سورهٔ بلد

محل نزول:   مکّه
تعداد کل آیات: ۲۰
نام‌های سوره:
بلد، لا أقسم بهذا البلد
نمایش آیات ۱ الی ۲۰
(نمایش صفحه به صفحه آیات سوره)
تفسیر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم


١ لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ

قسم [ن]می‌‌خورم به این شهر [یعنی بلد مکّه و آن شهر حرام است]

- ترجمه سلطانی

قسم (ن)می‌خورم به این شهر

- ترجمه راستین

نه، سوگند به این بلد (مکّه معظّم و مسجد کعبه محترم).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ

و تو را در این شهر حلال است [یعنی تو را هتک تو و مال تو و خون تو حلال است، یا بر تو حلال است آنچه که به این شهر آن را انجام دهی و اگر در وقتی و همان سال فتح باشد، یا حالّ (فرود آمدن) و مقیم در این شهر است]

- ترجمه سلطانی

و تو را در این شهر حلال است

- ترجمه راستین

و حال آنکه تو (ای رسول گرامی) در این بلد منزل داری.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ

سوگند به پدر [یعنی آدم (ع) یا ابراهیم (ع)] و آنکه متولّد کرد

- ترجمه سلطانی

سوگند به پدر و آنکه متولّد کرد

- ترجمه راستین

و قسم به پدر (بزرگوار انسان، آدم صفی) و فرزندان (خدا پرست) او.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ

همانا انسان را در زحمت (مشقّت) خلق کرده‌‌ایم [یعنی در شدّت و مشقّت در دنیا یا در رحم، یا از اوّل خلقت او یا بطور مستقیم منتصب (ایستاده)، به خلاف سایر جنبندگان]

- ترجمه سلطانی

همانا انسان را در زحمت (مشقّت) خلق کرده‌ایم

- ترجمه راستین

که ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم (و به بلا و محنتش آزمودیم).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ

آیا می‌‌پندارد که احدی هرگز بر او (انسان) قدرت نخواهد داشت

- ترجمه سلطانی

آیا می‌پندارد که احدی هرگز بر او قدرت نخواهد داشت

- ترجمه راستین

آیا انسان پندارد که هیچ کس بر او توانایی ندارد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ يَقُـولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا

[مفتخراً یا مغتمّاً (با اندوه) به آن] می‌‌گوید مال زیادی [در عداوت محمّد (ص)] صرف کرده‌‌ام

- ترجمه سلطانی

می‌گوید مال زیادی (در جهت عداوت با رسول) صرف کرده‌ام

- ترجمه راستین

می‌گوید: من مال بسیاری تلف کردم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ

آیا می‌‌پندارد که احدی او را ندیده [یعنی احدى او را در اعمالش و افعالش و اقوالش نمی‌‌بیند که آن را از او مطالبه کند و از او سؤال کند؟! و او گمان می‌‌کند که خدای تعالی او را در آن ندیده است، و حال آنکه ما او را خلق کردیم و دقایق قوا و مدارک و اعضاء را در او قرار دادیم]

- ترجمه سلطانی

آیا می‌پندارد که احدی او را ندیده

- ترجمه راستین

آیا پندارد احدی او را ندیده (و افکار و اعمال بدش را ندانسته و ریا و نفاقش را نمی‌داند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ

آیا برای او دو چشم قرار ندادیم [به حیثی که در آن نوری قرار دادیم که با آن اشیاء را می‌‌بیند]

- ترجمه سلطانی

آیا برای او دو چشم قرار ندادیم

- ترجمه راستین

آیا ما به او دو چشم عطا نکردیم؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ

و زبانی [که با آن به عنوان مفهّم (فهماننده) آنچه است که در ضمیرش است، به عنوان مدرک به طعم خوراک‌‌ها است] و دو لب [که آن دو، دو حافظ زبان و سایر آنچه که در دهان است، دو زیبا کننده برای صورت دو معین (کمک کننده) بر سخن گفتن هستند]

- ترجمه سلطانی

و زبانی و دو لب

- ترجمه راستین

و زبان و دو لب به او ندادیم؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ

و او را به دو راه [خیر و شرّ] هدایت کردیم

- ترجمه سلطانی

و او را به دو راه هدایت کردیم

- ترجمه راستین

و راه خیر و شر را به او ننمودیم؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ

پس عقبه (گردنه، راه سخت) را بالا نرفت {مراد از آن عقبات (عقبه‌‌های) نفس است که همان رذایل هستند که مرقاتی (موضع بالا رفتنی، نردبانی، پلکانی) سخت‌‌تر از آن نیست، زیرا عبور از آنها و تخلیۀ نفس از آنها و ترقّی از آنها به خصایل اصعب (سخت‌‌ترین) هر چیز است و به عبور از رذایل و دخول در خصایل تفسیر شده}

- ترجمه سلطانی

پس عقبه (گردنه، راه سخت) را بالا نرفت

- ترجمه راستین

باز هم به عقبه (تکلیف) تن در نداد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ

و تو چه می‌‌دانی عقبه (گردنه) چیست

- ترجمه سلطانی

و تو چه می‌دانی عقبه (گردنه) چیست

- ترجمه راستین

و چگونه توان دانست که آن عقبه (تکلیف و ایمان) چیست؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ فَكُّ رَقَبَةٍ

آزاد کردن برده [نفس خود از تقیّد به قیود نفس] است {اگر مراد از آن اصل خصال و روح آن باشد که از آن به فناء از نسبت دادن افعال و صفات به نفس خود بلکه از نسبت دادن ذات به نفس خود تعبیر می‌‌شود و لذلک آن بر جمیع مقدّم شده، و اگر مراد از آن آزاد کردن رقاب (بندگان) مردم از رقیّت (بردگی) انفسشان و از آتش باشد اشاره به اشرف اقسام عدل می‌‌باشد، و اگر مراد از آن فک رقاب (آزاد کردن بردگان) بردگان صوری از بردگی باشد اشاره به اعلی اقسام سخاوت می‌‌باشد که آن اشرف انواع عفّت است} {قوای چهارگانهٔ علّامه و عمّاله و شهویّه و غضبیّه انسان هر کدام دارای اعتدال و توسّط بین افراط و تفریط در آثار هستند، توسّط و اعتدال از آنها ممدوح و مطلوب، و افراط و تفریط مذموم و قبیح است، اعتدال علّامه به تمییز آن بین حقّ و باطل و محقّ و مبطل و خیر و شرّ كما هى (همانطور که هست) است، و آن تمیز حکمت علمی نامیده می‌‌شود، و حکمت علمی همان تمیز بین ذوات و اقوال و افعال و احوال و اخلاق و علوم و وجدانات و خطورات و خیالات و مشاهدات و التفاتات قلب از حیث ارتباط آنها و رجوع آنها به آخرت است و دارای دو طرف افراط و تفریط نمی‌‌باشد، بلکه جربزه که عِدْوْ (حدّ و نهایت) آن افراط قوّهٔ علّامهٔ نفسانیّه است به عنوان تفریط و به عنوان قصور برای نفس از رسیدن به درجهٔ حکمت است، برای اینکه جربزه همان تصرّف بحسب علم وهمی در امور دنیویّه به عنوان زائد بر آنچه است که شایسته است و آن جز از نقصان ادراک امور اخرویّه نیست، پس جربزه و بلادت (کُند ذهنی مقابل ذكاء و فِطْنَت) که دو عِدْوْ (حدّ و نهایت) آن، دو طرف افراط علّامه و تفریط آن هستند آن دو از قسم بلادت شمرده شده‌‌اند و به خاطر عدم طرف افراط مذموم برای حکمت گفته‌‌اند که رذایل بحسب امّهات هفت هستند و خصائل بحسب امّهات چهار هستند، و اعتدال عمّاله به این است که تحت حکم عاقلهٔ علّامه باشد و اینکه بنابر اتیان به آنچه که عاقله به آن امر می‌‌کند قادر شود و عدل نامیده می‌‌شود که همان وضع هر شیئی در محلّ خود است و آن ممکن نمی‌‌شود مگر با استخدام شهویّه و غضبّیه، و دو طرف افراط آن و تفریط آن ظلم و انظلام نامیده می‌‌شوند، و اعتدال قوّهٔ شهویّه به این است که به عنوان مطیع برای عمّاله منقاده برای عاقلهٔ علّامه باشد و اعتدال آن عفّت نامیده می‌‌شود، و دو طرف افراط آن و تفریط آن شَرَه و خمود نامیده می‌‌شوند، و اعتدال غضبیّه شجاعت نامیده می‌‌شود و دو طرف افراط آن و تفریط آن تهوّر و جُبن نامیده می‌‌شوند، و گاهی گفته می‌‌شود: که قوای چهارگانه در انسان همان بهیمیّت و سبعیّت و شیطنت که همان علّامهٔ نفسانی وهمی است و عاقله که همان علّامهٔ عقلانی است هستند و عمّاله خادمهٔ قوای چهارگانه قرار داده می‌‌شود و عدل متوسّط بین ظلم و انظلام از شعب شجاعت قرار داده می‌‌شود، و حکمت که همان توسّط بین بلادت و جربزه است از مقتضیات علّامهٔ نفسانیّه قرار داده می‌‌شود، و مقتضای علّامهٔ عقلانیّه تعدیل قوای سه‌‌گانه و تعدیل عمّاله قرار داده می‌‌شود به حیثی که چیزی از آن از حکم عاقله خارج نمی‌‌شود و عدالت نامیده می‌‌شود و این عدالت دو طرف افراط و تفریط ندارد، بلکه فقط تفریط دارد و تفریط آن همان قصور عاقله از تسخیر قوای سه‌‌گانه و همان ظلم از قوا و انظلام بر عاقله است و مانند این است که علّامهٔ نفسانیّه از عمّاله از جعل عمّاله به عنوان منشأ برای بعضی خصائل برای تلازم واقع بین آن دو اراده شده}

- ترجمه سلطانی

آزاد کردن برده است

- ترجمه راستین

آن بنده (در راه خدا) آزاد کردن است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ

یا خوراک دادن در روزی که دارای قحطی (مجاعت، گرسنگی) است {اشاره به سخاوت است}

- ترجمه سلطانی

یا خوراک دادن در روزی که دارای قحطی است

- ترجمه راستین

و طعام دادن در روز قحطی و گرسنگی است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ

به یتیمی دارای خویشاوندی

- ترجمه سلطانی

به یتیمی دارای خویشاوندی

- ترجمه راستین

به یتیم خویشاوندان خود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ

یا مسکینی (بینوایی) خاک نشین (دارای فقر، نیازمند)

- ترجمه سلطانی

یا مسکینی (بینوایی) خاک نشین (نیازمند)

- ترجمه راستین

یا به فقیر مضطرّ خاک نشین.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ

سپس از کسانی باشد که ایمان آورده‌‌اند {اشاره به افضل انواع حکمت است} و یکدیگر را به صبر [یعنی حبس نفس از جزع (بی‌‌تابی) هنگام مصیبت، و از معصیت هنگام اقتضای قوای نفسانی، و بر طاعت] توصیه کردند {اشاره به شجاعت است} و یکدیگر را به مرحمت توصیه کردند {اشاره به عدالت است، زیرا عدل که آن وضع (نهادن) هر چیزی در محلّ آن است نمی‌‌آید مگر با مرحمت، و تواصى (به یکدیگر توصیّه کردن) به آن شعبه‌‌ای از عدالت است}

- ترجمه سلطانی

سپس از کسانی باشد که ایمان آورده‌اند و یکدیگر را به صبر توصیه کردند و یکدیگر را به مرحمت توصیه کردند

- ترجمه راستین

و آن گاه هم از آنان باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به اهمیتت صبر و مهربانی با خلق سفارش می‌کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ

آنان (اینان) اصحاب راست هستند

- ترجمه سلطانی

آنان اصحاب راست هستند

- ترجمه راستین

که آنها اهل یمین و سعادتند (و نامه عمل به دست راست گیرند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ

و کسانی که به آیات ما کفر ورزیده‌‌اند آنها اصحاب چپ هستند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که به آیات ما کفر ورزیده‌اند آنها اصحاب چپ هستند

- ترجمه راستین

و آنان که به آیات ما (قرآن و دیگر کتب آسمانی) کافر شدند آنها اهل شومی و شقاوتند (نامه عمل به دست چپ دارند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ عَلَيْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ

علیهم (بر آنها) آتشی پوشاننده هست.

- ترجمه سلطانی

علیهم (بر آنها) آتشی پوشاننده هست.

- ترجمه راستین

بر آن کافران آتشی سر پوشیده (که از آن راه گریزی نیست) احاطه خواهد کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای