حزب شمارهٔ ۵۹


سورهٔ ۱۷- الإسراء

٩٩ أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ قَادِرٌ عَلَى أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لَّا رَيْبَ فِيهِ فَأَبَى الظَّالِـمُونَ إِلَّا كُفُورًا

آیا ندیدند (نمی‌‌اندیشند) که خداوند کسی است که آسمان‌‌ها و زمین را خلق کرده [و به ابداء او اعتراف کرده‌‌اند به اینکه آسمان‌‌ها و زمین را خلق کرده] قادر است بر اینکه مثل آنها را خلق کند [زیرا آنها و امثال آنها از لحاظ خلق کردن سهل‌‌تر از آسمان‌‌ها و زمین است، و اعادت سهل‌‌تر از ابداء است] و برای آنها [یعنی برای انفس آنها یا بر امثال آنها بحسب اعادت یا بحسب حیات دنیا یا بحسب مکث در برازخ قبل از قیامت] اجلی قرار داده که تردیدی در آن نیست و ستمکاران جز کفر [به توحید یا به تو یا به علیّ (ع)] را نخواستند

- ترجمه سلطانی

آیا ندیدند (نمی‌اندیشند) که خداوند کسی است که آسمان‌ها و زمین را خلق کرده قادر است بر اینکه مثل آنها را خلق کند و برای آنها اجلی قرار داده که تردیدی در آن نیست و ستمکاران جز کفر را نخواستند

- ترجمه راستین

آیا ندیدند که آن خدایی که آسمانها و زمین را آفرید قادر است که مانند اینها را باز خلق کند و بر آنها وقت روز موعودی که بی‌شک خواهد آمد مقرر گرداند؟! (آری با این همه آیات و حجت قاطع) باز ستمکاران جز راه کفر و عناد نپیمودند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٠ قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَّأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنفَاقِ وَكَانَ الْإِنسَانُ قَتُورًا

بگو: اگر شما مالک خزینه‌‌های رحمت پروردگار من (ولایت) شوید آنوقت البتّه از ترس [نِفاد (ته کشیدن) به سبب] انفاق امساک می‌‌کردید [برای اینکه شما از بشریّت خود خارج نشده‌‌اید، و بشر در جِبِلَّت (سرشت) او حبّ مال و ترس از نِفاد آن هست] و انسان قتور (دست و دل تنگ) می‌‌باشد [یعنی در جبلّت او بُخل هست]

- ترجمه سلطانی

بگو: اگر شما مالک خزینه‌های رحمت پروردگار من شوید آنوقت البتّه از ترس (نِفاد (ته کشیدن) به سبب) انفاق امساک می‌کردید و انسان قتور (دست و دل تنگ) می‌باشد

- ترجمه راستین

بگو که شما اگر دارای گنجهای رحمت (بی‌انتهای) خدای من شوید باز هم از ترس فقر و خوف درویشی، بخل از انفاق خواهید کرد، که انسان طبعا بسیار ممسک و بخیل است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠١ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَامُوسَى مَسْحُورًا

و همانا هرآینه به موسی نُه آیهٔ روشنگر دادیم [یعنی کسی که در جبلّت او عناد و لجاج هست این آیات در او نفع نمی‌‌کنند چنانکه فرعون از موسی (ع) نُه آیت بیّن مشاهده کرد و لجاج او و عنادش زیاد شد] پس از بنی اسرائیل سؤال کن آنوقتی که نزد آنها آمد آنگاه فرعون [بعد از ظهور آیات او از جهت عناد] به او گفت: که ای موسی من البتّه گمان می‌‌کنم که تو جادو شده‌‌ای (مجنونی)

- ترجمه سلطانی

و همانا هرآینه به موسی نُه آیهٔ روشنگر دادیم پس از بنی اسرائیل سؤال کن آنوقتی که نزد آنها آمد آنگاه فرعون به او گفت: که ای موسی من البتّه گمان می‌کنم که تو جادو شده‌ای

- ترجمه راستین

و همانا ما به موسی نه آیت روشن و معجز آشکار عطا کردیم، این حکایت را از بنی اسرائیل سؤال کن که موسی بر آنها آمد، پس فرعون به او گفت: ای موسی، من تو را سحرزده (یا ساحر و سحر آموز) می‌پندارم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٢ قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَـؤُلَاءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ بَصَائِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَافِرْعَوْنُ مَثْبُورًا

گفت: همانا حتماً دانسته‌‌ای که اینان را مگر پروردگار آسمان‌‌ها و زمین به عنوان بصیرت‌‌هایی نازل نکرده و همانا من البتّه گمان می‌‌دارم [یعنی می‌‌دانم] که تو ای فرعون [مصروف (روی گردانده شده) از خیر یا] هلاک شده هستی

- ترجمه سلطانی

گفت: همانا حتماً دانسته‌ای که اینان را مگر پروردگار آسمان‌ها و زمین به عنوان بصیرت‌هایی نازل نکرده و همانا من البتّه گمان می‌دارم (می‌دانم) که تو ای فرعون هلاک شده هستی

- ترجمه راستین

موسی به فرعون پاسخ داد که تو خود کاملا دانسته‌ای که این آیات را برای هدایت و بینایی (خلق) جز خدای آسمانها و زمین نفرستاده و من ای فرعون، تو را شخصی جاهل و لایق هلاک می‌پندارم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٣ فَأَرَادَ أَن يَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ جَمِيعًا

پس [فرعون] خواست که آنها را از آن سرزمین بیرون براند [یعنی خارج نماید یا آنها را ریشه کن کند] پس او (فرعون) و کسانی که با او بودند را جمیعاً غرق کردیم [یعنی بر عکس مراد او، وی را از زمین اخراج کردیم]

- ترجمه سلطانی

پس (فرعون) خواست که آنها را از آن سرزمین بیرون براند پس او (فرعون) و کسانی که با او بودند را جمیعاً غرق کردیم

- ترجمه راستین

آن‌گاه فرعون اراده آن کرد که موسی و قومش را از زمین (مصر) براندازد، ما هم او و همدستانش را تمام به دریا غرق کردیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٤ وَقُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا

و بعد از آن به بنی اسرائیل گفتیم: در [این] سرزمین [که فرعون خواست که شما را از آنجا بیرون براند] ساکن شوید پس وقتی که وعدهٔ [دار] آخرت فرا رسد شما (بنی اسرائیل و قوم فرعون) را با هم (مختلط شده) می‌‌آوریم

- ترجمه سلطانی

و بعد از آن به بنی اسرائیل گفتیم: در (این) سرزمین ساکن شوید پس وقتی که وعدهٔ (دار) آخرت فرا رسد شما را با هم می‌آوریم

- ترجمه راستین

و بعد از آن بنی اسرائیل را فرمان دادیم که در آن زمین ساکن شوید تا از آن پس که وعده آخرت فرا رسد همه شما را باز جمعا مبعوث گردانیم (و هر کس را به کیفر و پاداش عمل خود برسانیم).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٥ وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا

و آن را به [سبب حقّ یا با غایت حقّ یا متلبّس به] حقّ نازل کردیم و به حقّ نازل شد و تو را مگر به عنوان بشارت دهنده و انذار کننده نفرستادیم

- ترجمه سلطانی

و آن را به حقّ نازل کردیم و به حقّ نازل شد و تو را مگر به عنوان بشارت دهنده و انذار کننده نفرستادیم

- ترجمه راستین

و ما این آیات (قرآن عظیم) را به حق فرستادیم و به حق و راستی هم نازل شد، و نفرستادیم تو را جز برای آنکه بشارت دهی و بترسانی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٦ وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلًا

و قرآن [یعنی امری مجتمع مجمل عظیم] را آن را فرق (بخش بخش) کردیم تا آن را با تأنّی بر مردم قرائت کنی و آن را [از مقام جمع خود که همان مشیّت و ولایت است] بطور نازل کردنی تدریجی نازل کردیم

- ترجمه سلطانی

و قرآن را آن را فرق (بخش بخش) کردیم تا آن را با تأنّی بر مردم قرائت کنی و آن را بطور نازل کردنی تدریجی نازل کردیم

- ترجمه راستین

و قرآنی را جزء جزء (و به تدریج) بر تو فرستادیم که تو نیز بر مردم به تدریج قرائت کنی (و با صبر و تأنّی به هدایت خلق پردازی) ، و این قرآن کتابی از تنزیلات بزرگ ماست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٧ قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا

بگو: چه به آن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید [یعنی ایمان آوردنتان و عدم ایمانتان نزد من و نزد خداوند یکسان است و جز این نیست که نفع آن به سوی شما بر می‌‌گردد] همانا کسانی که قبل از آن علم داده شده‌‌اند [یعنی قبل از قرآن مثل اهل کتاب که صدق بعثتم و صدق کتابم را قبل از ظهور من از کتبشان می‌‌دانستند] وقتی که برای آنها تلاوت می‌‌شود [از روی تأثّر از آن و از روی انسلاخ از بشریّتشان و از روی شکر خداوند برای انجاز (وفای به) وعدهٔ خود و برای وصول به مطلوبشان] سجده کنان بر چانه‌‌ها [روی بر خاک] می‌‌افتند

- ترجمه سلطانی

بگو: چه به آن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید همانا کسانی که قبل از آن علم داده شده‌اند وقتی که برای آنها تلاوت می‌شود سجده کنان بر چانه‌ها (روی بر خاک) می‌افتند

- ترجمه راستین

بگو که شما به این کتاب ایمان بیاورید یا نیاورید (مرا یکسان است که) البته آنها که پیش از این به مقام علم و دانش رسیدند هرگاه این آیات بر ایشان تلاوت شود همه با کمال خضوع و فروتنی سر طاعت بر حکم آن فرود آورند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٨ وَيَقُـولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا

و می‌‌گویند: پروردگار ما منزّه است وعدهٔ پروردگار ما قطعاً انجام شدنی است

- ترجمه سلطانی

و می‌گویند: پروردگار ما منزّه است وعدهٔ پروردگار ما قطعاً انجام شدنی است

- ترجمه راستین

و گویند: پروردگار ما پاک و منزه است، البته وعده خدای ما محققا واقع خواهد شد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٩ وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا

و بر چانه‌‌ها می‌‌افتند [در حالی که] اشک می‌‌ریزند و [این سجده] خشوع آنها را [به جهت تأثّر از آن] می‌‌افزاید

- ترجمه سلطانی

و بر چانه‌ها می‌افتند (در حالی که) اشک می‌ریزند و (این سجده) خشوع آنها را (به جهت تأثّر از آن) می‌افزاید

- ترجمه راستین

و آنها با چشم گریان همه سر به خاک عبودیت نهاده، و پیوسته بر فروتنی و ترسشان (از خدا) می‌افزاید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١٠ قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيًّا مَّا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا

بگو: الله را بخوانید یا رحمان را بخوانید هر کدام از آن دو را که بخوانید [شما را به او می‌‌رساند] پس اسماء حُسنا برای او هستند [نه برای غیر او] و در نمازت صدا را بلند مکن و آن را آهسته هم مکن و بین آن راهی بطلب

- ترجمه سلطانی

بگو: الله را بخوانید یا رحمان را بخوانید هر کدام از آن دو را که بخوانید (شما را به او می‌رساند) پس اسماء حُسنا برای او هستند و در نمازت صدا را بلند مکن و آن را آهسته هم مکن و بین آن راهی بطلب

- ترجمه راستین

بگو که خواه خدا را به اسم اللّه یا به اسم رحمان بخوانید، به هر اسمی بخوانید اسماء نیکو همه مخصوص اوست. و تو در نماز نه صدا را بسیار بلند و نه بسیار آهسته گردان بلکه حدّ وسط را اختیار کن.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١١ وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُ وَلِيٌّ مِّنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا

و بگو: ستایش برای خداوندی است که فرزندی نگرفته است و شریکی برای او در ملک (مملکت) نمی‌‌باشد و از روی ذلّت (زبونی) [احتیاج به] ولیّی ندارد و او را به جهت بزرگی بزرگ بدار.

- ترجمه سلطانی

و بگو: ستایش برای خداوندی است که فرزندی نگرفته است و شریکی برای او در ملک (پادشاهی، مملکت) نمی‌باشد و از روی ذلّت (زبونی) (احتیاج به) ولیّی ندارد و او را به جهت بزرگی بزرگ بدار.

- ترجمه راستین

و بگو: ستایش مخصوص خداست که نه هرگز فرزندی برگرفته و نه شریکی در ملک خود دارد و نه هرگز عزت و اقتدار او را نقصی رسد که به دوست و مددکاری نیازمند شود، و پیوسته ذات الهی را به بزرگترین اوصاف کمال ستایش کن.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۱۸- الكهف

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجًا

ستایش برای خداوندی است که کتاب [نبوّت و صورت آن قرآن] را بر بنده‌‌اش [محمّد (ص)] نازل کرد و برای آن کجی قرار نداده

- ترجمه سلطانی

ستایش برای خداوندی است که کتاب را بر بنده‌اش نازل کرد و برای آن کجی قرار نداده

- ترجمه راستین

ستایش و سپاس مخصوص خداست که بر بنده خاص خود (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) این کتاب بزرگ (قرآن) را نازل کرد و در آن هیچ نقص و کژی ننهاد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ قَيِّمًا لِّيُنذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِّن لَّدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا

[راست و] استوار است تا از سختی (عذاب) شدید [در دنیا به قتل و اَسْر (اسیر کردن) و نَهْب (غارت) و در آخرت به عذاب برزخ و قیامت و جحیم] از نزد او (بنده‌‌ای که کتاب بر او نازل شد یا خداوند) بترساند و مژده دهد به مؤمنانی که اعمال صالح می‌‌کنند که آنها اجری نیکو [یعنی جنّت و نعیم آن، و البتّه رضوان خداوند بزرگتر است] دارند

- ترجمه سلطانی

(راست و) استوار است تا از سختی (عذاب) شدیدی از نزد او (بنده‌ای که کتاب بر او نازل شد یا خداوند) بترساند و مژده دهد به مؤمنانی که اعمال صالح می‌کنند که آنها اجری نیکو دارند

- ترجمه راستین

کتابی است در نهایت استواری تا (به این کتاب بزرگ خلق را) از عذاب سخت خود بترساند و اهل ایمان را که اعمال آنها نیکوست به اجر بسیار نیکو بشارت دهد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ مَّاكِثِينَ فِيهِ أَبَدًا

در آن برای همیشه ماندگارند

- ترجمه سلطانی

در آن برای همیشه ماندگارند

- ترجمه راستین

که در آن سر منزل پر نعمت بهشتی زندگانی ابدی خواهند داشت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ وَيُنذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا

و انذار می‌‌نماید کسانی را که گفتند: خداوند فرزندی برگرفته است [یعنی کسانی را که گفتند: ملائکه دختران خداوند هستند و کسانی که گفتند: عُزیر پسر خداوند است و مسیح پسر خداوند است و ما فرزندان خداوند هستیم]

- ترجمه سلطانی

و انذار می‌نماید کسانی را که گفتند: خداوند فرزندی برگرفته است

- ترجمه راستین

و بترساند آنان را که گفتند: خدا فرزندی (برای خود) برگرفته است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن يَقُـولُونَ إِلَّا كَذِبًا

آنها و نه پدرانشان علمی به آن ندارند کلام بزرگی است که از دهان آنها خارج می‌‌شود همانا آنها جز دروغی نمی‌‌گویند [که شوب صدقی در آن نیست]

- ترجمه سلطانی

آنها و نه پدرانشان علمی به آن ندارند کلام بزرگی است که از دهان آنها خارج می‌شود همانا آنها جز دروغی نمی‌گویند (شوب صدقی در آن نیست)

- ترجمه راستین

آنها نه خود و نه پدرانشان از روی علم و دانش سخن نمی‌گویند، این کلمه بزرگی است که از دهنشان خارج می‌شود و جز دروغ چیزی نمی‌گویند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا

پس مگر تو می‌‌خواهی از بابت تأسّف [بر روی گردانیدن آنها از ایمان] که به این سخن [یعنی حدیث اصحاف کهف، یا قرآن جملگی، یا حدیث ولایت علیّ (ع) و همین مقصود است] ایمان نمی‌‌آورند [از جهت شفقت به آنان و از جهت حرص بر ایمان آنها به علی (ع)] خودت را [با غم خوردن] بر پِی آنها هلاک کنی

- ترجمه سلطانی

پس مگر تو می‌خواهی از بابت تأسّف که به این سخن ایمان نمی‌آورند (با غم خوردن) خودت را بر پِی آنها هلاک کنی

- ترجمه راستین

نزدیک است که اگر امت تو به این سخن (قرآن) ایمان نیاورند جان عزیزت را از شدت حزن و تأسف بر آنان هلاک سازی!

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا

همانا ما آنچه که بر زمین است را به عنوان زینت برای آنان قرار داده‌‌ایم تا آنها را بیازماییم که کدامشان در عمل کردن نیکوتر هستند

- ترجمه سلطانی

همانا ما آنچه که بر زمین است را به عنوان زینت برای آنان قرار داده‌ایم تا آنها را بیازماییم که کدامشان در عمل کردن نیکوتر هستند

- ترجمه راستین

ما آنچه را که در زمین جلوه‌گر است زینت و آرایش ملک زمین قرار دادیم تا مردم را امتحان کنیم که کدام یک عملشان نیکوتر خواهد بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا

و همانا ما البتّه آنچه را که بر آن است به عنوان خاکی (بیابانی) خشک قرار دهنده‌‌ایم

- ترجمه سلطانی

و همانا ما البتّه آنچه را که بر آن است به عنوان خاکی (بیابانی) خشک قرار دهنده‌ایم

- ترجمه راستین

و ما آنچه را زیور زمین گردانیدیم باز همه را به دست ویرانی و فنا می‌دهیم و زمین را دشتی خشک و بی‌گیاه خواهیم ساخت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا

آیا [تو] گمان می‌‌کنی که اصحاب کهف و رقیم از آیات [و علامات] ما عجیب [و شگفت‌‌آور] می‌‌باشند؟! [یعنی تو نباید چنین گمان کنی، چون ما آیات بسیار بزرگی به تو نشان دادیم و قضیّهٔ اصحاب کهف و ایمان آنان در برابر آنچه ما به تو دادیم بسیار آسان است]

- ترجمه سلطانی

آیا (تو) گمان می‌کنی که اصحاب کهف و رقیم از آیات (و علامات) ما عجیب (و شگفت‌آور) می‌باشند؟!

- ترجمه راستین

تو پنداری که (قصه) اصحاب کهف و رقیم (در مقابل این همه آیات قدرت و عجایب حکمتهای ما) از آیات عجیب ماست؟!

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا

[تو] آن زمان [را بیاد بیاور] که یاران غار [التجاء نموده و استغاثه کردند و] عرض کردند: خدایا به ما از نزد خودت رحمت [و مهربانی] عنایت کن و ما را در کار خود [یعنی در امر دین ما که سبب دوری از کفّار و فرار از اشرار و برگزیدن راه نیکان و اخیار شده، راه صحیح و خوبی به ما نشان ده و همچنین در امر زندگانی خودمان که بدان سبب راهی برای امرار معاش و زندگی با مردم داشته باشیم] راهنمایی فرما

- ترجمه سلطانی

(تو) آن زمان (را بیاد بیاور) که یاران غار عرض کردند: خدایا به ما از نزد خودت رحمت (و مهربانی) عنایت کن و ما را در کار خود راهنمایی فرما

- ترجمه راستین

آن‌گاه که آن جوانمردان (از بیم دشمن) در غار کوه پنهان شدند و از درگاه خدا مسئلت کردند بار الها، تو در حق ما به لطف خاص خود رحمتی عطا فرما و بر ما وسیله رشد و هدایتی کامل مهیّا ساز.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا

ما برگوش‌‌های آنها در آن غار سال‌‌ها پرده‌‌ای کشیدیم [که مانع آنها از شنیدن صداها و آوازها می‌‌شد یا بواسطهٔ خواب یا بر اثر مرگ که چندین سال طول کشید]

- ترجمه سلطانی

ما برگوش‌های آنها در آن غار سال‌ها پرده‌ای کشیدیم

- ترجمه راستین

پس ما (در آن غار از خواب) بر گوش و هوش آنها تا چند سالی پرده بیهوشی زدیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِـمَا لَبِثُوا أَمَدًا

سپس آنان را برانگیختیم تا ظاهر شود که کدامیک از دو دسته [یعنی حزب خدا که امّت و پیروان تو نیز از آنها می‌‌باشند و از تو حکایت آنها را می‌‌شنوند یا حزب شیطان و مشرکین یا کسانی که با تو محاجّه می‌‌کنند درست شمرده‌‌اند] می‌‌توانند مدّت خواب آنها را بشمارند

- ترجمه سلطانی

سپس آنان را برانگیختیم تا ظاهر شود که کدامیک از دو دسته می‌توانند مدّت خواب آنها را بشمارند

- ترجمه راستین

پس از آن خواب آنان را برانگیختیم تا معلوم گردانیم کدام یک از آن دو گروه (مؤمنان اهل کتاب که در خواب اصحاب کهف اختلاف داشتند) مدت درنگ در آن غار را بهتر احصا خواهند کرد (و پی به قدرت خدا می‌برند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ نَّحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى

ما خبر و قصّهٔ آنها را به حقّ [و صدق] برای تو می‌‌گوییم. آنها جوانانی بودند که به خدای خودشان ایمان آورده [یعنی ایمان هدایتی است از طرف خداوند و به سوی خداوند] و [چون آنان، آن را به توفیق او پیدا کرده بودند از اینرو] ما هدایت آنها را زیاد کردیم

- ترجمه سلطانی

ما خبر و قصّهٔ آنها را به حقّ برای تو می‌گوییم. آنها جوانانی بودند که به خدای خودشان ایمان آورده و ما هدایت آنها را زیاد کردیم

- ترجمه راستین

ما قصه آنان را بر تو به درستی حکایت خواهیم کرد. آنها جوانمردانی بودند که به خدای خود ایمان آوردند و ما بر مقام (ایمان و) هدایتشان بیفزودیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَّقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا

[ما] دل‌‌های آنها را به همدیگر ربط [و پیوند] دادیم [و آن هنگامی بود که به حال همدیگر و اتّحاد در دین خود که یکتاپرستی است آگاه شدند] که [در مقابل کفر] ایستادند و گفتند پروردگار ما خداوند آسمان‌‌ها و زمین است ما خدای دیگری را غیر از او نمی‌‌پرستیم [بلکه کارکنی هم غیر از او نمی‌‌دانیم] که اگر غیر از او را بپرستیم از راه منحرف شده‌‌ایم

- ترجمه سلطانی

(ما) دل‌های آنها را به همدیگر ربط (و پیوند) دادیم که (در مقابل کفر) ایستادند و گفتند پروردگار ما خداوند آسمان‌ها و زمین است ما خدای دیگری را غیر از او نمی‌پرستیم که اگر غیر از او را بپرستیم از راه منحرف شده‌ایم

- ترجمه راستین

و دلهای (پاک) آنها را سخت استوار و دلیر ساختیم آن‌گاه که آنها قیام کرده و گفتند: خدای ما پروردگار آسمانها و زمین است و ما هرگز جز خدای یکتا هیچ کس را به خدایی نمی‌خوانیم، که اگر بخوانیم سخت راه خطا و ظلم پیموده‌ایم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ هَـؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّـوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا

اینان ملّت ما هستند که خدایان دیگری غیر از خدای یکتا گرفته‌‌اند چرا دلیل و برهان بر آن نمی‌‌آورند؟ در این صورت کیست که ظالم‌‌تر باشد از کسی که بر خداوند دروغ ببندد [یعنی بر خداوند نسبت دهد آنچه را که بدان اذن نداده خواه حقّ باشد و خواه باطل]

- ترجمه سلطانی

اینان ملّت ما هستند که خدایان دیگری غیر از خدای یکتا گرفته‌اند چرا دلیل و برهان بر آن نمی‌آورند؟ در این صورت کیست که ظالم‌تر باشد از کسی که بر خداوند دروغ ببندد

- ترجمه راستین

این قوم ما که خدایانی غیر خدای یگانه برگرفتند چرا هیچ دلیلی روشن بر خدایی آنها نمی‌آورند؟پس چه کسی ستمکارتر از آن کس که افترا و دروغ بر خدا می‌بندد؟!

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَيُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا

اکنون که از مشرکین و آنچه غیر از خداوند پرستش می‌‌کنند دوری کردید [اکنون برای فرار از آنان] در غار جای گیرید [و با خدا خلوت کنید تا خداوند اجابت درخواست شما بنماید] که خداوند شما را مشمول رحمت خود قرار دهد و برای شما در کارتان آرامشی عنایت کند [که بواسطهٔ آن بتوانید با مردم مدارا کنید که حال صبر بر آزار آنها و عفو از بد کردن آنها و نصیحت به نیکوکارانشان و نیکویی کردن به همهٔ آنها به شما بدهد]

- ترجمه سلطانی

اکنون که از مشرکین و آنچه غیر از خداوند پرستش می‌کنند دوری کردید در غار جای گیرید که خداوند شما را مشمول رحمت خود قرار دهد و برای شما در کارتان آرامشی عنایت کند

- ترجمه راستین

و آن‌گاه اصحاب کهف با یکدیگر گفتند که شما چون از این مشرکان و خدایان باطلشان که جز خدا می‌پرستند دوری جستید باید به غار کوه گریخته و پنهان شوید تا خدا از رحمت خود به شما گشایش و توسعه بخشد و اسباب کار شما را با (روزی حلال و) آسایش مهیّا سازد. (آن‌گاه به غار کوه رفته و به خواب شدند..

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا

[غاری که جای گرفتند طوری بود که] خورشید هنگام طلوع در طرف راست آنان و در غروب در طرف چپ بود و [آن غار وسیع بود که] آنها از آفتاب صدمه نمی‌‌دیدند این [خود] از آیات خدایی است، هر کس خداوند او را هدایت کند راه یافته و هر که را گمراه کند برای او ولیّ [و صاحب اختیاری] که او را راهنمایی کند نخواهی دید

- ترجمه سلطانی

(غاری که جای گرفتند طوری بود که) خورشید هنگام طلوع در طرف راست آنان و در غروب در طرف چپ بود و (آن غار وسیع بود که) آنها از آفتاب صدمه نمی‌دیدند این (خود) از آیات خدایی است، هر کس خداوند او را هدایت کند راه یافته و هر که را گمراه کند برای او ولیّ (و صاحب اختیاری) که او را راهنمایی کند نخواهی دید

- ترجمه راستین

و گردش آفتاب را چنان مشاهده می‌کنی که هنگام طلوع از سمت راست غار آنها برکنار و هنگام غروب نیز از جانب چپ ایشان به دور می‌گردد و آنها در فضای گسترده غار قرار دارند (و کاملا از حرارت خورشید در آسایشند) . این حکایت جوانمردان کهف یکی از آیات الهی است؛ هر کس را خدا راهنمایی کند او به حقیقت هدایت یافته و هر که را در گمراهی واگذارد دیگر هرگز برای چنین کس هیچ یار راهنمایی نخواهی یافت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا

آنها را بیدار گمان می‌‌کنی [یعنی هر که آنها را ببیند گمان می‌‌برد آنها بیدارند زیرا چشم‌‌های آنها باز وگوئیا به شخص وارد و اطراف خود نظر می‌‌کنند یا گمان می‌‌کند که آنها زنده‌‌اند چون جسد و بدن آنها تازه و با طراوت و مانند زندگان است] ولی آنان خوابند [یا مرده‌‌اند] و آنها را به طرف راست و چپ می‌‌گردانیم [تا تصرّفات زمین در بدن آنها اثر نکرده و پوسیدگی یا از هم پاشیدگی در بدن آنها پیدا نشود] و سگ آنها [هم جلو درب غار مانند دربانی] خسبیده و دست‌‌های خود را پهن کرده [که] اگر تو بر آنها مطّلع شوی و ببینی از آنها فرار می‌‌کنی و دلت پر از ترس و وحشت می‌‌شود

- ترجمه سلطانی

آنها را بیدار گمان می‌کنی ولی آنان خوابند (یا مرده‌اند) و آنها را به طرف راست و چپ می‌گردانیم و سگ آنها (هم جلو درب غار مانند دربان) خسبیده و دست‌های خود را پهن کرده (که) اگر تو بر آنها مطّلع شوی و ببینی از آنها فرار می‌کنی و دلت پر از ترس و وحشت می‌شود

- ترجمه راستین

و آنها را بیدار پنداری و حال آنکه در خوابند و ما (برای رفع خستگی) آنان را به پهلوی راست و چپ می‌گردانیدیم و سگ آنها دو دست بر در آن غار گسترده داشت، و اگر بر حال ایشان مطلع شدی از آنها گریختی و از هیبت و عظمت آنان بسیار هراسان گردیدی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا

همانطور [که آنها را می‌‌رانیدیم] برانگیختیم [یعنی همانطور که خواباندن آنها نشانی و آیت بزرگی از ما بود همینطور بیدار کردن ما آنها را آیه و علامت دیگری از غرائب و عجائب قدرت ما بود] که خودشان از [حال] همدگر سؤال کردند چقدر ما توقّف کردیم [و خوابیدیم]، [دیگران] گفتند [گمان می‌‌کنیم] یک روز یا قسمتی از روز را خوابیدیم [ولی پس از آنکه متوجّه شدند قیافهٔ آنها تغییر کرده و موها و ناخن‌‌ها بلند شده تعجّب کرده و] گفتند: خداوند بهتر می‌‌داند که چقدر در اینجا ماندیم؛ [خوب است] یک نفر از خودمان را با پول به شهر بفرستیم تا جستجو کند و هر جا خوراک بهتری باشد بخرد، و خیلی با مدارا و نرمی رفتار کند که ما را نشناسند [و مغبون هم نشود و هیچکدام خود را یا رفقا را معرفی نکند]

- ترجمه سلطانی

همانطور (که آنها را می‌رانیدیم) برانگیختیم که خودشان از همدگر سؤال کردند چقدر ما توقّف کردیم (و خوابیدیم)، (دیگران) گفتند یک روز یا قسمتی از روز را خوابیدیم (دیگری) گفت خداوند بهتر می‌داند که چقدر در اینجا ماندیم؛ (خوب است) یک نفر از خودمان را با پول به شهر بفرستیم تا جستجو کند و هر جا خوراک بهتری باشد بخرد، و خیلی با مدارا و نرمی رفتار کند که ما را نشناسند (و مغبون هم نشود و هیچکدام خود را یا رفقا را معرفی نکند)

- ترجمه راستین

و همچنین (که خوابشان کردیم) آنان را از خواب برانگیختیم تا (از زمان خوابشان که بر خود آنها مشتبه و نامعلوم بود) از یکدیگر بپرسند، یکی پرسید: چند مدت (در غار) درنگ کردید؟جواب دادند: یک روز تمام یا که برخی از روز. دیگر بار گفتند: خدایتان داناتر است که چند مدت در غار بوده‌اید، باری شما یکی را با این درهمهاتان به شهر بفرستید و باید بنگرد که کدامشان طعام پاکیزه‌تر و حلال‌تر دارند تا از آن روزیی برایتان فراهم آرد و باید با دقت و ملاحظه این کار را انجام دهد و نباید هیچ‌کس را از حال شما آگاه سازد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا

که اگر بفهمند، شما را [با بدترین وضعی می‌‌کشند یا] سنگسار می‌‌کنند یا مجبور می‌‌کنند که به کیش آنها برگردید [در صورتی که خداوند بر شما نعمت داده و شما را از آنها و دین آنها خلاصی و نجات عنایت فرموده و اگر بخواهید به آن کیش برگردید] در این صورت رستگار نخواهید بود

- ترجمه سلطانی

که اگر بفهمند، شما را (می‌کشند یا) سنگسار می‌کنند یا مجبور می‌کنند که به کیش آنها برگردید در این صورت رستگار نخواهید بود

- ترجمه راستین

زیرا که اگر (این مردم کافر) بر شما آگهی و ظفر یابند شما را یا سنگسار خواهند کرد یا به آیین خودشان برمی‌گردانند و در آن صورت دیگر روی رستگاری نخواهید دید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَانًا رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا

[همانطور که ما آنها را بر حالشان و طول مدّت خواب آگاه کردیم تا بیشتر نسبت به قدرت ما بصیرت پیدا کنند و بدانند که به سوی ما بر می‌‌گردند] همچنین ما دیگران را نیز بر حال آنها آگاه کردیم که بدانند وعدهٔ خداوند [بر برانگیخته شدن و زنده شدن پس از مرگ] حقّ (صحیح و راست) است و شکّی نیست که روز قیامت خواهد آمد، [این اطّلاع دادن دیگران بر حال آنها هنگامی بود که دربارهٔ آنها] گفتگو می‌‌کردند [و با همدگر گفتند] که [خوب است] در آنجا ساختمانی بکنیم [چون] خدای آنها بر حالشان آگاه‌‌تر است [و ما در آن باره گفتگو نکنیم]. کسانی که در کار آنها بیشتر وارد [و در شهر متنفّذ] بودند، گفتند در آنجا معبدی می‌‌سازیم [که عبادت خداوند بشود]

- ترجمه سلطانی

همچنین ما دیگران را نیز بر حال آنها آگاه کردیم که بدانند وعدهٔ خداوند (دربارهٔ آنها) حقّ است و شکّی نیست که روز قیامت خواهد آمد، (این اطّلاع دادن دیگران بر حال آنها هنگامی بود که دربارهٔ آنها) گفتگو می‌کردند (و با همدگر گفتند) که (خوب است) در آنجا ساختمانی بکنیم (چون) خدای آنها بر حالشان آگاه‌تر است (و ما در آن باره گفتگو نکنیم). کسانی که در کار آنها بیشتر وارد (و در شهر متنفّذ) بودند، گفتند در آنجا معبدی می‌سازیم (که عبادت خداوند بشود)

- ترجمه راستین

و این چنین ما مردم را بر حال اصحاب کهف آگاه ساختیم تا خلق بدانند که وعده خدا (به روز معاد و زنده کردن مردگان) به حق بوده و ساعت قیامت البته بی‌هیچ شک خواهد آمد، آن‌گاه که میانشان تنازع و خلاف در امر آنها بود (یعنی در عدد یا آیین آنها که قائل به معاد و قیامت بودند) پس بعضی گفتند: باید گرد آنها حصار و بنایی بسازیم (که در حبس از خلق مستور و ممنوع شوند) خدا به احوال آنها آگاه‌تر است و آنان که بر واقع احوال آنها ظفر و اطلاع یافتند (یعنی خداپرستان و نیکان امت با خود) گفتند: البته بر ایشان مسجدی بنا کنیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ سَيَقُـولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُـولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُـولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا

[بعضی از آنها (از اهل کتاب و از قریش و از امّت تو) دربارهٔ عدد اصحاب کهف به اختلاف] می‌‌گویند سه نفر بودند و چهارمی سگ آنها بود. [بعضی هم] می‌‌گویند پنج نفر بودند و ششمی سگ آنها بود و از روی بی اطّلاعی چیزی می‌‌گویند و [جمعی هم] می‌‌گویند هفت نفر بودند و هشتمی سگ آنها بود. بگو خدای من به شمارهٔ آنها آگاه‌‌تر است و نمی‌‌داند آن را مگر عدّهٔ کمی، پس در آن باره گفتگو مکن مگر ظاهری و به حدس و در آن باره از دیگری هم سؤال مکن [و اقتصار کن بر آنچه ما به تو وحی می‌‌کنیم برای اینکه آنها آنچه می‌‌گویند از روی علم و بصیرت نیست]

- ترجمه سلطانی

(بعضی از آنها) (دربارهٔ عدد اصحاب کهف) می‌گویند سه نفر بودند و چهارمی سگ آنها بود. (بعضی هم) می‌گویند پنج نفر بودند و ششمی سگ آنها بود و از روی بی اطّلاعی چیزی می‌گویند و (جمعی هم) می‌گویند هفت نفر بودند و هشتمی سگ آنها بود. بگو خدای من به شمارهٔ آنها آگاه‌تر است و نمی‌داند آن را مگر عدّهٔ کمی، پس در آن باره گفتگو مکن مگر ظاهری و به حدس و در آن باره از دیگری هم سؤال مکن

- ترجمه راستین

بعضی خواهند گفت که عده آن اصحاب کهف سه نفر بود چهارمین هم سگ آنها، و برخی دیگر از روی خیالبافی و غیب‌گویی می‌گویند عده آنها پنج نفر بود ششمین سگ آنها، و برخی دیگر گویند: هفت نفر بودند و هشتمین سگ آنها. بگو: خدای من به عده آنها آگاه‌تر است، که بر عدد آنها به جز افراد قلیلی (مانند انبیاء و اولیاء که از طرف حق به وحی دانسته‌اند) هیچ کس آگاه نیست، پس تو (با اهل کتاب) درباره آنها مجادله مکن جز آنکه هر چه به ظاهر وحی دانستی اظهار کن و دیگر هرگز فتوا از احدی در این باب مپرس.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا

{در جواب سؤالی که دربارهٔ سه موضوع پرسیده بودند آن حضرت فرمود فردا بیائید و استثناء (الّا ان یشاء الله) نگفت و چهل روز از آن حضرت وحی قطع شد} هیچگاه مگو که من فردا فلان کار را می‌‌کنم

- ترجمه سلطانی

هیچگاه مگو که من فردا فلان کار را می‌کنم

- ترجمه راستین

و تو هرگز درباره چیزی مگو که من این کار را فردا خواهم کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا

مگر آنکه به مشیّت [و خواست] خداوند موکول کنی و هر موقع فراموش کردی [و غفلت عارض شد فوراً] یاد خداوند بکن [و ذکر او بنما] و بگو امید است که خداوند مرا به راه نزدیک‌‌تر هدایت کند

- ترجمه سلطانی

مگر آنکه به مشیّت (و خواست) خداوند موکول کنی و هر موقع فراموش کردی (و غفلت عارض شد) (فوراً) یاد خداوند بکن (و ذکر او بنما) و بگو امید است که خداوند مرا به راه نزدیک‌تر هدایت کند

- ترجمه راستین

مگر آنکه بگویی (ان شاء اللّه) اگر خدا بخواهد، و چون فراموش کنی باز خدا را به یاد آر و به خلق بگو (این قدر بر سر قصه یاران کهف بحث و جدل بر پا مکنید که) امید است خدای من مرا به حقایقی بهتر و علومی برتر از این قصه هدایت فرماید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا

آنها در غارشان سیصد سال و نه سال خوابیدند

- ترجمه سلطانی

آنها در غارشان سیصد سال و نه سال خوابیدند

- ترجمه راستین

و آنها در کهف کوه سیصد سال، نه سال هم افزون درنگ کردند (یهود بر علی علیه السّلام در این آیه اعتراض کردند که نه سال زیاده در تورات ما نیست. حضرت پاسخ داد که این نه سال بر این است که سال شما شمسی و سال ما قمری است).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا

بگو که خداوند داناتر است به مدّت درنگ آنها در غار، غیب و پنهان آسمان و زمین در اختیار اوست چقدر خداوند بینا و شنواست [و بینائی و شنوایی او بالاتر از حدّ تصوّر ما و ادراکات ما و احاطهٔ به هر چه تصوّر ادراک آن می‌‌شود می‌‌باشد]، برای آنها ولیی جز خداوند نیست و در حکم [و امر] خود هیچکس را شریک قرار نمی‌‌دهد

- ترجمه سلطانی

بگو که خداوند داناتر است به مدّت درنگ آنها در غار، غیب و پنهان آسمان و زمین در اختیار اوست چقدر خداوند بینا و شنواست، برای آنها ولیی جز خداوند نیست و در حکم (و امر) خود هیچکس را شریک قرار نمی‌دهد

- ترجمه راستین

بگو: خدا به زمان اقامت آنان (در غار کوه) داناتر است که او به همه اسرار غیب آسمانها و زمین محیط است، و چقدر هم بینا و شنواست!و هیچ کس جز او سرپرست و نگهبان خلق نیست واحدی را در حکم خود شریک نمی‌سازد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا

و آنچه که از کتاب پروردگارت [دربارهٔ اِخبار قصص گذشتگان] به تو وحی شده است را تلاوت کن، برای کلام او تبدیل کننده‌‌ای نیست و هرگز غیر از او پناهی نخواهی یافت

- ترجمه سلطانی

و آنچه که از کتاب پروردگارت به تو وحی شده است را تلاوت کن، برای کلام او تبدیل کننده‌ای نیست و هرگز غیر از او پناهی نخواهی یافت

- ترجمه راستین

و آنچه از کتاب خدا بر تو وحی شد (بر خلق) تلاوت کن، که کلمات او را هیچ کس تغییر نتواند داد، و هرگز جز درگاه او پناهی نخواهی یافت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا

و خودت را همراه با آنانی که در صبح و شب پروردگارشان را می‌‌خوانند [در حالی که] وجه [ملکوتی] او را می‌‌خواهند {و آن سکینه‌‌ای است که خداوند آن را بر مؤمنین نازل می‌‌کند، و همان ذکری است که با آن قلوب مؤمنین آرام می‌‌شود} به صبر وادار کن {صبر همان حبس نفس از جَزَع (بی‌‌تابی) یا از هوای آن است و معنی می‌‌دهد: نفست را از پیروی هوای خود حبس کن} و چشمانت را از آنها برنگردان که زینت حیات دنیا را بخواهی و اطاعت مکن از کسی که قلب او را از ذکر خود [همان رسول (ص) یا امیر المؤمنین (ع) است، یا ذکر مأخوذ از صاحب ذکر است] غافل کرده‌‌ایم و از هوای خود تبعیّت می‌‌کند و کارش افراط [از حدّ در خروج از تحت حکم عقل] می‌‌باشد

- ترجمه سلطانی

و خودت را همراه با آنانی که در صبح و شب پروردگارشان را می‌خوانند (در حالی که) وجه او را می‌خواهند به صبر وادار کن و چشمانت را از آنها برنگردان که زینت حیات دنیا را بخواهی و اطاعت مکن از کسی که قلب او را از ذکر خود غافل کرده‌ایم و از هوای خود تبعیّت می‌کند و کارش افراط می‌باشد

- ترجمه راستین

و همیشه خویش را با کمال شکیبایی به محبت آنان که صبح و شام خدای خود را می‌خوانند و رضای او را می‌طلبند وادار کن، و مبادا دیدگانت از آنان بگردد از آن رو که به زینتهای دنیا مایل باشی، و هرگز از آن که ما دل او را از یاد خود غافل کرده‌ایم و تابع هوای نفس خود شده و به تبهکاری پرداخته متابعت مکن.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٩ وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِـمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا

و [به غافلان لائم (ملامت کننده) بر تو دربارهٔ مجالست با فقراء] بگو: حقّ [آنچه است که] از [جانب] پروردگار شما است [و آن صبر کردن با فقراء است] و کسی که بخواهد پس باید ایمان بیاورد (تسلیم من شود) [یا بگو: ولایت همان حقّ از پروردگار شما است پس کسی که می‌‌خواهد پس باید با بیعت خاصّهٔ ولویّه ایمان بیاورد] و کسی که بخواهد پس البتّه کفر می‌‌ورزد ما برای ستمکاران [به خودشان در کفر ورزیدن به تو یا در ترک ولایت و غصب خلافت] آتشی را آماده کرده‌‌ایم که سُرادقش (دود و غبارش) آنها را احاطه کرده است [و اگرچه به آن شعور ندارند و برای آنها ظاهر خواهیم ساخت که آن محیط به آنها می‌‌باشد] و اگر استغاثه کنند با آبی مانند فلز گداخته [دُردی روغن تفتیده (گداخته) یا نُحاس (مس) مذاب] فریادخواهی می‌‌شوند که [برای فرط حرارت آن و گندیدگیَ آن حینی که به دهان نزدیک می‌‌شود] صورت‌‌ها را بریان می‌‌کند [و مُهل (گنداب، مس گداخته، قیح و چرک زخم لاشهٔ مرده)] چه بد نوشیدنی است و [آتش] چه بد متکائی (تکیه گاهی) است

- ترجمه سلطانی

و بگو: حقّ (آنچه است که) از (جانب) پروردگار شما است و کسی که بخواهد پس باید ایمان بیاورد و کسی که بخواهد پس البتّه کفر می‌ورزد ما برای ستمکاران آتشی آماده کرده‌ایم که سُرادقش (دود و غبارش) آنها را احاطه کرده است و اگر استغاثه کنند با آبی مانند فلز گداخته فریادخواهی می‌شوند که صورت‌ها را بریان می‌کند چه بد نوشیدنی و چه بد آرامگاهی است

- ترجمه راستین

و بگو: دین حق همان است که از جانب پروردگار شما آمد، پس هر که می‌خواهد ایمان آرد و هر که می‌خواهد کافر شود، ما برای کافران ستمکار آتشی مهیا ساخته‌ایم که شعله‌های آن مانند خیمه‌های بزرگ گرد آنها احاطه کند و اگر (از شدت عطش) شربت آبی درخواست کنند آبی مانند مس گداخته سوزان به آنها دهند که رویها را بسوزاند و آن آب بسیار بد شربتی و آن دوزخ بسیار بد آسایشگاهی است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٠ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا

همانا کسانی که [با بیعت خاصّهٔ ولویّه به ولایت] ایمان آورده‌‌اند [یا با بیعت عامّهٔ نبویّه به تو اسلام آوردند] و [با اتّصال به ولایت] اعمال صالح کرده‌‌اند ما اجر کسی را که عمل نیک کرده ضایع نمی‌‌کنیم

- ترجمه سلطانی

همانا کسانی که ایمان آورده‌اند و اعمال صالح کرده‌اند ما اجر کسی را که عمل نیک کرده ضایع نمی‌کنیم

- ترجمه راستین

آنان که ایمان آوردند و نیکوکار شدند ما هم اجر نیکوکاران را ضایع نخواهیم گذاشت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣١ أُولَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا

آنان جنّت‌‌های عدنی دارند که از تحت آنها نهرها جاری می‌‌شود، در آن با دستبندهایی از طلا آراسته می‌‌شوند و لباس‌‌هایی سبز از ابریشم نازک و ابریشم ضخیم می‌‌پوشند [در حالی که] در آنجا بر تخت‌‌ها تکیه دهنده هستند [داخل شدن در جنّت و آراسته شدن به زینت‌‌های آن] چه خوب پاداشی و [تخت‌‌ها] چه نیکو جایگاهی [برای نشستن] است

- ترجمه سلطانی

آنان جنّت‌های عدنی دارند که از تحت آنها نهرها جاری می‌شود، در آن با دستبندهایی از طلا آراسته می‌شوند و لباس‌هایی سبز از ابریشم نازک و ابریشم ضخیم می‌پوشند (در حالی که) در آنجا بر تخت‌ها تکیه دهنده هستند چه خوب پاداشی و چه نیکو جایگاهی (برای نشستن) است

- ترجمه راستین

آنهایند که بهشتهای عدن که نهرها زیر درختانش جاری است خاص آنهاست در حالی که آنان را در آن بهشت به دستبندها و زیورهای زرین بیارایند و لباس‌های سبز حریر و دیبا درپوشند و بر تخت‌ها تکیه زنند، که آن بهشت نیکو اجری و خوش آرامگاهی است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای