حزب شمارهٔ ۱۱۴


سورهٔ ۶۹- الحاقة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ الْحَاقَّةُ

آن محقّق شدنی {حاقّه از حقّ به معنی واجب شده است و حاقّه نامیدن قیامت برای تحقّق آن و ثبوت آن است، یا برای غلبۀ آن بر کافران و ابطال آنها است، یا برای تحقّق امور در آن و ثبوت حقّ در آن و بطلان باطل است}

- ترجمه سلطانی

آن محقّق شدنی

- ترجمه راستین

قیامت آن روز حق و حقیقت است (که حقوق خلق و حقایق امور در آن به ظهور رسد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ مَا الْحَاقَّةُ

چیست آن محقّق شونده (قیامت)؟

- ترجمه سلطانی

چیست آن محقّق شونده؟

- ترجمه راستین

آن روز حق و حقیقت چه (روز هولناک سختی) است؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ

و تو درک نکرده‌‌ای که محقّق شونده چیست

- ترجمه سلطانی

و تو درک نکرده‌ای که محقّق شونده چیست

- ترجمه راستین

چگونه سختی و عظمت آن روز را درک توانی کرد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ

[قوم] ثمود و [قوم] عاد قارعه (کوبنده) [مقصود قیامت است] را تکذیب کردند {قیامت به آن نامیده شده برای اینکه آن قلوب کفّار را با اهوال (هول‌‌ها) آن و افزاع (هراس‌‌ها) آن قرع (کوبیدن) می‌‌کند، یا سرهای آنها با مقارع (تازیانه‌‌ها) از آتش در آن کوبیده می‌‌شوند، و اینان باید به تکذیب خود آن را و عاقبت خویش نظر کنند تا آنکه از تکذیب کردن باز ایستند}

- ترجمه سلطانی

(قوم) ثمود و (قوم) عاد قارعه (کوبنده) را تکذیب کردند

- ترجمه راستین

قوم عاد و ثمود آن روز کوبنده را تکذیب کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ

پس امّا [قوم] ثمود که با صدای وحشتناک [صیحه و رجفه (زلزله) متجاوزه از حدّ] هلاک شدند

- ترجمه سلطانی

پس امّا (قوم) ثمود که با صدای وحشتناک هلاک شدند

- ترجمه راستین

اما قوم ثمود به کیفر طغیان هلاک شدند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ

و امّا [قوم] عاد که با تندباد سرکش هلاک شدند

- ترجمه سلطانی

و امّا (قوم) عاد که با تندباد سرکش هلاک شدند

- ترجمه راستین

اما قوم عاد نیز به بادی تند و سرکش به هلاکت رسیدند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ

هفت شب و هشت روز با شومی {حُسوم شومی و دُؤب (خستگی) در عمل است، و اجازه می‌‌دهد که به عنوان جمع برای حاسم به معنی قاطع یا به معنی مانع باشد، و معنی می‌‌دهد هشت روز شوم، یا متتابع (پیاپی) یا قاطع (قطع کننده) بر حیات آنها، یا مانع برای آنها} آن را بر آنها مسخّر کرد که قوم [عاد] را در آنجا مانند ریشه‌‌های نخل توخالی [به معنی اجواف (درون‌‌ها) خالی و تشبیه برای آنها بعد از خروج ارواحشان به أعجاز نخل (ریشه‌‌های درخت خرما) درون پوسیده است] بر زمین فتاده (مرده) می‌‌بینی

- ترجمه سلطانی

هفت شب و هشت روز با شومی آن را بر آنها مسخّر کرد که قوم (عاد) را در آنجا مانند ریشه‌های نخل توخالی بر زمین فتاده (مرده) می‌بینی

- ترجمه راستین

که آن باد تند را خدا هفت شب و روز پی در پی بر آنها مسلط کرد که دیدی آن مردم گویی ساقه نخل خشکی بودند که به خاک در افتادند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ

پس آیا از آنها از باقیمانده‌‌ای (به جا مانده‌‌ای) می‌‌بینی؟

- ترجمه سلطانی

پس آیا از آنها از باقیمانده‌ای (به جا مانده‌ای) می‌بینی؟

- ترجمه راستین

آیا هیچ بینی که (دیگر به روزگار) از آنان اثری باشد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ

و فرعون و کسان قبل از او و زیرورو شده‌‌ها [یعنی قریه‌‌های قوم لوط که با اهل آن زیرورو شد] مرتکب خطیئه (خطاء کردن با قصد خطاء) شدند

- ترجمه سلطانی

و فرعون و کسان قبل از او و زیرورو شده‌ها مرتکب خطیئه (خطاء کردن با قصد خطاء) شدند

- ترجمه راستین

و فرعون و اقوام پیش از او و مردم آن آبادیهای زیر و رو شده (یعنی قوم زشتکار لوط) به کفر و خطاکاری برخاستند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً

و [آنها] رسول پروردگارشان را عصیان کردند پس [پروردگارشان] با گرفتنی بس شدید [مثل زیادت عمل آنها در قبح، یا گرفتنی زائده بر خطاى آنها] آنها را گرفت

- ترجمه سلطانی

و (آنها) رسول پروردگارشان را عصیان کردند پس آنها را با گرفتنی بس شدید گرفت

- ترجمه راستین

و با رسول پروردگارشان مخالفت کردند، خدا هم آنان را به عذابی سخت گرفتار ساخت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ إِنَّا لَـمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ

همانا چون آب [در امّت نوح] طغیان کرد ما [پدران] شما را در [کشتی] جاری شده‌‌ای حمل کردیم [و حال آنکه شما در اصلاب پدرانتان بودید]

- ترجمه سلطانی

همانا چون آب (در امّت نوح) طغیان کرد ما (پدران) شما را در (کشتی) جاری شده‌ای حمل کردیم

- ترجمه راستین

(شما مردم فرزندان نوحید که) ما چون طوفان دریا طغیان کرد شما را به کشتی نشاندیم (و نجاتتان دادیم).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ

تا آن را برای شما به عنوان تذکره قرار دهیم و آن را گوش شنوا نگه دارد [یعنی تا فعلت از طغیان آب و حمل شما در جاريّه و اهلاک کافران و انجاء (نجات دادن) مؤمنین را از جهت وعظ (پند دادن) به عنوان تذکره برای شما قرار دهیم و این فعلت یا تذکره را گوش شنوا حفظ می‌‌کند]

- ترجمه سلطانی

تا آن را برای شما به عنوان تذکره قرار دهیم و آن را گوش شنوا نگه دارد

- ترجمه راستین

تا آن (غرق کفار و نجات مؤمنان) را مایه پند و عبرت شما مردم قرار دهیم و لیکن گوش شنوای هوشمندان این پند و تذکر را تواند فرا گرفت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ

و وقتی که نفخۀ واحده [همان نفخۀ اوّل یا دوّم] در صور دمیده شود

- ترجمه سلطانی

و وقتی که نفخۀ واحده در صور دمیده شود

- ترجمه راستین

باز (به یاد آر) چون در صور (اسرافیل) یک بار بدمند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً

و زمین حمل شود [یعنی از مکانش رفع (بالا) برده می‌‌شود] و کوه‌‌ها پس با خردشدنی یکباره خُرد شوند [یعنی کوبیده می‌‌شوند و می‌‌شکنند، یعنی که زمین را مثل ادیم (صحرا) منبسط (فراخ) قرار می‌‌دهد که در آن تلالی (پستیی) و نه وهادی (بلندیی) نیست]

- ترجمه سلطانی

و زمین حمل شود و کوه‌ها پس با خردشدنی یکباره خُرد شوند

- ترجمه راستین

و زمین و کوهها را بر دارند و یک مرتبه همه را خرد و متلاشی سازند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ

پس واقعه (قیامت) در آنروز واقع می‌‌شود {برای وقوع لامحالهٔ آن به عنوان واقعه نامیده شده}

- ترجمه سلطانی

پس واقعه (قیامت) در آنروز واقع می‌شود

- ترجمه راستین

آن‌گاه آن واقعه بزرگ قیامت واقع گردد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ وَانشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ

و آسمان شکافته شود پس آن در آنروز سست می‌‌شود (رخوت می‌‌یابد)

- ترجمه سلطانی

و آسمان شکافته شود پس آن در آنروز سست می‌شود (رخوت می‌یابد)

- ترجمه راستین

و بنای مستحکم آسمان (از دهشت و عظمت) آن روز سست شود و سخت درهم شکافد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ

و در آنروز هشت مَلَک بر اطراف آن [یعنی جنس ملک با کثرت آن بر اطراف آسمان] عرش پروردگارت را فوق خود حمل می‌‌کنند {عرش به وجهی جملۀ مخلوقات است، و به وجهی علم است، و به وجهی وجود مطلق است که آن اضافهٔ حقّ اوّل اضافۀ اشراقیّهٔ او است که با وجههٔ خود الی الحقّ تعالی شأنه است و در نزول حمَلۀ (حاملان) عرش چهار از املاک (ملک‌‌ها) و آنها ملائکهٔ مقرّبین هستند و در صعود و عود (بازگشت) نفوس الی الله، حمَله هشت می‌‌گردند، چهار از ملائکهٔ مقرّبین و چهار از نفوس کمّلین از انبیاء مرسلین (ع) که به بالاترین درجات کاملین رسیده‌‌اند و با ملائکهٔ مقرّبین متّحد شده‌‌اند}

- ترجمه سلطانی

و در آنروز هشت مَلَک بر اطراف آن عرش پروردگارت را فوق خود حمل می‌کنند

- ترجمه راستین

و فرشتگان بر اطراف آسمان (منتظر فرمان حق) باشند و عرش پروردگارت را در آن روز هشت ملک مقرّب بر فراز سرشان (یا فراز سر مردم) بردارند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنكُمْ خَافِيَةٌ

آنروز عرضه می‌‌شوید [در حالی که] مخفی شده‌‌ای از شما [یعنی نفس خافیه یا فعله یا خصلت یا خطور مخفى شده‌‌ای] مخفی نمی‌‌شود

- ترجمه سلطانی

آنروز عرضه می‌شوید (در حالی که) مخفی شده‌ای از شما مخفی نمی‌شود

- ترجمه راستین

آن روز که (در پیشگاه حساب) شما را حاضر کنند هیچ کار از اسرار مخفی شما هم پنهان نخواهد ماند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُـولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ

و امّا کسی که کتابش به راستش داده شود آنگاه [با خوشحالی] می‌‌گوید: این کتاب من است، بگیرید بخوانید

- ترجمه سلطانی

و امّا کسی که کتابش به راستش داده شود آنگاه (با خوشحالی) می‌گوید: این کتاب من است، بگیرید بخوانید

- ترجمه راستین

اما کسی که نامه اعمال او را به دست راستش دهند (با کمال نشاط و شادمانی و سربلندی به اهل محشر) گوید: بیایید نامه مرا بخوانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيَهْ

همانا من گمان می‌‌داشتم [چون علوم نفس مغایر بر معلومات آن و مانند ظنون جایز الانفکاک از آنها می‌‌باشد آنچه که از آن به ظنون تعبیر می‌‌شود بسیار است و معنی می‌‌دهد که من در دنیا موقن بودم] که ملاقات کنندۀ حسابم هستم [و طبق یقین خویش عمل می‌‌کردم]

- ترجمه سلطانی

همانا من گمان (یقین) می‌داشتم که ملاقات کنندۀ حسابم هستم

- ترجمه راستین

من ملاقات این روز حسابم را اعتقاد داشتم (و در دنیا به گناه نپرداختم).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ

پس او در زندگانیی رضایت‌‌بخش است [یعنی صاحب آن به آن راضى است]

- ترجمه سلطانی

پس او در زندگانیی رضایت‌بخش است

- ترجمه راستین

این چنین کس در عیش و زندگانی خوش خواهد بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ

در جنّتی بالاتر [بر جنّات]

- ترجمه سلطانی

در جنّتی بالاتر

- ترجمه راستین

در بهشت عالی رتبه (ابدی).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ

که چیدن میوه‌‌های آن در پائین است [یعنی از شأن میوه‌‌های آن این است که برای ایستاده و نشسته در پایین چیده می‌‌شوند]

- ترجمه سلطانی

که چیدن میوه‌های آن در پائین است

- ترجمه راستین

که میوه‌های آن همیشه در دسترس (بهشتیان) است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ

بخورید و بیاشامید گوارایتان باد به (سبب) آنچه که در ایّام گذشته [از اعمال حسنهٔ گذشته] انجام دادید

- ترجمه سلطانی

بخورید و بیاشامید گوارایتان باد به (سبب) آنچه که در ایّام گذشته انجام دادید

- ترجمه راستین

(و خطاب رسد که) از طعام و شرابهای لذیذ و گوارای بهشتی هر چه خواهید تناول کنید، شما را گوارا باد، که این پاداش اعمال ایّام گذشته دنیاست که (بر امروز خویش) پیش فرستادید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُـولُ يَالَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ

و امّا کسی که کتابش به چپ او داده شود پس می‌‌گوید ای کاش کتابم به من داده نمی‌‌شد

- ترجمه سلطانی

و امّا کسی که کتابش به چپ او داده شود پس می‌گوید ای کاش کتابم به من داده نمی‌شد

- ترجمه راستین

و اما آن کس که کتاب عملش به دست چپ دهند (با کمال شرمندگی و اندوه) گوید: ای کاش نامه مرا به من نمی‌دادند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ

و نمی‌‌فهمیدم حسابم چیست [برای آنچه که از سوء عاقبت و ثبت اعمال سیّئه می‌‌بیند]

- ترجمه سلطانی

و نمی‌فهمیدم حسابم چیست

- ترجمه راستین

و من هرگز از حساب اعمالم آگاه نمی‌شدم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ يَالَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ

ای کاش که [می‌‌مُردم که] آن [می‌‌مُرد و برای من بدون حیاتی بعد از آن] تمام شده می‌‌بود

- ترجمه سلطانی

ای کاش که (می‌مردم که) آن تمام شده می‌بود

- ترجمه راستین

ای کاش مرگ مرا از چنگ این غصه و عذاب نجات می‌داد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِيَهْ

مال من مرا بی‌‌نیاز نکرد [یعنی که از اتباع و اولاد و اموال که داشتم، یا مال من که در دنیا آن را جمع کرده بودم از من بی‌‌نیاز نکرد]

- ترجمه سلطانی

مال من مرا بی‌نیاز نکرد

- ترجمه راستین

(ای داد که) مال و ثروت من امروز به فریاد من نرسید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٩ هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ

تسلّط داشتن من [یعنی سلطنت من یا سلطان (تسلّط داشتن) من که مرا به اعمالی در دنیا امر می‌‌کرد، یا سلطان من که او را به خدا شریک کرده بودم و او را نزد خداوند برای خود به عنوان شفیع قرار داده بودم] از من هلاک (نابود) شد

- ترجمه سلطانی

تسلّط داشتن من از من هلاک (نابود) شد

- ترجمه راستین

همه قدرت و حشمتم نابود گردید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٠ خُذُوهُ فَغُلُّوهُ

او را بگیرید و او را زنجیر کنید

- ترجمه سلطانی

او را بگیرید و او را زنجیر کنید

- ترجمه راستین

(و خطاب قهر رسد که) او را بگیرید و در غل و زنجیر کشید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣١ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ

سپس او را [داخل] در جحیم اندازیدش

- ترجمه سلطانی

سپس او را در جحیم اندازیدش

- ترجمه راستین

تا بازش به دوزخ در افکنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٢ ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ

سپس در زنجیری که طول آن هفتاد ذراع (واحد طول از آرنج تا نوک انگشت میانی) است پس او را به بند کشید {انسان بین حیوانیّت و مَلکیّت واقع است و نفس او وجهی به حیوانیّت و وجهی به مَلکیّت دارد و از این دو جهت تعبیر به یسار (چپ) و یمین (راست) می‌‌شود، و وقتی که انسان به عملش عمل می‌‌کند از حیث وجهۀ او به حیوانیّت آن عمل در صفحۀ نفسی که پی حیوانیّت است ثبت می‌‌شود، و به محاذات (مقابل) آن کتابی است که در دست کاتب سیّئات است و آن عمل را کاتب سیّئات در کتاب سیّئات ثبت می‌‌کند چه آن عمل بحسب صورت آن از طاعات باشد یا از معاصی یکسان است، و لذلک در حقّ ناصب وارد شده که: صلّى او زنى (چه نماز بخواند یا زنا کند)، و وقتی که آن عامل در روز قیامت مبعوث (برانگیخته) می‌‌شود عملی که در صفحۀ نفس دانیّه (پست) می‌‌باشد متمثّل می‌‌شود و کتاب عملش که کاتب سیّئات آن را نوشته است از این جهت می‌‌آید و آن شمال (چپ) نفس و انسان است، و وقتی که عملش را از حیث وجههٔ آن به مَلکیّت عمل کرده باشد آن عمل اوّلاً در صفحۀ نفس مَلکیّت او ثبت می‌‌شود و به محاذات آن کتابی در دست کاتب حسنات است و کاتب حسنات در کتاب حسنات آن را ثبت می‌‌کند، چه آن عمل بحسب صورتش از سیّئات شمرده شود یا از حسنات یکسان است، و این یکی از وجوه تبدیل سیّئات به حسنات است، و وقتی که آن عامل در روز قیامت برانگیخته می‌‌شود صورت عمل که در صفحۀ نفس علیا بود متمثّل می‌‌شود وکتابش از این جهت آورده می‌‌شود و صورت اعمالش را در صفحۀ نفسش و در کتابش بر غایت حُسن و بهاء (درخشندگی) می‌‌بیند و خوشحال می‌‌شود و از غایت وجد و سرور می‌‌گوید این کتاب من است، بگیرید بخوانید}

- ترجمه سلطانی

سپس در زنجیری که طول آن هفتاد ذراع (واحد طول از آرنج تا نوک انگشت میانی) است پس او را به بند کشید

- ترجمه راستین

آن‌گاه به زنجیری که طولش هفتاد ذراع است (به آتش) در کشید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٣ إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ

همانا او به خدای عظیم ایمان نیاورد

- ترجمه سلطانی

همانا او به خدای عظیم ایمان نیاورد

- ترجمه راستین

که او به خدای بزرگ ایمان نیاورده.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٤ وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ

و بر طعام دادن به مسکین ترغیب نمی‌‌کرد [یعنی که او نه بحسب قوّهٔ علّامه‌‌اش و نه بحسب قوّۀ عمّاله‌‌اش صاحب خیر نبوده]

- ترجمه سلطانی

و بر طعام دادن به مسکین ترغیب نمی‌کرد

- ترجمه راستین

و هرگز مسکینی را بر سفره طعام خود به رغبت نخوانده است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٥ فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ

پس امروز در اینجا دلسوزی ندارد [برای اینکه نسب جسمانیّه منقطعه گشته و نسب روحانیّهٔ الهیّه برای او حاصل نشده برای اینکه حصول آن جز با ایمان به خداوند با بیعت عامّه یا خاصّه نمی‌‌باشد، پس در آن موقف مهربانی جسمانی و نه مهربانی روحانی نداشته باشد]

- ترجمه سلطانی

پس امروز در اینجا دلسوزی ندارد

- ترجمه راستین

بدین سبب امروز هیچ خویش و دوستداری که به فریادش رسد در اینجا ندارد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٦ وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ

و خوراکی غیر از چرک‌‌آبه (آنچه که از شستن لباس و نحو آن مانند غساله، و آنچه که از پوست‌‌های اهل آتش جاری می‌‌شود) ندارد [برای اینکه او از طعام خود اطعام نمی‌‌کرده تا آنکه به عنوان عوض از طعام او طعامی پاک به او داده شود]

- ترجمه سلطانی

و خوراکی غیر از چرک‌آبه ندارد

- ترجمه راستین

و طعامی غیر از غسلین (چرک و پلیدی دوزخیان) نصیبش نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٧ لَّا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ

که آن را جز خاطئان (مذنبین که بطور عمد یا خطاء گناه می‌‌کنند) نمی‌‌خورند

- ترجمه سلطانی

که آن را جز خاطئان (مذنبین که بطور عمد یا خطاء گناه می‌کنند) نمی‌خورند

- ترجمه راستین

و آن طعام را کسی جز اهل دوزخ نمی‌خورد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٨ فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ

پس قسم [ن]می‌‌خورم {لفظ «لا» به عنوان مزیده بر تأکید است و زیاد کردن آن در قسم شایع است} به آنچه که می‌‌بینید

- ترجمه سلطانی

پس قسم (ن)می‌خورم به آنچه که می‌بینید

- ترجمه راستین

قسم به آنچه (از آثار حق) می‌بینید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٩ وَمَا لَا تُبْصِرُونَ

و به آنچه که نمی‌‌بینید [به هر چه که از شأن آن این است که دیده شود و اینکه دیده نشود]

- ترجمه سلطانی

و به آنچه که نمی‌بینید

- ترجمه راستین

و آنچه نمی‌بینید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٠ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ

همانا آن [یعنی قرآن یا قرآن ولایت علیّ (ع)] البتّه گفتار رسولی کریم (بزرگوار) است { و قول رسول (ص) از حیث اینکه او رسول است جز از مرسل نیست چه از رسول جبرئیل اراده شود یا محمّد (ص) یکسان است}

- ترجمه سلطانی

همانا آن البتّه گفتار رسولی کریم (بزرگوار) است

- ترجمه راستین

که قرآن به حقیقت (وحی خدا و) کلام رسول بزرگواری است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤١ وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَّا تُؤْمِنُونَ

و او در گفتار شاعر نیست [چنانکه گاهی می‌‌گویید که او شاعر است] چه کم ایمان می‌‌آورید

- ترجمه سلطانی

و او در گفتار شاعر نیست چه کم ایمان می‌آورید

- ترجمه راستین

و آن نه سخن شاعری (و گفتار خیالی و موهومی) است (گر چه) اندکی از شما مردم به آن ایمان می‌آورید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٢ وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ

و در گفتار به عنوان کاهن نیست [چنانکه گاهی دیگر می‌‌گویید] چه کم متذکّر می‌‌شوید

- ترجمه سلطانی

و در گفتار به عنوان کاهن نیست چه کم متذکّر می‌شوید

- ترجمه راستین

و نه حرف کاهن غیبگوست (گر چه) اندکی از شما مردم متذکر حقایق آن می‌شوید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٣ تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَـمِينَ

[بلکه آن] تنزیل (به تدریج نازل) شده از پروردگار عالمیان است

- ترجمه سلطانی

(بلکه آن) تنزیل (به تدریج نازل) شده از پروردگار عالمیان است

- ترجمه راستین

این قرآن تنزیل خدای عالمیان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٤ وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ

و اگر با بعضی سخنان سخنی را [به عنوان دروغ] بر ما می‌‌بست (بدعت می‌‌نمود)

- ترجمه سلطانی

و اگر با بعضی سخنان سخنی را (به دروغ) بر ما می‌بست (بدعت می‌نمود)

- ترجمه راستین

و اگر (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از دروغ به ما برخی سخنان را می‌بست،

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٥ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ

البتّه او را از [سمت] راست می‌‌گرفتیم {به معنی البتّه از اعضای او از راست او می‌‌گیریم چنانکه از اعضای جانی مستحقّ برای عذاب از دستش گرفته می‌‌شود، و ذکر یمین (راست) برای آن است که آن اشرف اطراف (دو دست و دو پا و سر) او است و در دلالت بر اذلال (خوار کردن) رساتر می‌‌باشد یا البتّه دست او را برای قطع کردن از راست می‌‌گرفتیم، یعنی آن را قطع می‌‌کردیم زیرا در این صورت او به عنوان سارق در دین می‌‌باشد، و سارق دست راست از او قطع می‌‌شود، یا البتّه او را با قوّت خویش می‌‌گرفتیم، و استعمال یمین در قوّت در اغلب برای ظهور آن بر دست است، و راست قوی‌‌ترین اطراف است}

- ترجمه سلطانی

البتّه او را از (سمت) راست می‌گرفتیم

- ترجمه راستین

محققا ما او را (به قهر و انتقام) از یمینش می‌گرفتیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٦ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ

سپس البتّه رگ قلب او را قطع می‌‌کردیم {و آن حبل القلب (ریسمان قلب) است وقتی که قطع شود صاحبش هلاک شود، و قطع آن کنایه از اهلاک او است}

- ترجمه سلطانی

سپس البتّه رگ قلب او را قطع می‌کردیم

- ترجمه راستین

و رگ و تینش را قطع می‌کردیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٧ فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ

آنگاه احدی از شما ممانعت کننده (مانع و بازدارنده) از آن نبودید

- ترجمه سلطانی

آنگاه احدی از شما ممانعت کننده از آن نبودید

- ترجمه راستین

و شما هیچ یک بر دفاع از او قادر نبودید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٨ وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ

و همانا آن [یعنی قرآن یا قرآن ولایت علیّ (ع)] البتّه یادآوری برای پرهیزگاران است

- ترجمه سلطانی

و همانا آن البتّه یادآوری برای پرهیزکاران است

- ترجمه راستین

و این قرآن به حقیقت پند و تذکر پرهیزکاران عالم است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٩ وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنكُم مُّكَذِّبِينَ

و همانا ما البتّه می‌‌دانیم که از شما [بعضی] تکذیب کنندگانی هستند

- ترجمه سلطانی

و همانا ما البتّه می‌دانیم که از شما (بعضی) تکذیب کنندگانی هستند

- ترجمه راستین

و البته ما می‌دانیم که شما برخی تکذیب آن می‌کنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٠ وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكَافِرِينَ

و البتّه او [علی (ع)] به عنوان حسرت بر کافران است

- ترجمه سلطانی

و البتّه او (علی (ع)) به عنوان حسرت بر کافران است

- ترجمه راستین

و تکذیبش عاقبت مایه ندامت کافران است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥١ وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ

و همانا او البتّه حقّ الیقین است

- ترجمه سلطانی

و همانا او البتّه حقّ الیقین است

- ترجمه راستین

و این حق و حقیقت محض است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٢ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ

پس به (سبب) اسم پروردگار عظیم خود [خدای را] تسبیح کن {مراد از تسبیح ربّ تنزیه لطیفۀ انسانی است که آن مظهر الله و آن به وجهی ربّ و به وجهی اسم ربّ است چه تسبیح معلّق بر الله شود یا بر ربّ یا بر اسم ربّ یکسان است}.

- ترجمه سلطانی

پس به (سبب) اسم پروردگار عظیم خود (خدای را) تسبیح کن.

- ترجمه راستین

پس به نام خدای بزرگوار خود تسبیح گوی و آن را به ستایش یاد کن.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۷۰- المعارج

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ

سؤال کننده‌‌ای از عذاب واقع شونده‌‌ای سؤال کرد {گفته شده دربارهٔ ابوجهل نازل شده حینی که رسول (ص) به قریش فرمود: که خداوند مرا مبعوث کرده که با جمیع پادشاهان دنیا بجنگم و ملک (پادشاهی) را نزد شما بیاورم پس مرا اجابت کنید به آنچه که شما را به آن می‌‌خوانم که با آن عرب را مالک شوید و با آن عجم بر شما دیندار می‌‌شود و پادشاهانی در جنّت می‌‌شوید، پس ابو جهل از جهت حسادت به رسول خدا (ص) گفت: خدایا اگر این که محمّد (ص) می‌‌گوید آن حقّ از نزد تو است پس از آسمان بر ما سنگی ببار، یا عذابی دردناک به ما بده، و همچنین گفته شده دربارۀ حارث بن عمر فهری نازل شده حینی که رسول خدا (ص) دربارۀ علی (ع) فرمود آنچه را که فرمود، آنگاه همان عبارت اخیر را گفت، و در خبری هست چون در روز بدر دو لشکر صف کشیدند ابوجهل دستش را بلند کرد و گفت: خدایا رحِم ما را قطع کرده و برای ما آنچه آورده که آن را نمی‌‌شناسیم پس عذاب را به او بیاور، پس خدای تبارک و تعالی این آیه را نازل فرمود}

- ترجمه سلطانی

سؤال کننده‌ای از عذاب واقع شونده‌ای سؤال کرد

- ترجمه راستین

سائلی از عذاب قیامت که وقوعش حتمی است (از رسول) پرسید (که آن عذاب چه مردمی راست).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ لِّلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ

برای کافران {کافر حاجت به انتظار عذاب ندارد، بلکه عذاب برای او واقع شده است}، دفع کننده‌‌ای برای آن نیست [که آن را از آنان دفع نماید]

- ترجمه سلطانی

برای کافران، دفع کننده‌ای برای آن نیست

- ترجمه راستین

(بداند که) بر فرقه کافران است و هیچ کس از آنان دفع نتواند کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ مِّنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ

از خداوند دارندۀ معراج‌‌ها {و الله با اضافۀ اشراقیّهٔ خود که همان فعل او است و خالی شده‌‌ای از او نیست معراج برای بندگان سالکش است، و او معراج‌‌هایی به عدد نفوس سالکین بلکه به عدد نفوس خلق اجمعین دارد، و ایضاً معراج‌‌هایی به عدد انواع موجودات دارد و او به وجهی معارج، و به وجهی ذو معارج (دارندۀ معارج) است}

- ترجمه سلطانی

از خداوند دارندۀ معراج‌ها

- ترجمه راستین

که آن عذاب از (قهر) خدای مالک آسمانهاست (یا مراد عذاب واقع بر نعمان بن حارث است که به نصب خلافت علی علیه السلام بر رسول صلی اللّه علیه و آله و سلّم اعتراض کرد، رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: به امر خدا کردم. او گفت: اگر چنین است خدایا بر من عذابی فرست. فورا سنگی از آسمان بر فرقش رسید و هلاک شد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ

همانا ملائکه و روح {همان ربّ النّوع انسانی است و او از جمیع ملائکهٔ مقرّبین بزرگتر است و او کسی است که با هیچکدام از انبیاء (ع) نبوده و با نبیّ ما (ص) بود و با اوصیای کامل او می‌‌باشد} در روزی که مقدار آن پنج هزار سال است به سوی او عروج می‌‌کنند {مقصود این است که ملائکه و روح در این معارج به سوی او عروج می‌‌کنند، زیرا ملائکه و روح از مقام عالی خود به مقام طبع در ملک کبیر و صغیر تنزّل می‌‌یابند سپس به سوی خداوند و مقام اوّلشان در این معارج عروج می‌‌کنند}

- ترجمه سلطانی

همانا ملائکه و روح در روزی که مقدار آن پنج هزار سال است به سوی او عروج می‌کنند

- ترجمه راستین

فرشتگان و روح الامین (برای اخذ فرمان) به سوی (عرش) خدا بالا روند در روزی که مدتش پنجاه هزار سال خواهد بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا

پس با صبر کردنی زیبا [بر تکذیب قوم خود و کفر آنها به ولایت علی (ع)] صبر کن [برای اینکه آنها بدون انتظاری برای آمدن آن در عذاب واقع هستند]

- ترجمه سلطانی

پس با صبر کردنی زیبا صبر کن

- ترجمه راستین

پس صبر نیکو پیش گیر.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا

همانا آنها آن را دور می‌‌بینند [یعنی در آنروز یا عذاب را به عنوان بعید از امکان یا مدّت آن را به عنوان بعید می‌‌بینند]

- ترجمه سلطانی

همانا آنها آن را دور می‌بینند

- ترجمه راستین

که این مردم آن روز را بسیار دور (از امکان) بینند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ وَنَرَاهُ قَرِيبًا

و (حال آنکه) ما آن را [یا مدّت آن را] قریب [به وقوع] می‌‌بینیم [و تو به رؤیت ما می‌‌بینی و شایسته است که تو آن را نزدیک ببینی]

- ترجمه سلطانی

و (حال آنکه) ما آن را قریب می‌بینیم

- ترجمه راستین

و ما نزدیک (به وقوع) می‌بینیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاءُ كَالْمُهْلِ

روزی که آسمان مانند فلز گداخته [یعنی فلزّ مذاب یا مانند دردیّ روغن] شود

- ترجمه سلطانی

روزی که آسمان مانند فلز گداخته شود

- ترجمه راستین

روزی که آسمان چون فلز گداخته شود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ

و کوه‌‌ها مانند پشم شوند {ملائکۀ موکّله بر بنی آدم و روحِ نازله به سوی آنها از مقام عالی خود با موت اختیاری یا اضطراری به سوی مقامات خویش بلکه به سوی خدای تعالی عروج می‌‌کنند، و با مرگ آسمان‌‌های مقامات ارواح در عدم تماسک (خویشتنداری) آنها و عدم تمانع آنها و انشقاق آنها برای خروج روح ناطقهٔ انسانیّه مانند آهن مذاب می‌‌گردد و کوه‌‌های انانیّات در عدم ثبات آنها و عدم تمانع آنها مانند پشم منفوش (زده شده، پفیده) می‌‌گردند، و اعضاء بدن نیز در تخلخل آن به خروج روح از آن مانند عهن (پشم) می‌‌گردد}

- ترجمه سلطانی

و کوه‌ها مانند پشم شوند

- ترجمه راستین

و کوهها مانند پشم زده متلاشی گردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا

و دلسوزی از دلسوزی سؤال نکند {یعنی که هر کدام از آنها مشغول بنفسه است به حیثی که مهربانی از مهربان خویش سؤال نمی‌‌کند یا مهربانی حمل اوزار (آلات) خویش یا دفع عذاب از خود را از مهربان خویش سؤال نمی‌‌کند، برای معرفت او که وی را از چیزی بی‌‌نیاز نمی‌‌کند، یا معنی می‌‌دهد مهربانی از حال مهربان خود سؤال نمی‌‌کند برای عدم احتیاج به آن برای معرفت هر کدام به هر کدام از سوای خود، یا برای اینکه گناهکار و نیکوکار و کافر و مؤمن دارای علاماتی مغنیه (بی نیاز کننده) از استفسار هستند}

- ترجمه سلطانی

و دلسوزی از دلسوزی سؤال نکند

- ترجمه راستین

و هیچ کس از خویش خود جویا نشود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ

به آنان آنها نشان داده [یعنی شناسانده] شوند، در آنروز مجرم دوست دارد [آرزو می‌‌کند] که [برای رهایی] از عذاب فرزندانش را فدیه دهد

- ترجمه سلطانی

به آنان آنها نشان داده (شناسانده) شوند، در آنروز مجرم دوست دارد (آرزو می‌کند) که (برای رهایی) از عذاب فرزندانش را فدیه دهد

- ترجمه راستین

چون حقیقت حالشان به آنها بنمایند آن روز کافر بدکار آرزو کند که کاش توانستی فرزندانش را فدای خود سازد و از عذاب برهد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ

و دوستانش و برادرانش

- ترجمه سلطانی

و دوستانش و برادرانش

- ترجمه راستین

و هم زن و برادرش.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ

و عشیره‌‌اش که به او پناه می‌‌دادند [یعنی عشیره‌‌اش که او در نوائب (مصائب) به آنها پناه می‌‌بُرد و در هر کاری به او پناه می‌‌دادند و در نسبش به آنها پناه می‌‌بُرد و با تولّد از آنها از آنها منفصل گشت]

- ترجمه سلطانی

و عشیره‌اش که به او پناه می‌دادند

- ترجمه راستین

و هم خویشان و قبیله‌اش را که همیشه حمایتش می‌کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ

و کسانی که جمیعاً در زمین هستند را، تا [با آن فداء (فدیه دادن)] او نجات داده شود

- ترجمه سلطانی

و کسانی که جمیعاً در زمین هستند را، تا او نجات داده شود

- ترجمه راستین

و هر که را روی زمین است خواهد همه را فدای خویش گردند تا مگر او را (از آن عذاب) برهاند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ كَلَّا إِنَّهَا لَظَى

[به او گفته می‌‌شود:] چنین نیست همانا آن شعله کشیده

- ترجمه سلطانی

چنین نیست همانا آن شعله کشیده

- ترجمه راستین

و هرگز نجات نیابد که آتش دوزخ بر او شعله‌ور است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى

بسیار بَرکنَندهٔ پوست سر است {شوى امر هیّن (سست) و رذال (پستی) مال و دو دست و دو پا و اطراف (دو دست و دو پا و سر) و کاسۀ سر و آنچه که غیر کُشنده باشد است، و نزاعت به معنی آن را کَند یا مشتاق شد است}

- ترجمه سلطانی

بسیار بَرکنَندهٔ پوست سر است

- ترجمه راستین

تا سر و صورت و اندمش پاک بسوزد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى

[در آن هنگام] کسی که [از آن پشت کرد یا کسی که از ولایت] پشت کرد و [یا به سوی آن] روی برگرداند را می‌‌خواند

- ترجمه سلطانی

کسی که پشت کرد و روی برگرداند را می‌خواند

- ترجمه راستین

دوزخ کسی را می‌خواند که از خدا رو گردانیده و با حق مخالفت کرده.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ وَجَمَعَ فَأَوْعَى

و [مال] جمع کرده و [گنج در ظرف] اندوخته کرده را

- ترجمه سلطانی

و (مال) جمع کرده و (گنج) اندوخته کرده را

- ترجمه راستین

و مال دنیا را جمع کرده و همه را ذخیره نموده است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا

همانا انسان حریص خلق شده [یعنی که انسان به طبع خویش پُر حرص و کم صبر است]

- ترجمه سلطانی

همانا انسان حریص خلق شده

- ترجمه راستین

که انسان مخلوقی طبعا سخت حریص و بی‌صبر است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا

وقتی که شرّی او را لمس کند بی‌‌تابی کننده است

- ترجمه سلطانی

وقتی که شرّی او را لمس کند بی‌تابی کننده است

- ترجمه راستین

چون شر و زیانی به او رسد سخت جزع و بی‌قراری کند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا

و وقتی که خیری او را لمس کند منع کننده است {مراد از شرّ هر آنچه است که ناملائم طبع او است و مراد از خیر هر آنچه است که ملائم طبع او است}

- ترجمه سلطانی

و وقتی که خیری او را لمس کند منع کننده است

- ترجمه راستین

و چون مال و دولتی به او رو کند منع (احسان) نماید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ إِلَّا الْمُصَلِّينَ

مگر نمازگزاران

- ترجمه سلطانی

مگر نمازگزاران

- ترجمه راستین

مگر نماز گزاران حقیقی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ

کسانی که آنان بر نمازشان دائم هستند {نماز اسم است برای هر آنچه که با آن به خداوند توجّه می‌‌شود و به عبارتٍ اخری نماز همان تحلّی (آراستن) به حلی (زیور) اوصاف روحانییّن است چنانکه زکات به عنوان اسم برای تبرّی (بیزاری) می‌‌باشد از هر آنچه که از آن تبرّی می‌‌جوید، و نمازِ قالب بحسب اذکار و افعال مختلفه در شرایع بوده، و چون شریعت محمّد (ص) کامل‌‌ترین شرایع می‌‌باشد نماز قالبیّه در آن اکمل نمازها قرار داده شده مشتمل بر عبادات جمیع اصناف ملائکه از کسانی که آنها «قيام لا ينظرون» و از «الرّكّع والسّجّد» (رکوع کنندگان و سجده کنندگان) هستند و بر نماز جمیع اصناف موالید از طبایع منطبعه و نفوس نباتیّه که آنها به وجهی «قيام لا ينظرون» هستند و به وجهی «سجّد» (سجده کنندگان) و منطبعه هستند، و از نفوس حیوانیّه که آنها بالطّبع «راکعۀ منکوسه» هستند و از نفوس انسانیّه که همان قائمه به «أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» متمکّن شده از رکوع و سجود هستند، و قیامی که برای سایر موجودات می‌‌باشد، و چون نماز قالبی مانعه از اشغال ضروریّه از خوردن و آشامیدن و طلب حاجات و قضای حاجت و خواب می‌‌باشد ادامت آن ممکن نمی‌‌باشد مگر بنابر ضرب از تأویل و مجاز به اینکه مراد از ادامت آن عدم فوت آن از اوقات مقرّرهٔ آن باشد، پس باید ادامت نماز قلبی مأخوذه از ولیّ امر مراد باشد زیرا اگر انسان به عنوان مواظب بر آن بطور مستغرق در آن باشد اشغال ضروریّه از اقامۀ آن مانع نمی‌‌شود بلکه انسان در حالت خواب نیز بدون تعمّل و فکر و رویّه‌‌ای به آن مشغول می‌‌باشد، و لذلک فرمود «بر نماز خود» یعنی نماز مخصوصه به آنها زیرا هر انسانی نمازی خاصّ دارد که غیر او در آن مشارکت نمی‌‌کند به خلاف نماز قالبیّه که آن مشرّعه (تشریع شده) برای همه است که اختصاص به فردی غیر فردی دیگر ندارد، و مجمل قول این است که ولایت حاصله به بیعت دوّم همان نمازی است که انسان را از رذایلی که هلوع (حریص) بودن او از آنها است پاک می‌‌سازد و تحلّی او به حلیت خصائل حسنه‌‌ای است که ادامت نماز قالبیّه و قلبیّه و صدریّه از آنها است}

- ترجمه سلطانی

کسانی که آنان بر نمازشان دائم هستند

- ترجمه راستین

آنان که دایم در نماز (و طاعت الهی) عمر گذرانند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ

و کسانی که در اموالشان حقّی معلوم شده

- ترجمه سلطانی

و کسانی که در اموالشان حقّی معلوم شده

- ترجمه راستین

و آنان که در مال و دایی خود حقّی معیّن و معلوم گردانند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ

برای سائل و محروم هست {محروم او کسی است که در شری (خرید و فروش) از کدّ (زحمت، مشقّت، عنا) ید (دست) خویش محروم است، یا محترفی (دارای حرفه‌‌ای) است که هنوز در رزقش بسط داده نشده}

- ترجمه سلطانی

برای سائل و محروم هست

- ترجمه راستین

تا به فقیران سائل و فقیران آبرومند محروم رسانند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ

و کسانی که روز دین (روز جزا) را تصدیق می‌‌کنند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که روز دین (جزا) را تصدیق می‌کنند

- ترجمه راستین

و آنان که روز قیامت و جزا را تصدیق کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ وَالَّذِينَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ

و کسانی که آنها از عذاب پروردگارشان بیمناکند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که آنها از عذاب پروردگارشان بیمناکند

- ترجمه راستین

و آنان که از قهر و عذاب خدای خویش سخت ترسانند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ

زیرا که از عذاب پروردگارشان در امان نتوان بود

- ترجمه سلطانی

زیرا که از عذاب پروردگارشان در امان نتوان بود

- ترجمه راستین

که از عذاب خدا هیچ کس ایمن نتواند بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٩ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ

و کسانی که آنها بر فرج‌‌هایشان حافظند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که آنها بر فرج‌هایشان حافظند

- ترجمه راستین

و آنان که اندام خود را (از شهوت رانی) نگاه می‌دارند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٠ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ

مگر بر ازواج خود یا آنکه دستانشان مالک شده پس همانا آنها غیر سرزنش شوندگان هستند

- ترجمه سلطانی

مگر بر ازواج خود یا آنکه دستانشان مالک شده پس همانا آنها غیر سرزنش شوندگان هستند

- ترجمه راستین

مگر بر زنان حلال و کنیزان ملکی خویش که (از اعمال شهوت با آنها) هیچ ملامت ندارند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣١ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ

و کسانی که ورای آن را طلب کرده‌‌اند پس آنان همان تعدّی کنندگانند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که ورای آن را طلب کرده‌اند پس آنان همان تعدّی کنندگانند

- ترجمه راستین

و هر که غیر از این جوید اینان به حقیقت متعدی و ستمکارند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٢ وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ

و کسانی که آنها بر اماناتشان و عهدشان رعایت کننده‌‌اند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که آنها بر اماناتشان و عهدشان رعایت کننده‌اند

- ترجمه راستین

و آنان که امانت و عهد و پیمانشان را رعایت کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٣ وَالَّذِينَ هُم بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ

و کسانی که آنها به شهاداتشان ایستادگانند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که آنها به شهاداتشان ایستادگانند

- ترجمه راستین

و آنان که برای گواهی به حق قیام کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٤ وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ

و کسانی که بر نمازشان محافظت می‌‌کنند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که بر نمازشان محافظت می‌کنند

- ترجمه راستین

و آنان که نماز خود را (به وقت و شرایط و حضور قلب) محافظت کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٥ أُولَئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُّكْرَمُونَ

آنان در جنّت‌‌ها گرامی شده هستند

- ترجمه سلطانی

آنان در جنّت‌ها گرامی شده هستند

- ترجمه راستین

آنان در باغها (ی بهشت ابد) با عزّت و احترام متنعّمند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٦ فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ

پس کسانی که کفر ورزیده‌‌اند را چه شده [یعنی وقتی که حال منافقین این می‌‌باشد که به ولایت پشت کرده‌‌اند و آن را قبول نکرده‌‌اند و آن حال کسی است که به ولایت اقبال نموده و با بیعت خاصّه بیعت کرده است، پس چگونه است برای کسانی که به ولایت کفر ورزیده‌‌اند؟!] که رو به سوی تو [یعنی آنچه که برای آنها نزد تو هست] شتاب کننده [به سوی تو، یا اقبال کنندگان بر تو، یا ناظران به تو] هستند

- ترجمه سلطانی

پس کسانی که کفر ورزیده‌اند را چه شده که رو به سوی تو شتاب کننده‌اند

- ترجمه راستین

(ای رسول) چه شده است کافران را که (با تمسخر) به جانبت می‌شتابند؟!

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٧ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ

گروه گروه از راست [تو] و از چپ [تو]

- ترجمه سلطانی

گروه گروه از راست و از چپ

- ترجمه راستین

از راست و چپ گروه گروه (باز پراکنده می‌شوند و به دین خدا نمی‌گروند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٨ أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ

آیا هر شخصی از آنها طمع دارد که در جنّت نعیم داخل شود

- ترجمه سلطانی

آیا هر شخصی از آنها طمع دارد که در جنّت نعیم داخل شود

- ترجمه راستین

آیا هر یک طمع دارند که باز آنها را در بهشت با ناز و نعمت داخل کنند؟!

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٩ كَلَّا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ

این‌‌چنین نیست، همانا ما آنها را از آنچه که می‌‌دانند خلق کردیم [یعنی از نطفه‌‌ای قذر (کثیف) لایق مزابل (مزبله‌‌ها) نه جنّات نعیم و جز این نیست که وقتی که مادّۀ او به مادّه‌‌ای شریفهٔ لطیفهٔ قابل بر جنان اخرویّه تبدیل شود داخل جنّات می‌‌شود، و آن نمی‌‌شود مگر با ایمان به علی (ع) زیرا که او آبی است که هر آنچه که در آن داخل شود و به آن اتّصال یابد از سنخ او و جنس او می‌‌گردد]

- ترجمه سلطانی

این‌چنین نیست، همانا ما آنها را از آنچه که می‌دانند خلق کردیم

- ترجمه راستین

هرگز این نشود (چون) آنها خود می‌دانند که ما آنها را از چه (نطفه پستی) آفریده‌ایم (باز به آفریننده خود ایمان نمی‌آورند و به کفر می‌شتابند و طمع آن دارند که چون مؤمنان به بهشت روند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٠ فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ

پس قسم [ن]می‌‌خورم {لفظ «لا» دخولش بر قسم شایع است و زائده برای تأکید می‌‌باشد} به پروردگار مشرق‌‌ها و مغرب‌‌ها {مشارق عالم طبع و مغارب آن، زیرا خورشید در هر روز بلکه در هر آنی مشرقى و مغربى غیر از آنچه که در آنِ سابق داشته دارد، و مشارق عوالم عالیّه و مغارب آن، زیرا هر عالمی به وجهی به عنوان مشرق و به وجهی مغرب است، و به وجهی مشرق و به وجهی مغرب دارد}

- ترجمه سلطانی

پس قسم (ن)می‌خورم به پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌ها

- ترجمه راستین

چنین نیست، سوگند به خدای مشرق‌ها و مغرب‌ها که ما قادریم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤١ عَلَى أَن نُّبَدِّلَ خَيْرًا مِّنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ

همانا ما البتّه قادریم بر اینکه [آنان را] به بهتر از آنها تبدیل کنیم [به اینکه آنها را ببریم و جمعی دیگر را که بهتر از آنها می‌‌باشند را بدل از آنها قرار دهیم] و ما مغلوب (شکست خورده) نیستیم [اگر آن را اراده کنیم، یعنی بر آن قادریم و مانعی برای ما نیست و لکن ما آنها را برای حکمتی و مصلحتی اهمل (رها) کردیم]

- ترجمه سلطانی

همانا ما البتّه قادریم بر اینکه (آنان را) به بهتر از آنها تبدیل کنیم و ما مغلوب (شکست خورده) نیستیم

- ترجمه راستین

که به جای آنها خلقی بهتر از آنها بیافرینیم و هرگز کسی (به قدرت و قوت) بر ما سبقت نخواهد یافت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٢ فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ

پس آنها را واگذار که [در اباطیل خود] فرو روند و بازی کنند تا آنکه روزی را که وعده داده می‌‌شوند ملاقات کنند

- ترجمه سلطانی

پس آنها را واگذار که فرو روند و بازی کنند تا آنکه روزی را که وعده داده می‌شوند ملاقات کنند

- ترجمه راستین

پس آنها را به کفر و ضلالت خود بگذار که به بازیچه دنیا دل بازند تا با روزی که وعده عذاب آنهاست رو به رو شوند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٣ يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ يُوفِضُونَ

روزی که از گورها (قبور) به سرعت (شتابان) خارج می‌‌شوند مانند اینکه آنها به سوی نُصُب (نصب شده‌‌ها، هر آنچه که به غیر خداوند عبادت شود) شتاب می‌‌کنند

- ترجمه سلطانی

روزی که از گورها شتابان خارج می‌شوند مانند اینکه آنها به سوی نُصُب (نصب شده‌ها، هر آنچه که به غیر خداوند عبادت شود) شتاب می‌کنند

- ترجمه راستین

آن روزی که به سرعت سر از قبرها برآورده، گویی به سوی بتها (و نتیجه پرستش غیر خدا) می‌شتابند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٤ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ

در آنروز [بزرگی] که [در دنیا] وعده داده شده بودند [و آن را انکار می‌‌کردند و از روی استهزاء می‌‌گفتند: اگر آنچه که می‌‌گویند حقّ باشد حتماً ما در قیامت بهتر از آنها در آن می‌‌باشیم] چشمانشان [برای خوف و دهشت] ترسیده است که ذلّت آنها را می‌‌پوشاند.

- ترجمه سلطانی

در آنروزی که وعده داده شده بودند چشمانشان ترسیده است که ذلّت آنها را می‌پوشاند.

- ترجمه راستین

در حالی که چشمهاشان (از هول و وحشت قیامت) به خواری فرو افتاده و ذلّت (کفر و عصیان) بر آنها احاطه کرده، این همان روزی است که به آنها وعده می‌دادند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۷۱- نوح

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ أَنْ أَنذِرْ قَوْمَكَ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

همانا ما نوح را به سوی قومش فرستادیم که قومت را انذار کن قبل از اینکه [در دنیا، یا در آخرت، یا بین دنیا و آخرت حین احتضار، یا در برازخ] عذابی دردناک به آنها بیاید

- ترجمه سلطانی

همانا ما نوح را به سوی قومش فرستادیم که قومت را انذار کن قبل از اینکه عذابی دردناک به آنها بیاید

- ترجمه راستین

ما نوح را به سوی قومش (به رسالت) فرستادیم که قوم خود را (از قهر خدا) به اندرز و پند بترسان از آنکه بر آنان عذاب دردناک فرا رسد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ قَالَ يَاقَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ

[از جهت امتثال امر ما و به جهت مبادرت به تبلیغ رسالتش] گفت ای قوم من، همانا من برای شما بیم دهنده‌‌ای واضح [یعنی ظاهر الصّدق، یا مُظهر بر صدق خود] هستم [یا مُظهر بر آنچه که به آن انذار شده، یا مظهر بر امر به عبادت خداوند]

- ترجمه سلطانی

گفت ای قوم من، همانا من برای شما بیم دهنده‌ای واضح هستم

- ترجمه راستین

نوح گفت: ای قوم، من برای شما رسولی هستم که شما را با بیانی روشن از عذاب قهر خدا می‌ترسانم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ

که خداوند را بندگی کنید و از او پروا کنید و از من اطاعت کنید

- ترجمه سلطانی

که خداوند را بندگی کنید و از او پروا کنید و از من اطاعت کنید

- ترجمه راستین

(و از راه خیر خواهی به شما می‌گویم) که خدای را به یکتایی بپرستید و از او بترسید و پرهیزکار باشید و مرا پیروی کنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ

تا [بعضی] از گناهان شما را برای شما بیامرزد [زیرا همه آمرزیده نمی‌‌شود مگر بعد از فنای تامّ و همان فنای از فناء] و شما را تا مدّت معیّن [یعنی آخر مدّت اعمار شما] به تأخیر بیندازد [و آن اجل معیّنی است که در الواح عالی نامیده (تعیین) شده] همانا وقتی که اجل خداوند بیاید [یعنی وقتی که آمدن آن مقدّر شود یا وقتی که آمدن آن نزدیک شود] به تأخیر انداخته نمی‌‌شود [پس در زمان امهال (مهلت دادن) برای آنچه که بعد از آن است عمل کنید] کاش که می‌‌دانستید [تا از آنچه که شما بر آن هستید امتناع می‌‌کردید، یا کاش شما عقوبت افعالتان را می‌‌دانستید، یا کاش که از اهل علم می‌‌بودید]

- ترجمه سلطانی

تا از گناهان شما برای شما بیامرزد و شما را تا مدّت معیّن (آخر مدّت اعمار شما) به تأخیر بیندازد همانا وقتی که اجل خداوند بیاید به تأخیر انداخته نمی‌شود کاش که می‌دانستید

- ترجمه راستین

تا خدا به لطف و کرم از گناهان شما در گذرد و اجلتان را تا وقت (عمر طبیعی) معیّن به تأخیر افکند، که اجل الهی چون وقتش فرا رسد اگر بدانید دگر هیچ تأخیر نیفتد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا

[بعد از آنکه آنها را دعوت کرد و او را اجابت نکردند از جهت اظهار امتثال خویش و از جهت تشکّی از عدم اجابت آنها] گفت پروردگار من همانا من قومم را شب و روز دعوت کردم

- ترجمه سلطانی

گفت پروردگار من همانا من قومم را شب و روز دعوت کردم

- ترجمه راستین

(و او به درگاه خدا نالید و) گفت: بارالها، من قوم خود را شب و روز دعوت کردم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا

و دعوت من به آنها جز فرار [از من و از ایمان به تو و از تصدیق من] نیفزود

- ترجمه سلطانی

و دعوت من به آنها جز فرار نیفزود

- ترجمه راستین

اما دعوت و نصیحتم جز بر فرار و اعراض آنها نیفزود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا

و همانا من هرگاه آنها را [به تو و به ایمان به تو] دعوت کردم تا [مَساوی (بدی‌‌ها) آنها لازمه بر ذوات آنان و شنایع اعمالشان را] برای آنها بیامرزی انگشتان خویش را در گوش‌‌هایشان قرار دادند [تا مبادا که گفتار مرا بشنوند] و [از روی لجاج و از روی تنفّر از حقّ] لباس‌‌هایشان را پرده کردند [تا مبادا مرا ببینند که آنها را به تو دعوت می‌‌کنم] و [بر امتناع کردن] اصرار ورزیدند و با استکباری [بزرگ از انقیاد من و شنیدن گفتارم] استکبار ورزیدند

- ترجمه سلطانی

و همانا من هرگاه آنها را دعوت کردم تا برای آنها بیامرزی انگشتان خویش را در گوش‌هایشان قرار دادند و لباس‌هایشان را پرده کردند (تا مبادا مرا ببینند) و (بر امتناع کردن) اصرار ورزیدند و با استکباری (بزرگ) استکبار ورزیدند

- ترجمه راستین

و هر چه آنان را به مغفرت و آمرزش تو خواندم انگشت بر گوش نهادند و جامه به رخسار افکندند (تا مرا نبینند و سخنم را نشنوند) و (بر کفر) اصرار و لجاج ورزیدند و سخت راه تکبر و نخوت پیمودند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهَارًا

سپس همانا من آنها را آشکارا [با صدای رسا] دعوت کردم

- ترجمه سلطانی

سپس همانا من آنها را آشکارا (با صدای رسا) دعوت کردم

- ترجمه راستین

باز هم آنها را به صدای بلند دعوت کردم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا

سپس [دعوتم را] برای آنها علنی کردم و با پنهان کردن برای [بعضی از] آنها پنهان کردم [یعنی اوّل آنها را آشکارا دعوت کردم و چون دیدم که آن در آنان نفع نمی‌‌رساند آشکار و پنهان را نسبت به همه تلفیق نمودم، یا بر بعضی علنى کردم و بر بعضی دیگر پنهان داشتم، برای اینکه بعضی از آنها از قبول دعوت به نحو آشکار تأنّف می‌‌ورزیدند]

- ترجمه سلطانی

سپس (دعوتم را) برای آنها علنی کردم و با پنهان کردن برای (بعضی از) آنها پنهان کردم

- ترجمه راستین

و آن گاه آشکار و علنی خواندم و در خلوت و پنهانی خواندم (به هیچ وجه اثری نکرد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا

و گفتم از پروردگارتان طلب آمرزش کنید همانا او [بر کسی که از او استغفار کند] بسیار آمرزنده می‌‌باشد [یعنی که آنان را دعوت کردم و بر مقتضای اهویهٔ آنان به آنها وعده دادم تا دعوت من سببی برای میل آنها به مدعوّ شود نه سببی برای نفرت آنها]

- ترجمه سلطانی

و گفتم از پروردگارتان طلب آمرزش کنید همانا او بسیار آمرزنده می‌باشد

- ترجمه راستین

باز گفتم: به درگاه خدای خود توبه کنید و آمرزش طلبید که او بسیار خدای آمرزنده‌ای است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا

تا [ابر] آسمان را با بارشی [پر برکت و باران] زیاد بر شما بفرستد

- ترجمه سلطانی

تا (ابر) آسمان را با بارشی زیاد (پر برکت) بر شما بفرستد

- ترجمه راستین

تا باران آسمان بر شما فراوان نازل کند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا

و به شما با اموال و فرزندان مدد کند و برای شما [در دنیا و آخرت] باغ‌‌هایی قرار دهد و برای شما نهرهایی قرار دهد

- ترجمه سلطانی

و به شما با اموال و فرزندان مدد کند و برای شما باغ‌هایی قرار دهد و برای شما نهرهایی قرار دهد

- ترجمه راستین

و شما را به مال بسیار و پسران متعدد مدد فرماید و باغهای خرّم و نهرهای جاری به شما عطا کند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا

شما را چه شده که به شکوه (جلال و عظمت) خداوند امید ندارید {وقار رزانت (سنگینی) و عظمت است، و رجاء ضدّ یأس (نومیدی) است، و گاهی در خوف استعمال می‌‌شود، و معنی می‌‌دهد چه حالی دارید؟ آیا شما از سفیهان یا مجانین هستید؟ برای اینکه شما به وقار خداوند امید ندارید و او را به عذاب استعجال (عجله خواستن) می‌‌کنید، یا چه نفعی برای شما دارد در حالی که شما امید بر وقار و عظمت خداوند ندارید؟ یا چگونه است حال شما؟ آیا مجنون (دیوانه) هستید یا سکاری (مست)؟ برای اینکه شما از عظمت خداوند ترسان نمی‌‌شوید، یا چه نفعی در آن دارید؟}

- ترجمه سلطانی

شما را چه شده که به شکوه (جلال و عظمت) خداوند امید ندارید

- ترجمه راستین

چرا شما مردم خدای را به عظمت و وقار باور ندارید؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا

و (حال آنکه) شما را در مراحل [نطفهٔ کثیف و علقه و مضغه و استخوان و گوشت و نفس ناقص و کامل] خلق کرد [یا شما را متطوّر (جور به جور شده) در احوالتان از رضا و سخط (خشم) و بسط و قبض و غناء و فقر و عزّت و ذلّت بدون تصرّفی در آنها و بدون اراده‌‌ای و اختیاری از شما خلق کرد، پس چرا شما به رزانت او امید نمی‌‌دارید و (حال آنکه) آن را در تطوّرات خلقیّهٔ خویش مشاهده نموده‌‌اید، یا چرا از عظمت او ترسان نمی‌‌شوید و در حالی که آن را در تطوّرات خویش در احوالتان مشاهده کرده‌‌اید]

- ترجمه سلطانی

و (حال آنکه) شما را در مراحل (حالات مختلف) خلق کرد

- ترجمه راستین

و حال آنکه او شما را (از نطفه‌ای) به انواع خلقت و اطوار گوناگون (ارمتب آدمیّت) بیافرید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا

آیا ندیدید که خداوند چگونه هفت آسمان را طبقه طبقه خلق کرده

- ترجمه سلطانی

آیا ندیدید که خداوند چگونه هفت آسمان را طبقه طبقه خلق کرده

- ترجمه راستین

آیا ندیدید که خدا چگونه هفت آسمان را به طبقاتی (بسیار منظم و محکم) خلق کرد،

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا

و ماه را، در آنها نوری قرار داده و خورشید را به عنوان چراغ قرار داده {خورشید را در مقابل ماه به چراغ تمثیل نمود برای اشعار به اینکه مانند چراغ نور آن از ذات خود است دون ماه، و برای اشاره به این است که آن با نورش تاریکی شب را مانند چراغ زایل می‌‌کند}

- ترجمه سلطانی

و ماه را، در آنها نوری قرار داده و خورشید را به عنوان چراغ قرار داده

- ترجمه راستین

و در آن آسمانها ماه شب را فروغی تابان و خورشید روز را چراغی فروزان ساخت؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا

و خداوند شما را همانند نبات از زمین رویاند [یعنی شما را بدون مداخلهٔ اختیار شما در آن از آن انشاء (ایجاد) نمود]

- ترجمه سلطانی

و خداوند شما را همانند نبات از زمین رویاند

- ترجمه راستین

و خدا شما را مانند نباتات مختلف از زمین برویانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا

سپس [با قرار دادن ابدان شما و موّاد اوّلیهٔ شما به عنوان جزئی از آن] شما را در آن باز می‌‌گرداند [و حال آنکه شما در مدّت حیاتتان با آن متّحد بوده‌‌اید، یا خداوند شما را بحسب نفوستان از زمین ابدانتان و نطفه‌‌هایتان به صورت نباتی منکور (مجهول) که آن را نمی‌‌شناسید رویاند، سپس شما را بعد از اختیار شما با توجّه شما به ابدانتان با لوازم معاشتان در آن عود می‌‌دهد] و شما را با اخراج کردنی خارج می‌‌کند [یعنی آن به شما مکرّراً واقع می‌‌شود، یا شما را با اخراج کردن با مرگ خارج می‌‌نماید، یا شما را از ابدان برزخی شما با اخراجى منکور بر شما خارج می‌‌سازد]

- ترجمه سلطانی

سپس شما را در آن باز می‌گرداند و شما را با اخراج کردنی خارج می‌کند

- ترجمه راستین

آن گاه بار دیگر (پس از مرگ) به زمین باز گرداند و دیگر بار هم شما را (از خاک به روز حساب) برانگیزد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا

و خداوند برای شما زمین را گسترده قرار داد

- ترجمه سلطانی

و خداوند برای شما زمین را گسترده قرار داد

- ترجمه راستین

و خدا زمین را برای شما چون بساط (پرنعمت) بگسترانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ لِّتَسْلُكُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا

تا از راه‌‌های فراخ (واسع، پهن، دارای وسعت) آن عبور کنید [و کسی که آن را انجام می‌‌دهد شایسته است که امید بر رزانت (وقار) او بدارد یا از عظمت او بترسد]

- ترجمه سلطانی

تا از راه‌های فراخ آن عبور کنید

- ترجمه راستین

تا در زمین راههای مختلف وسیع بپیمایید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا

نوح گفت [ای] پروردگار من همانا آنها مرا عصیان کردند و از کسی تبعیت کردند که مال او و فرزند او جز خسارت به او نیفزوده [یعنی رؤسایی که زیادی اموالشان و اولادشان آنان را شاد نموده]

- ترجمه سلطانی

نوح گفت (ای) پروردگار من همانا آنها مرا عصیان کردند و از کسی تبعیت کردند که مال او و فرزند او جز خسارت به او نیفزوده

- ترجمه راستین

نوح گفت: پروردگارا (با این همه تبلیغ و دعوت و اتمام حجت باز) این قوم مرا مخالفت کردند و پیرو کسی (از ثروتمندان) شدند که او خود مال و فرزندش هم جز بر زیانش نیفزود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا

و با مکری [به غایت] بزرگ مکر کردند

- ترجمه سلطانی

و با مکری بزرگ مکر کردند

- ترجمه راستین

و (بر ضد من) بزرگترین مکر و حیله به کار بردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا

و [فیمابین خود] گفتند خدایان خود را هرگز رها نکنید و وَدّ و نه سواع و نه یغوث و یعوق و نسر را هرگز رها نکنید {گفته شده این اسماء گروه صالحانی بود که بین آدم و نوح (ع) بودند و گروهی بعد از آنها ایجاد شد که اخذ شدهٔ آنها در عبادت را از آنها، اخذ می‌‌کردند، و ابلیس به آنها گفت: اگر صُور آنها را صورت دهید برای شما انشط (با نشاط‌‌تر) و اشوق (با شوق بیشتر) به عبادت می‌‌باشد، پس انجام دادند و بعد از آنان گروهی ایجاد شدند و ابلیس به آنها گفت: همانا کسانی که قبل از شما بودند آنها را عبادت می‌‌کردند، پس آنها را عبادت کردند، و عبادت اوثان از آن زمان سیره گشت}

- ترجمه سلطانی

و (فیمابین خود) گفتند خدایان خود را هرگز رها نکنید و وَدّ و نه سواع و نه یغوث و یعوق و نسر را هرگز رها نکنید

- ترجمه راستین

و گفتند: هرگز خدایان خود را رها نکنید و به خصوص دست از پرستش (این پنج بت) ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر هرگز برمدارید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا وَلَا تَزِدِ الظَّالِـمِينَ إِلَّا ضَلَالًا

و بسیاری را گمراه کردند [یعنی عبادت کنندگان این خدایان بسیاری از مردم را گمراه کردند، یا این خدایان به آنچه که از شیطان بر هیاکل (هیکل‌‌ها) آنها ظاهر می‌‌شد بسیاری را گمراه کردند] و به ستمکاران جز گمراهی مَیَفزا {چون دعاء انبیاء (ع) بر وفق واقع و تکوین است و نوح (ع) از قوم خود مشاهده نموده بود که آنها در ازدیاد گمراهی و دوری از طریق انسان هستند و دید که آنان انسانیّت و فطرت را قطع کرده‌‌اند و از صلاح آنها و خیر آنها مأیوس شد به آن دعاء کرد، یا چون در عتوّ (تکبّر نمودن و از حدّ خود از ادب تجاوز کردن) و نفار (دور شدن) مبالغه نمودند و بغض فی الله او را گرفت و غضب لله او شدّت یافت به آن دعاء نمود}

- ترجمه سلطانی

و بسیاری را گمراه کردند و به ستمکاران جز گمراهی مَیَفزا

- ترجمه راستین

و آنها بسیاری از خلق را گمراه کردند، و تو ستمکاران را هیچ جز بر ضلالت و عذابشان میفزای.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ مِّمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا

به خاطر خطا‌‌هایشان [و ذنوبشان (گناهانشان) با طوفان] غرق شدند و [به سبب اغراق (غرق شدن)] در آتش داخل شدند [زیرا آنها مُردند و انفس آنها با مرگ در آتش خارج شد] و برای خود غیر خداوند یاری کننده‌‌ای [که عذاب را از آنان دفع کند] نیافتند

- ترجمه سلطانی

به خاطر خطا‌هایشان غرق شدند و در آتش داخل شدند و برای خود غیر خداوند یاری کننده‌ای نیافتند

- ترجمه راستین

آن قوم از کثرت کفر و گناه عاقبت به آب دریا غرق شدند و به آتش دوزخ در افتادند و جز خدا بر خود هیچ یار و یاری نیافتند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا

و نوح گفت: پروردگار من از کافران ساکنی بر زمین [باقی] مگذار

- ترجمه سلطانی

و نوح گفت: پروردگار من از کافران ساکنی بر زمین (باقی) مگذار

- ترجمه راستین

و نوح عرض کرد: پروردگارا از این کافران دیّاری بر روی زمین باقی مگذار.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا

همانا تو اگر آنها را رها کنی بندگانت را گمراه می‌‌کنند و جز فاجر کَفّار (بسیار ناسپاس) نمی‌‌زایند {و این دلیل بر این است که او علم پیدا کرد که آنها فطرت را قطع کرده‌‌اند به حیثی که استعداد تولّد مؤمن از آنها در آنها باقی نمانده بود}

- ترجمه سلطانی

همانا تو اگر آنها را رها کنی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز فاجر کَفّار (بسیار ناسپاس) نمی‌زایند

- ترجمه راستین

که اگر از آنها هر که را باقی گذاری بندگان (پاک با ایمان) تو را گمراه می‌کنند و فرزندی هم جز بدکار و کافر از آنان به ظهور نمی‌رسد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ رَّبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِـمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِـمِينَ إِلَّا تَبَارًا

[بعد از آنکه بر شدّت غضب لله خود برای قومش دعاء کرد به خداوند تضرّع نمود و از غضب لله خود استغفار کرد، زیرا حبّ فی الله اوُلی از بغض فی الله است] پروردگار من مرا و والدینم و کسی که با عنوان مؤمن به خانهٔ من داخل شد {کسی که داخل ولایت شده داخل در خانهٔ انبیاء (ع) شده} و مؤمنان و مؤمنات را بیامرز [یعنی مسلمین و مسلمات را که دعوت عامّه را قبول کردند و هنوز دعوت خاصّه را قبول نکرده‌‌اند، یا مراد از آنان مؤمنین و مؤمنات به ولایت با بیعت خاصّهٔ ولویّه است لکن مراد از کسی که داخل خانهٔ او شد کسی است که با بیعت خاصّه بر دست او بیعت کرده است و مراد از مؤمنین و مؤمنات کسی است که با بیعت خاصّه بر دست او و بر دستان غیر او از انبیاء و اولیاء (ع) بیعت کرده است] و جز هلاکت به ستمکاران مَیَفزا {گفته شده: نوح (ع) با دو دعاء دعاء کرد، دعاء بر کفّار و دعاء بر مؤمنین، پس خدای تعالی دعای او بر کافران را استجابت کرد و کسانی از آنها که بر روی زمین بودند را هلاک نمود، و امیدواریم که خداوند ایضاً دعای او بر مؤمنین را نیز اجابت نماید و بر آنها بیامرزد}.

- ترجمه سلطانی

پروردگار من مرا و والدینم و کسی که با عنوان مؤمن به خانهٔ من داخل شد و مؤمنان و مؤمنات را بیامرز و جز هلاکت به ستمکاران مَیَفزا.

- ترجمه راستین

بار الها، مرا و پدر و مادر من و هر که با ایمان به خانه (یا به کشتی) من داخل شود و همه مردان و زنان با ایمان عالم را ببخش و بیامرز و ستمکاران را جز بر هلاک و عذابشان میفزای.

- ترجمه الهی قمشه‌ای