سورهٔ قمر
قمر، إقتربت الساعة
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ
ساعت نزدیک شد {ساعت به ساعت ظهور قائم (ع) و به ساعت قیامت و به حالت احتضار تفسیر شده و همه به امری واحد که همان وقت قیام نزد خداوند است راجع میشوند، و چون رسول خدا (ص) خاتم رسولان میباشد و بعد از او رسولی و رسالتی نمیباشد برای انتهای مراتب رسالت به او پس مرتبهای از رسالت نمیباشد مگر آنکه آن در وجود او مجتمع شده است، امّت او نیز آخر امم میباشد، و بعد از امّت او امّتی نمیباشد، و قیامت در عرض زمان نیست و جز این نیست که آن در طول آن است، و وقتی که امّت محمّد (ص) آخر امّتها میباشد مرتبهٔ زمانیّهای بعد از مرتبت آنان نمیباشد و بعد از مرتبهٔ آنان خروج از زمان میباشد، و خروج از زمان همان قیام نزد خداوند است، و قیامت به امّت محمّد (ص) نزدیک میباشد} و ماه شکافته شد {قمر اسم کوکبی است که نور را از غیر خود میگیرد و به نفسه به عنوان مُنیر (نور دهنده) نمیباشد، و در عالم صغیر قلب به عنوان مظهر قمر است، یا قمر به عنوان مظهر قلب است زیرا قلب ایضاً نور را از روح میگیرد و به نور او مُستنیر میشود}
- ترجمه سلطانیساعت (قیامت) نزدیک شد و ماه شکافته شد
- ترجمه راستینآن ساعت (قیامت یا قیام رسول حق) نزدیک آمد و ماه آسمان شکافته شد (این آیه راجع به شقّ القمر است که کفّار از رسول اکرم درخواست کردند).
- ترجمه الهی قمشهای٢ وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُـولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ
و آیه [و امارات (علامات) آن ظاهر شد] {مثل سفید شدن موی سر و ریش و افتادن دندانها و ضعف نور چشم و قلّت (کم شدن) شهوت طعام و سفاد (جفتگیری) و رخاوت (سستی) اعصاب و امراض وارده و فوت جیران (همسایگان) و اقران (نزدیکان)، یا آیتى از آیات قدرت خداوند و علم او و حکمت او را، یا آیتى از آیات عظمای او را، یا آیت عاجز کننده بر آنها از آوردن مثل آن} را میبینند [و شایسته است که متذکّر شوند و توبه کنند و انابه نمایند و به هر چیزی متنبّه شوند لکن از آن] اعراض میکنند و میگویند جادویی مستمر [یعنی قوی یا مستمر از زمانهای سابق] است [که به هر سحر علو (برتری) مییابد]
- ترجمه سلطانیو آیه را میبینند (لکن) اعراض میکنند و میگویند جادویی مستمر است
- ترجمه راستینو اگر کافران، بزرگ آیت و معجزی (چون شکافتن ماه) هم ببینند باز اعراض کرده و گویند که این سحری نیرومند و کامل است.
- ترجمه الهی قمشهای٣ وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَكُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ
و دروغ بستند و از هواهایشان پیروی کردند و هر امری [از تکذیب و تصدیق و خیر و شرّ و طاعت و معصیت در الواح عالیه] تقریر شده [و در صحفی است که به دستان کرام بَرَرَه (نیکان) و در الواح نفوس عامله هست و از ما چیزی فوت نمیشود]
- ترجمه سلطانیو دروغ بستند و از هواهایشان پیروی کردند و هر امری (در الواح عالیه) تقریر شده
- ترجمه راستینو آنها (رسول حق را) تکذیب کرده و پیرو هوای نفس باطل خود شدند و هر (حق و باطل) امری را عاقبت (در بهشت یا دوزخ) مقرّی خواهد بود.
- ترجمه الهی قمشهای٤ وَلَقَدْ جَاءَهُم مِّنَ الْأَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ
و همانا البتّه از اخبار آنچه که در آن [به جهت انزجار از معاصی و تکذیب] بازدارنده هست [از اخبار انبیاء (ع) و امّتهای گذشتهٔ آنان و وقایع واقع شده به آنان، یا از انباء (اِخبار) آخرت و ثواب و عقاب] نزد آنها آمد
- ترجمه سلطانیو همانا البتّه از اخبار آنچه که در آن بازدارنده هست نزد آنها آمد
- ترجمه راستینو اخباری که مایه عبرت و انزجار از معصیت است کاملا به مردم رسید.
- ترجمه الهی قمشهای٥ حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ
حکمت [به غایت] رسیده (کامله) [یعنی این مواعظ (موعظهها)، یا این قرآن یا آنچه که از انباء (اِخبار) نزد آنها آورده شده حکمت بالغه است]، پس بیم دادنها بینیاز نمیکند [وقتی که این حکمت بالغه که در آن مُزْدَجَر (بازدارنده) هست از عذاب خداوند بینیاز نمیکند پس کدام بیم دادنها از چیزی بینیاز میکند]
- ترجمه سلطانیحکمت (کامله، به غایت) رسیده، پس بیم دادنها بینیاز نمیکند
- ترجمه راستین(قرآن) حکمت بالغه خداست و (اگر از آن پند نگیرید) دیگر از این پس هیچ اندرز و پند (شما را) سودی نخواهد بخشید.
- ترجمه الهی قمشهای٦ فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُّكُرٍ
پس روزی که داعی [یعنی فراخواننده، ملک الموت در نفخهٔ اوّل یا در نفخهٔ دوّم] به چیزی نامأنوس (ناشناس) فراخواند از آنها روی بگردان [یعنی وقتی که بیم دادنها به آنها نفع نمیرساند پس در دعوت کردن زحمت مکش و از آنان روی بگردان، یا در روز احتضار از آنها روی بگردان تا با مشاهدهٔ بدی احوالشان به ستوه نیایی، یا از آنان روی برگردان وقتی که در روز قیامت برای شفاعت تو عرضه میشوند، یا در روز قیامت از آنها روی برگردان برای اینکه آنان در آنروز عذاب را میبینند]
- ترجمه سلطانیپس روزی که داعی (دعوت کننده) به چیزی نامأنوس (ناشناس) دعوت کند از آنها روی بگردان
- ترجمه راستینپس روی از کافران بگردان (تا) روزی که ندا کنندهای (چون اسرافیل، خلق را) به عالمی حیرت آور و قیامتی هولانگیز دعوت کند.
- ترجمه الهی قمشهای٧ خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ
[در حالی که] چشمانشان را به زیر انداخته از قبرها [یعنی قبرهای طبیعیّ دنیوی، یا مثالیّ اخروی] خارج میشوند گویی که آنان [از غایت فزع (بیتابی) مانند] ملخهایی منتشر (پراکنده شده) [در روی زمین هستند که حرکاتشان انضباط و نه جهت ندارد]
- ترجمه سلطانی(در حالی که) چشمانشان را به زیر انداخته از قبرها خارج میشوند گویی که آنان ملخهایی منتشر (پراکنده)
- ترجمه راستینکه (از هول آن) کافران به خواری چشم بر هم نهند و سر از قبرها بر آورده مانند ملخ به عرصه محشر منتشر شوند.
- ترجمه الهی قمشهای٨ مُّهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُـولُ الْكَافِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ
شتابنده به سوی داعی هستند، کافران میگویند این روز دشواری است
- ترجمه سلطانیشتابنده به سوی داعی هستند، کافران میگویند این روز دشواری است
- ترجمه راستیندر آن حال منادی محشر را ناچار به سرعت اجابت کنند، کافران با هم گویند: این روز همان روز سخت است (که ما انکار میکردیم).
- ترجمه الهی قمشهای٩ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ
قبل از آنها قوم نوح تکذیب کردند پس بندهٔ ما (نوح) را تکذیب کردند [پس از تکذیب آنها در ضیق (تنگنا) مباش که آن برای امثال آنها دَیْدَن (رسم، رویه) است] و گفتند: دیوانه است و [از خوی آنان] منزجر شد
- ترجمه سلطانیقبل از آنها قوم نوح تکذیب کردند پس بندهٔ ما را تکذیب کردند و گفتند: دیوانه است و (از خوی آنان) منزجر شد
- ترجمه راستینپیش از اینان هم قوم نوح بنده ما نوح را تکذیب کردند و گفتند: او مردی دیوانه است، و (با زجر و ستم بسیار که از آنها کشید از دعوت به حق) بازداشته شد.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ
پس [بعد از آنکه شدیداً منزجر شد] پروردگارش را خواند که من مغلوبم پس [با اهلاک (هلاک کردن) مرا بر آنها] منتصر (پیروز، غالب) کن
- ترجمه سلطانیپس پروردگارش را خواند که من مغلوبم پس (مرا بر آنها) منتصر (پیروز، غالب) کن
- ترجمه راستینتا آنکه به درگاه خدایش دعا کرد که من سخت مغلوب قوم شدهام تو مرا یاری فرما.
- ترجمه الهی قمشهای