حزب شمارهٔ ۱۱۹


سورهٔ ۸۷- الأعلى

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى

خدای خود را که برتر [و بالاتر از همه] است [به پاکی و بی‌‌عیبی] ستایش کن {اعلى صفت اسم یا صفت ربّك می‌‌باشد یعنی نامی که خیلی برتر و ارجمندتر است یا خدای تو که برتر و بالاتر از همه است. ربّ به معنی پروردگار و پرورش دهنده است و بر نفس انسانی که مربّی بدن است و بر عقل که مربّی نفس و بدن است و بر ولیّ امر الهی که مربّی مردم است بحسب ظاهر یا باطن که او را ربّ در ولایت نیز گویند اطلاق می‌‌شود و همچنین بر ربّ الارباب که پرورش دهندهٔ همهٔ جهانیان است، و مراد از اسم ربّ اسم لفظی نیست بلکه اسم خارجی و عینی او می‌‌باشد و اسماء عینیه او دارای مراتب مختلفه و متفاوته می‌‌باشند از قبیل مراتب لطفیّهٔ انسانیّه و مراتب انبیاء و اوصیاء آنان و مراتب عقول و نفوس و سایر موجودات و بالاترین اسماء اسم جامع او است که از آن به مشیّت تعبیر می‌‌شود و بالاترین مراتب ربّ که ربّ مطلق است ربّ الارباب می‌‌باشد و سایر مراتب ربّ مضاف هستند، و مراد از تسبیح خواه نسبت به خداوند متعال و خواه نسبت به مطلق ربّ یا نسبت به اسم ربّ باشد، پاک کردن لطیفهٔ انسانیّه است از چرکین شدن به چرکینی‌‌های حیوانی و شیطانی زیرا همان لطیفه نیز از جهتی ربّ مضاف و مظهر خداوند است پس هم وجه خدایی و هم نام خدا می‌‌شود و از جهتی نیز ربّ محسوب می‌‌گردد}

- ترجمه سلطانی

خدای خود را که برتر (و بالاتر از همه) است (به پاکی و بی‌عیبی) ستایش کن

- ترجمه راستین

(ای رسول ما) نام خدای خود را که برتر و بالاتر (از همه موجودات) است به پاکی یاد کن.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى

[آن خدایی] که خلق کرد {اسماء عینیه او واسطه برای خلقت موجودات می‌‌باشند و به اذن او خلق می‌‌کنند} و [بین اعضاء] تناسب قرار داد [یعنی جمیع اعضاء و اجزای مخلوق خود را آنطور که شایسته است قرار داده و متناسب خلق نموده]

- ترجمه سلطانی

(آن خدایی) که خلق کرد و (بین اعضاء) تناسب قرار داد

- ترجمه راستین

آن خدایی که (عالم را) خلق کرد و (همه را) به حد کمال خود رسانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى

و [برای هر موجودی کمال و مرتبه‌‌ای] مقدّر کرد و [او را بدان] هدایت نمود [آن خدایی که برای هر موجودی کمال خاصّ و غایت و مقصد مخصوصی مقدّر فرموده و او را به سوی آن کمال و غایت هدایت نموده]

- ترجمه سلطانی

و (برای هر موجودی کمال و مرتبه‌ای) مقدّر کرد و (او را بدان) هدایت نمود

- ترجمه راستین

آن خدایی که (هر چیز را) قدر و اندازه‌ای داد و (به راه کمالش) هدایت نمود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ وَالَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعَى

و گیاهان سبز [و خرّم] از زمین رویانید [آن خدایی که اشجار و نباتات را برای چریدن بیرون آورد هم در عالم کبیر و هم در عالم صغیر یعنی پس از آنکه اشیاء را به کمال مخصوص و مقصود معیّن آنها راهنمائی فرمود وسائل رسیدن آنها را به آن کمال نیز مهیّا و در عالم صغیر هم همهٔ قوی و خواهش‌‌های پنهانی وجود انسان را به منصهٔ بروز آورد]

- ترجمه سلطانی

و گیاهان سبز (و خرّم) از زمین رویانید

- ترجمه راستین

آن خدایی که گیاه را سبز و خرم از زمین برویانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى

و سپس آنها را خشک [و سیاه] گردانید [یعنی آنها را برگ خشک و سیاه مانند کف و خسی که روی سیل دیده می‌‌شود قرار داد و این مثالی است برای زندگانی دنیوی و ایجاد قوی و مدارک و خواهش‌‌ها و امیال نفسانی، سپس خشک شدن و از بین رفتن آنها به مرگ اختیاری یا اضطراری]

- ترجمه سلطانی

و سپس آنها را خشک (و سیاه) گردانید.

- ترجمه راستین

و آن گاه خشک و سیاهش گردانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسَى

ما [آیات خود را] بر تو می‌‌خوانیم که فراموش نکنی [یعنی پس از خشک شدن چراگاه قوا و مدارک انسانی به موت اختیاری البتّه بر تو می‌‌خوانیم یا بزودی بر تو می‌‌خوانیم آیات احکام قالبی ظاهری و حکم قلبی باطنی را که بعد از آن فراموش نکنی زیرا آنچه باعث نسیان و فراموشی می‌‌شود خارج شدن از عالم علم و حفظ است که عالم روح باشد و سبب خروج از عالم علم و تذکّر، همان قوای ظاهری انسانی و مدارک و مشتهیات آنها است و هرگاه ما آنها را خشک و سیاه قرار دهیم که قابل استفاده نباشند علّتی برای از بین رفتن ذکر و آمدن غفلت وجود نداشته پس نسیان نخواهد بود، و زود است ما همهٔ آنچه را ممکن است بر تو بخوانیم، یا زود است ما بر تو بخوانیم که فراموش نکنی هیچ چیز را]

- ترجمه سلطانی

ما (آیات خود را) بر تو می‌خوانیم که فراموش نکنی

- ترجمه راستین

ما تو را قرائت آیات قرآن چندان آموزیم که هیچ فراموش نکنی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى

مگر آنچه را خداوند بخواهد که او دانای پیدا و پنهان است [یعنی نام خدای خود را تسبیح بگو هم پیدا و هم پنهان یا به اعمال ظاهر و باطن خود زیرا خداوند می‌‌داند هر پیدا و پنهان را]

- ترجمه سلطانی

مگر آنچه را خداوند بخواهد که او دانای پیدا و پنهان است

- ترجمه راستین

مگر آنچه خدا خواهد (که از یادت برد) که او به امور آشکار و پنهان عالم آگاه است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ وَنُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَى

و تو را مهیّا [و نرم] می‌‌گردانیم برای آسانترین راه [در حفظ وحی یا برای راه سهل و آسان توفیق می‌‌دهیم، یعنی تو را نرم می‌‌کنیم و آسان می‌‌گردانیم توجّه تو را به جهت چپ که جهت کثرات و مادیّات است زیرا تو از کثرات منزجر بودی و از آنها فرار می‌‌نمودی و نگران بودی، پس از آنکه قوای وجودی تو را خداوند ظاهر فرمود و بیرون آورد و سپس آنها را خشک نمود تو به همان اندازه که به خداوند مأنوس هستی به کثرات نیز ظاهراً توجّه داری زیرا آنها را مظاهر خداوند می‌‌بینی و توجّه به آنها و سخن گفتن دربارهٔ آنها بر تو آسان می‌‌شود]

- ترجمه سلطانی

و تو را مهیّا (و نرم) می‌گردانیم برای آسانترین راه (در حفظ وحی یا برای راه سهل و آسان توفیق می‌دهیم).

- ترجمه راستین

و ما تو را بر طریقه (شریعت سهل و) آسان موفق می‌داریم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى

[هرگاه حالت تو برای توجّه به کثرات مهیّا شد خلق را به خدا و احکام او و روز بازپسین و بهشت و دوزخ برای تکمیل آنها یادآور شو] پس یادآوری کن [و خداوند را به خاطر آنها بیاور] اگر یادآوری سودی داشته باشد

- ترجمه سلطانی

پس یادآوری کن (و خداوند را به خاطر آنها بیاور) اگر یادآوری سودی داشته باشد

- ترجمه راستین

پس (به آیات الهی خلق را) متذکر ساز اگر سودمند افتد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَى

البتّه هر که [از خداوند] ترس داشته باشد یاد خواهد کرد [و متنبّه خواهد شد]

- ترجمه سلطانی

البتّه هر که (از خداوند) ترس داشته باشد یاد خواهد کرد (و متنبّه خواهد شد)

- ترجمه راستین

البته هر که خدا ترس باشد (به این تذکر) پند می‌گیرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى

ولی شخص شقی [و بدبخت‌‌تر]

- ترجمه سلطانی

ولی شخص شقی (و بدبخت‌تر)

- ترجمه راستین

و آن که شقی‌ترین مردم است از آن دوری گزیند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرَى

که در آتش بزرگ [روز قیامت] فرو می‌‌رود [از یادآوری] دوری می‌‌کند

- ترجمه سلطانی

که در آتش بزرگ (روز قیامت) فرو می‌رود (از یادآوری) دوری می‌کند

- ترجمه راستین

همان کس که عاقبت به آتش بسیار سخت دوزخ در افتد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى

او نه [در آتش] می‌‌میرد و نه زنده است

- ترجمه سلطانی

او نه (در آتش) می‌میرد و نه زنده است.

- ترجمه راستین

و در آن دوزخ نه بمیرد (تا راحت شود) و نه زنده ماند (و برخوردار از زندگانی باشد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى

به تحقیق رستگار است هر که خود را پاک گرداند

- ترجمه سلطانی

به تحقیق رستگار است هر که خود را پاک گرداند

- ترجمه راستین

حقّا فلاح و رستگاری یافت آن کسی که تزکیه نفس کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى

و خدای خود را یاد کند و به سوی او نماز [و نیاز] آورد [و بر زبان خود نام پروردگار خود را یا ربّ مضاف که ربّ ولایتی (پیغمبر یا جانشین او) باشد بیاورند و بر او درود بفرستند و اللّهم صلّ علیه یا صلوات الله علیه بگویند یا نام ربّ مطلق را یعنی اسم نقش قلبی او یا نام مثالی خیالی یا نام عینی او را به خاطر بیاورد و برای او نماز بخواند یا متوجّه وجه غیب بشود و رو به کمال رود یا آنکه نام خدای خود را به همان تکبیراتی که برای پیش از نماز عید رسیده ببرد سپس نماز عید را بجای آورد یا نام خدای خود را در تکبیرهٔ الاحرام افتتاحی نماز است ببرد و نماز خود را بدان شروع نماید یا نام ربّ مضاف را که امام است ببرد به این طریق که امام را پیش از شروع به نماز در جلو چشم خود آورده و او را شفیع قرار دهد سپس شروع به نماز کند که رسیده است که موقعی که می‌‌خواهی تکبیرهٔ الاحرام بگوئی پیغمبر را به خاطر بیاور و یکی از ائمّه را جلوی چشم قرار ده]

- ترجمه سلطانی

و خدای خود را یاد کند و به سوی او نماز (و نیاز) آورد

- ترجمه راستین

و به ذکر نام خدا به نماز و طاعت پرداخت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا

ولی شما زندگی [مادّی و] دنیوی را ترجیح می‌‌دهید

- ترجمه سلطانی

ولی شما زندگی (مادّی و) دنیوی را ترجیح می‌دهید

- ترجمه راستین

(اما شما مردم از جهل و غفلت از پی این سعادت نروید) بلکه زندگانی دنیا را بگزینید و عزیز دارید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى

[در صورتی که] آخرت بهتر و باقی‌‌تر است

- ترجمه سلطانی

(در صورتی که) آخرت بهتر و باقی‌تر است

- ترجمه راستین

در صورتی که منزل آخرت بسی بهتر و پاینده‌تر (از دنیای چند روزه) است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ إِنَّ هَذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَى

و این [موضوع] در کتاب‌‌های آسمانی پیشین

- ترجمه سلطانی

و این (موضوع) در کتاب‌های آسمانی پیشین

- ترجمه راستین

این گفتار به حقیقت در کتب پیشین ذکر شده.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى

[نیز مانند] کتاب ابراهیم و موسی [همچنین مذکور] است [یعنی این رستگاری که برای هر که تزکیّه کند و نام خدای خود را به خاطر آورد و نماز بخواند می‌‌باشد، یا بهتر بودن و باقی‌‌تر بودن آخرت در کتب آسمانی پیشینیان نیز همچون کتاب ابراهیم (ع) و موسی (ع) مذکور است].

- ترجمه سلطانی

(نیز مانند) کتاب ابراهیم و موسی (همچنین مذکور) است.

- ترجمه راستین

بخصوص در صحف ابراهیم و تورات موسی (مفصل بیان گردیده است).

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۸۸- الغاشية

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ

آیا داستان غاشیه به تو آمد {غاشيه داهیّه (مصیبت) است که عموم افراد مردم را شامل می‌‌شود، یا شامل جمیع اعضای انسان و اجزای او می‌‌شود، و مراد از آن شدائد (سختی‌‌ها) قیامت یا خود روز قیامت یا شدائد جهنّم است}

- ترجمه سلطانی

آیا داستان غاشیه (هنگامۀ مصیبت فراگیر) به تو آمد

- ترجمه راستین

(ای رسول ما) آیا خبر هولناک قیامت و بلیّه عالم گیر محشر بر تو حکایت شده است؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ

در آنروز چهره‌‌هایی [از عذاب] فروتن (ذلیل، زبون شده)

- ترجمه سلطانی

در آنروز چهره‌هایی (از عذاب) فروتن

- ترجمه راستین

که آن روز رخسار گروهی (کافر و متکبر) ترسناک و ذلیل باشد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ

عمل کنندهٔ رنج کشیده هستند {مراد از وجوه، وجوه (چهره‌‌ها) ابدان یا اشراف مردم است، و معنی می‌‌دهد وجوه در دنیا عاملۀ اعمالى بودند که می‌‌پنداشتند که برای آنها حسنات هست و در اعمال آن ناصبه (رنج کشیده) بودند در آنروز خاشعه (فروتن) ذلیله (زبون) هستند که نه عمل کردنش و نه رنج بردنش در عمل کردن آن به آنها نفع نمی‌‌رساند، برای اینکه آنان اصحاب آرائی و اهوائی بودند، یا معنی می‌‌دهد چهره‌‌هایی که در آنروز در جهنّم خاشعۀ عامله (کارگر) هستند، زیرا آنان مکلّف می‌‌شوند که کوهی از آهن را بالا ببرند، یا معنی می‌‌دهد عامله در دنیا ناصبه (خسته شده) در آخرت است}

- ترجمه سلطانی

عمل کنندهٔ رنج کشیده هستند

- ترجمه راستین

و همه کارشان رنج و مشقّت است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ تَصْلَى نَارًا حَامِيَةً

در آتش سوزانی [در غایت حرارت نسبت به آتش دنیا] در می‌‌آیند

- ترجمه سلطانی

در آتش سوزانی در می‌آیند

- ترجمه راستین

به آتش فروزان دوزخ در آیند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ تُسْقَى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ

از چشمه‌‌ای داغ [در حرارت به غایت آن رسیده] نوشانده می‌‌شوند

- ترجمه سلطانی

از چشمه‌ای داغ نوشانده می‌شوند

- ترجمه راستین

از چشمه آب گرم جهنم آبشان نوشانند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ لَّيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِيعٍ

خوراکی جز از ضریع (عوسج) ندارند {ضریع در لغت نوعی از خار است که به آن شبرق گفته می‌‌شود و آن اخبث (خبیث‌‌ترین) طعام و ابشع (گلوگیرترین) آن است که جنبنده‌‌ای آن را نمی‌‌چرد و در جهنّم چیزی امّر (تلخ‌‌تر) از صبر و انتن (گنده‌‌بو‌‌تر) از جیفه (مردار) و احرّ (گرم‌‌تر) از آتش است} {گفته شده آنان کسانی هستند که با دین خدا مخالفت کردند و نماز خواندند و روزه گرفتند و نصب عداوت بر امیر المؤمنین کردند عمل کردند و نصب کردند و از آنان چیزی از افعالشان قبول نمی‌‌شود و چهره‌‌های آنها با آتش سوزان سوزانده می‌‌شود}

- ترجمه سلطانی

خوراکی جز از عوسج (گیاهی خاردار سمّی خشک) ندارند

- ترجمه راستین

طعامی غیر ضریع دوزخ (که علفی بد طعم و بوست) غذای آنها نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ لَّا يُسْمِنُ وَلَا يُغْنِي مِن جُوعٍ

که نه فربه می‌‌کند و نه از گرسنگی بی‌‌نیاز می‌‌نماید

- ترجمه سلطانی

که نه فربه می‌کند و نه از گرسنگی بی‌نیاز می‌نماید

- ترجمه راستین

که آن طعام (هر چه خورند) نه فربه‌شان کند و نه سیرشان گرداند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ

در آنروز چهره‌‌هایی شاداب [و آنان اتباع امیر المؤمنین (ع)] هستند

- ترجمه سلطانی

در آنروز چهره‌هایی شاداب هستند

- ترجمه راستین

جمعی دیگر رخسارشان شادمان و خندان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ لِّسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ

برای کوشش خویش خشنودند

- ترجمه سلطانی

برای کوشش خویش خشنودند

- ترجمه راستین

از سعی و کوشش خود (در طاعت خدا) خشنودند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ

در جنّتی برین هستند

- ترجمه سلطانی

در جنّتی برین هستند

- ترجمه راستین

در بهشت بلند مرتبت مقام عالی یافته‌اند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ لَّا تَسْمَعُ فِيهَا لَاغِيَةً

که در آنجا سخن بیهوده نمی‌‌شنوند {لغو و لاغیه، سَقط (کم ارزش) و آنچه از کلام و غیر آن است که به آن اعتناء نمی‌‌شود است}

- ترجمه سلطانی

که در آنجا سخن بیهوده نمی‌شنوند

- ترجمه راستین

و در آنجا هیچ سخن زشت و بیهوده نشنوند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ فِيهَا عَيْنٌ جَارِيَةٌ

در آن چشمه‌‌ای جاری شده [احسن (بهتر) و ابهی (زیباتر)] هست [و آب آن گواراتر از چشمۀ واقفه (راکد) است، و جریان چشمه‌‌های جنّت در اخادید (شیارها، شکاف‌‌ها) نیست بلکه آن به ارادۀ مالک آنها است، که هرگاه اراده کند بر هر مکان که بخواهد آن را جارى می‌‌سازد]

- ترجمه سلطانی

در آن چشمه‌ای جاری شده هست

- ترجمه راستین

در آن بهشت چشمه‌ها (ی آب زلال و گوارا) جاری است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ فِيهَا سُرُرٌ مَّرْفُوعَةٌ

در آنجا تخت‌‌های بلند هست

- ترجمه سلطانی

در آنجا تخت‌های بلند هست

- ترجمه راستین

و هم آنجا تختهای عالی و کرسیهای بلند پایه نهاده‌اند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ وَأَكْوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ

و [بر اطراف چشمه‌‌های جاریه] تُنگ‌‌های قرار داده شده

- ترجمه سلطانی

و تُنگ‌های قرار داده شده

- ترجمه راستین

و قدحهای بزرگ (بهترین شراب) گذاشته‌اند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ

و بالش‌‌هایی کنار هم چیده شده [بر هیئت مجالس پادشاهان بعضی از آنها به بعضی دیگر متّصل است]

- ترجمه سلطانی

و بالش‌هایی کنار هم چیده شده

- ترجمه راستین

و مسند و بالشهای لطیف مرتب داشته‌اند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ وَزَرَابِيُّ مَبْثُوثَةٌ

و قالی‌‌هایی پهن (گسترانده) شده

- ترجمه سلطانی

و قالی‌هایی پهن شده

- ترجمه راستین

و فرشهای عالی گرانبها گسترده‌اند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ

آیا پس به شتر نظر نمی‌‌کنند که چگونه خلق شد [خدای تعالی آن را عظیم الجثّه خلق کرد به حیثی که بارهای سنگین را حمل می‌‌کند، بر بار می‌‌خوابد، و با بار بلند می‌‌شود، و گرسنگی و تشنگی را تحمّل می‌‌کند تا آنکه بر قطع (طی کردن) مفاوز (صحراها) دور قوّت بدارد، با جثّۀ بزرگش منقاد اطفال است، طویل العنق (گردن دراز) است تا آنکه بر آن بیاید که گیاه را ایستاده بچرد بدون حاجت به بروک (خوابیدن شتر) که هر آنچه که از زمین می‌‌روید را بچرد تا آنکه برای آن در هر صقعی (ناحیه‌‌ای) از زمین بقاء یابد]

- ترجمه سلطانی

آیا پس به شتر نظر نمی‌کنند که چگونه خلق شد

- ترجمه راستین

آیا مردم در خلقت شتر نمی‌نگرند که چگونه (به انواع حکمت و منفعت برای بشر) خلق شده است؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ وَإِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ

و به آسمان که چگونه بر افراشته شده [و در بالا بودن آن تولید موالید و تعیّش (زندگانی) آنها و بقای آنها هست زیرا همه منوط به تأثیر کواکب و تأثیر اشعه پراکندن آنها هستند، و اگر این بلندی نبود این تأثیرات اثر نمی‌‌کرد]

- ترجمه سلطانی

و به آسمان که چگونه بر افراشته شده

- ترجمه راستین

و در خلقت کاخ بلند آسمان فکر نمی‌کنند که چگونه آن را بر افراشته‌اند؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ

و به کوه‌‌ها که چگونه نصب شده‌‌اند [و در نصب آنها تهیّهٔ اسباب معاش شما از تولید معادن در آنها، و پهن کردن دامنۀ آنها، و تکوّن (درست شدن) آب تحت آنها و سهولت جریان چشمه‌‌ها و قنوات از آنها هست]

- ترجمه سلطانی

و به کوه‌ها که چگونه نصب شده‌اند

- ترجمه راستین

و کوهها را نمی‌بینند که چگونه بر زمین کوبیده‌اند؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ

و به زمین که چگونه گسترده شده [و در تسطیح آن سهولت تولید موالید و سهولت تعیّش شما هست]

- ترجمه سلطانی

و به زمین که چگونه گسترده شده

- ترجمه راستین

و به زمین نظر نمی‌کنند که چگونه گسترده‌اند؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ

پس [وقتی که حال کفّار چنین و حال مؤمنین چنان می‌‌باشد و ادلّه بر آن بسیار است پس به مؤمنین از جهت ترغیب در آنچه که خداوند برای ایشان آماده کرده و به کافران از جهت تحذیر از آنچه که با بدی اعمالشان به آن مبتلا می‌‌شوند] یادآوری کن جز این نیست که تو تذکّر دهنده‌‌ای [یعنی شأن تو بحسب رسالتت تذکير (یادآوری کردن) است چه بشنوند یا نشنوند]

- ترجمه سلطانی

پس یادآوری کن جز این نیست که تو تذکّر دهنده‌ای

- ترجمه راستین

پس خلق را (به حکمتهای الهی) متذکر ساز که وظیفه پیغمبری تو غیر از این نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ

تو متسلّط (دست یابنده و غلبه کننده) بر آنها نیستی

- ترجمه سلطانی

تو متسلّط (دست یابنده و غلبه کننده) بر آنها نیستی

- ترجمه راستین

تو مسلط و توانا بر (تبدیل کفر و ایمان) آنها نیستی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ إِلَّا مَن تَوَلَّى وَكَفَرَ

مگر کسی که روی گرداند و کفر ورزید [یعنی تو به عنوان مسلّط بر آنان نیستی نه بحسب ابدان آنها که با آنان بجنگی و آنها را مجبور بر قبول کنی و نه بحسب ارواح آنان که در آنان بحسب مرتبۀ رسالتت تصرّف کنی و آنان را از آنچه که آنان بر آن هستند تغییر دهی مگر کسی که روی بگرداند زیرا تو بحسب رسالتت بحسب بدنش بر او مسلّطی، که با او بجنگی و او را مجبور بر قبول تذکیر (یادآوری) کنی]

- ترجمه سلطانی

مگر کسی که روی گرداند و کفر ورزید

- ترجمه راستین

جز آنکه هر کس (پس از تذکر) روی از حق بگرداند و کافر شود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَكْبَرَ

پس خداوند او را به عذاب بزرگتر [یعنی عذاب قتل و اسر (اسارت) و نهب (غارت) بر دست تو در دنیا و عذابى بزرگتر از آن نیست، یا خداوند او را در آخرت با عذاب اکبر و همان عذاب در آتش] عذاب می‌‌کند

- ترجمه سلطانی

پس خداوند او را به عذاب بزرگتر عذاب می‌کند

- ترجمه راستین

او را خدا به عذابی بزرگ (در دوزخ) معذب کند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ

قطعاً بازگشت آنها به سوی ما است

- ترجمه سلطانی

قطعاً بازگشت آنها به سوی ما است

- ترجمه راستین

البته باز گشت آنها به سوی ماست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُم

سپس همانا حساب آنان بر ما است.

- ترجمه سلطانی

سپس همانا حساب آنان بر ما است.

- ترجمه راستین

آن گاه حسابشان بر ما خواهد بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۸۹- الفجر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ وَالْفَجْرِ

سوگند به سپیده دم

- ترجمه سلطانی

سوگند به سپیده دم

- ترجمه راستین

قسم به صبحگاه (هنگامی که خدا جهان را به نور خورشید تابان روشن می‌سازد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ وَلَيَالٍ عَشْرٍ

و شب‌‌های دهگانه {یعنی دههٔ ذی الحجّه و گفته شده دههٔ آخر از رمضان و گفته شده آن دهه‌‌ای است که موسی (ع) با آن سی روز را تمام کرد}

- ترجمه سلطانی

و شب‌های دهگانه

- ترجمه راستین

و قسم به ده شب (اول ذیحجه که بندگان خدا به دعا و ذکر مشغولند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ

و زوج و فرد

- ترجمه سلطانی

و زوج و فرد

- ترجمه راستین

قسم به حق جفت (که کلیه موجودات عالم است) و به حقّ فرد (که ذات یکتای خداست).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ

و شب وقتی که حرکت می‌‌کند {مراد از شب مطلق شب یا شب مزدلفه است زیرا حاجی در اوّل آن از عرفات به سوی مزدلفه و در آخر آن و اوّل روز آن از مزدلفه به سوی منی سیر می‌‌کند}

- ترجمه سلطانی

و شب وقتی که حرکت می‌کند

- ترجمه راستین

و قسم به شب تار هنگامی که برود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ هَلْ فِي ذَلِكَ قَسَمٌ لِّذِي حِجْرٍ

آیا در آن برای اندیشمند [نیاز به] سوگند است؟ [یعنی که صاحب عقل می‌‌داند که این اشیاء که خداوند به آنها سوگند یاد کرده اشیاء عظیم شریفه هستند که در آنها دلالاتی به وجوه عدیده بر علم او و حکمت او و قدرت او و عنایت او تعالی به خلقش هست و اگرچه غیر اندیشمند این سوگندها را به چیزی نمی‌‌بیند (نمی‌‌شمرد)]

- ترجمه سلطانی

آیا در آن برای اندیشمند (نیاز به) سوگند است؟

- ترجمه راستین

آیا در این امور که (قسم به آنها یاد شد) نزد اهل خرد لیاقت سوگند نیست؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ

[حتماً کسانی که در زمین فساد می‌‌کنند را هلاک می‌‌کنیم] آیا ندیدی پروردگارت با [قوم] عاد چه کرد {عاد اسم برای قوم هود است که به اسم پدرشان نامیده شده‌‌اند زیرا با عنوان عاد دو عاد بود، عاد اولی، و عاد اخری}

- ترجمه سلطانی

آیا ندیدی پروردگارت با (قوم) عاد چه کرد

- ترجمه راستین

آیا ندیدی که خدای تو با عاد (قوم هود) چه کرد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ

ارم {نام دیگری برای عاد است، یا آن اسم جدّ عاد است، یا آن اسم سام بن نوح است؛ زیرا عاد فرزند عوص بن آدم بن سام بن نوح (ع) بود، و قوم هود اولاد عاد بودند که به اسم جدّشان و پدرشان نامیده شده‌‌اند، یا آن اسم برای قبیلهٔ هود است} ذات العماد {عِماد شجاعان از لشکر و بناهای بلند و ستون و خرگاه است، و اهل عماد اهل خیمه بودند}

- ترجمه سلطانی

ارم ذات العماد (عِماد شجاعان از لشکر و بناهای بلند و ستون و خرگاه است)

- ترجمه راستین

و نیز به اهل شهر ارم (یا قوم ارم) که صاحب قدرت و عظمت بودند چگونه کیفر داد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ

که مثل آن در بلاد (شهرها، سرزمین‌‌ها) خلق نشد

- ترجمه سلطانی

که مثل آن در بلاد (شهرها، سرزمین‌ها) خلق نشد

- ترجمه راستین

در صورتی که مانند آن شهری (در استحکام و بزرگی و تنعّم) در بلاد عالم ساخته نشده بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ

و با [قوم] ثمود که صخره‌‌ها را بریدند [یعنی صخره‌‌ها را حفر کردند و آنها را تراشیدند تا خانه‌‌هایی بناء کنند] در واد {یعنی وادی القری دره‌‌ای در شمال غربی مدینه}

- ترجمه سلطانی

و با (قوم) ثمود که صخره‌ها را بریدند در واد (وادی القری دره‌ای در شمال غربی مدینه)

- ترجمه راستین

و نیز به قوم ثمود که در دل آن وادی سنگ را شکافته و کاخها بر خود از سنگ می‌ساختند چه کیفر سخت داد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ

و با فرعون ذی الأوتاد (دارندهٔ میخ‌‌ها)

- ترجمه سلطانی

و با فرعون ذی الأوتاد (دارندهٔ میخ‌ها)

- ترجمه راستین

و نیز فرعون (و فرعونیان) را که صاحب قدرت و سپاه بسیار بود (چگونه به دریای هلاک غرق نمود).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ

که در بلاد طغیان کردند

- ترجمه سلطانی

که در بلاد طغیان کردند

- ترجمه راستین

آنان که در روی زمین ظلم و طغیان کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ

و در آنجا فساد را زیاد کردند

- ترجمه سلطانی

و در آنجا فساد را زیاد کردند

- ترجمه راستین

و بسیار فساد و فتنه انگیختند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ

پس پروردگارت تازیانه عذاب را بر آنان وارد آورد

- ترجمه سلطانی

پس پروردگارت تازیانه عذاب را بر آنان وارد آورد

- ترجمه راستین

تا آنکه خدای تو بر آنها تازیانه عذاب پی در پی فرستاد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ

همانا پروردگار تو البتّه در کمینگاه است

- ترجمه سلطانی

همانا پروردگار تو البتّه در کمینگاه است

- ترجمه راستین

خدای تو البته در کمینگاه (ستمکاران) است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُـولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ

و امّا انسان وقتی که پروردگارش او را ابتلاء نماید آنگاه او را اکرام نماید و به او نعمت دهد آنگاه می‌‌گوید پروردگارم مرا گرامی داشت [یعنی از نعمت خُرسند می‌‌شود و می‌‌پندارد که نعمت، کرامت از خداوند برای او است و حال آنکه گاهی به عنوان استدراج و به عنوان نقمت می‌‌باشد]

- ترجمه سلطانی

و امّا انسان وقتی که پروردگارش او را ابتلاء نماید آنگاه او را اکرام نماید و به او نعمت دهد آنگاه می‌گوید پروردگارم مرا گرامی داشت

- ترجمه راستین

اما انسان (کم ظرف ضعیف بی صبر) چون خدا او را برای آزمایش و امتحان کرامت و نعمتی بخشد در آن حال (مغرور ناز و نعمت شود و) گوید: خدا مرا عزیز و گرامی داشت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُـولُ رَبِّي أَهَانَنِ

و امّا وقتی که او را ابتلاء نماید پس رزق او را بر او تنگ گیرد آنگاه می‌‌گوید پروردگارم مرا خوار کرد [برای اینکه او نعمت را در غیر نعم صوری نمی‌‌پندارد و می‌‌پندارد که کرامت و نعمت و عزّت جز همان که در نعم صوری است نیست]

- ترجمه سلطانی

و امّا وقتی که او را ابتلاء نماید پس رزق او را بر او تنگ گیرد آنگاه می‌گوید پروردگارم مرا خوار کرد

- ترجمه راستین

و چون او را باز برای آزمودن تنگ روزی کند (دلتنگ و غمین شود و) گوید: خدا مرا خوار گردانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ كَلَّا بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ

چنین [یعنی توسعه و تقتیر (تنگی معاش) بنابر آنچه که می‌‌پندارید] نیست بلکه شما به یتیم ارج نمی‌‌نهید

- ترجمه سلطانی

چنین نیست بلکه شما به یتیم ارج نمی‌نهید

- ترجمه راستین

چنین نیست بلکه (به گناه بخل و طمع خوار شوید چون) هرگز یتیم نوازی نکنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ

و همدیگر را بر اطعام مسکین تشویق (ترغیب) نمی‌‌کنید

- ترجمه سلطانی

و همدیگر را بر اطعام مسکین ترغیب نمی‌کنید

- ترجمه راستین

و فقیر را بر سفره طعام خود به میل و رغبت ننشانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَّمًّا

و ارث را با خوردنی یکجا می‌‌خورید

- ترجمه سلطانی

و ارث را با خوردنی یکجا می‌خورید

- ترجمه راستین

و مال ارث را به تمامی می‌خورید (و مراعات حق وارثان ضعیف مانند زنان و دختران و صغیران را نمی‌کنید).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا

و مال را با دوست داشتنی زیاد دوست می‌‌دارید

- ترجمه سلطانی

و مال را با دوست داشتنی زیاد دوست می‌دارید

- ترجمه راستین

و سخت فریفته و مایل به مال دنیا می‌باشید (و به ثواب آخرت هیچ نمی‌پردازید).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا

چنین نیست، وقتی که زمین کوبیده شود کوبیدهٔ کوبیده

- ترجمه سلطانی

چنین نیست، وقتی که زمین کوبیده شود کوبیدهٔ کوبیده

- ترجمه راستین

چنین نیستت (که دنیا طلبان پندارند روز قیامتی نیست) روزی کهه (از زلزله پی در پی) زمین به کلی خرد و متلاشی شود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا

و ربّ (مضاف) تو {که همان قائم در وجود تو است و صوفیّه آن را فکر و حضور و سکینه نامیده‌‌اند و آن ملکوت ولیّ امر است، و بر سالک ظاهر نمی‌‌شود مگر بعد از موت اختیاری او، و وقتی که جمیع آثار قیامت در عالم صغیر او و جمیع آنچه که از علائم ظهور قائم (ع) و آثار او در اخبار وارد شده ظاهر شد ظاهر می‌‌شود و مؤیّد به ملائکه می‌‌باشد و حین ظهور او و بعد از آن ملک بر سالک ظاهر می‌‌شود} و ملائکه صف به صف بیایند {مراد این است که ملائکه در صفوف عدیده بحسب مراتبشان در قرب و بُعد می‌‌آیند}

- ترجمه سلطانی

و ربّ تو و ملائکه صف به صف بیایند

- ترجمه راستین

و (آن هنگام امر) خدا و فرشتگان صف در صف به عرصه محشر آیند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى

و در آنروز جهنّم را بیاورد {زیرا ولیّ امر او بصیرت اخروی او را باز می‌‌کند بر او ظاهر است و می‌‌بیند آنچه را که غیر او نمی‌‌بینند، پس جهنّم و انواع عقبات آن و عقوبات آن را می‌‌بیند، و ایضاً جنان و انواع نعیم آن را می‌‌بیند}، در آنروز انسان یادآور می‌‌شود [یعنی به خیرش و شرّش متذکّر می‌‌شود، و اینکه کدام اعمال به عنوان نافع بوده و کدامیک به عنوان مضرّ لکن آن تذکر به او نفع نمی‌‌رساند] و کجا ذکری [نافعه] دارد

- ترجمه سلطانی

و در آنروز جهنّم را بیاورد، در آنروز انسان یادآور می‌شود و کجا ذکری (نافعه) دارد

- ترجمه راستین

و آن روز جهنم را (پدید) بیاورند، همان روز آدمی متذکر کار خود گردد، و آن تذکر چه سود به حال او بخشد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ يَقُـولُ يَالَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي

می‌‌گوید ای کاش برای [انتفاعم در] حیاتم [در آخرت] اقدامی کرده بودم

- ترجمه سلطانی

می‌گوید ای کاش برای حیاتم (در آخرت) اقدامی کرده بودم

- ترجمه راستین

(با حسرت و ندامت) گوید: ای کاش برای زندگانی ابدی امروزم کار خیری انجام می‌دادم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ فَيَوْمَئِذٍ لَّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ

پس در آنروز احدی همچون عذاب کردن او عذاب نمی‌‌کند

- ترجمه سلطانی

پس در آنروز احدی همچون عذاب کردن او عذاب نمی‌کند

- ترجمه راستین

و آن روز به مانند عذاب خدا هیچ کس عذاب نکند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ وَلَا يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ

و احدی همچون به بند کشیدن او به بند نمی‌‌کشد

- ترجمه سلطانی

و احدی همچون به بند کشیدن او به بند نمی‌کشد

- ترجمه راستین

و به مانند به بند هلاک کشیدن او هیچ کس به بند نکشد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ يَاأَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ

ای نفس مطمئن شده {نفس انسان دارای مراتب و درجاتی عدیده است و امّهات مراتب آن بحسب تمکّن شیطان از او و تمکّن او در دار الرّحمان و توسّط (واسطه بودن) او از آن دو، سه است: و اوّل امّاره نامیده می‌‌شود و آن است که امر به بدی می‌‌کند یعنی به آنچه که هوای آن را دارد چه در صورت خیر باشد یا شرّ، و منع نمی‌‌کند و بر آن پشیمان نمی‌‌شود، و دوّم لوّامه و آن است که خودش را در هر آنچه که می‌‌آورد ملامت می‌‌کند خیر باشد یا شرّ و بر آنچه که از حیث شرّ بودن آن بر آنچه که انجام داده محزون می‌‌شود، یا از حیث نقصان آن از درجۀ کمال، یا از حیث نسبت آن به نفس خود، و سوّم مطمئنّه است برای اطمینان آن به پروردگارش و خروجش از انانیّت خویش که آن سبب اضطرابش است}

- ترجمه سلطانی

ای نفس مطمئن شده

- ترجمه راستین

(آن هنگام به اهل ایمان خطاب لطف رسد که) ای نفس (قدسی) مطمئن و دل آرام.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً

به سوی پروردگارت [یعنی پروردگار مضافت که او ولیّ امر تو است و او علی الاطلاق علی (ع) است، یا به سوی ربّ الأرباب با رجوع به مظاهر او و دار کرامت او و ضیافت او] برگرد [در حالی که به آنچه که پروردگارت به تو کرد نزد پروردگارت و خلفای او] راضی شده و مورد رضایت هستی

- ترجمه سلطانی

به سوی پروردگارت برگرد (در حالی که) راضی شده و مورد رضایت هستی

- ترجمه راستین

به حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود به (نعمتهای ابدی) او و او راضی از توست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٩ فَادْخُلِي فِي عِبَادِي

و [برای خروجت از انانیّت خویش و دخولت در عبودیّت با خروج از انانیّت] در میان بندگان من داخل شو

- ترجمه سلطانی

و در میان بندگان من داخل شو

- ترجمه راستین

باز آی و در صف بندگان خاص من در آی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٠ وَادْخُلِي جَنَّتِي

و در جنّت من [مضاف به خودم که برای اولیائم آماده شده] داخل شو.

- ترجمه سلطانی

و در جنّت من داخل شو.

- ترجمه راستین

و در بهشت من داخل شو.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۹۰- البلد

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ

قسم [ن]می‌‌خورم به این شهر [یعنی بلد مکّه و آن شهر حرام است]

- ترجمه سلطانی

قسم (ن)می‌خورم به این شهر

- ترجمه راستین

نه، سوگند به این بلد (مکّه معظّم و مسجد کعبه محترم).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ

و تو را در این شهر حلال است [یعنی تو را هتک تو و مال تو و خون تو حلال است، یا بر تو حلال است آنچه که به این شهر آن را انجام دهی و اگر در وقتی و همان سال فتح باشد، یا حالّ (فرود آمدن) و مقیم در این شهر است]

- ترجمه سلطانی

و تو را در این شهر حلال است

- ترجمه راستین

و حال آنکه تو (ای رسول گرامی) در این بلد منزل داری.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ

سوگند به پدر [یعنی آدم (ع) یا ابراهیم (ع)] و آنکه متولّد کرد

- ترجمه سلطانی

سوگند به پدر و آنکه متولّد کرد

- ترجمه راستین

و قسم به پدر (بزرگوار انسان، آدم صفی) و فرزندان (خدا پرست) او.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ

همانا انسان را در زحمت (مشقّت) خلق کرده‌‌ایم [یعنی در شدّت و مشقّت در دنیا یا در رحم، یا از اوّل خلقت او یا بطور مستقیم منتصب (ایستاده)، به خلاف سایر جنبندگان]

- ترجمه سلطانی

همانا انسان را در زحمت (مشقّت) خلق کرده‌ایم

- ترجمه راستین

که ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم (و به بلا و محنتش آزمودیم).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ

آیا می‌‌پندارد که احدی هرگز بر او (انسان) قدرت نخواهد داشت

- ترجمه سلطانی

آیا می‌پندارد که احدی هرگز بر او قدرت نخواهد داشت

- ترجمه راستین

آیا انسان پندارد که هیچ کس بر او توانایی ندارد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ يَقُـولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا

[مفتخراً یا مغتمّاً (با اندوه) به آن] می‌‌گوید مال زیادی [در عداوت محمّد (ص)] صرف کرده‌‌ام

- ترجمه سلطانی

می‌گوید مال زیادی (در جهت عداوت با رسول) صرف کرده‌ام

- ترجمه راستین

می‌گوید: من مال بسیاری تلف کردم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ

آیا می‌‌پندارد که احدی او را ندیده [یعنی احدى او را در اعمالش و افعالش و اقوالش نمی‌‌بیند که آن را از او مطالبه کند و از او سؤال کند؟! و او گمان می‌‌کند که خدای تعالی او را در آن ندیده است، و حال آنکه ما او را خلق کردیم و دقایق قوا و مدارک و اعضاء را در او قرار دادیم]

- ترجمه سلطانی

آیا می‌پندارد که احدی او را ندیده

- ترجمه راستین

آیا پندارد احدی او را ندیده (و افکار و اعمال بدش را ندانسته و ریا و نفاقش را نمی‌داند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ

آیا برای او دو چشم قرار ندادیم [به حیثی که در آن نوری قرار دادیم که با آن اشیاء را می‌‌بیند]

- ترجمه سلطانی

آیا برای او دو چشم قرار ندادیم

- ترجمه راستین

آیا ما به او دو چشم عطا نکردیم؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ

و زبانی [که با آن به عنوان مفهّم (فهماننده) آنچه است که در ضمیرش است، به عنوان مدرک به طعم خوراک‌‌ها است] و دو لب [که آن دو، دو حافظ زبان و سایر آنچه که در دهان است، دو زیبا کننده برای صورت دو معین (کمک کننده) بر سخن گفتن هستند]

- ترجمه سلطانی

و زبانی و دو لب

- ترجمه راستین

و زبان و دو لب به او ندادیم؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ

و او را به دو راه [خیر و شرّ] هدایت کردیم

- ترجمه سلطانی

و او را به دو راه هدایت کردیم

- ترجمه راستین

و راه خیر و شر را به او ننمودیم؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ

پس عقبه (گردنه، راه سخت) را بالا نرفت {مراد از آن عقبات (عقبه‌‌های) نفس است که همان رذایل هستند که مرقاتی (موضع بالا رفتنی، نردبانی، پلکانی) سخت‌‌تر از آن نیست، زیرا عبور از آنها و تخلیۀ نفس از آنها و ترقّی از آنها به خصایل اصعب (سخت‌‌ترین) هر چیز است و به عبور از رذایل و دخول در خصایل تفسیر شده}

- ترجمه سلطانی

پس عقبه (گردنه، راه سخت) را بالا نرفت

- ترجمه راستین

باز هم به عقبه (تکلیف) تن در نداد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ

و تو چه می‌‌دانی عقبه (گردنه) چیست

- ترجمه سلطانی

و تو چه می‌دانی عقبه (گردنه) چیست

- ترجمه راستین

و چگونه توان دانست که آن عقبه (تکلیف و ایمان) چیست؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ فَكُّ رَقَبَةٍ

آزاد کردن برده [نفس خود از تقیّد به قیود نفس] است {اگر مراد از آن اصل خصال و روح آن باشد که از آن به فناء از نسبت دادن افعال و صفات به نفس خود بلکه از نسبت دادن ذات به نفس خود تعبیر می‌‌شود و لذلک آن بر جمیع مقدّم شده، و اگر مراد از آن آزاد کردن رقاب (بندگان) مردم از رقیّت (بردگی) انفسشان و از آتش باشد اشاره به اشرف اقسام عدل می‌‌باشد، و اگر مراد از آن فک رقاب (آزاد کردن بردگان) بردگان صوری از بردگی باشد اشاره به اعلی اقسام سخاوت می‌‌باشد که آن اشرف انواع عفّت است} {قوای چهارگانهٔ علّامه و عمّاله و شهویّه و غضبیّه انسان هر کدام دارای اعتدال و توسّط بین افراط و تفریط در آثار هستند، توسّط و اعتدال از آنها ممدوح و مطلوب، و افراط و تفریط مذموم و قبیح است، اعتدال علّامه به تمییز آن بین حقّ و باطل و محقّ و مبطل و خیر و شرّ كما هى (همانطور که هست) است، و آن تمیز حکمت علمی نامیده می‌‌شود، و حکمت علمی همان تمیز بین ذوات و اقوال و افعال و احوال و اخلاق و علوم و وجدانات و خطورات و خیالات و مشاهدات و التفاتات قلب از حیث ارتباط آنها و رجوع آنها به آخرت است و دارای دو طرف افراط و تفریط نمی‌‌باشد، بلکه جربزه که عِدْوْ (حدّ و نهایت) آن افراط قوّهٔ علّامهٔ نفسانیّه است به عنوان تفریط و به عنوان قصور برای نفس از رسیدن به درجهٔ حکمت است، برای اینکه جربزه همان تصرّف بحسب علم وهمی در امور دنیویّه به عنوان زائد بر آنچه است که شایسته است و آن جز از نقصان ادراک امور اخرویّه نیست، پس جربزه و بلادت (کُند ذهنی مقابل ذكاء و فِطْنَت) که دو عِدْوْ (حدّ و نهایت) آن، دو طرف افراط علّامه و تفریط آن هستند آن دو از قسم بلادت شمرده شده‌‌اند و به خاطر عدم طرف افراط مذموم برای حکمت گفته‌‌اند که رذایل بحسب امّهات هفت هستند و خصائل بحسب امّهات چهار هستند، و اعتدال عمّاله به این است که تحت حکم عاقلهٔ علّامه باشد و اینکه بنابر اتیان به آنچه که عاقله به آن امر می‌‌کند قادر شود و عدل نامیده می‌‌شود که همان وضع هر شیئی در محلّ خود است و آن ممکن نمی‌‌شود مگر با استخدام شهویّه و غضبّیه، و دو طرف افراط آن و تفریط آن ظلم و انظلام نامیده می‌‌شوند، و اعتدال قوّهٔ شهویّه به این است که به عنوان مطیع برای عمّاله منقاده برای عاقلهٔ علّامه باشد و اعتدال آن عفّت نامیده می‌‌شود، و دو طرف افراط آن و تفریط آن شَرَه و خمود نامیده می‌‌شوند، و اعتدال غضبیّه شجاعت نامیده می‌‌شود و دو طرف افراط آن و تفریط آن تهوّر و جُبن نامیده می‌‌شوند، و گاهی گفته می‌‌شود: که قوای چهارگانه در انسان همان بهیمیّت و سبعیّت و شیطنت که همان علّامهٔ نفسانی وهمی است و عاقله که همان علّامهٔ عقلانی است هستند و عمّاله خادمهٔ قوای چهارگانه قرار داده می‌‌شود و عدل متوسّط بین ظلم و انظلام از شعب شجاعت قرار داده می‌‌شود، و حکمت که همان توسّط بین بلادت و جربزه است از مقتضیات علّامهٔ نفسانیّه قرار داده می‌‌شود، و مقتضای علّامهٔ عقلانیّه تعدیل قوای سه‌‌گانه و تعدیل عمّاله قرار داده می‌‌شود به حیثی که چیزی از آن از حکم عاقله خارج نمی‌‌شود و عدالت نامیده می‌‌شود و این عدالت دو طرف افراط و تفریط ندارد، بلکه فقط تفریط دارد و تفریط آن همان قصور عاقله از تسخیر قوای سه‌‌گانه و همان ظلم از قوا و انظلام بر عاقله است و مانند این است که علّامهٔ نفسانیّه از عمّاله از جعل عمّاله به عنوان منشأ برای بعضی خصائل برای تلازم واقع بین آن دو اراده شده}

- ترجمه سلطانی

آزاد کردن برده است

- ترجمه راستین

آن بنده (در راه خدا) آزاد کردن است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ

یا خوراک دادن در روزی که دارای قحطی (مجاعت، گرسنگی) است {اشاره به سخاوت است}

- ترجمه سلطانی

یا خوراک دادن در روزی که دارای قحطی است

- ترجمه راستین

و طعام دادن در روز قحطی و گرسنگی است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ

به یتیمی دارای خویشاوندی

- ترجمه سلطانی

به یتیمی دارای خویشاوندی

- ترجمه راستین

به یتیم خویشاوندان خود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ

یا مسکینی (بینوایی) خاک نشین (دارای فقر، نیازمند)

- ترجمه سلطانی

یا مسکینی (بینوایی) خاک نشین (نیازمند)

- ترجمه راستین

یا به فقیر مضطرّ خاک نشین.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ

سپس از کسانی باشد که ایمان آورده‌‌اند {اشاره به افضل انواع حکمت است} و یکدیگر را به صبر [یعنی حبس نفس از جزع (بی‌‌تابی) هنگام مصیبت، و از معصیت هنگام اقتضای قوای نفسانی، و بر طاعت] توصیه کردند {اشاره به شجاعت است} و یکدیگر را به مرحمت توصیه کردند {اشاره به عدالت است، زیرا عدل که آن وضع (نهادن) هر چیزی در محلّ آن است نمی‌‌آید مگر با مرحمت، و تواصى (به یکدیگر توصیّه کردن) به آن شعبه‌‌ای از عدالت است}

- ترجمه سلطانی

سپس از کسانی باشد که ایمان آورده‌اند و یکدیگر را به صبر توصیه کردند و یکدیگر را به مرحمت توصیه کردند

- ترجمه راستین

و آن گاه هم از آنان باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به اهمیتت صبر و مهربانی با خلق سفارش می‌کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ

آنان (اینان) اصحاب راست هستند

- ترجمه سلطانی

آنان اصحاب راست هستند

- ترجمه راستین

که آنها اهل یمین و سعادتند (و نامه عمل به دست راست گیرند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ

و کسانی که به آیات ما کفر ورزیده‌‌اند آنها اصحاب چپ هستند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که به آیات ما کفر ورزیده‌اند آنها اصحاب چپ هستند

- ترجمه راستین

و آنان که به آیات ما (قرآن و دیگر کتب آسمانی) کافر شدند آنها اهل شومی و شقاوتند (نامه عمل به دست چپ دارند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ عَلَيْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ

علیهم (بر آنها) آتشی پوشاننده هست.

- ترجمه سلطانی

علیهم (بر آنها) آتشی پوشاننده هست.

- ترجمه راستین

بر آن کافران آتشی سر پوشیده (که از آن راه گریزی نیست) احاطه خواهد کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۹۱- الشمس

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا

سوگند به خورشید [صوری، یا به شمس حقیقی یا به روح انسانیّه] و روشنایی آن

- ترجمه سلطانی

سوگند به خورشید و روشنایی آن

- ترجمه راستین

قسم به آفتاب و تابش آن (هنگام رفعتش).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا

و به ماه وقتی که از پی آن در می‌‌آید [یعنی در روشنایی خَلَّف (پی) آن، یا در طلوع کردن از آن تبعیّت می‌‌کند یا هنگام غروب آن در دنبال آن است، به اینکه حین غروب آن طلوع می‌‌کند و آن در اواسط ماه است، یا سوگند یاد کرد به ماه نفس انسانیّه وقتی که از پی می‌‌آید و از روح در عروج الی الله تبعیت می‌‌کند]

- ترجمه سلطانی

و به ماه وقتی که از پی آن در می‌آید

- ترجمه راستین

و قسم به ماه آن گاه که در پی آفتاب تابان در آید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا

سوگند به روز، وقتی که آن را آشکار کند [یعنی خورشید تجلّی نماید و خود را به کمال ظهور بارز می‌‌کند و آن اوقات اواسط روز است، یا مراد از شمس امام و از نهار سینۀ منشرح به اسلام است وقتی که امام را بارز می‌‌نماید و به نور امام استشراق (طلب روشنی) می‌‌کند، و آن وقت نزول سکینه بر سالک است به ظهور امام با ملکوتش بر او]

- ترجمه سلطانی

سوگند به روز، وقتی که آن را آشکار کند

- ترجمه راستین

و قسم به روز هنگامی که جهان را روشن سازد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا

سوگند به شب وقتی که آن را بپوشاند [وقت احاطۀ تاریکیش نور آفتاب را زیرا بقای موالید و تولید آنها جز با ظهور خورشید و غشیان (پوشش) شب نمی‌‌باشد]

- ترجمه سلطانی

سوگند به شب وقتی که آن را بپوشاند

- ترجمه راستین

و به شب وقتی که عالم را در پرده سیاهی کشد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا

سوگند به آسمان و آنکه آن را بناء نمود

- ترجمه سلطانی

سوگند به آسمان و آنکه آن را بناء نمود

- ترجمه راستین

و قسم به آسمان بلند و آن که این کاخ رفیع را بنا کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا

سوگند به زمین و آنکه آن را گستراند

- ترجمه سلطانی

سوگند به زمین و آنکه آن را گستراند

- ترجمه راستین

و به زمین و آن که آن را بگسترد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا

سوگند به نفس {نفس مخصوصهٔ مفخمّه‌‌ای است به حیثی که تعریف آن ممکن نمی‌‌شود و آن نفس کلّیّه یا نفس نبیّ (ص) یا ولیّ (ع) یا نفس محمّد (ص) یا علی (ع) است، یا برای اراده کردن نوع مخصوص بزرگی از آن و همان نوع نفس انسان است} و آنکه آن را درست کرد

- ترجمه سلطانی

سوگند به نفس و آنکه آن را درست کرد

- ترجمه راستین

و قسم به نفس ناطقه انسان و آن که او را نیکو به حد کمال بیافرید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا

و به آن گناهکاریش و پرهیزکاریش را الهام نمود [یعنی فعل فجورش را در خاطرش القاء کرد، یا معرفت (شناخت) فجورش را به آن الهام نمود تا آنکه اجتناب کند و معرفت تقوایش را تا آنکه مرتکب شود]

- ترجمه سلطانی

و به آن گناهکاریش و پرهیزکاریش را الهام نمود

- ترجمه راستین

و به او شر و خیر او را الهام کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا

همانا کسی که آن را پاک کرد [یعنی آن را نمو داد و اصلاح کرد یا آن را تطهیر نمود] رستگار شده است

- ترجمه سلطانی

همانا کسی که آن را پاک کرد رستگار شده است

- ترجمه راستین

(قسم به این آیات الهی) که هر کس نفس ناطقه خود را از گناه و بدکاری پاک و منزه سازد به یقین (در دو عالم) رستگار خواهد بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا

و کسی که آن را آلوده کرده بینوا شده [یعنی زیان دیده، یا کفر ورزیده، یا فقیر شده، یا گرسنه شده]

- ترجمه سلطانی

و کسی که آن را آلوده کرده بینوا شده (زیان دیده)

- ترجمه راستین

و هر که او را (به کفر و گناه) پلید گرداند البته (در دو جهان) زیانکار خواهد گشت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا

[قوم] ثمود به (سبب) طغیانشان تکذیب کردند

- ترجمه سلطانی

(قوم) ثمود به (سبب) طغیانشان تکذیب کردند

- ترجمه راستین

طایفه ثمود از غرور و سرکشی (پیغمبر خود صالح را) تکذیب کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا

وقتی که شقی‌‌ترین آنها [برای پِی کردن شتر] بپا خاست

- ترجمه سلطانی

وقتی که شقی‌ترین آنها (برای پی کردن شتر) بپا خاست

- ترجمه راستین

هنگامی که شقی‌ترینشان (قدار بن سالف) بر انگیخته شد (تا ناقه صالح را پی کند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا

و رسول خدا [یعنی صالح (ع)] به آنها گفت [این] شتر خداوند [است] و به آن آب بنوشانید

- ترجمه سلطانی

و رسول خدا به آنها گفت (این) شتر خداوند (است) و به آن آب بنوشانید

- ترجمه راستین

و رسول خدا (صالح) به آنها گفت: این ناقه آیت خداست، از خدا بترسید و آن را سیراب گردانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا

آنگاه او را [در رسالتش یا در تحذیر و اغراء (توجّه دادن مخاطب توسط محذِّر متکلّم بر امر ناپسند جهت اجتناب از آن)، یا در نزول عذاب] تکذیب کردند و آن را پِی کردند پس پروردگار آنها به (سبب) گناه آنان بر آنها خشم کرد [و آنها را درهم کوبید و آنها را هلاک کرد] پس آنها را یکسان کرد

- ترجمه سلطانی

آنگاه او را تکذیب کردند و آن را پی کردند پس پروردگار آنها به (سبب) گناه آنان بر آنها خشم کرد پس آنها را یکسان کرد

- ترجمه راستین

آن قوم رسول را تکذیب و ناقه او را پی کردند، خدا هم آنان را به کیفر (ظلم و) گناهشان هلاک ساخت و شهرشان را با خاک یکسان نمود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا

و [خداوند] از عاقبت آن ترسان نمی‌‌شود [یا صالح از عاقبت عقوباتی که آنها را با آن ترسانده بود برای بودن او بر ثقت (اطمینان) از پروردگارش در نجات خود ترسان نمی‌‌شود، یا از عاقبت دعوتش بر قوم و از تبعت آن ترسان نمی‌‌شود، برای اینکه دعوت او بر قوم به جهت اذن از خداوند و به جهت استحقاق آنها بود].

- ترجمه سلطانی

و از عاقبت آن ترسان نمی‌شود.

- ترجمه راستین

و هیچ باک از هلاک آنها نمی‌داشت (یا آنها هیچ از عاقبت بدگناه خود نمی‌ترسیدند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۹۲- الليل

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى

قسم به شب وقتی که [با تاریکیش نور خورشید و دیده‌‌ها را، و با برودتش مدارک و روح حیوانیّه و نفسانیّه را] بپوشاند [تا آنکه آن دو در باطن جمع شوند، یا مردم را با خواب می‌‌پوشاند، یا سوگند یاد کرد به شب طبع یا نفس یا بلایا، یا شب قدر وقتی که اهلش را می‌‌پوشاند]

- ترجمه سلطانی

قسم به شب وقتی که بپوشاند

- ترجمه راستین

قسم به شب تار هنگامی که (جهان را در پرده سیاه) بپوشاند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى

و روز وقتی که تجلّی کند [یعنی وقت بلند شدن خورشید تا آصال (غروب آفتاب) یا روز روح یا سرور یا روز عالم مثال وقتی که برای اهلش تجلّی می‌‌کند]

- ترجمه سلطانی

و روز وقتی که تجلّی کند

- ترجمه راستین

و قسم به روز هنگامی که روشن و فروزان گردد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى

و کسی که مذکّر و مؤنّث را خلق کرد

- ترجمه سلطانی

و کسی که مذکّر و مؤنّث را خلق کرد

- ترجمه راستین

و قسم به مخلوقات عالم که خدا همه را جفت نر و ماده بیافرید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى

همانا سعی شما البتّه شتّی (پراکنده، متفرّق) است

- ترجمه سلطانی

همانا سعی شما البتّه پراکنده است

- ترجمه راستین

(قسم به این آیات الهی) که سعی و کوشش شما مردم بسیار مختلف است (برخی بر صلاح و برخی بر فساد می‌کوشید).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى

و امّا کسی که [از مال خود و از جاه خود و عِرض (آبرو) خود و از قوّت قوایش و حرکات اعضایش، و از قوّت متخیّله و عاقله‌‌اش برای خداوند] اعطاء کرد و [از بخل ورزیدن و از اعطاء کردن در غیر طلب رضای خداوند] پرهیز کرد

- ترجمه سلطانی

و امّا کسی که اعطاء کرد و پرهیز کرد

- ترجمه راستین

اما هر کس عطا و احسان کرد و خدا ترس و پرهیزکار شد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى

و [از جهت تقلید به اینکه از صادق شنیده و تصدیق نموده، یا از جهت تحقیق به اینکه نمونهٔ آنچه که شنیده را در نفس خود یافته] نیکوتر [یعنی عاقبت یا مثوبت (ثواب) یا خصلت یا فضیلت یا کلمۀ حسنى] را تصدیق کرد

- ترجمه سلطانی

و نیکوتر را تصدیق کرد

- ترجمه راستین

و به نیکویی (یعنی به نعیم آخرت با هر خیر و سعادت که در قرآن بیان شده) تصدیق کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى

پس بزودی برای او [بحسب عمل] آسانی را [یعنی به خصلت آسان] آسان خواهیم کرد [یعنی خصلت آسان که آن آسان‌‌ترین چیز بر انسانیّت انسان و همان جدّ در طلب مرضات خداوند است] {زیرا بعد از آنکه انسان به عنوان مصدّق بود خصوصاً وقتی که تصدیق او تحقیقی می‌‌باشد طاعت آسان‌‌ترین چیز و لذیذترین چیز نزد او می‌‌باشد}

- ترجمه سلطانی

پس بزودی برای او آسانی را (بحسب عمل خصلتی) آسان خواهیم کرد

- ترجمه راستین

ما هم البته کار او را (در دو عالم) سهل و آسان می‌گردانیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ وَأَمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَى

و امّا کسی که [بحسب عمل تقلیدی] بخل ورزید و [از موائد (مائده‌‌ها، بلایا و سختی‌‌های) آخرت با ترک عمل بر آنها] بی‌‌نیازی جُست

- ترجمه سلطانی

و امّا کسی که بخل ورزید و بی‌نیازی جُست

- ترجمه راستین

اما هر کس بخل ورزید و خود را (از لطف خدا) بی نیاز دانست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى

و نیکوتر را تکذیب کرد

- ترجمه سلطانی

و نیکوتر را تکذیب کرد

- ترجمه راستین

و نیکویی را تکذیب کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى

پس بزودی آسانی را برای او سختی خواهیم کرد [یعنی طریقت عسرى و همان طریق نفس به ملکوت سفلی است، و برای انسانیّت اعسر (سخت‌‌تر) از آن نیست]

- ترجمه سلطانی

پس بزودی آسانی را برای او سختی خواهیم کرد

- ترجمه راستین

پس به زودی کار او را (در دو عالم) دشوار می‌کنیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ وَمَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى

و مال او از آن بی‌‌نیاز نمی‌‌کند وقتی که [در هاویه (جهنّم)] بیفتد (سقوط کند)

- ترجمه سلطانی

و مال او از آن بی‌نیاز نمی‌کند وقتی که بیفتد

- ترجمه راستین

و گاه عذاب و هلاکت داراییش وی را هیچ نجات نتواند داد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى

همانا البتّه هدایت بر [عهدهٔ] ما است

- ترجمه سلطانی

همانا البتّه هدایت بر (عهدهٔ) ما است

- ترجمه راستین

و البته بر ماست که (خلق را) هدایت کنیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَالْأُولَى

و همانا آخرت و اوُلی [مبدءً و غایتاً و ملکاً] برای ما است [و آنچه از آن دو را که می‌‌خواهیم به کسی که می‌‌خواهیم می‌‌دهیم]

- ترجمه سلطانی

و همانا آخرت و اوُلی برای ما است

- ترجمه راستین

و ملک دنیا و آخرت از ماست (به هر که بخواهیم و صلاح دانیم می‌بخشیم).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ فَأَنذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّى

پس من به شما بیم می‌‌دهم از آتشی که زبانه می‌‌کشد

- ترجمه سلطانی

پس من به شما بیم می‌دهم از آتشی که زبانه می‌کشد

- ترجمه راستین

من شما را از آتش شعله‌ور دوزخ ترسانیدم و آگاه ساختم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ لَا يَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى

که آن جز شقی‌‌ترین را نمی‌‌سوزاند

- ترجمه سلطانی

که آن جز شقی‌ترین را نمی‌سوزاند

- ترجمه راستین

که هیچ کس در آن آتش در نیفتد مگر شقی‌ترین خلق.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّى

کسی که [ولایت را] تکذیب کرد و [از آن] روی گرداند [یا آخرت را، یا رسالت را تکذیب کرد]

- ترجمه سلطانی

کسی که (ولایت را) تکذیب کرد و روی گرداند

- ترجمه راستین

همان کس که (آیات و رسل حق را) تکذیب کرد و روی از آن بگردانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى

و بزودی پرهیزکارتر از آن دور نگه داشته خواهد شد [یعنی بزودی از آن بر جانب (کنار) یا دور قرار داده می‌‌شود]

- ترجمه سلطانی

و بزودی پرهیزکارتر از آن دور نگه داشته خواهد شد

- ترجمه راستین

و اهل تقوا را از آن آتش دور سازند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى

کسی که مالش را می‌‌دهد که پاک شود

- ترجمه سلطانی

کسی که مالش را می‌دهد که پاک شود

- ترجمه راستین

آن کس که مال خود را (به فقیران اسلام) به وجه زکات بدهد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تُجْزَى

به احدی نعمتی (مالی) از نزد خود پاداش نمی‌‌دهد

- ترجمه سلطانی

به احدی نعمتی (مالی) از نزد خود پاداش نمی‌دهد

- ترجمه راستین

و حال آنکه هیچ کس بر وی حق نعمت ندارد تا به پاداش آن بدهد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى

جز برای ابتغاء وجه پروردگار اعلای خود [یعنی مالش را جز برای ابتغاء وجه پروردگار اعلایش نمی‌‌دهد]

- ترجمه سلطانی

جز برای ابتغاء وجه پروردگار اعلای خود

- ترجمه راستین

(او احسان نکند) جز در طلب رضای خدای خود که برتر و بالاترین موجودات است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ وَلَسَوْفَ يَرْضَى

و البتّه بزودی راضی خواهد شد.

- ترجمه سلطانی

و البتّه بزودی راضی خواهد شد.

- ترجمه راستین

و البته (در بهشت آخرت به آن نعمتهای ابدی) خشنود خواهد گردید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۹۳- الضحى

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ وَالضُّحَى

سوگند به هنگام بلند شدن خورشید {خطاب در اینجا به خود محمّد صلّی الله علیه و آله و مقدّم در نظر او روشنی عالم ارواح است به خلاف سورهٔ گذشته که مخاطب در آن کسانی هستند که سعی آنها پراکنده و مختلف است و غالب بر آنها تقیّد به عالم طبع ظلمانی است}

- ترجمه سلطانی

سوگند به هنگام بلند شدن خورشید

- ترجمه راستین

قسم به روز روشن (یا هنگام ظهر آن).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى

و به شب هنگام [نهایت] تاریکی [و آرامش آن]

- ترجمه سلطانی

و به شب هنگام (نهایت) تاریکی (و آرامش آن)

- ترجمه راستین

و قسم به شب به هنگام آرامش آن.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى

که خداوند تو را وا نگذاشته و دشمن نداشته است

- ترجمه سلطانی

که خداوند تو را وا نگذاشته و دشمن نداشته است

- ترجمه راستین

که خدای تو هیچ گاه تو را ترک نگفته و بر تو خشم ننموده است (چهل روز بر رسول وحی نیامد، دشمنان به طعنه گفتند: خدا از محمد قهر کرده. این آیه رد بر آنهاست).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَى

و آخِر برای تو بهتر از اوّل است [یعنی منزل آخِرت برای تو از منزل نخستین که دنیا باشد بهتر است یا مرتبهٔ پسین از وحی جبرئیل برای تو بهتر است از بار نخستین]

- ترجمه سلطانی

و آخر برای تو بهتر از اوّل است

- ترجمه راستین

و البته عالم آخرت برای تو بسی بهتر از نشأه دنیاست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى

زود است که خدای تو آنچه را بخواهی به تو بخشد تا راضی شوی [یعنی زود است که خدای تو به تو در دنیا یا در آخرت آنچه را که بواسطهٔ آن مقام رضا برای تو حاصل شود یا بواسطهٔ آن راضی و خشنود شوی عنایت کند]

- ترجمه سلطانی

زود است که خدای تو آنچه را بخواهی به تو بخشد تا راضی شوی

- ترجمه راستین

و پروردگار تو به زودی به تو چندان عطا کند که تو راضی شوی (در دنیا نصرت و در آخرت مقام شفاعت به تو بخشد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى

آیا خداوند تو را یتیم نیافت و جای داد [زیرا که تو ابتداء از پدر و بعداً هم از مادر یتیم شدی و خداوند تو را جای داد و به سوی خود کشانید یا آنکه یتیم و بی‌‌نظیر و بی‌‌مانند یافت و مردم را به سوی تو کشانید]

- ترجمه سلطانی

آیا خداوند تو را یتیم نیافت و جای داد

- ترجمه راستین

آیا خدا تو را یتیمی نیافت که در پناه خود جای داد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى

و تو را گمراه یافت و هدایت کرد [یعنی تو را در مرتبهٔ کمال مطلق ناقص و قاصر یافت و به سوی خود هدایت نمود یا تو را در امر زندگانی متحیّر و سرگردان دید و به سوی تدبیر زندگانی هدایت کرد زیرا به کسی هم که در کار خود سرگردان باشد گمراه گفته می‌‌شود، یا تو را در شناسائی کتاب و ایمان ناقص یافت و به آن دو هدایت نمود]

- ترجمه سلطانی

و تو را گمراه یافت و هدایت کرد

- ترجمه راستین

و تو را (در بیابان مکه) ره گم کرده و حیران یافت (در طفولیت که حلیمه دایه‌ات آورد تا به جدّت عبد المطّلب سپارد در راه مکه گم شدی، حلیمه و عبد المطلب سخت پریشان شدند و خدا زود آنها را به تو) ره نمایی کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى

و تو را نادار دید و دارا کرد [یعنی تو را نادار و محتاج در مال دنیا یافت و بواسطهٔ مال خدیجه یا بواسطهٔ قناعت دارا گردانید یا آنکه تو را از حیث علم نادار یافت و بواسطهٔ وحی بی‌‌نیاز گردانید، یا تو را صاحب عیال یافت و دارا نمود، یا تو را دید که متحمّل و عهده‌‌دار روزی‌‌های معنوی و روحی قوم خود هستی و تو را بواسطهٔ وحی دارا کرد]

- ترجمه سلطانی

و تو را نادار دید و دارا کرد

- ترجمه راستین

و باز تو را فقیر (الی الله) یافت (به دولت نبوت) توانگر کرد (و نعمت رسالت عطا نمود).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ

پس تو [نیز به شکرانهٔ آن] یتیم را آزار مکن [و از خود دور مکن خواه یتیم از پدر صوری که بخواهی حقّ او را در مالش تضییع کنی یا یتیم از پدر روحانی یعنی امام به این طریق که پیشوائی نداشته باشد یا از پیشوای خود بواسطهٔ غیبت یا رحلت امام منقطع شده و دور افتاده باشد یا به آنکه حضور ملکوتی برای او دست نداده باشد هر چند به ظاهر در حضور امام باشد یا یتیم از علم را مقهور مکن یا آنکه یتیم صوری را تحقیر مکن]

- ترجمه سلطانی

پس تو (نیز به شکرانهٔ آن) یتیم را آزار مکن (و تحقیر منما)

- ترجمه راستین

پس تو هم یتیم را هرگز میازار.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ

و درخواست کننده را [نیز] ناامید مگردان [و از خود مران و زجر مده و مراد کسی است که از لوازم دنیوی یا امری از امور اخروی را درخواست نماید]

- ترجمه سلطانی

و درخواست کننده را (نیز) ناامید مگردان

- ترجمه راستین

و فقیر و گدای سائل را به زجر مران.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ

و نعمت خدای خود {نعمت حقیقی همان ولایت است یا چیزی است که به اهل ولایت از جهت ولایتی داده شود خواه از لوازم زندگی دنیا و عوارض آن و خواه از لوازم زندگی اخروی و مقاصد آن بوده باشد و خواه به صورت نعمت یا صورت بلاء باشد} را به دیگران [هم] بگوی {تحدیث اظهار کردن است و آن اعمّ است از اینکه به عمل یا گفتن یا نوشتن یا اشاره باشد}.

- ترجمه سلطانی

و نعمت خدای خود را به دیگران (هم) بگوی.

- ترجمه راستین

و اما نعمت پروردگارت را (که مقام نبوت و تقرب کامل به خدا یافتی، بر امت) باز گو.

- ترجمه الهی قمشه‌ای