سورهٔ زخرف
زخرف، حم زخرف
٢١ أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا مِّن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ
آیا قبل از این [قرآن یا این قول] کتابی به آنها دادهایم که آنها به آن متمسّک (دست آویز) هستند؟ [یعنی آنها علم تحقیقی و نه علم تقلیدی به معنی این قول ندارند و آنان سوای خَرْص (گمانه زنی) ندارند و خَرْص و تخمین در باب عقاید، مطرود از باب (درگاه) الله است]
- ترجمه سلطانیآیا قبل از این کتابی به آنها دادهایم که آنها به آن متمسّک (دست آویز) هستند؟
- ترجمه راستینیا مگر بر آنها از این پیش کتابی فرستادیم که (در این سخن جبر و عقیده باطل) به آن کتاب استدلال میکنند؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٢ بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ
بلکه گفتند: همانا ما پدرانمان را بر امّتی [یعنی بر طریقتی و ملّتی (آئینی)] یافتهایم و همانا ما [با تکیه] بر آثار آنان راهنمایی شدهایم [یعنی آنان از روی تحقیق و از روی تقلید از کسی که تقلید از او صحیح میباشد علم پیدا نکردهاند، بلکه از پدرانشان که تقلید اینان از آنان جایز نیست تقلید کردهاند]
- ترجمه سلطانیبلکه گفتند: همانا ما پدرانمان را بر امّتی (آئینی) یافتهایم و همانا ما (با تکیه) بر آثار آنان راهنمایی شدهایم
- ترجمه راستینبلکه گفتند: ما پدران خود را به عقاید و آیینی یافتیم و البته ما هم که در پی آنها رویم بر هدایت هستیم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ
و بدینسان قبل از تو نذیری را به قریهای نفرستادیم مگر اینکه مُتْرِفان (نازپروردگان، مرفّهین) آنجا گفتند: همانا ما پدرانمان را بر امّتی یافتهایم و همانا ما [با تکیه] بر آثار آنها اقتداء کنندهایم {این دَیْدَن (خوی، عادت) مردم در قدیم و جدید است و پیامبران سابق (ع) به امثال اینان مبتلا بودند، و تخصیص مترفین (خودسران خوشگذران) با ذکر کردن برای این است که آنان با انبیاء و اولیاء (ع) معارضه میکردند، و امّا غیر آنها پس نظرشان جز به سوی آنها (مترفین) نیست}
- ترجمه سلطانیو بدینسان قبل از تو نذیری را به قریهای نفرستادیم مگر اینکه مُتْرِفان (نازپروردگان، مرفّهین) آنجا گفتند: همانا ما پدرانمان را بر امّتی (آیینی) یافتهایم و همانا ما (با تکیه) بر آثار آنها اقتداء کنندهایم
- ترجمه راستینو همچنین ما هیچ رسولی پیش از تو در هیچ شهر و دیاری نفرستادیم جز آنکه اهل ثروت و مال آن دیار به رسولان گفتند که ما پدران خود را بر آیین و عقایدی یافتیم و از آنها البته پیروی خواهیم کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَيْهِ آبَاءَكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ
[نذیر (بیم دهنده) به آنها] گفت: آیا حتّی اگر هدایت کنندهتر از آنچه که پدرانتان را بر آن یافتهاید را نزد شما آورده باشم؟ گفتند: همانا ما به آنچه که شما به آن فرستاده شدهاید کافریم [حتّی اگر اهدى (هدایت کنندهتر) از آنچه که ما پدرانمان را بر آن یافتهایم باشد]
- ترجمه سلطانیگفت: آیا حتّی اگر هدایت کنندهتر از آنچه که پدرانتان را بر آن یافتهاید را نزد شما آورده باشم؟ گفتند: همانا ما به آنچه که شما به آن فرستاده شدهاید کافریم
- ترجمه راستینآن رسول ما به آنان گفت: اگر چه من به آیینی بهتر از دین (باطل) پدرانتان شما را هدایت کنم (باز هم پدران را تقلید میکنید) ؟آنها پاسخ دادند (به هر تقدیر) ما به آنچه شما را به رسالت آن فرستادهاند کافریم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ
پس [با انواع نقم (نقمتها، رنجها) که بعضی از آنها را برای تو ذکر کردیم] از آنها انتقام گرفتیم پس نظر کن که عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود
- ترجمه سلطانیپس، از آنها انتقام گرفتیم پس نظر کن که عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بود
- ترجمه راستینما هم از آن مردم (پر غرور و عناد) انتقام کشیدیم، بنگر تا عاقبت حال کافران مکذّب به کجا کشید؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِّمَّا تَعْبُدُونَ
و [یادآوری کن یا به یاد آور] آنوقت که ابراهیم به پدرش و قومش گفت براستی که من از آنچه که شما بندگی میکنید بیزارم [تا در تبرّى (بیزاری جستن) از تقلید کردن از کسی که تقلید از او اجازه داده نشده اسوهای (سرمشقی) برای قوم تو باشد]
- ترجمه سلطانیو (یادآور) آنوقت که ابراهیم به پدرش و قومش گفت براستی که من از آنچه که شما بندگی میکنید بیزارم
- ترجمه راستین(یاد آر) وقتی که ابراهیم با پدر (یعنی عموی خود) و قومش گفت: من از معبودان شما سخت بیزارم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ
و آن را [یعنی کلمهٔ تبرّى از تقلید از کسی که تقلید از او اجازه داده نشده یا کلمۀ توحید را] به عنوان کلمهٔ باقیه در عقب خود [یعنی ذریّهٔ او یا امّت خود، یا کسی از ذریهٔ او و ذریهٔ امّت او که در عقب (نسل) او میآید] قرار داد با ترقّب به اینکه آنها [از جهل خود که مفطور بر آن هستند] بازگردند [و اینان از کسانی هستند که بر عقب او آمدهاند پس باید که این کلمه را بگیرند و باید از جهل خود و تقلیدشان از کسی که تقلید از او جایز نیست باز گردند]
- ترجمه سلطانیو آن را به عنوان کلمهٔ باقیه در عقب (نسل) خود قرار داد با ترقّب به اینکه آنها بازگردند
- ترجمه راستینو خدا این خدا پرستی را در همه ذرّیّت او تا قیامت کلمه باقی گردانید، باشد که (همه فرزندانش به خدای یکتا) رجوع کنند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ بَلْ مَتَّعْتُ هَـؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى جَاءَهُمُ الْحَقُّ وَرَسُـولٌ مُّبِينٌ
بلکه اینان (قریش) و پدرانشان را [با تمتّعات حیوانی بدون منذری (بیم دهندهای) برای آنها از بلایا و مصائب و از انبیاء (ع)] بهرهمند ساختم [پس به این تمتّعات آرام گرفتند و به آنها اطمینان یافتند] تا آنکه حقّ [یعنی ولایت] و رسولی روشنگر نزد آنها آمد
- ترجمه سلطانیبلکه اینان (قریش) و پدرانشان را بهرهمند ساختم تا آنکه حقّ (یعنی ولایت) و رسولی روشنگر نزد آنها آمد
- ترجمه راستین(و من تعجیل در عقوبت کافران نکردم) بلکه آنان و پدرانشان را (مهلت داده و از عمر) بهرهمند کردم تا آنکه دین حق و رسول مبین بر آنها آمد.
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَ
و چون حقّ [یعنی منذر] نزد آنها آمد گفتند: این [که ادّعاء میشود که آن کتاب آسمانی الهی است، یا این چیزی که او به عنوان رسالت از خداوند آن را ادّعاء میکند، یا این چیزی که از خوارق عادات ظاهر میسازد] جادویی است و همانا ما به او کافر هستیم
- ترجمه سلطانیو چون حقّ (منذر) نزد آنها آمد گفتند: این جادویی است و همانا ما به او کافر هستیم
- ترجمه راستینو چون حق به سوی آنها آمد گفتند: این (قرآن) سحر است و ما به (وحی بودن) آن ایمان نداریم.
- ترجمه الهی قمشهای