سورهٔ حاقه

محل نزول:   مکّه
تعداد کل آیات: ۵۲
نام‌های سوره:
حاقه، سلسله، واعیه
نمایش آیات ۱ الی ۵۲
(نمایش صفحه به صفحه آیات سوره)
تفسیر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم


١ الْحَاقَّةُ

آن محقّق شدنی {حاقّه از حقّ به معنی واجب شده است و حاقّه نامیدن قیامت برای تحقّق آن و ثبوت آن است، یا برای غلبۀ آن بر کافران و ابطال آنها است، یا برای تحقّق امور در آن و ثبوت حقّ در آن و بطلان باطل است}

- ترجمه سلطانی

آن محقّق شدنی

- ترجمه راستین

قیامت آن روز حق و حقیقت است (که حقوق خلق و حقایق امور در آن به ظهور رسد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ مَا الْحَاقَّةُ

چیست آن محقّق شونده (قیامت)؟

- ترجمه سلطانی

چیست آن محقّق شونده؟

- ترجمه راستین

آن روز حق و حقیقت چه (روز هولناک سختی) است؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ

و تو درک نکرده‌‌ای که محقّق شونده چیست

- ترجمه سلطانی

و تو درک نکرده‌ای که محقّق شونده چیست

- ترجمه راستین

چگونه سختی و عظمت آن روز را درک توانی کرد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ

[قوم] ثمود و [قوم] عاد قارعه (کوبنده) [مقصود قیامت است] را تکذیب کردند {قیامت به آن نامیده شده برای اینکه آن قلوب کفّار را با اهوال (هول‌‌ها) آن و افزاع (هراس‌‌ها) آن قرع (کوبیدن) می‌‌کند، یا سرهای آنها با مقارع (تازیانه‌‌ها) از آتش در آن کوبیده می‌‌شوند، و اینان باید به تکذیب خود آن را و عاقبت خویش نظر کنند تا آنکه از تکذیب کردن باز ایستند}

- ترجمه سلطانی

(قوم) ثمود و (قوم) عاد قارعه (کوبنده) را تکذیب کردند

- ترجمه راستین

قوم عاد و ثمود آن روز کوبنده را تکذیب کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ

پس امّا [قوم] ثمود که با صدای وحشتناک [صیحه و رجفه (زلزله) متجاوزه از حدّ] هلاک شدند

- ترجمه سلطانی

پس امّا (قوم) ثمود که با صدای وحشتناک هلاک شدند

- ترجمه راستین

اما قوم ثمود به کیفر طغیان هلاک شدند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ

و امّا [قوم] عاد که با تندباد سرکش هلاک شدند

- ترجمه سلطانی

و امّا (قوم) عاد که با تندباد سرکش هلاک شدند

- ترجمه راستین

اما قوم عاد نیز به بادی تند و سرکش به هلاکت رسیدند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ

هفت شب و هشت روز با شومی {حُسوم شومی و دُؤب (خستگی) در عمل است، و اجازه می‌‌دهد که به عنوان جمع برای حاسم به معنی قاطع یا به معنی مانع باشد، و معنی می‌‌دهد هشت روز شوم، یا متتابع (پیاپی) یا قاطع (قطع کننده) بر حیات آنها، یا مانع برای آنها} آن را بر آنها مسخّر کرد که قوم [عاد] را در آنجا مانند ریشه‌‌های نخل توخالی [به معنی اجواف (درون‌‌ها) خالی و تشبیه برای آنها بعد از خروج ارواحشان به أعجاز نخل (ریشه‌‌های درخت خرما) درون پوسیده است] بر زمین فتاده (مرده) می‌‌بینی

- ترجمه سلطانی

هفت شب و هشت روز با شومی آن را بر آنها مسخّر کرد که قوم (عاد) را در آنجا مانند ریشه‌های نخل توخالی بر زمین فتاده (مرده) می‌بینی

- ترجمه راستین

که آن باد تند را خدا هفت شب و روز پی در پی بر آنها مسلط کرد که دیدی آن مردم گویی ساقه نخل خشکی بودند که به خاک در افتادند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ

پس آیا از آنها از باقیمانده‌‌ای (به جا مانده‌‌ای) می‌‌بینی؟

- ترجمه سلطانی

پس آیا از آنها از باقیمانده‌ای (به جا مانده‌ای) می‌بینی؟

- ترجمه راستین

آیا هیچ بینی که (دیگر به روزگار) از آنان اثری باشد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای
جزء ۲۹
سوره حاقه
حزب ۱۱۴

٩ وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ

و فرعون و کسان قبل از او و زیرورو شده‌‌ها [یعنی قریه‌‌های قوم لوط که با اهل آن زیرورو شد] مرتکب خطیئه (خطاء کردن با قصد خطاء) شدند

- ترجمه سلطانی

و فرعون و کسان قبل از او و زیرورو شده‌ها مرتکب خطیئه (خطاء کردن با قصد خطاء) شدند

- ترجمه راستین

و فرعون و اقوام پیش از او و مردم آن آبادیهای زیر و رو شده (یعنی قوم زشتکار لوط) به کفر و خطاکاری برخاستند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً

و [آنها] رسول پروردگارشان را عصیان کردند پس [پروردگارشان] با گرفتنی بس شدید [مثل زیادت عمل آنها در قبح، یا گرفتنی زائده بر خطاى آنها] آنها را گرفت

- ترجمه سلطانی

و (آنها) رسول پروردگارشان را عصیان کردند پس آنها را با گرفتنی بس شدید گرفت

- ترجمه راستین

و با رسول پروردگارشان مخالفت کردند، خدا هم آنان را به عذابی سخت گرفتار ساخت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ إِنَّا لَـمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ

همانا چون آب [در امّت نوح] طغیان کرد ما [پدران] شما را در [کشتی] جاری شده‌‌ای حمل کردیم [و حال آنکه شما در اصلاب پدرانتان بودید]

- ترجمه سلطانی

همانا چون آب (در امّت نوح) طغیان کرد ما (پدران) شما را در (کشتی) جاری شده‌ای حمل کردیم

- ترجمه راستین

(شما مردم فرزندان نوحید که) ما چون طوفان دریا طغیان کرد شما را به کشتی نشاندیم (و نجاتتان دادیم).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ

تا آن را برای شما به عنوان تذکره قرار دهیم و آن را گوش شنوا نگه دارد [یعنی تا فعلت از طغیان آب و حمل شما در جاريّه و اهلاک کافران و انجاء (نجات دادن) مؤمنین را از جهت وعظ (پند دادن) به عنوان تذکره برای شما قرار دهیم و این فعلت یا تذکره را گوش شنوا حفظ می‌‌کند]

- ترجمه سلطانی

تا آن را برای شما به عنوان تذکره قرار دهیم و آن را گوش شنوا نگه دارد

- ترجمه راستین

تا آن (غرق کفار و نجات مؤمنان) را مایه پند و عبرت شما مردم قرار دهیم و لیکن گوش شنوای هوشمندان این پند و تذکر را تواند فرا گرفت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ

و وقتی که نفخۀ واحده [همان نفخۀ اوّل یا دوّم] در صور دمیده شود

- ترجمه سلطانی

و وقتی که نفخۀ واحده در صور دمیده شود

- ترجمه راستین

باز (به یاد آر) چون در صور (اسرافیل) یک بار بدمند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً

و زمین حمل شود [یعنی از مکانش رفع (بالا) برده می‌‌شود] و کوه‌‌ها پس با خردشدنی یکباره خُرد شوند [یعنی کوبیده می‌‌شوند و می‌‌شکنند، یعنی که زمین را مثل ادیم (صحرا) منبسط (فراخ) قرار می‌‌دهد که در آن تلالی (پستیی) و نه وهادی (بلندیی) نیست]

- ترجمه سلطانی

و زمین حمل شود و کوه‌ها پس با خردشدنی یکباره خُرد شوند

- ترجمه راستین

و زمین و کوهها را بر دارند و یک مرتبه همه را خرد و متلاشی سازند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ

پس واقعه (قیامت) در آنروز واقع می‌‌شود {برای وقوع لامحالهٔ آن به عنوان واقعه نامیده شده}

- ترجمه سلطانی

پس واقعه (قیامت) در آنروز واقع می‌شود

- ترجمه راستین

آن‌گاه آن واقعه بزرگ قیامت واقع گردد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ وَانشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ

و آسمان شکافته شود پس آن در آنروز سست می‌‌شود (رخوت می‌‌یابد)

- ترجمه سلطانی

و آسمان شکافته شود پس آن در آنروز سست می‌شود (رخوت می‌یابد)

- ترجمه راستین

و بنای مستحکم آسمان (از دهشت و عظمت) آن روز سست شود و سخت درهم شکافد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ

و در آنروز هشت مَلَک بر اطراف آن [یعنی جنس ملک با کثرت آن بر اطراف آسمان] عرش پروردگارت را فوق خود حمل می‌‌کنند {عرش به وجهی جملۀ مخلوقات است، و به وجهی علم است، و به وجهی وجود مطلق است که آن اضافهٔ حقّ اوّل اضافۀ اشراقیّهٔ او است که با وجههٔ خود الی الحقّ تعالی شأنه است و در نزول حمَلۀ (حاملان) عرش چهار از املاک (ملک‌‌ها) و آنها ملائکهٔ مقرّبین هستند و در صعود و عود (بازگشت) نفوس الی الله، حمَله هشت می‌‌گردند، چهار از ملائکهٔ مقرّبین و چهار از نفوس کمّلین از انبیاء مرسلین (ع) که به بالاترین درجات کاملین رسیده‌‌اند و با ملائکهٔ مقرّبین متّحد شده‌‌اند}

- ترجمه سلطانی

و در آنروز هشت مَلَک بر اطراف آن عرش پروردگارت را فوق خود حمل می‌کنند

- ترجمه راستین

و فرشتگان بر اطراف آسمان (منتظر فرمان حق) باشند و عرش پروردگارت را در آن روز هشت ملک مقرّب بر فراز سرشان (یا فراز سر مردم) بردارند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنكُمْ خَافِيَةٌ

آنروز عرضه می‌‌شوید [در حالی که] مخفی شده‌‌ای از شما [یعنی نفس خافیه یا فعله یا خصلت یا خطور مخفى شده‌‌ای] مخفی نمی‌‌شود

- ترجمه سلطانی

آنروز عرضه می‌شوید (در حالی که) مخفی شده‌ای از شما مخفی نمی‌شود

- ترجمه راستین

آن روز که (در پیشگاه حساب) شما را حاضر کنند هیچ کار از اسرار مخفی شما هم پنهان نخواهد ماند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُـولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ

و امّا کسی که کتابش به راستش داده شود آنگاه [با خوشحالی] می‌‌گوید: این کتاب من است، بگیرید بخوانید

- ترجمه سلطانی

و امّا کسی که کتابش به راستش داده شود آنگاه (با خوشحالی) می‌گوید: این کتاب من است، بگیرید بخوانید

- ترجمه راستین

اما کسی که نامه اعمال او را به دست راستش دهند (با کمال نشاط و شادمانی و سربلندی به اهل محشر) گوید: بیایید نامه مرا بخوانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيَهْ

همانا من گمان می‌‌داشتم [چون علوم نفس مغایر بر معلومات آن و مانند ظنون جایز الانفکاک از آنها می‌‌باشد آنچه که از آن به ظنون تعبیر می‌‌شود بسیار است و معنی می‌‌دهد که من در دنیا موقن بودم] که ملاقات کنندۀ حسابم هستم [و طبق یقین خویش عمل می‌‌کردم]

- ترجمه سلطانی

همانا من گمان (یقین) می‌داشتم که ملاقات کنندۀ حسابم هستم

- ترجمه راستین

من ملاقات این روز حسابم را اعتقاد داشتم (و در دنیا به گناه نپرداختم).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ

پس او در زندگانیی رضایت‌‌بخش است [یعنی صاحب آن به آن راضى است]

- ترجمه سلطانی

پس او در زندگانیی رضایت‌بخش است

- ترجمه راستین

این چنین کس در عیش و زندگانی خوش خواهد بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ

در جنّتی بالاتر [بر جنّات]

- ترجمه سلطانی

در جنّتی بالاتر

- ترجمه راستین

در بهشت عالی رتبه (ابدی).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ

که چیدن میوه‌‌های آن در پائین است [یعنی از شأن میوه‌‌های آن این است که برای ایستاده و نشسته در پایین چیده می‌‌شوند]

- ترجمه سلطانی

که چیدن میوه‌های آن در پائین است

- ترجمه راستین

که میوه‌های آن همیشه در دسترس (بهشتیان) است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ

بخورید و بیاشامید گوارایتان باد به (سبب) آنچه که در ایّام گذشته [از اعمال حسنهٔ گذشته] انجام دادید

- ترجمه سلطانی

بخورید و بیاشامید گوارایتان باد به (سبب) آنچه که در ایّام گذشته انجام دادید

- ترجمه راستین

(و خطاب رسد که) از طعام و شرابهای لذیذ و گوارای بهشتی هر چه خواهید تناول کنید، شما را گوارا باد، که این پاداش اعمال ایّام گذشته دنیاست که (بر امروز خویش) پیش فرستادید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُـولُ يَالَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ

و امّا کسی که کتابش به چپ او داده شود پس می‌‌گوید ای کاش کتابم به من داده نمی‌‌شد

- ترجمه سلطانی

و امّا کسی که کتابش به چپ او داده شود پس می‌گوید ای کاش کتابم به من داده نمی‌شد

- ترجمه راستین

و اما آن کس که کتاب عملش به دست چپ دهند (با کمال شرمندگی و اندوه) گوید: ای کاش نامه مرا به من نمی‌دادند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ

و نمی‌‌فهمیدم حسابم چیست [برای آنچه که از سوء عاقبت و ثبت اعمال سیّئه می‌‌بیند]

- ترجمه سلطانی

و نمی‌فهمیدم حسابم چیست

- ترجمه راستین

و من هرگز از حساب اعمالم آگاه نمی‌شدم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ يَالَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ

ای کاش که [می‌‌مُردم که] آن [می‌‌مُرد و برای من بدون حیاتی بعد از آن] تمام شده می‌‌بود

- ترجمه سلطانی

ای کاش که (می‌مردم که) آن تمام شده می‌بود

- ترجمه راستین

ای کاش مرگ مرا از چنگ این غصه و عذاب نجات می‌داد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِيَهْ

مال من مرا بی‌‌نیاز نکرد [یعنی که از اتباع و اولاد و اموال که داشتم، یا مال من که در دنیا آن را جمع کرده بودم از من بی‌‌نیاز نکرد]

- ترجمه سلطانی

مال من مرا بی‌نیاز نکرد

- ترجمه راستین

(ای داد که) مال و ثروت من امروز به فریاد من نرسید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٩ هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ

تسلّط داشتن من [یعنی سلطنت من یا سلطان (تسلّط داشتن) من که مرا به اعمالی در دنیا امر می‌‌کرد، یا سلطان من که او را به خدا شریک کرده بودم و او را نزد خداوند برای خود به عنوان شفیع قرار داده بودم] از من هلاک (نابود) شد

- ترجمه سلطانی

تسلّط داشتن من از من هلاک (نابود) شد

- ترجمه راستین

همه قدرت و حشمتم نابود گردید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٠ خُذُوهُ فَغُلُّوهُ

او را بگیرید و او را زنجیر کنید

- ترجمه سلطانی

او را بگیرید و او را زنجیر کنید

- ترجمه راستین

(و خطاب قهر رسد که) او را بگیرید و در غل و زنجیر کشید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣١ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ

سپس او را [داخل] در جحیم اندازیدش

- ترجمه سلطانی

سپس او را در جحیم اندازیدش

- ترجمه راستین

تا بازش به دوزخ در افکنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٢ ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ

سپس در زنجیری که طول آن هفتاد ذراع (واحد طول از آرنج تا نوک انگشت میانی) است پس او را به بند کشید {انسان بین حیوانیّت و مَلکیّت واقع است و نفس او وجهی به حیوانیّت و وجهی به مَلکیّت دارد و از این دو جهت تعبیر به یسار (چپ) و یمین (راست) می‌‌شود، و وقتی که انسان به عملش عمل می‌‌کند از حیث وجهۀ او به حیوانیّت آن عمل در صفحۀ نفسی که پی حیوانیّت است ثبت می‌‌شود، و به محاذات (مقابل) آن کتابی است که در دست کاتب سیّئات است و آن عمل را کاتب سیّئات در کتاب سیّئات ثبت می‌‌کند چه آن عمل بحسب صورت آن از طاعات باشد یا از معاصی یکسان است، و لذلک در حقّ ناصب وارد شده که: صلّى او زنى (چه نماز بخواند یا زنا کند)، و وقتی که آن عامل در روز قیامت مبعوث (برانگیخته) می‌‌شود عملی که در صفحۀ نفس دانیّه (پست) می‌‌باشد متمثّل می‌‌شود و کتاب عملش که کاتب سیّئات آن را نوشته است از این جهت می‌‌آید و آن شمال (چپ) نفس و انسان است، و وقتی که عملش را از حیث وجههٔ آن به مَلکیّت عمل کرده باشد آن عمل اوّلاً در صفحۀ نفس مَلکیّت او ثبت می‌‌شود و به محاذات آن کتابی در دست کاتب حسنات است و کاتب حسنات در کتاب حسنات آن را ثبت می‌‌کند، چه آن عمل بحسب صورتش از سیّئات شمرده شود یا از حسنات یکسان است، و این یکی از وجوه تبدیل سیّئات به حسنات است، و وقتی که آن عامل در روز قیامت برانگیخته می‌‌شود صورت عمل که در صفحۀ نفس علیا بود متمثّل می‌‌شود وکتابش از این جهت آورده می‌‌شود و صورت اعمالش را در صفحۀ نفسش و در کتابش بر غایت حُسن و بهاء (درخشندگی) می‌‌بیند و خوشحال می‌‌شود و از غایت وجد و سرور می‌‌گوید این کتاب من است، بگیرید بخوانید}

- ترجمه سلطانی

سپس در زنجیری که طول آن هفتاد ذراع (واحد طول از آرنج تا نوک انگشت میانی) است پس او را به بند کشید

- ترجمه راستین

آن‌گاه به زنجیری که طولش هفتاد ذراع است (به آتش) در کشید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٣ إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ

همانا او به خدای عظیم ایمان نیاورد

- ترجمه سلطانی

همانا او به خدای عظیم ایمان نیاورد

- ترجمه راستین

که او به خدای بزرگ ایمان نیاورده.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٤ وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ

و بر طعام دادن به مسکین ترغیب نمی‌‌کرد [یعنی که او نه بحسب قوّهٔ علّامه‌‌اش و نه بحسب قوّۀ عمّاله‌‌اش صاحب خیر نبوده]

- ترجمه سلطانی

و بر طعام دادن به مسکین ترغیب نمی‌کرد

- ترجمه راستین

و هرگز مسکینی را بر سفره طعام خود به رغبت نخوانده است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
جزء ۲۹
سوره حاقه
حزب ۱۱۴

٣٥ فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ

پس امروز در اینجا دلسوزی ندارد [برای اینکه نسب جسمانیّه منقطعه گشته و نسب روحانیّهٔ الهیّه برای او حاصل نشده برای اینکه حصول آن جز با ایمان به خداوند با بیعت عامّه یا خاصّه نمی‌‌باشد، پس در آن موقف مهربانی جسمانی و نه مهربانی روحانی نداشته باشد]

- ترجمه سلطانی

پس امروز در اینجا دلسوزی ندارد

- ترجمه راستین

بدین سبب امروز هیچ خویش و دوستداری که به فریادش رسد در اینجا ندارد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٦ وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ

و خوراکی غیر از چرک‌‌آبه (آنچه که از شستن لباس و نحو آن مانند غساله، و آنچه که از پوست‌‌های اهل آتش جاری می‌‌شود) ندارد [برای اینکه او از طعام خود اطعام نمی‌‌کرده تا آنکه به عنوان عوض از طعام او طعامی پاک به او داده شود]

- ترجمه سلطانی

و خوراکی غیر از چرک‌آبه ندارد

- ترجمه راستین

و طعامی غیر از غسلین (چرک و پلیدی دوزخیان) نصیبش نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٧ لَّا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ

که آن را جز خاطئان (مذنبین که بطور عمد یا خطاء گناه می‌‌کنند) نمی‌‌خورند

- ترجمه سلطانی

که آن را جز خاطئان (مذنبین که بطور عمد یا خطاء گناه می‌کنند) نمی‌خورند

- ترجمه راستین

و آن طعام را کسی جز اهل دوزخ نمی‌خورد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٨ فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ

پس قسم [ن]می‌‌خورم {لفظ «لا» به عنوان مزیده بر تأکید است و زیاد کردن آن در قسم شایع است} به آنچه که می‌‌بینید

- ترجمه سلطانی

پس قسم (ن)می‌خورم به آنچه که می‌بینید

- ترجمه راستین

قسم به آنچه (از آثار حق) می‌بینید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٩ وَمَا لَا تُبْصِرُونَ

و به آنچه که نمی‌‌بینید [به هر چه که از شأن آن این است که دیده شود و اینکه دیده نشود]

- ترجمه سلطانی

و به آنچه که نمی‌بینید

- ترجمه راستین

و آنچه نمی‌بینید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٠ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ

همانا آن [یعنی قرآن یا قرآن ولایت علیّ (ع)] البتّه گفتار رسولی کریم (بزرگوار) است { و قول رسول (ص) از حیث اینکه او رسول است جز از مرسل نیست چه از رسول جبرئیل اراده شود یا محمّد (ص) یکسان است}

- ترجمه سلطانی

همانا آن البتّه گفتار رسولی کریم (بزرگوار) است

- ترجمه راستین

که قرآن به حقیقت (وحی خدا و) کلام رسول بزرگواری است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤١ وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَّا تُؤْمِنُونَ

و او در گفتار شاعر نیست [چنانکه گاهی می‌‌گویید که او شاعر است] چه کم ایمان می‌‌آورید

- ترجمه سلطانی

و او در گفتار شاعر نیست چه کم ایمان می‌آورید

- ترجمه راستین

و آن نه سخن شاعری (و گفتار خیالی و موهومی) است (گر چه) اندکی از شما مردم به آن ایمان می‌آورید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٢ وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ

و در گفتار به عنوان کاهن نیست [چنانکه گاهی دیگر می‌‌گویید] چه کم متذکّر می‌‌شوید

- ترجمه سلطانی

و در گفتار به عنوان کاهن نیست چه کم متذکّر می‌شوید

- ترجمه راستین

و نه حرف کاهن غیبگوست (گر چه) اندکی از شما مردم متذکر حقایق آن می‌شوید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٣ تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَـمِينَ

[بلکه آن] تنزیل (به تدریج نازل) شده از پروردگار عالمیان است

- ترجمه سلطانی

(بلکه آن) تنزیل (به تدریج نازل) شده از پروردگار عالمیان است

- ترجمه راستین

این قرآن تنزیل خدای عالمیان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٤ وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ

و اگر با بعضی سخنان سخنی را [به عنوان دروغ] بر ما می‌‌بست (بدعت می‌‌نمود)

- ترجمه سلطانی

و اگر با بعضی سخنان سخنی را (به دروغ) بر ما می‌بست (بدعت می‌نمود)

- ترجمه راستین

و اگر (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از دروغ به ما برخی سخنان را می‌بست،

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٥ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ

البتّه او را از [سمت] راست می‌‌گرفتیم {به معنی البتّه از اعضای او از راست او می‌‌گیریم چنانکه از اعضای جانی مستحقّ برای عذاب از دستش گرفته می‌‌شود، و ذکر یمین (راست) برای آن است که آن اشرف اطراف (دو دست و دو پا و سر) او است و در دلالت بر اذلال (خوار کردن) رساتر می‌‌باشد یا البتّه دست او را برای قطع کردن از راست می‌‌گرفتیم، یعنی آن را قطع می‌‌کردیم زیرا در این صورت او به عنوان سارق در دین می‌‌باشد، و سارق دست راست از او قطع می‌‌شود، یا البتّه او را با قوّت خویش می‌‌گرفتیم، و استعمال یمین در قوّت در اغلب برای ظهور آن بر دست است، و راست قوی‌‌ترین اطراف است}

- ترجمه سلطانی

البتّه او را از (سمت) راست می‌گرفتیم

- ترجمه راستین

محققا ما او را (به قهر و انتقام) از یمینش می‌گرفتیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٦ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ

سپس البتّه رگ قلب او را قطع می‌‌کردیم {و آن حبل القلب (ریسمان قلب) است وقتی که قطع شود صاحبش هلاک شود، و قطع آن کنایه از اهلاک او است}

- ترجمه سلطانی

سپس البتّه رگ قلب او را قطع می‌کردیم

- ترجمه راستین

و رگ و تینش را قطع می‌کردیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٧ فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ

آنگاه احدی از شما ممانعت کننده (مانع و بازدارنده) از آن نبودید

- ترجمه سلطانی

آنگاه احدی از شما ممانعت کننده از آن نبودید

- ترجمه راستین

و شما هیچ یک بر دفاع از او قادر نبودید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٨ وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ

و همانا آن [یعنی قرآن یا قرآن ولایت علیّ (ع)] البتّه یادآوری برای پرهیزگاران است

- ترجمه سلطانی

و همانا آن البتّه یادآوری برای پرهیزکاران است

- ترجمه راستین

و این قرآن به حقیقت پند و تذکر پرهیزکاران عالم است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٩ وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنكُم مُّكَذِّبِينَ

و همانا ما البتّه می‌‌دانیم که از شما [بعضی] تکذیب کنندگانی هستند

- ترجمه سلطانی

و همانا ما البتّه می‌دانیم که از شما (بعضی) تکذیب کنندگانی هستند

- ترجمه راستین

و البته ما می‌دانیم که شما برخی تکذیب آن می‌کنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٠ وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكَافِرِينَ

و البتّه او [علی (ع)] به عنوان حسرت بر کافران است

- ترجمه سلطانی

و البتّه او (علی (ع)) به عنوان حسرت بر کافران است

- ترجمه راستین

و تکذیبش عاقبت مایه ندامت کافران است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥١ وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ

و همانا او البتّه حقّ الیقین است

- ترجمه سلطانی

و همانا او البتّه حقّ الیقین است

- ترجمه راستین

و این حق و حقیقت محض است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٢ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ

پس به (سبب) اسم پروردگار عظیم خود [خدای را] تسبیح کن {مراد از تسبیح ربّ تنزیه لطیفۀ انسانی است که آن مظهر الله و آن به وجهی ربّ و به وجهی اسم ربّ است چه تسبیح معلّق بر الله شود یا بر ربّ یا بر اسم ربّ یکسان است}.

- ترجمه سلطانی

پس به (سبب) اسم پروردگار عظیم خود (خدای را) تسبیح کن.

- ترجمه راستین

پس به نام خدای بزرگوار خود تسبیح گوی و آن را به ستایش یاد کن.

- ترجمه الهی قمشه‌ای