سورهٔ فجر
فجر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
٤ وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ
و شب وقتی که حرکت میکند {مراد از شب مطلق شب یا شب مزدلفه است زیرا حاجی در اوّل آن از عرفات به سوی مزدلفه و در آخر آن و اوّل روز آن از مزدلفه به سوی منی سیر میکند}
- ترجمه سلطانیو شب وقتی که حرکت میکند
- ترجمه راستینو قسم به شب تار هنگامی که برود.
- ترجمه الهی قمشهای٥ هَلْ فِي ذَلِكَ قَسَمٌ لِّذِي حِجْرٍ
آیا در آن برای اندیشمند [نیاز به] سوگند است؟ [یعنی که صاحب عقل میداند که این اشیاء که خداوند به آنها سوگند یاد کرده اشیاء عظیم شریفه هستند که در آنها دلالاتی به وجوه عدیده بر علم او و حکمت او و قدرت او و عنایت او تعالی به خلقش هست و اگرچه غیر اندیشمند این سوگندها را به چیزی نمیبیند (نمیشمرد)]
- ترجمه سلطانیآیا در آن برای اندیشمند (نیاز به) سوگند است؟
- ترجمه راستینآیا در این امور که (قسم به آنها یاد شد) نزد اهل خرد لیاقت سوگند نیست؟
- ترجمه الهی قمشهای٦ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ
[حتماً کسانی که در زمین فساد میکنند را هلاک میکنیم] آیا ندیدی پروردگارت با [قوم] عاد چه کرد {عاد اسم برای قوم هود است که به اسم پدرشان نامیده شدهاند زیرا با عنوان عاد دو عاد بود، عاد اولی، و عاد اخری}
- ترجمه سلطانیآیا ندیدی پروردگارت با (قوم) عاد چه کرد
- ترجمه راستینآیا ندیدی که خدای تو با عاد (قوم هود) چه کرد؟
- ترجمه الهی قمشهای٧ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ
ارم {نام دیگری برای عاد است، یا آن اسم جدّ عاد است، یا آن اسم سام بن نوح است؛ زیرا عاد فرزند عوص بن آدم بن سام بن نوح (ع) بود، و قوم هود اولاد عاد بودند که به اسم جدّشان و پدرشان نامیده شدهاند، یا آن اسم برای قبیلهٔ هود است} ذات العماد {عِماد شجاعان از لشکر و بناهای بلند و ستون و خرگاه است، و اهل عماد اهل خیمه بودند}
- ترجمه سلطانیارم ذات العماد (عِماد شجاعان از لشکر و بناهای بلند و ستون و خرگاه است)
- ترجمه راستینو نیز به اهل شهر ارم (یا قوم ارم) که صاحب قدرت و عظمت بودند چگونه کیفر داد؟
- ترجمه الهی قمشهای٩ وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ
و با [قوم] ثمود که صخرهها را بریدند [یعنی صخرهها را حفر کردند و آنها را تراشیدند تا خانههایی بناء کنند] در واد {یعنی وادی القری درهای در شمال غربی مدینه}
- ترجمه سلطانیو با (قوم) ثمود که صخرهها را بریدند در واد (وادی القری درهای در شمال غربی مدینه)
- ترجمه راستینو نیز به قوم ثمود که در دل آن وادی سنگ را شکافته و کاخها بر خود از سنگ میساختند چه کیفر سخت داد؟
- ترجمه الهی قمشهای١٥ فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُـولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ
و امّا انسان وقتی که پروردگارش او را ابتلاء نماید آنگاه او را اکرام نماید و به او نعمت دهد آنگاه میگوید پروردگارم مرا گرامی داشت [یعنی از نعمت خُرسند میشود و میپندارد که نعمت، کرامت از خداوند برای او است و حال آنکه گاهی به عنوان استدراج و به عنوان نقمت میباشد]
- ترجمه سلطانیو امّا انسان وقتی که پروردگارش او را ابتلاء نماید آنگاه او را اکرام نماید و به او نعمت دهد آنگاه میگوید پروردگارم مرا گرامی داشت
- ترجمه راستیناما انسان (کم ظرف ضعیف بی صبر) چون خدا او را برای آزمایش و امتحان کرامت و نعمتی بخشد در آن حال (مغرور ناز و نعمت شود و) گوید: خدا مرا عزیز و گرامی داشت.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُـولُ رَبِّي أَهَانَنِ
و امّا وقتی که او را ابتلاء نماید پس رزق او را بر او تنگ گیرد آنگاه میگوید پروردگارم مرا خوار کرد [برای اینکه او نعمت را در غیر نعم صوری نمیپندارد و میپندارد که کرامت و نعمت و عزّت جز همان که در نعم صوری است نیست]
- ترجمه سلطانیو امّا وقتی که او را ابتلاء نماید پس رزق او را بر او تنگ گیرد آنگاه میگوید پروردگارم مرا خوار کرد
- ترجمه راستینو چون او را باز برای آزمودن تنگ روزی کند (دلتنگ و غمین شود و) گوید: خدا مرا خوار گردانید.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ كَلَّا بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ
چنین [یعنی توسعه و تقتیر (تنگی معاش) بنابر آنچه که میپندارید] نیست بلکه شما به یتیم ارج نمینهید
- ترجمه سلطانیچنین نیست بلکه شما به یتیم ارج نمینهید
- ترجمه راستینچنین نیست بلکه (به گناه بخل و طمع خوار شوید چون) هرگز یتیم نوازی نکنید.
- ترجمه الهی قمشهای٢١ كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا
چنین نیست، وقتی که زمین کوبیده شود کوبیدهٔ کوبیده
- ترجمه سلطانیچنین نیست، وقتی که زمین کوبیده شود کوبیدهٔ کوبیده
- ترجمه راستینچنین نیستت (که دنیا طلبان پندارند روز قیامتی نیست) روزی کهه (از زلزله پی در پی) زمین به کلی خرد و متلاشی شود.
- ترجمه الهی قمشهای٢٢ وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا
و ربّ (مضاف) تو {که همان قائم در وجود تو است و صوفیّه آن را فکر و حضور و سکینه نامیدهاند و آن ملکوت ولیّ امر است، و بر سالک ظاهر نمیشود مگر بعد از موت اختیاری او، و وقتی که جمیع آثار قیامت در عالم صغیر او و جمیع آنچه که از علائم ظهور قائم (ع) و آثار او در اخبار وارد شده ظاهر شد ظاهر میشود و مؤیّد به ملائکه میباشد و حین ظهور او و بعد از آن ملک بر سالک ظاهر میشود} و ملائکه صف به صف بیایند {مراد این است که ملائکه در صفوف عدیده بحسب مراتبشان در قرب و بُعد میآیند}
- ترجمه سلطانیو ربّ تو و ملائکه صف به صف بیایند
- ترجمه راستینو (آن هنگام امر) خدا و فرشتگان صف در صف به عرصه محشر آیند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى
و در آنروز جهنّم را بیاورد {زیرا ولیّ امر او بصیرت اخروی او را باز میکند بر او ظاهر است و میبیند آنچه را که غیر او نمیبینند، پس جهنّم و انواع عقبات آن و عقوبات آن را میبیند، و ایضاً جنان و انواع نعیم آن را میبیند}، در آنروز انسان یادآور میشود [یعنی به خیرش و شرّش متذکّر میشود، و اینکه کدام اعمال به عنوان نافع بوده و کدامیک به عنوان مضرّ لکن آن تذکر به او نفع نمیرساند] و کجا ذکری [نافعه] دارد
- ترجمه سلطانیو در آنروز جهنّم را بیاورد، در آنروز انسان یادآور میشود و کجا ذکری (نافعه) دارد
- ترجمه راستینو آن روز جهنم را (پدید) بیاورند، همان روز آدمی متذکر کار خود گردد، و آن تذکر چه سود به حال او بخشد؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ يَقُـولُ يَالَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي
میگوید ای کاش برای [انتفاعم در] حیاتم [در آخرت] اقدامی کرده بودم
- ترجمه سلطانیمیگوید ای کاش برای حیاتم (در آخرت) اقدامی کرده بودم
- ترجمه راستین(با حسرت و ندامت) گوید: ای کاش برای زندگانی ابدی امروزم کار خیری انجام میدادم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ يَاأَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ
ای نفس مطمئن شده {نفس انسان دارای مراتب و درجاتی عدیده است و امّهات مراتب آن بحسب تمکّن شیطان از او و تمکّن او در دار الرّحمان و توسّط (واسطه بودن) او از آن دو، سه است: و اوّل امّاره نامیده میشود و آن است که امر به بدی میکند یعنی به آنچه که هوای آن را دارد چه در صورت خیر باشد یا شرّ، و منع نمیکند و بر آن پشیمان نمیشود، و دوّم لوّامه و آن است که خودش را در هر آنچه که میآورد ملامت میکند خیر باشد یا شرّ و بر آنچه که از حیث شرّ بودن آن بر آنچه که انجام داده محزون میشود، یا از حیث نقصان آن از درجۀ کمال، یا از حیث نسبت آن به نفس خود، و سوّم مطمئنّه است برای اطمینان آن به پروردگارش و خروجش از انانیّت خویش که آن سبب اضطرابش است}
- ترجمه سلطانیای نفس مطمئن شده
- ترجمه راستین(آن هنگام به اهل ایمان خطاب لطف رسد که) ای نفس (قدسی) مطمئن و دل آرام.
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً
به سوی پروردگارت [یعنی پروردگار مضافت که او ولیّ امر تو است و او علی الاطلاق علی (ع) است، یا به سوی ربّ الأرباب با رجوع به مظاهر او و دار کرامت او و ضیافت او] برگرد [در حالی که به آنچه که پروردگارت به تو کرد نزد پروردگارت و خلفای او] راضی شده و مورد رضایت هستی
- ترجمه سلطانیبه سوی پروردگارت برگرد (در حالی که) راضی شده و مورد رضایت هستی
- ترجمه راستینبه حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود به (نعمتهای ابدی) او و او راضی از توست.
- ترجمه الهی قمشهای