سورهٔ ذاریات
ذاریات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا
سوگند به بادهای پاشاننده [یعنی بادها، یا زنانی که اولاد میآورند، یا اسبابی که خلائق را میپراکند از ملائکه و غیر آنها]
- ترجمه سلطانیسوگند به بادهای پاشاننده
- ترجمه راستینقسم به نفس بادهای عالم که (به امر حق بذرافشانی کنند و تخم نباتات را به هر جا) نیکو بپرا کنند.
- ترجمه الهی قمشهای٤ فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا
و تقسیم کنندگان امر [یعنی ملائکهای که ارزاق و بارانها و غیر آنها را تقسیم میکنند، یا بادهایی که بارانها و ابرها را تقسیم میکنند، یا جمیع آنچه که چیزی را تقسیم میکند از ملائکه و بادها و انبیاء و اولیاء]
- ترجمه سلطانیو تقسیم کنندگان امر
- ترجمه راستینقسم به فرشتگان که کار جهانیان را (به اذن خدا) قسمت کنند.
- ترجمه الهی قمشهای٨ إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ
همانا شما [در این دین واقع حقّ] البتّه در گفتاری مختلف هستید [به اینکه بعضی از شما تصدیق میکند و بعضی از شما تکذیب میکند، یا با تصدیق و تکذیب دربارهٔ محمّد (ص) و به اینکه او مجنون یا شاعر است یا معَلّم از غیر خود است یا کاهن است، یا دربارهٔ قرآن به اینکه آن سحر و کهانت و رجز و افسانههای پیشینیان است، یا دربارهٔ علیّ (ع) خلیفهٔ او]
- ترجمه سلطانیهمانا شما البتّه در گفتاری مختلف هستید
- ترجمه راستینکه شما (مردم نادان) در اختلاف سخن باز ماندید (و حقیقت قرآن و رسول حق را نیافته شعر و سحر و ساحرش خواندید).
- ترجمه الهی قمشهای١٠ قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ
کشته باد (مرگ بر) دروغگویان [یعنی لعنت بر گویندگان در دین و خلافت امیر المؤمنین (ع) به ظنّ و تخمین] {استعمال قُتِلَ در لعن برای این است که کسی که خداوند او را لعنت کند او را از حیات انسانی میکُشد}
- ترجمه سلطانیکشته باد (مرگ بر) دروغگویان
- ترجمه راستینکشته باد و نابود آنان که دروغ بندند (و قرآن را سحر و فسانه برخوانند).
- ترجمه الهی قمشهای١١ الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سَاهُونَ
کسانی که آنها در غفلت [از آنچه که به آنها ذکر کردیم بحسب فطرتشان از طریق آخرت و نعیم آن، یا از آنچه که در عالم ذرّ به یاد آنها آوردیم، یا از خداوند و از مُنعم و انعام او] سهل انگارند [کسانی که آنها از هر چیزی از جهل و شهوات و غضبات و شیطنت و کبر و عُجب (خودپسندی) و فخر در غفلت هستند]
- ترجمه سلطانیکسانی که آنها در غفلت سهل انگارند
- ترجمه راستینآنان که در ضلالت و غفلت زیستند.
- ترجمه الهی قمشهای١٤ ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ
فتنهٔ خویش [یعنی عذابتان و حریقتان یا فسادتان در دنیا] را بچشید این است که به آن عجله میکردید
- ترجمه سلطانیفتنهٔ خویش را بچشید این است که به آن عجله میکردید
- ترجمه راستین(و خطاب قهر کنند که) اینک بچشید کیفر خود را، این همان عذابی است که خود به تعجیل میخواستید.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُحْسِنِينَ
دریافت کنندگان آنچه که پروردگار آنان به آنان داده است همانا آنها قبل از آن محسن (نیکوکار) بودند [یا دارای حسن و همان ولایت بودند]
- ترجمه سلطانیدریافت کنندگان آنچه که پروردگار آنان به آنان داده است همانا آنها قبل از آن محسن (نیکوکار، دارای حُسن) بودند
- ترجمه راستینهمان نعمتها که خدایشان به آنها عطا کند فراگیرند چرا که پیش از آن مردمی نیکوکار بودند.
- ترجمه الهی قمشهای١٨ وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ
و آنها در سحرها طلب آمرزش میکردند {انسان صغیر مانند انسان کبیر در وجودش شب و روز و خورشید و ماه هست، و شب او مراتب طبعش و نفس حیوانی او است، و روز او مراتب ملکوتش است، و خورشید او عقلش، و ماه او نفسش است که مستضیئه (روشنی یافته) به نور عقل است، و تا انسان از خانهٔ طبع خود و نفسش خارج نشود غفران مَساوی (بدیها) او ممکن نمیشود و اگرچه هر روز هزار بار استغفار کند، و وقتی که از حدود نفس حیوانیاش خارج شود و به حدود قلبش و عقلش که آن در صغیر به منزله اسحار (سحرها) در کبیر است نزدیک شود با زبان حال خود غفران مَساوی خود را از پروردگارش سؤال (درخواست) میکند و خداوند او را اجابت میکند و او را میآمرزد چه با زبان قال خود سؤال کند یا سؤال نکند}
- ترجمه سلطانیو آنها در سحرها طلب آمرزش میکردند
- ترجمه راستینو سحرگاهان از درگاه خدا طلب آمرزش و مغفرت میکردند.
- ترجمه الهی قمشهای١٩ وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ
و در اموالشان حقّی [از منفعت کسب او] برای سائل (درخواست کننده) و محروم هست
- ترجمه سلطانیو در اموالشان حقّی برای سائل (درخواست کننده) و محروم هست
- ترجمه راستینو در اموالشان بر فقیر سائل و محروم حقّی منظور میداشتند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ
و در زمین نشانههایی (دلالت کنندههایی) [بر مُبدء و علم او و قدرت او و عنایت او به خلقش و رأفت او] برای یقین داران هست
- ترجمه سلطانیو در زمین نشانههایی برای یقین داران هست
- ترجمه راستینو (بدانید که) در روی زمین برای اهل یقین ادلهای (از قدرت الهی) پدیدار است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٢ وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ
و روزی [خاصّ به شما از حیث انسانیّت شما یا اسباب رزق نباتی شما و ارزاق انسانی] شما و آنچه [از نعیم جنّت] که وعده داده میشوید در آسمان است {زیرا جنّت و نعیمش در آسمان صوری به معنی این است که آن مظهر برای آن و در آسمانهای عالم ارواح است، زیرا محلّ جنّت و نعیم آخرت عالم ملکوت و جبروت است}
- ترجمه سلطانیو روزی شما و آنچه که وعده داده میشوید در آسمان است
- ترجمه راستینو روزی شما با همه وعدهها که به شما میدهند در آسمان است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ
پس قسم به پروردگار آسمان و زمین همانا آن مثل آنچه که سخن میگویید البتّه حقّ است [یعنی آنچه که وعده داده میشوید یا رزق بودن و در آسمان بودن آنچه که وعده داده میشوید، یا که معهود مقصود از هر قصّه و حکایت و همان ولایت، ولایت علیّ (ع) البتّه حقّ است، مثل نطق شما که در آن شکّ نمیکنید، یا رزق شما در آسمان مثل آنچه که شما نطق میکنید یعنی معانی غیبی را درک میکنید است که آن از آسمان به سوی شما نازل میشود]
- ترجمه سلطانیپس قسم به پروردگار آسمان و زمین همانا آن مثل آنچه که سخن میگویید البتّه حقّ است
- ترجمه راستینپس به خدای آسمان و زمین قسم که این (وعده و رزق مقدّر) به مانند تکلّمی که با یکدیگر میکنید حقّ و حقیقت است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ
آنوقت که بر او داخل شدند آنگاه گفتند: سلام، [ابراهیم] گفت: سلام [ای] گروه ناشناس [یا در نفس خود گفت: اینان قومى ناشناس برای من هستند]
- ترجمه سلطانیآنوقت که بر او داخل شدند آنگاه گفتند: سلام، (ابراهیم) گفت: سلام (ای) گروه ناشناس
- ترجمه راستینهنگامی که بر او وارد شدند و سلام گفتند و او جواب سلام گفت و فرمود که شما مردمی ناشناس میباشید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ
و [ابراهیم] پنهانی [در خفاء از مهمانهایش با تعجیل برای پذیرائی] به سوی خانوادهاش رفت و گوسالهای فربه آورد
- ترجمه سلطانیو (ابراهیم) پنهانی به سوی خانوادهاش رفت و گوسالهای فربه آورد
- ترجمه راستینآنگاه پنهانی نزد اهل بیت خود رفت و کباب گوساله فربهی نزد مهمانان باز آورد.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ
پس آن را نزدیک آنها (میهمانان) بُرد، گفت: آیا نمیخورید
- ترجمه سلطانیپس آن را نزدیک آنها (میهمانان) بُرد، گفت: آیا نمیخورید
- ترجمه راستینغذا را نزد آنها گذارد (آنها توجهی به غذا نکردند) ابراهیم گفت: شما غذا تناول نمیکنید؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ
و [ابراهیم] در پنهان از آنها ترسید، [میهمانان] گفتند: نترس [برای اینکه ما رسولان پروردگار تو هستیم] و او (ابراهیم) را به پسری دانا بشارت دادند
- ترجمه سلطانیو (ابراهیم) در پنهان از آنها ترسید، (میهمانان) گفتند: نترس و او (ابراهیم) را به پسری دانا بشارت دادند
- ترجمه راستینآن گاه (از اینکه بیاجازه بر او وارد شده و غذا هم نخوردند) سخت از آنها بیم و اندیشه کرد، آن فرشتگان گفتند: هیچ مترس، و او را به پسری دانا (یعنی اسحاق) بشارت دادند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ
پس [ساره] زن او (ابراهیم) [بعد از بشارت] اقبال نمود و در جیغ کشیدنی [یا در جماعت] به روی خود سیلی زد و گفت: من پیرزن و عقیم هستم [یعنی چگونه بزایم و حال آنکه وقت اقتضای سنّ حمل عاقر (نازا) بودم و حالا عجوزی (پیرزنی) گشتهام که حمل از شأن من نیست]
- ترجمه سلطانیپس (ساره) زن او (ابراهیم) در جیغ کشیدنی اقبال نمود و به روی خود سیلی زد و گفت: من پیرزن و عقیم هستم
- ترجمه راستیندر آن حال زن ابراهیم (ساره) با فریاد شادمانی روی به آنها آورد و (از شوق) سیلی به صورت زد و گفت: (ای عجب) من زنی پیر و نازا هستم (چگونه پسری توانم زایید).
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ قَالُوا كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ
[میهمانان] گفتند: پروردگار تو اینچنین فرموده [و جز این نیست که از آن به تو خبر میدهیم]، همانا او همان حکیم دانا است [که دقایق امور را میداند و امور متقنه را صنع میکند که غیر او از ادراک آن و صنع آن عاجز میشود و میداند که تو عقیم میباشی و پیرزن گشتهای و بر زاینده قرار دادن عقیم و دارندهٔ حیض و فرزند قرار دادن پیرزن قادر است]
- ترجمه سلطانی(میهمانان) گفتند: پروردگار تو اینچنین فرموده، همانا او همان حکیم دانا است.
- ترجمه راستینفرشتگان گفتند: خدای تو چنین فرموده که او به مصالح خلق آگاه و (به حال بندگان) داناست.
- ترجمه الهی قمشهای٣١ قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ
[ابراهیم (ع) بعد از آنکه آنها را شناخت و به آنها انس گرفت] گفت: پس کار [خطیر] شما [یعنی امر شما و شغل شما] چیست ای فرستادهشدگان؟
- ترجمه سلطانی(ابراهیم) گفت: پس کار (خطیر) شما چیست ای فرستادهشدگان؟
- ترجمه راستینابراهیم گفت: ای رسولان حق، باز گویید که شما برای چه کار مأمورید؟
- ترجمه الهی قمشهای٣٧ وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ
و در آن برای کسانی که از عذاب الیم میترسند نشانهای گذاشتیم
- ترجمه سلطانیو در آن برای کسانی که از عذاب الیم میترسند نشانهای گذاشتیم
- ترجمه راستینو در آن دیار (که ویران کردیم) برای آنان که از عذاب دردناک (قهر خدا) میترسند آیت عبرتی واگذاردیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٨ وَفِي مُوسَى إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ
و دربارهٔ موسی آنوقت که او را با سلطان (حجّت) مبین (آشکار) به سوی فرعون فرستادیم
- ترجمه سلطانیو دربارهٔ موسی آنوقت که او را با سلطان (حجّت) مبین (آشکار) به سوی فرعون فرستادیم
- ترجمه راستینو نیز در (رسالت) موسی (آیت عبرت است) که با معجزه روشن به سوی فرعونیانش فرستادیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٩ فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ
پس [فرعون] با رکن (سپاه) خود اعراض کرد و گفت: ساحر یا مجنون است [یعنی آنچه که آن را انجام میدهد از سحر او و به اختیار خویش است، یا او مجنون است، و آنچه از خوارق عادات که بر او ظاهر میشود جز این نیست که بدون اختیار او از جنّ بر دست او ظاهر میشود]
- ترجمه سلطانیپس (فرعون) با رکن (سپاه) خود اعراض کرد و گفت: ساحر یا مجنون است
- ترجمه راستینو فرعون به غرور ملک و قدرت (از طاعت حق) سرکشید و گفت که موسی ساحر یا دیوانه است.
- ترجمه الهی قمشهای٤٠ فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ
پس او و سپاهش را گرفتیم و آنها را در دریا انداختیم و او درخور ملامت بود
- ترجمه سلطانیپس او و سپاهش را گرفتیم و آنها را در دریا انداختیم و او درخور ملامت بود
- ترجمه راستینما هم او را با همه سپاهش (به قهر) گرفتیم و به دریا انداختیم که در خور هر نکوهش و ملامت بود.
- ترجمه الهی قمشهای٤١ وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ
و دربارهٔ [قوم] عاد آنوقت که بر آنها باد عقیم (خشک) فرستادیم {برای عدم تضمّن آن بر منفعتی «عقیم» نامیده شده یا برای اینکه آن آنها را هلاک کرد و آنها را ریشهکن نمود}
- ترجمه سلطانیو دربارهٔ (قوم) عاد آنوقت که بر آنها باد خشک فرستادیم
- ترجمه راستینو نیز در قوم عاد که بر هلاکشان تندباد خزان فرستادیم (عبرت خلق است).
- ترجمه الهی قمشهای٤٢ مَا تَذَرُ مِن شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ
[آن باد] بر چیزی که بر آن میآمد [میوزید] رها نمیکرد مگر آنکه آن را مانند استخوان پوسیده [خاکستر] قرار میداد
- ترجمه سلطانی(آن باد) بر چیزی که بر آن میآمد (میوزید) رها نمیکرد مگر آنکه آن را مانند استخوان پوسیده (خاکستر) قرار میداد
- ترجمه راستینکه آن باد هلاک به چیزی نمیگذشت جز آنکه آن را مانند استخوان پوسیده میگردانید.
- ترجمه الهی قمشهای٤٣ وَفِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ
و دربارهٔ [قوم] ثمود آنوقت که به آنان گفته شد تا مدّتی بهرهمند شوید
- ترجمه سلطانیو دربارهٔ (قوم) ثمود آنوقت که به آنان گفته شد تا مدّتی بهرهمند شوید
- ترجمه راستینو هم در قوم ثمود (بر خلق عبرتی است) که به آنان گفته شد: اینک گرم تعیّش و تمتّع (حیوانی) باشید تا هنگام معیّن (که وعده انتقام حق فرا میرسد).
- ترجمه الهی قمشهای٤٤ فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنظُرُونَ
پس از امر پروردگارشان سرکشی کردند پس صاعقه آنها را در گرفت و (در حالی که) آنها نظر میکردند
- ترجمه سلطانیپس از امر پروردگارشان سرکشی کردند پس صاعقه آنها را در گرفت و (در حالی که) آنها نظر میکردند
- ترجمه راستینآنها هم از فرمان خدای خود سرکشیدند پس آنها را صاعقه آتش درگرفت در حالی که (هلاک خویش را) به چشم مشاهده میکردند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٥ فَمَا اسْتَطَاعُوا مِن قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنتَصِرِينَ
و توانایی برخاستن نداشتند و منتصر (غلبه کننده، ممتنع، مانع شونده) نبودند
- ترجمه سلطانیو توانایی برخاستن نداشتند و منتصر (غلبه کننده) (ممتنع (مانع شونده)) نبودند
- ترجمه راستیندر حالی که نه هیچ توانایی برخاستن (و گریختن) داشتند و نه هیچ یار و مددکاری یافتند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٦ وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ
و قبل از آنها قوم نوح را، همانا آنها قومی فاسق بودند
- ترجمه سلطانیو قبل از آنها قوم نوح را، همانا آنها قومی فاسق بودند
- ترجمه راستینو پیش از این اقوام هم قوم نوح را هلاک کردیم که مردمی فاسق و نابکار بودند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٧ وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ
و آسمان را، آن را به قدرت [یعنی با قوّت] بناء کردیم و همانا ما البتّه موسع (وسعت دهنده، قادر) هستیم [یا البتّه رزق را بر بندگان توسعه دهندهایم، یا دارندهٔ وسعتی هستیم برای بندگان و ارزاق آنها]
- ترجمه سلطانیو آسمان را، آن را به قدرت بناء کردیم و همانا ما البتّه موسع (وسعت دهنده، قادر) هستیم
- ترجمه راستینو کاخ رفیع آسمان را ما به قدرت خود برافراشتیم و ماییم که مقتدریم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٩ وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
و از هر چیزی دو زوجی (گونهای) [برّی و بحری، یا انسی و وحشی، یا از هر چیزی از کیفیّات و کمیّات و چشیدنیها و بوییدنیها دو ضدّ متنافی مانند گرمی و سردی، و سیاه و سپید، و تلخ و شیرین، و کوتاه و بلند، و حسن و قبیح، الی غیر ذلک] خلق کردیم با ترقّب به اینکه شما [علم او و حکمت او و قدرت او و عنایت او به خلقش و رأفتش را] یادآور شوید
- ترجمه سلطانیو از هر چیزی دو زوجی (گونهای) خلق کردیم با ترقّب به اینکه شما یادآور شوید
- ترجمه راستینو از هر چیزی دو نوع (نر و ماده) بیافریدیم تا مگر متذکر (حکمت خدا) شوید.
- ترجمه الهی قمشهای٥٠ فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ
پس به سوی خداوند [مُنعم بر شما به این نعم از نفوس امّارهٔ خویش و از شیطان و لشکریانش با استعاذت به او، و از اشرار و شرور آنها با استعانت به او، و از اهویهٔ خود که همان خدایان شما هستند با طاعت بر امر او و نهی او] فرار کنید همانا من بیم دهندهٔ آشکاری از سوی او برای شما هستم
- ترجمه سلطانیپس به سوی خداوند فرار کنید همانا من بیم دهندهٔ آشکاری از سوی او برای شما هستم
- ترجمه راستینباری، به درگاه خدا گریزید، که من از جانب او با بیانی روشن شما را میترسانم.
- ترجمه الهی قمشهای٥١ وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ
و با الله خدای دیگری قرار ندهید همانا من انذار کنندهٔ آشکاری از سوی او برای شما هستم
- ترجمه سلطانیو با الله خدای دیگری قرار ندهید همانا من انذار کنندهٔ آشکاری از سوی او برای شما هستم
- ترجمه راستینو هرگز با خدای یکتا خدایی دیگر نپرستید که من از جانب او با بیانی روشن شما را میترسانم.
- ترجمه الهی قمشهای٥٢ كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُـولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ
همچنان [قول بر تو از اینکه تو مجنون یا ساحر یا کاهن یا شاعر هستی] نزد کسانی که قبل از آنها بودند است، رسولی نیامد مگر آنکه گفتند ساحر یا مجنون است
- ترجمه سلطانیهمچنان نزد کسانی که قبل از آنها بودند است، رسولی نیامد مگر آنکه گفتند ساحر یا مجنون است
- ترجمه راستینهمچنان (که تو را ای رسول تکذیب کردند) هیچ رسولی بر امم پیشین نیامد جز آنکه (او را تکذیب کرده و) گفتند: او ساحر یا دیوانه است.
- ترجمه الهی قمشهای٥٣ أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ
آیا همدیگر را به آن توصیه کردهاند؟! [یعنی که اوّلین (پیشینیان) و آخرین (حاضرین) این قول را در حقّ رسول به همدیگر سفارش کردهاند؟!] بلکه آنها گروهی طغیان کننده هستند [و مقتضای طغیان آنها عدم انقیاد به حقّ تعالی است]
- ترجمه سلطانیآیا همدیگر را به آن توصیه کردهاند؟! بلکه آنها گروهی طغیان کننده هستند
- ترجمه راستینآیا بر این تکذیب، مردم اعصار به یکدیگر سفارش کردهاند؟ (یا نه؟) بلکه این مردم (همه بالذّات) گروهی سرکش و نافرمانند.
- ترجمه الهی قمشهای٥٤ فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ
پس [از محاجّه کردن و مجادله کردن با آنها بعد از اتمام حجّتت و اصرار آنها بر انکار] از آنها روی برگردان و تو [بعد از آن] ملوم (سرزنش شده) نیستی
- ترجمه سلطانیپس از آنها روی برگردان و تو (بعد از آن) ملوم (سرزنش شده) نیستی
- ترجمه راستینپس (تو هم ای رسول ما) از این مردم کافر روی بگردان که (اتمام حجّت کردی و) دیگر هیچ در خور نکوهش و ملامت نیستی.
- ترجمه الهی قمشهای٥٥ وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ
و یادآوری کن زیرا یادآوری به مؤمنین نفع میرساند [و اگرچه کافران و منافقان به آن متذکّر نمیشوند]
- ترجمه سلطانیو یادآوری کن زیرا یادآوری به مؤمنین نفع میرساند
- ترجمه راستینو (امّت را) تذکّر و پند میده که پند و تذکّر (اگر کافران را نفع ندهد) مؤمنان را سودمند افتد.
- ترجمه الهی قمشهای٥٦ وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ
و جنّ و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا بندگی کنند {مقصود از عبادات و نه از عبديّت (بنده بودن) جز آنکه عارف بر او، متّصل به او، منتهی به او گردند نیست، پس مقصود از قول او مگر برای اینکه مرا بشناسند است لکن آن به این عبارت اداء شده برای اشعار به اینکه معرفت حاصل نمیشود مگر با عبادت یا با عبدیّت}
- ترجمه سلطانیو جنّ و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا بندگی کنند
- ترجمه راستینو من جنّ و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا (به یکتایی) پرستش کنند.
- ترجمه الهی قمشهای٥٧ مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ
از آنان رزقی [برای خود و نه برای غیر خود] نمیخواهم و نمیخواهم که مرا اطعام کنند
- ترجمه سلطانیاز آنان رزقی نمیخواهم و نمیخواهم که مرا اطعام کنند
- ترجمه راستینمن از (خلق) آنها رزق و طعام (و هیچ گونه سودی) بر خود نخواستم.
- ترجمه الهی قمشهای٥٨ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ
همانا خداوند [به هر مرزوقی] بسیار روزی دهنده و دارندهٔ قوّت و متین (قوی) است [که در رزّاقیّت خود حاجت به مُعین (کمک کننده) ندارد]
- ترجمه سلطانیهمانا خداوند بسیار روزی دهنده و دارندهٔ قوّت و متین (قوی) است
- ترجمه راستینهمانا روزی بخشنده خلق تنها خداست که صاحب قوّت و قدرت ابدی است.
- ترجمه الهی قمشهای٥٩ فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوبًا مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَابِهِمْ فَلَا يَسْتَعْجِلُونِ
پس همانا برای کسانی که [با انکار مبدء یا معاد به انفسشان] ظلم کردهاند [یا با عدم انقیاد او و عدم اعطاء حقّ او از تسلیم انفسشان بر او به رسول ظلم کردند، یا نسبت به آل محمّد (ص) به حقّ آنها ظلم کردند، از عدم تسلیم انفسشان بر آنان و از غصب حقوق آنها] مثل نصیب اصحاب آنها [که در ظلم به آل محمّد (ص) از آنها تبعیّت کردند] بهرهای (نصیبی) هست پس از من طلب تعجیل (عجله کردن) [به عذاب] نکنند
- ترجمه سلطانیپس همانا برای کسانی که ظلم کردهاند مثل نصیب اصحاب آنها بهرهای (نصیبی) هست پس از من طلب تعجیل (عجله کردن) (به عذاب) نکنند
- ترجمه راستینپس این ستمکاران را هم گناهی و کیفری مانند اصحاب و امثالشان (از امم پیشین) خواهد بود، باری آن را به عجله از من نخواهند (و به مهلتی که دادیم مغرور نشوند البتّه روز انتقامشان میرسد).
- ترجمه الهی قمشهای٦٠ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ
پس وای بر کسانی که [به ولایت علیّ (ع)] کفر ورزیدند از [آن] روزشان [یعنی روز آخر دنیا یا روز قیامت] که وعده داده میشوند.
- ترجمه سلطانیپس وای بر کسانی که کفر ورزیدند از (آن) روزشان که وعده داده میشوند.
- ترجمه راستینپس (آن گاه که زمان کیفر فرا رسید) وای بر آنان که کافر شدند از آن روز سختی که (رسولان) به آنها وعده میدهند (که در دنیا به قتل و اسارت و در عقبی به قهر و عقوبت محکومند).
- ترجمه الهی قمشهای