حزب شمارهٔ ۶۱


سورهٔ ۱۸- الكهف

٧٥ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا

[باز خضر] گفت: آیا به تو نگفتم که تو نمی‌‌توانی با من همراهی کنی [و تحّمل همسفری مرا نداری]؟

- ترجمه سلطانی

(باز خضر) گفت: آیا به تو نگفتم که تو نمی‌توانی با من همراهی کنی (و تحّمل همسفری مرا نداری)؟

- ترجمه راستین

گفت: آیا با تو نگفتم که تو هرگز ظرفیت و مقام آنکه با من صبر کنی نخواهی داشت؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٦ قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا

[موسی با خجالت و سرافکندگی با زبان عذرخواهی] گفت: اگر مجدّد [بر تو اعتراض کرده و] سؤال نمودم مرا از خود بران و عذر تو هم خواسته است

- ترجمه سلطانی

(موسی با خجالت و سرافکندگی با زبان عذرخواهی) گفت: اگر مجدّد (بر تو اعتراض کرده و) سؤال نمودم مرا از خود بران و عذر تو هم خواسته است

- ترجمه راستین

موسی گفت: اگر بار دیگر از تو مؤاخذه و اعتراضی کردم از آن بعد با من ترک صحبت و رفاقت کن که از (تقصیر) من عذر موجه (بر متارکه دوستی) به دست خواهی داشت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٧ فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَن يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا

سپس [از آنجا] حرکت کرده [به راه خود ادامه دادند] تا به قریه‌‌ای (ناصره) رسیدند، از مردم آنجا درخواست خوراک نمودند و آنها نپذیرفتند. [از آنجا عبور می‌‌کردند] دیواری دیدند که نزدیک بود فرو ریزد [و از بین برود] و [خضر] آن را راست کرد [و محکم نمود]؛ [موسی] گفت کاش برای این کار اجرتی می‌‌گرفتی

- ترجمه سلطانی

سپس (از آنجا) حرکت کرده (به راه خود ادامه دادند) تا به قریه‌ای رسیدند، از مردم آنجا درخواست خوراک نمودند و آنها نپذیرفتند. (از آنجا عبور می‌کردند) دیواری دیدند که نزدیک بود فرو ریزد (و از بین برود) و (خضر) آن را راست کرد (و محکم نمود)؛ (موسی) گفت کاش برای این کار اجرتی می‌گرفتی

- ترجمه راستین

باز با هم روان شدند تا وارد بر شهری شدند و از اهل آن شهر طعام خواستند، مردم از طعام دادن و مهمانی آنها ابا کردند (آنها هم از آن شهر به عزم خروج رفتند تا) در (نزدیکی دروازه آن) شهر به دیواری که نزدیک به انهدام بود رسیدند و آن عالم به استحکام و تعمیر آن پرداخت. باز موسی گفت: روا بود که بر این کار اجرتی می‌گرفتی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٨ قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا

[خضر] گفت: [حال که سخن گفتی گاهِ] جدا شدن من و تو است ولی اکنون سّر آنچه را که تو توان تحمّل آن را نداشتی به تو می‌‌گویم

- ترجمه سلطانی

(خضر) گفت: (حال که سخن گفتی) (گاه) جدا شدن من و تو است ولی اکنون سّر آنچه را که تو توان تحمّل آن را نداشتی به تو می‌گویم

- ترجمه راستین

آن عالم گفت: این (سه بار کم‌ظرفی و بی‌صبری و اعتراض، عذر) مفارقت بین من و توست، من همین ساعت تو را بر اسرار کارهایم که بر فهم آن صبر و ظرفیت نداشتی آگاه می‌سازم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٩ أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا

امّا کشتی که [تو دیدی سوراخ کردم] برای این بود که مالکین کشتی [چند نفر] بینوا [و ضعیف] بودند [که از راه کار کردن در دریا ارتزاق می‌‌نمودند] و در پی آنها پادشاهی بود که [هر کشتی که سالم بود را] غصب می‌‌کرد [و مصادره می‌‌نمود] و من [مخصوصاً] آن را معیوب نمودم [که از شرّ غصب شدن خلاص شود]

- ترجمه سلطانی

امّا کشتی که (تو دیدی سوراخ کردم) برای این بود که مالکین کشتی (چند نفر) بینوا (و ضعیف) بودند (که از راه کار کردن در دریا ارتزاق می‌نمودند) و در پی آنها پادشاهی بود که (هر کشتی که سالم بود را) غصب می‌کرد (و مصادره می‌نمود) و من (مخصوصاً) آن را معیوب نمودم (که از شرّ غصب شدن خلاص شود)

- ترجمه راستین

اما آن کشتی، صاحبش خانواده فقیری بود که در دریا کار می‌کردند (و از آن کشتی کسب و ارتزاق می‌نمودند) خواستم چون کشتی‌ها (ی بی‌عیب) را پادشاه در سر راه به غصب می‌گرفت این کشتی را ناقص کنم (تا برای آن فقیران باقی بماند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٠ وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا

امّا [کشتن] کودک، برای این بود که پدر و مادر او هر دو مؤمن [و موحّد] بودند ولی [این کودک] اگر بزرگ می‌‌شد [ایجاد زحمت نموده] آنها را وادار به طغیان و کفر می‌‌نمود

- ترجمه سلطانی

امّا (کشتن) کودک، برای این بود که پدر و مادر او هر دو مؤمن (و موحّد) بودند ولی (این کودک) اگر بزرگ می‌شد (ایجاد زحمت نموده) آنها را وادار به طغیان و کفر می‌نمود

- ترجمه راستین

و اما آن پسر (کافر بود و) پدر و مادر او مؤمن بودند، از آن باک داشتیم که آن پسر آنها را به خوی کفر و طغیان خود درآورد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨١ فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا

از اینرو ما اراده کردیم که او را بکشیم و خداوند به جای او [فرزندی] بهتر از او که دارای صفای نفس و صلهٔ رحم باشد به آنها بدهد

- ترجمه سلطانی

از اینرو ما اراده کردیم که او را بکشیم و خداوند به جای او (فرزندی) بهتر از او که دارای صفای نفس و صلهٔ رحم باشد به آنها بدهد

- ترجمه راستین

خواستیم تا به جای او خدایشان فرزندی بهتر و صالح‌تر و مهذب‌تر و نزدیکتر به ارحام پرستی به آن پدر و مادر بخشد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٢ وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِـحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا

دیوار هم [که مستقیم نمودیم] از دو کودک یتیم در شهر بود که در زیر آن گنجی نهفته بود و پدرشان شخص نیکی بود خدای تو خواست که آنها به حدّ رشد برسند و دفینه را [که زیر آن دیوار بود] خارج کنند که رحمت [و رأفت] خدای تو بود و این کار را هم به ارادهٔ خود نکردم [بلکه به امر خداوند بود]. این است سرّ آنچه تو نمی‌‌توانستی تحّمل کنی

- ترجمه سلطانی

دیوار هم (که مستقیم نمودیم) از دو کودک یتیم در شهر بود که در زیر آن گنجی نهفته بود و پدرشان شخص نیکی بود خدای تو خواست که آنها به حدّ رشد برسند و دفینه را (که زیر آن دیوار بود) خارج کنند که رحمت (و رأفت) خدای تو بود و این کار را هم به ارادهٔ خود نکردم (بلکه به امر خداوند بود). این است سرّ آنچه تو نمی‌توانستی تحّمل کنی

- ترجمه راستین

و اما آن دیوار از آن دو طفل یتیمی در آن شهر بود که پدری صالح داشتند و زیر آن گنجی برای آن دو نهفته بود، خدایت خواست تا به لطف خود آن اطفال به حد رشد رسند و خودشان گنج را استخراج کنند. و من این کارها نه از پیش خود (بلکه به امر خدا) کردم. این است مآل و باطن کارهایی که تو طاقت و ظرفیت بر انجام آن نداشتی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٣ وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا

از تو دربارهٔ ذوالقرنین می‌‌پرسند بگو هم اکنون برای شما خلاصهٔ قصّهٔ او را می‌‌گویم

- ترجمه سلطانی

از تو دربارهٔ ذوالقرنین می‌پرسند بگو هم اکنون برای شما خلاصهٔ قصّهٔ او را می‌گویم

- ترجمه راستین

و از تو (ای رسول) سؤال از ذوالقرنین می‌کنند، پاسخ ده که من به زودی حکایتی از او بر شما خواهم خواند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٤ إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا

ما او را در روی زمین قدرت و نفوذ دادیم و از هر چیزی وسیلهٔ [وصول بدان و تصرّف در] آن را بدو دادیم

- ترجمه سلطانی

ما او را در روی زمین قدرت و نفوذ دادیم و از هر چیزی وسیلهٔ (وصول بدان و تصرّف در) آن را بدو دادیم

- ترجمه راستین

ما او را در زمین تمکن و قدرت بخشیدیم و از هر چیزی رشته‌ای به دست او دادیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٥ فَأَتْبَعَ سَبَبًا

پس دنبال کرد یکی از اسباب را

- ترجمه سلطانی

پس دنبال کرد یکی از اسباب را

- ترجمه راستین

او هم رشته‌ای را پی گرفت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٦ حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَاذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا

[ذوالقرنین مشغول حرکت و سیر بود] تا به مغرب زمین که خورشید در آنجا غروب می‌‌کند رسید و دید خورشید در چشمه‌‌ای که گل آلود [و دارای گل سیاهی بود] فرو رفت. در آنجا گروهی را دید، ما به او گفتیم که [در اینجا] اگر بخواهی آنها را عذاب کنی یا آنکه با آنها احسان [و مهربانی] کنی مختاری

- ترجمه سلطانی

(ذوالقرنین مشغول حرکت و سیر بود) تا به مغرب زمین که خورشید در آنجا غروب می‌کند رسید و دید خورشید در چشمه‌ای که گل آلود (و دارای گل سیاهی بود) فرو رفت. در آنجا گروهی را دید، ما به او گفتیم که (در اینجا) اگر بخواهی آنها را عذاب کنی یا آنکه با آنها احسان (و مهربانی) کنی مختاری

- ترجمه راستین

تا هنگامی که (در سیر خود) به مغرب رسید خورشید را (که در دریای محیط غروب می‌کرد) چنین یافت که در چشمه آب تیره‌ای رخ نهان می‌کند و آنجا قومی را یافت که (چون کافر بودند) به ذوالقرنین دستور دادیم که درباره این قوم یا قهر و عذاب (اگر ایمان نیاوردند) یا لطف و رحمت (اگر ایمان آرند) به جای آور.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٧ قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا

او گفت کسانی را [که بر خود یا دیگران] ظلم کرده [و بر کفر اصرار داشته باشند] کیفر می‌‌دهیم و در آن عالم نیز که به سوی خداوند می‌‌رود به کیفر سخت گرفتار می‌‌شود

- ترجمه سلطانی

او گفت کسانی را (که بر خود یا دیگران) ظلم کرده (و بر کفر اصرار داشته باشند) کیفر می‌دهیم و در آن عالم نیز که به سوی خداوند می‌رود به کیفر سخت گرفتار می‌شود

- ترجمه راستین

ذو القرنین به آن قوم گفت: اما هر کس (از شما) ظلم و ستم کرده او را به کیفر خواهیم رسانید و سپس هم که (بعد از مرگ) به سوی خدا بازگردد خدا او را به عذابی بسیار سخت کیفر خواهد کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٨ وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِـحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا

ولی کسی که ایمان بیاورد و عمل صالح بکند به او پاداش نیکو می‌‌دهیم و در کارهای خودمان برای او [تسهیل می‌‌کنیم و] آسان می‌‌نمائیم

- ترجمه سلطانی

ولی کسی که ایمان بیاورد و عمل صالح بکند به او پاداش نیکو می‌دهیم و در کارهای خودمان برای او (تسهیل می‌کنیم و) آسان می‌نمائیم

- ترجمه راستین

و اما هر کس به خدا ایمان آورد و نیکو کردار باشد نیکوترین اجر خواهد یافت و هم ما امر را بر او سهل و آسان گیریم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٩ ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا

سپس یکی از راه‌‌های دیگر را پیدا کرد و پیروی نمود

- ترجمه سلطانی

سپس یکی از راه‌های دیگر را پیدا کرد و پیروی نمود

- ترجمه راستین

و باز وسیله و رشته‌ای را پی گرفت (و سفر را ادامه داد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٠ حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا

تا به مشرق [زمین مسکونی] رسید، دید که [خورشید] در آنجا بر قومی طلوع می‌‌کند که تن پوشی [در مقابل آفتاب] ندارند [یا لباسی جز آفتاب ندارند]

- ترجمه سلطانی

تا به مشرق (زمین مسکونی) رسید، دید که (خورشید) در آنجا بر قومی طلوع می‌کند که تن پوشی (در مقابل آفتاب) ندارند (یا لباسی جز آفتاب ندارند)

- ترجمه راستین

تا چون به مشرق زمین رسید آنجا دید که خورشید بر قومی می‌تابد که ما میان آنها و آفتاب ساتری قرار نداده‌ایم (یعنی لباس و خیمه و مسکنی که از حرارت خورشید سایبان کنند نداشتند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩١ كَذَلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا

و همینطور ما بر او احاطه داشته و آگاه بودیم [که در کجاست]

- ترجمه سلطانی

و همینطور ما بر او احاطه داشته و آگاه بودیم (که در کجاست)

- ترجمه راستین

همچنین بود، و البته ما از احوال او کاملا باخبر بودیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٢ ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا

بعداً [از آنجا] راه را دنبال کرد

- ترجمه سلطانی

بعداً (از آنجا) راه را دنبال کرد

- ترجمه راستین

باز وسیله و رشته‌ای را پی گرفت (و به سمت شمال سفر را ادامه داد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٣ حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَـوْلًا

تا به بین دو سدّ [و دو کوه که بین آنها بعداً سدّ بست] رسید. [در آنجا] گروهی را دید که [لغت و] زبان او را [به خوبی] درک نمی‌‌کردند

- ترجمه سلطانی

تا به بین دو سدّ (و دو کوه که بین آنها بعداً سدّ بست) رسید. (در آنجا) گروهی را دید که (لغت و) زبان او را (به خوبی) درک نمی‌کردند

- ترجمه راستین

تا چون رسید میان دو سد (دو کوه بین دو کشور در شمال یا جنوب خاک ترکستان) آنجا قومی را یافت که سخنی فهم نمی‌کردند (و سخت وحشی و زبان نفهم بودند)

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٤ قَالُوا يَاذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا

به ذی القرنین گفتند که [قبیلهٔ] یأجوج و مأجوج در روی زمین فساد می‌‌کنند [و باعث زحمت ما هستند] آیا [اجازه می‌‌دهی که] ما خرج آن را بپردازیم که تو بین ما و آنها [سدّ و] حائلی ایجاد کنی؟

- ترجمه سلطانی

به ذی القرنین گفتند که (قبیلهٔ) یأجوج و مأجوج در روی زمین فساد می‌کنند (و باعث زحمت ما هستند) آیا (اجازه می‌دهی که) ما خرج آن را بپردازیم که تو بین ما و آنها (سدّ و) حائلی ایجاد کنی؟

- ترجمه راستین

آنان گفتند: ای ذوالقرنین، قومی به نام یأجوج و مأجوج در این سرزمین (پشت این کوه) فساد (و خونریزی و وحشیگری) بسیار می‌کنند، آیا چنانچه ما خرج آن را به عهده گیریم سدی میان ما و آنها می‌بندی (که ما از شر آنان آسوده شویم).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٥ قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا

[او با مهربانی] گفت آنچه خداوند به من عنایت کرده برای من بهتر است [و احتیاج به دادن خراج از طرف شما ندارم] فقط شما به من [از حیث کارگر و وسائل و مصالح] کمک کنید تا من بین شما و آنها سدّ بسیار بزرگ (ردم) ایجاد کنم

- ترجمه سلطانی

(او با مهربانی) گفت آنچه خداوند به من عنایت کرده برای من بهتر است (و احتیاج به دادن خراج از طرف شما ندارم) فقط شما به من (از حیث کارگر و وسائل و مصالح) کمک کنید تا من بین شما و آنها سدّ بسیار بزرگ (ردم) ایجاد کنم

- ترجمه راستین

ذوالقرنین گفت: تمکن و ثروتی که خدا به من عطا فرموده (از هزینه شما) بهتر است (نیازی به کمک مادی شما ندارم) اما شما با من به قوت بازو کمک کنید (مرد و کارگر از شما، وسایل و هزینه آن با من) تا سدی محکم برای شما بسازم (که به کلی مانع دستبرد آنها شود).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٦ آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا

به من قطعه‌‌های بزرگ آهن بدهید، و با آن آهن‌‌ها بین دو کوه را بالا آورد. [سپس به کارگران] گفت: [شما آتش برافروزید و در آن آهن‌‌ها] بدمید تا [آنها هم از شدّت حرارت مانند] آتش شدند [آنگاه] گفت شما کمک کنید که بر آنها مس گداخته بریزیم

- ترجمه سلطانی

به من قطعه‌های بزرگ آهن بدهید، و با آن آهن‌ها بین دو کوه را بالا آورد. (سپس به کارگران) گفت (شما آتش برافروزید و در آن آهن‌ها) بدمید تا (آنها هم از شدّت حرارت مانند) آتش شدند (آنگاه) گفت شما کمک کنید که بر آنها مس گداخته بریزیم

- ترجمه راستین

برایم قطعات آهن بیاورید. (آن‌گاه دستور داد که زمین را تا به آب بکنند و از عمق زمین تا مساوی دو کوه از سنگ و آهن دیواری بسازند) تا چون میان آن دو کوه را برابر ساخت گفت: در آتش بدمید؛ تا چون آهن را بسان آتش بگداخت، گفت: برایم مس گداخته آورید تا بر آن فرو ریزم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٧ فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا

سپس (آنها قبیله یأجوج و ماجوج) نتوانستند از آن (سدّ) بگذرند و نتوانستند [سوراخی هم ایجاد و] نقب (تونل) بزنند [چون خیلی سخت بود]

- ترجمه سلطانی

سپس (آنها قبیله یأجوج و ماجوج) نتوانستند از آن (سدّ) بگذرند و نتوانستند (سوراخی هم ایجاد و) نقب (تونل) بزنند (چون خیلی سخت بود)

- ترجمه راستین

از آن پس آن قوم نه هرگز بر بالای آن سد شدن و نه بر شکستن آن سد و رخنه در آن توانایی یافتند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٨ قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا

[ذوالقرنین] گفت این (قدرت)، رحمتی است از طرف پروردگار من [که به من عنایت فرمود] و هنگامی که وعدهٔ او [به رسیدن قیامت ظاهر شود این سدّ] منهدم می‌‌شود و در وعدهٔ خدای من تخلّف نیست

- ترجمه سلطانی

(ذوالقرنین) گفت این (قدرت،) رحمتی است از طرف پروردگار من (که به من عنایت فرمود) و هنگامی که وعدهٔ او (به رسیدن قیامت ظاهر شود این سدّ) منهدم می‌شود و در وعدهٔ خدای من تخلّف نیست

- ترجمه راستین

ذو القرنین گفت که این (قدرت و تمکن بر بستن سد) لطف و رحمتی از خدای من است و آن‌گاه که وعده خدای من فرا رسد (که روز قیامت یا روز ظهور حضرت ولی اللّه اعظم است) آن سد را متلاشی و هموار با زمین گرداند و البته وعده خدای من محقق و راست است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٩ وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا

در آنروز آنها را آزاد گذاشتیم که با هم در جنب و جوش بودند [ولی نمی‌‌توانستند خارج شوند] و [هرگاه] در صور دمیده شود همهٔ آنها را با هم مجتمع می‌‌کنیم

- ترجمه سلطانی

در آنروز آنها را آزاد گذاشتیم که با هم در جنب و جوش بودند (ولی نمی‌توانستند خارج شوند) و (هرگاه) در صور دمیده شود همهٔ آنها را با هم مجتمع می‌کنیم

- ترجمه راستین

و روز آن وعده که فرا رسد (طایفه یأجوج و مأجوج یا) همه خلایق محشر چون موج مضطرب و سرگردان باشند و درهم آمیزند، و نفخه صور دمیده شود و همه خلق را در صحرای قیامت جمع آریم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٠ وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِّلْكَافِرِينَ عَرْضًا

و در آنروز دوزخ را برای کفّار آماده داریم

- ترجمه سلطانی

و در آنروز دوزخ را برای کفّار آماده داریم

- ترجمه راستین

و در آن روز دوزخ را (که انکار می‌کردند) آشکار به کافران بنماییم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠١ الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا

چون آنها در جلو چشمشان پرده [و حائلی] می‌‌باشد که یاد من نمی‌‌کنند و گوش شنوا هم ندارند

- ترجمه سلطانی

چون آنها در جلو چشمشان پرده (و حائلی) می‌باشد که یاد من نمی‌کنند و گوش شنوا هم ندارند

- ترجمه راستین

آن کافرانی که بر چشم (قلب) شان پرده (غفلت) بود و از یاد من غافل بودند و (از فرط هوای نفس) هیچ توانایی بر شنیدن (آیات و کلمه الهی) نداشتند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٢ أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِن دُونِي أَوْلِيَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا

آیا پس گمان می‌‌کنند کسانی که کفر ورزیده‌‌اند که بندگان مرا غیر از خودم دوست می‌‌گیرند ولی ما دوزخ را برای کفّار منزل قرار دادیم

- ترجمه سلطانی

آیا پس گمان می‌کنند کسانی که کفر ورزیده‌اند که بندگان مرا غیر از خودم دوست می‌گیرند ولی ما دوزخ را برای کفّار منزل قرار دادیم

- ترجمه راستین

آیا کافران پندارند که بندگان من (چون فرشتگان و حضرت مسیح) را به جای من دوست و یاور خود می‌گیرند؟! ما برای کافران دوزخ را منزلگاه قرار داده‌ایم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٣ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا

بگو آیا [می‌‌خواهید که] شما را از آن کسانی که از همه زیانکارترند آگاه کنیم؟

- ترجمه سلطانی

بگو آیا (می‌خواهید که) شما را از آن کسانی که از همه زیانکارترند آگاه کنیم؟

- ترجمه راستین

بگو که آیا می‌خواهید شما را بر زیانکارترین مردم آگاه سازیم؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٤ الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا

[آنها] کسانی هستند که کوشش آنها منحصر به زندگانی دنیا است و گمراه شده‌‌اند ولی خودشان گمان کنند که کار خوبی می‌‌کنند

- ترجمه سلطانی

(آنها) کسانی هستند که کوشش آنها منحصر به زندگانی دنیا است و گمراه شده‌اند ولی خودشان گمان کنند که کار خوبی می‌کنند

- ترجمه راستین

(زیانکارترین مردم) آنها هستند که (عمر و) سعی‌شان در راه دنیای فانی تباه گردید و به خیال باطل می‌پنداشتند که نیکوکاری می‌کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٥ أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا

آنهایند که به آیات خدایی و به ملاقات [رحمت] او کفر ورزیده‌‌اند و اعمال آنها باطل شده و در روز قیامت برای آنها ارزشی قائل نیستیم

- ترجمه سلطانی

آنهایند که به آیات خدایی و به ملاقات (رحمت) او کفر ورزیده‌اند و اعمال آنها باطل شده و در روز قیامت برای آنها ارزشی قائل نیستیم

- ترجمه راستین

همین دنیا طلبانند که به آیات خدای خود کافر شدند و (روز) ملاقات خدا را انکار کردند، لذا اعمالشان همه تباه گشته و روز قیامت آنها را هیچ وزن و ارزشی نخواهیم داد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٦ ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا

و کیفر آنها جهنم است، چون کفر ورزیده‌‌اند و آیات پیغمبران مرا [به استهزاء و] مسخره گرفته‌‌اند

- ترجمه سلطانی

و کیفر آنها جهنم است، چون کفر ورزیده‌اند و آیات پیغمبران مرا (به استهزاء و) مسخره گرفته‌اند

- ترجمه راستین

این است که اینان چون کافر شده و آیات و پیمبران مرا استهزاء کردند به آتش دوزخ کیفر خواهند یافت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٧ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا

ولی کسانی که ایمان آورده و عمل نیک انجام داده‌‌اند، بهشت‌‌ها و فردوس [که بالاترین درجات آن می‌‌باشد] جایگاه [و محلّ پذیرائی] آنان است

- ترجمه سلطانی

ولی کسانی که ایمان آورده و عمل نیک انجام داده‌اند، بهشت‌ها و فردوس (که بالاترین درجات آن می‌باشد) جایگاه (و محلّ پذیرائی) آنان است

- ترجمه راستین

آنان که به خدا ایمان آورده و نیکوکار شدند البته آنها در بهشت فردوس منزل خواهند یافت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٨ خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا

و همیشه در آنجا هستند و به جای دیگری هم رغبت ندارند

- ترجمه سلطانی

و همیشه در آنجا هستند و به جای دیگری هم رغبت ندارند

- ترجمه راستین

همیشه در آن بهشت ابد منزل یافته و هرگز از آنجا انتقال نخواهند یافت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٩ قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا

بگو اگر [تمام] دریاها مداد و مرکّب برای نوشتن کلمات خدای من باشد، آب دریا تمام می‌‌شود پیش از آنکه کلمات خداوند پایان یابد هر چند به همان اندازهٔ دیگر نیز [کمک و] مدد [برای آب دریا] بفرستیم

- ترجمه سلطانی

بگو اگر (تمام) دریاها مداد و مرکّب برای نوشتن کلمات خدای من باشد، آب دریا تمام می‌شود پیش از آنکه کلمات خداوند پایان یابد هر چند به همان اندازهٔ دیگر نیز (کمک و) مدد (برای آب دریا) بفرستیم

- ترجمه راستین

بگو که اگر دریا برای (نوشتن) کلمات پروردگار من مرکب شود پیش از آنکه کلمات پروردگارم به آخر رسد دریا خشک خواهد شد هر چند دریایی دیگر باز ضمیمه آن کنیم (یعنی عوالم وجود که کلمات تکوینی الهی است بی‌حد و نامتناهی است).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١٠ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِـحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا

بگو جز این نیست که من بشری مثل شما هستم [فرقی که هست آن است] که به من وحی می‌‌شود که خدای شما خدای یگانه است پس هر کس امیدوار به لقای پروردگار خود باشد باید عملی صالح بجا آورد و در پرستش خداوند یکتا هیچکس را شریک قرار ندهد.

- ترجمه سلطانی

بگو جز این نیست که من بشری مثل شما هستم (فرقی که هست آن است) که به من وحی می‌شود که خدای شما خدای یگانه است پس هر کس امیدوار به لقای پروردگار خود باشد باید عملی صالح بجا آورد و در پرستش خداوند یکتا هیچکس را شریک قرار ندهد.

- ترجمه راستین

بگو: جز این نیست که من مانند شما بشری هستم (دعوی احاطه به جهان‌های نامتناهی و کلیه کلمات الهی نکنم، تنها فرق من با شما این است) که به من وحی می‌رسد که خدای شما خدای یکتاست، پس هر کس به لقای (رحمت) پروردگارش امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدایش احدی را با او شریک نگرداند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۱۹- مريم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ كهيعص

«کهیعص»

- ترجمه سلطانی

کهیعص

- ترجمه راستین

کهیعص (این حروف رموز و اسراری است در میان خدا و رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا

ذکر رحمت پروردگار تو به بنده‌‌اش زکریّا است

- ترجمه سلطانی

ذکر رحمت پروردگار تو به بنده‌اش زکریّا است

- ترجمه راستین

در این آیات پروردگار تو از رحمتش بر بنده خاصّ خود زکریا سخن می‌گوید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا

آنوقت که پروردگارش را با ندایی خفی نداء داد

- ترجمه سلطانی

آنوقت که پروردگارش را با ندایی خفی نداء داد

- ترجمه راستین

(یاد کن حکایت او را) وقتی که خدای خود را پنهانی (و از صمیم قلب) ندا کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا

[زکریّا] گفت: پروردگارا همانا استخوانم سست شده و موی سر سپیدی پیری گرفته و به دعای تو (خواست تو) ای پروردگار من، شقی (سرکش) نبوده‌‌ام

- ترجمه سلطانی

(زکریّا) گفت: پروردگارا همانا استخوانم سست شده و موی سر سپیدی پیری گرفته و به دعای (خواست) تو ای پروردگار من، شقی (سرکش) نبوده‌ام

- ترجمه راستین

عرض کرد که پروردگارا، استخوان من سست گشت و فروغ پیری بر سرم بتافت و با وجود این من از دعا به درگاه کرم تو خود را هرگز محروم ندانسته‌ام.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا

و همانا من [در ارث صوری از تضییع و نزاع و اختلاف، یا در ارث معنوی از اختلاف و تضییع عباد] برای پس از خود از بستگانم خوف دارم [و آنها حلم ندارند که به آن برای آنها تحمّل متاعب هدایت عباد ممکن شود] و زن من نازا می‌‌باشد پس از نزد خودت [نه از اسباب، برای یأس من از اسباب] ولیّی به من ببخش [که بحسب ظاهر و باطن، امورم را سرپرستی کند]

- ترجمه سلطانی

و همانا من از بستگانم برای پس از خود خوف دارم و زن من نازا می‌باشد پس از نزد خودت ولیّی به من ببخش

- ترجمه راستین

و من از این وارثان کنونی (که پسر عموهای من هستند) برای پس از خود بیمناکم (مبادا که پس از من در مال و مقامم خلف صالح نباشند و راه باطل پویند) و زوجه من هم نازا و عقیم است، تو از لطف خاص خود فرزندی به من عطا فرما.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا

که از من ارث ببرد و از خاندان یعقوب ارث ببرد و پروردگارا او را مورد رضایت (پسند) قرار بده

- ترجمه سلطانی

که از من ارث ببرد و از خاندان یعقوب ارث ببرد و پروردگارا او را مورد رضایت قرار بده

- ترجمه راستین

که او وارث من و همه آل یعقوب باشد و تو ای خدا او را وارثی پسندیده و صالح مقرر فرما.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ يَازَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا

[پس خداوند در جواب او فرمود:] ای زکریّا همانا ما به تو بشارت می‌‌دهیم به پسری که نامش یحیی است قبلاً برای او همنامی قرار نداده‌‌ایم

- ترجمه سلطانی

ای زکریّا همانا ما به تو بشارت میدهیم به پسری که نامش یحیی است قبلاً برای او همنامی قرار ندادهایم

- ترجمه راستین

ای زکریا همانا تو را به فرزندی که نامش یحیی است و از این پیش همنام و همانندش (در تقوا) نیافریدیم بشارت می‌دهیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُـلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا

[زکریّا] گفت پروردگارا چگونه پسری داشته باشم؟! و (حال آنکه) زنم نازا می‌‌باشد و [خودم نیز] از پیری به فرتوتی رسیده‌‌ام

- ترجمه سلطانی

(زکریّا) گفت پروردگارا چگونه پسری داشته باشم؟! و (حال آنکه) زنم نازا می‌باشد و (خودم نیز) از پیری به فرتوتی رسیده‌ام

- ترجمه راستین

زکریا (از فرط شوق و شگفتی و برای حصول اطمینان) عرض کرد: الها، مرا از کجا پسری تواند بود در صورتی که زوجه من نازاست و من هم از شدت پیری خشک و فرتوت شده‌ام؟!

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا

گفت: این‌‌چنین فرمود پروردگار تو که آن بر من آسان است [و معنی می‌‌دهد که من حاجتی به اسباب ندارم تا با نظر به اسباب آن را غریب شماری] و (در حالی که) تو را قبل از این خلق کرده‌‌ام و (حال آنکه) چیزی نبودی [و ایجاد معدوم سخت‌‌تر از زاینده قرار دادن نازا است]

- ترجمه سلطانی

گفت این‌چنین فرمود پروردگار تو که آن بر من آسان است و (در حالی که) تو را قبل از این خلق کرده‌ام و (حال آنکه) چیزی نبودی

- ترجمه راستین

(فرشته‌ای از زبان خدا) گفت: چنین خواهد شد؛ پروردگارت گوید: این کار برای من بسیار آسان است و منم که تو را پس از هیچ و معدوم صرف بودن، نعمت وجود بخشیدم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا

[زکریّا] گفت: پروردگارا نشانه‌‌ای (علامتی) برایم قرار ده [که با آن، میعاد (زمان وعده، مکان وعده) و وقت انجاز (برآورده شدن) را بشناسم] گفت: علامت تو این است که با مردم سه شب [با روزهای آن] تکلّم نمی‌‌کنی [یعنی غیر از مناجات با خداوند قادر بر تکلّم با خلق نیستی حال آنکه] سالمی

- ترجمه سلطانی

(زکریّا) گفت: پروردگارا نشانه‌ای برایم قرار ده گفت: علامت تو این است که با مردم سه شب تکلّم نمی‌کنی (حال آنکه) سالمی

- ترجمه راستین

زکریا باز عرضه داشت: بارالها، برای من نشانه و حجتی بر این بشارت قرار ده، خدا فرمود: بدین نشان که تا سه شبانه‌روز با مردم تکلم نکنی (و بر سخن قادر نباشی) با آنکه تندرست هستی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا

پس [زکریّا] از مصلّی (محراب) بر قوم خود خارج شد و به آنان القاء (ایماء) کرد که صبح و شام [خداوند را] تسبیح کنید

- ترجمه سلطانی

پس (زکریّا) از محراب بر قوم خود خارج شد و به آنان القاء کرد که صبح و شام تسبیح کنید

- ترجمه راستین

پس زکریا در حالی که از محراب (عبادت) بر قومش بیرون آمد به آنان اشاره کرد که صبح و شام به تسبیح و نماز قیام کنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ يَايَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا

[پس به او پسری دادیم و به او قوّت و کتاب دادیم و گفتیم:] ای یحیی کتاب [نبوّت یا رسالت یا کتاب تورات] را به قوّت [و عزیمت از قلبت] بگیر و در کودکی به او حکم [یعنی رسالت و قدرت محاکمۀ بین خصوم (خصم‌‌ها)، یا نبوّت و حکم بین مخاصمین از قوایش و لشکریانش در وجودش، یا ولایت و آثار آن را که همان دقّت در علم و عمل است] دادیم

- ترجمه سلطانی

(پس به او پسری دادیم و به او قوّت و کتاب دادیم و گفتیم:) ای یحیی کتاب را به قوّت بگیر و در کودکی به او حکم (رسالت یا نبوّت یا ولایت) دادیم

- ترجمه راستین

(چون زکریا ذکر تسبیح و نماز کرد ما به او یحیی را عطا کردیم و چون سه ساله شد به وی خطاب کردیم که) ای یحیی، تو کتاب آسمانی ما را به قوت (نبوت) فراگیر، و به او در همان سن کودکی مقام نبوت بخشیدیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا

و حنانی (حکم و رحمت و برکت و هیبت و وقار و مهربانی) و پاکی از نزد خود [به او دادیم] و پرهیزگار بود

- ترجمه سلطانی

و حنانی (حکم و رحمت و برکت و هیبت و وقار و مهربانی) و پاکی از نزد خود (به او دادیم) و پرهیزگار بود

- ترجمه راستین

و نیز او را به لطف خاص خود رحمت و مهربانی و پاکی و پارسایی دادیم و او طریق تقوا پیش گرفت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُن جَبَّارًا عَصِيًّا

و به والدینش نیکوکار [بود] و [نسبت به خلق] زورگو و [نسبت به حقّ] سرکش نبود

- ترجمه سلطانی

و به والدینش نیکوکار (بود) و زورگو (به خلق) و سرکش نبود

- ترجمه راستین

و هم در حق پدر و مادر خود بسیار نیکوکار بود و هرگز به احدی ستم نکرد و معصیت خدا را مرتکب نگردید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا

و سلام بر او [یعنی تحیّت از ما بر او، یا سلامت و امنیّت در برابر آفات بدنی و نفسانی بر او باد] روزی که زاده شد، و روزی که می‌‌میرد و روزی که زنده برانگیخته می‌‌شود

- ترجمه سلطانی

و سلام بر او (یحیی) روزی که زاده شد، و روزی که میمیرد و روزی که زنده برانگیخته میشود

- ترجمه راستین

و سلام حق بر او باد در روز ولادتش و روز وفاتش و روزی که زنده برانگیخته خواهد شد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا

و در کتاب، مریم را یاد کن آنوقت که از اهل خود در مکان شرقی کناره‌‌گیری کرد (دوری گزید)

- ترجمه سلطانی

و در کتاب، مریم را یاد کن آنوقت که از اهل خود در مکان شرقی کناره‌گیری کرد

- ترجمه راستین

و یاد کن در کتاب خود احوال مریم را آن‌گاه که از اهل خانه خویش کنار گرفته به مکانی به مشرق (بیت المقدس برای عبادت) روی آورد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا

و از دید آنان حجابی برگرفت (خلوتی برگزید) پس روح خود [یعنی جبرئیل (ع) یا روحى که او فوق جبرئیل است، بنابر اینکه توجّه به بشر و تربیت آدم جز این نیست که آن از روحى است که او ربّ النّوع انسانی است و او بزرگتر از همهٔ ملائکه است] را نزد او (مریم) فرستادیم که برای او (مریم) به صورت بشری سالم (آراسته) متمثِّل (متصوّر) شد

- ترجمه سلطانی

و از دید آنان حجابی برگرفت (خلوتی برگزید) پس روح خود را نزد او (مریم) فرستادیم که برای او (مریم) به صورت بشری سالم (آراسته) متمثِّل شد

- ترجمه راستین

و آن‌گاه که از همه خویشانش به کنج تنهایی محتجب و پنهان گردید ما روح خود را (روح القدس که فرشته اعظم است) بر او فرستادیم و او در صورت بشری زیبا و راست اندام بر او ظاهر شد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا

[مریم] گفت: [پناه بر خداوند] من از تو به رحمان پناه می‌‌برم که تو پارسا [یعنی اعتناء کننده به استعاذت (پناه‌‌جویی) من خائف از خداوند] باشی

- ترجمه سلطانی

(مریم) گفت من از تو به رحمان پناه میبرم که تو پارسا (خائف از خداوند) باشی

- ترجمه راستین

مریم گفت: من از تو پناه به خدای رحمان می‌برم اگر مرد پرهیزکاری هستی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا

گفت: جز این نیست که من فرستادهٔ پروردگار تو هستم [پس از من به او استعاذت مَبر] تا پسری پاک [از ذنوب و از آنچه که بشر به آن آلوده می‌‌شود یا نامی (نمّو کننده) یا مبارک یا متنعّم یا صالح] به تو ببخشم

- ترجمه سلطانی

گفت: جز این نیست که من فرستادهٔ پروردگار تو هستم تا پسری پاک به تو ببخشم

- ترجمه راستین

گفت: من فرستاده خدای توام، آمده‌ام تا تو را پسری بخشم بسیار پاکیزه و پاک سیرت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُـلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا

[مریم] گفت چگونه پسری داشته باشم؟! و (حال آنکه) بشری مرا [به طریق نکاح مشروع] لمس نکرده و من بغیّ (نابکار) نبوده‌‌ام

- ترجمه سلطانی

(مریم) گفت چگونه پسری داشته باشم؟! و (حال آنکه) بشری مرا لمس نکرده و من بغیّ (نابکار) نبودهام

- ترجمه راستین

مریم گفت: از کجا مرا پسری تواند بود در صورتی که دست بشری به من نرسیده و کار ناشایسته‌ای هم نکرده‌ام؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا

گفت: همینطور است، پروردگارت گفت که آن بر من آسان است و [آن را انجام می‌‌دهیم] تا او را به عنوان نشانه [دالّ بر آلهت ما و بر سعهٔ (گستردگی) علم ما و قدرت ما بر آنچه که احدی بر آن قادر نیست] برای مردم و به عنوان رحمت از ما [بر آنها] قرار دهیم و [این] امری قضاء شده (حتمی) می‌‌باشد

- ترجمه سلطانی

گفت: همینطور است، پروردگارت گفت که آن بر من آسان است و تا او را به عنوان نشانه برای مردم و به عنوان رحمت از خود قرار دهیم و (این) امری قضاء شده (حتمی) می‌باشد

- ترجمه راستین

گفت: این چنین کار البته خواهد شد، خدایت فرموده که بسیار بر من آسان است (تا قدرت ما را بر آن دریابی) و تا این پسر را آیت بزرگ و رحمت واسع خود برای خلق گردانیم؛ و قضای الهی بر این کار رفته است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای