حزب شمارهٔ ۶۰
٣٢ وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا
و برای آنها [یعنی برای حال مؤمن و کافر و یا برای حال مخلص و منافق] مَثل بزن [حکایت حال] دو مرد (شخص) را که برای هر یک از آن دو، دو باغ از انگورها قرار دادیم و اطراف آن دو را با نخل پوشاندیم [یعنی آن دو را محاط (احاطه شده) با نخل قرار دادیم] و بین آن دو زراعتی را قرار دادیم [که از آن دو میوههای او و خورش او و نان او حاصل میشد]
- ترجمه سلطانیو برای آنها مثل بزن دو مرد را که برای هر یک از آن دو، دو باغ از انگورها قرار دادیم و اطراف آن دو را با نخل پوشاندیم و بین آن دو زراعتی را قرار دادیم
- ترجمه راستینو دو مرد (مؤمن و کافر) را برای امت مثل آر که به یکی از آنها دو باغ انگور دادیم و به نخل خرما اطرافش را پوشاندیم و عرصه میان آنها را کشتزار (برای گندم و سایر حبوبات) قرار دادیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٣ كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِم مِّنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا
هر یک از این دو باغ خوردنیهای خود را [از میوهها و خرما و حبوبات] میدادند و از او (صاحب خود) چیزی را ظلم (دریغ) نمیکردند [از أُکل (ثمر، رزق، محصول) چیزی به آفت نقص نمیشد یا با تغییر بحسب سالها مانند سایر بوستانها زیرا آنها همانطور که میسزد در سالی میوه بسیار میدهند و در سالی دیگر میوهشان کم میشود] و در میان آن دو نهری جاری کردیم [تا شُرب (آبیاری) آن دو مدام باشد و در آب دادن آن دو خسته نشوند و بهاء آن دو را زیاد نماید]
- ترجمه سلطانیهر یک از این دو باغ خوردنیهای خود را میدادند و از او (صاحب خود) چیزی را ظلم (دریغ) نمیکردند و در میان آن دو نهری جاری کردیم
- ترجمه راستینآن دو باغ کاملا میوههای خود را بیهیچ آفت و نقصان بداد و در وسط آنها جوی آبی نیز روان ساختیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٤ وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا
و او (صاحب آن دو باغ) ثَمر (میوه، ثروت، مال بسیار از آن دو) داشت پس [به جهت افتخار کردن بر او] و (در حالی که) او با وی سخن میکرد به دوست [فقیر] خود گفت: من از تو مالدارتر و به لحاظ نفر چیرهتر هستم
- ترجمه سلطانیو او (صاحب آن دو باغ) ثروت داشت پس به دوست (فقیر) خود گفت: و (در حالی که) او با وی سخن میکرد من از تو مالدارتر و به لحاظ نفر چیرهتر هستم
- ترجمه راستینو این مرد که دو باغ میوه بسیار داشت با رفیق خود (که مردی مؤمن و فقیر بود) در مقام گفتگو و مفاخرت برآمد و گفت: من از تو به دارایی بیشتر و از حیث خدم و حشم نیز عزیزتر و توانمندترم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٥ وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِـمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا
و او [با دوستش] داخل باغش شد و (در حالی که) [با فخر و عُجب و غرور و غفلت از خداوند] ظالم بر نفس خود بود [به جهت اغترار (مغرور شدن) به صورت سرسبز آنها و غفلت از خداوند و قدرت او] گفت: گمان نمیکنم که این ابداً [هرگز] نابود شود
- ترجمه سلطانیو او داخل باغش شد و (در حالی که) ظالم بر نفس خود بود گفت: گمان نمیکنم که این ابداً (هرگز) نابود شود
- ترجمه راستینو روزی به باغ خود در حالی که به نفس خود ستمکار بود (چون عمر را به کفر و گناه و غفلت از خدا میگذرانید با کمال غرور) داخل شد، گفت: گمان ندارم هرگز این باغ نابود شود.
- ترجمه الهی قمشهای٣٦ وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا
و گمان نمیکنم که ساعت [قیامت] برپا شود و البتّه اگر [فرضاً چنانکه میپنداری] به سوی پروردگارم بازگردانده شوم البتّه حتماً بهتر از این را خواهم یافت
- ترجمه سلطانیو گمان نمیکنم که ساعت (قیامت) برپا شود و البتّه اگر به سوی پروردگارم بازگردانده شوم البتّه حتماً بهتر از این را خواهم یافت
- ترجمه راستینو نیز گمان نمیکنم که روز قیامتی به پا شود و اگر (به فرض هم خدا و قیامتی باشد و) من به سوی خدای خود بازگردم البته (در آن جهان نیز) از این باغ دنیا منزلی بهتر خواهم یافت.
- ترجمه الهی قمشهای٣٧ قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا
دوستش به او گفت و (در حالی که) او با وی گفتگو میکرد: آیا کفر میورزی به کسی که تو را از خاک خلق کرده سپس از نطفهای سپس تو را به صورت مردی راست [با خلقتی تمام] در آورد
- ترجمه سلطانیو (در حالی که) او با وی گفتگو میکرد دوستش به او گفت: آیا کفر میورزی به کسی که تو را از خاک خلق کرده سپس از نطفهای سپس تو را به صورت مردی راست (با خلقتی تمام) در آورد
- ترجمه راستینرفیق (با ایمان و فقیر) او در مقام گفتگو (و اندرز) بدو گفت: آیا به خدایی که نخست از خاک و بعد از نطفه تو را آفرید و آنگاه مردی کامل و آراسته خلقت ساخت کافر شدی؟!
- ترجمه الهی قمشهای٣٨ لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا
لکن من [میگویم:] او الله، پروردگار من است، و احدی را شریک پروردگارم نمیکنم
- ترجمه سلطانیلکن من (میگویم:) او الله، پروردگار من است، و احدی را شریک پروردگارم نمیکنم
- ترجمه راستینلیکن من پروردگارم آن خدای یکتاست و هرگز به خدای خود احدی را شریک نخواهم ساخت.
- ترجمه الهی قمشهای٣٩ وَلَـوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَوَلَدًا
و چرا آنوقت که داخل باغت شدی [به جهت اقرار به قدرت او و اینکه همه به مشیّت او است] نگفتی «ما شاء الله» (آنچه که خداوند بخواهد) قوّتی جز به خداوند نیست اگر میبینی که من از لحاظ مال و فرزند از تو کمتر هستم
- ترجمه سلطانیو چرا آنوقت که داخل باغت شدی نگفتی «ما شاء الله» (آنچه که خداوند بخواهد) قوّتی جز به خداوند نیست اگر میبینی که من از لحاظ مال و فرزند از تو کمتر هستم
- ترجمه راستینو تو چرا وقتی به باغ خود درآمدی نگفتی که همه چیز به خواست خداست و جز قدرت خدا قوهای نیست؟اگر تو مرا از خود به مال و فرزند کمتر دانی (به خود مغرور مشو که).
- ترجمه الهی قمشهای٤٠ فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا
پس چه بسا پروردگارم بهتر از باغ تو را [در دنیا یا در آخرت] به من بدهد و از آسمان بر آن صاعقهای بفرستد پس به خاکی [خشک بدون گیاه] لغزنده [تبدیل] گردد {یعنی برای عدم گیاه و درخت در آن بر خود بلغزد}
- ترجمه سلطانیپس چه بسا پروردگارم بهتر از باغ تو را به من بدهد و از آسمان بر آن صاعقهای بفرستد پس به خاکی (خشک بدون گیاه) لغزنده (تبدیل) گردد
- ترجمه راستینامید است خدا مرا بهتر از باغ تو (در آخرت و دنیا) بدهد و بر بوستان تو آتشی فرستد که باغت یکسره نابود و با خاک صرف یکسان گردد.
- ترجمه الهی قمشهای٤١ أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا
یا آب آن [در زمین] فرو برود پس هرگز نخواهی توانست که آن را [با تنقیه (لایروبی کردن) مجرای آن و تجدید منبع آن و اخراج آب از آن] طلب کنی
- ترجمه سلطانییا آب آن فرو برود پس هرگز نخواهی توانست که آن را طلب کنی
- ترجمه راستینیا آبش به زمین فرو رود و دیگر هرگز نتوانی آب به دست آری (و باغت از بیآبی خشک شود).
- ترجمه الهی قمشهای٤٢ وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُـولُ يَالَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا
و به میوههایش احاطه کرد [و تمام اموالش یا میوهٔ باغش هلاک شد همانگونه که دوستش به او گفته بود و او را انذار کرده بود] و صبح کرد [در حالی که] دستانش را [بر دو رانش] میزد به خاطر (از جهت تحسّر) آنچه که برای آن خرج کرده بود و (در حالی که) آن بر داربستهای خود فرو ریخته بود [و مُوهای (انگور) آن بر داربستهایی که مُوها بر آنها بودند افتاده بودند] و [به عنوان تذکّر (یادآوری) آنچه که دوستش او را با آن ترسانده بود] میگوید: ای کاش احدی را با پروردگارم شریک نمیکردم
- ترجمه سلطانیو به میوههایش احاطه کرد و صبح کرد (در حالی که) دستانش را (بر رانش) میزد به خاطر آنچه که برای آن خرج کرده بود و (در حالی که) آن بر داربستهای خود فرو ریخته بود و میگوید: ای کاش احدی را با پروردگارم شریک نمیکردم
- ترجمه راستینو ثمره و میوههایش همه نابود گردید و او (از شدت حزن و اندوه) بر آنچه در باغ خرج کرده بود دست بر دست میزد که بنا و اشجارش همه ویران و خشک شده بود، و میگفت: ای کاش من احدی را به خدای خود شریک نمیساختم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٣ وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا
و او گروهی را نداشت که [با دفع اهلاک یا ردّ مُهْلِک] به جای خداوند او را یاری کنند و [خود نیز، بنفسه از اهلاک خداوند و به عنوان ممتنع (امتناع کننده) از آن] غالب نبود
- ترجمه سلطانیو او گروهی را نداشت که به جای خداوند او را یاری کنند و (خود نیز) غالب نبود
- ترجمه راستینو ابدا جز خدا هیچ گروهی نبود که آن گنهکار کافر را از قهر و خشم خدا یاری و حمایت کند و نه خود مدافع خویش بود.
- ترجمه الهی قمشهای٤٤ هُنَالِكَ الْـوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا
آنجا [در آن حال ظاهر میشود که] ولایت برای خداوند حقّ [بوده] است او [به ذات خود برای متّقین کامل در تقوا] بهترین ثواب (پاداش) است [و او بهتر از هر ثوابى است] و [او به ذات خود عاقبت بر اهل تقوا] بهترین عاقبت است [و عاقبتى نیکوتر از او نیست]
- ترجمه سلطانیآنجا (در آن حال) (ظاهر میشود که) ولایت برای خداوند حقّ (بوده) است او بهترین ثواب (پاداش) و بهترین عاقبت است
- ترجمه راستینآنجا ولایت و حکمفرمایی خاص خداست که به حق فرمان دهد و بهترین اجر و ثواب و عاقبت نیکو را هم او عطا کند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٥ وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا
و برای آنها مَثَل زندگانی دنیا را بزن (یادآوری کن) که مانند آبی است که ما آن را از آسمان نازل کردهایم و گیاه زمین [بعد از روییدن آن و نمو آن و اشتداد (قوی شدن) آن] با آن درآمیخت پس گیاه خشک (شکسته شده) گردید که بادها آن را پراکنده (متفرّق) میکنند و خداوند بر هر چیزی [از انزال آب و رویانیدن زمین و قرار دادن نبات به صورت قوی مختلط سپس قرار دادن آن به صورت چوبهای خشک متفرّق] توانمند است
- ترجمه سلطانیو برای آنها مَثَل زندگانی دنیا را بزن که مانند آبی است که ما آن را از آسمان نازل کردهایم و گیاه زمین با آن درآمیخت پس گیاه خشک گردید که بادها آن را پراکنده میکنند و خداوند بر هر چیزی توانمند است
- ترجمه راستینو برای امت، زندگانی دنیا را چنین مثل زن که ما آب بارانی از آسمان نازل کنیم و به آن آب، درختان و نباتات گوناگون زمین درهم پیچیده و خرم بروید، سپس همه درهم شکسته و خشک شود و به دست بادها زیر و زبر و پراکنده گردد، و خدا بر هر چیز اقتدار کامل دارد.
- ترجمه الهی قمشهای٤٦ الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا
مال (ثروت) و پسران زینتهای زندگانی دنیا هستند [و با زوال آن زایل میشوند] و باقی ماندنیهای شایسته [نه زائل شدنیهای فاسد و اینها آنچه هستند که نفوس به آنها همّت میگمارند از مال و پسران و آنچه که در پی آن دو میآید و آنچه که ملازم آن دو است] نزد پروردگارت به عنوان ثواب (پاداش) بهتر و به جهت امید بستن بهتر هستند [پس شایسته است که انسان آن را طلب کند و آن را به عنوان آرزو قرار دهد نه مال و پسران را]
- ترجمه سلطانیمال (ثروت) و پسران زینتهای زندگانی دنیا هستند و باقی ماندنیهای شایسته نزد پروردگارت به عنوان ثواب (پاداش) بهتر و به جهت امید بستن بهتر هستند
- ترجمه راستینمال و فرزندان زیب و زینت حیات دنیاست و اعمال صالح که (تا قیامت) باقی است نزد پروردگار از نظر ثواب بهتر و از نظر امیدمندی نیکوتر است.
- ترجمه الهی قمشهای٤٧ وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا
و روزی که کوهها را [با قرار دادن آنها به صورت گرد و غبار پراکنده در جوّ] حرکت میدهیم و زمین را بارز (صاف و هموار) میبینی و آنها را حشر میکنیم پس احدی از آنها [نه محسن و نه مُسئ] را رها نمیسازیم
- ترجمه سلطانیو روزی که کوهها را حرکت میدهیم و زمین را بارز (صاف و هموار) میبینی و آنها را حشر میکنیم پس احدی از آنها را رها نمیسازیم
- ترجمه راستینو (یاد کن) روزی که ما کوهها را به رفتار آریم و زمین را صاف و بدون پست و بلندی آشکارا ببینی و همه را (در صف محشر از قبرها) برانگیزیم و یکی را فرو نگذاریم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٨ وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَّجْعَلَ لَكُم مَّوْعِدًا
و بر پروردگارت [در صفوف عدیده بحسب مراتب آنها در قُرب و بُعد] به صف عرضه میشوند [به آنان میگوییم:] همانا نزد ما آمدهاید همانطور که بار اوّل شما را خلق کردیم بلکه میپنداشتید که هرگز برای شما موعدی قرار نخواهیم داد
- ترجمه سلطانیو بر پروردگارت به صف عرضه میشوند همانا نزد ما آمدهاید همانطور که بار اوّل شما را خلق کردیم بلکه میپنداشتید که هرگز برای شما موعدی قرار نخواهیم داد
- ترجمه راستینو خلایق را در صفی بر خدا عرضه کنند (و به کافران گفته شود: دیدید) همان گونه که اول بار شما را آفریدیم باز به سوی ما باز آمدید، اما شما (به خیال باطل) پنداشتید که هرگز برای شما وعده گاهی نمینهیم (و معادی در کار نیست).
- ترجمه الهی قمشهای٤٩ وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُـولُونَ يَاوَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا
و کتاب [اعمال خلایق بین دستان محاسب] گذارده میشود پس مجرمان را بیمناک میبینی از آنچه که در آن است و میگویند: ای وای (افسوس) بر ما این چه کتابی است؟ [فعل] صغیرهای و نه کبیرهای را فرو نمیگذارد مگر آنکه آن را احصاء کرده (شمرده) است و [جزای یا نفس یا ترسیم] آنچه را که عمل کردهاند [در کتاب] حاضر مییابند و پروردگار تو به احدی ستم نمیکند
- ترجمه سلطانیو کتاب (بین دستان محاسب) گذارده میشود پس مجرمان را بیمناک میبینی از آنچه که در آن است و میگویند: ای وای بر ما این چه کتابی است؟ صغیرهای و نه کبیرهای را فرو نمیگذارد مگر آنکه آن را احصاء کرده (شمرده) است و (جزای) آنچه را که عمل کردهاند (در کتاب) حاضر مییابند و پروردگار تو به احدی ستم نمیکند
- ترجمه راستینو کتاب اعمال نیک و بد خلق را پیش نهند، آن گاه اهل عصیان را از آنچه در نامه عمل آنهاست ترسان و هراسان بینی در حالی که (با خود) گویند: ای وای بر ما، این چگونه کتابی است که اعمال کوچک و بزرگ ما را سر مویی فرو نگذاشته جز آنکه همه را احصا کرده است؟! و در آن کتاب همه اعمال خود را حاضر بینند و خدا به هیچ کس ستم نخواهد کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٥٠ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِـمِينَ بَدَلًا
و [به یاد آنها بیاور وقت قول ما را قبل از خلقتشان] آنوقت که به ملائکه گفتیم: به آدم سجده کنید، و سجده کردند جز ابلیس که از جن بود پس از امر پروردگارش فسق (نافرمانی، انحراف) کرد آیا پس شما او [که از پروردگارش که او را خلق کرد و او را تربیت کرد و به او انعام کرد اطاعت نکرد] و ذرّیّهٔ او را به جای من ولی میگیرید؟ [پس شایسته نیست که وَلیّ قرار داده شود زیرا خارج از امر مُنعم، از او احسان کردن بر نمیآید] و (حال آنکه) آنها دشمن شما هستند [ابلیس و ذرّیهٔ او] بد بدلی [از خداوند] برای ستمکاران (جعل کنندگان ولایت بر غیر مستحقّ) هستند [یا او ولىّ ظالمین است و کسی که ولىّ ظالمین است شایسته نیست که به عنوان ولیّ گرفته شود]
- ترجمه سلطانیو آنوقت که به ملائکه گفتیم: به آدم سجده کنید، و سجده کردند جز ابلیس که از جن بود پس از امر پروردگارش فسق (نافرمانی، انحراف) کرد آیا پس شما او و ذرّیّهٔ او را به جای من ولی میگیرید؟ و (حال آنکه) آنها دشمن شما هستند (ابلیس و ذرّیهٔ او) بد بدلی (از خداوند) برای ستمکاران هستند
- ترجمه راستینو (یاد آر) وقتی که به فرشتگان فرمان دادیم که بر آدم همه سجده کنید، و آنها تمام سر به سجده فرود آوردند جز شیطان که از جنس جن (دیو) بود بدین جهت از طاعت خدای خود سرپیچید، پس آیا (شما فرزندان آدم) مرا فراموش کرده و شیطان و فرزندانش را دوست خود میگیرید در صورتی که آنها شما را سخت دشمنند؟ظالمان را (که به جای خدا شیطان را به طاعت برگزیدند) بسیار بد بدلی است.
- ترجمه الهی قمشهای٥١ مَّا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا
آنها را در خلق آسمانها و زمین و نه در خلق خودشان گواه نگرفتم [پس چگونه خالق آن دو یا متصّرفین در آن دو باشند، و کسی که تسلّط و نه تصرّف در آن دو ندارد شایسته نیست که او به عنوان ولیّ گرفته شود، و آنها شاعر به کیفیّت خلقت خود نیستند تا چه رسد به خلقت غیر خود و تصرّف در آن] و من گمراه کنندگان را به عنوان بازودار [یار و کمککار] برنگرفتم
- ترجمه سلطانیآنها را در خلق آسمانها و زمین و نه در خلق خودشان گواه نگرفتم و من گمراه کنندگان را به عنوان بازودار (یار و کمککار) برنگرفتم
- ترجمه راستینمن در وقت آفرینش آسمانها و زمین و یا خلقت خود این مردم آنها را حاضر و گواه نساختم (و کمک از کسی نخواستم) و هرگز گمراه کنندگان را به مددکاری نگرفتم.
- ترجمه الهی قمشهای٥٢ وَيَوْمَ يَقُـولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُم مَّوْبِقًا
و [به آنان یادآوری کن] روزی که میگوید: نداء بدهید به شرکای من [بر زعم خود، اعمّ از شرکاء در وجوب و آلهت و عبودیّت و طاعت و ولایت و وجود] که گمان میکردید [که آنها شُرَکاء هستند]، پس آنها را میخوانند امّا آنها جوابشان را نمیدهند و (در حالی که) بین آنها هلاکتگاهی قرار دادهایم [که بعضی از آنها به بعضی نمیرسند]
- ترجمه سلطانیو روزی که میگوید: نداء بدهید به شرکای من که گمان میکردید، پس آنها را میخوانند امّا آنها جوابشان را نمیدهند و (در حالی که) بین آنها هلاکتگاهی قرار دادهایم
- ترجمه راستینو (یاد آر) روزی که خدا به کافران گوید: اکنون آنان را که شریک من گمان داشتید بخوانید (تا به فریاد شما رسند) ، آنها بخوانند و هیچ یک اجابت نکنند، و میان همه آنها (یعنی مشرکان و معبودانشان) جایگاهی سخت مهلک مقرر سازیم.
- ترجمه الهی قمشهای٥٣ وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمْ يَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا
و مجرمان آتش را میبینند آنگاه درمییابند که آنها واقع شوندگان در آن خواهند بود و از آن گریزگاهی نخواهند یافت
- ترجمه سلطانیو مجرمان آتش را میبینند آنگاه درمییابند که آنها واقع شوندگان در آن خواهند بود و از آن گریزگاهی نخواهند یافت
- ترجمه راستینو آنگاه مردم بدکار آتش دوزخ را به چشم مشاهده کنند و بدانند که در آن خواهند افتاد و از آن ابدا مفرّی ندارند.
- ترجمه الهی قمشهای٥٤ وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا
و همانا برای مردم در این قرآن از هر مَثلی [که تذکّر داده شود و عبرت (سرمشق) شود و به آن حقّ درک شود] آوردهایم و انسان [برای غلبهٔ نسیان و غفلت بر او متذکّر نمیشود و حقّ بر او مخفی میشود و] بیش از هر چیزی [که از آن جدل پدید میآید] جدل [و خصومت] میکند
- ترجمه سلطانیو همانا در این قرآن از هر مَثلی برای مردم آوردهایم و انسان بیش از هر چیزی جدل میکند
- ترجمه راستینو ما در این قرآن هرگونه مثال و بیان برای (هدایت) خلق آوردیم و لیکن آدمی بیشتر از هر چیز (با سخن حق) به جدال و خصومت برخیزد.
- ترجمه الهی قمشهای٥٥ وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَيَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا
و چه [چیزی] مردم را منع کرد از اینکه [با ایمان خاصّ و بیعت با علی (ع)] ایمان آورند آنوقت که هدی (هدایت) نزد آنها آمد {هدایت مخصوص شأن ولایت است، چنانکه انذار مخصوص شأن نبوّت است} و [با استغفار حاصل در ضمن بیعت یا با استغفار عامّ حاصل به ندامت بر مَساوی (بدیها) و طلب مغفرت لسانی] از پروردگارشان استغفار (طلب آمرزش) کنند، جز [انتظار] آنکه سنّت پیشینیان آنان را فرو بگیرد یا [استعداد] عذاب آنها را از روبرو (به صورت مشهود) فرو بگیرد
- ترجمه سلطانیو چه (چیزی) مردم را منع کرد از اینکه ایمان آورند آنوقت که هدی (هدایت) نزد آنها آمد و از پروردگارشان استغفار (طلب آمرزش) کنند، جز (انتظار) آنکه سنّت پیشینیان آنان را فرو بگیرد یا (استعداد) عذاب آنها را از روبرو فرو بگیرد
- ترجمه راستینو چون هدایت (الهی قرآن) به خلق رسید چیزی مردم را منع نکرد که آن هدایت را بپذیرند و به درگاه پروردگار خود توبه و استغفار کنند به جز آنکه (خواستند مستحق شوند تا) سنّت (عقوبت و هلاک) پیشینیان به اینان هم برسد و یا با مجازات و عذاب خدا روبرو شوند.
- ترجمه الهی قمشهای٥٦ وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنذِرُوا هُزُوًا
و ما فرستادگان را نمیفرستیم مگر به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده و کسانی که کفر ورزیدهاند با [قول] باطل مجادله میکنند تا با آن (با جدل به مبدء باطل) حقّ را باطل (بی اعتبار) کنند [یعنی از ثبات و استقرار زایل کنند] و آیات مرا و آنچه را که [به آن] انذار شدهاند را به تمسخر گرفتند
- ترجمه سلطانیو ما فرستادگان را نمیفرستیم مگر به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده و کسانی که کفر ورزیدهاند به باطل مجادله میکنند تا با آن حقّ را باطل (بی اعتبار) کنند و آیات مرا و آنچه را که (به آن) انذار شدهاند را به تمسخر گرفتند
- ترجمه راستینو ما رسولان را جز برای بشارت (نیکان) و ترسانیدن (بدان) نمیفرستیم و کافران با سخنان بیهوده باطل میخواهند جدل کرده و حق را پایمال کنند، و آیات مرا و آنچه برای تنبیه و انذارشان آمد به استهزاء گرفتند.
- ترجمه الهی قمشهای٥٧ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَن يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا
و چه کسی ستمکارتر از کسی است که به آیات پروردگارش {و اعظم آیات، انبیاء و اولیاء (ع) هستند} تذکّر داده شده و [برای عدم اقبال بر انبیاء (ع) و عدم قبول مواعظ (پندها) آنان و عناد با آنها و عدم تدبّر در سایر آیات و عدم تنبّه به آنها] از آنها اعراض کرده و آنچه [از مَساوی (بدیها)] که دستانش پیشتر کرده بود را فراموش کرده است همانا ما بر دلهای آنان حجابهایی (درپوشهایی) قرار دادهایم که مبادا (به عنوان کراهت از آنکه یا برای اینکه) آن را بفهمند و در گوشهایشان سنگینی [قرار دادهایم که آنها را از شنیدن و تقلید منع میکند] و اگر آنها را به هدایت بخوانی پس آنوقت هرگز [برای انحصار هدایت در تحقیق و تقلید و آنها از این دو ممنوع (منع شده) هستند] ابداً هدایت نخواهند شد
- ترجمه سلطانیو چه کسی ستمکارتر از کسی است که به آیات پروردگارش تذکّر داده شده و از آنها اعراض کرده و آنچه که دستانش پیشتر کرده بود را فراموش کرده است همانا ما بر دلهای آنان حجابهایی قرار دادهایم که مبادا آن را بفهمند و در گوشهایشان سنگینی (قرار دادهایم) و اگر آنها را به هدایت بخوانی پس آنوقت هرگز ابداً هدایت نخواهند شد
- ترجمه راستینو کیست ستمکارتر از آن کسی که متذکر آیات خدایش ساختند و بدانها پندش دادند و باز از آنها اعراض کرد و از اعمال زشتی که کرده بود به کلی فراموش کرد و ما (پس از اتمام حجت) بر دلهایشان پردهها (ی جهل و قساوت) انداختیم تا دیگر آیات ما را فهم نکنند، و گوش آنها را (از شنیدن سخن حق) سنگین ساختیم و اگر به هدایتشان بخوانی دیگر ابدا هدایت نخواهند یافت.
- ترجمه الهی قمشهای٥٨ وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُم بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن يَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلًا
و پروردگار تو بسیار آمرزنده و دارندهٔ رحمت است اگر آنها را به خاطر آنچه که کسب کردهاند مؤاخذه میکرد البتّه عذاب را برای آنها تعجیل میکرد [یعنی اینکه طبع (مُهْر خوردن) قلوب و سنگینی گوشها به سبب عمل آنها است و از رحمت او است که عذاب بر آنها تعجیل نمیشود] بلکه برای [عذاب] آنها موعدی هست که هرگز در برابر آن [موعد یا خداوند] ملجأئی (پناهگاهی) نخواهند یافت
- ترجمه سلطانیو پروردگار تو بسیار آمرزنده و دارندهٔ رحمت است اگر آنها را به خاطر آنچه که کسب کردهاند مؤاخذه میکرد البتّه عذاب را برای آنها تعجیل میکرد بلکه برای (عذاب) آنها موعدی هست که هرگز در برابر آن پناهگاهی نخواهند یافت
- ترجمه راستینو خدای تو بسیار آمرزنده و بینهایت دارای کرم و رحمت است، اگر خواهد تا خلق را به کردارشان مؤاخذه کند همانا در عذابشان تعجیل و تسریع کند و لیکن برای (عذاب) آنان وقت معین (در عالم قیامت) مقرر است که از آن هرگز پناه و گریزگاهی نخواهند یافت.
- ترجمه الهی قمشهای٥٩ وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَـمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِدًا
و [اهل] این شهرها (قریههای امّتهای گذشته) را هلاکشان کردیم چون [با معاصی و اعراض از آیات به خودشان یا به عناد یا به خلق با صدّ و منع از آیات به آیات] ظلم میکردند و برای هلاکت آنها [نیز] موعدی را قرار دادیم
- ترجمه سلطانیو (اهل) این شهرها را هلاکشان کردیم چون ظلم میکردند و برای هلاکت آنها (نیز) موعدی را قرار دادیم
- ترجمه راستینو این است شهر و دیارهایی که اهل آن را چون ظلم و ستم کردند هلاک ساختیم و بر وقت هلاکشان موعدی معلوم مقرر گردانیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای٦٠ وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا
[به یاد بیاور] زمانی [را] که موسی به [یوشع] همراه [و شاگرد] خود گفت من دست از طلب بر ندارم تا آنکه به محلّ تلاقی دو دریا برسم یا سالهای متمادی [و هشتاد سال] بگذرد
- ترجمه سلطانی(به یاد بیاور) زمانی (را) که موسی به (یوشع) همراه (و شاگرد) خود گفت من دست از طلب بر ندارم تا آنکه به محلّ تلاقی دو دریا برسم یا سالهای متمادی (هشتاد سال) بگذرد
- ترجمه راستینو (به یاد آر) وقتی که موسی به شاگردش (یوشع که وصی و خلیفه او بود) گفت: من دست از طلب برندارم تا به مجمع البحرین (به محل برخورد دو دریا) برسم یا سالها عمر در طلب بگذرانم.
- ترجمه الهی قمشهای٦١ فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا
چون به محلّ تلاقی دو دریا رسیدند ماهی را [که برای خوراک تهیّه دیده بودند] فراموش کردند، و در دریا به حرکت آمد و رفت
- ترجمه سلطانیچون به محلّ تلاقی دو دریا رسیدند ماهی را (که برای خوراک تهیّه دیده بودند) فراموش کردند، و در دریا به حرکت آمد و رفت
- ترجمه راستینو چون موسی و شاگردش بدان مجمع البحرین رسیدند ماهی غذای خود را فراموش کردند و آن ماهی راه به دریا برگرفت و رفت.
- ترجمه الهی قمشهای٦٢ فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا
چون [از محلّ تلاقی دو دریا] گذشتند [موسی به یوشع] گفت غذای ما را بیاور که در این سفر [خیلی] خسته شدهایم
- ترجمه سلطانیچون (از محلّ تلاقی دو دریا) گذشتند (موسی به یوشع) گفت غذای ما را بیاور که در این سفر (خیلی) خسته شدهایم
- ترجمه راستینپس چون که از آن مکان بگذشتند موسی به شاگردش گفت: چاشت ما را بیاور که ما در این سفر رنج بسیار دیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای٦٣ قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا
ناگاه [یوشع به خاطرش آمد و با تعجّب] گفت: موقعی که ما روی سنگ جا گرفتیم، من ماهی را فراموش کردم و این فراموشی هم از طرف شیطان بود، و [ماهی هم] ناگهان راه دریا را پیش گرفت و از دست من خارج شد
- ترجمه سلطانیناگاه (یوشع به خاطرش آمد و با تعجّب) گفت موقعی که ما روی سنگ جا گرفتیم، من ماهی را فراموش کردم و این فراموشی هم از طرف شیطان بود، و (ماهی هم) ناگهان راه دریا را پیش گرفت و از دست من خارج شد
- ترجمه راستینوی گفت: در نظر داری آنجا که بر سر سنگی منزل گرفتیم؟من (آنجا) ماهی را فراموش کردم و آن را جز شیطان از یادم نبرد و شگفت آنکه ماهی بریان راه دریا گرفت و برفت.
- ترجمه الهی قمشهای٦٤ قَالَ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا
[موسی] گفت [چرا نگفتی]، چون [همین موضوع بود که] من انتظار آن را داشتم، برگردیم؛ سپس همان راهی را که آمده بودند برگشتند [تا به مجمع البحرین رسیدند]
- ترجمه سلطانی(موسی) گفت (چرا نگفتی)، چون (همین موضوع بود که) من انتظار آن را داشتم، برگردیم؛ سپس همان راهی را که آمده بودند برگشتند (تا به مجمع البحرین رسیدند)
- ترجمه راستینموسی گفت: آنجا همان مقصدی است که ما در طلب آن بودیم، و از آن راهی که آمدند به آنجا برگشتند.
- ترجمه الهی قمشهای٦٥ فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا
ناگهان [در آن محل] بندهای از بندگان ما را یافتند [که او را مشمول رحمت خود قرار داده] و از نزد خود به او علم آموخته بودیم
- ترجمه سلطانیناگهان (در آن محل) بندهای از بندگان ما را یافتند (که او را مشمول رحمت خود قرار داده) و از نزد خود به او علم آموخته بودیم
- ترجمه راستیندر آنجا بندهای از بندگان خاص ما را یافتند که او را رحمت و لطف خاصی از نزد خود عطا کردیم و هم از نزد خود وی را علم (لدنّی و اسرار غیب الهی) آموختیم.
- ترجمه الهی قمشهای٦٦ قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا
موسی [به خضر] گفت: آیا [اجازه میدهی که] من [همراهی و] پیروی تو بکنم که از آنچه خداوند به تو تعلیم داده به من هم تعلیم دهی و راهنمایی کنی؟
- ترجمه سلطانیموسی (به خضر) گفت آیا (اجازه میدهی که) من (همراهی و) پیروی تو بکنم که از آنچه خداوند به تو تعلیم داده به من هم تعلیم دهی و راهنمایی کنی؟
- ترجمه راستینموسی به آن شخص دانا (و خضر زمان) گفت: آیا من تبعیت (و خدمت) تو کنم تا از علم لدنّی خود مرا بیاموزی؟
- ترجمه الهی قمشهای٦٧ قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا
[خضر در جواب به موسی] گفت: که تو نمیتوانی با من صبرکنی
- ترجمه سلطانی(خضر در جواب به موسی) گفت: که تو نمیتوانی با من صبرکنی
- ترجمه راستینآن عالم پاسخ داد که تو هرگز نمیتوانی که (تحمل اسرار کرده و) با من صبر پیشه کنی.
- ترجمه الهی قمشهای٦٩ قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا
[موسی] گفت: به خواست خداوند مرا صابر خواهی دید و در هیچ امری نافرمانی تو نخواهم کرد
- ترجمه سلطانی(موسی) گفت: به خواست خداوند مرا صابر خواهی دید و در هیچ امری نافرمانی تو نخواهم کرد
- ترجمه راستینموسی گفت: به خواست خدا مرا با صبر و تحمل خواهی یافت و هرگز در هیچ امر با تو مخالفت نخواهم کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٧٠ قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا
[خضر (ع) در جواب به موسی (ع)] گفت: پس اگر [بخواهی] پیروی من بکنی از من علّت هیچ امری را سؤال نکن تا [خودم بعداً] برای تو شرح دهم
- ترجمه سلطانی(خضر (ع) در جواب به موسی (ع)) گفت: پس اگر (بخواهی) پیروی من بکنی از من علّت هیچ امری را سؤال نکن تا (خودم بعداً) برای تو شرح دهم
- ترجمه راستینآن عالم گفت: پس اگر تابع من شدی دیگر از هر چه من کنم هیچ سؤال مکن تا وقتی که من خود تو را از آن راز آگاه سازم.
- ترجمه الهی قمشهای٧١ فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا
سپس [از آنجا] حرکت کردند [و به راه افتادند] تا در کنار دریا کشتیئی را سوار شدند. [خضر بعداً] کشتی را سوراخ کرد، [موسی به عنوان اعتراض خود] گفت: آیا سوراخ میکنی که سرنشینان [کشتی] را غرق کنی؟ بسیار کار ناپسندی میکنی!
- ترجمه سلطانیسپس (از آنجا) حرکت کردند (و به راه افتادند) تا در کنار دریا کشتیئی را سوار شدند. (خضر بعداً) کشتی را سوراخ کرد، (موسی به عنوان اعتراض خود) گفت: آیا سوراخ میکنی که سرنشینان (کشتی) را غرق کنی؟ بسیار کار ناپسندی میکنی!
- ترجمه راستینسپس هر دو با هم برفتند تا وقتی که در کشتی سوار شدند. آن عالم کشتی را بشکست، موسی گفت: ای مرد، آیا کشتی شکستی تا اهل آن را به دریا غرق کنی؟! بسیار کار منکر و شگفتی به جای آوردی.
- ترجمه الهی قمشهای٧٢ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا
[خضر] گفت: من به تو گفتم، که تو نمیتوانی [کارهای من را تحّمل نمائی و] با من صبر کنی
- ترجمه سلطانی(خضر) گفت: من به تو گفتم، که تو نمیتوانی (کارهای من را تحّمل نمائی و) با من صبر کنی
- ترجمه راستینگفت: آیا من نگفتم که هرگز ظرفیت و توانایی آنکه با من صبر کنی نداری؟
- ترجمه الهی قمشهای٧٣ قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا
[موسی ناگهان به خود آمد و پیمانی را که با خضر بسته بود به یاد آورد و شرمسار شده و] درخواست کرد که [من غفلت کرده و] فراموش نمودم، بر من مگیر و سختگیری به من منما
- ترجمه سلطانی(موسی ناگهان به خود آمد و پیمانی را که با خضر بسته بود به یاد آورد و شرمسار شده و) درخواست کرد که (من غفلت کرده و) فراموش نمودم، بر من مگیر و سختگیری به من منما
- ترجمه راستینموسی گفت: (این یک بار) بر من مگیر که شرط خود را فراموش کردم و مرا تکلیف سخت طاقت فرسا نفرما.
- ترجمه الهی قمشهای٧٤ فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا
سپس [از کشتی بیرون آمده] حرکت کردند تا پسر بچهای را دیدند [که با چند نفر همسال خود مشغول بازی است، خضر] او را کشت، [ناگاه موسی] زبان اعتراض گشود که چرا شخص بیگناهی را [که مرتکب قتلی نشده] کشتی؟! بسیار کار ناشایستی کردی!
- ترجمه سلطانیسپس (از کشتی بیرون آمده) حرکت کردند تا پسر بچهای را دیدند (که با چند نفر همسال خود مشغول بازی است، خضر) او را کشت، (ناگاه موسی) زبان اعتراض گشود که چرا شخص بیگناهی را (که مرتکب قتلی نشده) کشتی؟! بسیار کار ناشایستی کردی!
- ترجمه راستینو باز هم روان شدند تا به پسری برخوردند، او پسر را (بیگفتگو) به قتل رسانید. باز موسی گفت: آیا نفس محترمی که کسی را نکشته بود بیگناه کشتی؟همانا کار بسیار منکر و ناپسندی کردی.
- ترجمه الهی قمشهای