سورهٔ قمر
قمر، إقتربت الساعة
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ
ساعت نزدیک شد {ساعت به ساعت ظهور قائم (ع) و به ساعت قیامت و به حالت احتضار تفسیر شده و همه به امری واحد که همان وقت قیام نزد خداوند است راجع میشوند، و چون رسول خدا (ص) خاتم رسولان میباشد و بعد از او رسولی و رسالتی نمیباشد برای انتهای مراتب رسالت به او پس مرتبهای از رسالت نمیباشد مگر آنکه آن در وجود او مجتمع شده است، امّت او نیز آخر امم میباشد، و بعد از امّت او امّتی نمیباشد، و قیامت در عرض زمان نیست و جز این نیست که آن در طول آن است، و وقتی که امّت محمّد (ص) آخر امّتها میباشد مرتبهٔ زمانیّهای بعد از مرتبت آنان نمیباشد و بعد از مرتبهٔ آنان خروج از زمان میباشد، و خروج از زمان همان قیام نزد خداوند است، و قیامت به امّت محمّد (ص) نزدیک میباشد} و ماه شکافته شد {قمر اسم کوکبی است که نور را از غیر خود میگیرد و به نفسه به عنوان مُنیر (نور دهنده) نمیباشد، و در عالم صغیر قلب به عنوان مظهر قمر است، یا قمر به عنوان مظهر قلب است زیرا قلب ایضاً نور را از روح میگیرد و به نور او مُستنیر میشود}
- ترجمه سلطانیساعت (قیامت) نزدیک شد و ماه شکافته شد
- ترجمه راستینآن ساعت (قیامت یا قیام رسول حق) نزدیک آمد و ماه آسمان شکافته شد (این آیه راجع به شقّ القمر است که کفّار از رسول اکرم درخواست کردند).
- ترجمه الهی قمشهای٢ وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُـولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ
و آیه [و امارات (علامات) آن ظاهر شد] {مثل سفید شدن موی سر و ریش و افتادن دندانها و ضعف نور چشم و قلّت (کم شدن) شهوت طعام و سفاد (جفتگیری) و رخاوت (سستی) اعصاب و امراض وارده و فوت جیران (همسایگان) و اقران (نزدیکان)، یا آیتى از آیات قدرت خداوند و علم او و حکمت او را، یا آیتى از آیات عظمای او را، یا آیت عاجز کننده بر آنها از آوردن مثل آن} را میبینند [و شایسته است که متذکّر شوند و توبه کنند و انابه نمایند و به هر چیزی متنبّه شوند لکن از آن] اعراض میکنند و میگویند جادویی مستمر [یعنی قوی یا مستمر از زمانهای سابق] است [که به هر سحر علو (برتری) مییابد]
- ترجمه سلطانیو آیه را میبینند (لکن) اعراض میکنند و میگویند جادویی مستمر است
- ترجمه راستینو اگر کافران، بزرگ آیت و معجزی (چون شکافتن ماه) هم ببینند باز اعراض کرده و گویند که این سحری نیرومند و کامل است.
- ترجمه الهی قمشهای٣ وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَكُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ
و دروغ بستند و از هواهایشان پیروی کردند و هر امری [از تکذیب و تصدیق و خیر و شرّ و طاعت و معصیت در الواح عالیه] تقریر شده [و در صحفی است که به دستان کرام بَرَرَه (نیکان) و در الواح نفوس عامله هست و از ما چیزی فوت نمیشود]
- ترجمه سلطانیو دروغ بستند و از هواهایشان پیروی کردند و هر امری (در الواح عالیه) تقریر شده
- ترجمه راستینو آنها (رسول حق را) تکذیب کرده و پیرو هوای نفس باطل خود شدند و هر (حق و باطل) امری را عاقبت (در بهشت یا دوزخ) مقرّی خواهد بود.
- ترجمه الهی قمشهای٤ وَلَقَدْ جَاءَهُم مِّنَ الْأَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ
و همانا البتّه از اخبار آنچه که در آن [به جهت انزجار از معاصی و تکذیب] بازدارنده هست [از اخبار انبیاء (ع) و امّتهای گذشتهٔ آنان و وقایع واقع شده به آنان، یا از انباء (اِخبار) آخرت و ثواب و عقاب] نزد آنها آمد
- ترجمه سلطانیو همانا البتّه از اخبار آنچه که در آن بازدارنده هست نزد آنها آمد
- ترجمه راستینو اخباری که مایه عبرت و انزجار از معصیت است کاملا به مردم رسید.
- ترجمه الهی قمشهای٥ حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ
حکمت [به غایت] رسیده (کامله) [یعنی این مواعظ (موعظهها)، یا این قرآن یا آنچه که از انباء (اِخبار) نزد آنها آورده شده حکمت بالغه است]، پس بیم دادنها بینیاز نمیکند [وقتی که این حکمت بالغه که در آن مُزْدَجَر (بازدارنده) هست از عذاب خداوند بینیاز نمیکند پس کدام بیم دادنها از چیزی بینیاز میکند]
- ترجمه سلطانیحکمت (کامله، به غایت) رسیده، پس بیم دادنها بینیاز نمیکند
- ترجمه راستین(قرآن) حکمت بالغه خداست و (اگر از آن پند نگیرید) دیگر از این پس هیچ اندرز و پند (شما را) سودی نخواهد بخشید.
- ترجمه الهی قمشهای٦ فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُّكُرٍ
پس روزی که داعی [یعنی فراخواننده، ملک الموت در نفخهٔ اوّل یا در نفخهٔ دوّم] به چیزی نامأنوس (ناشناس) فراخواند از آنها روی بگردان [یعنی وقتی که بیم دادنها به آنها نفع نمیرساند پس در دعوت کردن زحمت مکش و از آنان روی بگردان، یا در روز احتضار از آنها روی بگردان تا با مشاهدهٔ بدی احوالشان به ستوه نیایی، یا از آنان روی برگردان وقتی که در روز قیامت برای شفاعت تو عرضه میشوند، یا در روز قیامت از آنها روی برگردان برای اینکه آنان در آنروز عذاب را میبینند]
- ترجمه سلطانیپس روزی که داعی (دعوت کننده) به چیزی نامأنوس (ناشناس) دعوت کند از آنها روی بگردان
- ترجمه راستینپس روی از کافران بگردان (تا) روزی که ندا کنندهای (چون اسرافیل، خلق را) به عالمی حیرت آور و قیامتی هولانگیز دعوت کند.
- ترجمه الهی قمشهای٧ خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ
[در حالی که] چشمانشان را به زیر انداخته از قبرها [یعنی قبرهای طبیعیّ دنیوی، یا مثالیّ اخروی] خارج میشوند گویی که آنان [از غایت فزع (بیتابی) مانند] ملخهایی منتشر (پراکنده شده) [در روی زمین هستند که حرکاتشان انضباط و نه جهت ندارد]
- ترجمه سلطانی(در حالی که) چشمانشان را به زیر انداخته از قبرها خارج میشوند گویی که آنان ملخهایی منتشر (پراکنده)
- ترجمه راستینکه (از هول آن) کافران به خواری چشم بر هم نهند و سر از قبرها بر آورده مانند ملخ به عرصه محشر منتشر شوند.
- ترجمه الهی قمشهای٨ مُّهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُـولُ الْكَافِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ
شتابنده به سوی داعی هستند، کافران میگویند این روز دشواری است
- ترجمه سلطانیشتابنده به سوی داعی هستند، کافران میگویند این روز دشواری است
- ترجمه راستیندر آن حال منادی محشر را ناچار به سرعت اجابت کنند، کافران با هم گویند: این روز همان روز سخت است (که ما انکار میکردیم).
- ترجمه الهی قمشهای٩ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ
قبل از آنها قوم نوح تکذیب کردند پس بندهٔ ما (نوح) را تکذیب کردند [پس از تکذیب آنها در ضیق (تنگنا) مباش که آن برای امثال آنها دَیْدَن (رسم، رویه) است] و گفتند: دیوانه است و [از خوی آنان] منزجر شد
- ترجمه سلطانیقبل از آنها قوم نوح تکذیب کردند پس بندهٔ ما را تکذیب کردند و گفتند: دیوانه است و (از خوی آنان) منزجر شد
- ترجمه راستینپیش از اینان هم قوم نوح بنده ما نوح را تکذیب کردند و گفتند: او مردی دیوانه است، و (با زجر و ستم بسیار که از آنها کشید از دعوت به حق) بازداشته شد.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ
پس [بعد از آنکه شدیداً منزجر شد] پروردگارش را خواند که من مغلوبم پس [با اهلاک (هلاک کردن) مرا بر آنها] منتصر (پیروز، غالب) کن
- ترجمه سلطانیپس پروردگارش را خواند که من مغلوبم پس (مرا بر آنها) منتصر (پیروز، غالب) کن
- ترجمه راستینتا آنکه به درگاه خدایش دعا کرد که من سخت مغلوب قوم شدهام تو مرا یاری فرما.
- ترجمه الهی قمشهای١٢ وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ
و در زمین چشمهها را شکافتیم و آب [آسمان و زمین] بنابر امری که مقدّر شده بود (همان اهلاک قوم) به هم رسید
- ترجمه سلطانیو در زمین چشمهها را شکافتیم و آب (آسمان و زمین) بنابر امری که مقدّر شده بود به هم رسید
- ترجمه راستینو در زمین چشمهها جاری ساختیم تا آب آسمان و زمین با هم به طوفانی که مقدّر حتمی بود اجتماع یافت.
- ترجمه الهی قمشهای١٤ تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاءً لِّمَن كَانَ كُفِرَ
که [با حافظ بودن ما] در [پیش] چشمان ما جاری شود به عنوان پاداش برای [نوح] کسی که به او کفر ورزیده شد
- ترجمه سلطانیکه در (پیش) چشمان ما جاری شود به عنوان پاداش برای (نوح) کسی که به او کفر ورزیده شد
- ترجمه راستینکه آن کشتی با نظر و حفظ و عنایت ما روان میگشت (و چنین کردیم) تا به نوح که مورد کفر و انکار قوم قرار گرفت پاداش دهیم.
- ترجمه الهی قمشهای١٥ وَلَقَد تَّرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ
و همانا البتّه آن را [یعنی غفلت به قوم نوح را، یا کشتی را به عینها یا با خبر آن در مردم] به عنوان نشانه ترک کردیم [که به آن عبرت گرفته شود، یا به عنوان نشانه بر قدرت ما و انتقام ما یا بر صدق انبیاء ما است] پس آیا پندپذیری (عبرت گیرندهای) [از این آیه] هست؟
- ترجمه سلطانیو همانا البتّه آن را به عنوان نشانه ترک کردیم پس آیا پندپذیری هست؟
- ترجمه راستینو آن کشتی را محفوظ داشتیم تا آیت عبرت خلق شود، آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟
- ترجمه الهی قمشهای١٧ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ
و همانا البتّه قرآن را برای یادآوری [تذکّر و اتّعاظ (پند دادن)] آسان نمودیم پس آیا پندپذیری هست؟
- ترجمه سلطانیو همانا البتّه قرآن را برای یادآوری آسان نمودیم پس آیا پندپذیری هست؟
- ترجمه راستینو ما قرآن را برای وعظ و اندرز بر فهم آسان کردیم آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟
- ترجمه الهی قمشهای١٨ كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ
[قوم] عاد [بعد از قوم نوح] تکذیب کردند پس عذاب من و بیم دادنهای من چگونه بود
- ترجمه سلطانی(قوم) عاد تکذیب کردند پس عذاب من و بیم دادنهای من چگونه بود
- ترجمه راستینقوم عاد نیز (پیغمبرشان هود را) تکذیب کردند، پس باز بنگرید که عذاب و تنبیه من چگونه سخت بود!
- ترجمه الهی قمشهای١٩ إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ
همانا ما در روزی شوم بطور پی در پی بادی سرد توفنده بر آنها فرستادیم
- ترجمه سلطانیهمانا ما در روزی شوم بطور پی در پی بادی سرد توفنده بر آنها فرستادیم
- ترجمه راستینما بر هلاک آنها تند بادی در روز نحسی پایدار فرستادیم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ تَنزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ
که مردم را بر میکَنْد گویی که آنها تنههای نخل ریشهکن شده [یعنی منقطع از ریشههایشان] هستند
- ترجمه سلطانیکه مردم را بر میکَنْد گویی که آنها تنههای نخل ریشهکن شده هستند
- ترجمه راستینکه آن باد مردم را از جا بر میکند چنانکه ساق درخت خرما از ریشه افکنند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٢ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ
و همانا ما البتّه قرآن را برای یادآوری آسان کردیم پس آیا پندپذیری هست
- ترجمه سلطانیو همانا ما البتّه قرآن را برای یادآوری آسان کردیم پس آیا پندپذیری هست
- ترجمه راستینو ما قرآن را برای وعظ و اندرز بر فهم آسان کردیم آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ فَقَالُوا أَبَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ
پس گفتند آیا ما از یک بشری از [نوع] خود پیروی کنیم؟ همانا آنوقت ما البتّه در گمراهی و جنون میباشیم
- ترجمه سلطانیپس گفتند آیا ما از یک بشری از (نوع) خود پیروی کنیم؟ همانا آنوقت ما البتّه در گمراهی و جنون میباشیم
- ترجمه راستینو گفتند: آیا سزد که ما یک بشری از جنس خودمان را پیروی کنیم؟در این صورت به گمراهی و جنون سخت در افتادهایم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ
آیا از بین ما ذکر [یا کتاب یا وحی یا مواعظ یا احکام رسالت] بر او القاء شده [و حال آنکه در بین ما کسی هست که او سزاوارتر از او (صالح) به آن است] بلکه او (صالح) بسیار دروغگو و متکبّر است
- ترجمه سلطانیآیا از بین ما ذکر بر او القاء شده بلکه او بسیار دروغگو و متکبّر است
- ترجمه راستینآیا بین ما افراد بشر تنها بر او وحی رسید؟! (چنین نیست) بلکه او مرد دروغگوی بیباک و خودپسندی است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَّنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ
بزودی در فردا خواهند دانست که چه کسی بسیار دروغگو و متکبّر است
- ترجمه سلطانیبزودی در فردا خواهند دانست که چه کسی بسیار دروغگو و متکبّر است
- ترجمه راستیناین منکران به زودی فردای قیامت کاملا معلومشان شود که دروغگوی بیباک و خودپسند کیست.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ
همانا ما فرستندهٔ ماده شتر به عنوان آزمایش برای آنها بودیم پس [بطور ناظر بر حال آنها] مراقب آنها باش و [در صبر کردن] پافشاری کن
- ترجمه سلطانیهمانا ما فرستندهٔ ماده شتر به عنوان آزمایش برای آنها بودیم پس مراقب آنها باش و (در صبر کردن) پافشاری کن
- ترجمه راستینما (به صالح گفتیم که) برای امتحان آنها ناقه را (به درخواست آنها از سنگ) بیرون میفرستیم و تو مراقب حالشان باش و (بر آزارشان) صبر پیشه گیر.
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ
و به آنها خبر بده که سهمآبهٔ (نوبت) هر کدام از آب چشمه بین آنها حاضر شده [برای صاحب آن] است [که ناقه (ماده شتر) در نوبت آنها مزاحم آنها نشود و در نوبت آن، مزاحم آن نشوند]
- ترجمه سلطانیو به آنها خبر بده که سهمآبهٔ هر کدام از آب چشمه بین آنها حاضر شده (برای صاحب آن) است
- ترجمه راستینو به آنها خبر ده که نوشیدن آب چشمه بین آنها و ناقه تقسیم شده (که یک روز سهم ناقه و روزی برای آنهاست) و هر یک بر سهم خود حاضر آیند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ
پس به یار خود نداء دادند پس [با شمشیر بر قتل آن] دست یازید پس [شتر را] پِیکرد
- ترجمه سلطانیپس به یار خود نداء دادند پس (با شمشیر) دست یازید پس (شتر را) پِیکرد
- ترجمه راستینآن قوم شقی صاحب و رئیس خود را خواندند تا مجهز شد و ناقه را پی کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٣١ إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ
همانا ما بانگی واحد [همان صیحۀ جبرئیل، یا صیحۀ صاعقه را] بر آنها فرستادیم پس مانند چوب خردههای خشک [کنار آغل] بودند
- ترجمه سلطانیهمانا ما بانگی واحد بر آنها فرستادیم پس مانند چوب خردههای خشک (کنار آغل) بودند
- ترجمه راستینما بر هلاک آنها یک صیحه (عذاب آسمانی) فرستادیم و همه مانند گیاه خشک و خرد شدند.
- ترجمه الهی قمشهای٣٢ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ
و همانا البتّه قرآن را برای یادآوری آسان کردیم پس آیا پندپذیری هست؟
- ترجمه سلطانیو همانا البتّه قرآن را برای یادآوری آسان کردیم پس آیا پندپذیری هست؟
- ترجمه راستینو ما قرآن را برای وعظ و اندرز بر فهم آسان کردیم آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟
- ترجمه الهی قمشهای٣٤ إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبًا إِلَّا آلَ لُوطٍ نَّجَّيْنَاهُم بِسَحَرٍ
همانا بر آنان طوفان شن فرستادیم مگر بر آل لوط که آنها را در سَحَرگاهان نجات دادیم
- ترجمه سلطانیهمانا بر آنان طوفان شن فرستادیم مگر بر آل لوط که آنها را در سَحَرگاهان نجات دادیم
- ترجمه راستینما هم جز خانواده لوط که به وقت سحر نجاتشان دادیم همه آنان را به سنگباران هلاک نابود کردیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٥ نِّعْمَةً مِّنْ عِندِنَا كَذَلِكَ نَجْزِي مَن شَكَرَ
به عنوان نعمت (نجات) از نزد خود اینچنین به کسی که شکر میکند [یعنی نعم ما را آنها را در آنچه که به خاطر آن خلق شدهاند صرف میکند، یا با تعظیم ما در انعام ما] پاداش میدهیم
- ترجمه سلطانیبه عنوان نعمت از نزد خود اینچنین به کسی که شکر میکند پاداش میدهیم
- ترجمه راستیننجات اهل بیت لوط هم به نعمت و لطف ما بود، بلی ما چنین شکرگزاران را پاداش میدهیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٦ وَلَقَدْ أَنذَرَهُم بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْا بِالنُّذُرِ
و همانا البتّه [لوط] آنها را از عذاب سخت ما [از سطوت (هجمه، حملهور شدن) ما به عذاب] انذار نمود پس به بیم دادنهای ما تشکیک کردند
- ترجمه سلطانیو همانا البتّه (لوط) آنها را از عذاب سخت ما انذار نمود پس به بیم دادنهای ما تشکیک کردند
- ترجمه راستینلوط آن قوم را از قهر و مؤاخذه ما ترسانید باز آنها در آیات ما شک و انکار کردند.
- ترجمه الهی قمشهای٣٧ وَلَقَدْ رَاوَدُوهُ عَن ضَيْفِهِ فَطَمَسْنَا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ
و همانا البتّه مهمانانش را از او طلبیدند و ما چشمان آنها را محو (مسخ) کردیم پس بچشید عذاب مرا و انذار مرا
- ترجمه سلطانیو همانا البتّه مهمانانش را از او طلبیدند و ما چشمان آنها را محو کردیم پس بچشید عذاب مرا و انذار مرا
- ترجمه راستینو قوم از او مهمانانش را (که فرشتگانی زیبا بودند، بر سوء قصد) طلبیدند، ما هم چشم آنها را بینور و نابینا کردیم (و گفتیم که) اینک عذاب قهر و انتقام مرا بچشید.
- ترجمه الهی قمشهای٣٨ وَلَقَدْ صَبَّحَهُم بُكْرَةً عَذَابٌ مُّسْتَقِرٌّ
و همانا البتّه عذابی مستقر [غیر زائل (رونده، عبور کننده) از آنها، در آنها] در بامدادان به آنها صبح کرد (هجمه کرد، صبح بخیر گفت)
- ترجمه سلطانیو همانا البتّه عذابی مستقر (غیر زائل) در بامدادان به آنها صبح کرد (هجمه کرد، صبح بخیر گفت)
- ترجمه راستینو شبی به صبحگاه رسید که (مرگ آمد و) عذاب دایم (دوزخ) گریبانشان گرفت.
- ترجمه الهی قمشهای٤٠ وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ
و همانا البتّه قرآن را برای یادآوری آسان کردیم پس آیا پندپذیری هست
- ترجمه سلطانیو همانا البتّه قرآن را برای یادآوری آسان کردیم پس آیا پندپذیری هست
- ترجمه راستینو ما قرآن را برای وعظ و اندرز بر فهم آسان کردیم آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟
- ترجمه الهی قمشهای٤٢ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كُلِّهَا فَأَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُّقْتَدِرٍ
آیات [نهگانهٔ ما یا آیات آفاقی و انفسی ما، یا آیات عظمای (رسولان)] ما را همگی را دروغ شمردند پس آنان را همچون گرفتن غالبی مقتدر گرفتیم
- ترجمه سلطانیآیات (نهگانهٔ) ما را همگی را دروغ شمردند پس آنان را همچون گرفتن غالبی مقتدر گرفتیم
- ترجمه راستینآنها همه آیات ما را تکذیب کردند، ما هم به قهر و اقتدار خود از آنها سخت مؤاخذه کردیم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٣ أَكُفَّارُكُمْ خَيْرٌ مِّنْ أُولَئِكُمْ أَمْ لَكُم بَرَاءَةٌ فِي الزُّبُرِ
[ای قریش یا ای اهل مکّه، یا ای عرب، یا ای مردم] آیا کفّار شما بهتر از ایشان (هالکان گذشته) هستند یا در کتابهای آسمانی برائتی دارید؟
- ترجمه سلطانیآیا کفّار شما بهتر از ایشان هستند یا در کتابهای آسمانی برائتی دارید؟
- ترجمه راستینآیا کفار شما (مکّیان) بهتر (و قویتر) از آن امم گذشتهاند یا شما را برائت و امانی در کتب (آسمانی از عذاب خدا) هست؟
- ترجمه الهی قمشهای٤٤ أَمْ يَقُـولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُّنتَصِرٌ
یا [بلکه آیا آنها به جماعت خود و عصابت (دسته، جمعیّت، دوز و کلک) خود اعتماد میکنند و] میگویند ما جمیع منتصر (پیروز، یاری دهنده به یکدیگر) هستیم
- ترجمه سلطانییا میگویند ما جمیع منتصر (پیروز، یاری دهنده به یکدیگر) هستیم
- ترجمه راستینبلکه میگویند: ما با هم مجتمع و بسیاریم و پیروزیم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٥ سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ
[این] جمع بزودی شکست خواهند خورد [اگرچه بر جماعتشان اتّکال کننده باشند] و پشت میکنند
- ترجمه سلطانی(این) جمع بزودی شکست خواهند خورد و پشت میکنند
- ترجمه راستینبه زودی آن جماعت (در جنگ بدر) شکست خورده و به جنگ پشت کنند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٦ بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ
بلکه ساعت (قیامت یا مرگ) موعد آنها [و کسانی] است [که در دنیا عذابی به عنوان نمونه از عذاب ساعت دارند] و (حال آنکه) ساعت هولناکتر (شدیدتر) و تلختر است
- ترجمه سلطانیبلکه ساعت موعد آنها است و (حال آنکه) ساعت هولناکتر و تلختر است
- ترجمه راستینبلکه ساعت قیامت وعدهگاه آنهاست و آن روزی بسیار سختتر و ناگوارتر (از روز بدر) است.
- ترجمه الهی قمشهای٤٨ يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ
روزی که بر رویشان در آتش کشیده میشوند، بچشید مسّ کردن شعله را
- ترجمه سلطانیروزی که بر رویشان در آتش کشیده میشوند، بچشید مسّ کردن شعله را
- ترجمه راستینروزی که آنها را به رو در آتش دوزخ کشند (و گویند) اینک الم جهنم را بچشید!
- ترجمه الهی قمشهای٥٠ وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ
و امر ما [در خلق عالم و جمیع آنچه که در آن است در آسانی و سرعت] جز [فعلهٔ] واحدی مانند نگاه سریع با چشم نیست
- ترجمه سلطانیو امر ما مگر (فعلهٔ) واحدی مانند نگاه سریع با چشم نیست
- ترجمه راستینو فرمان ما (در همه عالم) یکی است (و هیچ تبدیلپذیر نیست چه در امر ایجاد و چه در کار معاد، و در سرعت) به مانند چشم به هم زدنی انجام یابد.
- ترجمه الهی قمشهای٥١ وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا أَشْيَاعَكُمْ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ
و همانا البتّه پیروان شما [یعنی امثال شما از منکران رسالت و توحید خداوند] را هلاک کردیم پس آیا پندپذیری [متّعظ (پند گیرنده) به تذکّر (یادآوری) احوال آنان] هست
- ترجمه سلطانیو همانا البتّه پیروان شما را هلاک کردیم پس آیا پندپذیری هست
- ترجمه راستینو ما بسیاری از پیشینیان امثال شما را هلاک کردیم آیا کسی هست که از آن پند و عبرت گیرد؟
- ترجمه الهی قمشهای٥٢ وَكُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ
و هر چیزی که آن را انجام دادهاند در نامهای [در الواح عالیه یا در صحیفههای اعمال ثبت] است [و چیزی از آنها و از ما فوت نمیشود]
- ترجمه سلطانیو هر چیزی که آن را انجام دادهاند در نامهای (ثبت) است
- ترجمه راستینو هر عملی که کردند در کتبنامه عملشان ثبت است.
- ترجمه الهی قمشهای٥٣ وَكُلُّ صَغِيرٍ وَكَبِيرٍ مُّسْتَطَرٌ
و هر کوچک و بزرگی [از ذوات و اعمال و اعراض قبل از خلقتش در اقلام عالیه و لوح محفوظ و الواح قدریّه، یا بعد از خلقتش در صحائف نفوسشان و در صحف کرام الکاتبین] نوشته شده
- ترجمه سلطانیو هر کوچک و بزرگی نوشته شده
- ترجمه راستینو هر امر کوچک و بزرگ (در آنجا) نگاشته است.
- ترجمه الهی قمشهای٥٥ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ
در نشستنگاه صدق نزد پادشهی مقتدر {صِدْق علی الاطلاق همان استقامت انسان در جمیع آنچه است که انسانیّت او آن را اقتضاء میکند و تمکّن او در آن است از خروج از جمیع حدود و دخول در مقام اطلاق و اتّصاف به جمیع صفات الهی، و تمکّن در کلّ آن}.
- ترجمه سلطانیدر نشستنگاه صدق نزد پادشهی مقتدر.
- ترجمه راستیندر منزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوند عزّت و سلطنت جاودانی متنعّمند.
- ترجمه الهی قمشهای