حزب شمارهٔ ۸
٢٣٣ وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِـمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّا آتَيْتُم بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
و مادران فرزندانشان را شیر دهند [که برای کودک شیری بهتر از شیر مادرش نیست] برای کسی که بخواهد شیر دادن را تمام کند دو سال کامل [وگرنه اقتصار بر کمتر از آن جایز است] و رزق آنها (مادران) و پوشش آنها (مادران) به پسندیدگی [نسبت به معطی (دهنده) به اینکه به نحوی که به او ضرر میرساند نباشد و نسبت به منفق علیها (مادر) به اینکه غیر موافق با آنچه که شأن امثال او (زن) اقتضاء میکند نباشد] بر [عهدهٔ] دارندهٔ فرزند (پدر) است، نفسی جز به اندازهٔ توانائیاش تکلیف نمیشود {وُسع به جدّت (توانائی) و به طاقت تفسیر شده، لکن مراد از آن در قرآن هر آنچه که استعمال شده چه از اموال باشد یا از افعال همانچه است که نفس سعۀ آن را دارد} که مادر به فرزندش و نه دارندهٔ فرزند به فرزندش ضرر نرساند و مثل آن بر [عهدهٔ] وارث است [یعنی بعد از مرگ مولود له (دارندهٔ فرزند، پدر) انفاق و پوشاک زن شیرده بر وارث مولود له است لکن به قدر اجرت رضاع (شیر دادن) از مال ولد اگر ارثی داشته باشد]، و اگر [قبل از دو سال] ناشی از تراضی (با هم رضایت دادن) آن دو و مشورت کردن با هم ارادهٔ جدا کردن [بچّه از مادر] را کردند پس [در فطام قبل از دو سال] بر آن دو گناهی نیست و اگر خواستید که شیر دادن به فرزندانتان را [از غیر مادران] درخواست کنید [که کسی را طلب کنید که شیر بدهد] پس گناهی بر شما نیست وقتی که تسلیم میشوید (میپذیرید) آنچه [که شایسته است] را به نیکوئی [به شیردهندگان یا مادران بر حسب شرط یا بر حسب امر خدای تعالی] بدهید [یعنی اینکه مادران وقتی که ازواج شما باشند از نفقه و پوشاک، و وقتی که مطلقه باشند از تسریح (رها کردن) به احسان بر شما حقّ دارند، و مرضعات (شیردهندگان) غیر مادران به سبب ارضاع اولادتان بر شما حقّ دارند و وقتی که به هر ذیحقّی حقّش را بدهید به حیثی که از شما راضى شوند آنگاه بر شما گناهی نیست] و [از تعدّی کردن بر مادران یا اولاد به سبب لجاج یا شحّ (آزمندی) نفوس] از خداوند بهراسید و بدانید که خداوند به آنچه که عمل میکنید بینا است [پس از او اطاعت کنید، و با امر او و نهی او مخالفت نکنید]
- ترجمه سلطانیو مادران فرزندانشان را شیر دهند برای کسی که بخواهد شیر دادن را تمام کند دو سال کامل و رزق آنها (مؤنّث) و پوشش آنها (مؤنّث) به پسندیدگی بر (عهدهٔ) دارندهٔ فرزند (پدر) است، نفسی جز به اندازهٔ توانائیاش تکلیف نمیشود که مادر به فرزندش و نه دارندهٔ فرزند به فرزندش ضرر نرساند و مثل آن بر (عهدهٔ) وارث است و اگر (قبل از دو سال) ناشی از تراضی (با هم رضایت دادن) آن دو و مشورت کردن با هم ارادهٔ جدا کردن (بچّه از مادر) را کردند پس (در فطام قبل از دو سال) بر آن دو گناهی نیست و اگر خواستید که (از غیر مادران) شیر دادن به فرزندانتان را درخواست کنید پس گناهی بر شما نیست وقتی که تسلیم میشوید (میپذیرید) آنچه (که شایسته است) را به نیکوئی بدهید و از خداوند بهراسید و بدانید که خداوند به آنچه که عمل میکنید بینا است
- ترجمه راستینو مادران بایستی دو سال کامل فرزندان خود را شیر دهند، البته آن کسی که خواهد فرزند را شیر تمام دهد؛ و به عهده صاحب فرزند است (یعنی پدر) که خوراک و لباس مادر را به حد متعارف بدهد، هیچ کس را تکلیف جز به اندازه طاقت نکنند، نه مادر باید در نگهبانی فرزند به زحمت و زیان افتد و نه پدر بیش از حدّ متعارف برای کودک متضرر شود. و اگر کودک را پدر نبود وارث باید در نگهداری او به حد متعارف قیام کند. و اگر پدر و مادر به رضایت و مصلحت دید یکدیگر بخواهند فرزند را از شیر بگیرند هر دو را رواست، و اگر خواهید که برای فرزندان دایه بگیرید آن هم روا باشد در صورتی که دایه را حقوقی به متعارف بدهید. و از خدا پروا کنید و بدانید که خداوند به کردار شما بیناست.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣٤ وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
و کسانی از شما که فوت میکنند و ازواجشان را ترک میکنند، آنها (زنان) خودشان را چهار ماه و ده [روز] منتظر بدارند پس وقتی که به زمان مقرّر خود (آخر مدّت عدّه) رسند پس [ای اولیاء یا ازواج یا هر دو] گناهی بر شما نیست در آنچه که آنها (زنان) دربارهٔ خودشان [از نکاح و اجابت خواستگاری و در معرض گذاشتن بر آنها] به نیکوئی [اتّخاذ تصمیم] نمایند و خداوند به آنچه که عمل میکنید آگاه است [پس حذر کنید و زنان را بعد از انقضاء عدّه از تزویج منع مکنید]
- ترجمه سلطانیو کسانی از شما که فوت میکنند و ازواجشان را ترک میکنند، آنها (زنان) خودشان را چهار ماه و ده (روز) منتظر بدارند پس وقتی که به زمان مقرّر خود (آخر مدّت عدّه) رسند پس (ای اولیاء یا ازواج یا هر دو) گناهی بر شما نیست در آنچه که آنها (زنان) دربارهٔ خودشان به نیکوئی (اتّخاذ تصمیم) نمایند و خداوند به آنچه که عمل میکنید آگاه است
- ترجمه راستینو مردانی که بمیرند و زنانشان زنده مانند، آن زنان باید از شوهر کردن خودداری کنند تا مدّت چهار ماه و ده روز بگذرد، پس از انقضاء این مدت بر شما گناهی نیست که آنان در حق خویش کاری شایسته کنند (از زینت کردن و شوهر نمودن) ، و خداوند از کردارتان آگاه است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣٥ وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنتُمْ فِي أَنفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَكِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَن تَقُـولُوا قَـوْلًا مَّعْرُوفًا وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ
و [ای خواستگاران] گناهی بر شما نیست در آنکه از خواستگاری کردن از زنان به آن عرضه کنید [یعنی به ارادهٔ نکاح با او بعد از انقضای عدّهٔ زن اشاره بکند تا زن دیگری را اجابت نکند نه اینکه صراحت بورزید] یا در خودتان مکنون (پنهان) بدارید خداوند میداند که شما آنها (زنان) را یاد خواهید کرد [پس برای شما تعریض به خواستگاری کردن از آنها را نه با تصریح کردن به آن مباح نمود زیرا آن (تصریح کردن) خلاف حفظ حرمت مؤمن است] و لکن با آنها (زنان) مخفیانه (در مکان خالی) قرار مگذارید [یعنی با آنها (زنان) قرار مضاجعت و ملاعبت نگذارید، یا با آنها قبل از انقضای عدّه قرار عقد مگذارید، یا قرار کثرت مضاجعت با آنها بعد از نکاح مگذارید تا به غیر شما مایل نگردند، به اینکه خودتان را به کثرت مضاجعت وصف کنید] مگر اینکه سخنی به نیکوئی [از تعریض مرخص (رخصت داده شده) در آن] بگویید و عزم عقد نکاح نکنید تا به کتاب (به مفروض از عدّه) زمانش برسد، و بدانید که خداوند آنچه که در انفس شما است [از عزم بر عقد یا رفث (آمیزش) یا فسوق (خروج از فرمان خداوند)] را میداند پس از او (از خداوند یا از آنچه در نفس شما است) حذر کنید و بدانید که خداوند بسیار آمرزنده است [و آنچه که در نفوس شما است را وقتی که انجام ندادهاید میآمرزد] و بردبار است [که به عقوبت کردن کسی که مرتکب آنچه که از آن نهی شده میشود تعجیل نمیکند، پس به عدم مؤاخذتِ سریع مغرور مشوید]
- ترجمه سلطانیو (ای خواستگاران) گناهی بر شما نیست در آنکه از خواستگاری کردن از زنان به آن عرضه کنید (اشاره به ارادهٔ نکاح با او بعد از انقضای عدّهٔ زن بکند تا دیگری را اجابت نکند) (نه اینکه صراحت بورزید) یا در خودتان مکنون بدارید خداوند میداند که شما آنها (مؤنّث) را یاد خواهید کرد و لکن با آنها (مؤنّث) مخفیانه قرار مگذارید مگر اینکه سخنی به نیکوئی بگویید و عزم عقد نکاح نکنید تا کتاب (مفروض از عدّه) زمانش برسد، و بدانید که خداوند آنچه که در انفس شما است را میداند پس از او حذر کنید و بدانید که خداوند بسیار آمرزنده و بردبار است
- ترجمه راستینو باکی بر شما نیست که به فکر خواستگاری آن زنان برآیید یا نیّت ازدواج را در دل داشته بدون اظهار، تنها خدا داند که از این پس از دل به زبان خواهید آورد، ولیکن (در عدّه) با آنها پنهانی قرار و پیمانی نگذارید مگر آنکه سخنی به میزان شرع گویید، ولی عزم عقد و ازدواج مکنید تا زمان عدّه آنها منقضی شود، و بدانید که خداوند از نیّات درونی شما آگاه است، پس از او بترسید و بدانید که خدا بسیار آمرزنده و بردبار است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣٦ لَّا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ
بر شما گناهی نیست اگر زنانی را که مسّ (کنایه از جماع است) نکردهاید طلاق دهید یا [مگر اینکه] برای آنها (زنان) فریضهای [نصف آنچه که برای زن به عنوان مهر فرض شده یا مهر امثال او] را معیّن کنید و [آنگاه که آنها را طلاق میدهید] آنها (زنان) را بنابر توان قدرت خود [آنچه که بر آن قدرت دارد و آن را طاقت میآورد، یا بر حسب سعهٔ او مقدّر میشود] و بنابر تنگدستی قدرت وی {تقدیر (اندازه کردن) متعت (بهرهمندسازی) فقط منوط به حال طلاق دهنده نیست بلکه به حال طلاق داده شده و شأن وی نظر میشود و بحسب حال آن دو جمیعاً مقدّر (اندازه) میشود} با متاعی نیکو [از جهت بهرهمند کردن وی] به عنوان حقّ (شایسته) بر نیکوکاران [یعنی بر اراده کنندگان احسان به مردم، و مطلّقات آنان اولی به احسان آنان هستند، یا بر کسانی که رویهٔ آنها احسان به مردم است، یا بر احسان کنندگان در کار نیکشان] بهرهمند سازید
- ترجمه سلطانیبر شما گناهی نیست اگر زنانی را که مسّ (کنایه از جماع است) نکردهاید طلاق دهید یا (مگر اینکه) برای آنها (مؤنّث) فریضهای (نصف آنچه که برای زن به عنوان مهر فرض شده یا مهر امثال او) را معیّن کنید و آنها (مؤنّث) را بنابر توان قدرت خود و بنابر تنگدستی قدرت وی با متاعی نیکو بهرهمند سازید به عنوان حقّ (شایسته) بر نیکوکاران است
- ترجمه راستینباکی بر شما نیست اگر طلاق دهید زنانی را که با آنان مباشرت نکرده و مهری مقرّر نداشتهاید ولی آنها را به چیزی بهرهمند سازید، دارا به قدر خود و نادر به قدر خویش به بهرهای شایسته او، که این سزاوار مقام نیکوکاران است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣٧ وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَن تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلَا تَنسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
و اگر قبل از اینکه آنها را مسّ کنید آنها (زنان) را طلاق دادید و فریضهای (سهم واجب و تعیین شدهای) برای آنان فرض کردهاید پس نصف آنچه که فرض (معیّن) کردهاید [بر عهدهٔ شما است] مگر اینکه [مطلّقات از نصفى که آن حقّ آنها است] عفو کنند یا کسی که عقد نکاح به دست او است [یعنی پدر یا جدّ یا وکیل طلاق دهندهٔ آنها (زنان)، یا وکیل در امر نکاح و طلاق آنها (زنان)، یا به معنی ازواج است] عفو کند، و اگر عفو کنید به تقوا (پرهیز از ظلم) نزدیکتر است و فضل را [که خداوند به آن بر بعضی از شما (ازواج) انعام کرده است] در بین خود فراموش نکنید همانا خداوند به آنچه که عمل میکنید بینا است [پس آنچه که با عفو کردن از شما فوت میشود از او فوت نمیشود، پس به شما به ده امثال آن تا هفتصد هزار جزاء میدهد]
- ترجمه سلطانیو اگر قبل از اینکه آنها را مسّ کنید آنها (مؤنّث) را طلاق دادید و فریضه (سهم واجب و تعیین شده)ای برای آنان فرض کردهاید پس نصف آنچه که فرض (معیّن) کردهاید (بر عهدهٔ شما است) مگر اینکه (مطلّقات) عفو کنند یا کسی که عقد نکاح به دست او است عفو کند، و اگر عفو کنید به تقوا (پرهیز) (از ظلم) نزدیکتر است و فضل را در بین خود فراموش نکنید همانا خداوند به آنچه که عمل میکنید بینا است
- ترجمه راستینو اگر زنها را قبل از مباشرت با آنها طلاق دهید، در صورتی که بر آنان مهر مقرّر داشتهاید بایستی نصف مهری را که تعیین شده به آنها بدهید مگر آنها خود گذشت کنند یا کسی که امر نکاح به دست اوست (مثل پدر یا جدّ) از آن حق در گذرند، و گذشت کردن به تقوا و خدا پرستی نزدیکتر است، و فضیلتهایی که در نیکویی به یکدیگر است فراموش مکنید، (و بدانید) که خداوند به هر کار (نیک و بد) شما بیناست.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣٨ حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ
بر [اوقات و حدود و ارکان] نمازها و نماز وسطی [یعنی فُضلی (برتر)] محافظت کنید و [در نماز] فروتن (دعاء کننده، درخواست کننده) در مقابل خداوند بایستید
- ترجمه سلطانیمحافظت کنید بر نمازها و نماز وسطی ( فُضلی (برتر)) و (در نماز) فروتن (یعنی دعاء کننده، درخواست کننده) در مقابل خداوند بایستید
- ترجمه راستینبر نمازها مواظبت و توجه کامل داشته باشید و به خصوص نماز وسطی (صبح) و به طاعت خدا قیام کنید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣٩ فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُم مَّا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ
و اگر [از دشمن و دزد و درنده] هراس داشتید پس [در حال] پیاده [راه رفتن بر نماز محافظت نمائید] یا [در حال] سواره [بر هر مَرکب، یعنی وقت خوف، قیام و توقّف در نماز لازم نمیشود] و وقتی که ایمن شدید پس خداوند را ذکر کنید [و نماز بگزارید، یا مراد ذکر قلبی است که نماز صدر است] همانطور که [ذکر را] به شما تعلیم داد [که مثل تعلیم دادن او به شما باشد یعنی که موازی (روبرو قرار گرفتن) تعلیم او به شما شود، یا مانند ذکرى که با زبان خلفایش به شما تعلیم داد، یا مانند ذکر کسی که با زبان خلفایش به شما تعلیم داد] آنچه را که نمیدانستید
- ترجمه سلطانیو اگر (از دشمن و دزد و درنده) هراس داشتید پس (در حال) پیاده (راه رفتن) (بر نماز محافظت نمائید) یا (در حال) سواره و وقتی که ایمن شدید پس خداوند را ذکر کنید همانطور که (خلیفهٔ خداوند ذکر را) به شما تعلیم داد (مثل تعلیم دادن او به شما) آنچه را که نمیدانستید
- ترجمه راستینپس اگر شما را بیم خطری از دشمن باشد به هر حال که میسّر است، پیاده یا سواره نماز به جای آرید و آن گاه که ایمنی یافتید خدا را یاد کنید که او شما را به آنچه نمیدانستید دانا گردانید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤٠ وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعْرُوفٍ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
و کسانی از شما که [به سبب ظهور آثار آن گمان میبرند یا میدانند که در آینده] میمیرند و زوجهایشان را رها میکنند برای ازواجشان متاعی را تا یک سال بدون اخراج کردن [زنان از منزل مسکونه یا به متاع] وصیّت کنند پس اگر [زنان متوفّی بعد از یک سال از منازل ازواج] خارج شدند پس [ای ورّاث یا اولیاء زنان یا حکّام] گناهی بر شما نیست که [زنان متوفّی] در آنچه که به نیکی [مانند تزیین و عرضه کردن بر خواستگاران و اجابت خواستگاری آنان و نکاح با خود آنان] دربارهٔ خودشان انجام دادند و خداوند غالب است [پس از انتقام او در مخالفت کردن با او حذر کنید و از ظلم به کسی که زیرِ دستان شما است حذر کنید] و حکیم است [که امر و نهی نمینماید مگر به آنچه که صلاح شما در آن است]
- ترجمه سلطانیو کسانی از شما که (گمان میبرند که عنقریب) میمیرند و زوجهایشان را رها میکنند وصیّت کنند برای ازواجشان متاعی را تا یک سال بدون اخراج کردن پس اگر (زنان متوقّی بعد از یک سال از منازل ازواج) خارج شدند پس (ای ورّاث یا اولیاء زنان یا حکّام) گناهی بر شما نیست که (زنان متوفّی) دربارهٔ خودشان در آنچه که به نیکی (مانند تزیین و عرضه کردن بر خواستگاران و اجابت خواستگاری آنان و نکاح با آنان) انجام دادند و خداوند غالب و حکیم است
- ترجمه راستینمردانی که بمیرند و زنانشان زنده مانند باید وصیّت کنند که آنها را تا یکسال نفقه دهند و از خانه شوهر بیرون نکنند، پس اگر زنها خود خارج شوند شما را گناهی نیست از آنچه آنها درباره خود در حدود شرع بگزینند، و خدا توانا و داناست.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤١ وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ
و برای مطلّقات [بهرهمند ساختن به] متاعی نیکو به عنوان حقّ (شایسته) بر [عهدهٔ] پرهیزگاران است
- ترجمه سلطانیو برای مطلّقات (بهرهمند ساختن به) متاعی نیکو به عنوان حقّ (شایسته) بر (عهدهٔ) پرهیزگاران است
- ترجمه راستینمردان، زنانی را که طلاق دهند به چیزی بهرهمند کنند، که این کار سزاوار مردم پرهیزکار است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤٢ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
اینچنین خداوند آیات [ثابت] خود را [در حقّ خود شما و مخالطه کنندگان شما و مخالطات شما] برای شما بیان میکند به این ترقّب که شما تعقّل کنید [یا عاقل گردید یا به عقولتان آیات و احکام بودن آنها از خداوند را درک کنید و مصالح آنها و حکمتهای آنها را دریابید]
- ترجمه سلطانیاینچنین خداوند آیات خود را برای شما بیان میکند به این ترقّب که شما تعقّل کنید
- ترجمه راستینخدا آیات خود را برای شما این گونه روشن بیان میکند، شاید خردمندی کنید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤٣ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ
آیا ندیدی؟! کسانی را که از دیار خویش خارج شدند و (در حالی که) آنها هزارانی بودند که از مرگ حذر میکردند پس خداوند [با قول مناسب بر شأن خود یعنی با ارادهای که همان ظهور فعل او است] به آنها گفت: بمیرید، سپس آنها را زنده کرد، همانا خداوند البتّه بر مردم فضل (کرم) دارد و لکن اکثر مردم [فضل او را بر خود] شکر نمیکنند [و به انعام او نظر نمیکنند و نعمتش را در آنچه که به خاطر آن خلق شده صرف نمیکنند]
- ترجمه سلطانیآیا ندیدی؟! کسانی را که از دیار خویش خارج شدند و (در حالی که) آنها هزارانی بودند که از مرگ حذر میکردند پس خداوند به آنها گفت که بمیرید سپس آنها را زنده کرد همانا خداوند البتّه بر مردم فضل (کرم) دارد و لکن اکثر مردم شکر نمیکنند
- ترجمه راستینآیا ندیدید آنهایی را که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند که هزارها تن بودند، خدا فرمود که تمام بمیرید (همه مردند) سپس آنها را زنده کرد، زیرا خدا را در حق بندگان فضل و کرم بسیار است، و لیکن بیشتر مردم سپاسگزار نیستند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤٤ وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
و در راه خدا بجنگید [یعنی از مرگ حذر نکنید و امرتان را به قدَر موکول کنید زیرا حذر آن را از قدَر نجات نمیدهد و بجنگید] و بدانید که خداوند [بر آنچه که مجاهدین و قاعدین و مثبّطان (سرخوردگان، دلسرد شدگان) و مرغّبان (ترغیب کنندگان) آن را میگویند] شنوا و [به متخلّف و نیّت او و مجاهد و مراد او] دانا است
- ترجمه سلطانیو در راه خدا بجنگید و بدانید که خداوند شنوا و دانا است
- ترجمه راستینجهاد کنید در راه خدا و بدانید که خدا (به گفتار و کردار خلق) شنوا و دانا است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤٥ مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْصُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
کیست آنکه با قرض دادنی نیک [که برای آن عوضی طلب نکند] به خداوند قرض بدهد {هر طاعتی برای خداوند اقراض برای خداوند است چه فعل باشد یا ترک فعل و آن مانند آن است زیرا طاعت جز به تحریک قوای محرّکه و امساک قوای شهویّه و غضبیّه و کسر سورت (تندی) آن دو نیست و طاعت خداوند اقراض از قوا است} پس او برایش چند برابر بیفزاید و خداوند است که [در حالتی] قبض میکند (میگیرد) و [در حالتی] بسط میدهد [پس قرض دهید و از خوف فقر و افناء امساک نورزید، برای اینکه خداوند نه غیر او از اقوامی رزق را قبض میکند و بر اقوامی بسط میدهد، یا در حالتی قبض میکند و در حالتی بسط میدهد و امساک سبب برای بسط و انفاق سبب برای قبض نمیباشد] و به سوی او بازگردانده میشوید [پس زیاده بر مضاعفِ عوض مستحقِّ رضایت او از شما و قرب شما به او میشوید]
- ترجمه سلطانیکیست آنکه با قرض دادنی نیک به خداوند قرض بدهد (که برای آن عوضی طلب نکند) پس او برایش چند برابر بیفزاید و خداوند است که (در حالتی) قبض میکند (میگیرد) و (در حالتی) بسط میدهد و به سوی او بازگردانده میشوید
- ترجمه راستینکیست که خدا را قرض الحسنه دهد تا خدا بر او به چندین برابر بیفزاید؟و خداست که میگیرد و میدهد، و همه به سوی او باز گردانده میشوید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤٦ أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِـمِينَ
آیا ملأ (سران، اشراف و سخنوران) بنی اسرائیل را ندیدی (به یاد نیاوردی)؟ بعد از موسی آنوقت که به پیامبر خود گفتند: برای ما پادشاهی (امیری) برانگیز (بفرست و قرار بده) که در راه خدا بجنگیم، [آنگاه نبیّ] گفت: آیا توقّع دارید (مترقّب هستید) که اگر جنگ بر شما مقرّر شود جنگ نکنید! {آنها اصحاب نفوس کارهه (کراهت دار) بر جنگیدن راعب در ترک جهاد بودند و عقول راغب در جهاد نداشتند} گفتند و ما را چه شده که در راه خدا جنگ نکنیم و (حال آنکه) ما از دیارمان و فرزندانمان اخراج شدهایم، پس چون جنگ بر آنها مقرّر شد جز اندکی از آنان [باقی] روی گردانیدند و خداوند به ستمکاران دانا است
- ترجمه سلطانیآیا ملأ (سران) بنی اسرائیل را ندیدی؟ بعد از موسی آنوقت که به پیامبر خود گفتند برای ما امیری برانگیز (بفرست و قرار بده) که در راه خدا بجنگیم (آنگاه نبیّ) گفت: آیا توقّع دارید (مترقّبید) که اگر جنگ بر شما مقرّر شود جنگ نکنید! گفتند و ما را چه شده که در راه خدا جنگ نکنیم و (حال آنکه) ما از دیارمان و فرزندانمان اخراج شدهایم، پس چون جنگ بر آنها مقرّر شد روی گردانیدند مگر اندکی از آنان و خداوند به ستمکاران دانا است
- ترجمه راستینآیا ندیدی آن گروه بنی اسرائیل را که پس از وفات موسی از پیغمبر وقت خود تقاضا کردند که پادشاهی برای ما برانگیز تا (به سرکردگی او) در راه خدا جهاد کنیم؛ پیغمبر آنها گفت: اگر جهاد فرض شود مبادا به جنگ قیام نکرده، نافرمانی کنید!گفتند: چگونه شود که ما به جنگ نرویم در صورتی که (دشمنان ما) ما و فرزندان ما را (به ستم) از دیارمان بیرون کردند؟! پس چون (با درخواست آنها) جهاد مقرّر گردید به جز اندکی همه روی گردانیدند، و خدا از کردار ستمکاران آگاه است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤٧ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
و پیغمبر آنها به آنها گفت: همانا خداوند طالوت را به عنوان پادشاه بر شما فرستاده، گفتند: که چطور او بر ما پادشاه شود و (حال آنکه) ما به پادشاه شدن از او شایستهتریم و از مال به او وسعتی داده نشده، گفت: همانا خداوند او را بر شما برگزیده و در علم و جسم به او فزونی داده و خداوند ملک خود را به کسی که بخواهد میدهد [یعنی مُلک (پادشاهی) به قیاس شما و تدبیر شما نیست بلکه آن فضل از خداوند است که به کسی که میخواهد میدهد] و خداوند دارای وسعت [است کمیِ سعۀ طالوت را با سعۀ خود جبران میکند] و دانا است [که میداند چه کسی برای ملک (پادشاهی، امارت) اهلیّت دارد]
- ترجمه سلطانیو پیغمبر آنها به آنها گفت همانا خداوند طالوت را به عنوان پادشاه بر شما فرستاده، گفتند که چطور او بر ما پادشاه شود و (حال آنکه) ما به پادشاه شدن از او شایستهتریم و از مال به او وسعتی داده نشده، گفت: همانا خداوند او را بر شما برگزیده و در علم و جسم به او فزونی داده و خداوند ملک خود را به کسی که بخواهد میدهد و خداوند دارای وسعت و دانا است
- ترجمه راستینپیغمبرشان به آنها گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما برانگیخت. گفتند که از کجا او را بر ما بزرگی و شاهی رواست در صورتی که ما به پادشاهی شایستهتر از اوییم و او را مال فراوان نیست. رسول گفت: خداوند او را برگزیده و در دانش و توانایی و قوت جسم فزونی بخشیده، و خدا ملک خود را به هر که خواهد بخشد، که خدا به حقیقت توانگر و داناست.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤٨ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ
و پیامبرشان به آنها گفت: همانا نشانهٔ پادشاهی او این است که تابوت نزد شما بیاید {و آن تابوت همان صندوقی بود که خداوند بر مادر موسی نازل کرد پس او را در آن گذاشت و آن را در دریا افکند و در بنی اسرائیل بود که به آن تبرّک جویند، و چون موسی (ع) حضر (مهیّای، در انتظار) وفات شد الواح و درع (زره) خود و آنچه را که از آیات نبوّت نزد او بود در آن گذاشت و آن را به یوشع وصی خود ودیعه داد} که در آن سکینهای از پروردگار شما و باقی مانده از ماترک خاندان موسی و خاندان هارون [یعنی موسی (ع) و هارون (ع) و آل آن دو] هست که ملائکه آن را حمل میکنند {اخبار در بیان سکینه مختلف هستند، در خبری آن ریحی است از جنّت، رویی مانند وجه انسان دارد، و در خبری است: سکینه روح خدا است که تکلّم میکند، و در خبری است: که سکینه دو جناح (بال) و سری مانند سر هُرّه (شیر بیشه، انسان جوان) از زبرجدّ (زمرّد) دارد} که البتّه اگر مؤمن باشید در آن نشانهای برای شما هست [و بعد از ظهور تابوت و اقرار به طالوت برای او لشکریانی جمع کردند و به جنگ با جالوت خارج شدند]
- ترجمه سلطانیو پیامبرشان به آنها گفت همانا نشانهٔ پادشاهی او این است که تابوت نزد شما بیاید که در آن سکینهای از پروردگار شما و باقی مانده از ماترک خاندان موسی و خاندان هارون هست که ملائکه آن را حمل میکنند که البتّه در آن نشانهای برای شما هست اگر مؤمن باشید
- ترجمه راستینپیغمبرشان به آنها گفت که نشانه پادشاهی او این است که تابوتی که در آن سکینه خدا و الواح بازمانده از خانواده موسی و هارون است و فرشتگانش به دوش برند برای شما میآید، که در آن برای شما حجتی است روشن اگر اهل ایمان باشید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤٩ فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُو اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ
پس چون طالوت با لشکریان خارج شد [یعنی آنها را از مواطنشان خارج کرد] گفت: همانا خداوند شما را با نهری آزمایش کننده است پس هر کس از آن بنوشد پس از [اتباع] من نیست مگر کسی که مشتی (کفی) با دستش برگیرد و هر کس از آن نخورد (ننوشد) پس همانا او از من است، پس از آن نوشیدند جز اندکی از آنان {کسی که از آن نچشید از آن مستغنی شد، و کسی که بر مشتی اقتصار کرد کفّهای برای شُربش و إداوتش (قمقمهٔ چرمی آبش) و کسی که اقتصار نکرد تشنگیاش غلبه کرد و لبهایش سیاه شد و نمیتوانست پیش برود، و پادشاه آنان آن ابتلاء را به وحی و الهام یا به اخبار پیامبرشان دانسته بود، و آن صورت دنیا بود که بر آنها تمثّل یافت برای تنبّه آنان که دنیا حال آن برای کسی که از آن اجتناب کند و برای کسی که آن را بخواهد اینچنین میباشد}، و چون او و کسانی که [نیاشامیدند یا کفی برگرفتند] با او ایمان آورده بودند از آنجا گذشتند، [کسانی که مشتی برگرفته بودند] گفتند امروز طاقت [مقابله با] جالوت و لشکریانش را نداریم، کسانی که [مشتی بر نگرفته بودند] گمان میداشتند (میدانستند) که آنها خداوند را ملاقات کنندهاند گفتند: چه بسیار باشد که به إذن (ترخیص و امداد) خداوند گروهی اندک بر گروهی زیاد پیروز شدهاند و خداوند با شکیبایان است
- ترجمه سلطانیپس چون طالوت با لشکریان خارج شد گفت همانا خداوند شما را با نهری آزمایش کننده است پس هر کس از آن بنوشد پس از (اتباع) من نیست و هر کس از آن نخورد (ننوشد) پس همانا او از من است مگر کسی که مشتی (کفی) با دستش برگیرد، پس جز اندکی از آنان از آن نوشیدند، و چون او و کسانی که (نیاشامیدند یا کفی برگرفتند) با او ایمان آورده بودند از آنجا گذشتند، (کسانی که مشتی برگرفته بودند) گفتند امروز طاقت (مقابله با) جالوت و لشکریانش را نداریم، کسانی که (مشتی بر نگرفته بودند) گمان میداشتند (میدانستند) که آنها خداوند را ملاقات کنندهاند گفتند: چه بسیار باشد که به إذن (ترخیص و امداد) خداوند گروهی اندک بر گروهی زیاد پیروز شدهاند و خداوند با شکیبایان است
- ترجمه راستینپس هنگامی که طالوت لشکر کشید، سپاه خود را گفت: خدا شما را به نهر آبی آزمایش کند، هر که از آن بیاشامد از من و هم آیین من نیست، و هر که هیچ نیاشامد یا کفی بیش برنگیرد از من و هم آیین من خواهد بود. پس همه سپاهش آشامیدند به جز عده قلیلی از آنها. و چون طالوت و سپاه مؤمنش از نهر گذشتند (و مواجه با دشمن شدند لشکر بیمناک گشته) گفتند: ما را تاب مقاومت جالوت و سپاه او نخواهد بود. آنان که به لقاء رحمت خدا و ثواب آخرت معتقد بودند (ثابت قدم مانده) گفتند: چه بسیار شده که گروهی اندک به یاری خدا بر سپاهی بسیار غالب آمده، و خدا با صابران است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥٠ وَلَمَّا بَرَزُوا لِـجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ
و چون بر جالوت و لشکریانش نمایان شدند گفتند: پروردگارا بر ما صبر بریز و قدمهای ما را ثابت بدار و ما را بر قوم کافران یاری بده
- ترجمه سلطانیو چون بر جالوت و لشکریانش نمایان شدند گفتند: پروردگارا بر ما صبر بریز و قدمهای ما را ثابت بدار و ما را بر قوم کافران یاری بده
- ترجمه راستینو چون آنها در میدان مبارزه جالوت و لشکریان او آمدند گفتند: پروردگارا، به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و بر شکست کافران یاری فرما.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥١ فَهَزَمُوهُم بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَـوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَـمِينَ
پس به إذن (ترخیص و امداد) خداوند آنها را شکست دادند و داود جالوت را کشت و خداوند به او پادشاهی (سلطنت صوری یا رسالت) و حکمت (نظری و عملی، و اعمّ از رسالت و احکام آن و نبوّت و ولایت و آثار آن دو میباشد) داد و به او از آنچه که میخواست تعلیم داد و اگر خداوند مردم را بعضی از آنها را با بعضی دیگر دفع نمیکرد [یعنی اگر خداوند بلاء از بعضى از مردم را با بعضى دیگر یعنی از کفّار را با مؤمنین دفع نمیکرد، یا از بعضى مؤمنین قاصر با بعضى کاملین در اعمال، یا اگر خداوند مردم را بعضى از کفّار آنها را با بعضى دیگر از کفّار با انفسشان یا با مسلمین دفع نمیکرد، یا اگر خداوند مردم را بعضى از آنها را با بعضى دیگر مانند حکّام و سلاطین دفع نمیکرد زیرا اصلاح مردم و دفع اشرار از بندگان با سلطان بیشتر از اصلاح با رسولان است] حتماً زمین فاسد میشد و لکن خداوند دارندهٔ فضل بر عالمین (جهانیان، جهانها) است [حیثی که صلاح صالح را به عنوان سبب برای عدم هلاک فاسد، بلکه اصلاح کننده بر فساد او یا دفع شرّ اشرار را با اخیار یا با اشرار قرار داد]
- ترجمه سلطانیپس به إذن خداوند آنها را شکست دادند و داود جالوت را کشت و خداوند به او پادشاهی و حکمت داد و به او از آنچه که میخواست تعلیم داد و اگر خداوند مردم را بعضی از آنها را با بعضی دیگر دفع نمیکرد حتماً زمین فاسد میشد و لکن خداوند دارندهٔ فضل بر عالمین (جهانیان، جهانها) است
- ترجمه راستینپس به یاری خدا کافران را شکست دادند و داود (علیه السّلام) امیر آنها جالوت را کشت و خدایش پادشاهی و فرزانگی عطا فرمود و از آنچه میخواست بدو بیاموخت. و اگر خدا برخی مردم را در مقابل بعضی دیگر بر نمیانگیخت فساد روی زمین را فرا میگرفت، و لیکن خدا، خداوند فضل و کرم بر همه اهل عالم است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥٢ تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَـمِنَ الْمُرْسَلِينَ
اینها آیات [تکوینی] خداوند هستند [دالّ بر کمال قدرت او و حکمت او و اینکه او در عطائش نظر به شرف و حسب و نسب مبتنی به آیات تدوینی خود نمیکند] که آنها را به حقّ بر تو تلاوت میکنیم و همانا تو البتّه از فرستادگان هستی [پس به آنها ابلاغ کن تا بدانند که تو در دعویّت صادق هستی حیثی که بدون تعلّمی (یادگیریای) و تعرّفی (شناختی) از مسطورات (نوشته شدهها) در کتب آنها خبر میدهی]
- ترجمه سلطانیاینها آیات خداوند هستند که آنها را به حقّ بر تو تلاوت میکنیم و همانا تو البتّه از فرستادگان هستی
- ترجمه راستیناین آیات خداست که به راستی بر تو میخوانیم و همانا تو از جمله پیغمبران مرسل هستی.
- ترجمه الهی قمشهای