حزب شمارهٔ ۱۱۲


سورهٔ ۶۵- الطلاق

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا

ای پیامبر وقتی که زنان را طلاق می‌‌دهید پس آنها را در عدّۀ (طهر) آنها طلاق دهید و عدّه را احصاء (شمارش) کنید [یعنی مدّت تربّص (انتظار) را و آن سه مرتبه قروء (حیض شدن، پاک شدن از حیض) در ذات الأقراء (دارای عادت متعارف که هر ماه یکبار خون می‌‌بیند)، و سه ماه در ذات الأشهر (در سنّ حیض دیدن هستند ولی به دلایلی حیض نمی‌‌شوند)، و وضع حمل در حامل است] و از الله پروردگارتان [در تضییق (تنگ گرفتن، سختگیری) بر آنها] بهراسید [که آنها را مضطر (ناچار) به فداء (باز خرید) برای طلاق نمایید، یا در تطویل (طولانی کردن) مدّت و عدّه، یا در حبس آنها بعد از عدّه، یا در طلاق ندادن آنها و ابقای آنها بطور بلاقسامه]، آنها را [بعد از طلاق تا عدّۀ آنها منقضی شود] از خانه‌‌هایشان اخراج نکنید [تا شاید خداوند بین آنها (زنان) و ازواجشان تعاطفی و الفتی قرار دهد] و [خودشان هم] نباید خارج شوند {در روایت است که جز این نیست که با آن معنی می‌‌دهد که طلاق داده شده را بعد از طلاق دادن طلاق دهد و این است که بیرون نشود و بیرون نرود تا آنکه بار سوّم طلاق بدهد، پس وقتی که طلاق سوّم داد پس از او (مرد) جدا می‌‌شود و نفقه ندارد، و زنی را که مرد او را با طلاق دادن طلاق می‌‌دهد سپس او (زن) را دع (رها کردن) می‌‌کند تا آنکه اجل او (زن) بگذرد پس او (زن) نیز در منزل زوجش می‌‌نشیند و نفقه و سکنی دارد تا آنکه عدّه‌‌اش تمام شود} مگر آنکه زشتی آشکاری بیاورد {مراد از فاحشه در اینجا زنا یا اذیّت او (زن) بر اهل مرد و سوء خُلق او (زن)، یا اِشراف او (زن) بر مردان، یا سلاطت او (سلیطه بودن یا بد زبانی و زبان درازی و سلطه جو بودن زن) بر زوج خود، یا مساحقۀ (آمیزش دو زن) او است} و این حدود [یعنی قرقگاه او و احکام مقرّرهٔ] خداوند [بر بندگانش] است و کسی که از حدود خداوند تجاوز کند پس همانا به خودش ستم کرده است، تو نمی‌‌دانی [ای مخاطب] شاید که خداوند بعد از آن [طلاق یا بعد از آن بقاء (باقی ماندن) در خانه‌‌های ازواجشان] امری [یعنی رغبت زوج در مطلّقه و رجوع او به وی (زن)] را پدید آورد {و این همان علّت تربّص (انتظار) و عدم خروج از خانه‌‌هایشان (مؤنّث) است}

- ترجمه سلطانی

ای پیامبر وقتی که زنان را طلاق می‌دهید پس آنها را در عدّۀ (طهر) آنها طلاق دهید و عدّه را احصاء (شمارش) کنید و از الله پروردگارتان بهراسید آنها را از خانه‌هایشان اخراج نکنید و (خودشان هم) نباید خارج شوند مگر آنکه زشتی آشکاری بیاورد و این حدود خداوند است و کسی که از حدود خداوند تجاوز کند پس همانا به خودش ستم کرده است، تو نمی‌دانی (ای مخاطب) شاید که خداوند بعد از آن امری (رغبت زوج در مطلّقه و رجوع او به وی) را پدید آورد

- ترجمه راستین

الا ای پیغمبر گرامی (امت را بگو) هر گاه زنان را طلاق دهید به وقت عدّه آنها (یعنی در زمان پاکی از خون حیض که در آن پاکی هم نزدیکی با آنها نکرده‌اید) طلاق دهید و زمان عدّه را (مدت سه پاکی) بشمارید، و از خدا که آفریننده شماست بترسید. و آن زنان را (تا در عدّه‌اند) از خانه بیرون مکنید و آنان نیز (بدون ضرورت) بیرون نروند مگر آنکه کار زشتی آشکار مرتکب شوند. و این احکام حدود شرع خداست و هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده است. تو ندانی شاید خدا (پس از طلاق) کاری از نو پدید آرد (یعنی میل رجوع در شما حادث گرداند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا

پس وقتی که [قارین (ذات الأقراء یعنی زنانی که دارای عادت متعارف هستند که هر ماه یکبار خون می‌‌بیند و ذات الأشهر یعنی زنانی که در سنّ حیض دیدن هستند ولی حیض نمی‌‌شوند یعنی به دلایلی نظیر بیماری یا شیر دادن یا غیره عادت ماهیانه ندارند)] به اجل خود (آخر مدّتشان) می‌‌رسند پس آنها را به نیکی نگهدارید [یعنی به آنها رجوع کنید و آنها را در خانه‌‌هایتان نگهدارید با اینکه با صحبت (همنشینی) آنها و قسامۀ آنها احسان می‌‌کنید] یا از آنها به نیکی جدا شوید [به نحوی که عقل و عرف آن را نیک بشمارد به اینکه آنها (زنان) را دعوت کنید که از خانهٔ شما خارج شوند و با غیر شما ازدواج نمایند] و دارندگان عدل از میان خود را [بر طلاق یا بر طلاق و بر امساک (نگهداشتن) یعنی رجوع به آنها (زنان)] شاهد بگیرید و [ای شهود] شهادت را برای [طلب مرضات (خشنودی)] خداوند اقامه نمایید [نه برای رضای مشهود له، یا برای اعراض و اغراض دنیوی]، آن [امر به طلاق در طهر و احصاء عدّه و عدم اخراج مطلّقات و امساک به معروف یا مفارقت به معروف] به کسی که به خداوند و روز آخر ایمان آورده پند داده می‌‌شود [زیرا او بر حکمت‌‌های آن و مصالح آن ملتفت است و طالب این است که از اوامر خداوند ایتمار (فرمانبرداری) کند] و کسی که [در خلاف کردن اوامر او و نواهی او و تجاوز از حدود او] از خداوند پروا نماید خداوند برای او محلّ خروجی [از شبهات دنیا و از غَمَرات (دشواری‌‌ها) مرگ و شدائد در روز قیامت و از هر فتنه و از هر بلیّه در دنیا یا آخرت] قرار می‌‌دهد

- ترجمه سلطانی

پس وقتی که (قارین یعنی ذات الأقراء و ذات الأشهر، یعنی ماهانه‌دار و ماهانه‌شمار) به اجل خود (آخر مدّتشان) می‌رسند پس آنها را به نیکی نگهدارید یا از آنها به نیکی جدا شوید و دارندگان عدل از میان خود را شاهد بگیرید و (ای شهود) شهادت را برای خداوند اقامه نمایید، آن (امر به «طلاق» در طهر و «احصاء عدّه» و عدم «اخراج مطلّقات» و «امساك بالمعروف» یا «مفارقت بالمعروف») به کسی که به خداوند و روز آخر ایمان آورده پند داده می‌شود و کسی که از خداوند پروا نماید خداوند برای او محلّ خروجی قرار می‌دهد

- ترجمه راستین

آن‌گاه که (نزدیک است) مدّت عدّه را به پایان رسانند باز یا به نیکویی نگاهشان دارید یا به خوشرفتاری رهاشان کنید و نیز (بر طلاق آنها) دو مرد مسلمان عادل گواه گیرید، و (شما شاهدان نیز) برای خدا شهادت را برپا کنید. بدین وعظ الهی آن کس که به خدا و روز قیامت ایمان آورد پند داده می‌شود، و هر کس خدا ترس و پرهیزکار شود خدا راه بیرون شدن (از عهده گناهان و بلا و حوادث سخت عالم) را بر او می‌گشاید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا

و از جایی که گمان نمی‌‌برد به او روزی می‌‌دهد و کسی که [در امور دنیایش و آخرتش] بر خداوند توکّل نماید {توکل عبارت از خروج از ارادۀ نفس و انتفاع او و ایتمار به امر خداوند بدون نظر به غایت نافعه از امر او تعالی و امتثال او برای نفس است} پس او [برای کمال علم او و قدرت او و احاطۀ او] وی را کفایت می‌‌کند زیرا خداوند [به آنچه که می‌‌خواهد بدون مانعی که او را منع کند و بدون عجز بر آن] امرش را رساننده است همانا خداوند برای هر چیزی قدری (اندازه‌‌ای) قرار داده است [و لذلک به کفایت امور متوکّلین عجله نمی‌‌کند]

- ترجمه سلطانی

و از جایی که گمان نمی‌برد به او روزی می‌دهد و کسی که بر خداوند توکّل نماید پس او وی را کفایت می‌کند زیرا خداوند امرش را رساننده است همانا خداوند برای هر چیزی قدری (اندازه‌ای) قرار داده است

- ترجمه راستین

و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند، و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد که خدا امرش را نافذ و روان می‌سازد و بر هر چیز قدر و اندازه‌ای مقرّر داشته است (و به هیچ تدبیری سر از تقدیرش نتوان پیچید).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِن نِّسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا

و از زنان شما کسانی که [با انقطاع حیض از آنها برای مرضی یا از جهت حمل یا برای کبَر (مُسن بودن) لکن کبَر آنها به پنجاه یا شصت نرسیده، یا رسیدن آنها مشکوکاً فیه می‌‌باشد] از حیض شدن مأیوس می‌‌شوند، [و امّا کسانی که به سبب رسیدن به پنجاه یا شصت از حیض شدن مأیوس می‌‌شوند پس نباید بعد از تفریق سه ماه صبر کنند و اصلاً نباید عدّۀ طلاق را بشمارند]، اگر [در مُسن بودن آنها و رسیدن آنها به سنّ کسی که حیض نمی‌‌شود] تردید کردید پس عدّۀ آنها سه ماه است و کسانی که [اکنون] حیض نشده‌‌اند [و لکن آنها به سنّ کسی که حیض می‌‌شود رسیده‌‌اند پس عدّۀ آنها سه ماه است مثل کسانی که حیض آنها قطع شده و به پنجاه یا شصت نرسیده‌‌اند] و بارداران مدّت آنها [یعنی مدّت عدّۀ آنها یا آخر عدّۀ آنها زمانی] است که وضع حمل کنند و کسی که [در امر زنان، یا در احکام طلاق، یا در رفق (مدارا کردن) با آنها و عدم اقدام بر طلاق، یا در مطلق احکام خداوند] از خداوند پروا کند از امر او [در دنیا یا در دنیا و آخرت] برای او آسانی قرار می‌‌دهد

- ترجمه سلطانی

و از زنان شما کسانی که از حیض شدن مأیوس می‌شوند اگر تردید کردید (از رسیدن به سنّ یأس آنها) پس عدّۀ آنها سه ماه است و کسانی که (اکنون) حیض نشده‌اند (لکن به سنّ حیض رسیده‌اند مثل کسانی است که حیض آنها به علّتی قطع شده) و بارداران مدّت (آخر عدّهٔ) آنها (زمانی) است که وضع حمل کنند و کسی که از خداوند پروا کند از امر او برای او آسانی قرار می‌دهد

- ترجمه راستین

و از زنان شما آنان که از حیض (و فرزند، به ظاهر) نومیدند اگر باز شک (در تحقق سنّ یأسشان) دارید عدّه (طلاق) آنان سه ماه است و نیز زنانی که حیض ندیده (لیکن در سنّ حیض باشند آنها هم سه ماه عدّه نگه دارند) ، و زنان حامله مدّت عدّه‌شان تا وقت زاییدن است. و هر که متّقی و خداترس باشد خدا (مشکلات) کار او را آسان می‌گرداند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ ذَلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا

آن [مذکور از امر زنان یا از امر طلاق و عدّه] امر خداوند است [یعنی حکم او است] که آن را به شما نازل کرده و کسی که از خداوند پروا کند گناهانش [که قبل از تقوا یا از روی خطاء از او واقع شده است] را از او می‌‌پوشاند و [در آخرت] پاداش را برای او بزرگ می‌‌دارد

- ترجمه سلطانی

آن امر خداوند است که آن را به شما نازل کرده و کسی که از خداوند پروا کند گناهانش را از او می‌پوشاند و پاداش را برای او بزرگ می‌دارد

- ترجمه راستین

این احکام فرمان خداست که به شما نازل کرد و هر که از خدا بترسد خدا گناهانش بپوشد و او را پاداش بزرگ (بهشت ابد) عطا کند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنتُم مِّن وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَإِن كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُم بِمَعْرُوفٍ وَإِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى

آنها [یعنی مطلّقات که از خانه‌‌های شما خارج نشوند] را از حیثی (در جایی) که خود سکونت دارید از یافتهٔ خود [از آنچه که برای سکناى خود می‌‌یابید] اسکان دهید [یعنی مساکن آنها (مؤنّث) را پست‌‌تر از مساکن خویش قرار ندهید] و به آنها [در سکنی یا از جهتی دیگر غیر از سکنى] ضرر نرسانید تا بر آنها تنگ بگیرید [و آنها (مؤنّث) را وادار به خروج از مساکن خود نمائید] و اگر باردار باشند پس بر آنها انفاق کنید تا وضع حمل کنند [یعنی که رجعیّات (زنان مطلّقه رجعی، مرد حقّ رجوع دارد) که بقاء در خانهٔ زوج بر آنها هست نفقه دارند و بائنات (زنان مطلّقه بائن، مرد حقّ رجوع ندارد) نفقه ندارند مگر آنکه حامله باشند و تا آنکه وضع حمل کنند نفقه دارند] پس اگر [بعد از وضع حمل و انقطاع علاقهٔ نکاح] برای شما [به اولاد شما] شیر دهند پس اجور (اجرهای) آنها را [بر ارضاع (شیر دادن) برای شما] به آنها بدهید و بین خود به نیکی مشاوره کنید [یعنی باید بعضی از شما بعضی را در ارضاع و در دادن اجرت به نیکی امر کند] و اگر با هم به سختی افتادید [یعنی در مضایقه افتادید ای پدران از اتمام اجرت و ایفای آنچه از اجرت که آن حقّ مادران است، و ای مادران از مساهله (سهل انگاری) در مقدار اجرت] پس شیرده دیگری برای او طلب کنید {به عنوان عتاب بر پدران است بر مضایقه کردن در اجرت و مقدار آن، و بر مادران بر مضایقۀ مزبوره}

- ترجمه سلطانی

آنها (مطلّقات) را از حیثی (در جایی) که خود سکونت دارید (از آنچه که برای) خود می‌یابید اسکان دهید و به آنها (زنان) ضرر نرسانید تا بر آنها تنگ بگیرید و اگر باردار باشند پس بر آنها انفاق کنید تا وضع حمل کنند پس اگر برای شما شیر دهند پس اجور (اجرهای) آنها را به آنها بدهید و بین خود به نیکی مشاوره کنید و اگر با هم به سختی افتادید پس شیرده دیگری برای او طلب کنید

- ترجمه راستین

(زنانی که طلاق رجعی دهید تا در عدّه‌اند) آنها را در همان منزل خویش که میسّر شماست بنشانید و به ایشان (در نفقه و سکنی) آزار و زیان نرسانید تا آنان را در مضیقه و رنج در افکنید (که به ناچار از حق خود بگذرند) و به زنان مطلّقه اگر حامله باشند تا وقت وضع حمل نفقه دهید آن‌گاه اگر فرزند شما را شیر دهند اجرتشان را بپردازید و (در کار فرزند) میان خود به نیکی مشورت و سازش کنید. و اگر با هم سختگیری کنید (مادر صرف‌نظر کند تا) زن دیگری او را شیر دهد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا

باید دارا [متناسب] از سعۀ خویش انفاق نماید و کسی که رزقش بر او تنگ شده پس باید از آنچه که خداوند به او داده انفاق کند [بر آنچه شایسته است که بر آن انفاق شود از نفس و اولاد و پدران و ازواج و سایر کسانی که زیر دست آنها هستند از بردگان و کنیزان و خدم و مطلّقات رجعی و بائنات حامله، یا باید بر مطلّقات رجعی و بائنات حامله نفقه دهد، یا بر بائنات حامله، یا بر بائنات خارج از عدّۀ مرضعه (شیر دهنده) بر اولاد]، {طلاق در فقه به طلاق بدعی به معنی بدعت حرام و سُنّی به معنی سنّت مشروعه تقسیم می‌‌شود. طلاق بدعی طلاقی است که خلاف شرایط مقرّره در شرع انجام گرفته باشد و اگر این نوع طلاق واقع شود باطل است مانند طلاق حائض. طلاق سُنّی طلاقی است که مطابق احکام مقرّرهٔ شرعی انجام شده باشد و بر دو نوع طلاق باین که مرد در آن حقّ رجوع ندارد و طلاق رجعی که مرد در آن حقّ رجوع در زمان عدّه را دارد تقسیم می‌‌شود. در طلاق باین و در صورت تمایل مرد و زن به زندگی مشترک، نیاز به نکاح و عقد جدید است؛ مانند طلاق قبل از نزدیکی، طلاق یائسه، طلاق خُلع یعنی طلاق دادن زوجه توسط زوج در ازای گرفتن مالی معیّن (فدیه) از زوجه با کراهت وی از زوج، طلاق مبارات یعنی زن از شوهر تنفّر دارد و حاضر می‌‌شود با پرداخت پول از قید زوجیّت وی رها شود. در مبارات تنفّر دو جانبه است، طلاق سوّم که بعد از سه وصلت باشد و پس از هر کدام طلاق محقّق شده باشد و اعمّ است از اینکه وصلت ناشی از رجوع در زمان طلاق رجعی یا از نکاح جدید باشد. در طلاق رجعی در زمان عدّهٔ زن، مرد می‌‌تواند بدون نکاح جدید از طلاق رجوع کند و به زناشوئی با زوجه ادامه دهد} خداوند نفسی را جز آنچه که به آن داده تکلیف نمی‌‌کند، خداوند بزودی بعد از عسر (تنگی) [و ضیق در معیشت] آسانی [و وسعت در معیشت] قرار خواهد داد

- ترجمه سلطانی

باید دارا (متناسب) از سعۀ خویش انفاق نماید و کسی که رزقش بر او تنگ شده پس باید از آنچه که خداوند به او داده انفاق کند، خداوند نفسی را جز آنچه که به آن داده تکلیف نمی‌کند، خداوند بزودی بعد از عسر (تنگی) آسانی قرار خواهد داد

- ترجمه راستین

مرد دارا به وسعت و فراوانی نفقه زن شیرده دهد، و آن که نادار و تنگ معیشت است از آنچه خدا به او داده انفاق کند. که خدا هیچ کس را جز به مقدار آنچه (توانایی) داده تکلیف نمی‌کند، و خدا به زودی بعدِ هر سختی آسانی قرار دهد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَرُسُلِهِ فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِيدًا وَعَذَّبْنَاهَا عَذَابًا نُّكْرًا

و چه بسیار از قریه‌‌ها که از امر پروردگارشان و رسولانش سرپیچیدند پس آنها را با حساب کردنی شدید (دقیق) محاسب شدیم [و کسی که خداوند او را مداقّه نماید پس گریزی ندارد] و با عذابی ناپسند (ناشناس) [که احدی برای عظمت آن، آن را نشناسد] آنها را عذاب کردیم

- ترجمه سلطانی

و چه بسیار از قریه‌ها که از امر پروردگارشان و رسولانش سرپیچیدند پس آنها را با حساب کردنی شدید (دقیق) محاسب شدیم و با عذابی ناپسند آنها را عذاب کردیم

- ترجمه راستین

و چه بسیار مردم دیاری که از امر خدا و رسولانش سرپیچیدند (و کافر شدند) ما هم آنان را به حساب سخت مؤاخذه کردیم و به عذاب بسیار شدید معذّب ساختیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ فَذَاقَتْ وَبَالَ أَمْرِهَا وَكَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِهَا خُسْرًا

پس وبال کارشان را چشیدند و عاقبت کارشان زیانکاری (ضایع شدن بر اصل بضاعت) بود

- ترجمه سلطانی

پس وبال کارشان را چشیدند و عاقبت کارشان زیانکاری بود

- ترجمه راستین

تا کیفر کردار خود چشیدند و عاقبت کارشان زیانکاری (و حسرت) گردید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يَاأُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا

خداوند برای آنها [در دنیا یا در قیامت و بعد از آن] عذابی شدید مهیّا کرده، پس ای خردمندان، کسانی که [با بیعت خاصّهٔ ولویّه و دخول ایمان بواسطهٔ آن در قلوبشان] که ایمان آورده‌‌اند، از خداوند پروا کنید همانا خداوند به شما ذکر را نازل کرده

- ترجمه سلطانی

خداوند برای آنها عذابی شدید مهیّا کرده، پس ای خردمندان، کسانی که (با بیعت خاصّهٔ ولویّه) ایمان آورده‌اند، از خداوند پروا کنید همانا خداوند به شما ذکر را نازل کرده

- ترجمه راستین

(و) خدا بر آنان عذاب سخت (جهنم) مهیّا ساخت، پس شما ای خردمندانی که ایمان آورده‌اید از خدا بترسید (و راه طاعت پیش گیرید) که خدا برای (هدایت) شما ذکر (یعنی قرآن) نازل کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ رَّسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِـحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا

رسولی که آیات روشن خداوند را بر شما تلاوت کند تا کسانی که [با بیعت عامّه یا خاصّه] ایمان آورده‌‌اند و [با وفاء کردن به شروط مأخوذه در دو بیعت] عمل صالح کرده‌‌اند را از تاریکی‌‌ها به نور خارج کند و کسی که به خداوند ایمان بیاورد و عمل صالح کند او را در جنّت‌‌هایی داخل می‌‌کند که از تحت آنها نهرها جاری می‌‌شود، همانا خداوند برای او در آنجا رزقی را احسان کرده است بطور ابدی ماندگارند

- ترجمه سلطانی

رسولی که آیات روشن خداوند را بر شما تلاوت کند تا کسانی که ایمان آورده‌اند و عمل صالح کرده‌اند را از تاریکی‌ها به نور خارج کند و کسی که به خداوند ایمان بیاورد و عمل صالح کند او را در جنّت‌هایی داخل می‌کند که از تحت آنها نهرها جاری می‌شود، همانا خداوند برای او در آنجا رزقی را احسان کرده است بطور ابدی ماندگارند

- ترجمه راستین

(و نیز فرستاد) رسول بزرگواری را که برای شما آیات روشن بیان خدا را تلاوت می‌کند تا آنان را که ایمان آورده و نیکوکار شدند از ظلمات (جهل) به سوی نور (معرفت و ایمان) باز آرد، و هر کس به خدا ایمان آورده و نیکوکار شود خدا او را در باغهای بهشتی در آرد که نهرها زیر درختانش جاری است و همیشه در آن بهشت ابد متنعّمند، که خدا (در آنجا) رزق بسیار نیکو بر او مهیّا ساخته است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا

خداوند است که هفت آسمان را و از زمین [در عدد] مثل آنها را خلق کرده {زمین اوّل همان هیولی اوّل است، و دوّم امتداد جسمانی، و سوّم بسائط عنصری، و چهارم مادّۀ جمادی، و پنجم مادّۀ نباتی، و ششم مادّۀ حیوانی، و هفتم مادّۀ بشری است؛ یا اوّلی عالم مثال سفلی، و دوّم عالم موادّ، و سوّم عالم طبایع، و چهارم عالم نفوس نباتی، و پنجم عالم نفوس حیوانی، و ششم عالم نفوس بشری، و هفتم عالم مثال علوی است} که امر [پیوسته] بین آنها نازل می‌‌شود تا بدانید که خداوند بر هر چیزی بسیار توانا است و اینکه خداوند به [لحاظ] علم به هر چیزی احاطه دارد.

- ترجمه سلطانی

خداوند است که هفت آسمان را و از زمین (در عدد) مثل آنها را خلق کرده که امر (پیوسته) بین آنها نازل می‌شود تا بدانید که خداوند بر هر چیزی بسیار توانا است و اینکه خداوند به (لحاظ) علم به هر چیزی احاطه دارد.

- ترجمه راستین

خدا آن کسی است که هفت آسمان را آفرید و مانند آن آسمان‌ها از (هفت طبقه) زمین خلق فرمود؛ امر نافذ او در بین هفت آسمان و زمین نازل می‌شود تا بدانید که خدا بر هر چیز توانا و به احاطه علمی بر همه امور عالم آگاه است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۶۶- التحريم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ لِـمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

ای پیامبر چرا آنچه که خداوند بر تو حلال کرده را تحریم می‌‌کنی که رضایت ازواجت را طلب کنی و خداوند بسیار آمرزنده [است که بر شما آنچه که از ایمان (سوگند) شما به شما ملحق شده را می‌‌آمرزد] و مهربان است [و بعد از مغفرت به شما رحم می‌‌کند]

- ترجمه سلطانی

ای پیامبر چرا آنچه که خداوند بر تو حلال کرده را تحریم می‌کنی که رضایت ازواجت را طلب کنی و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است

- ترجمه راستین

ای پیغمبر گرامی برای چه آن را که خدا بر تو حلال فرمود تو بر خود حرام می‌کنی تا زنانت را از خود خشنود سازی؟در صورتی که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است (بر هیچ کس خصوص بر تو رسول گرامیش سخت نخواهد گرفت. در تفسیر وارد است که روزی حَفْصه با اجازه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به خانه پدرش عمر رفت، پیغمبر با ماریه در حجره حَفْصه خلوت کرد. ناگه او رسید و غوغا انگیخت که تو در حجره من با کنیزی خلوت کردی و آبروی مرا نزد زنانت بردی. حضرت برای خشنودی او فرمود: من ماریه را بر خود حرام کردم ولی این سرّ نزد تو است با هیچ کس مگوی. او به فور عایشه را هم آگه ساخت، او هم با رسول راجع به ماریه گفتگو کرد. حضرت سوگند خورد که ماریه را ترک گوید. آن دو زن شاد شدند و این آیه نازل گردید).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ

خداوند حلال کردن سوگندهایتان را بر شما فرض (واجب، یا مقدّر یا ثبت) کرده و خداوند مولای شما است [و او سزاوارتر به استرضاء (طلب رضایت) است] و او [به مصالح شما] بسیار دانا [است، و وقتی که می‌‌گوید سوگندهایتان را با کفّاره تحلیل کنید پس تحلیل کنید] و حکیم است [که در فعال خود و اقوال خود و برای شما تشریع نمی‌‌کند و به شما امر نمی‌‌کند و شما را نهی نمی‌‌کند مگر به آنچه که در آن مصالح (مصلحت‌‌ها) و غایات شریفهٔ انیقه (شگفت‌‌آور) هست] {مثل این عتاب دلالت می‌‌کند بر کمال عنایت او به محمّد (ص) و رأفت او به او به حیثی که راضی نشده که او (ص) بعضی ملاذّ (لذّت‌‌ها) مباحه را بر خودش حرام نماید، مانند پدر شفیقی (مهربان) که فرزندش را از ترک کردن بعضی ملاذّ نفسانیّه منع می‌‌کند شفقت کردن بر او است و از جهت منع از امساک از بعضی از آنچه که حظوظ (بهره‌‌ها) نفس در آنها هست برای او است و دلالت نمی‌‌کند بر اینکه از او ذنبی یا خلاف امری صادر شده، غایت امر این است که آن دلالت می‌‌کند بر اینکه او از بعضی از ملاذّ به جهت استرضاء بر بعضی از ازواجش امتناع کرده، و استرضاء ازواج از آنچه است که بر او ندب است و ندب به کاری که فاعلش مستحقّ مدح و ثواب باشد امّا بر تارکش گناه و عقابی نباشد گفته می‌‌شود و لذا به عمل شرعی که زائد بر فرایض و واجبات و سنن انجام شود گفته می‌‌شود}

- ترجمه سلطانی

خداوند حلال کردن سوگندهایتان را بر شما فرض کرده و خداوند مولای شما است و او دانا و حکیم است

- ترجمه راستین

خدا مقرر کرد برای شما که سوگندهای خود را (به کفّاره) بگشایید، و خدا مولای شما بندگان (و حکمش نافذ) است و هم او (به هر چیز عالم) دانا و به حکمت (تمام امور خلق) آگاه است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ

و آنوقت که نبیّ به بعضی از ازواجش سخنی سرّی گفت {سخن خلافت ابی بکر و عمر، یا حدیث تحریم ماریه و او را به کتمان آن امر کرد} پس چون [ماریه] آن را [به عایشه] خبر داد و خداوند آن را [یعنی خبر دادن او (ماریه) به عایشه را] بر او (محمّد) آشکار نمود [آن زوج مأموره به کتمان را به محمّد (ص)] معرفی کرد بعضی از آن را و از بعضی اعراض کرد و چون آن را به او خبر داد [حفصه] گفت چه کسی از این به تو خبر داده؟ گفت: دانای آگاه به من خبر داده

- ترجمه سلطانی

و آنوقت که نبیّ به بعضی از ازواجش سخنی سرّی گفت پس چون (او مؤنّث) آن را (به عایشه) خبر داد و خداوند آن را بر او (محمّد) آشکار نمود (آن زوج مأموره به کتمان را به محمّد(ص)) معرفی کرد بعضی از آن را و از بعضی اعراض کرد و چون آن را به او خبر داد (حفصه) گفت چه کسی از این به تو خبر داده؟ گفت: دانای آگاه به من خبر داده

- ترجمه راستین

وقتی پیغمبر با بعضی زنان خود (یعنی با حفصه راجع به ماریه یا راجع به ریاست ابوبکر و عمر) سخنی به راز گفت و آن زن (چون خیانت کرده و دیگری یعنی عایشه را) بر سرّ پیغمبر آگه ساخت و خدا به رسولش خبر داد او بر آن زن برخی را اظهار کرد و به رویش آورد و برخی را پرده‌داری نمود و اظهار نکرد؛ چون او را از افشاء آن سرّ آگاه ساخت آن زن گفت: رسولا، تو را که واقف ساخت (که من سرّ تو بر کسی فاش کرده‌ام) ؟رسول گفت: مرا خدای دانای آگاه خبر داد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ

{سپس خدای تعالی بر زبان جبرئیل و محمّد (ص) حفصه و عایشه را خطاب نمود و فرمود:} که شما دو [زن از افشاء کردن آنچه که شما دو تا مأمور به کتمان آن شدید، یا از همّت شما بر سمّ (خشمناک کردن) او] به خداوند توبه کنید (برگردید) که قلوب شما دو تا منحرف شده و اگر شما دو [زن] علیه (بر زیان او) پشت هم شوید پس همانا خداوند او مولای او است و جبرئیل و صالح المؤمنین {و مراد از صالح المؤمنین علیّ بن ابی طالب (ع) است} و بعد از آن ملائکه پشتیبان او هستند

- ترجمه سلطانی

که شما دو (زن) به خداوند توبه کنید (برگردید) که قلوب شما دو تا منحرف شده و اگر شما دو (زن) علیه (بر زیان او) پشت هم شوید پس همانا خداوند او مولای او است و جبرئیل و صالح المؤمنین (علی ابن ابی طالب) و بعد از آن ملائکه پشتیبان او هستند

- ترجمه راستین

اینک اگر هر دو زن به درگاه خدا توبه کنید (رواست که) البته دلهای شما (خلاف رضای پیغمبر) میل کرده است، و اگر با هم بر آزار او اتفاق کنید خدا یار و نگهبان اوست و جبریل امین و مردان صالح با ایمان (یعنی علی علیه السّلام به روایت عامّه و خاصّه) و فرشتگان حق یار و مددکار اویند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا

اگر [محمّد] شما را طلاق دهد چه بسا که پروردگارش مسلماتی مؤمنه بهتر از شما فرمانبردارانی توبه کننده عابدانی سیاحت کننده (روزه گیرنده) {گفته شده: مراد از آن روزه گیرندگان مؤنّث است، برای قول نبیّ (ص) که فرمود: سیاحت امّت من روزه است، زیرا صوم (خودداری) از مشتهیات نفس اطلاق (رهایی) برای نفس است، و در اطلاق آن برایش سیاحت در ملک ربّ هست، و گفته شده: مراد از آن پیگیران مؤنّث در امر خداوند و طاعت او هستند} بیوگانی و دوشیزگانی را به عنوان ازواج او جایگزین نماید

- ترجمه سلطانی

اگر (محمّد) شما را طلاق دهد چه بسا که پروردگارش مسلماتی مؤمنه بهتر از شما فرمانبردارانی توبه کننده عابدانی سیاحت کننده (روزه گیرنده) بیوگانی و دوشیزگانی را به عنوان ازواج او جایگزین نماید

- ترجمه راستین

امید است که اگر پیغمبر شما را طلاق داد خدا زنانی بهتر از شما به جایتان با او همسر کند که همه با مقام تسلیم و ایمان و خضوع اطاعت کنند و اهل توبه و عبادت باشند و رهسپار (طریق معرفت) ، چه بکر چه غیر بکر.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَّا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ

ای کسانی که [با بیعت عامّهٔ نبویّه یا با بیعت خاصّهٔ ولویّه] ایمان آورده‌‌اید خودتان و اهلتان را از آتشی که هیزم آن مردم و سنگ‌‌ها است نگهدارید {وقایت (نگهداری) شخص لنفسه از آتش با حفظ خود بر آن از اتّباع شهوات و غضبات و حیل شیطانیّه است، و وقایت او برای اهل خویش با امر کردن آنها به معروف و تعلیم آن بر آنها و نهی آنها از منکر و تعلیم آن بر آنها و ترغیب آنها در خیرات و تحذیر آنها از شرور و اعلام به آنها به آنچه که آن غایت غایات و نهایت نهایات است از ولایت و اتّباع ولیّ امر. روایت است که چون این آیه نازل شد مردی از مسلمین در حالی که گریه می‌‌کرد نشست و گفت: از نفس خود عاجزم مکلّف اهلم شدم، پس رسول خدا (ص) فرمود: تو را کافی است که به آنها امر کنی به آنچه که خودت را به آن امر می‌‌کنی و آنها را نهی کنی از آنچه که خودت را از آن نهی می‌‌کنی} که ملائکۀ خشن و سختگیر بر آن هستند که از آنچه که امر شده‌‌اند خدای را عصیان نمی‌‌کنند و آنچه که امر می‌‌شوند را انجام می‌‌دهند

- ترجمه سلطانی

ای کسانی که ایمان آورده‌اید خودتان و اهلتان را از آتشی که هیزم آن مردم و سنگ‌ها است نگهدارید که ملائکۀ خشن و سختگیر بر آن هستند که از آنچه که امر شده‌اند خدای را عصیان نمی‌کنند و آنچه که امر می‌شوند را انجام می‌دهند

- ترجمه راستین

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خود را با خانواده خویش از آتش دوزخ نگاه دارید چنان آتشی که مردم (دل‌سخت کافر) و سنگ (خارا) آتش‌افروز اوست و بر آن دوزخ فرشتگانی بسیار درشت‌خو و دل‌سخت مأمورند که هرگز نافرمانی خدا را (در اجرای قهر و غضب حق) نخواهند کرد و آنچه به آنها حکم شود انجام دهند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ يَاأَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

ای کسانی که کفر ورزیده‌‌اید امروز عذر خواهی نکنید جز این نیست که به آنچه که عمل می‌‌کردید جزاء داده می‌‌شوید

- ترجمه سلطانی

ای کسانی که کفر ورزیده‌اید امروز عذر خواهی نکنید جز این نیست که به آنچه که عمل می‌کردید جزاء داده می‌شوید

- ترجمه راستین

(به کافران گویند) ای کافران، امروز عذرخواهی مکنید (که پذیرفته نیست) تنها آنچه (در دنیا) می‌کرده‌اید به آن مجازات می‌شوید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُـولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

ای کسانی که [با بیعت عامّه] ایمان آورده‌‌اید با توبهٔ نصوح [با بیعت خاصّه] به خداوند توبه کنید (برگردید) [یا معنی می‌‌دهد ای کسانی که با بیعت خاصّه ایمان آورده‌‌اید توبه کنید و از مقام نفوس خویش به سوی خداوند که مظهر او قلوب شما است برگردید] {توبهٔ نصوح به معنی خالص از وصمت (ننگ) عود (برگشت) است، یا توبۀ ناصح (نصیحت کننده) است که صاحب آن لنفسه در آن است به اینکه به عنوان نادم (پشیمان) بر مامضی (آنچه که گذشته) و به عنوان عازم بر ترک در مایأتی (آنچه که می‌‌آید) باشد، یا از نصح به معنی خیاطت (دوختن)، توبه‌‌ای است که خروقی (پارگی‌‌هایی) که در دین واقع شده را وصله می‌‌کند و فتوق (پارگی‌‌ها) را می‌‌دوزد و فاسد را اصلاح می‌‌نماید، یا مراد از آن توبۀ جاری شده بر دست ولیّ امر در بیعت خاصّهٔ ولویّه است زیرا آن است که صاحبش را از هر بدی و غشّ و غلّی خالص می‌‌کند، و آن است که با آن صاحبش هر بدی و رذیلت را می‌‌بیند و نفسش را در خلاص از آن نصیحت می‌‌کند، و آن است که هر خرقی (پارگیی) که قبل از آن برای نفس واقع شده را می‌‌دوزد، و توبه بحسب صورت معانیی دارد و اینکه معنای آن این است که انسان بگوید: «أتوب الى الله» (به خدا باز می‌‌گردم)، یا «تبت الى الله» (به خدا برگشتم) و اینکه به نبیّ وقت خود یا ولیّ زمان خود رجوع کند و بر دست او با بیعت عامّه یا بیعت خاصّه بیعت کند، و اینکه بر معاصی قالبیّه نادم شود، و اینکه بر رذایل نفسانیّه نادم شود، و اینکه بر عقاید زائغه (منحرف) نادم شود، و اینکه از ملاحظهٔ نسبت دادن افعال به خودش، یا ملاحظهٔ نسبت دادن صفات به خودش، یا نسبت دادن وجود به خودش برگردد، و اینکه بر تلوّن (رنگارنگ شدن) خود در مقاماتش نادم شود و طلب تمکین نماید و به او بازگشت نماید، و همه به عنوان توبه هستند و همه بحسب مراتب اشخاص منظور آیه هستند} چه بسا که پروردگارتان بدی‌‌های شما [از معاصی قالبیّه و رذایل نفسانیّه و عقاید زائغه (منحرف) و از رؤیت افعال از انفستان و نسبت دادن صفات به خودتان و از انانیّات شما] را از شما بپوشاند و شما را [بعد از ازالۀ سیّئات] در جنّت‌‌هایی داخل کند که از تحت آنها نهرها جاری می‌‌شود در آنروزی که خداوند پیامبر و کسانی که با او ایمان آوردند [یعنی با بیعت عامّه یا خاصّه با او بیعت کردند] را خوار نمی‌‌کند نور آنها بین دستان (پیشاپیش) آنها و به راستشان می‌‌شتابد {و از جملۀ جهات مابین دستان (جلو) و ایمان (راست) را اختیار نمود به جهت اشعار به دو جهت نفسِ مطیع شده است که آن بحسب دو قوّۀ علّامه و عمّاله است، و امّا خلف (پشت) و یسار (چپ) که آن دو برای نفسِ مطیع شده نمی‌‌باشند به معنی این است که آن جهت شیطانی و نه جهت حیوانی که از آن دو به خلف و یسار تعبیر می‌‌شود را نداشته باشد و اگر آن دو باشد آن نور در آن دو جهت نمی‌‌باشد}، [حالاً و قالاً] می‌‌گویند [ای] پروردگار ما نور ما را بر ما تمام کن {زیرا آنها با ظهور این نور و صورت ملکوتی از امامشان لوعتشان (بی‌‌تابی عشقشان) شدّت می‌‌یابد و حرقت (سوز) آنها زیاد می‌‌شود و طلبشان افزون می‌‌شود و ازدیاد ظهور و اشتداد این نور را طلب می‌‌نمایند به حیثی که برای آنان ذات و اثر باقی نمی‌‌ماند، زیرا مَثَل آنان در این حال مَثل فراش (پروانه‌‌ها) و سراج (چراغ‌‌) است که تا ذات و حرکت داشته باشند ساکن نمی‌‌شوند} و برای ما [حدود و نقایص ملحق شده به ما که مانع بر ما از کمال ادراک این نور است را] بپوشان که تو بر هر چیزی بسیار توانایی

- ترجمه سلطانی

ای کسانی که ایمان آورده‌اید با توبهٔ نصوح (نصیحت کننده) به خداوند توبه کنید (برگردید) چه بسا که پروردگارتان بدی‌های شما را از شما بپوشاند و شما را در جنّت‌هایی داخل کند که از تحت آنها نهرها جاری می‌شود در آنروزی که خداوند پیامبر و کسانی که با او ایمان آوردند را خوار نمی‌کند نور آنها بین دستان (پیشاپیش) آنها و به راستشان می‌شتابد می‌گویند (ای) پروردگار ما نور ما را بر ما تمام کن و برای ما بپوشان که تو بر هر چیزی بسیار توانایی

- ترجمه راستین

الا ای مؤمنان، به درگاه خدا توبه نصوح (با خلوص و دوام) کنید، باشد که پروردگارتان گناهانتان را مستور گرداند و شما را در باغهای بهشتی که زیر درختانش نهرها جاری است داخل کند در آن روزی که خدا پیغمبر خود و گرویدگان به او را ذلیل نسازد (بلکه عزیز و سرفراز ابد گرداند، در آن روز) نور (ایمان و عبادت) آنها در پیش رو و سمت راست ایشان می‌رود (و راه بهشتشان می‌نماید) و در آن حال (به شوق و نشاط) گویند: پروردگارا، تو نور ما را به حد کمال رسان و ما را (به لطف و کرم خود) ببخش که البته تو بر هر چیز توانایی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

ای پیامبر [در عالم صغیر و عالم کبیر] با کفّار و منافقین جهاد کن و بر آنها سخت بگیر و جایگاه آنها جهنّم است و بد بازگشتگاهی (سرانجامی) است {رسول خدا (ص) هرگز با منافقی جنگ نکرد جز این نیست که با آنها الفت می‌‌نمود، و رسول خدا (ص) با کفّار جهاد کرد، و علیّ (ع) با منافقین جهاد نمود، و جهاد علیّ (ع) جهاد رسول خدا (ص) است}

- ترجمه سلطانی

ای پیامبر با کفّار و منافقین جهاد کن و بر آنها سخت بگیر و جایگاه آنها جهنّم است و بد بازگشتگاهی (سرانجامی) است

- ترجمه راستین

الا ای رسول گرامی، اینک با کفار و منافقان به جهاد و کارزار پرداز و بر آنها (تا ایمان نیاورده‌اند) سخت گیر و (بدان که) مأوای آنها دوزخ است که بسیار بد منزلگاهی است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِـحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ

خداوند برای کسانی که [با کفر نفاق] کفر ورزیدند [و اگرچه آنها به انبیاء و اولیاء (ع) قرب (نزدیکی) داشتند] مَثلی زد زن نوح و زن لوط که تحت [ید] دو بنده از بندگان [خاصّ شده به ما] صالح ما بودند {بودن آن دو تحت آن دو به عنوان کنایه از کمال قرب آن دو است}

- ترجمه سلطانی

خداوند برای کسانی که کفر ورزیدند مَثلی زد زن نوح و زن لوط که تحت (ید) دو بنده از بندگان صالح ما بودند

- ترجمه راستین

خدا برای کافران زن نوح و زن لوط را مثال آورد که تحت (فرمان) دو بنده صالح ما بودند و به آنها (نفاق و) خیانت کردند و آن دو شخص (با وجود مقام نبوت) نتوانستند آنها را از (قهر) خدا برهانند و به آنها حکم شد که با دوزخیان در آتش درآیید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِـمِينَ

پس آن دو [زن] به آن دو خیانت (بی‌‌وفائی، پیمان شکنی) کردند و آن دو [بندهٔ صالح] از آن دو چیزی را از خداوند بی‌‌نیاز نکردند و گفته شد [شما دو تا] با داخل شوندگان در آتش داخل شوید و خداوند برای کسانی که ایمان آورده‌‌اند زن فرعون را مَثَل زد {زیرا وصلت کفّار و مخالطت (آمیختن) آنها با آنان ضرر نمی‌‌رساند چنانکه وصلت آسیه (زن فرعون) و مخالطتش با فرعون به وی ضرر نزده بود} آنوقت که [زن فرعون] گفت پروردگارا برای من خانه‌‌ای نزد خود در جنّت بناء کن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و مرا از قوم ستمکار [یعنی قبطی‌‌های تابع او] نجات بده

- ترجمه سلطانی

پس آن دو (زن) به آن دو خیانت (بی‌وفائی، پیمان شکنی) کردند و آن دو (بندهٔ صالح) از آن دو از خداوند چیزی را بی‌نیاز نکردند و گفته شد (شما دو تا) با داخل شوندگان در آتش داخل شوید و خداوند برای کسانی که ایمان آورده‌اند زن فرعون را مَثَل زد آنوقت که (زن فرعون) گفت: پروردگارا برای من خانه‌ای نزد خود در جنّت بناء کن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و مرا از قوم ستمکار نجات بده

- ترجمه راستین

و باز خدا برای مؤمنان (آسیه) زن فرعون را مَثَل آورد هنگامی که (از شوهر کافرش بیزاری جست و) عرض کرد: بار الها (من از قصر فرعونی و عزت دنیوی او گذشتم) تو خانه‌ای برای من نزد خود در بهشت بنا کن و مرا از شرّ فرعون (کافر) و کردارش و از قوم ستمکار نجات بخش.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ

و مریم دختر عمران که فرج خویش را [از اینکه به آن نظر شود یا خود بنفسها به آن نظر کند] حفظ کرد پس در او [مذکّر] از روح خود دمیدیم و کلمات پروردگارش [مؤنّث] و کتب او را تصدیق کرد [مؤنّث] {مراد از کلمات همان کلمات وجودیّه و همان مراتب عالم مندرجه در فرزند آدم (ع) است، و مراد از کتب احکام نبوّات و رسالات و آثار ولایات و کتب تدوینی از آنها است} و از فرمانبرداران [مذکّر] بود [مؤنّث، او از مردان شمرده شده].

- ترجمه سلطانی

و مریم دختر عمران که فرج خویش را حفظ کرد پس در او (مذکّر) از روح خود دمیدیم و کلمات پروردگارش (مؤنّث) و کتب او را تصدیق کرد (مؤنّث) و از فرمانبرداران (مذکّر) بود (مؤنّث) (او از مردان شمرده شده).

- ترجمه راستین

و نیز مریم دخت عمران را (مَثَل آورد) که رَحِمش را پاکیزه داشت و ما در آن از روح قدسی خویش بدمیدیم، و او کلمات پروردگار خود و کتب آسمانی او را (با کمال ایمان) تصدیق کرد و از بندگان مطیع خدا به شمار بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای