سورهٔ اعراف آیه ۱۵۰

تفسیر


جزء ۹
سوره اعراف
حزب ۳۴

متن عربی آیه

١٥٠ وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِن بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِـمِينَ

ترجمه‌ها

و چون موسی غضبناک و متأسّف نزد قومش بازگشت گفت: بعد از [رفتن] من برای من چه بد جانشینی کردید، آیا از امر پروردگارتان [به اتّباع از من و انتظار برای کتاب آسمانی] پیشی گرفتید (سبقت جُستید)؟ و الواح را انداخت و سر برادرش را گرفت [در حالی که] او را به سوی خود می‌‌کِشاند، [هارون] گفت: ای پسر مادرم همانا [این] قوم مرا ضعیف (خوار و زبون) کردند و نزدیک بود که مرا بکُشند پس [این] دشمنان را از من شاد مکن و مرا [در نسبت دادن تقصیر به من و قرار دادن من مثل آنها] در زمرهٔ [این] گروه ظالم قرار مده

و چون موسی غضبناک و متأسّف نزد قومش بازگشت گفت: بعد از (رفتن) من برای من چه بد جانشینی کردید، آیا از امر پروردگارتان پیشی گرفتید؟ و الواح را انداخت و سر برادرش را گرفت (در حالی که) او را به سوی خود می‌کِشاند، (هارون) گفت: ای پسر مادرم همانا (این) قوم مرا ضعیف (خوار و زبون) کردند و نزدیک بود که مرا بکُشند پس (این) دشمنان را از من شاد مکن و مرا در زمرهٔ (این) گروه ظالم قرار مده

و چون موسی به حال خشم و تأسف به سوی قوم خود بازگشت، به آنان گفت: شما پس از من بسیار بد حفظ الغیب من کردید!آیا در امر خدای خود عجله کردید!و الواح را به زمین انداخت و (از فرط غضب) سر برادرش (هارون) را گرفته به سوی خود می‌کشید، هارون گفت: ای فرزند مادرم، این قوم مرا خوار و زبون داشتند تا آنجا که نزدیک بود مرا به قتل رسانند، پس تو دشمنان را بر من شاد مگردان و مرا در عداد مردم ستمکار مشمار.

لغات

(برای دیدن جزییات هر کلمه روی آن کلیک کنید)

وَلَمَّا
و هنگامی که
رَجَعَ
بازگشت
مُوسَى
موسی
إِلَى
به سوی
قَوْمِهِ
قومش
غَضْبَانَ
خشمگین
أَسِفًا
اندوهگین
قَالَ
گفت
بِئْسَمَا
بد است چیزی که
خَلَفْتُمُونِي
جانشین من شدید
مِن
از
بَعْدِي
بعد من
أَعَجِلْتُمْ
آیا عجله کردید
أَمْرَ
فرمان
رَبِّكُمْ
پروردگارتان
وَأَلْقَى
و افکند
الْأَلْوَاحَ
صفحات نوشته شده
وَأَخَذَ
و گرفت
بِرَأْسِ
سر
أَخِيهِ
برادرش
يَجُرُّهُ
می‌کشید آن را
إِلَيْهِ
به سوی او
قَالَ
گفت
ابْنَ
پسر
أُمَّ
مادر
إِنَّ
همانا
الْقَوْمَ
گروه
اسْتَضْعَفُونِي
ضعیف نگه داشتند مرا
وَكَادُوا
و نزدیک بود
يَقْتُلُونَنِي
بکشند مرا
فَلَا
پس سرکوفت نزن
تُشْمِتْ
پس سرکوفت نزن
بِيَ
مرا
الْأَعْدَاءَ
دشمنان
وَلَا
و قرار نده
تَجْعَلْنِي
و قرار نده
مَعَ
همراه
الْقَوْمِ
گروه
الظَّالِمِينَ
ستمکاران