حزب شمارهٔ ۶۶


سورهٔ ۲۱- الأنبياء

٥١ وَلَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ عَالِـمِينَ

و همانا ما از قبل [آنچه موجب] رشد ابراهیم [است] را به او داده‌‌ایم و به آن آگاه بودیم

- ترجمه سلطانی

و همانا ما از قبل رشد ابراهیم را به او داده‌ایم و به آن آگاه بودیم

- ترجمه راستین

و همانا ما پیش از این ابراهیم را کاملا به رشد و کمال خود رسانیدیم (تا بیرق توحید و خداپرستی را در عالم برافرازد) و ما به شایستگی او بر این مقام دانا بودیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٢ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ

آنوقت که به پدرش و قومش گفت: این تماثیل (تندیس‌‌ها) چیست؟ که شما به آنها معتکف (مشغول، سرگرم) هستید

- ترجمه سلطانی

آنوقت که به پدرش و قومش گفت: این تماثیل (تندیس‌ها) چیست؟ که شما به آنها معتکف (مشغول، سرگرم) هستید

- ترجمه راستین

هنگامی که با پدرش (یعنی عمویش) و با قومش گفت: این مجسمه‌های بی‌روح و بتهای بی‌اثر چیست که شما به خدایی می‌پرستید و بر آن عمری متوقف شده‌اید؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٣ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ

[در جواب مثل اهل هر زمانه‌‌ای] گفتند: پدرانمان را عبادت کنندهٔ آنها یافتیم

- ترجمه سلطانی

گفتند: پدرانمان را عبادت کنندهٔ آنها یافتیم

- ترجمه راستین

آنها ابراهیم را پاسخ دادند که ما پدران خود را بر پرستش این بتان یافته‌ایم (و ما پیروی آنها خواهیم کرد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٤ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ

[ابراهیم] گفت همانا شما و پدرانتان در گمراهی واضحی (بدیهی) بوده‌‌اید

- ترجمه سلطانی

(ابراهیم) گفت همانا شما و پدرانتان در گمراهی واضحی (بدیهی) بوده‌اید

- ترجمه راستین

ابراهیم گفت: همانا شما خود و پدرانتان همه سخت در گمراهی بوده و هستید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٥ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ

گفتند: آیا تو حقّ را نزد ما آورده‌‌ای یا تو از بازیگران هستی [یعنی راست می‌‌گویی یا مزاح می‌‌کنی؟!]

- ترجمه سلطانی

گفتند: آیا تو حقّ را نزد ما آورده‌ای یا تو از بازیگران هستی (بازی می‌کنی)؟!

- ترجمه راستین

قوم به ابراهیم گفتند: آیا تو (بر علیه شرک و اثبات توحید) حرف حق و حجت قاطعی برای ما آورده‌ای یا سخنی به بازیچه و هزل می‌رانی؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٦ قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ

[ابراهیم بعد از انکار ربوبیّت آنها برای حصر ربوبیّت در خداوند] گفت: بلکه پروردگار شما پروردگار آسمان‌‌ها و زمین است که آنها (مؤنّث) را آفریده و من از مشاهده کنندگان بر آن هستم [یعنی این گفتار من از روی مزاح و لعب نیست بلکه از روی جدّ و مواطات (موافقت) قلب است]

- ترجمه سلطانی

(ابراهیم) گفت: بلکه پروردگار شما پروردگار آسمان‌ها و زمین است که آنها (مؤنّث) را آفریده و من از مشاهده کنندگان بر آن هستم

- ترجمه راستین

ابراهیم پاسخ داد که خدای شما همان خدایی است که آفریننده آسمانها و زمین است و من بر این سخن به یقین گواهی می‌دهم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٧ وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ

و به خداوند سوگند که بعد از آنکه پشت کردید و (در حالی که) رفته‌‌اید حتماً برای اصنام (بتان) شما چاره‌‌ای خواهم کرد [یعنی آنچه که ملایم آنها نباشد را حتماً در خفاء به آنها می‌‌کنم]

- ترجمه سلطانی

و به خداوند سوگند که بعد از آنکه پشت کردید و (در حالی که) رفته‌اید حتماً برای اصنام (بتان) شما چاره‌ای خواهم کرد

- ترجمه راستین

و به خدا قسم که من این بتهای شما را چاره‌ای کنم (و با هر تدبیری توانم درهم می‌شکنم) بعد از آنکه شما (برای تفرج و رسوم عید به صحرا روید و از بتخانه) روی گردانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٨ فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ

پس آنها را شکسته شده (تکه تکه) قرار داد مگر بزرگ آنها را [در ساخت یا در تعظیم و فأس (تیشه، تبر کوچک) را در گردن او آویخت و خارج شد] تا شاید آنها به سوی او بازگردند

- ترجمه سلطانی

پس آنها را شکسته شده (تکه تکه) قرار داد مگر بزرگ آنها را تا شاید آنها به سوی او بازگردند

- ترجمه راستین

(در آن موقع به بتخانه شد) و همه بتها را درهم شکست به جز بت بزرگ آنها را تا (در مقام شکایت) به او رجوع کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٩ قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَـمِنَ الظَّالِـمِينَ

گفتند: کسی که این [کار] را با خدایان ما انجام داده قطعاً او [با قرار دادن خود در معرض قتل و سیاست (تنبیه)] از ستمکاران [بر نفس خود] است

- ترجمه سلطانی

گفتند: کسی که این (کار) را با خدایان ما انجام داده قطعاً او از ستمکاران است

- ترجمه راستین

قوم ابراهیم گفتند: کسی که چنین کاری با خدایان ما کرده همانا بسیار ستمکار است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٠ قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ

گفتند: [قبل از آن] شنیدیم که جوانی دربارهٔ آنها سخن می‌‌راند [و عیبجویی می‌‌کرد]، به او ابراهیم گفته می‌‌شود

- ترجمه سلطانی

گفتند: شنیدیم که جوانی دربارهٔ آنها سخن میراند (عیبجویی می‌کرد)، به او ابراهیم گفته میشود

- ترجمه راستین

(آنان که لعن بتان را از ابراهیم شنیده بودند) گفتند که ما جوانی ابراهیم نام را شنیده‌ایم که بتان را (به بدی و زشتی) یاد می‌کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦١ قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ

گفتند: پس او را در برابر چشمان مردمان بیاورید [تا آنکه او را بشناسند] باشد (امید است) که [آنها به آنچه که از او شنیده‌‌اید یا بر اقرار او] شهادت دهند [یا باشد که آنها برای عذاب او و عقوبت او حاضر شوند، پس او را آوردند و از او سؤال کردند]

- ترجمه سلطانی

گفتند: پس او را در برابر چشمان مردمان بیاورید باشد (امید است) که شهادت دهند

- ترجمه راستین

قوم گفتند: او را حاضر سازید در حضور جماعت تا بر این کار او گواهی دهند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٢ قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَاإِبْرَاهِيمُ

[در وادار کردن او بر اقرار] گفتند: ای ابراهیم آیا تو این [کار] را با خدایان ما کرده‌‌ای؟

- ترجمه سلطانی

گفتند: ای ابراهیم آیا تو این (کار) را با خدایان ما کرده‌ای؟

- ترجمه راستین

به او گفتند: ای ابراهیم آیا تو با خدایان ما چنین کردی؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٣ قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن كَانُوا يَنطِقُونَ

[ابراهیم] گفت: بلکه این [بت] که بزرگ آنها است آن [کار] را کرده است پس از [جمیع] آنها بپرسید اگر سخن می‌‌گویند

- ترجمه سلطانی

(ابراهیم) گفت: بلکه این (بت) که بزرگ آنها است آن (کار) را کرده است پس از آنها بپرسید اگر سخن می‌گویند

- ترجمه راستین

ابراهیم (در مقام احتجاج) گفت: بلکه این کار را بزرگ آنها کرده است، شما از این بتان سؤال کنید اگر سخن می‌گویند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٤ فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِـمُونَ

آنگاه به خودشان رجوع کردند و [با عقولشان صدق گفتار او را درک کردند و بعضی از آنان خطاب بر جمیع آنها] گفتند: همانا که شما قطعاً ستمکار هستید

- ترجمه سلطانی

آنگاه به خودشان رجوع کردند و گفتند: همانا که شما قطعاً ستمکار هستید

- ترجمه راستین

آن‌گاه با خود فکر کردند و باهم گفتند: البته شما ستمکارید (که این بتان عاجز و بی‌اثر را می‌پرستید نه ابراهیم که آنها را درهم شکسته است).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٥ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَـؤُلَاءِ يَنطِقُونَ

سپس سرهایشان را به زیر انداختند [و اعتراف کردند به آنچه که آن حجّت علیهم بود، سپس با او محاجّه کردند به آنچه که آن حجّت علیهم است و گفتند ای ابراهیم:] تو قطعاً می‌‌دانی که اینها سخن نمی‌‌گویند

- ترجمه سلطانی

سپس سرهایشان را به زیر انداختند (گفتند:) تو قطعاً می‌دانی که اینها سخن نمی‌گویند

- ترجمه راستین

و سپس همه سر به زیر شدند و گفتند: تو می‌دانی که این بتان را نطق و گویایی نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٦ قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ

[بعد از آنکه دانسته شد که آنها بر دفع ضرر از خودشان قدرت ندارند دانسته شد که آنها بر جلب نفع و دفع ضرر از غیر نیز قدرت ندارند، و آنچه که نه نطق می‌‌کند و نه نفع میرساند و نه ضرر می‌‌رساند استحقاق عبادت را ندارد، ابراهیم (ع)] گفت: آیا پس چیزی را به جای خداوند می‌‌پرستید که به شما نفع نمی‌‌رساند و به شما ضرر نمی‌‌رساند

- ترجمه سلطانی

(ابراهیم) گفت: آیا پس به جای خداوند چیزی را میپرستید که به شما نفع نمیرساند و به شما ضرر نمیرساند

- ترجمه راستین

ابراهیم گفت: پس چرا خدا را (که هر نفعی به دست اوست) رها کرده و بتهایی را می‌پرستید که هیچ نفع و ضرری برای شما ندارند؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٧ أُفٍّ لَّكُمْ وَلِـمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

اُف بر شما و بر آنچه که به جای خداوند می‌‌پرستید [یعنی انزجار از آنان و از معبودهایشان را اظهار کرد]، آیا پس تعقّل نمی‌‌کنید؟!

- ترجمه سلطانی

اُف بر شما و بر آنچه که به جای خداوند میپرستید، آیا پس تعقّل نمیکنید؟!

- ترجمه راستین

اف بر شما و بر آنچه به جز خدای یکتا می‌پرستید، آیا شما عقل خود را هیچ‌کار نمی‌بندید؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٨ قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ

[بعد از عجز از حجّت آوردن] گفتند: [به گفتار او نظر نکنید که شما در محاجّه با او توانایی ندارید] او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید اگر کننده می‌‌باشید

- ترجمه سلطانی

گفتند: او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید اگر کننده می‌باشید

- ترجمه راستین

قوم گفتند: ابراهیم را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید اگر (بر رضای خدایان) کاری خواهید کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٩ قُلْنَا يَانَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ

گفتیم: ای آتش بر ابراهیم سرد و سلامت (بی‌‌گزند) باش

- ترجمه سلطانی

گفتیم: ای آتش بر ابراهیم سرد و سلامت (بی‌گزند) باش

- ترجمه راستین

(پس آن قوم آتشی سخت افروختند و ابراهیم را در آن افکندند) ما خطاب کردیم که ای آتش سرد و سالم برای ابراهیم باش (آتش به خطاب خدا گل و ریحان گردید).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٠ وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ

و خواستند که به او حیله کنند پس آنان را زیانکارترین [افراد] قرار دادیم [برای اینکه آنها آنچه که با آن نور خدا را در زمین خاموش کنند انجام می‌‌دادند]

- ترجمه سلطانی

و خواستند که به او حیله کنند پس آنان را زیانکارترین (افراد) قرار دادیم

- ترجمه راستین

و قوم در مقام کید و کینه او برآمدند و ما (کیدشان را باطل کرده) آنها را به سخت‌ترین زیان و حسرت انداختیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧١ وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَـمِينَ

و او و لوط را [با رساندن] به سرزمینی که در آن به عالمیان برکت داده‌‌ایم (شام) رهانیدیم

- ترجمه سلطانی

و او و لوط را (با رساندن به شام) به سرزمینی که در آن به عالمیان برکت داده‌ایم رهانیدیم

- ترجمه راستین

و ما ابراهیم را با (برادرزاده‌اش) لوط (از شر نمرودیان) برهانیدیم و به (شام) سرزمینی که مایه برکت جهانیان قرار دادیم آنها را بفرستادیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٢ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِـحِينَ

و [بعد از خروج او به سوی شام و باقی ماندن او در آنجا به مدّتی مدید] اسحاق را به او بخشیدیم و یعقوب را به عنوان عطیه‌‌ای (هدیه‌‌ای) و همگی را صالح قرار دادیم

- ترجمه سلطانی

و اسحاق را به او بخشیدیم و یعقوب را به عنوان عطیه‌ای (هدیه‌ای) و همگی را صالح قرار دادیم

- ترجمه راستین

و به او اسحاق و افزون بر آن (فرزندزاده‌اش) یعقوب را عطا کردیم و همه را صالح و شایسته (مقام نبوت) گردانیدیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٣ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ

و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می‌‌کردند [نه به امر شیطان و نه به امر انفس خود و نه با شراکت چیزی از آن دو] و به آنان به انجام [کارهای] نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات وحی کردیم و آنان بندهٔ ما بودند [نه غیر ما، از شیطان و نفس و هوی]

- ترجمه سلطانی

و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می‌کردند و به آنان به انجام (کارهای) نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات وحی کردیم و آنان بندهٔ ما بودند

- ترجمه راستین

و آنان را پیشوای مردم ساختیم تا (خلق را) به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو را (از انواع عبادات و خیرات) و خصوص اقامه نماز و اداء زکات را به آنها وحی کردیم و آنها هم به عبادت ما پرداختند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٤ وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَت تَّعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ

و لوط را که به او از حکمت [عملی] و علم دادیم و او را از قریه‌‌ای که اعمال خبیث می‌‌کردند نجات دادیم زیرا آنان قومی بد[کار] و فاسق بودند

- ترجمه سلطانی

و لوط را که به او از حکمت و علم دادیم و او را از قریه‌ای که اعمال خبیث می‌کردند نجات دادیم زیرا آنان قومی بدکار و فاسق بودند

- ترجمه راستین

و لوط را هم مقام حکمفرمایی (و یا حکمت و نبوت) و علم عطا نمودیم و او را از شهری که اهلش به اعمال زشت (و کار پلید لواط) می‌پرداختند نجات دادیم که آنها بسیار بدکار و فاسق مردمی بودند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٥ وَأَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِـحِينَ

و او را در [دار] رحمت خود (ولایت) داخل کردیم [به اینکه او را محقّق به آن نمودیم] که او از صالحین [مستعدّ آن] بود

- ترجمه سلطانی

و او را در رحمت خود داخل کردیم که او از صالحین بود

- ترجمه راستین

و او را در رحمت خود داخل کردیم زیرا که از مردم بسیار صالح و نیکوکار به شمار بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٦ وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِن قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ

و نوح را که قبلاً آنوقت که نداء کرد پس بر او اجابت کردیم پس او و اهلش را از [آن] بلای (اندوه) عظیم [که احدی از انبیاء به آن مبتلا نشدند، و آن غرق تمام دنیا و اهل آن یا شدّت اذیّت قوم او است] نجات دادیم

- ترجمه سلطانی

و نوح را که قبلاً آنوقت که نداء کرد پس بر او اجابت کردیم پس او و اهلش را از (آن) بلای (اندوه) عظیم نجات دادیم

- ترجمه راستین

و (یاد کن حکایت) نوح را که پیش از این (خدا را به یاری خود) خواند، ما هم او را پاسخ دادیم و او و اهل بیتش (و گرویدگانش) را از اندوه و بلای سخت (طوفان) نجات دادیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٧ وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ

و او را از [آن] قومی که آیات [آفاقی] ما [از آیات بزرگ و کوچک، و انفسی از واردات الهی و زاجرات (باز دارندگان) عقلانی و مَلَکی و منامات (خواب‌‌ها) مُنذِر (هشدار دهنده) و مُبَشّر (بشارت دهنده)] را دروغ می‌‌شمردند یاری کردیم (نجات دادیم، رها ساختیم) که آنها قوم بدی بودند و آنان را جمیعاً غرق کردیم

- ترجمه سلطانی

و او را از (آن) قومی که آیات ما را دروغ می‌شمردند یاری کردیم که آنها قوم بدی بودند و آنان را جمیعاً غرق کردیم

- ترجمه راستین

و او را بر دفع آن قومی که آیات ما را تکذیب کردند نصرت دادیم، که آن قوم بسیار بدکار (و کافر) بودند و ما همه آنها را یکسر (به طوفان) غرق کردیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٨ وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ

و داوود و سلیمان را آنوقت که آن دو دربارهٔ کشت (زراعت) داوری می‌‌کردند آنوقت که شبانه و بدون چوپان گوسفندان قوم در آن چریده بودند و (در حالی که) ما شاهد داوری آنان بودیم

- ترجمه سلطانی

و داوود و سلیمان را آنوقت که آن دو دربارهٔ کشت (زراعت) داوری می‌کردند آنوقت که شبانه و بدون چوپان گوسفندان قوم در آن چریده بودند و (در حالی که) ما شاهد داوری آنان بودیم

- ترجمه راستین

و (یاد کن احوال) داود و سلیمان را وقتی که درباره گوسفندان بی‌شبانی که در مزرعی چریدند (و آن را تباه کردند) قضاوت می‌نمودند (که از شیرشان صاحب زرع به قدر زراعتش استفاده کند) و ما بر حکم آنها گواه بودیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٩ فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ

پس آن [یعنی حکم و داوری کردن] را به سلیمان فهماندیم و به هر یک حکمی (قضاوت، حکمت) و علمی دادیم و با داوود کوه‌‌ها را و پرندگان را مسخّر کردیم که تسبیح می‌‌کردند و ما [قبل از آن] انجام دهنده بودیم

- ترجمه سلطانی

پس آن (حکم) را به سلیمان فهماندیم و به هر یک حکمی (قضاوت، حکمت) و علمی دادیم و با داوود کوه‌ها را و پرندگان را مسخّر کردیم که تسبیح می‌کردند و ما انجام دهنده بودیم

- ترجمه راستین

و ما آن قضاوت را به سلیمان به وحی آموختیم و به هر یک (از سلیمان و داود) مقام حکمفرمایی و دانش عطا کردیم و کوهها و مرغان را مسخر داود گردانیدیم که با (آهنگ تسبیح و نغمه) او تسبیح می‌کردند، و ما این معجزات را از او پدید آوردیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٠ وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَاكِرُونَ

و برای شما صنعت لباس [یعنی زره سازی] را به او تعلیم دادیم تا شما را از سختی‌‌هایتان حفظ کند پس آیا شما شکرگزار هستید؟ [یعنی وقتی که امر بر این منوال می‌‌باشد پس برای این نعمت بزرگ خداوند را شکر کنید]

- ترجمه سلطانی

و برای شما صنعت لباس (زره سازی) را به او تعلیم دادیم تا شما را از سختی‌هایتان حفظ کند پس آیا شما شکرگزار هستید؟

- ترجمه راستین

و ما به داود صنعت زره ساختن برای شما آموختیم تا شما را از زخم شمشیر و آزار یکدیگر محفوظ دارد، آیا شکر به جای می‌آورید؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨١ وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِـمِينَ

و برای سلیمان تند باد را [مسخّر کردیم] که به امر او (سلیمان) به سوی سرزمینی که در آن برکت داده بودیم (شام) جریان می‌‌یافت و ما به هر چیزی عالم می‌‌باشیم [پس اعطای ما، آنچه که می‌‌دهیم و به کسی که می‌‌دهیم و امساک ما، آنچه که امساک می‌‌کنیم از کسی که امساک می‌‌کنیم از روی علم به اعطاء و امساک و مصالح مترتّبه بر آن دو است]

- ترجمه سلطانی

و برای سلیمان تند باد را که به امر او به سوی سرزمینی که در آن برکت داده بودیم جریان می‌یافت و ما به هر چیزی عالم می‌باشیم

- ترجمه راستین

و باد تند سیر صرصر را ما مسخر سلیمان گردانیدیم که به امر او بدان سرزمین (سرزمین شامات) که با برکت برای جهانیان کردیم حرکت می‌کرد، و ما به همه امور عالم داناییم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٢ وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ

و از شیاطین کسانی برایش غوّاصی می‌‌کردند و اعمال دیگری غیر از آن را [مانند بنای مُدُن (شهرها) و قُصور (قصرها) عجیب و عمل (ساختن) جُفون (کاسه‌‌ها) بزرگ مانند جَوَاب (حوض) و اختراع صنایع غریب و صنع (ساختن) آنچه که می‌‌خواست از محاریب (محراب‌‌ها) و تماثیل (تندیس‌‌ها)] عمل می‌‌کردند و ما حافظ (مراقب) آنان بودیم

- ترجمه سلطانی

و از شیاطین کسانی برایش غوّاصی می‌کردند و اعمال دیگری غیر از آن را عمل می‌کردند و ما حافظ (مراقب) آنان بودیم

- ترجمه راستین

و نیز برخی از دیوان را مسخر سلیمان کردیم که به دریا برای او غواصی کنند و یا به کارهای دیگر در دستگاه او بپردازند، و ما نگهبان دیوان (برای حفظ ملک سلیمان) بودیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٣ وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ

و ایوب را آنوقت که به پروردگارش نداء داد که به من رنج رسیده و تو مهربان‌‌ترین مهربانان هستی

- ترجمه سلطانی

و ایوب را آنوقت که به پروردگارش نداء داد که به من رنج رسیده و تو مهربان‌ترین مهربانان هستی

- ترجمه راستین

و (یاد کن حال) ایوب را وقتی که پروردگار خود را خواند که مرا بیماری و رنج سخت رسیده و تو (بر بندگانت) از همه مهربانان عالم مهربان‌تری.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٤ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ

پس بر او استجابت کردیم و آنچه از رنج [از اوجاع (دردها) و امراض] که به او بود را برطرف کردیم و خانواده‌‌اش را و مثل آنها را با آنها به عنوان رحمت از نزد خود [بر او، نه از استحقاق او و نه از نزد مظاهر] و یادآوری برای عبادت کنندگان به او [باز] دادیم

- ترجمه سلطانی

پس بر او استجابت کردیم و آنچه از رنج که به او بود را برطرف کردیم و خانواده‌اش را و مثل آنها را با آنها به عنوان رحمت از نزد خود و یادآوری برای عبادت کنندگان به او (باز) دادیم

- ترجمه راستین

پس ما دعای او را مستجاب کردیم و درد و رنجش را برطرف ساختیم و اهل و فرزندانش را (که از او گرفته بودیم) با عده دیگر به مثل آنها باز به او عطا کردیم تا هم لطف و رحمتی در حق او کرده باشیم و هم اهل عبادت متذکر (لطف و احسان ما) شوند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٥ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِينَ

و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل همه از صبر کنندگان بودند

- ترجمه سلطانی

و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل همه از صبر کنندگان بودند

- ترجمه راستین

و (نیز یاد آر حال) اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را که همه بندگان صابر ما بودند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٦ وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِـحِينَ

و آنان را در رحمت خویش داخل کردیم همانا آنان از صالحین بودند

- ترجمه سلطانی

و آنان را در رحمت خویش داخل کردیم همانا آنان از صالحین بودند

- ترجمه راستین

و ما آنها را به رحمت (خاص) خود درآوردیم، زیرا آنان از نیکان عالم به شمار بودند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٧ وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِـمِينَ

و ذو النّون آنوقت که غضبناک [به قوم خود یا به پروردگارش] رفت پس گمان کرد که ما هرگز بر او سخت (تنگ) نخواهیم گرفت [یا هرگز آنچه که آن را بر او قضاء (حکم) کرده‌‌ایم بر او قضاء نمی‌‌کنیم، یا هرگز بر اخذ او قادر نمی‌‌باشیم] پس در تاریکی‌‌ها [به معنی تاریکی‌‌های شب یا ظلمت دریا یا بطن حوت] نداء داد که خدایی جز تو نیست تو منزّهی همانا من از ستمکاران بودم [اوّلاً از انانیّت خود تبرّی (بیزاری) جست بعد از آنکه دید که انانیّت او و رأی او سبب هلاکت او گشته و الهت و رأی را برای او تعالی اثبات نمود، سپس او را از آنچه که مورث نقص در رأی او و وجود او است تنزیه کرد، سپس اعتراف کرد به اینکه دعای او برای قومش و انانیّت او در مقابل انانیّت خداوند ظلمی از او بر قومش و بر خودش بوده است، و چون آن از او کنایه از سؤال (درخواست) نجات بود فرمود تعالی:]

- ترجمه سلطانی

و ذو النّون آنوقت که غضبناک رفت پس گمان کرد که ما هرگز بر او سخت نخواهیم گرفت پس در تاریکی‌ها نداء داد که خدایی جز تو نیست تو منزّهی همانا من از ستمکاران بودم

- ترجمه راستین

و (یاد آر حال) ذو النون (یعنی یونس) را هنگامی که (از میان قوم خود) غضبناک بیرون رفت و چنین پنداشت که ما هرگز او را در مضیقه و سختی نمی‌افکنیم (تا آنکه به ظلمات دریا و شکم ماهی در شب تار گرفتار شد) آن گاه در آن ظلمتها فریاد کرد که خدایی به جز ذات یکتای تو نیست، تو (از شریک و هر عیب و آلایش) پاک و منزهی و من از ستمکاران بودم (که بر نفس خود ستم کردم).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٨ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ

پس بر او استجابت کردیم و او را از غم [در بطن حوت یا غم خطاء کردن و مغاضبه (به همدیگر خشم کردن)] نجات دادیم و این‌‌چنین [نجات دادن از بطن حوت به سبب تبرّی (بیزاری جُستن) از انانیّت، و استقلال به رأی، و اثبات انانیّت برای خداوند، و تنزیه او از معرفت بشر، و اعتراف به ظلم کردن در اثبات انانیّت، و معرفت بر نفس، است که] مؤمنین را نجات می‌‌دهیم

- ترجمه سلطانی

پس بر او استجابت کردیم و او را از غم نجات دادیم و این‌چنین مؤمنین را نجات می‌دهیم

- ترجمه راستین

پس ما دعای او را مستجاب کردیم و او را از گرداب غم نجات دادیم و اهل ایمان را هم این گونه نجات می‌دهیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٩ وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ

و زکریّا آنوقت که به پروردگارش نداء داد که پروردگارا مرا [بدون فرزند و بدون عقب (ذریّه، فرزند) که از من ارث ببرد] تنها مگذار و تو بهترین وارث‌‌ها هستی

- ترجمه سلطانی

و زکریّا آنوقت که به پروردگارش نداء داد که پروردگارا مرا تنها مگذار و تو بهترین وارث‌ها هستی

- ترجمه راستین

و (یاد آر حال) زکریا را هنگامی که خدای خود را ندا کرد که بار الها، مرا یک تن و تنها وامگذار (و به من فرزندی که وارث من باشد عطا فرما) که تو بهترین وارث اهل عالم هستی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٠ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ

پس بر او استجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم و زوجه‌‌اش را برای او اصلاح کردیم همانا آنها در [کارهای] خیر می‌‌شتافتند و ما را از روی رغبت و از روی بیم می‌‌خواندند و برای ما خاشع بودند [نه برای غیر ما]

- ترجمه سلطانی

پس بر او استجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم و زوجه‌اش را برای او اصلاح کردیم همانا آنها در (کارهای) خیر می‌شتافتند و ما را از روی رغبت و از روی بیم می‌خواندند و برای ما خاشع بودند

- ترجمه راستین

ما هم دعای او را مستجاب کردیم و یحیی را به او عطا فرمودیم و جفتش را (که نازا بود) برای او شایسته (همسری و قابل ولادت) گردانیدیم، زیرا آنها در کارهای خیر تعجیل می‌کردند و در حال بیم و امید ما را می‌خواندند و همیشه به درگاه ما خاضع و خاشع بودند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩١ وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِّلْعَالَـمِينَ

و [مریم] کسی که فرج خویش را حفظ کرد پس در او از روح خود دمیدیم [که همان ربّ النّوع انسان است، و اضافت آن به نفس او تعالی برای تشریف آن است یا منفوخ (نفخ شده) ناشی از روح ما است] و او (مریم) و پسرش (مسیح) را به عنوان نشانه [دالّ بر علم ما و قدرت ما و حکمت ما] برای عالمیان قرار دادیم

- ترجمه سلطانی

و (مریم) کسی که فرج خویش را حفظ کرد پس در او از روح خود دمیدیم و او (مریم) و پسرش (مسیح) را به عنوان نشانه برای عالمیان قرار دادیم

- ترجمه راستین

و (یاد کن حال) آن زن (یعنی مریم) را که دامنش را پاکیزه نگاه داشت و ما در آن از روح خود بدمیدیم و او را با فرزندش (عیسی) معجز و آیتی بزرگ برای اهل عالم قرار دادیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٢ إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ

همانا این امّت شما امّتی (جماعتی) واحد [از حیث طریق] است و من پروردگار شما هستم پس مرا بندگی کنید

- ترجمه سلطانی

همانا این امّت شما امّتی واحد است و من پروردگار شما هستم پس مرا بندگی کنید

- ترجمه راستین

این طریقه شما آیین یگانه (و پاک اسلام) است و من یکتا پروردگار و آفریننده شما هستم، پس تنها مرا پرستش کنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٣ وَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ

و امرشان را [یعنی امر دینشان را یا امر امامتشان را به اینکه هر کدام برای خودش دینی و طریقی یا امامی و مقتدایی قرار داد یا به اتباع آنان امر کرد به اینکه هر کدام از آنان اتباعشان را بر اهویهٔ عدیده قرار دهد] بین خود تکه تکه کردند [یعنی گفتیم: که این امّت‌‌های شما امّت واحد هستند و (حال آنکه) تکه تکه کردند]، [حال آنکه] همگی به ما برگشت کننده‌‌اند

- ترجمه سلطانی

و امرشان را بین خود تکه تکه کردند، (حال آنکه) همگی به ما برگشت کننده‌اند

- ترجمه راستین

و امت (با این سفارش) باز در کار دین، بین خود تفرقه و اختلاف انداختند (و ملت واحد را پریشان و متفرق ساختند ولی) باز رجوع همه به سوی ما خواهد بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٤ فَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَإِنَّا لَهُ كَاتِبُونَ

پس هر کس که [به بعضی] از صالح‌‌ها عمل کند و (در حالی که) او [با ایمان عامّ و بیعت عامّهٔ نبویّه، یا با ایمان خاصّ و بیعت خاصّهٔ ولویّه] مؤمن است پس کوشش او نادیده گرفته (ضایع) نمی‌‌شود و همانا ما برای او می‌‌نویسیم

- ترجمه سلطانی

پس هر کس که از صالح‌ها عمل کند و (در حالی که) او مؤمن است پس کوشش او نادیده گرفته نمی‌شود و همانا ما برای او می‌نویسیم

- ترجمه راستین

پس هر کس اعمالش نیکو و دارای ایمان است سعیش (در راه دین) ضایع نخواهد شد و ما آن را کاملا می‌نویسیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٥ وَحَرَامٌ عَلَى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ

و حرام (محال) است بر [اهل] دیاری که آن را [از حیات انسانی] هلاک گردانده‌‌ایم، همانا آنها [هرگز] بر نمی‌‌گردند {یعنی عدم رجوع آنان به جزای ما و عقوبت ما یا رجوع آنها به ثواب ما ممتنع است}

- ترجمه سلطانی

و حرام است بر (اهل) دیاری که آن را هلاک گردانده‌ایم آنها هرگز بر نمی‌گردند

- ترجمه راستین

و اهل دیاری را که ما هلاک گردانیم دیگر زندگانی بر آنها حرام است و هرگز (به دنیا یا به ایمان) باز نخواهند گشت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٦ حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٍ يَنسِلُونَ

تا آنوقتی که [سدّ] یأجوج و مأجوج گشوده شود و آنان از هر بلندایی [با شتاب] سرازیر شوند

- ترجمه سلطانی

تا آنوقتی که (سدّ) یأجوج و مأجوج گشوده شود و آنان از هر بلندایی (با شتاب) سرازیر شوند

- ترجمه راستین

تا روزی که راه یأجوج و مأجوج باز شود و آنان از هر جانب (پست و) بلند زمین شتابان درآیند (که روز قیامت یا قیام ولی عصر علیه السّلام مقصود است).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٧ وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَاوَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَالِـمِينَ

و وعدهٔ حقّ [یعنی ساعت احتضار یا ظهور قائم عجّل الله فرجه یا قیامت صغری] نزدیک شود پس آنوقت [ناگهان] همان چشمان کسانی که کفر ورزیده‌‌اند خیره می‌‌شود [در حالی که می‌‌گویند] ای وای بر ما که از این در غفلت بوده‌‌ایم [و دربارهٔ آن فکر نمی‌‌کردیم و آن را قبول نمی‌‌کردیم و برای آن آماده نشدیم] بلکه ما [به غفلت از این اکتفاء نکردیم، و عامل بر ضدّ این و] ظالم بوده‌‌ایم

- ترجمه سلطانی

و وعدهٔ حقّ نزدیک شود پس آنوقت (ناگهان) همان چشمان کسانی که کفر ورزیده‌اند خیره می‌شود (در حالی که می‌گویند) ای وای بر ما که از این در غفلت بوده‌ایم بلکه ما ظالم بوده‌ایم

- ترجمه راستین

و وعده (ثواب و عقاب) حق بسیار نزدیک شود و ناگهان چشم کافران از حیرت بی‌حرکت فرو ماند (و فریاد کنند) ای وای بر ما که از این روز غافل بودیم بلکه سخت به راه ستمکاری شتافتیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٨ إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ

همانا شما و آنچه که بجای خداوند عبادت می‌‌کنید هیزم جهنّم هستید که شما در آن وارد شونده‌‌اید

- ترجمه سلطانی

همانا شما و آنچه که بجای خداوند عبادت می‌کنید هیزم جهنّم هستید که شما در آن وارد شونده‌اید

- ترجمه راستین

(و به آن کافران خطاب شود) البته شما و آنچه غیر خدا می‌پرستید امروز همه آتش افروز دوزخید و در آن آتش وارد می‌شوید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٩ لَوْ كَانَ هَـؤُلَاءِ آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ

اگر اینان خدا بودند به آن وارد نمی‌‌شدند و هرکدام [از عابدان و معبودان] در آن جاویدان هستند

- ترجمه سلطانی

اگر اینان خدا بودند به آن وارد نمی‌شدند و هرکدام (از عابدان و معبودان) در آن جاویدان هستند

- ترجمه راستین

اگر این بتان (که شما می‌پرستید) به راستی خدایان بودند به دوزخ نمی‌شدند در صورتی که (شما و بتانتان) همه در آتش مخلد خواهید بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٠ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لَا يَسْمَعُونَ

در آن نفس‌‌های تند خسته‌‌ای دارند و آنها در آنجا [برای شدّت هول و عدم استشعار آنها به اصوات یا برای کر بودنشان یا آنچه که به آنها نفع می‌‌رساند و آنان را راحت می‌‌کند را] نمی‌‌شنوند

- ترجمه سلطانی

در آن نفس‌های تند خسته‌ای دارند و آنها در آنجا نمی‌شنوند

- ترجمه راستین

آن کافران را در دوزخ زفیر و ناله بسیار دردناکی است و در آنجا هیچ سخنی (که مایه امید و نشاط شود) نخواهند شنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠١ إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى أُولَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ

همانا کسانی که برای آنها [سرنوشت] نیکی از ما سابق شد آنان از [عذاب آن و مسّ کردن اَلَم (درد)] آن دور نگهداشته شده هستند

- ترجمه سلطانی

همانا کسانی که برای آنها از ما (سرنوشت) نیکی سابق شد آنان از آن دور نگهداشته شده هستند

- ترجمه راستین

و البته (مؤمنان) آنان که توفیق و وعده نیکوی ما (در سرنوشت ازلی) بر آنها سبقت یافته از آن دوزخ به دور خواهند بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٢ لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ

صدای [ضعیفی از] آن را [هم] نمی‌‌شنوند و آنها در آنچه که خودشان اشتهاء دارند جاودانه‌‌اند

- ترجمه سلطانی

صدای (ضعیفی از) آن را (هم) نمی‌شنوند و آنها در آنچه که خودشان اشتهاء دارند جاودانه‌اند

- ترجمه راستین

آنها هرگز آواز جهنم را نخواهند شنید و به آنچه مشتاق و مایل آنند تا ابد متنعّمند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٣ لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ

آنها را [آن] بی‌‌قراری اکبر محزون نمی‌‌کند و ملائکه با آنان ملاقات می‌‌کنند [در حالی که می‌‌گویند] امروز، روز [پاداش] شما است که به شما وعده داده می‌‌شد

- ترجمه سلطانی

آنها را (آن) بی‌قراری اکبر محزون نمی‌کند و ملائکه با آنان ملاقات می‌کنند (در حالی که می‌گویند) امروز، روز (پاداش) شما است که به شما وعده داده میشد

- ترجمه راستین

و هیچ گاه فزع اکبر و هنگامه بزرگ قیامت آنها را محزون نخواهد ساخت و با آنان فرشتگان (رحمت) ملاقات کنند (و گویند) این است آن روز (سعادت) شما که در دنیا به شما وعده می‌دادند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٤ يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ

روزی که آسمان را مانند در هم پیچیدن طوماری برای نوشتن در هم می‌‌پیچیم آن را همانطور که در اوّل خلقت آغاز کرده بودیم باز می‌‌گردانیم این وعده‌‌ای [حتمی] بر ما است همانا ما انجام دهنده خواهیم بود {مقصود از جهت فرد نه بنابر تعیین از خلق یا مخلوق نیست بلکه مراد جنس خلق یا جمیع افراد آن است، و معنی می‌‌دهد همانطور که خلقت را در اوّلین مراتب خلقت آغاز کردیم، یا خلقت را در اوّلین مراتب خلقت اعاده می‌‌کنیم، و مراد اوّلین مراتب خلقت یا اوّلین افراد خلق شده است، و اوّلین مراتب خلقت در جملهٔ عوالم مرتبهٔ مشیّت است، و اوّلین افراد خلق شده همان کسی است که در مشیّت مسمّی به فرد لاهوتی می‌‌باشد، و «اوّل خلق» در عالم خلق مقابل امر همان مادّهٔ مستعدّهٔ متمیّزه از بین موادّ برای شی‌‌ء مخصوص است، مانند نطفهٔ مستقرّه در رحم، و معنی می‌‌دهد مانند کسی که آن را آغاز کردیم در حالی که آن «اوّل خلق» است، یا مانند کسی که آن را در اوّل مراتب خلق آغاز کردیم، یا مانند کیفیّتی که در «اوّل خلق» آن را آغاز کردیم آن را اعاده می‌‌کنیم}

- ترجمه سلطانی

روزی که آسمان را مانند در هم پیچیدن طوماری برای نوشتن در هم می‌پیچیم آن را همانطور که در اوّل خلقت آغاز کرده بودیم باز می‌گردانیم این وعده‌ای (حتمی) بر ما است همانا ما انجام دهنده خواهیم بود

- ترجمه راستین

روزی که آسمانها را مانند طومار در هم پیچیم و به حال اول که آفریدیم باز برگردانیم، این وعده ماست که البته انجام خواهیم داد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٥ وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ

و همانا بعد از ذکر کردن در زبور [در کتاب داوود (ع) یا در کتاب آسمانی یا در کتاب یا در ارواح عالیه] نوشتیم که زمین [عالم صغیر یا کبیر] را بندگان صالح من آن را به ارث می‌‌برند

- ترجمه سلطانی

و همانا بعد از ذکر کردن در زبور نوشتیم که زمین را بندگان صالح من آن را به ارث می‌برند

- ترجمه راستین

و ما بعد از تورات در زبور (داود) نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٦ إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغًا لِّقَوْمٍ عَابِدِينَ

همانا البتّه برای گروه عبادت کنندگان در این [وعده به ایراث (ارث بردن) زمین] بلاغ (کفایت یا بلوغ به مقصود) هست

- ترجمه سلطانی

همانا البتّه برای گروه عبادت کنندگان در این (وعده) بلاغ (کفایت به مقصود) هست

- ترجمه راستین

بی‌شک در این قرآن برای اهل عبادت مایه وصول به مقصد حق نهفته است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٧ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَـمِينَ

و ما تو را مگر به جهت رحمت برای عالمیان نفرستادیم

- ترجمه سلطانی

و ما تو را مگر به جهت رحمت برای عالمیان نفرستادیم

- ترجمه راستین

و (ای رسول) ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمت برای اهل عالم باشی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٨ قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ

[پس به آنان] بگو: جز این نیست که به من وحی می‌‌شود، جز این نیست که خدای شما خدایی یکتا است پس آیا شما مسلم (تسلیم شده) [مخلص در عبادت از اشراک به خدای تعالی] هستید؟

- ترجمه سلطانی

بگو: جز این نیست که به من وحی می‌شود، جز این نیست که خدای شما خدایی یکتا است پس آیا شما مسلم (تسلیم شده) هستید

- ترجمه راستین

بگو که بر من به یقین و درست این وحی می‌رسد که خدای شما خدایی است یکتا، پس آیا شما تسلیم (امر او) خواهید شد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٩ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنتُكُمْ عَلَى سَوَاءٍ وَإِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَم بَعِيدٌ مَّا تُوعَدُونَ

پس اگر [از توحید یا از وصیّت تو و ولایت خلیفهٔ تو] روی گردانیدند پس [به آنان] بگو: من [توحید یا ولایت را] به شما بطور یکسان اعلام کردم و [خود] در نمی‌‌یابم که آیا آنچه که به شما وعده داده می‌‌شود نزدیک است یا بعید (دور)

- ترجمه سلطانی

پس اگر روی گردانیدند پس بگو: من به شما بطور یکسان اعلام کردم و (خود) در نمی‌یابم که آیا آنچه که به شما وعده داده می‌شود نزدیک است یا بعید (دور)

- ترجمه راستین

و چنانچه کافران (از حق) رو گردانیدند به آنان بگو: من (بر حسب وظیفه رسالت) شما را یکسان آگاه کردم و دیگر نمی‌دانم که آن وعده روز سخت قیامت که به شما دادند دور یا نزدیک خواهد بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١٠ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَـوْلِ وَيَعْلَمُ مَا تَكْتُمُونَ

همانا او گفتار آشکارا را می‌‌داند و آنچه [از گفتار] را که [در نفوستان] کتمان می‌‌کنید می‌‌داند {یعنی خداوند، نه غیر او جهر از قول (گفتار آشکارا) و خفایای از آن را می‌‌داند، و این از مخفیّات مغیبات است، و مراد از جهر از قول همان کلام مجهور (آشکار شده) است، و مکتوم ضدّ آن است، یا مراد از مجهور مطلق گفتار است که بر زبان ظاهر می‌‌شود و مکتوم آنچه است که از قبیل حدیث نفس می‌‌باشد، یا مجهور مطلق آنچه است که بر نفس ظاهر می‌‌شود چه به طریق حدیث نفس باشد یا جاری شده بر زبان، و مکتوم آنچه است که هنوز بر نفس ظاهر نشده است، یا مجهور مطلق آنچه است که بر اعضاء ظاهر می‌‌شود از افعال و اقوال، و مکتوم آنچه است که بر اعضاء ظاهر نشده است از احوال و اخلاق و علوم، یا مجهور، مطلق آنچه است که بر نفس ظاهر شده از افعال و اقوال و صفات و احوال و علوم، و مکتوم آنچه است که هنوز بر نفس ظاهر نشده است از مکموناتی که انسان بر آن اطّلاع نیافته است}

- ترجمه سلطانی

همانا او می‌داند گفتار آشکارا را و میداند آنچه را که کتمان می‌کنید

- ترجمه راستین

همانا خدا به همه سخنان آشکار و اندیشه‌های پنهان شما آگاه است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١١ وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّكُمْ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ

و در نمی‌‌یابم شاید آن آزمونی برای شما است {یعنی شاید امر ولایت یا علی (ع) یا آنچه که وعده داده می‌‌شوید، یا جهالت وقت آنچه که وعده داده می‌‌شوید، یا تأخیر عذاب، به عنوان امتحان برای شما است، یا گمراهی، یا رسوایی، یا اذابه (ری‌‌گیری) و تخلیص (خالص شدن) است} و بهره‌‌مندی تا مدّتی [محدود] است

- ترجمه سلطانی

و در نمی‌یابم شاید آن آزمونی برای شما و بهره‌مندی تا مدّتی (محدود) است

- ترجمه راستین

و خود ندانم شاید این (تأخیر عذاب) برای شما امتحانی باشد و تمتّعی (در دنیا) تا به هنگامی (که مرگ فرا رسد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١٢ قَالَ رَبِّ احْكُم بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ

گفت: پروردگارا [خودت] به حقّ حکم کن [یعنی از مشیّت خود خارج شو، امورت را به پروردگارت واگذار کن، و از او اصلاح به حقّ را مسئلت کن] و پروردگار ما رحمانی (بخشایشگری) کمک کننده است بر آنچه که شما توصیف می‌‌کنید [از تکذیب من و شمردن کتاب من از اساطیر (افسانه‌‌ها)، یا از اشراک به خداوند، یا از انکار بعث (برانگیخته شدن) یا از انکار ولایت و اتّفاق بر اینکه این امر را به علی (ع) ترک (واگذار) نکنید].

- ترجمه سلطانی

گفت: پروردگارا (خودت) به حقّ حکم کن و پروردگار ما رحمانی (بخشایشگری) کمک کننده است بر آنچه که شما توصیف می‌کنید.

- ترجمه راستین

رسول گفت: الها، تو به حق (میان ما) حکم کن، و پروردگار ما همان خدای مهربان است و بر ابطال آنچه شما بر خلاف حق می‌گویید تنها از او یاری باید خواست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای