سورهٔ معارج
معارج، سأل سائل، واقع
٣١ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ
و کسانی که ورای آن را طلب کردهاند پس آنان همان تعدّی کنندگانند
- ترجمه سلطانیو کسانی که ورای آن را طلب کردهاند پس آنان همان تعدّی کنندگانند
- ترجمه راستینو هر که غیر از این جوید اینان به حقیقت متعدی و ستمکارند.
- ترجمه الهی قمشهای٣٦ فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ
پس کسانی که کفر ورزیدهاند را چه شده [یعنی وقتی که حال منافقین این میباشد که به ولایت پشت کردهاند و آن را قبول نکردهاند و آن حال کسی است که به ولایت اقبال نموده و با بیعت خاصّه بیعت کرده است، پس چگونه است برای کسانی که به ولایت کفر ورزیدهاند؟!] که رو به سوی تو [یعنی آنچه که برای آنها نزد تو هست] شتاب کننده [به سوی تو، یا اقبال کنندگان بر تو، یا ناظران به تو] هستند
- ترجمه سلطانیپس کسانی که کفر ورزیدهاند را چه شده که رو به سوی تو شتاب کنندهاند
- ترجمه راستین(ای رسول) چه شده است کافران را که (با تمسخر) به جانبت میشتابند؟!
- ترجمه الهی قمشهای٣٨ أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ
آیا هر شخصی از آنها طمع دارد که در جنّت نعیم داخل شود
- ترجمه سلطانیآیا هر شخصی از آنها طمع دارد که در جنّت نعیم داخل شود
- ترجمه راستینآیا هر یک طمع دارند که باز آنها را در بهشت با ناز و نعمت داخل کنند؟!
- ترجمه الهی قمشهای٣٩ كَلَّا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ
اینچنین نیست، همانا ما آنها را از آنچه که میدانند خلق کردیم [یعنی از نطفهای قذر (کثیف) لایق مزابل (مزبلهها) نه جنّات نعیم و جز این نیست که وقتی که مادّۀ او به مادّهای شریفهٔ لطیفهٔ قابل بر جنان اخرویّه تبدیل شود داخل جنّات میشود، و آن نمیشود مگر با ایمان به علی (ع) زیرا که او آبی است که هر آنچه که در آن داخل شود و به آن اتّصال یابد از سنخ او و جنس او میگردد]
- ترجمه سلطانیاینچنین نیست، همانا ما آنها را از آنچه که میدانند خلق کردیم
- ترجمه راستینهرگز این نشود (چون) آنها خود میدانند که ما آنها را از چه (نطفه پستی) آفریدهایم (باز به آفریننده خود ایمان نمیآورند و به کفر میشتابند و طمع آن دارند که چون مؤمنان به بهشت روند).
- ترجمه الهی قمشهای٤٠ فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ
پس قسم [ن]میخورم {لفظ «لا» دخولش بر قسم شایع است و زائده برای تأکید میباشد} به پروردگار مشرقها و مغربها {مشارق عالم طبع و مغارب آن، زیرا خورشید در هر روز بلکه در هر آنی مشرقى و مغربى غیر از آنچه که در آنِ سابق داشته دارد، و مشارق عوالم عالیّه و مغارب آن، زیرا هر عالمی به وجهی به عنوان مشرق و به وجهی مغرب است، و به وجهی مشرق و به وجهی مغرب دارد}
- ترجمه سلطانیپس قسم (ن)میخورم به پروردگار مشرقها و مغربها
- ترجمه راستینچنین نیست، سوگند به خدای مشرقها و مغربها که ما قادریم.
- ترجمه الهی قمشهای