حزب شمارهٔ ۱۱۶
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
٢ وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ
و سوگند [ن]میخورم به نفس ملامتگر [یا به نفس لوّامه قسم نمیخورم برای عدم اعتقاد شما به آن] {نفس امّاره به عنوان محکومه و خادمه برای شیطنت و غضب و شهوت است و جز امّاره (بسیار امر کننده) به بدی نمیباشد، نفس لوّامه خود را در جمیع فعال آن در سیّئات خود برای سوء بودن آنها و در خیرات آنها برای قصورش و تقصیرش و نسبت دادن آنها به خودش سرزنش میکند، و نفس مطمئنّه برای اطمینان آن از کدّ (زحمت، مشقّت) طلب برای خروج آن از قوّهٔ خود به فعلیّات به این نام نامیده میشود}
- ترجمه سلطانیو سوگند (ن)میخورم به نفس ملامتگر
- ترجمه راستینو قسم به نفس پر حسرت و ملامت (یعنی نفس انسان که در قیامت خود را بر تقصیر و گناه بسیار ملامت کند و حسرت خورد) . [جواب قسم محذوف است، یعنی به اینها سوگند میخورم که آدمیان را در روز قیامت برخواهم انگیخت. (م) ژ)]
- ترجمه الهی قمشهای٣ أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ
آیا انسان میپندارد که هرگز استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد
- ترجمه سلطانیآیا انسان میپندارد که هرگز استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد
- ترجمه راستینآیا آدمی پندارد که ما دیگر ابدا استخوانهای (پوسیده) او را باز جمع نمیکنیم؟
- ترجمه الهی قمشهای٤ بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ
آری [آنها را جمع میکنیم در حالی که] بر منظّم کردن انگشتانش [که در آن دقایق صنع و صغار (ریز) مفاصل و اوتار (زردپی) هست] قدرت داریم
- ترجمه سلطانیآری (در حالی که) بر منظّم کردن انگشتانش قدرت داریم
- ترجمه راستینبلی (استخوانهای او را جمع میکنیم) در حالی که ما قادریم که سرانگشتان او را هم منظم درست گردانیم.
- ترجمه الهی قمشهای٥ بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ
بلکه انسان میخواهد تا در [امور] آیندهاش فجور کند [یعنی انکار بعث کردن او برای التفات او به آخرت و انجرار (کشیده شدن) دلیل او به انکار نیست بلکه برای اقامت او بر فجور و عدم نزوع (اشتیاق) او از آن و عدم التفات او به بعث و آخرت است]
- ترجمه سلطانیبلکه انسان میخواهد تا در (امور) آیندهاش فجور کند
- ترجمه راستینبلکه انسان میخواهد آنچه (از عمرش) در پیش است همه را به فجور و هوای نفس گذراند.
- ترجمه الهی قمشهای٦ يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ
[بطور استهزاء] میپرسد روز قیامت کی است؟ [و او نمیداند که او در ذهاب (رفتن) به سوی قیامت است و اینکه قیامت در زمان نمیباشد بلکه آن خارج از حدّ زمان است]
- ترجمه سلطانیمیپرسد روز قیامت کی است؟
- ترجمه راستین(که دایم با شک و انکار) میپرسد کی روز قیامت (و حساب) خواهد بود؟
- ترجمه الهی قمشهای١٢ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ
در آنروز مستقرّ (محلّ استقرار یافتن) فقط پروردگار [مضاف] تو است [و او ربّ در ولایت و همان علیّ (ع) است]
- ترجمه سلطانیدر آنروز مستقرّ (محلّ استقرار یافتن) فقط پروردگار (مضاف) تو است
- ترجمه راستینآن روز جز درگاه خدا آرامگاهی هیچ نیست.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ يُنَبَّأُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ
در آنروز به انسان به آنچه که پیش انداخته و عقب انداخته [به آنچه از خیری و شرّی که عمل کرده و به آنچه که ترک کرده] خبر داده میشود
- ترجمه سلطانیدر آنروز به انسان به آنچه که پیش انداخته و عقب انداخته خبر داده میشود
- ترجمه راستینآن روز آدمی به (نتیجه) هر نیک و بدی که در مقدّم و مؤخّر عمر کرده آگاه خواهد شد.
- ترجمه الهی قمشهای١٥ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ
و اگرچه عذر تراشیهایش را در اندازد [یعنی با هر آنچه که عذر آوردن به آن میشود به مردم عذر بیاورد و اگرچه شرّ را بر اغیار مخفی میکند لکن آن، آن را بر خودش نمیپوشاند یعنی میداند که چه کرده]
- ترجمه سلطانیو اگرچه عذر تراشیهایش را در اندازد
- ترجمه راستینهر چند (پردههای) عذر (بر چشم بصیرت) خود بیفکند.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ
[ای محمّد (ص) قبل از اینکه وحی او تمام شود] زبانت را به آن (قرآن) حرکت مده تا به آن عجله کنی [یعنی تا آن را بر عجله بگیری به خوف اینکه از تو انفلات (در رفتن، فوت شدن) شود]
- ترجمه سلطانیزبانت را به آن حرکت مده تا به آن عجله کنی
- ترجمه راستین(ای رسول در حال وحی) با شتاب و عجله زبان به قرائت قرآن مگشای.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ
چنین نیست بلکه [دنیای] زودگذر را دوست میدارید [یعنی القاء (افکندن) معاذیر (عذر تراشی) برای اصلاح نفوس یا برای جهل نقائص نفس نیست بلکه برای حبّ دنیا و اصلاح آن است]
- ترجمه سلطانیچنین نیست بلکه (دنیای) زودگذر را دوست میدارید
- ترجمه راستینهرگز، بلکه شما (کافران لجوج) تمام دنیای نقد عاجل را دوست دارید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ
نظر کننده به پروردگار [مضاف]شان هستند [برای ظهور ولایت و صاحب آن در آن روز، یا به ربّ مطلق خود برای ظهور آثار او یعنی ناظر به آثار او هستند، یا منتظر به ثواب پروردگار خود هستند]
- ترجمه سلطانینظر کننده به پروردگارشان هستند
- ترجمه راستینو به چشم قلب جمال حق را مشاهده میکنند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ
و [از انتزاع (برکنده شدن) روح] ساق [پا] به ساق [پا] میپیچد [یا به عبارت دیگر شدّت هول (هراس) دنیا به شدّت هول آخرت میپیچد]
- ترجمه سلطانیو ساق (پا) به ساق (پا) میپیچد
- ترجمه راستینو ساقهای پا (از شدت غم عقبی و حسرت دنیا) به هم در پیچد.
- ترجمه الهی قمشهای٣١ فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى
و [وقتی که به تراقی (ترقوهها، استخوانهای اطراف گردن) میرسد راحتی نداشته باشد، برای اینکه او] تصدیق نکرد و درود نگفت [یعنی نه انبیاء و اولیاء (ع) را تصدیق کرد و نه درود گفت]
- ترجمه سلطانیو تصدیق نکرد و درود نگفت
- ترجمه راستینپس (آن روز وای بر آن که چون ابو جهل) حق را تصدیق نکرد و نماز (و طاعتش) بجا نیاورد.
- ترجمه الهی قمشهای٣٦ أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى
آیا انسان میپندارد که بیهوده [یعنی بطور مهمل] رها میشود
- ترجمه سلطانیآیا انسان میپندارد که بیهوده رها میشود
- ترجمه راستینآیا آدمی میپندارد که او را مهمل (از تکلیف و ثواب و عقاب) گذارند (و غرضی در خلقتش منظور ندارند).
- ترجمه الهی قمشهای٣٨ ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى
سپس خون بستهای شد که خلق کرد و ایستاند [یعنی که او را مذکّری بالغ و مؤنّث بالغی درست کرد، یا او را بحسب اعضایش درست کرد]
- ترجمه سلطانیسپس خون بستهای شد که خلق کرد و ایستاند
- ترجمه راستینو پس از نطفه خون بسته شد و آن گاه (خدایش به این صورت زیبای حیرت انگیز) آفرید و آراسته ساخت.
- ترجمه الهی قمشهای٣٩ فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى
سپس از او دو زوج (جنس) مذکّر و مؤنّث قرار داد [یعنی که خداوند برای این بنیان و برای مادّهٔ انسان از اخسّ (پستترین) احوال به اشرف (شریفترین) آنها تبدّلاتی قرار داد، پس وقتی که انسانی بالغ به عنوان مذکّر یا مؤنّث گشت او را مهمل نمیگذارد بلکه وقتی که در جهت روحانیّتش به موت اختیاری یا اضطراری استکمال مییابد اهتمام به او بیشتر از حالت خسیسهٔ (پست) او میگردد که در آن نطفهای قذر (کثیف) یا علقهای یا مضغهای یا جنینی بود]
- ترجمه سلطانیسپس از او دو زوج (جنس) مذکّر و مؤنّث قرار داد
- ترجمه راستینپس آن گاه از او دو صنف نر و ماده پدید آورد.
- ترجمه الهی قمشهای٤٠ أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَى
آیا آن قادر نیست بر اینکه مردگان را زنده کند؟! [و حال آنکه مرگ همان سبب حیات حقیقی او است].
- ترجمه سلطانیآیا آن قادر نیست بر اینکه مردگان را زنده کند؟!
- ترجمه راستینآیا چنین خدای (با قدرت و حکمت) باز نتواند مردگان را زنده گرداند؟
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا
آیا بر انسان مدّتی از زمان گذشت [بلی گذشت] که هنوز چیزی [در خلق کردن] به عنوان مذکور نبود [یعنی مقدّری مقدور بود و هنوز مکوّنی مخلوق نبوده]
- ترجمه سلطانیآیا بر انسان مدّتی از زمان گذشت (بلی گذشت) که هنوز چیزی (در خلق کردن) به عنوان مذکور نبود
- ترجمه راستینآیا بر انسان روزگارانی نگذشت که چیزی هیچ لایق ذکر نبود؟
- ترجمه الهی قمشهای٢ إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا
همانا ما انسان را از نطفۀ امشاج (مخلوط دو چیز) [اختلاط اخلاط یا عناصر یا استعدادات اعضاء و قوا در آن، یا برای اختلاط دو آب، آب مرد و آب زن] خلق کردیم آن را ابتلاء میکنیم [یعنی از فضول و از آنچه که لایق آن نمیشود خالص میکنیم و به او اعطاء میکنیم و بر او تفضّل میکنیم به آنچه که لایق شأن او میشود] پس او را [بر اشرف احوال حیوان] شنوا و بینا قرار دادیم
- ترجمه سلطانیهمانا ما انسان را از نطفۀ امشاج (مخلوط دو چیز) خلق کردیم آن را ابتلاء (خالص) میکنیم پس او را شنوا و بینا قرار دادیم
- ترجمه راستینما انسان را از آب نطفه مختلط (بی حس و شعور) خلق کردیم و او را میآزماییم و بدین سبب دارای قوای چشم و گوش (و مشاعر و عقل و هوش) گردانیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣ إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا
همانا ما [بحسب فطرتش] راه را به او نشان دادیم یا شاکر [یعنی عامل] است [به آنچه که به او شناساندیم] و یا بسیار کفران کننده (ناسپاس) [تارک] است [بر آنچه که به او شناساندیم]
- ترجمه سلطانیهمانا ما راه را به او نشان دادیم یا شاکر است و یا بسیار کفران کننده (ناسپاس) است
- ترجمه راستینما به حقیقت راه (حق و باطل) را به او نمودیم حال خواهد (هدایت پذیرد و) شکر (این نعمت) گوید و خواهد (آن نعمت را) کفران کند.
- ترجمه الهی قمشهای٤ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا
همانا ما برای کافران زنجیرهایی [که با آنها به عنف (زور) کشیده میشوند] و غلهایی (طوقهایی) [که با آنها قید (بند) میشوند] و شعلهای [که با آن میسوزند] آماده کردهایم {انسان در اوّلین مراتبش در تطوّرات خود به عنوان جماد است، و در دوّم مراتبش در تفنّنات (گونه گونه شدنها) خود نبات است، و در سوّم مراتبش در تبدّلات خود و تقلّبات (دگرگونیها) خود به عنوان حیوان است، و در چهارمین مراتبش در کثرت نشآت خود به عنوان انسان است، و برای این مراتب میولی (میلهایی) و اقتضائات و شهوات و غضبات و محبّات و اشتیاقات و عزمات (عزمها) و ارادات و حرکات و سکنات هست، و وقتی که انسان به مبلغ (زمان بلوغ) مردان و زنان میرسد پس یا که حرکاتش و سکناتش به حکم میول جمادی او یا اقتضائات نباتیش یا شهواتش و غضبات حیوانیش، یا ادراکاتش و حیلههای شیطانی او میباشد، و یا اینکه به حکم عقل انسانی او میباشد پس اگر از قسم اوّل بود جملۀ حرکات او و سکنات او و عزمات او و ارادات او از حیث انجرار (منجر شدن) آن به عمل سیّء (سوء، حالت بد) و اسوء (بدتر، حالت بدتر) به عنوان سلاسل (زنجیرها) میباشند که او را در دنیا به اسفل (پایینترین) نفس که همان صورت جحیم آخرت است و به عمل قبیح که آن از آثار لهبات (شعلهها) جحیم است جاری میسازد، و این سلاسل در دنیا از انظار حسّیّه مستور هستند و اگرچه با انظار ملکوتیّه برای اهل آن مشهود میباشد، لکن در آخرت به جهت بناء بر تجسّم اعمال مشهودهٔ ظاهره و موجبه بر سلاسل دیگر اخروی در آخرت از جهت بناء بر جزاء اعمال با جزای مناسب بر آنها میگردد، و همگی آنها از حیث اکتساب نفس از آنها سوأت (رسوایی، خوی زشت) و ثقل (سنگینی) اغلال (غلها) بر آنها از انظار دنیوی مستوره، برای انظار اخرویّه مشهوده میباشند، و اگر از قسم اخیر باشد سببی برای اطلاق (رهایی) او از اغلال و خلاص او از سلاسل و سببی برای خروج او از هاویهٔ (دوزخ) نفس و عروج او بر مراقی (مدارج) انسانیّت به اعلی علیّین و قرب ربّ او ربّ العالمین میگردد}
- ترجمه سلطانیهمانا ما برای کافران زنجیرها و غلهایی (طوقهایی) و شعلهای آماده کردهایم
- ترجمه راستینما برای (کیفر) کافران غل و زنجیرها و آتش سوزان مهیّا ساختهایم.
- ترجمه الهی قمشهای٥ إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا
همانا نیکان از بادهای [از شراب یا از کاسهای که در آن خمر (شراب) است] مینوشند که مزاج آن کافوری میباشد {برای سالکین الی الله انواعی از شراب معنوی روحانی هست که گاهی برودت (سردی) سلوک بر آنان غالب میشود پس پروردگارشان به آنان شرابى زنجبیلى مینوشاند که آنان را سُخْن (گرم) کند و در حرارت شوقشان و طلبشان بیفزاید، و گاهی حرارت شوق بر آنان غلبه میکند پس پروردگارشان به آنان شرابى کافورى مینوشاند تا اشتیاقشان را با بَرد (سردی) کافور سلوک معتدل نماید، و گاهی وقتی که در سلوک و جذب معتدل میباشند به آنان شرابى خالص غیر ممزوج مینوشاند، و گاهی به آنان شرابى طهور مینوشاند که آنان را از نسبت دادن اموال و افعال و صفات به انفسشان بلکه از انانیّاتشان بشویَد و این احوال در آخرت و در جنّات بر آنان عارض میشود}
- ترجمه سلطانیهمانا نیکان از بادهای مینوشند که مزاج آن کافوری میباشد
- ترجمه راستیننکوکاران عالم (که در این آیه حضرت علی و فاطمه و حسنین علیهم السّلام و شیعیانشان به اجماع خاصّه و اخبار عامّه مقصودند) در بهشت از جام شرابی نوشند که طبعش (در لطف و رنگ و بوی) کافور است.
- ترجمه الهی قمشهای٦ عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا
از چشمهای بندگان خداوند از آن مینوشند که با جاری ساختنی [که عظمت آن شناخته نمیشود] آن را [به هر نحو و به هر مکان که بخواهند جاری میکنند، یا آب آن را از هر مکان که بخواهند] جاری (خارج) میکنند
- ترجمه سلطانیاز چشمهای بندگان خداوند از آن مینوشند که با جاری ساختنی (عظیم) آن را جاری میکنند
- ترجمه راستیناز سرچشمه گوارایی آن بندگان خاص خدا مینوشند که به اختیارشان هر کجا خواهند جاریش سازند.
- ترجمه الهی قمشهای٧ يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا
به نذر [خود] وفا میکنند {نذر آنچه است که انسان آن را با شرط کردن یا بدون شرط کردن بر خودش واجب میکند، و مراد از آن عهدی است که در ضمن بیعت عامّه یا خاصّه میباشد و وفاء به این نذر مستلزم وفا کردن به جمیع عهود و شروط است} و از روزی که شرّ آن [به غایت تفرّق] متفرّق (پراکنده) میباشد خوف دارند
- ترجمه سلطانیبه نذر (خود) وفا میکنند و از روزی که شرّ آن پراکنده (متفرّق) میباشد خوف دارند
- ترجمه راستینبه عهد و نذر خود وفا میکنند و از روزی که شر و سختیش همه اهل محشر را فراگیرد میترسند.
- ترجمه الهی قمشهای٨ وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا
و خوراک را به خاطر حبّ به او به مسکین و یتیم و اسیر اطعام میکنند
- ترجمه سلطانیو خوراک را به خاطر حبّ به او به مسکین و یتیم و اسیر اطعام میکنند
- ترجمه راستینو هم بر دوستی او (یعنی خدا) به فقیر و طفل یتیم و اسیر طعام میدهند.
- ترجمه الهی قمشهای٩ إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا
جز این نیست که شما را لوجه الله اطعام میکنیم، از شما پاداش و نه سپاسی نمیخواهیم [بلکه شما را به جهت ابتغاء مرضات خداوند اطعام میکنیم]
- ترجمه سلطانیجز این نیست که شما را لوجه الله اطعام میکنیم، از شما پاداش و نه سپاسی نمیخواهیم
- ترجمه راستین(و گویند) ما فقط برای رضای خدا به شما طعام میدهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی هم نمیطلبیم.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا
همانا ما از پروردگارمان از روزی عبوس (کریه) [که وجوه در آن اخمو میشوند] به شدّت کریه خوف داریم
- ترجمه سلطانیهمانا ما از پروردگارمان از روزی عبوس (که وجوه در آن اخمو میشوند) به شدّت کریه خوف داریم
- ترجمه راستینما از (قهر) پروردگار خود به روزی که (از رنج و سختی آن رخسار خلق) در هم و غمگین است میترسیم.
- ترجمه الهی قمشهای١١ فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا
پس خداوند آنها را از شرّ آن روز حفظ کرد و به آنها شادابی [در وجوه] و خوشحالی [در قلوب] اعطاء نمود
- ترجمه سلطانیپس خداوند آنها را از شرّ آن روز حفظ کرد و به آنها شادابی و خوشحالی اعطاء نمود
- ترجمه راستینخدا هم از شر و فتنه آن روز آنان را محفوظ داشت و به آنها روی خندان و دل شادمان عطا نمود.
- ترجمه الهی قمشهای١٢ وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا
و به آنها به (سبب) آنچه که صبر کردند جنّت و حریری را پاداش داد
- ترجمه سلطانیو به آنها به (سبب) آنچه که صبر کردند جنّت و حریری را پاداش داد
- ترجمه راستینو پاداش آن صبر کامل بر ایثارشان باغ بهشت و لباس حریر بهشتی لطف فرمود.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا
[در حالی که] در آنجا بر اریکهها (تختها) تکیه زنندهاند که نه آفتاب (گرما) در آن میبینند و نه سرما [یعنی گرمایی و نه سرمایی نمیبینند بلکه در هوایی معتدل میباشند]
- ترجمه سلطانی(در حالی که) در آنجا بر اریکهها (تختها) تکیه زنندهاند که نه آفتاب (گرما) در آن میبینند و نه سرما
- ترجمه راستینکه در آن بهشت بر تختها (ی عزت) تکیه زنند و آنجا نه آفتابی سوزان بینند و نه سرمای ز مهریر (بلکه در هوایی بسیار خوش و باغی وسیع و دلکش تفرج کنند).
- ترجمه الهی قمشهای١٤ وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا
و سایههای (سایبانهای) آن بر آنان پایین (نزدیک) است و چیدنیهایش [برای چیدن] به نحو سهل رام شده [که چیدن میوههای آن به اختیار چیننده است]
- ترجمه سلطانیو سایههای (سایبانهای) آن بر آنان پایین است و چیدنیهایش (برای چیدن) به نحو سهل رام شده
- ترجمه راستینو سایه درختان بهشتی بر سر آنها و میوههایش در دسترس و به اختیار آنهاست.
- ترجمه الهی قمشهای١٥ وَيُطَافُ عَلَيْهِم بِآنِيَةٍ مِّن فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا
و در ظرفهایی از نقره و تُنگهایی (کوزههایی بدون دسته و لوله) که بلور میباشد بر دور آنان گردانده میشود
- ترجمه سلطانیو در ظرفهایی از نقره و تُنگهایی که بلور میباشد بر دور آنان گردانده میشود
- ترجمه راستینو (ساقیان زیبای حور و غلمان) با جامهای سیمین و کوزههای بلورین بر آنها دور زنند.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ قَوَارِيرَ مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا
از بلور از نقره [یعنی تُنگها در صفاء و شفّافیّت مثل بلور میباشند، یا بلور مأخوذه (برگرفته) از نقره میباشد نه از سایر سنگها مثل بلورهای دنیا] که آنها را به اندازه اندازه کردهاند [و معنی میدهد اکواب برای مؤمنینی میباشد که قدر آن را در انفس خود تقدّر (مهیّا) کردهاند، یا تمنّای آن را میکردند، یا غلمانهای گرداننده میباشد که آنها را به قدر (اندازه) میل مؤمنین تقدّر (آماده کردن) میکنند]
- ترجمه سلطانیاز بلور از نقره که آنها را به اندازه مهیّا کردهاند
- ترجمه راستینکه آن بلورین کوزهها به رنگ نقره خام و به اندازه و تناسب (اهلش) مقدر کردهاند.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا
و در آنجا با بادهای نوشانده میشوند که مزاج آن زنجبیلی است {کأس بر خمر (شراب) اطلاق میشود، و چون سالک بقایایی از نفسش بر او باقی میباشد برای او لابدّ از حرارت طلب و اشتیاق سیر در عالم صفات هست که نهایتی ندارد گاهی از شراب زنجبیلى نوشانده میشود که با آن حرارت طلبش و التذاذ سیرش و وجدش تشدید شود}
- ترجمه سلطانیو در آنجا با بادهای نوشانده میشوند که مزاج آن زنجبیلی است
- ترجمه راستینو آنجا شرابی که طبعش چون زنجبیل (گرم و عطرآگین) است به آنها بنوشانند.
- ترجمه الهی قمشهای١٨ عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا
در آنجا چشمهای هست که سلسبیل نامیده میشود {سلسبیل شراب سهل الدّخول در حلق، لذیذ در مذاق است، و شرابٌ سلسلٌ (شراب گوارا) و سلسالٌ (خوشگوار) و سلسبیلٌ (روان) است}
- ترجمه سلطانیدر آنجا چشمهای هست که سلسبیل نامیده میشود
- ترجمه راستیندر آنجا چشمهای است که سلسبیلش نامند.
- ترجمه الهی قمشهای١٩ وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا
و بر دور آنها غلامانی همواره میچرخند [دائم در جنّت هستند] وقتی که آنها را ببینی میپنداری که آنها [در صفاء و حسن و تلألؤ (درخشندگی)] مرواریدهایی پراکنده شده [به حالت متفرّق غیر منظوم در کثرت یا در خدمت] هستند
- ترجمه سلطانیو بر دور آنها غلامانی همواره میچرخند وقتی که آنها را ببینی میپنداری که آنها مرواریدهایی پراکنده شده هستند
- ترجمه راستینو دور آن بهشتیان پسرانی زیبا که تا ابد نوجوانند و خوش سیما به خدمت میگردند که در آنها چو بنگری (از فرط صفا) گمان بری که لؤلؤ منثورند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا
و وقتی که [چیزی] را در آنجا (جنّت) ببینی نعمتها و مُلکی بزرگ (جدّاً وسیعی) را میبینی {هر آنچه که در آنجا به عنوان مرئی میباشد مشتمل بر جمیع مایکون در مملکت کبیر میباشد}
- ترجمه سلطانیو وقتی که (چیزی) را آنجا (در جنّت) ببینی نعمتها و مُلکی بزرگ (جدّاً وسیعی) را میبینی
- ترجمه راستینو چون آن جایگاه نیکو را مشاهده کنی عالمی پر نعمت و کشوری بی نهایت بزرگ خواهی یافت.
- ترجمه الهی قمشهای٢١ عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا
بر بالاتنهٔ آنها جامههای حریر نازک سبز و دیبای کلفت است و با دستبندهایی از نقره زینت داده شدهاند و پروردگارشان به آنان شرابی طهور مینوشاند {که آنان را از کلّ ما کان منسوب به آنان از اموال و افعال و اوصاف و ذوات پاک میکند تا آنکه سوای محبوبشان در آنها باقی نماند که لذّت آنان خالصی غیر مشوبه و غیر محجوبه میگردد}
- ترجمه سلطانیبر بالاتنهٔ آنها جامههای حریر نازک سبز و دیبای کلفت است و با دستبندهایی از نقره زینت داده شدهاند و پروردگارشان به آنان شرابی طهور مینوشاند
- ترجمه راستینبر بالای بهشتیان، لطیف دیبای سبز و حریر ستبر است و بر دستهاشان دستبند نقره خام، و خدایشان شرابی پاک (و گوارا از کوثر عنایت) بنوشاند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٢ إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا
همانا این به عنوان پاداش برای شما میباشد و کوشش شما مورد سپاس میباشد
- ترجمه سلطانیهمانا این به عنوان پاداش برای شما میباشد و کوشش شما مورد سپاس میباشد
- ترجمه راستیناین بهشت به حقیقت پاداش (اعمال) شماست و سعی و اشتیاقتان (در راه طاعت حق) مشکور و مقبول است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنزِيلًا
همانا ما قرآن را با تنزیل (نازل کردن تدریجی) بر تو نازل کردیم [یعنی که قرآن ولایت علی (ع) جز از نزد ما نیست، پس چرا تو از مردم میترسی و آن را از آنان مخفی میکنی و از ردّ آنها یا ارتداد آنها یا از صرف (برگرداندن) علی (ع) از حقّش، ترسانی؟!]
- ترجمه سلطانیهمانا ما قرآن را با تنزیل (نازل کردن تدریجی) بر تو نازل کردیم
- ترجمه راستینمحققا ما این قرآن (عظیم الشأن) را بر تو فرو فرستادیم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا
پس بر حکم پروردگارت صبر کن [و بر آنچه که در حقّ علی (ع) میگویند اندوه مدار و آنچه را که ما آن را بر تو نازل کردهایم را تغییر نده] و از آنها از گناهکاران [عاصی بر تو دربارۀ علی (ع)] یا از کافران [ساتر بر ولایت علی (ع) یا ساتر بر نبوّتت] اطاعت مکن
- ترجمه سلطانیپس بر حکم پروردگارت صبر کن و از آنها از گناهکاران (عاصی بر تو) یا کافران (ساتر بر ولایت علی (ع) یا ساتر بر نبوّتت) اطاعت مکن
- ترجمه راستینپس بر اطاعت حکم پروردگارت صبور و شکیبا باش و هیچ از مردم بدکار کفر کیش اطاعت مکن.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلًا
و اسم ربّ خود را [دائماً یا مخصوصاً] در بامدادان و شامگاهان [برای شرافت آن دو] ذکر کن {اسم ربّ همان لطیفهٔ انسانیّه است که همان ولایت تکوینیّه است و با ولایت تکلیفیّه تقویّت میشود سپس صاحب ولایت و رسالت سپس هر کسی است که ولایت را قبول کرده سپس هر وجود عینیِ امکانی است سپس الفاظ و حروف موضوعه (وضع شده) سپس نقوش مکتوبه (نقشهای نوشته شده) هستند}
- ترجمه سلطانیو اسم ربّ خود را ذکر کن در بامدادان و شامگاهان
- ترجمه راستینو نام خدایت را صبح و شام (به عظمت) یاد کن.
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا
و از شب پس [با کسر (شکستن) انانیّت نفس] بر او سجده کن و او را در طویل شب تسبیح کن [یعنی بعضاً (قسمتی) طویل از شب، یا شب طبع که طول آن به قدر عمر است]
- ترجمه سلطانیو از شب پس بر او سجده کن و او را در (قسمتی) طویل (از) شب تسبیح کن
- ترجمه راستینو شب را برخی (در نماز) به سجده خدا پرداز و شام دراز به تسبیح و ستایش او صبح گردان.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ إِنَّ هَـؤُلَاءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا
همانا اینان [یعنی مشرکین یا منافقین ممتنع (امتناع کننده) از ولایت علی (ع)] عاجل (حاضر، دنیا) را دوست دارند [و لذلک به امر خداوند و نه به امر نبیّش (ص) ایتمار نمیکنند و منقاد نبیّ او (ص) و نه وصیّ او نمیشوند] و روز سنگینی را به ورای (امام، جلو، مُقبل) خود رها میکنند {مراد از ثقل (سنگینی) همان ثقل حساب او و ثقل شدائد آن و ثقل حسّاب (حسابرسان) آن است}
- ترجمه سلطانیهمانا اینان عاجل (حاضر، دنیا) را دوست دارند و روز سنگینی را به ورای (مُقبل) خود رها میکنند
- ترجمه راستیناین مردم کافر غافل همه دنیای نقد عاجل را دوست میدارند و آن روز (قیامت) سخت سنگین را به کلی از یاد میبرند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ نَّحْنُ خَلَقْنَاهُمْ وَشَدَدْنَا أَسْرَهُمْ وَإِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَا أَمْثَالَهُمْ تَبْدِيلًا
ما آنان را خلق کردیم و پیوندهایشان را محکم نمودیم [یعنی خلقتشان را یا مفاصل آنان را با اعصاب و اوتار (زردپی) یا الیاف معده و مثانه را تا آنکه با اختیار صاحب آن دو گشتند] و وقتی که بخواهیم [با اذهاب (بردن) آنها و جانشین قرار دادن اولادشان به جای آنها] با تبدیلی [آنها را] به امثال آنان تبدیل کنیم
- ترجمه سلطانیما آنان را خلق کردیم و پیوندهایشان را محکم نمودیم و وقتی که بخواهیم (با بردن آنها و جانشین قرار دادن اولادشان) با تبدیلی (آنها را) به امثال آنان تبدیل کنیم
- ترجمه راستینما اینان را آفریدیم و محکم بنیان ساختیم و هرگاه بخواهیم همه را فانی ساخته و مانندشان قوم دیگر خلق میکنیم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا
همانا این [یعنی ولایت علی (ع) یا قرآن ولایت او، یا این سوره که در آن ولایت ذکر شده] تذکّری است پس کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش اتّخاذ میکند
- ترجمه سلطانیهمانا این تذکّری است پس کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش اتّخاذ میکند
- ترجمه راستیناین آیات پند و تذکری است، پس هر که (سعادت و حسن عاقبت) بخواهد راهی به سوی خدای خود پیش گیرد.
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا
و [لکن] نمیخواهید، مگر آنکه خداوند بخواهد {چیزی از مکوّنات و از افعال بندگان و اخلاق آنها و ارادههای آنان و مشیّتهایشان جز به مباد (مقدّمات) هفتگانه به مشیّت از خداوند، و اراده کردن از او، و قدری از او سبحانه و قضائی و اذنی و اجلی و کتابی نمیباشد و اینکه مشیّت همان اضافهٔ اشراقیّهٔ او است که همان فعل او و کلمۀ او است، و اینکه هر چیزی از مبدعات و منشئات (ایجاد شدهها) و مخترعات و مکوّنات قوام وجودش مشیّت الله است، و اینکه مشیّت خداوند غیر محبّت او و رضای او است، و اینکه رضا و سخط (خشم) به منزلۀ صورت برای مشیّت است، و مشیّت مانند مادّه است و اینکه مشیّت عباد همان مشیّت خداوند است با ضمیمهٔ خصوصیّت اضافه به عباد و آیه معنی میدهد مگر در حالی که خداوند بخواهد، یا به سبب اینکه خداوند بخواهد، یا برای اینکه خداوند بخواهد، برای اینکه هر آنچه که عباد آن را میخواهند پس آن متقوّم به مشیّت خداوند است بلکه آن عین مشیّت الله است که بحسب اضافه محدود به حدود ممکنات گشته است} که خداوند دانا [میباشد که با علم خود به دقایق صنع و مصالح مصنوع مشیّت خویش را عین مشیّت بندگان قرار داد] و [از حیث لطف کردن در این صُنع از روی لطف که احدی آن را درک نمیکند بلکه ضدّ آن را توهّم میکنند و میگویند: خداوند امور بندگان و افعال آنها را به آنها واگذار کرده است] حکیم میباشد
- ترجمه سلطانیو (لکن) نمیخواهید، مگر آنکه خداوند بخواهد که خداوند دانا و حکیم میباشد
- ترجمه راستینو شما (کافران، راه حق را) نمیخواهید مگر خدای بخواهد (و به قهر شما را به این راه بدارد) ، که البته خدا دانا و به صلاح بندگان آگاه است.
- ترجمه الهی قمشهای٣١ يُدْخِلُ مَن يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِـمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا
کسی را که بخواهد [یعنی کسی را که دوست میدارد و از او راضی میشود] در رحمت خود داخل میکند و ستمگران، برای آنها عذابی دردناک آماده کرده است.
- ترجمه سلطانیکسی که بخواهد را در رحمت خود داخل میکند و ستمگران، برای آنها عذابی دردناک آماده کرده است.
- ترجمه راستینهر که را بخواهد در (بهشت) رحمت خود داخل گرداند و برای ستمکاران عالم عذاب دردناک مهیّا ساخته است.
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا
قسم به فرستادگان پیاپی [یعنی ملائکهٔ مرسلۀ (فرستاده شده) متتابع (پی در پی) برای تعذیب اهل دنیا و جحیم نفس یا ملائکهٔ مرسله برای معروف و احسان به بندگان با تعذیب اهل شرّ و فساد]
- ترجمه سلطانیقسم به فرستادگان پیاپی
- ترجمه راستینقسم به رسولانی که از پی هم (بر خیر و سعادت خلق) فرستاده شدند.
- ترجمه الهی قمشهای٣ وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا
و سوگند به نشر کنندگان به جهت نشر کردن [ملائکهٔ رحمت که علوم را در قلوب انبیاء و سایر بندگان نشر میکنند، و آنهایی که ابر را میآورند، و بادهای رحمت که ابرها را منتشر میکنند، و بارانها که گیاه را از زمین نشر میدهند و نفوس انبیاء (ع) که علوم و احکام را در بندگان نشر میدهند]
- ترجمه سلطانیو سوگند به نشر کنندگان به جهت نشر کردن
- ترجمه راستینقسم به آنان که (وحی حق و شرع الهی را در جهان) نیکو نشر میدهند.
- ترجمه الهی قمشهای٥ فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْرًا
پس القاء کنندگان ذکر [یعنی ملائکه و بادها یا ابرها یا بارانها یا انبیاء (ع) زیرا هر کدام از آنها قدرت خداوند و حکمت او در صُنعش را به یاد انسان میآورند]
- ترجمه سلطانیپس القاء کنندگان ذکر
- ترجمه راستینو قسم به آنان که ذکر (خدا و کتاب الهی) را (به انبیاء) وحی میکنند.
- ترجمه الهی قمشهای٦ عُذْرًا أَوْ نُذْرًا
از جهت عذر خواستن [یعنی به عنوان سبب برای نجاتشان] یا از جهت انذار کردن [یعنی ارجاءً (به جهت امید دادن) و تخویفاً (به جهت ترساندن) القاء ذکر میکنند] {و این فقرات به واردات الهیّه در عالم صغیر انسانی از الهامات و قبضها و بسطها و خوابهای منذر (بیم دهنده) و مبشّر (مژده دهنده) و بلایای وارده، و جبران آنها با الطاف الهی و خطورات و خیالات و سطوات (قدرتها) و رأفات (مهربانیها) و ملائکهٔ مرسلات به نبوّات و رسالات تفسیر شدهاند}
- ترجمه سلطانیاز جهت عذر خواستن یا از جهت انذار کردن
- ترجمه راستینتا عذر و حجت (نیکان) و بیم و تهدید (بدان) شود.
- ترجمه الهی قمشهای٧ إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ
همانا آنچه که [به آن] وعده داده میشوید [یعنی بعث و حساب، یا ثواب و عقاب] البتّه واقع میشود
- ترجمه سلطانیهمانا آنچه که (به آن) وعده داده میشوید البتّه واقع میشود
- ترجمه راستین(قسم به همه اینان) که آنچه (از ثواب و عقاب آخرت) به شما وعده دهند البته واقع خواهد شد.
- ترجمه الهی قمشهای١١ وَإِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ
و وقتی که رسولان تعیین وقت شوند [یعنی وقت حضور آنها برای شهادت یا برای بشارت و تخویف (ترساندن)، یا وقت ظهور آنها حین ظهور قائم یا قیامت رسید]
- ترجمه سلطانیو وقتی که رسولان تعیین وقت شوند
- ترجمه راستینو آن گاه که به رسولان، وقت (گواهی بر امتان) را اعلام کنند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ وَجَعَلْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَيْنَاكُم مَّاءً فُرَاتًا
و در آن کوههایی شامخ [ثابت طُوال (بلند قامت)] قرار دادیم و به شما آب گوارائی نوشاندیم
- ترجمه سلطانیو در آن کوههایی بلند قرار دادیم و به شما آب گوارائی نوشاندیم
- ترجمه راستینو در آن کوههای بلند برافراشتیم و (از ابر و باران) به شما آب زلال گوارا نوشانیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ انطَلِقُوا إِلَى مَا كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ
[یعنی به آنان گفته میشود] رهسپار شوید به آنچه [از عذاب] که آن را تکذیب میکردید
- ترجمه سلطانیرهسپار شوید به آنچه که آن را تکذیب میکردید
- ترجمه راستین(خطاب رسد: ای منکران) شما امروز به سوی آن دوزخی که تکذیب میکردید بروید.
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ انطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِي ثَلَاثِ شُعَبٍ
راه بیفتید به سوی سایهای [یعنی سایهٔ دود جهنّم] دارای سه شعبه {نفس امّارهٔ انسانی مظهر جهنّم، و هر آنچه از اوصاف رذیله که دارد شعبه و شعلهای از لهب (شراره) آن هستند، و همان سبب برای دخول در آن است، و اینکه اصل جمیع رذایل همان قوای سهگانه بهیمیّه و سبعیّه و شیطانیّه است، و اینکه آنها لهباتی (شرارههایی) از جحیم و ادخنه (دودها) از آن هستند که انسانیّت با آنها میسوزد، و مادام که انسان در دنیا است و به عنوان اسیر بر نفس امّاره میباشد به حرقت (سوختن) خویش مستشعر نمیشود و وقتی که مُرد آنچه که در دنیا از او به حالت مخفی بود آنگاه برای او متمثّل میشود و لهبات سهگانه و ادخنهٔ آن و ظلال (سایهها) ادخنهٔ آن برای او ظاهر میشود}
- ترجمه سلطانیراه بیفتید به سوی سایهای دارای سه شعبه
- ترجمه راستینبروید زیر سایه دودهای آتش دوزخ که از سه جانب (شما را) احاطه کند.
- ترجمه الهی قمشهای٣١ لَّا ظَلِيلٍ وَلَا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ
سایهبانی نیست [برای اینکه آن سایهٔ دود است و به حالت گرم میباشد نه به حالت سرد] و از شراره (آتش) بینیاز نمیسازد [یعنی از حرارت لهب مانند سایر سایهها مغنیّه (بینیاز کننده) از حرارت آفتاب نیست]
- ترجمه سلطانیسایهبانی نیست و از شراره (آتش) بینیاز نمیسازد
- ترجمه راستیننه بر سر شما سایه خواهد افکند و نه از شرار آتش هیچ نجاتتان خواهد داد.
- ترجمه الهی قمشهای٣٢ إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ
همانا آن شرری مانند ریشههای نخل پرتاب میکند {زیرا قوای سهگانه در دنیا خطرات (خطورات، در معرض مخاطره قرار گرفتن) و آمال و انانیّات را پرتاب میکنند، و در آخرت این به شرارههای بزرگ تمثّل مییابد}
- ترجمه سلطانیهمانا آن شرری مانند ریشههای نخل پرتاب میکند
- ترجمه راستینآن آتش هر شراری بیفکند شعلهاش مانند قصری است.
- ترجمه الهی قمشهای٣٨ هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاكُمْ وَالْأَوَّلِينَ
این روز جدایی [بین محقّ و مبطل، یا مؤمن و کافر، یا اهل جنّت و اهل آتش، یا روز قضاء و حکم] است که شما و پیشینیان را [در آن] جمع کردیم
- ترجمه سلطانیاین روز جدایی است که شما و پیشینیان را (در آن) جمع کردیم
- ترجمه راستیناین روز فصل (حکم و جدایی نیک و بد) است که شما را با همه در گذشتگان پیشین (به عرصه محشر) جمع گردانیدهایم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٣ كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
بخورید و بیاشامید گوارایتان باد به آنچه که عمل میکردید
- ترجمه سلطانیبخورید و بیاشامید گوارایتان باد به آنچه که عمل میکردید
- ترجمه راستینبخورید و بیاشامید که شما را گوارا باد به پاداش اعمال نیکی که در دنیا به جای میآوردید.
- ترجمه الهی قمشهای٤٦ كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُم مُّجْرِمُونَ
[در دنیا] بخورید و [در دنیا] اندکی بهره برید همانا شما مُجرمید
- ترجمه سلطانی(در دنیا) بخورید و اندکی بهره برید همانا شما مُجرمید
- ترجمه راستین(ای کافران شما هم که ایمان به لذّات روحانی و تنعّم و نشاط ابدی آخرت ندارید پس به خوی حیوانیت) بخورید و تمتّع برید به عمر کوتاه دنیا که شما بسیار مردم بزهکاری هستید.
- ترجمه الهی قمشهای٤٨ وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ
و وقتی که به آنها گفته شود رکوع کنید [یعنی نماز بگزارید یا تواضع کنید و انقیاد (فرمانبرداری) کنید] رکوع نمیکنند
- ترجمه سلطانیو وقتی که به آنها گفته شود رکوع کنید رکوع نمیکنند
- ترجمه راستینو هرگاه به آنها گفته شود که نماز و طاعت خدا را به جای آرید اطاعت نکنند.
- ترجمه الهی قمشهای٥٠ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ
پس بعد از آن به کدام سخن ایمان میآورند [یعنی به کدام حدیث (سخن) بعد از قرآن یا بعد از آنکه تو از امر آخرت و حشر و حساب و ثواب و عقاب آن را به تو گفتم، یا بعد از حدیث ولایت، یا بعد از این روز ایمان میآورند؟!].
- ترجمه سلطانیپس بعد از آن به کدام سخن ایمان میآورند.
- ترجمه راستین(این کافران) پس از آیات خدا (که آن را تکذیب کردند) باز به کدامین حدیث ایمان میآورند؟
- ترجمه الهی قمشهای