سورهٔ احزاب آیه ۳۷

تفسیر


جزء ۲۲
سوره احزاب
حزب ۸۵

متن عربی آیه

٣٧ وَإِذْ تَقُـولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا

ترجمه‌ها

و آنوقت که گفتی به کسی که خداوند [با اسلام و توفیق بر طاعت تو و خدمت به تو] به او انعام کرده و تو [نیز با عِتْق (آزاد کردن) و زوجت (همسر دادن) و بذل مایحتاج به او] به او نعمت داده‌‌ای که زوجه‌‌ات را برای خود نگهدار و از خداوند بترس [با آنکه می‌‌دانستی که مختار (اختیار شده، انتخاب) خداوند و مختار تو این است که زینب زوجۀ تو گردد] و (حال آنکه) آنچه را که خداوند آن را آشکار می‌‌کند [از مختار تو و مختار خداوند بودن نکاح کردن تو زینب را] در نفس خویش مخفی می‌‌کردی و از مردم [از ملامتشان به اینکه بگویند تمنّای زوجۀ غیر را می‌‌کند] می‌‌ترسیدی و (حال آنکه) خداوند سزاوارتر است که از او بترسی پس چون حاجت زید از او (زینب) قضاء شد [و از او ملّ (خسته، دلزده) شد و او را طلاق داد و عدّهٔ او منقضی شد] او را تزویج تو کردیم تا اینکه بر مؤمنان در [ازدواج با] ازواج داعیه‌‌دارانشان (پسرخوانده‌‌هایشان) وقتی که حاجت از آنها (مؤنّث) قضاء می‌‌شود حرجی نباشد و امر خداوند انجام شده باشد (عملی می‌‌شود)

و آنوقت که گفتی به کسی که خداوند به او انعام کرده و تو (نیز) به او نعمت داده‌ای که زوجه‌ات را برای خود نگهدار و از خداوند بترس و (حال آنکه) آنچه را که خداوند آن را آشکار می‌کند در نفس خویش مخفی می‌کردی و از مردم می‌ترسیدی و (حال آنکه) خداوند سزاوارتر است که از او بترسی پس چون حاجت زید از او (مؤنّث) قضاء شد او را تزویج تو کردیم تا اینکه بر مؤمنان در (ازدواج با) ازواج داعیه‌دارانشان (پسرخوانده‌هایشان) وقتی که حاجت از آنها (مؤنّث) قضاء می‌شود حرجی نباشد و امر خداوند انجام شده باشد (عملی می‌شود)

و (یاد کن) وقتی که با آن کس که خدایش نعمت اسلام بخشید و تواش نعمت آزادی (یعنی زید بن حارثه، به نصیحت) می‌گفتی برو زن خود را نگه دار و از خدا بترس (و طلاقش مده) ، و آنچه در دل پنهان می‌داشتی (که زینب را بگیری و حرمت ازدواج با زن پسر خوانده را که در جاهلیّت بود منسوخ کنی) خدا می‌خواست آشکار سازد و تو از (مخالفت و سرزنش) خلق می‌ترسیدی و از خدا سزاوارتر بود بترسی. پس (بدین غرض) چون زید از آن زن کام دل گرفت (و طلاقش داد) او را ما به نکاح تو در آوردیم تا مؤمنان در نکاح زنان پسرخوانده خود که از آنها کامیاب شدند (و طلاق دادند) بر خویش حرج و گناهی نپندارند، و فرمان خدا انجام شدنی است.

لغات

(برای دیدن جزییات هر کلمه روی آن کلیک کنید)

وَإِذْ
و هنگامی که
تَقُولُ
می‌گویی
لِلَّذِي
به کسی که
أَنْعَمَ
نعمت داد
اللَّهُ
خداوند
عَلَيْهِ
بر او
وَأَنْعَمْتَ
و نعمت ارزانی داشتی
عَلَيْهِ
بر او
أَمْسِكْ
نگه دار
عَلَيْكَ
برای خودت
زَوْجَكَ
همسرت
وَاتَّقِ
و پروا کن
اللَّهَ
خداوند
وَتُخْفِي
و نهان می‌داری
فِي
در
نَفْسِكَ
دل خویش
مَا
آن چه
اللَّهُ
خداوند
مُبْدِيهِ
آشکار کننده آن
وَتَخْشَى
و می‌ترسی
النَّاسَ
مردم
وَاللَّهُ
و خداوند
أَحَقُّ
سزاوارتر
أَن
که
تَخْشَاهُ
بترسی از او
فَلَمَّا
پس هنگامی که
قَضَى
به پایان برد
زَيْدٌ
زید
مِّنْهَا
از او
وَطَرًا
نیاز و حاجت
زَوَّجْنَاكَهَا
به همسری تو در آوردیم او را
لِكَيْ
0
لَا
برای این که نباشد
يَكُونَ
برای این که نباشد
عَلَى
بر
الْمُؤْمِنِينَ
مؤمنان
حَرَجٌ
تنگی و مشقت
فِي
در
أَزْوَاجِ
همسران
أَدْعِيَائِهِمْ
پسرخوانده هایشان
إِذَا
هنگامی که
قَضَوْا
به پایان بردند
مِنْهُنَّ
از آن‌ها
وَطَرًا
نیاز و حاجت
وَكَانَ
و بود
أَمْرُ
فرمان
اللَّهِ
خداوند
مَفْعُولًا
انجام پذیر