حزب شمارهٔ ۱۱۹
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى
خدای خود را که برتر [و بالاتر از همه] است [به پاکی و بیعیبی] ستایش کن {اعلى صفت اسم یا صفت ربّك میباشد یعنی نامی که خیلی برتر و ارجمندتر است یا خدای تو که برتر و بالاتر از همه است. ربّ به معنی پروردگار و پرورش دهنده است و بر نفس انسانی که مربّی بدن است و بر عقل که مربّی نفس و بدن است و بر ولیّ امر الهی که مربّی مردم است بحسب ظاهر یا باطن که او را ربّ در ولایت نیز گویند اطلاق میشود و همچنین بر ربّ الارباب که پرورش دهندهٔ همهٔ جهانیان است، و مراد از اسم ربّ اسم لفظی نیست بلکه اسم خارجی و عینی او میباشد و اسماء عینیه او دارای مراتب مختلفه و متفاوته میباشند از قبیل مراتب لطفیّهٔ انسانیّه و مراتب انبیاء و اوصیاء آنان و مراتب عقول و نفوس و سایر موجودات و بالاترین اسماء اسم جامع او است که از آن به مشیّت تعبیر میشود و بالاترین مراتب ربّ که ربّ مطلق است ربّ الارباب میباشد و سایر مراتب ربّ مضاف هستند، و مراد از تسبیح خواه نسبت به خداوند متعال و خواه نسبت به مطلق ربّ یا نسبت به اسم ربّ باشد، پاک کردن لطیفهٔ انسانیّه است از چرکین شدن به چرکینیهای حیوانی و شیطانی زیرا همان لطیفه نیز از جهتی ربّ مضاف و مظهر خداوند است پس هم وجه خدایی و هم نام خدا میشود و از جهتی نیز ربّ محسوب میگردد}
- ترجمه سلطانیخدای خود را که برتر (و بالاتر از همه) است (به پاکی و بیعیبی) ستایش کن
- ترجمه راستین(ای رسول ما) نام خدای خود را که برتر و بالاتر (از همه موجودات) است به پاکی یاد کن.
- ترجمه الهی قمشهای٢ الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى
[آن خدایی] که خلق کرد {اسماء عینیه او واسطه برای خلقت موجودات میباشند و به اذن او خلق میکنند} و [بین اعضاء] تناسب قرار داد [یعنی جمیع اعضاء و اجزای مخلوق خود را آنطور که شایسته است قرار داده و متناسب خلق نموده]
- ترجمه سلطانی(آن خدایی) که خلق کرد و (بین اعضاء) تناسب قرار داد
- ترجمه راستینآن خدایی که (عالم را) خلق کرد و (همه را) به حد کمال خود رسانید.
- ترجمه الهی قمشهای٣ وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى
و [برای هر موجودی کمال و مرتبهای] مقدّر کرد و [او را بدان] هدایت نمود [آن خدایی که برای هر موجودی کمال خاصّ و غایت و مقصد مخصوصی مقدّر فرموده و او را به سوی آن کمال و غایت هدایت نموده]
- ترجمه سلطانیو (برای هر موجودی کمال و مرتبهای) مقدّر کرد و (او را بدان) هدایت نمود
- ترجمه راستینآن خدایی که (هر چیز را) قدر و اندازهای داد و (به راه کمالش) هدایت نمود.
- ترجمه الهی قمشهای٤ وَالَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعَى
و گیاهان سبز [و خرّم] از زمین رویانید [آن خدایی که اشجار و نباتات را برای چریدن بیرون آورد هم در عالم کبیر و هم در عالم صغیر یعنی پس از آنکه اشیاء را به کمال مخصوص و مقصود معیّن آنها راهنمائی فرمود وسائل رسیدن آنها را به آن کمال نیز مهیّا و در عالم صغیر هم همهٔ قوی و خواهشهای پنهانی وجود انسان را به منصهٔ بروز آورد]
- ترجمه سلطانیو گیاهان سبز (و خرّم) از زمین رویانید
- ترجمه راستینآن خدایی که گیاه را سبز و خرم از زمین برویانید.
- ترجمه الهی قمشهای٥ فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى
و سپس آنها را خشک [و سیاه] گردانید [یعنی آنها را برگ خشک و سیاه مانند کف و خسی که روی سیل دیده میشود قرار داد و این مثالی است برای زندگانی دنیوی و ایجاد قوی و مدارک و خواهشها و امیال نفسانی، سپس خشک شدن و از بین رفتن آنها به مرگ اختیاری یا اضطراری]
- ترجمه سلطانیو سپس آنها را خشک (و سیاه) گردانید.
- ترجمه راستینو آن گاه خشک و سیاهش گردانید.
- ترجمه الهی قمشهای٦ سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسَى
ما [آیات خود را] بر تو میخوانیم که فراموش نکنی [یعنی پس از خشک شدن چراگاه قوا و مدارک انسانی به موت اختیاری البتّه بر تو میخوانیم یا بزودی بر تو میخوانیم آیات احکام قالبی ظاهری و حکم قلبی باطنی را که بعد از آن فراموش نکنی زیرا آنچه باعث نسیان و فراموشی میشود خارج شدن از عالم علم و حفظ است که عالم روح باشد و سبب خروج از عالم علم و تذکّر، همان قوای ظاهری انسانی و مدارک و مشتهیات آنها است و هرگاه ما آنها را خشک و سیاه قرار دهیم که قابل استفاده نباشند علّتی برای از بین رفتن ذکر و آمدن غفلت وجود نداشته پس نسیان نخواهد بود، و زود است ما همهٔ آنچه را ممکن است بر تو بخوانیم، یا زود است ما بر تو بخوانیم که فراموش نکنی هیچ چیز را]
- ترجمه سلطانیما (آیات خود را) بر تو میخوانیم که فراموش نکنی
- ترجمه راستینما تو را قرائت آیات قرآن چندان آموزیم که هیچ فراموش نکنی.
- ترجمه الهی قمشهای٧ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى
مگر آنچه را خداوند بخواهد که او دانای پیدا و پنهان است [یعنی نام خدای خود را تسبیح بگو هم پیدا و هم پنهان یا به اعمال ظاهر و باطن خود زیرا خداوند میداند هر پیدا و پنهان را]
- ترجمه سلطانیمگر آنچه را خداوند بخواهد که او دانای پیدا و پنهان است
- ترجمه راستینمگر آنچه خدا خواهد (که از یادت برد) که او به امور آشکار و پنهان عالم آگاه است.
- ترجمه الهی قمشهای٨ وَنُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَى
و تو را مهیّا [و نرم] میگردانیم برای آسانترین راه [در حفظ وحی یا برای راه سهل و آسان توفیق میدهیم، یعنی تو را نرم میکنیم و آسان میگردانیم توجّه تو را به جهت چپ که جهت کثرات و مادیّات است زیرا تو از کثرات منزجر بودی و از آنها فرار مینمودی و نگران بودی، پس از آنکه قوای وجودی تو را خداوند ظاهر فرمود و بیرون آورد و سپس آنها را خشک نمود تو به همان اندازه که به خداوند مأنوس هستی به کثرات نیز ظاهراً توجّه داری زیرا آنها را مظاهر خداوند میبینی و توجّه به آنها و سخن گفتن دربارهٔ آنها بر تو آسان میشود]
- ترجمه سلطانیو تو را مهیّا (و نرم) میگردانیم برای آسانترین راه (در حفظ وحی یا برای راه سهل و آسان توفیق میدهیم).
- ترجمه راستینو ما تو را بر طریقه (شریعت سهل و) آسان موفق میداریم.
- ترجمه الهی قمشهای٩ فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى
[هرگاه حالت تو برای توجّه به کثرات مهیّا شد خلق را به خدا و احکام او و روز بازپسین و بهشت و دوزخ برای تکمیل آنها یادآور شو] پس یادآوری کن [و خداوند را به خاطر آنها بیاور] اگر یادآوری سودی داشته باشد
- ترجمه سلطانیپس یادآوری کن (و خداوند را به خاطر آنها بیاور) اگر یادآوری سودی داشته باشد
- ترجمه راستینپس (به آیات الهی خلق را) متذکر ساز اگر سودمند افتد.
- ترجمه الهی قمشهای١٥ وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى
و خدای خود را یاد کند و به سوی او نماز [و نیاز] آورد [و بر زبان خود نام پروردگار خود را یا ربّ مضاف که ربّ ولایتی (پیغمبر یا جانشین او) باشد بیاورند و بر او درود بفرستند و اللّهم صلّ علیه یا صلوات الله علیه بگویند یا نام ربّ مطلق را یعنی اسم نقش قلبی او یا نام مثالی خیالی یا نام عینی او را به خاطر بیاورد و برای او نماز بخواند یا متوجّه وجه غیب بشود و رو به کمال رود یا آنکه نام خدای خود را به همان تکبیراتی که برای پیش از نماز عید رسیده ببرد سپس نماز عید را بجای آورد یا نام خدای خود را در تکبیرهٔ الاحرام افتتاحی نماز است ببرد و نماز خود را بدان شروع نماید یا نام ربّ مضاف را که امام است ببرد به این طریق که امام را پیش از شروع به نماز در جلو چشم خود آورده و او را شفیع قرار دهد سپس شروع به نماز کند که رسیده است که موقعی که میخواهی تکبیرهٔ الاحرام بگوئی پیغمبر را به خاطر بیاور و یکی از ائمّه را جلوی چشم قرار ده]
- ترجمه سلطانیو خدای خود را یاد کند و به سوی او نماز (و نیاز) آورد
- ترجمه راستینو به ذکر نام خدا به نماز و طاعت پرداخت.
- ترجمه الهی قمشهای١٩ صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى
[نیز مانند] کتاب ابراهیم و موسی [همچنین مذکور] است [یعنی این رستگاری که برای هر که تزکیّه کند و نام خدای خود را به خاطر آورد و نماز بخواند میباشد، یا بهتر بودن و باقیتر بودن آخرت در کتب آسمانی پیشینیان نیز همچون کتاب ابراهیم (ع) و موسی (ع) مذکور است].
- ترجمه سلطانی(نیز مانند) کتاب ابراهیم و موسی (همچنین مذکور) است.
- ترجمه راستینبخصوص در صحف ابراهیم و تورات موسی (مفصل بیان گردیده است).
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ
آیا داستان غاشیه به تو آمد {غاشيه داهیّه (مصیبت) است که عموم افراد مردم را شامل میشود، یا شامل جمیع اعضای انسان و اجزای او میشود، و مراد از آن شدائد (سختیها) قیامت یا خود روز قیامت یا شدائد جهنّم است}
- ترجمه سلطانیآیا داستان غاشیه (هنگامۀ مصیبت فراگیر) به تو آمد
- ترجمه راستین(ای رسول ما) آیا خبر هولناک قیامت و بلیّه عالم گیر محشر بر تو حکایت شده است؟
- ترجمه الهی قمشهای٣ عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ
عمل کنندهٔ رنج کشیده هستند {مراد از وجوه، وجوه (چهرهها) ابدان یا اشراف مردم است، و معنی میدهد وجوه در دنیا عاملۀ اعمالى بودند که میپنداشتند که برای آنها حسنات هست و در اعمال آن ناصبه (رنج کشیده) بودند در آنروز خاشعه (فروتن) ذلیله (زبون) هستند که نه عمل کردنش و نه رنج بردنش در عمل کردن آن به آنها نفع نمیرساند، برای اینکه آنان اصحاب آرائی و اهوائی بودند، یا معنی میدهد چهرههایی که در آنروز در جهنّم خاشعۀ عامله (کارگر) هستند، زیرا آنان مکلّف میشوند که کوهی از آهن را بالا ببرند، یا معنی میدهد عامله در دنیا ناصبه (خسته شده) در آخرت است}
- ترجمه سلطانیعمل کنندهٔ رنج کشیده هستند
- ترجمه راستینو همه کارشان رنج و مشقّت است.
- ترجمه الهی قمشهای٦ لَّيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِيعٍ
خوراکی جز از ضریع (عوسج) ندارند {ضریع در لغت نوعی از خار است که به آن شبرق گفته میشود و آن اخبث (خبیثترین) طعام و ابشع (گلوگیرترین) آن است که جنبندهای آن را نمیچرد و در جهنّم چیزی امّر (تلختر) از صبر و انتن (گندهبوتر) از جیفه (مردار) و احرّ (گرمتر) از آتش است} {گفته شده آنان کسانی هستند که با دین خدا مخالفت کردند و نماز خواندند و روزه گرفتند و نصب عداوت بر امیر المؤمنین کردند عمل کردند و نصب کردند و از آنان چیزی از افعالشان قبول نمیشود و چهرههای آنها با آتش سوزان سوزانده میشود}
- ترجمه سلطانیخوراکی جز از عوسج (گیاهی خاردار سمّی خشک) ندارند
- ترجمه راستینطعامی غیر ضریع دوزخ (که علفی بد طعم و بوست) غذای آنها نیست.
- ترجمه الهی قمشهای١٢ فِيهَا عَيْنٌ جَارِيَةٌ
در آن چشمهای جاری شده [احسن (بهتر) و ابهی (زیباتر)] هست [و آب آن گواراتر از چشمۀ واقفه (راکد) است، و جریان چشمههای جنّت در اخادید (شیارها، شکافها) نیست بلکه آن به ارادۀ مالک آنها است، که هرگاه اراده کند بر هر مکان که بخواهد آن را جارى میسازد]
- ترجمه سلطانیدر آن چشمهای جاری شده هست
- ترجمه راستیندر آن بهشت چشمهها (ی آب زلال و گوارا) جاری است.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ
آیا پس به شتر نظر نمیکنند که چگونه خلق شد [خدای تعالی آن را عظیم الجثّه خلق کرد به حیثی که بارهای سنگین را حمل میکند، بر بار میخوابد، و با بار بلند میشود، و گرسنگی و تشنگی را تحمّل میکند تا آنکه بر قطع (طی کردن) مفاوز (صحراها) دور قوّت بدارد، با جثّۀ بزرگش منقاد اطفال است، طویل العنق (گردن دراز) است تا آنکه بر آن بیاید که گیاه را ایستاده بچرد بدون حاجت به بروک (خوابیدن شتر) که هر آنچه که از زمین میروید را بچرد تا آنکه برای آن در هر صقعی (ناحیهای) از زمین بقاء یابد]
- ترجمه سلطانیآیا پس به شتر نظر نمیکنند که چگونه خلق شد
- ترجمه راستینآیا مردم در خلقت شتر نمینگرند که چگونه (به انواع حکمت و منفعت برای بشر) خلق شده است؟
- ترجمه الهی قمشهای١٨ وَإِلَى السَّمَاءِ كَيْفَ رُفِعَتْ
و به آسمان که چگونه بر افراشته شده [و در بالا بودن آن تولید موالید و تعیّش (زندگانی) آنها و بقای آنها هست زیرا همه منوط به تأثیر کواکب و تأثیر اشعه پراکندن آنها هستند، و اگر این بلندی نبود این تأثیرات اثر نمیکرد]
- ترجمه سلطانیو به آسمان که چگونه بر افراشته شده
- ترجمه راستینو در خلقت کاخ بلند آسمان فکر نمیکنند که چگونه آن را بر افراشتهاند؟
- ترجمه الهی قمشهای١٩ وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ
و به کوهها که چگونه نصب شدهاند [و در نصب آنها تهیّهٔ اسباب معاش شما از تولید معادن در آنها، و پهن کردن دامنۀ آنها، و تکوّن (درست شدن) آب تحت آنها و سهولت جریان چشمهها و قنوات از آنها هست]
- ترجمه سلطانیو به کوهها که چگونه نصب شدهاند
- ترجمه راستینو کوهها را نمیبینند که چگونه بر زمین کوبیدهاند؟
- ترجمه الهی قمشهای٢١ فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ
پس [وقتی که حال کفّار چنین و حال مؤمنین چنان میباشد و ادلّه بر آن بسیار است پس به مؤمنین از جهت ترغیب در آنچه که خداوند برای ایشان آماده کرده و به کافران از جهت تحذیر از آنچه که با بدی اعمالشان به آن مبتلا میشوند] یادآوری کن جز این نیست که تو تذکّر دهندهای [یعنی شأن تو بحسب رسالتت تذکير (یادآوری کردن) است چه بشنوند یا نشنوند]
- ترجمه سلطانیپس یادآوری کن جز این نیست که تو تذکّر دهندهای
- ترجمه راستینپس خلق را (به حکمتهای الهی) متذکر ساز که وظیفه پیغمبری تو غیر از این نیست.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ إِلَّا مَن تَوَلَّى وَكَفَرَ
مگر کسی که روی گرداند و کفر ورزید [یعنی تو به عنوان مسلّط بر آنان نیستی نه بحسب ابدان آنها که با آنان بجنگی و آنها را مجبور بر قبول کنی و نه بحسب ارواح آنان که در آنان بحسب مرتبۀ رسالتت تصرّف کنی و آنان را از آنچه که آنان بر آن هستند تغییر دهی مگر کسی که روی بگرداند زیرا تو بحسب رسالتت بحسب بدنش بر او مسلّطی، که با او بجنگی و او را مجبور بر قبول تذکیر (یادآوری) کنی]
- ترجمه سلطانیمگر کسی که روی گرداند و کفر ورزید
- ترجمه راستینجز آنکه هر کس (پس از تذکر) روی از حق بگرداند و کافر شود.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَكْبَرَ
پس خداوند او را به عذاب بزرگتر [یعنی عذاب قتل و اسر (اسارت) و نهب (غارت) بر دست تو در دنیا و عذابى بزرگتر از آن نیست، یا خداوند او را در آخرت با عذاب اکبر و همان عذاب در آتش] عذاب میکند
- ترجمه سلطانیپس خداوند او را به عذاب بزرگتر عذاب میکند
- ترجمه راستیناو را خدا به عذابی بزرگ (در دوزخ) معذب کند.
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
٤ وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ
و شب وقتی که حرکت میکند {مراد از شب مطلق شب یا شب مزدلفه است زیرا حاجی در اوّل آن از عرفات به سوی مزدلفه و در آخر آن و اوّل روز آن از مزدلفه به سوی منی سیر میکند}
- ترجمه سلطانیو شب وقتی که حرکت میکند
- ترجمه راستینو قسم به شب تار هنگامی که برود.
- ترجمه الهی قمشهای٥ هَلْ فِي ذَلِكَ قَسَمٌ لِّذِي حِجْرٍ
آیا در آن برای اندیشمند [نیاز به] سوگند است؟ [یعنی که صاحب عقل میداند که این اشیاء که خداوند به آنها سوگند یاد کرده اشیاء عظیم شریفه هستند که در آنها دلالاتی به وجوه عدیده بر علم او و حکمت او و قدرت او و عنایت او تعالی به خلقش هست و اگرچه غیر اندیشمند این سوگندها را به چیزی نمیبیند (نمیشمرد)]
- ترجمه سلطانیآیا در آن برای اندیشمند (نیاز به) سوگند است؟
- ترجمه راستینآیا در این امور که (قسم به آنها یاد شد) نزد اهل خرد لیاقت سوگند نیست؟
- ترجمه الهی قمشهای٦ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ
[حتماً کسانی که در زمین فساد میکنند را هلاک میکنیم] آیا ندیدی پروردگارت با [قوم] عاد چه کرد {عاد اسم برای قوم هود است که به اسم پدرشان نامیده شدهاند زیرا با عنوان عاد دو عاد بود، عاد اولی، و عاد اخری}
- ترجمه سلطانیآیا ندیدی پروردگارت با (قوم) عاد چه کرد
- ترجمه راستینآیا ندیدی که خدای تو با عاد (قوم هود) چه کرد؟
- ترجمه الهی قمشهای٧ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ
ارم {نام دیگری برای عاد است، یا آن اسم جدّ عاد است، یا آن اسم سام بن نوح است؛ زیرا عاد فرزند عوص بن آدم بن سام بن نوح (ع) بود، و قوم هود اولاد عاد بودند که به اسم جدّشان و پدرشان نامیده شدهاند، یا آن اسم برای قبیلهٔ هود است} ذات العماد {عِماد شجاعان از لشکر و بناهای بلند و ستون و خرگاه است، و اهل عماد اهل خیمه بودند}
- ترجمه سلطانیارم ذات العماد (عِماد شجاعان از لشکر و بناهای بلند و ستون و خرگاه است)
- ترجمه راستینو نیز به اهل شهر ارم (یا قوم ارم) که صاحب قدرت و عظمت بودند چگونه کیفر داد؟
- ترجمه الهی قمشهای٩ وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ
و با [قوم] ثمود که صخرهها را بریدند [یعنی صخرهها را حفر کردند و آنها را تراشیدند تا خانههایی بناء کنند] در واد {یعنی وادی القری درهای در شمال غربی مدینه}
- ترجمه سلطانیو با (قوم) ثمود که صخرهها را بریدند در واد (وادی القری درهای در شمال غربی مدینه)
- ترجمه راستینو نیز به قوم ثمود که در دل آن وادی سنگ را شکافته و کاخها بر خود از سنگ میساختند چه کیفر سخت داد؟
- ترجمه الهی قمشهای١٥ فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُـولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ
و امّا انسان وقتی که پروردگارش او را ابتلاء نماید آنگاه او را اکرام نماید و به او نعمت دهد آنگاه میگوید پروردگارم مرا گرامی داشت [یعنی از نعمت خُرسند میشود و میپندارد که نعمت، کرامت از خداوند برای او است و حال آنکه گاهی به عنوان استدراج و به عنوان نقمت میباشد]
- ترجمه سلطانیو امّا انسان وقتی که پروردگارش او را ابتلاء نماید آنگاه او را اکرام نماید و به او نعمت دهد آنگاه میگوید پروردگارم مرا گرامی داشت
- ترجمه راستیناما انسان (کم ظرف ضعیف بی صبر) چون خدا او را برای آزمایش و امتحان کرامت و نعمتی بخشد در آن حال (مغرور ناز و نعمت شود و) گوید: خدا مرا عزیز و گرامی داشت.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُـولُ رَبِّي أَهَانَنِ
و امّا وقتی که او را ابتلاء نماید پس رزق او را بر او تنگ گیرد آنگاه میگوید پروردگارم مرا خوار کرد [برای اینکه او نعمت را در غیر نعم صوری نمیپندارد و میپندارد که کرامت و نعمت و عزّت جز همان که در نعم صوری است نیست]
- ترجمه سلطانیو امّا وقتی که او را ابتلاء نماید پس رزق او را بر او تنگ گیرد آنگاه میگوید پروردگارم مرا خوار کرد
- ترجمه راستینو چون او را باز برای آزمودن تنگ روزی کند (دلتنگ و غمین شود و) گوید: خدا مرا خوار گردانید.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ كَلَّا بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ
چنین [یعنی توسعه و تقتیر (تنگی معاش) بنابر آنچه که میپندارید] نیست بلکه شما به یتیم ارج نمینهید
- ترجمه سلطانیچنین نیست بلکه شما به یتیم ارج نمینهید
- ترجمه راستینچنین نیست بلکه (به گناه بخل و طمع خوار شوید چون) هرگز یتیم نوازی نکنید.
- ترجمه الهی قمشهای٢١ كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا
چنین نیست، وقتی که زمین کوبیده شود کوبیدهٔ کوبیده
- ترجمه سلطانیچنین نیست، وقتی که زمین کوبیده شود کوبیدهٔ کوبیده
- ترجمه راستینچنین نیستت (که دنیا طلبان پندارند روز قیامتی نیست) روزی کهه (از زلزله پی در پی) زمین به کلی خرد و متلاشی شود.
- ترجمه الهی قمشهای٢٢ وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا
و ربّ (مضاف) تو {که همان قائم در وجود تو است و صوفیّه آن را فکر و حضور و سکینه نامیدهاند و آن ملکوت ولیّ امر است، و بر سالک ظاهر نمیشود مگر بعد از موت اختیاری او، و وقتی که جمیع آثار قیامت در عالم صغیر او و جمیع آنچه که از علائم ظهور قائم (ع) و آثار او در اخبار وارد شده ظاهر شد ظاهر میشود و مؤیّد به ملائکه میباشد و حین ظهور او و بعد از آن ملک بر سالک ظاهر میشود} و ملائکه صف به صف بیایند {مراد این است که ملائکه در صفوف عدیده بحسب مراتبشان در قرب و بُعد میآیند}
- ترجمه سلطانیو ربّ تو و ملائکه صف به صف بیایند
- ترجمه راستینو (آن هنگام امر) خدا و فرشتگان صف در صف به عرصه محشر آیند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى
و در آنروز جهنّم را بیاورد {زیرا ولیّ امر او بصیرت اخروی او را باز میکند بر او ظاهر است و میبیند آنچه را که غیر او نمیبینند، پس جهنّم و انواع عقبات آن و عقوبات آن را میبیند، و ایضاً جنان و انواع نعیم آن را میبیند}، در آنروز انسان یادآور میشود [یعنی به خیرش و شرّش متذکّر میشود، و اینکه کدام اعمال به عنوان نافع بوده و کدامیک به عنوان مضرّ لکن آن تذکر به او نفع نمیرساند] و کجا ذکری [نافعه] دارد
- ترجمه سلطانیو در آنروز جهنّم را بیاورد، در آنروز انسان یادآور میشود و کجا ذکری (نافعه) دارد
- ترجمه راستینو آن روز جهنم را (پدید) بیاورند، همان روز آدمی متذکر کار خود گردد، و آن تذکر چه سود به حال او بخشد؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ يَقُـولُ يَالَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي
میگوید ای کاش برای [انتفاعم در] حیاتم [در آخرت] اقدامی کرده بودم
- ترجمه سلطانیمیگوید ای کاش برای حیاتم (در آخرت) اقدامی کرده بودم
- ترجمه راستین(با حسرت و ندامت) گوید: ای کاش برای زندگانی ابدی امروزم کار خیری انجام میدادم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ يَاأَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ
ای نفس مطمئن شده {نفس انسان دارای مراتب و درجاتی عدیده است و امّهات مراتب آن بحسب تمکّن شیطان از او و تمکّن او در دار الرّحمان و توسّط (واسطه بودن) او از آن دو، سه است: و اوّل امّاره نامیده میشود و آن است که امر به بدی میکند یعنی به آنچه که هوای آن را دارد چه در صورت خیر باشد یا شرّ، و منع نمیکند و بر آن پشیمان نمیشود، و دوّم لوّامه و آن است که خودش را در هر آنچه که میآورد ملامت میکند خیر باشد یا شرّ و بر آنچه که از حیث شرّ بودن آن بر آنچه که انجام داده محزون میشود، یا از حیث نقصان آن از درجۀ کمال، یا از حیث نسبت آن به نفس خود، و سوّم مطمئنّه است برای اطمینان آن به پروردگارش و خروجش از انانیّت خویش که آن سبب اضطرابش است}
- ترجمه سلطانیای نفس مطمئن شده
- ترجمه راستین(آن هنگام به اهل ایمان خطاب لطف رسد که) ای نفس (قدسی) مطمئن و دل آرام.
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً
به سوی پروردگارت [یعنی پروردگار مضافت که او ولیّ امر تو است و او علی الاطلاق علی (ع) است، یا به سوی ربّ الأرباب با رجوع به مظاهر او و دار کرامت او و ضیافت او] برگرد [در حالی که به آنچه که پروردگارت به تو کرد نزد پروردگارت و خلفای او] راضی شده و مورد رضایت هستی
- ترجمه سلطانیبه سوی پروردگارت برگرد (در حالی که) راضی شده و مورد رضایت هستی
- ترجمه راستینبه حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود به (نعمتهای ابدی) او و او راضی از توست.
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
٢ وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ
و تو را در این شهر حلال است [یعنی تو را هتک تو و مال تو و خون تو حلال است، یا بر تو حلال است آنچه که به این شهر آن را انجام دهی و اگر در وقتی و همان سال فتح باشد، یا حالّ (فرود آمدن) و مقیم در این شهر است]
- ترجمه سلطانیو تو را در این شهر حلال است
- ترجمه راستینو حال آنکه تو (ای رسول گرامی) در این بلد منزل داری.
- ترجمه الهی قمشهای٤ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ
همانا انسان را در زحمت (مشقّت) خلق کردهایم [یعنی در شدّت و مشقّت در دنیا یا در رحم، یا از اوّل خلقت او یا بطور مستقیم منتصب (ایستاده)، به خلاف سایر جنبندگان]
- ترجمه سلطانیهمانا انسان را در زحمت (مشقّت) خلق کردهایم
- ترجمه راستینکه ما انسان را به حقیقت در رنج و مشقّت آفریدیم (و به بلا و محنتش آزمودیم).
- ترجمه الهی قمشهای٧ أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ
آیا میپندارد که احدی او را ندیده [یعنی احدى او را در اعمالش و افعالش و اقوالش نمیبیند که آن را از او مطالبه کند و از او سؤال کند؟! و او گمان میکند که خدای تعالی او را در آن ندیده است، و حال آنکه ما او را خلق کردیم و دقایق قوا و مدارک و اعضاء را در او قرار دادیم]
- ترجمه سلطانیآیا میپندارد که احدی او را ندیده
- ترجمه راستینآیا پندارد احدی او را ندیده (و افکار و اعمال بدش را ندانسته و ریا و نفاقش را نمیداند).
- ترجمه الهی قمشهای٩ وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ
و زبانی [که با آن به عنوان مفهّم (فهماننده) آنچه است که در ضمیرش است، به عنوان مدرک به طعم خوراکها است] و دو لب [که آن دو، دو حافظ زبان و سایر آنچه که در دهان است، دو زیبا کننده برای صورت دو معین (کمک کننده) بر سخن گفتن هستند]
- ترجمه سلطانیو زبانی و دو لب
- ترجمه راستینو زبان و دو لب به او ندادیم؟
- ترجمه الهی قمشهای١١ فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ
پس عقبه (گردنه، راه سخت) را بالا نرفت {مراد از آن عقبات (عقبههای) نفس است که همان رذایل هستند که مرقاتی (موضع بالا رفتنی، نردبانی، پلکانی) سختتر از آن نیست، زیرا عبور از آنها و تخلیۀ نفس از آنها و ترقّی از آنها به خصایل اصعب (سختترین) هر چیز است و به عبور از رذایل و دخول در خصایل تفسیر شده}
- ترجمه سلطانیپس عقبه (گردنه، راه سخت) را بالا نرفت
- ترجمه راستینباز هم به عقبه (تکلیف) تن در نداد.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ فَكُّ رَقَبَةٍ
آزاد کردن برده [نفس خود از تقیّد به قیود نفس] است {اگر مراد از آن اصل خصال و روح آن باشد که از آن به فناء از نسبت دادن افعال و صفات به نفس خود بلکه از نسبت دادن ذات به نفس خود تعبیر میشود و لذلک آن بر جمیع مقدّم شده، و اگر مراد از آن آزاد کردن رقاب (بندگان) مردم از رقیّت (بردگی) انفسشان و از آتش باشد اشاره به اشرف اقسام عدل میباشد، و اگر مراد از آن فک رقاب (آزاد کردن بردگان) بردگان صوری از بردگی باشد اشاره به اعلی اقسام سخاوت میباشد که آن اشرف انواع عفّت است} {قوای چهارگانهٔ علّامه و عمّاله و شهویّه و غضبیّه انسان هر کدام دارای اعتدال و توسّط بین افراط و تفریط در آثار هستند، توسّط و اعتدال از آنها ممدوح و مطلوب، و افراط و تفریط مذموم و قبیح است، اعتدال علّامه به تمییز آن بین حقّ و باطل و محقّ و مبطل و خیر و شرّ كما هى (همانطور که هست) است، و آن تمیز حکمت علمی نامیده میشود، و حکمت علمی همان تمیز بین ذوات و اقوال و افعال و احوال و اخلاق و علوم و وجدانات و خطورات و خیالات و مشاهدات و التفاتات قلب از حیث ارتباط آنها و رجوع آنها به آخرت است و دارای دو طرف افراط و تفریط نمیباشد، بلکه جربزه که عِدْوْ (حدّ و نهایت) آن افراط قوّهٔ علّامهٔ نفسانیّه است به عنوان تفریط و به عنوان قصور برای نفس از رسیدن به درجهٔ حکمت است، برای اینکه جربزه همان تصرّف بحسب علم وهمی در امور دنیویّه به عنوان زائد بر آنچه است که شایسته است و آن جز از نقصان ادراک امور اخرویّه نیست، پس جربزه و بلادت (کُند ذهنی مقابل ذكاء و فِطْنَت) که دو عِدْوْ (حدّ و نهایت) آن، دو طرف افراط علّامه و تفریط آن هستند آن دو از قسم بلادت شمرده شدهاند و به خاطر عدم طرف افراط مذموم برای حکمت گفتهاند که رذایل بحسب امّهات هفت هستند و خصائل بحسب امّهات چهار هستند، و اعتدال عمّاله به این است که تحت حکم عاقلهٔ علّامه باشد و اینکه بنابر اتیان به آنچه که عاقله به آن امر میکند قادر شود و عدل نامیده میشود که همان وضع هر شیئی در محلّ خود است و آن ممکن نمیشود مگر با استخدام شهویّه و غضبّیه، و دو طرف افراط آن و تفریط آن ظلم و انظلام نامیده میشوند، و اعتدال قوّهٔ شهویّه به این است که به عنوان مطیع برای عمّاله منقاده برای عاقلهٔ علّامه باشد و اعتدال آن عفّت نامیده میشود، و دو طرف افراط آن و تفریط آن شَرَه و خمود نامیده میشوند، و اعتدال غضبیّه شجاعت نامیده میشود و دو طرف افراط آن و تفریط آن تهوّر و جُبن نامیده میشوند، و گاهی گفته میشود: که قوای چهارگانه در انسان همان بهیمیّت و سبعیّت و شیطنت که همان علّامهٔ نفسانی وهمی است و عاقله که همان علّامهٔ عقلانی است هستند و عمّاله خادمهٔ قوای چهارگانه قرار داده میشود و عدل متوسّط بین ظلم و انظلام از شعب شجاعت قرار داده میشود، و حکمت که همان توسّط بین بلادت و جربزه است از مقتضیات علّامهٔ نفسانیّه قرار داده میشود، و مقتضای علّامهٔ عقلانیّه تعدیل قوای سهگانه و تعدیل عمّاله قرار داده میشود به حیثی که چیزی از آن از حکم عاقله خارج نمیشود و عدالت نامیده میشود و این عدالت دو طرف افراط و تفریط ندارد، بلکه فقط تفریط دارد و تفریط آن همان قصور عاقله از تسخیر قوای سهگانه و همان ظلم از قوا و انظلام بر عاقله است و مانند این است که علّامهٔ نفسانیّه از عمّاله از جعل عمّاله به عنوان منشأ برای بعضی خصائل برای تلازم واقع بین آن دو اراده شده}
- ترجمه سلطانیآزاد کردن برده است
- ترجمه راستینآن بنده (در راه خدا) آزاد کردن است.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ
سپس از کسانی باشد که ایمان آوردهاند {اشاره به افضل انواع حکمت است} و یکدیگر را به صبر [یعنی حبس نفس از جزع (بیتابی) هنگام مصیبت، و از معصیت هنگام اقتضای قوای نفسانی، و بر طاعت] توصیه کردند {اشاره به شجاعت است} و یکدیگر را به مرحمت توصیه کردند {اشاره به عدالت است، زیرا عدل که آن وضع (نهادن) هر چیزی در محلّ آن است نمیآید مگر با مرحمت، و تواصى (به یکدیگر توصیّه کردن) به آن شعبهای از عدالت است}
- ترجمه سلطانیسپس از کسانی باشد که ایمان آوردهاند و یکدیگر را به صبر توصیه کردند و یکدیگر را به مرحمت توصیه کردند
- ترجمه راستینو آن گاه هم از آنان باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به اهمیتت صبر و مهربانی با خلق سفارش میکنند.
- ترجمه الهی قمشهای١٩ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ
و کسانی که به آیات ما کفر ورزیدهاند آنها اصحاب چپ هستند
- ترجمه سلطانیو کسانی که به آیات ما کفر ورزیدهاند آنها اصحاب چپ هستند
- ترجمه راستینو آنان که به آیات ما (قرآن و دیگر کتب آسمانی) کافر شدند آنها اهل شومی و شقاوتند (نامه عمل به دست چپ دارند).
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
٢ وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا
و به ماه وقتی که از پی آن در میآید [یعنی در روشنایی خَلَّف (پی) آن، یا در طلوع کردن از آن تبعیّت میکند یا هنگام غروب آن در دنبال آن است، به اینکه حین غروب آن طلوع میکند و آن در اواسط ماه است، یا سوگند یاد کرد به ماه نفس انسانیّه وقتی که از پی میآید و از روح در عروج الی الله تبعیت میکند]
- ترجمه سلطانیو به ماه وقتی که از پی آن در میآید
- ترجمه راستینو قسم به ماه آن گاه که در پی آفتاب تابان در آید.
- ترجمه الهی قمشهای٣ وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا
سوگند به روز، وقتی که آن را آشکار کند [یعنی خورشید تجلّی نماید و خود را به کمال ظهور بارز میکند و آن اوقات اواسط روز است، یا مراد از شمس امام و از نهار سینۀ منشرح به اسلام است وقتی که امام را بارز مینماید و به نور امام استشراق (طلب روشنی) میکند، و آن وقت نزول سکینه بر سالک است به ظهور امام با ملکوتش بر او]
- ترجمه سلطانیسوگند به روز، وقتی که آن را آشکار کند
- ترجمه راستینو قسم به روز هنگامی که جهان را روشن سازد.
- ترجمه الهی قمشهای٤ وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا
سوگند به شب وقتی که آن را بپوشاند [وقت احاطۀ تاریکیش نور آفتاب را زیرا بقای موالید و تولید آنها جز با ظهور خورشید و غشیان (پوشش) شب نمیباشد]
- ترجمه سلطانیسوگند به شب وقتی که آن را بپوشاند
- ترجمه راستینو به شب وقتی که عالم را در پرده سیاهی کشد.
- ترجمه الهی قمشهای٧ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا
سوگند به نفس {نفس مخصوصهٔ مفخمّهای است به حیثی که تعریف آن ممکن نمیشود و آن نفس کلّیّه یا نفس نبیّ (ص) یا ولیّ (ع) یا نفس محمّد (ص) یا علی (ع) است، یا برای اراده کردن نوع مخصوص بزرگی از آن و همان نوع نفس انسان است} و آنکه آن را درست کرد
- ترجمه سلطانیسوگند به نفس و آنکه آن را درست کرد
- ترجمه راستینو قسم به نفس ناطقه انسان و آن که او را نیکو به حد کمال بیافرید.
- ترجمه الهی قمشهای٨ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا
و به آن گناهکاریش و پرهیزکاریش را الهام نمود [یعنی فعل فجورش را در خاطرش القاء کرد، یا معرفت (شناخت) فجورش را به آن الهام نمود تا آنکه اجتناب کند و معرفت تقوایش را تا آنکه مرتکب شود]
- ترجمه سلطانیو به آن گناهکاریش و پرهیزکاریش را الهام نمود
- ترجمه راستینو به او شر و خیر او را الهام کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٩ قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا
همانا کسی که آن را پاک کرد [یعنی آن را نمو داد و اصلاح کرد یا آن را تطهیر نمود] رستگار شده است
- ترجمه سلطانیهمانا کسی که آن را پاک کرد رستگار شده است
- ترجمه راستین(قسم به این آیات الهی) که هر کس نفس ناطقه خود را از گناه و بدکاری پاک و منزه سازد به یقین (در دو عالم) رستگار خواهد بود.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا
و کسی که آن را آلوده کرده بینوا شده [یعنی زیان دیده، یا کفر ورزیده، یا فقیر شده، یا گرسنه شده]
- ترجمه سلطانیو کسی که آن را آلوده کرده بینوا شده (زیان دیده)
- ترجمه راستینو هر که او را (به کفر و گناه) پلید گرداند البته (در دو جهان) زیانکار خواهد گشت.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا
و رسول خدا [یعنی صالح (ع)] به آنها گفت [این] شتر خداوند [است] و به آن آب بنوشانید
- ترجمه سلطانیو رسول خدا به آنها گفت (این) شتر خداوند (است) و به آن آب بنوشانید
- ترجمه راستینو رسول خدا (صالح) به آنها گفت: این ناقه آیت خداست، از خدا بترسید و آن را سیراب گردانید.
- ترجمه الهی قمشهای١٤ فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا
آنگاه او را [در رسالتش یا در تحذیر و اغراء (توجّه دادن مخاطب توسط محذِّر متکلّم بر امر ناپسند جهت اجتناب از آن)، یا در نزول عذاب] تکذیب کردند و آن را پِی کردند پس پروردگار آنها به (سبب) گناه آنان بر آنها خشم کرد [و آنها را درهم کوبید و آنها را هلاک کرد] پس آنها را یکسان کرد
- ترجمه سلطانیآنگاه او را تکذیب کردند و آن را پی کردند پس پروردگار آنها به (سبب) گناه آنان بر آنها خشم کرد پس آنها را یکسان کرد
- ترجمه راستینآن قوم رسول را تکذیب و ناقه او را پی کردند، خدا هم آنان را به کیفر (ظلم و) گناهشان هلاک ساخت و شهرشان را با خاک یکسان نمود.
- ترجمه الهی قمشهای١٥ وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا
و [خداوند] از عاقبت آن ترسان نمیشود [یا صالح از عاقبت عقوباتی که آنها را با آن ترسانده بود برای بودن او بر ثقت (اطمینان) از پروردگارش در نجات خود ترسان نمیشود، یا از عاقبت دعوتش بر قوم و از تبعت آن ترسان نمیشود، برای اینکه دعوت او بر قوم به جهت اذن از خداوند و به جهت استحقاق آنها بود].
- ترجمه سلطانیو از عاقبت آن ترسان نمیشود.
- ترجمه راستینو هیچ باک از هلاک آنها نمیداشت (یا آنها هیچ از عاقبت بدگناه خود نمیترسیدند).
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى
قسم به شب وقتی که [با تاریکیش نور خورشید و دیدهها را، و با برودتش مدارک و روح حیوانیّه و نفسانیّه را] بپوشاند [تا آنکه آن دو در باطن جمع شوند، یا مردم را با خواب میپوشاند، یا سوگند یاد کرد به شب طبع یا نفس یا بلایا، یا شب قدر وقتی که اهلش را میپوشاند]
- ترجمه سلطانیقسم به شب وقتی که بپوشاند
- ترجمه راستینقسم به شب تار هنگامی که (جهان را در پرده سیاه) بپوشاند.
- ترجمه الهی قمشهای٢ وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى
و روز وقتی که تجلّی کند [یعنی وقت بلند شدن خورشید تا آصال (غروب آفتاب) یا روز روح یا سرور یا روز عالم مثال وقتی که برای اهلش تجلّی میکند]
- ترجمه سلطانیو روز وقتی که تجلّی کند
- ترجمه راستینو قسم به روز هنگامی که روشن و فروزان گردد.
- ترجمه الهی قمشهای٥ فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى
و امّا کسی که [از مال خود و از جاه خود و عِرض (آبرو) خود و از قوّت قوایش و حرکات اعضایش، و از قوّت متخیّله و عاقلهاش برای خداوند] اعطاء کرد و [از بخل ورزیدن و از اعطاء کردن در غیر طلب رضای خداوند] پرهیز کرد
- ترجمه سلطانیو امّا کسی که اعطاء کرد و پرهیز کرد
- ترجمه راستیناما هر کس عطا و احسان کرد و خدا ترس و پرهیزکار شد.
- ترجمه الهی قمشهای٦ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى
و [از جهت تقلید به اینکه از صادق شنیده و تصدیق نموده، یا از جهت تحقیق به اینکه نمونهٔ آنچه که شنیده را در نفس خود یافته] نیکوتر [یعنی عاقبت یا مثوبت (ثواب) یا خصلت یا فضیلت یا کلمۀ حسنى] را تصدیق کرد
- ترجمه سلطانیو نیکوتر را تصدیق کرد
- ترجمه راستینو به نیکویی (یعنی به نعیم آخرت با هر خیر و سعادت که در قرآن بیان شده) تصدیق کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٧ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى
پس بزودی برای او [بحسب عمل] آسانی را [یعنی به خصلت آسان] آسان خواهیم کرد [یعنی خصلت آسان که آن آسانترین چیز بر انسانیّت انسان و همان جدّ در طلب مرضات خداوند است] {زیرا بعد از آنکه انسان به عنوان مصدّق بود خصوصاً وقتی که تصدیق او تحقیقی میباشد طاعت آسانترین چیز و لذیذترین چیز نزد او میباشد}
- ترجمه سلطانیپس بزودی برای او آسانی را (بحسب عمل خصلتی) آسان خواهیم کرد
- ترجمه راستینما هم البته کار او را (در دو عالم) سهل و آسان میگردانیم.
- ترجمه الهی قمشهای٨ وَأَمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَى
و امّا کسی که [بحسب عمل تقلیدی] بخل ورزید و [از موائد (مائدهها، بلایا و سختیهای) آخرت با ترک عمل بر آنها] بینیازی جُست
- ترجمه سلطانیو امّا کسی که بخل ورزید و بینیازی جُست
- ترجمه راستیناما هر کس بخل ورزید و خود را (از لطف خدا) بی نیاز دانست.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى
پس بزودی آسانی را برای او سختی خواهیم کرد [یعنی طریقت عسرى و همان طریق نفس به ملکوت سفلی است، و برای انسانیّت اعسر (سختتر) از آن نیست]
- ترجمه سلطانیپس بزودی آسانی را برای او سختی خواهیم کرد
- ترجمه راستینپس به زودی کار او را (در دو عالم) دشوار میکنیم.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَالْأُولَى
و همانا آخرت و اوُلی [مبدءً و غایتاً و ملکاً] برای ما است [و آنچه از آن دو را که میخواهیم به کسی که میخواهیم میدهیم]
- ترجمه سلطانیو همانا آخرت و اوُلی برای ما است
- ترجمه راستینو ملک دنیا و آخرت از ماست (به هر که بخواهیم و صلاح دانیم میبخشیم).
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى
جز برای ابتغاء وجه پروردگار اعلای خود [یعنی مالش را جز برای ابتغاء وجه پروردگار اعلایش نمیدهد]
- ترجمه سلطانیجز برای ابتغاء وجه پروردگار اعلای خود
- ترجمه راستین(او احسان نکند) جز در طلب رضای خدای خود که برتر و بالاترین موجودات است.
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ وَالضُّحَى
سوگند به هنگام بلند شدن خورشید {خطاب در اینجا به خود محمّد صلّی الله علیه و آله و مقدّم در نظر او روشنی عالم ارواح است به خلاف سورهٔ گذشته که مخاطب در آن کسانی هستند که سعی آنها پراکنده و مختلف است و غالب بر آنها تقیّد به عالم طبع ظلمانی است}
- ترجمه سلطانیسوگند به هنگام بلند شدن خورشید
- ترجمه راستینقسم به روز روشن (یا هنگام ظهر آن).
- ترجمه الهی قمشهای٣ مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى
که خداوند تو را وا نگذاشته و دشمن نداشته است
- ترجمه سلطانیکه خداوند تو را وا نگذاشته و دشمن نداشته است
- ترجمه راستینکه خدای تو هیچ گاه تو را ترک نگفته و بر تو خشم ننموده است (چهل روز بر رسول وحی نیامد، دشمنان به طعنه گفتند: خدا از محمد قهر کرده. این آیه رد بر آنهاست).
- ترجمه الهی قمشهای٤ وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَى
و آخِر برای تو بهتر از اوّل است [یعنی منزل آخِرت برای تو از منزل نخستین که دنیا باشد بهتر است یا مرتبهٔ پسین از وحی جبرئیل برای تو بهتر است از بار نخستین]
- ترجمه سلطانیو آخر برای تو بهتر از اوّل است
- ترجمه راستینو البته عالم آخرت برای تو بسی بهتر از نشأه دنیاست.
- ترجمه الهی قمشهای٥ وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى
زود است که خدای تو آنچه را بخواهی به تو بخشد تا راضی شوی [یعنی زود است که خدای تو به تو در دنیا یا در آخرت آنچه را که بواسطهٔ آن مقام رضا برای تو حاصل شود یا بواسطهٔ آن راضی و خشنود شوی عنایت کند]
- ترجمه سلطانیزود است که خدای تو آنچه را بخواهی به تو بخشد تا راضی شوی
- ترجمه راستینو پروردگار تو به زودی به تو چندان عطا کند که تو راضی شوی (در دنیا نصرت و در آخرت مقام شفاعت به تو بخشد).
- ترجمه الهی قمشهای٦ أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى
آیا خداوند تو را یتیم نیافت و جای داد [زیرا که تو ابتداء از پدر و بعداً هم از مادر یتیم شدی و خداوند تو را جای داد و به سوی خود کشانید یا آنکه یتیم و بینظیر و بیمانند یافت و مردم را به سوی تو کشانید]
- ترجمه سلطانیآیا خداوند تو را یتیم نیافت و جای داد
- ترجمه راستینآیا خدا تو را یتیمی نیافت که در پناه خود جای داد؟
- ترجمه الهی قمشهای٧ وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى
و تو را گمراه یافت و هدایت کرد [یعنی تو را در مرتبهٔ کمال مطلق ناقص و قاصر یافت و به سوی خود هدایت نمود یا تو را در امر زندگانی متحیّر و سرگردان دید و به سوی تدبیر زندگانی هدایت کرد زیرا به کسی هم که در کار خود سرگردان باشد گمراه گفته میشود، یا تو را در شناسائی کتاب و ایمان ناقص یافت و به آن دو هدایت نمود]
- ترجمه سلطانیو تو را گمراه یافت و هدایت کرد
- ترجمه راستینو تو را (در بیابان مکه) ره گم کرده و حیران یافت (در طفولیت که حلیمه دایهات آورد تا به جدّت عبد المطّلب سپارد در راه مکه گم شدی، حلیمه و عبد المطلب سخت پریشان شدند و خدا زود آنها را به تو) ره نمایی کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٨ وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى
و تو را نادار دید و دارا کرد [یعنی تو را نادار و محتاج در مال دنیا یافت و بواسطهٔ مال خدیجه یا بواسطهٔ قناعت دارا گردانید یا آنکه تو را از حیث علم نادار یافت و بواسطهٔ وحی بینیاز گردانید، یا تو را صاحب عیال یافت و دارا نمود، یا تو را دید که متحمّل و عهدهدار روزیهای معنوی و روحی قوم خود هستی و تو را بواسطهٔ وحی دارا کرد]
- ترجمه سلطانیو تو را نادار دید و دارا کرد
- ترجمه راستینو باز تو را فقیر (الی الله) یافت (به دولت نبوت) توانگر کرد (و نعمت رسالت عطا نمود).
- ترجمه الهی قمشهای٩ فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ
پس تو [نیز به شکرانهٔ آن] یتیم را آزار مکن [و از خود دور مکن خواه یتیم از پدر صوری که بخواهی حقّ او را در مالش تضییع کنی یا یتیم از پدر روحانی یعنی امام به این طریق که پیشوائی نداشته باشد یا از پیشوای خود بواسطهٔ غیبت یا رحلت امام منقطع شده و دور افتاده باشد یا به آنکه حضور ملکوتی برای او دست نداده باشد هر چند به ظاهر در حضور امام باشد یا یتیم از علم را مقهور مکن یا آنکه یتیم صوری را تحقیر مکن]
- ترجمه سلطانیپس تو (نیز به شکرانهٔ آن) یتیم را آزار مکن (و تحقیر منما)
- ترجمه راستینپس تو هم یتیم را هرگز میازار.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ
و درخواست کننده را [نیز] ناامید مگردان [و از خود مران و زجر مده و مراد کسی است که از لوازم دنیوی یا امری از امور اخروی را درخواست نماید]
- ترجمه سلطانیو درخواست کننده را (نیز) ناامید مگردان
- ترجمه راستینو فقیر و گدای سائل را به زجر مران.
- ترجمه الهی قمشهای١١ وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ
و نعمت خدای خود {نعمت حقیقی همان ولایت است یا چیزی است که به اهل ولایت از جهت ولایتی داده شود خواه از لوازم زندگی دنیا و عوارض آن و خواه از لوازم زندگی اخروی و مقاصد آن بوده باشد و خواه به صورت نعمت یا صورت بلاء باشد} را به دیگران [هم] بگوی {تحدیث اظهار کردن است و آن اعمّ است از اینکه به عمل یا گفتن یا نوشتن یا اشاره باشد}.
- ترجمه سلطانیو نعمت خدای خود را به دیگران (هم) بگوی.
- ترجمه راستینو اما نعمت پروردگارت را (که مقام نبوت و تقرب کامل به خدا یافتی، بر امت) باز گو.
- ترجمه الهی قمشهای