سورهٔ معارج
معارج، سأل سائل، واقع
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ
سؤال کنندهای از عذاب واقع شوندهای سؤال کرد {گفته شده دربارهٔ ابوجهل نازل شده حینی که رسول (ص) به قریش فرمود: که خداوند مرا مبعوث کرده که با جمیع پادشاهان دنیا بجنگم و ملک (پادشاهی) را نزد شما بیاورم پس مرا اجابت کنید به آنچه که شما را به آن میخوانم که با آن عرب را مالک شوید و با آن عجم بر شما دیندار میشود و پادشاهانی در جنّت میشوید، پس ابو جهل از جهت حسادت به رسول خدا (ص) گفت: خدایا اگر این که محمّد (ص) میگوید آن حقّ از نزد تو است پس از آسمان بر ما سنگی ببار، یا عذابی دردناک به ما بده، و همچنین گفته شده دربارۀ حارث بن عمر فهری نازل شده حینی که رسول خدا (ص) دربارۀ علی (ع) فرمود آنچه را که فرمود، آنگاه همان عبارت اخیر را گفت، و در خبری هست چون در روز بدر دو لشکر صف کشیدند ابوجهل دستش را بلند کرد و گفت: خدایا رحِم ما را قطع کرده و برای ما آنچه آورده که آن را نمیشناسیم پس عذاب را به او بیاور، پس خدای تبارک و تعالی این آیه را نازل فرمود}
- ترجمه سلطانیسؤال کنندهای از عذاب واقع شوندهای سؤال کرد
- ترجمه راستینسائلی از عذاب قیامت که وقوعش حتمی است (از رسول) پرسید (که آن عذاب چه مردمی راست).
- ترجمه الهی قمشهای٢ لِّلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ
برای کافران {کافر حاجت به انتظار عذاب ندارد، بلکه عذاب برای او واقع شده است}، دفع کنندهای برای آن نیست [که آن را از آنان دفع نماید]
- ترجمه سلطانیبرای کافران، دفع کنندهای برای آن نیست
- ترجمه راستین(بداند که) بر فرقه کافران است و هیچ کس از آنان دفع نتواند کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٣ مِّنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ
از خداوند دارندۀ معراجها {و الله با اضافۀ اشراقیّهٔ خود که همان فعل او است و خالی شدهای از او نیست معراج برای بندگان سالکش است، و او معراجهایی به عدد نفوس سالکین بلکه به عدد نفوس خلق اجمعین دارد، و ایضاً معراجهایی به عدد انواع موجودات دارد و او به وجهی معارج، و به وجهی ذو معارج (دارندۀ معارج) است}
- ترجمه سلطانیاز خداوند دارندۀ معراجها
- ترجمه راستینکه آن عذاب از (قهر) خدای مالک آسمانهاست (یا مراد عذاب واقع بر نعمان بن حارث است که به نصب خلافت علی علیه السلام بر رسول صلی اللّه علیه و آله و سلّم اعتراض کرد، رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: به امر خدا کردم. او گفت: اگر چنین است خدایا بر من عذابی فرست. فورا سنگی از آسمان بر فرقش رسید و هلاک شد).
- ترجمه الهی قمشهای٤ تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ
همانا ملائکه و روح {همان ربّ النّوع انسانی است و او از جمیع ملائکهٔ مقرّبین بزرگتر است و او کسی است که با هیچکدام از انبیاء (ع) نبوده و با نبیّ ما (ص) بود و با اوصیای کامل او میباشد} در روزی که مقدار آن پنج هزار سال است به سوی او عروج میکنند {مقصود این است که ملائکه و روح در این معارج به سوی او عروج میکنند، زیرا ملائکه و روح از مقام عالی خود به مقام طبع در ملک کبیر و صغیر تنزّل مییابند سپس به سوی خداوند و مقام اوّلشان در این معارج عروج میکنند}
- ترجمه سلطانیهمانا ملائکه و روح در روزی که مقدار آن پنج هزار سال است به سوی او عروج میکنند
- ترجمه راستینفرشتگان و روح الامین (برای اخذ فرمان) به سوی (عرش) خدا بالا روند در روزی که مدتش پنجاه هزار سال خواهد بود.
- ترجمه الهی قمشهای٩ وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ
و کوهها مانند پشم شوند {ملائکۀ موکّله بر بنی آدم و روحِ نازله به سوی آنها از مقام عالی خود با موت اختیاری یا اضطراری به سوی مقامات خویش بلکه به سوی خدای تعالی عروج میکنند، و با مرگ آسمانهای مقامات ارواح در عدم تماسک (خویشتنداری) آنها و عدم تمانع آنها و انشقاق آنها برای خروج روح ناطقهٔ انسانیّه مانند آهن مذاب میگردد و کوههای انانیّات در عدم ثبات آنها و عدم تمانع آنها مانند پشم منفوش (زده شده، پفیده) میگردند، و اعضاء بدن نیز در تخلخل آن به خروج روح از آن مانند عهن (پشم) میگردد}
- ترجمه سلطانیو کوهها مانند پشم شوند
- ترجمه راستینو کوهها مانند پشم زده متلاشی گردند.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا
و دلسوزی از دلسوزی سؤال نکند {یعنی که هر کدام از آنها مشغول بنفسه است به حیثی که مهربانی از مهربان خویش سؤال نمیکند یا مهربانی حمل اوزار (آلات) خویش یا دفع عذاب از خود را از مهربان خویش سؤال نمیکند، برای معرفت او که وی را از چیزی بینیاز نمیکند، یا معنی میدهد مهربانی از حال مهربان خود سؤال نمیکند برای عدم احتیاج به آن برای معرفت هر کدام به هر کدام از سوای خود، یا برای اینکه گناهکار و نیکوکار و کافر و مؤمن دارای علاماتی مغنیه (بی نیاز کننده) از استفسار هستند}
- ترجمه سلطانیو دلسوزی از دلسوزی سؤال نکند
- ترجمه راستینو هیچ کس از خویش خود جویا نشود.
- ترجمه الهی قمشهای١١ يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ
به آنان آنها نشان داده [یعنی شناسانده] شوند، در آنروز مجرم دوست دارد [آرزو میکند] که [برای رهایی] از عذاب فرزندانش را فدیه دهد
- ترجمه سلطانیبه آنان آنها نشان داده (شناسانده) شوند، در آنروز مجرم دوست دارد (آرزو میکند) که (برای رهایی) از عذاب فرزندانش را فدیه دهد
- ترجمه راستینچون حقیقت حالشان به آنها بنمایند آن روز کافر بدکار آرزو کند که کاش توانستی فرزندانش را فدای خود سازد و از عذاب برهد.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ
و عشیرهاش که به او پناه میدادند [یعنی عشیرهاش که او در نوائب (مصائب) به آنها پناه میبُرد و در هر کاری به او پناه میدادند و در نسبش به آنها پناه میبُرد و با تولّد از آنها از آنها منفصل گشت]
- ترجمه سلطانیو عشیرهاش که به او پناه میدادند
- ترجمه راستینو هم خویشان و قبیلهاش را که همیشه حمایتش میکردند.
- ترجمه الهی قمشهای١٤ وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ
و کسانی که جمیعاً در زمین هستند را، تا [با آن فداء (فدیه دادن)] او نجات داده شود
- ترجمه سلطانیو کسانی که جمیعاً در زمین هستند را، تا او نجات داده شود
- ترجمه راستینو هر که را روی زمین است خواهد همه را فدای خویش گردند تا مگر او را (از آن عذاب) برهاند.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى
بسیار بَرکنَندهٔ پوست سر است {شوى امر هیّن (سست) و رذال (پستی) مال و دو دست و دو پا و اطراف (دو دست و دو پا و سر) و کاسۀ سر و آنچه که غیر کُشنده باشد است، و نزاعت به معنی آن را کَند یا مشتاق شد است}
- ترجمه سلطانیبسیار بَرکنَندهٔ پوست سر است
- ترجمه راستینتا سر و صورت و اندمش پاک بسوزد.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى
[در آن هنگام] کسی که [از آن پشت کرد یا کسی که از ولایت] پشت کرد و [یا به سوی آن] روی برگرداند را میخواند
- ترجمه سلطانیکسی که پشت کرد و روی برگرداند را میخواند
- ترجمه راستیندوزخ کسی را میخواند که از خدا رو گردانیده و با حق مخالفت کرده.
- ترجمه الهی قمشهای٢١ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا
و وقتی که خیری او را لمس کند منع کننده است {مراد از شرّ هر آنچه است که ناملائم طبع او است و مراد از خیر هر آنچه است که ملائم طبع او است}
- ترجمه سلطانیو وقتی که خیری او را لمس کند منع کننده است
- ترجمه راستینو چون مال و دولتی به او رو کند منع (احسان) نماید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ
کسانی که آنان بر نمازشان دائم هستند {نماز اسم است برای هر آنچه که با آن به خداوند توجّه میشود و به عبارتٍ اخری نماز همان تحلّی (آراستن) به حلی (زیور) اوصاف روحانییّن است چنانکه زکات به عنوان اسم برای تبرّی (بیزاری) میباشد از هر آنچه که از آن تبرّی میجوید، و نمازِ قالب بحسب اذکار و افعال مختلفه در شرایع بوده، و چون شریعت محمّد (ص) کاملترین شرایع میباشد نماز قالبیّه در آن اکمل نمازها قرار داده شده مشتمل بر عبادات جمیع اصناف ملائکه از کسانی که آنها «قيام لا ينظرون» و از «الرّكّع والسّجّد» (رکوع کنندگان و سجده کنندگان) هستند و بر نماز جمیع اصناف موالید از طبایع منطبعه و نفوس نباتیّه که آنها به وجهی «قيام لا ينظرون» هستند و به وجهی «سجّد» (سجده کنندگان) و منطبعه هستند، و از نفوس حیوانیّه که آنها بالطّبع «راکعۀ منکوسه» هستند و از نفوس انسانیّه که همان قائمه به «أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» متمکّن شده از رکوع و سجود هستند، و قیامی که برای سایر موجودات میباشد، و چون نماز قالبی مانعه از اشغال ضروریّه از خوردن و آشامیدن و طلب حاجات و قضای حاجت و خواب میباشد ادامت آن ممکن نمیباشد مگر بنابر ضرب از تأویل و مجاز به اینکه مراد از ادامت آن عدم فوت آن از اوقات مقرّرهٔ آن باشد، پس باید ادامت نماز قلبی مأخوذه از ولیّ امر مراد باشد زیرا اگر انسان به عنوان مواظب بر آن بطور مستغرق در آن باشد اشغال ضروریّه از اقامۀ آن مانع نمیشود بلکه انسان در حالت خواب نیز بدون تعمّل و فکر و رویّهای به آن مشغول میباشد، و لذلک فرمود «بر نماز خود» یعنی نماز مخصوصه به آنها زیرا هر انسانی نمازی خاصّ دارد که غیر او در آن مشارکت نمیکند به خلاف نماز قالبیّه که آن مشرّعه (تشریع شده) برای همه است که اختصاص به فردی غیر فردی دیگر ندارد، و مجمل قول این است که ولایت حاصله به بیعت دوّم همان نمازی است که انسان را از رذایلی که هلوع (حریص) بودن او از آنها است پاک میسازد و تحلّی او به حلیت خصائل حسنهای است که ادامت نماز قالبیّه و قلبیّه و صدریّه از آنها است}
- ترجمه سلطانیکسانی که آنان بر نمازشان دائم هستند
- ترجمه راستینآنان که دایم در نماز (و طاعت الهی) عمر گذرانند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ
برای سائل و محروم هست {محروم او کسی است که در شری (خرید و فروش) از کدّ (زحمت، مشقّت، عنا) ید (دست) خویش محروم است، یا محترفی (دارای حرفهای) است که هنوز در رزقش بسط داده نشده}
- ترجمه سلطانیبرای سائل و محروم هست
- ترجمه راستینتا به فقیران سائل و فقیران آبرومند محروم رسانند.
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ
مگر بر ازواج خود یا آنکه دستانشان مالک شده پس همانا آنها غیر سرزنش شوندگان هستند
- ترجمه سلطانیمگر بر ازواج خود یا آنکه دستانشان مالک شده پس همانا آنها غیر سرزنش شوندگان هستند
- ترجمه راستینمگر بر زنان حلال و کنیزان ملکی خویش که (از اعمال شهوت با آنها) هیچ ملامت ندارند.
- ترجمه الهی قمشهای٣١ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ
و کسانی که ورای آن را طلب کردهاند پس آنان همان تعدّی کنندگانند
- ترجمه سلطانیو کسانی که ورای آن را طلب کردهاند پس آنان همان تعدّی کنندگانند
- ترجمه راستینو هر که غیر از این جوید اینان به حقیقت متعدی و ستمکارند.
- ترجمه الهی قمشهای٣٦ فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ
پس کسانی که کفر ورزیدهاند را چه شده [یعنی وقتی که حال منافقین این میباشد که به ولایت پشت کردهاند و آن را قبول نکردهاند و آن حال کسی است که به ولایت اقبال نموده و با بیعت خاصّه بیعت کرده است، پس چگونه است برای کسانی که به ولایت کفر ورزیدهاند؟!] که رو به سوی تو [یعنی آنچه که برای آنها نزد تو هست] شتاب کننده [به سوی تو، یا اقبال کنندگان بر تو، یا ناظران به تو] هستند
- ترجمه سلطانیپس کسانی که کفر ورزیدهاند را چه شده که رو به سوی تو شتاب کنندهاند
- ترجمه راستین(ای رسول) چه شده است کافران را که (با تمسخر) به جانبت میشتابند؟!
- ترجمه الهی قمشهای٣٨ أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ
آیا هر شخصی از آنها طمع دارد که در جنّت نعیم داخل شود
- ترجمه سلطانیآیا هر شخصی از آنها طمع دارد که در جنّت نعیم داخل شود
- ترجمه راستینآیا هر یک طمع دارند که باز آنها را در بهشت با ناز و نعمت داخل کنند؟!
- ترجمه الهی قمشهای٣٩ كَلَّا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ
اینچنین نیست، همانا ما آنها را از آنچه که میدانند خلق کردیم [یعنی از نطفهای قذر (کثیف) لایق مزابل (مزبلهها) نه جنّات نعیم و جز این نیست که وقتی که مادّۀ او به مادّهای شریفهٔ لطیفهٔ قابل بر جنان اخرویّه تبدیل شود داخل جنّات میشود، و آن نمیشود مگر با ایمان به علی (ع) زیرا که او آبی است که هر آنچه که در آن داخل شود و به آن اتّصال یابد از سنخ او و جنس او میگردد]
- ترجمه سلطانیاینچنین نیست، همانا ما آنها را از آنچه که میدانند خلق کردیم
- ترجمه راستینهرگز این نشود (چون) آنها خود میدانند که ما آنها را از چه (نطفه پستی) آفریدهایم (باز به آفریننده خود ایمان نمیآورند و به کفر میشتابند و طمع آن دارند که چون مؤمنان به بهشت روند).
- ترجمه الهی قمشهای٤٠ فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ
پس قسم [ن]میخورم {لفظ «لا» دخولش بر قسم شایع است و زائده برای تأکید میباشد} به پروردگار مشرقها و مغربها {مشارق عالم طبع و مغارب آن، زیرا خورشید در هر روز بلکه در هر آنی مشرقى و مغربى غیر از آنچه که در آنِ سابق داشته دارد، و مشارق عوالم عالیّه و مغارب آن، زیرا هر عالمی به وجهی به عنوان مشرق و به وجهی مغرب است، و به وجهی مشرق و به وجهی مغرب دارد}
- ترجمه سلطانیپس قسم (ن)میخورم به پروردگار مشرقها و مغربها
- ترجمه راستینچنین نیست، سوگند به خدای مشرقها و مغربها که ما قادریم.
- ترجمه الهی قمشهای٤١ عَلَى أَن نُّبَدِّلَ خَيْرًا مِّنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ
همانا ما البتّه قادریم بر اینکه [آنان را] به بهتر از آنها تبدیل کنیم [به اینکه آنها را ببریم و جمعی دیگر را که بهتر از آنها میباشند را بدل از آنها قرار دهیم] و ما مغلوب (شکست خورده) نیستیم [اگر آن را اراده کنیم، یعنی بر آن قادریم و مانعی برای ما نیست و لکن ما آنها را برای حکمتی و مصلحتی اهمل (رها) کردیم]
- ترجمه سلطانیهمانا ما البتّه قادریم بر اینکه (آنان را) به بهتر از آنها تبدیل کنیم و ما مغلوب (شکست خورده) نیستیم
- ترجمه راستینکه به جای آنها خلقی بهتر از آنها بیافرینیم و هرگز کسی (به قدرت و قوت) بر ما سبقت نخواهد یافت.
- ترجمه الهی قمشهای٤٢ فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ
پس آنها را واگذار که [در اباطیل خود] فرو روند و بازی کنند تا آنکه روزی را که وعده داده میشوند ملاقات کنند
- ترجمه سلطانیپس آنها را واگذار که فرو روند و بازی کنند تا آنکه روزی را که وعده داده میشوند ملاقات کنند
- ترجمه راستینپس آنها را به کفر و ضلالت خود بگذار که به بازیچه دنیا دل بازند تا با روزی که وعده عذاب آنهاست رو به رو شوند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٣ يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ يُوفِضُونَ
روزی که از گورها (قبور) به سرعت (شتابان) خارج میشوند مانند اینکه آنها به سوی نُصُب (نصب شدهها، هر آنچه که به غیر خداوند عبادت شود) شتاب میکنند
- ترجمه سلطانیروزی که از گورها شتابان خارج میشوند مانند اینکه آنها به سوی نُصُب (نصب شدهها، هر آنچه که به غیر خداوند عبادت شود) شتاب میکنند
- ترجمه راستینآن روزی که به سرعت سر از قبرها برآورده، گویی به سوی بتها (و نتیجه پرستش غیر خدا) میشتابند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٤ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ
در آنروز [بزرگی] که [در دنیا] وعده داده شده بودند [و آن را انکار میکردند و از روی استهزاء میگفتند: اگر آنچه که میگویند حقّ باشد حتماً ما در قیامت بهتر از آنها در آن میباشیم] چشمانشان [برای خوف و دهشت] ترسیده است که ذلّت آنها را میپوشاند.
- ترجمه سلطانیدر آنروزی که وعده داده شده بودند چشمانشان ترسیده است که ذلّت آنها را میپوشاند.
- ترجمه راستیندر حالی که چشمهاشان (از هول و وحشت قیامت) به خواری فرو افتاده و ذلّت (کفر و عصیان) بر آنها احاطه کرده، این همان روزی است که به آنها وعده میدادند.
- ترجمه الهی قمشهای