سورهٔ الرحمن
الرحمن، عروس قرآن، آلاء
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
٧ وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ
و آسمان [یعنی آسمان عالم طبع و آسمان ارواح و آسمان روح انسان و آسمان ولایت] را آن را بالا برد [به حیثی که چشمان شما به آنچه که آنها بر آن هستند نمیرسد] و میزان را قرار داد
- ترجمه سلطانیو آسمان را آن را بالا برد و میزان را قرار داد
- ترجمه راستینو آسمان را او کاخی رفیع گردانید و میزان (عدل و نظم) را در عالم وضع فرمود.
- ترجمه الهی قمشهای٩ وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ
و وزن را به قسط (دادگری) اقامه کنید و از میزان نکاهید [نهی از تفریط در آن است]
- ترجمه سلطانیو وزن را به قسط (دادگری) اقامه کنید و از میزان نکاهید
- ترجمه راستینو هر چیز را به ترازوی عدل و انصاف بسنجید و هیچ در میزان کم فروشی و نادرستی مکنید.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ
پروردگار دو مشرق {مراد مشرق آفتاب در تابستان و مشرق آن در زمستان است} و پروردگار دو مغرب {به همچنین}
- ترجمه سلطانیپروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب
- ترجمه راستینآن خدایی که آفریننده دو مشرق و دو مغرب است (یکی مشرق و مغرب تابستان مطلع سرطان، و یکی زمستان مطلع جدی).
- ترجمه الهی قمشهای١٩ مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ
دو دریا [شیرین گوارا و تلخ شور] را رها کرد که آن دو [بدون امتزاجی (آمیخته شدنی) به هم] تلاقی میکنند
- ترجمه سلطانیدو دریا (شیرین گوارا و تلخ شور) را رها کرد که آن دو (به هم) تلاقی میکنند
- ترجمه راستیناوست که دو دریا (ی آب شور و گوارا) را به هم در آمیخت تا به هم برخورد کنند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ
و برای او هستند کشتیهای بادبان برافراشته در دریا مانند کوهها [مانند جبال طوّال (بلند، طویل)]
- ترجمه سلطانیو برای او هستند کشتیهای بادبان برافراشته در دریا مانند کوهها
- ترجمه راستینو او راست کشتیهای بزرگ بادبان برافراشته مانند کوه که به دریا در گردشند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ
هر کسی بر آن [یعنی بر زمین] است فانی است {زیرا ذوات همه بحسب حدود و ماهیّات فانى هستند، و بحسب وجود که همان وجه الله الباقى است باقیات هستند}
- ترجمه سلطانیهر کسی بر آن (بر زمین) است فانی است
- ترجمه راستینهر که روی زمین است دستخوش مرگ و فناست.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ
و وجه دارای جلال و اکرام پروردگارت باقی میماند {زیرا وجود اصلاً فناء و عدم قبول نمیکند، وگرنه اتّصاف شیء به ضدّ آن لازم میآمد و جز این نیست که موجودات بحسب حدود خود عدم و فناء را قبول میکنند نه بحسب وجودات خود}
- ترجمه سلطانیو وجه دارای جلال و اکرام پروردگارت باقی میماند
- ترجمه راستینو زنده ابدی ذات خدای با جلال و عظمت توست.
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ
کسانی که در آسمانها و زمین هستند از او سؤال (درخواست) میکنند {زیرا او غنی علی الاطلاق است و همه با زبانهای فقرشان و استعدادشان و حالشان به او محتاج، سائل از او هستند، کما اینکه اکثر با زبانهای اقوالشان سائل از او هستند} هر روز او در شأنی است
- ترجمه سلطانیکسانی که در آسمانها و زمین هستند از او سؤال (درخواست) میکنند هر روز او در شأنی است
- ترجمه راستینهر که در آسمانها و زمین است همه از او (حوائج خود را) میطلبند و او هر روز به شأن و کاری (در تکمیل و افاضه به خلق) پردازد.
- ترجمه الهی قمشهای٣٣ يَامَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ
ای گروه جنّ و انس اگر توانستید که [با نفوذ در جهات چهارگانهٔ آن] از اقطار (چهار جهت) آسمانها و زمین نفوذ کنید [و تحت آن دو فرار کننده از خداوند یا فرار کننده از ملائکهٔ او یا خارج شونده از ملک او خارج شوید] پس نفوذ کنید، نمیتوانید نفوذ کنید مگر با سلطانی [از خداوند و آن ولیّ او است که به عنوان واسطه بین او و خلقش میباشد یا مگر با سلطانی و آن سکینهای است که خداوند آن را بر کسی از بندگانش که میخواهد نازل میکند، پس اگر او این سکینه را نازل نمود و تمکّن داد نفوذ و خروج از اقطار آسمانها و زمین به عالم ملکوت و جبروت برای انسان سهل است همانطور که محمّد (ص) نفوذ کرد و از ملکوت و جبروت خارج شد]
- ترجمه سلطانیای گروه جنّ و انس اگر توانستید که از اقطار (چهار جهت) آسمانها و زمین نفوذ کنید پس نفوذ کنید، نمیتوانید نفوذ کنید مگر با سلطانی (از او)
- ترجمه راستینای گروه جنّ و انس، اگر میتوانید از اطراف آسمانها و زمین (و از قبضه قدرت الهی) بیرون شوید، بیرون شوید (ولی این خیال محالی است زیرا) هرگز خارج از ملک و سلطنت خدا نتوانید شد.
- ترجمه الهی قمشهای٣٥ يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَانِ
بر شما شرارههایی از آتش و مس فرستاده میشود پس نمیتوانید دفاع کنید
- ترجمه سلطانیبر شما شرارههایی از آتش و مس فرستاده میشود پس نمیتوانید دفاع کنید
- ترجمه راستین(اگر به کفر و طغیان گرایید) بر شما شرارههای آتش و مس گداخته فروریخته شود و هیچ نصرت و نجاتی نیابید.
- ترجمه الهی قمشهای٣٧ فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ
پس وقتی که آسمان [در عالم صغیر] منشق شود {زیرا در حال احتضار آسمان روح حیوانی منشق میشود و روح انسانی از آن منفلق (نیمه شده) میشود، و وقتی که آسمان دنیا در عالم صغیر منشق میشود در نظر کسی که آسمانش در عالم او منشق شده آسمان دنیا در عالم کبیر منشق میشود} آنگاه مانند روغن گُلگون (سرخ رنگ) میباشد {یعنی مانند نور گیاه در انشقاق (شکفته شدن) آن و انفلاق (جدا شدن) میوه از آن و عدم احتیاج به آن، یا سرخ و زرد و سفید گشته یعنی به الوان (رنگها) مختلف مانند رنگ نور زیرا روغن وقتی که بعضی از آن روی بعضی دیگر ریخته میشود رنگهای آنها مختلف میشوند و دُردی زیت ایضاً رنگهایش مختلف میشود}
- ترجمه سلطانیپس وقتی که آسمان منشق شود آنگاه مانند روغن گُلگون (سرخ رنگ) میباشد
- ترجمه راستینپس آنگاه که آسمان شکافته شود تا چون گل سرخ گون و چون روغن مذاب و روان گردد (آن روز سخت هولناک از گنه پشیمان شوید).
- ترجمه الهی قمشهای٣٩ فَيَوْمَئِذٍ لَّا يُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلَا جَانٌّ
و در آنروز هیچ انسی و نه جنّی از ذنبش (گناهش) سؤال نمیشود {برای آنچه از دهشت و غشی و حیرت که او را فرا گرفته که با آنها موقع سؤالى از او باقی نمیماند}
- ترجمه سلطانیو در آنروز هیچ انسی و نه جنّی از ذنبش (گناهش) سؤال نمیشود
- ترجمه راستینپس در آن روز هیچ از گناه انس و جنّ باز نپرسند (چون خدا و فرشتگان از گناهان خلق آگاهند).
- ترجمه الهی قمشهای٤١ يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ
مجرمان به سیمایشان شناخته میشوند {مراد از سیما علامتی است که بر آنها از سواد (سیاهی) وجه و زرقت (آبی آسمانی) چشمها بر آنان است، یا آنچه که از قتر (تنگی) و ذلّت آنها را میپوشاند} پس آنها به ناصیهها (پیشانیها) و اقدام (پاها) گرفته میشوند {یعنی که زبانه کشیدنها آنها را میگیرد و بین پیشانیهایشان و پاهای آنها را با غل جمع میکند سپس آنها را در آتش میکشاند، یا زبانهها آنها را به پیشانیهایشان و پاهایشان میگیرد و آنها را به سوی آتش میکشاند}
- ترجمه سلطانیمجرمان به سیمایشان شناخته میشوند پس آنها به ناصیهها (پیشانیها) و اقدام (پاها) گرفته میشوند
- ترجمه راستین(آن روز) بدکاران به سیمایشان شناخته شوند، پس موی پیشانی آنها را با پاهایشان بگیرند (و در آتش دوزخ افکنند).
- ترجمه الهی قمشهای٤٦ وَلِـمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ
و برای کسی که از مقام پروردگارش ترسان است [یعنی از مقام پروردگارش نسبت به خودش و اینکه او در مقامى است که او را میبیند و گفتارش را میشنود، یا از مقام خود نزد پروردگارش برای حساب] دو بهشت هست {هر کدام از آن دو بحسب دو صفحهٔ نفس عمّاله و علّامه و آن که بحسب صفحهٔ عمّالهٔ آن است جنّت نعیم و دیگری جنّت رضوان میباشد و آن این است که قوّهٔ عمّالهاش از قبیح، و قوّه علّامهاش از شیطنت منع کرده است}
- ترجمه سلطانیو برای کسی که از مقام پروردگارش ترسان است دو بهشت هست
- ترجمه راستینو هر که از مقام (قهر و کبریایی) خدایش بترسد او را دو باغ بهشت خواهد بود.
- ترجمه الهی قمشهای٥٠ فِيهِمَا عَيْنَانِ تَجْرِيَانِ
در آن دو [بهشت]، دو چشمه جاری میشوند [یعنی در هر کدام از دو جنّت دو چشمه هست یا در هر کدام از آن دو، چشمهای هست]
- ترجمه سلطانیدر آن دو (بهشت)، دو چشمه جاری میشوند
- ترجمه راستیندر آن دو بهشت دو چشمه آب (تسنیم و سلسبیل) روان است.
- ترجمه الهی قمشهای٥٢ فِيهِمَا مِن كُلِّ فَاكِهَةٍ زَوْجَانِ
در آن دو [بهشت] از هر میوهای از میوههای جنّات دو زوج (گونه، نوع) [یعنی تر و خشک، یا معروف از ثمار (میوهها) و غریب از آنها] هست {یا مراد آنچه که در آن حظّ برای علّامه و آنچه که در آن حظّ برای عمّاله است هست، زیرا ثمار دنیا که باصره از آنها لذّت میبرد همانطور ذائقه از آن لذّت میبرد و در جنان دو کیفیّت با محالّ آن دو متمایز میشوند یا صنفی مستقدر (اندازهگیری شده) برای مقام تقدّر انسان و صنفی مجرّد برای مقام تجرّد او هست}
- ترجمه سلطانیدر آن دو (بهشت) از هر میوهای دو زوج (گونه، نوع) هست
- ترجمه راستیندر آن دو بهشت از هر میوهای دو نوع است.
- ترجمه الهی قمشهای٥٤ مُتَّكِئِينَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَيْنِ دَانٍ
تکیه دهندگان بر تختهایی (مبلهایی) که باطن (آستر، در لغت قبطیان روکش) آنها از دیبای ستبر (حریر شخین یا سفت) است و چیدن ثمرهٔ (میوه) دو جنّت (بوستان) نزدیک (پائین، در دسترس) است [یعنی میوههایی که از شأن آنها این است که به خورندگان نزدیک هستند که چیده شوند حتّی ایستاده و نشسته و خوابیده آنها دسترس هستند]
- ترجمه سلطانیتکیه دهندگان بر تختهایی (مبلهایی) که باطن (آستر، در لغت قبطیان روکش) آنها از دیبای ستبر است و چیدن ثمرهٔ (میوه) دو جنّت (بوستان) نزدیک (پائین، در دسترس) است
- ترجمه راستیندر حالتی که بهشتیان بر بسترهایی که آستر آنها از حریر و استبرق است (در کمال عزّت) تکیه زدهاند و میوه درختانش در همان تکیه گاه در دسترس آنهاست.
- ترجمه الهی قمشهای٥٦ فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ
در آنها [در جنان، زنان] کوتاه کنندهٔ نگاه (مأخوذ به حیا) [بر شوهران خود] هستند که قبل از آنان، انسانی و نه جنّی آنها را طمث (لمس، اُنس، ازالهٔ بکارت) نکرده [یا چشمها از نظر کردن به آنها برای تلألؤ (درخشش) آنها کوتاه میشود]
- ترجمه سلطانیدر آنها (زنان) کوتاه کنندهٔ نگاه (مأخوذ به حیا) هستند که قبل از آنان، انسانی و نه جنّی آنها (مؤنّث) را طمث (لمس، اُنس، ازالهٔ بکارت) نکرده
- ترجمه راستیندر آن بهشتها زنان زیبای با حیائی است (که به چشم پر ناز جز به شوهر خود ننگرند) و دست هیچ کس از جن و انس پیش از آنها بدان زنان نرسیده است.
- ترجمه الهی قمشهای٦٠ هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ
آیا جزای احسان جز احسان است {یعنی آنچه که به عنوان جزاء کسی که بر او معرفت نعمت شده یعنی معرفت امام، جز جنّت است؟}
- ترجمه سلطانیآیا جزای احسان جز احسان است
- ترجمه راستینآیا پاداش نکویی و احسان جز نکویی و احسان است؟
- ترجمه الهی قمشهای٦٢ وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ
و غیر آن دو [بهشت] دو بهشت هست [غیر از دو جنّت اوّل که بحسب قوّه عمّالهٔ انسانیش و قوّه علّامهٔ انسانیش دارد دو جنّت بحسب دو قوّهٔ عمّالهٔ جزئیّه و علّامهٔ جزئیّهاش هست]
- ترجمه سلطانیو غیر آن دو (بهشت) دو بهشت هست
- ترجمه راستینو ورای آن دو بهشت دو بهشت دیگر است.
- ترجمه الهی قمشهای٦٤ مُدْهَامَّتَانِ
دو خرّمگاه [یعنی از خضرت (سبز بودن) آن دو، آن دو به سواد (سیاهی) میزنند زیرا حُسن خضرت این است که به سواد بزند یا از کثرت اغصان (شاخهها) درختان آن دو و التفاف (بهم پیچیده شدن) آن دو و کثرت اوراق (برگها) آنها]
- ترجمه سلطانیدو خرّمگاه
- ترجمه راستینکه درختان آن دو بهشت در منتهای سبزی و خرّمی است.
- ترجمه الهی قمشهای٧٤ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ
قبل از آنها، آنها [مؤنّث] را انسانی و نه جنّی طمث (لمس، اُنس، ازالهٔ بکارت) نکرده
- ترجمه سلطانیقبل از آنها، آنها را انسانی و نه جنّی طمث (لمس، اُنس، ازالهٔ بکارت) نکرده
- ترجمه راستینکه پیش از شوهران دست هیچ کس از جن و انس بدان زنان نرسیده است.
- ترجمه الهی قمشهای٧٦ مُتَّكِئِينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِيٍّ حِسَانٍ
[در حالی که] بر رفرف (بالش) سبز و فرشهای زیبا تکیه کنندهاند
- ترجمه سلطانی(در حالی که) بر رفرف (بالش) سبز و فرشهای زیبا تکیه کنندهاند
- ترجمه راستیندر حالتی که بهشتیان (با حور العین) بر رفرف سبز (وجد و عزّت) و بساط زیبا (ی فخر و دولت) تکیه زدهاند.
- ترجمه الهی قمشهای٧٨ تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ
مبارک است اسم پروردگار دارندهٔ جلال و کرامتت {اسم رَبّ بطور مطلق همان اسم اعظم است که او علیّ (ع) به علویّتش است}.
- ترجمه سلطانیمبارک است اسم پروردگار دارندهٔ جلال و کرامتت.
- ترجمه راستینبزرگوار و مبارک نام پروردگار توست که خداوند جلال و عزّت و احسان و کرامت است.
- ترجمه الهی قمشهای