سورهٔ قلم
قلم، ن، ن والقلم
٢٤ أَن لَّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ
[سفارش میکردند] که امروز نباید مسکینی در آنجا بر شما داخل شود
- ترجمه سلطانی(سفارش میکردند) که امروز نباید مسکینی در آنجا بر شما داخل شود
- ترجمه راستینکه امروز مواظب باشید فقیری در این باغ بر شما وارد نشود.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ
و بامدادان بر [تصمیم] منع کردن مصمّم [یعنی بر منع کردن فقراء، یا جدّیت از کارشان، یا غضب کردن به فقراء در وقت چیدن] حرکت کردند [در حالی که] نزد خودشان [آن را] مقدّر کردند [که مسکینان را منع کنند]
- ترجمه سلطانیو بامدادان بر (تصمیم) منع کردن (فقراء مصمّم برای چیدن به سوی باغ) راه افتادند (در حالی که) نزد خودشان (آن را) مقدّر کردند (که مسکینان را منع کنند)
- ترجمه راستینو صبحدم با شوق و عزم و توانایی (بر منع فقیران) به باغ رفتند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ
و چون آن را دیدند گفتند همانا ما حتماً [از باغ خود] گم شدهایم [زیرا آن بر صفت باغ ما نیست، یا حتماً از راه حقّ در کار خویش گمراهیم حیثی که منع کردن فقراء را اراده کردیم فلذلک عقوبت شدیم]
- ترجمه سلطانیو چون آن را دیدند گفتند همانا ما حتماً گم شدهایم
- ترجمه راستینچون باغ را به آن حال دیدند با خود گفتند: (باغ ما نه اینست) ما یقین راه را گم کردهایم؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَـوْلَا تُسَبِّحُونَ
اوسط آنها [یعنی میانهٔ آنها از جهت سنّ یا عادلتر یا برتر از آنها و عاقلتر] گفت آیا به شما نگفتم که چرا تسبیح نمیکنید [خداوند را تنزیه کنید پس شکر نعم او را اداء کنید و حقوق او را اداء نمایید یا نماز بگزارید]
- ترجمه سلطانیاوسط (میانجی) آنها گفت آیا به شما نگفتم که چرا تسبیح نمیکنید
- ترجمه راستینیک نفر بهترین اولاد و عادلترینشان به آنها گفت: من به شما نگفتم چرا (شکر نعمت و) تسبیح و ستایش خدا را بجا نیاورید؟
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ
پس بعضی از آنها بر بعضی دیگر رو کردند [در حالی که] یکدیگر را ملامت مینمودند
- ترجمه سلطانیپس بعضی از آنها بر بعضی دیگر رو کردند (در حالی که) یکدیگر را ملامت مینمودند
- ترجمه راستینو رو به یکدیگر کرده به ملامت و نکوهش هم پرداختند.
- ترجمه الهی قمشهای