد) آنگاه گفت: هدهد را چه شده که او را نمیبینم یا از غایبان میباشد
- ترجمه سلطانیو (سلیمان) پرندگان را جویا شد (جستجو کرد) آنگاه گفت: هدهد را چه شده که او را نمیبینم یا از غایبان میباشد
- ترجمه راستینو سلیمان (از میان سپاه خود) جویای حال مرغان شد (هدهد را در مجمع مرغان نیافت، به رئیس مرغان) گفت: هدهد کجا شد که به حضور نمیبینمش؟بلکه (بیاجازه من) غیبت کرده است؟
- ترجمه الهی قمشهای