حزب شمارهٔ ۹۱
١٤٥ فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ
پس او را به خشکی انداختیم [یعنی مکان خالی از آنچه که او را بپوشاند از درختی یا گیاهی یا بنائی یا کوهی] و (در حالی که) او بیمار بود
- ترجمه سلطانیپس او را به خشکی انداختیم و (در حالی که) او بیمار بود
- ترجمه راستینباز او را (پس از چندین روز) از بطن ماهی به صحرای خشکی افکندیم در حالی که بیمار و ناتوان بود.
- ترجمه الهی قمشهای١٤٨ فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ
پس ایمان آوردند و آنها را بهرهمند ساختیم تا وقتی معیّن
- ترجمه سلطانیپس ایمان آوردند و آنها را بهرهمند ساختیم تا وقتی معیّن
- ترجمه راستینو آن قوم چون ایمان آوردند ما هم تا هنگامی معیّن (مدت عمر آن قوم، از نعمت خود) بهرهمندشان گردانیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای١٤٩ فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ
پس [بعد از آنکه این قصص را برای آنها ذکر کردی که در آنها عبرت برای کسی که عبرت میگیرد هست] از آنها بپرس آیا دختران برای پروردگارت هستند و پسران برای آنها؟
- ترجمه سلطانیپس از آنها بپرس آیا دختران برای پروردگارت هستند و پسران برای آنها؟
- ترجمه راستینپس تو از این مشرکان (که فرشتگان را دختران خدا میخوانند) بپرس که آیا خدا را فرزندان دختر است و آنان را پسر؟
- ترجمه الهی قمشهای١٥٠ أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ
یا ملائکه [که آنها اشرف خلایق و مبرّا از نقایص ذکورت (نرینگی) و انوثت (مادگی) هستند] را مؤنّث [مبتلیات به انواع نقایص] خلق کردیم و (آنگاه) آنها شاهد بودند؟! [تا آنکه متنبّه شوند که این گفتار آنان مگر از محض خرص (حدس) و تخمینی نیست، و فکر کنند که برای عاقل شایسته نیست که در مثل این مطلب عظیم به ظنّ و تخمین تفوّه نماید]
- ترجمه سلطانییا ملائکه را مؤنّث خلق کردیم و (آنگاه) آنها شاهد بودند؟!
- ترجمه راستینیا آنکه چون ما فرشتگان را خلق میکردیم آنجا حاضر بودند و دیدند که آنها را زن آفریدیم؟
- ترجمه الهی قمشهای١٥١ أَلَا إِنَّهُم مِّنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُـولُونَ
آگاه باشید که آنها از تهمتهایشان البتّه [سخنی عظیم] میگویند [که شایسته نیست که گفته شود]
- ترجمه سلطانیآگاه باشید که آنها از تهمتهایشان البتّه (سخنی بزرگ) میگویند
- ترجمه راستینبدان که اینان (از جهل خود) بر خدا دروغی بسته و میگویند.
- ترجمه الهی قمشهای١٥٨ وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ
و بین او و جنّ نسبت قرار دادند همانا جنّ دانسته است که آنها البتّه [در حساب یا در آتش] احضار شوندگان هستند
- ترجمه سلطانیو بین او و جنّ نسبت قرار دادند همانا جنّ دانسته است که آنها البتّه (در حساب یا در آتش) احضار شوندگان هستند
- ترجمه راستینو (فاسدتر از این عقیده آنکه) بین خدا و جنّ نسبت و خویشی برقرار کردند در صورتی که جنّیان میدانند که (این عقاید وهم و خرافات است و به محشر برای کیفر) احضار خواهند شد.
- ترجمه الهی قمشهای١٥٩ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ
خداوند منزّه است از آنچه که [در حقّ او از فرزند و نسبت دادن و مصاهرت (دامادی)] توصیف میکنند
- ترجمه سلطانیخداوند از آنچه (از فرزند یا مصاهرت) که (در حقّ او) توصیف میکنند منزّه است
- ترجمه راستینخدا ذات پاکش از این اوصاف که (از جهل) به او نسبت میدهند منزّه است (و همه شما مسئولید).
- ترجمه الهی قمشهای١٦٢ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ بِفَاتِنِينَ
آنچه که شما بر آن (آنچه که عبادت میکنید یا بر خداوند یا بر این وصف کردن) هستید فتنه کننده [یعنی فاسد کنندهٔ مردم و گمراه کنندگان آنها] هستید {یعنی وقتی که خداوند از آنچه که بدون تحقیقی با افواه (دهانها) خود میگویید و از مادّه و نقایص آن منزّه میباشد که برای مادّی تصرّف در او ممکن نمیشود پس همانا شما و معبودات شما قادر بر افتتان (فتنه کردن) مردم بر خلاف امر تکوینی او نیستید}
- ترجمه سلطانیآنچه که شما بر آن هستید فتنه کنندهاید
- ترجمه راستیننتوانستید آنها را مفتون و گمراه کنید.
- ترجمه الهی قمشهای١٦٤ وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ
و [حال آنکه احدی] از ما نیست مگر [در عبودیّت] مقامی معلوم دارد [که از آن فراتر نمیرویم]
- ترجمه سلطانیو (حال آنکه احدی) از ما نیست مگر (در عبودیّت) مقامی معلوم دارد
- ترجمه راستین(ای رسول ما، مشرکان را بگو که فرشتگان میگویند) هیچ کس از ما فرشتگان نیست جز آنکه او را (در بندگی حق) مقامی معین است.
- ترجمه الهی قمشهای١٦٨ لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِكْرًا مِّنَ الْأَوَّلِينَ
اگر ذکری [یعنی کتابی از کتب آنها، یا شریعتی از شرایع آنان، یا پیامبری از پیامبران آنان (ع)] از پیشینیان نزد ما میبود
- ترجمه سلطانیاگر ذکری از پیشینیان نزد ما میبود
- ترجمه راستینکه اگر نزد ما کتابی از رسولان پیشین بود.
- ترجمه الهی قمشهای١٧٠ فَكَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ
سپس به او [یعنی به ذکر که همان محمّد (ص) است یا قرآن یا شریعت محمّد (ص) یا ولایت علی (ع)] کفر ورزیدند پس خواهند دانست
- ترجمه سلطانیسپس به او کفر ورزیدند پس خواهند دانست
- ترجمه راستینو (دروغ میگفتند، زیرا آن قرآن بزرگ خدا آمد و) به آن کافر شدند و به زودی (کیفر خود را) خواهند دانست.
- ترجمه الهی قمشهای١٧١ وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ
و همانا کلمهٔ ما [به وعده و یاری] برای بندگان مرسل ما سابق گشته است
- ترجمه سلطانیو همانا کلمهٔ ما (به وعده و یاری) برای بندگان مرسل ما سابق گشته است
- ترجمه راستینو همانا عهد ما در باره بندگانی که به رسالت فرستادیم (چنین در علم ازلی) سبقت گرفته است.
- ترجمه الهی قمشهای١٧٥ وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ
و آنها را بینا کن {زیرا تو بصیرتت باز شده و برای تو ممکن میشود که چشمان آنها را بر حال فظیعهٔ (بسیار زشت) آنها که آنها را به جحیم و به عذاب دردناک میکشاند بینا کنی} پس خواهند دید
- ترجمه سلطانیو آنها را بینا کن پس خواهند دید
- ترجمه راستینو (عذاب دنیا و آخرت) آنها را به چشم ببین که آنها هم به زودی (فتح و فیروزی تو را) خواهند دید.
- ترجمه الهی قمشهای١٧٧ فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاءَ صَبَاحُ الْمُنذَرِينَ
و وقتی که به ساحت (گستره) آنان نازل شود پس [آنگاه] صبح (وقت) انذار شدگان چه بد است
- ترجمه سلطانیو وقتی که به ساحت (گستره) آنان نازل شود پس (آنگاه) صبح انذار شدگان چه بد است
- ترجمه راستین(بدانند که) چون عذاب قهر الهی پیرامون دیارشان فرود آید (بر آن کافران شبی بگذرد که) صبح بسیار بدی خواهند داشت.
- ترجمه الهی قمشهای١٨٠ سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ
پروردگار تو، پروردگار عزّت، منزّه است از آنچه که وصف میکنند [خصوصاً از آنچه که مشرکین او را وصف میکنند]
- ترجمه سلطانیپروردگار تو، پروردگار عزّت، منزّه است از آنچه که وصف میکنند
- ترجمه راستینپاک و منزه است پروردگار تو که خدایی مقتدر و بیهمتاست و از توصیف (جاهلانه) خلق مبرّاست.
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ
«ص» قسم به قرآن دارای ذکر
- ترجمه سلطانیص، قسم به قرآن دارای ذکر
- ترجمه راستینص (رمز خدا و رسول است یا اشاره است به صمد و صانع و صادق از اسماء الهی یا به صفیّ و مصطفی که القاب پیغمبر است) قسم به قرآن صاحب مقام ذکر (و عزّت و شرافت و پند آموز عالمیان).
- ترجمه الهی قمشهای٢ بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ
بلکه کسانی که کفر ورزیدند در عزّت و [مناعت (خودداری) از قبول حقّ و تأنّف از او و] اختلاف پراکنی [و در طَرِف (ناپایبندی در دوستی) با خداوند و رسولش] هستند [و لذلک رسالت رسول او و نه کتاب او را قبول نکردهاند]
- ترجمه سلطانیبلکه کسانی که کفر ورزیدند در عزّت و اختلاف پراکنی هستند
- ترجمه راستین(که محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسول حق و قرآن بزرگ معجز اوست) بلکه کافران (که منکر اویند) در مقام غرور و سرکشی و عداوت حق هستند.
- ترجمه الهی قمشهای٣ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوا وَّلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ
چه بسیار [امّتهای هالکه] از پیشینیان را قبل از آنها هلاک کردیم پس نداء دادند، و [حال آنکه دیگر] هنگام گریختن نبود
- ترجمه سلطانیچه بسیار از پیشینیان را قبل از آنها هلاک کردیم پس نداء دادند، و (حال آنکه) (دیگر) هنگام گریختن نبود
- ترجمه راستینما پیش از اینها طوایف بسیاری را به هلاکت رسانیدیم و آن هنگام فریادها کردند و هیچ راه نجاتی بر آنها نبود.
- ترجمه الهی قمشهای٤ وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ
و تعجّب کردند که انذار کنندهای از آنها نزد آنان آمده و کافران گفتند: این جادوگر و بسیار دورغگو است
- ترجمه سلطانیو تعجّب کردند که انذار کنندهای از آنها نزد آنان آمده و کافران گفتند: این جادوگر و بسیار دورغگو است
- ترجمه راستینو (مشرکان مکّه) تعجب کردند که رسولی از همان نژاد عرب برای تذکر و پند آنان آمد، و آن کافران گفتند: او ساحری دروغگوست.
- ترجمه الهی قمشهای٥ أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ
آیا خدایان را خدایی واحد قرار داده، همانا این البتّه چیز بسیار عجیبی است
- ترجمه سلطانیآیا خدایان را خدایی واحد قرار داده، همانا این البتّه چیز بسیار عجیبی است
- ترجمه راستینآیا او چندین خدای ما را منحصر به یک خدا کرده (و به معبود یگانه دعوت میکند) ؟ این بسیار تعجب آور و حیرت انگیز است.
- ترجمه الهی قمشهای٦ وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ
و سران آنها زبان گشودند که [از نزد این مرد] بروید [یا بر دین خود مشی کنید] و بر خدایان خود صبر کنید همانا این [کسی است که او از جملهٔ بلایا و مصایب است] البتّه چیزی که [از ما] خواسته میشود [یا این چیزی که آن را ادّعاء میکند از ریاست بر بندگان و ترفّع (برتری جُستن) در شهرها چیزی است که هر احدی آن را میخواهد]
- ترجمه سلطانیو سران آنها زبان گشودند که بروید و بر خدایان خود صبر کنید همانا این البتّه چیزی که (از ما) خواسته میشود
- ترجمه راستینو گروهی از سران قوم به راه افتاده (و چنین رأی دادند) که باید طریقه خود را ادامه دهید و در پرستش خدایان خود ثابت قدم باشید، این کاری است که مراد همه است (یا این قیام پیغمبر بر محو و نابود ساختن بتان از پیشامدهای بد روزگار است که باید با آن مقاومت کنیم).
- ترجمه الهی قمشهای٧ مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ
آن را در ملّت (آئین) دیگری نشنیدهایم [یعنی ملّتى که آن غیر این است و ملّتى که آن را درک کردهایم] که این جز دروغ بافی نیست
- ترجمه سلطانیآن را در ملّت دیگری نشنیدهایم که این جز دروغ بافی نیست
- ترجمه راستیناین را (که دعوی محمّد است در توحید و یگانگی خدا) در آخرین ملّت (هم که ملّت و آیین مسیح است) نشنیدهایم (زیرا ملّت عیسی نیز به سه خدا و اقانیم سه گانه معتقد است) ، این جز بافندگی و دروغ چیز دیگری نیست.
- ترجمه الهی قمشهای٨ أَأُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّن ذِكْرِي بَل لَّمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ
آیا از بین ما، ذکر بر او نازل شده [با اینکه او یتیمی میباشد که نه مال دارد و نه علم و نه شأن] بلکه آنها در شکّ از ذکر من هستند [نه اینکه آنها به ذکر یقین کردند و انکار کردند که تو او باشی یا تو صاحب آن باشی] بلکه هنوز عذاب مرا نچشیدهاند [تا آنکه به عذاب من یقین کنند، و به ذکر من یقین نمایند، یعنی که کثرت نعم و فراغت از بلایا آنها را مست کرده که به لذائذ نفوس مشغول شدهاند و ماورای آن را انکار مینمایند]
- ترجمه سلطانیآیا از بین ما، ذکر بر او نازل شده بلکه آنها در شکّ از ذکر من هستند بلکه هنوز عذاب مرا نچشیدهاند
- ترجمه راستینآیا میان همه ما (بزرگان عرب) قرآن (مخصوصا) بر او فرود آمد؟ (در صورتی که او هیچ امتیازی بر ما نداشت!) بلکه این کافران از (وحی) قرآن من در شک و ریبند، بلکه هنوز عذاب (قهر) مرا نچشیدهاند (که دست از کفر بر نمیدارند).
- ترجمه الهی قمشهای٩ أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ
یا خزائن رحمت پروردگار چیرهٔ بسیار بخشندهات نزد آنها است [تا برای رحمت او که همان نبوّت و نزول ذکر است کسی از اشخاص از دو قریهٔ بزرگ (مکّه و طائف) را که میخواهند اختیار کنند]
- ترجمه سلطانییا خزائن رحمت پروردگار چیرهٔ بسیار بخشندهات نزد آنها است
- ترجمه راستینآیا گنجهای رحمت خدای تو که در کمال اقتدار و بخشندگی است نزد این مردم است (تا مقام رسالت را به هر که خداهند بخشند).
- ترجمه الهی قمشهای١٠ أَمْ لَهُم مُّلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ
یا ملک آسمانها و زمین و مابین آن دو را دارند [تا در آنها به آنچه که بخواهند تصرّف کنند و کسی را که میخواهند در آن رئیس و کسی را که میخواهند مرئوس قرار دهند، اگر چنین است] پس باید در [این] اسباب [صعود به عرش] بالا روند [و ذکر را برای کسی که میخواهند پایین بیاورند]
- ترجمه سلطانییا ملک آسمانها و زمین و مابین آن دو را دارند (اگر چنین است) پس باید در (این) اسباب (صعود به عرش) بالا روند (و ذکر را برای کسی که میخواهند پایین بیاورند)
- ترجمه راستینیا مگر سلطنت آسمانها و زمین و هر چه بین آنهاست با این کافران است؟پس (اگر چنین است) به هر سبب (که میتوانند بر آسمانها) بالا روند (تا وحی را بر هر که خواهند فرود آرند).
- ترجمه الهی قمشهای١١ جُندٌ مَّا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِّنَ الْأَحْزَابِ
هر لشکری از احزاب (گروهها) در آنجا شکست خورده هستند
- ترجمه سلطانیهر لشکری از احزاب (گروهها) در آنجا شکست خورده هستند
- ترجمه راستیناین نالایق سپاه کفر (بدخواه اسلام) از احزاب مغلوب و نابود شدنی در آنجاست. [یعنی در بدر. و این از اخبار غیبی قرآن کریم است. (م).
- ترجمه الهی قمشهای١٢ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ
قبل از آنها قوم نوح و عاد و فرعونِ صاحب میخها {به این نام نامیده شده چون فرد را برای عذاب با میخ به زمین میخکوب میکرد} [پیامبران را] تکذیب کردند
- ترجمه سلطانیقبل از آنها قوم نوح و عاد و فرعونِ صاحب میخها (به این نام نامیده شده چون فرد را برای عذاب با میخ به زمین میخکوب میکرد) (پیامبران را) تکذیب کردند
- ترجمه راستینپیش از این مشرکان هم قوم نوح و طایفه عاد (قوم هود) و فرعون (و فرعونیان) صاحب قدرت نیز تکذیب (پیغمبران خدا) کردند.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ أُولَئِكَ الْأَحْزَابُ
و [قوم] ثمود و قوم لوط و اصحاب أیکه (قوم شعیب) آنان احزاب (گروهها) [شکست خورده] هستند [پس به حال آنها و مآل تکذیب آنها و انکار آنها نظر کنید]
- ترجمه سلطانیو (قوم) ثمود و قوم لوط و اصحاب أیکه (قوم شعیب) آنان احزاب (گروههای شکست خورده) هستند
- ترجمه راستینو طایفه ثمود (امت صالح) و قوم لوط و اصحاب ایکه (امت شعیب) این اقوام هم احزاب و لشکرهای بسیار (بر علیه انبیاء) بودند (و همه هلاک شدند).
- ترجمه الهی قمشهای١٤ إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ
که هیچکدام نبودند مگر اینکه رسولان [خود] را تکذیب کردند آنگاه عقوبت من محقّق شد
- ترجمه سلطانیکه هیچکدام نبودند مگر اینکه رسولان (خود) را تکذیب کردند آنگاه عقوبت من محقّق شد
- ترجمه راستینو آنان به جز تکذیب انبیا فکری و عملی نداشتند، بدین جهت عقاب من بر آنها حتم و واجب گردید.
- ترجمه الهی قمشهای١٥ وَمَا يَنظُرُ هَـؤُلَاءِ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ
و اینان (منکران قریش) جز صیحهٔ واحدهای [یعنی صیحۀ هنگام مرگ یا هنگام قیامت، نفخهٔ اوّل یا دوّم] که فواقی (مهلت اندکی) ندارد انتظار نمیکشند
- ترجمه سلطانیو اینان جز صیحهٔ واحدهای که فواقی (مهلت اندکی) ندارد انتظار نمیکشند
- ترجمه راستینو این مردم جز یک صیحه (آسمانی که بر هلاکشان ندا کند) انتظاری ندارند و دیگر آن را باز گشتی نیست (دیگر ابدا به دنیا باز نمیگردند).
- ترجمه الهی قمشهای١٦ وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ
و گفتند [یعنی بعد از صیحه میگویند: ای] پروردگار ما، قبل از روز حساب سهم ما [از عذاب موعود] را شتاب بده (تعجیل کن)
- ترجمه سلطانیو گفتند (ای) پروردگار ما، قبل از روز حساب سهم ما (از عذاب موعود) را شتاب بده (تعجیل کن)
- ترجمه راستینو کافران (به تمسخر) گفتند: ای خدا، حساب نامه اعمال ما را تعجیل کن و پیش از روز حساب انداز.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُـولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ
بر آنچه که میگویند صبر کن [و از گفتار آنها اندوه مدار که آنها از ما پیشی نمیگیرند و بدون اذن ما به تو مکروهی نرسانند و بر هر حال به پروردگارت رجوع کن] و بندهٔ ما داوود قدرتمند را به یاد آور همانا او بسیار رجوع کننده [به پروردگارش] بود [پس تو به پروردگارت رجوع کن]
- ترجمه سلطانیبر آنچه که میگویند صبر کن و بندهٔ ما داوود قدرتمند را به یاد آور همانا او بسیار رجوع کننده (به پروردگارش) بود
- ترجمه راستینتو بر سخنان (طعن و سخریّه) آنها صبر کن و از بنده ما داود یاد کن که (در اجرای امر ما) بسیار نیرومند بود (از احدی اندیشه نداشت) و دایم توبه و انابه میکرد.
- ترجمه الهی قمشهای١٨ إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ
همانا ما کوهها را مسخّر کردیم که با او در شب و در طلوع تسبیح میکردند
- ترجمه سلطانیهمانا ما کوهها را مسخّر کردیم که با او در شب و در طلوع تسبیح میکردند
- ترجمه راستینما کوهها را با او مسخر کردیم که شب و روز خدا را تسبیح و ستایش میکردند.
- ترجمه الهی قمشهای١٩ وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ
و پرندگان جمع شده [نزد او] همه بسیار رجوع کننده به او هستند
- ترجمه سلطانیو پرندگان جمع شده (نزد او) همه بسیار رجوع کننده به او هستند
- ترجمه راستینو مرغان را مسخر (نغمه خوش او) کردیم که نزد او مجتمع گردند و همه به دربارش از هر جانب باز آیند (و در ستایش خدا با او هم آهنگ شوند).
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ
و مُلک او را استحکام دادیم [یعنی او را قوی کردیم به حیثی که برای احدی اخلال در مُلک او ممکن نمیشد] و به او حکمت (آثار ولایت) و فصل الخطاب (منصب داوری، آثار رسالت) دادیم
- ترجمه سلطانیو مُلک او را استحکام دادیم و به او حکمت و فصل الخطاب (منصب داوری) دادیم
- ترجمه راستینو ملک و شاهی او را نیرومند ساختیم و به او قوّه درک حقایق و سخن قطعی در داوری (یا تمیز حقّ از باطل) عطا کردیم.
- ترجمه الهی قمشهای٢١ وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ
و آیا خبر منازعان به تو رسیده است آنوقت که از [جانب دیوار] به محراب [یعنی مجلس اشراف] در آمدند
- ترجمه سلطانیو آیا خبر منازعان به تو رسیده است آنوقت که از (جانب دیوار) به محراب (مجلس اشراف) در آمدند
- ترجمه راستینو آیا حکایت آن (دو فرشته به صورت) خصم به تو رسیده است که از بالای غرفه عبادتگاه (داود بیاجازه) بر او وارد شدند؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٢ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ
آنوقت بر داوود داخل شدند پس از آنها ترسید [برای اینکه آنها در غیر وقت دخول اغیار و بدون اذن و از غیر محلّ معتاد بر دخول داخل شده بودند]، گفتند: نترس [ما] دو منازع (شاکی) هستیم بعضی از ما بر بعضی تجاوز کردهاند و بین ما به حقّ حکم کن و ستم نکن [یعنی در حکم کردن اجرت مگیر] و ما را به راه سواء (میان دو طرف چیزی، راست، درست) [مرضیّ خداوند و عقل] هدایت نما
- ترجمه سلطانیآنوقت بر داوود داخل شدند پس از آنها ترسید، گفتند نترس (ما) دو منازع (شاکی) هستیم بعضی از ما بر بعضی تجاوز کردهاند و بین ما به حقّ حکم کن و ستم نکن و ما را به راه سواء (میان دو طرف چیزی، راست، درست) هدایت نما
- ترجمه راستینهنگامی که (در محراب) بر داود داخل شدند و او از آنان سخت هراسان شد (که مبادا دشمن باشند) آنان بدو گفتند: مترس، ما دو تن (یا دو گروه) خصم یکدیگریم که برخی بر دیگری ستم کرده (و به حکومت پیش تو آمدهایم) ، میان ما به حق حکم کن و با هیچ یک جور و طرفداری مکن و ما را به راه راست دلالت فرما.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ
همانا این برادر من نود و نه میش (گوسفند ماده) دارد و من یک میش دارم و [او] گفته است که آن را به من واگذار [یعنی مرا مالک آن کن] و در خطاب (مخاصمه) به من چیره شده
- ترجمه سلطانیهمانا این برادر من نود و نه میش دارد و من یک میش دارم و (او) گفته است که آن را به من واگذار و در خطاب به من چیره شده
- ترجمه راستیناین برادر من نود و نه رأس میش داراست و من یک میش، این یک را هم گفته به من واگذار، و با من به قهر و غلبه و تهدید آمیز خطاب کرده است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ
گفت مسلماً با درخواست [الحاق] میش تو به گوسفندانش به تو ظلم کرده و همانا بسیاری از شرکاء البتّه بعضی از آنها بر بعضی دیگر تجاوز میکنند مگر کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح کردهاند و آنها کم هستند و داوود [بعد از آنکه در حکم به ظلم مبادرت نمود] گمان بُرد که جز این نیست که ما او را [با آن] آزمودهایم (امتحان کردهایم) آنگاه [از تبادر (شتافتن) خود در حکم کردن] از پروردگارش طلب آمرزش کرد و [از روی خضوع] به رکوع افتاد و [با اعتذار از خداوند] انابه کرد (بازگشت، رجوع کرد)
- ترجمه سلطانیگفت مسلماً با درخواست (الحاق) میش تو به گوسفندانش به تو ظلم کرده و همانا بسیاری از شرکاء البتّه بعضی از آنها بر بعضی دیگر تجاوز میکنند مگر کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح کردهاند و آنها کم هستند و داوود گمان بُرد که جز این نیست که ما او را آزمودهایم آنگاه از پروردگارش طلب آمرزش کرد و به رکوع افتاد و بازگشت
- ترجمه راستینداود گفت: البته بر تو ظلم کرده که خواسته است یک میش تو را به میشهای (نود و نه گانه) خود اضافه کند، و بسیار معاشران و شریکان در حق یکدیگر ظلم و تعدی میکنند مگر آنان که اهل ایمان و عمل صالح هستند که آنها هم بسیار کماند. و (پس از این قضاوت بیتأمّل و سریع) داود دانست که ما او را سخت امتحان کردهایم، در آن حال از خدا عفو و آمرزش طلبید و به سجده افتاد و با تواضع و فروتنی (به درگاه خدا) بازگشت.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ
پس این [مبادرت کردن] را بر او آمرزیدیم و همانا او نزد ما البتّه منزلتی [نزدیک] و سرانجام نیکی داشت
- ترجمه سلطانیپس این را بر او آمرزیدیم و همانا او نزد ما البتّه منزلتی و سرانجام نیکی داشت
- ترجمه راستینما هم از آن کرده عفو کردیم و از او درگذشتیم و او نزد ما بسیار مقرب و نیکو منزلت است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ يَادَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ
[گفتیم:] ای داوود: همانا ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم پس بین مردم به حقّ حکم کن و از هوی پیروی مکن که تو را از راه خدا [و همان حکم کردن به حقّ] گمراه میکند همانا کسانی که از راه خدا گمراه شوند به (سبب) آنکه روز حساب را فراموش کردهاند [و از هواى نفس تبعیّت نمودند] عذابی شدید دارند
- ترجمه سلطانی(گفتیم:) ای داوود: همانا ما تو را در زمین خلیفه قرار دادیم پس بین مردم به حقّ حکم کن و از هوی پیروی مکن که تو را از راه خدا گمراه میکند همانا کسانی که از راه خدا گمراه شوند به (سبب) آنکه روز حساب را فراموش کردهاند عذابی شدید دارند
- ترجمه راستین(و او را گفتیم که) ای داود، ما تو را در روی زمین مقام خلافت دادیم، پس میان خلق خدا به حق حکم کن و هرگز هوای نفس را پیروی نکن که تو را از راه خدا گمراه سازد و آنان که از راه خدا گمراه شوند چون روز حساب و قیامت را فراموش کردهاند به عذاب سخت معذّب خواهند شد.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ
و آسمان و زمین و بین آن دو را به باطل خلق نکردهایم، آن گمان کسانی است که [به خداوند یا به رسالت یا به خلافت یا به آخرت] کفر ورزیدند پس وای از آتش برای کسانی که کفر ورزیدند
- ترجمه سلطانیو آسمان و زمین و بین آن دو را به باطل خلق نکردهایم، آن گمان کسانی است که کفر ورزیدند پس وای از آتش برای کسانی که کفر ورزیدند
- ترجمه راستینو ما آسمان و زمین و هر چه را بین آنهاست بازیچه و باطل خلق نکردهایم، این گمان کافران است، و وای بر کافران از آتش دوزخ.
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ
آیا کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح کردند را مانند مفسدین در زمین قرار میدهیم یا پرهیزگاران را مانند فجّار قرار میدهیم
- ترجمه سلطانیآیا کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح کردند را مانند مفسدین در زمین قرار میدهیم یا پرهیزگاران را مانند فجّار قرار میدهیم
- ترجمه راستینآیا ما آنان را که ایمان آورده و به اعمال نیکو پرداختند مانند مردم (بی ایمان) مفسد در زمین قرار میدهیم؟یا مردمان با تقوا و خداترس را مانند فاسقان بدکار قرار میدهیم (و مانند آنان جزا خواهیم داد).
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ
[این] کتاب را، آن را بر تو مبارک [یعنی دارای برکت و خیر بر متمسّک به آن] نازل کردیم تا در آیات آن تدبّر کنند و تا به خردمندان تذکّر دهد
- ترجمه سلطانی(این) کتاب را، آن را بر تو مبارک نازل کردیم تا در آیات آن تدبّر کنند و تا به خردمندان تذکّر دهد
- ترجمه راستین(این قرآن بزرگ) کتابی مبارک و عظیم الشّأن است که به تو نازل کردیم تا امت در آیاتش تفکر کنند و صاحبان مقام عقل متذکر (حقایق آن) شوند.
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ
و سلیمان را به داوود بخشیدیم [سلیمان] چه نیک بندهای [بود]، همانا او [مثل داوود (ع)] بسیار رجوع کننده بود
- ترجمه سلطانیو سلیمان را به داوود بخشیدیم چه نیک بندهای، همانا او بسیار رجوع کننده بود
- ترجمه راستینو به داود (فرزندش) سلیمان را عطا کردیم، او بسیار نیکو بندهای بود، زیرا بسیار به درگاه خدا با تضرع و زاری رجوع میکرد.
- ترجمه الهی قمشهای٣١ إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ
آنوقت که در شب اسبهای صافن (اسب چابک، اسبی که بر کنار سُم دست یا پا میایستد) جیّاد (اسب سریع السّیر، خوب، گردن بلند و زیبا) بر او عرضه شد (به نمایش گذاشته شد)
- ترجمه سلطانیآنوقت که در شب اسبهای چابک خوب بر او عرضه شد (به نمایش گذاشته شد)
- ترجمه راستین(یاد کن) وقتی که بر او اسبهای بسیار تندرو و نیکو را (هنگام عصر) ارائه دادند (و او به باز دید اسبان پرداخت برای جهاد در راه خدا و از نماز عصر غافل ماند).
- ترجمه الهی قمشهای٣٢ فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ
پس گفت همانا من به (سبب) دوستی اسبان از ذکر پروردگارم بازماندم تا آنکه [آفتاب] در حجاب پنهان شد
- ترجمه سلطانیپس گفت: همانا من به (سبب) دوستی اسبان از ذکر پروردگارم بازماندم تا آنکه (آفتاب) در حجاب پنهان شد
- ترجمه راستیندر آن حال گفت: (افسوس) که من از علاقه و حبّ اسبهای نیکو از ذکر و نماز خدا غافل شدم تا آنکه آفتاب در حجاب شب رخ بنهفت.
- ترجمه الهی قمشهای٣٣ رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ
[سلیمان به ملائکه گفت به امر خداوند] آن [آفتاب] را بر من بازگردانید پس [به عنوان وضو] دست کشیدن به ساقها و گردنها را آغاز کردند [و به نماز پرداختند]
- ترجمه سلطانی(سلیمان به ملائکه گفت به امر خداوند) آن (آفتاب) را بر من بازگردانید پس (به عنوان وضو) دست کشیدن به ساقها و گردنها را آغاز کردند (و به نماز پرداختند)
- ترجمه راستینآن گاه (با فرشتگان موکّل آفتاب) خطاب کرد که (به امر خدا) آفتاب را بر من بازگردانید (چون برگشت اداء نماز کرد) و شروع به دست کشیدن بر ساق و یال و گردن اسبان کرد (و همه را برای جهاد در راه خدا وقف کرد).
- ترجمه الهی قمشهای٣٤ وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ
و همانا سلیمان را آزمودیم (امتحان کردیم) و بر تخت او جسدی افکندیم سپس انابه کرد (بازگشت)
- ترجمه سلطانیو همانا سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی افکندیم سپس انابه کرد (بازگشت)
- ترجمه راستینو همانا ما سلیمان را در مقام امتحان آوردیم و کالبدی بر تخت وی افکندیم (برخی مفسران گفتند: یعنی دیوی را به جای او بر تخت بنشانیدیم. و برخی گفتند: چون گفت که من بر بستر صد زن خویش وارد شوم تا صد فرزند یابم و نگفت ان شاء اللّه و به خواست خدا و ذکر مشیّت الهی استثنا نکرد خدا از همه زنانش یک جسد بیجانی بر او به وجود آورد) آن گاه متذکر شد و باز به درگاه خدا توبه و انابه کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٣٥ قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّن بَعْدِي إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ
[بعد از آنکه استشعار یافت به اینکه ما او را امتحان کردیم] گفت: پروردگارا بر من بیامرز، مُلکی به من بده که برای احدی بعد از من نشاید همانا تو بسیار بخشندهای [یعنی البتّه تو بسیار هبه کننده هستی و عادت تو آن میباشد و وهاب (بسیار بخشنده) بودن منحصر در تو است، از تو این سؤال را مسئلت میکنم، اگرچه آن نسبت به ما بزرگ باشد پس آن نسبت به وهابیّت تو حقیر است]
- ترجمه سلطانیگفت: پروردگارا بر من بیامرز، مُلکی به من بده که برای احدی بعد از من نشاید همانا تو بسیار بخشندهای
- ترجمه راستینعرض کرد: بار الها، به لطف و کرمت از خطای من در گذر و مرا ملک و سلطنتی عطا فرما که پس از من احدی را نسزد، که تو تنها بخشنده بی عوضی.
- ترجمه الهی قمشهای٣٦ فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ
پس [او را اجابت کردیم و آن را به او دادیم و] باد را برای او مسخّر کردیم که به امر او به جایی که [اصابت آن را اراده میکرد که] برخورد کند به آرامی (نرمی) جاری شود
- ترجمه سلطانیپس باد را برای او مسخّر کردیم که به امر او به جایی که (اصابت آن را اراده میکرد که) برخورد کند به آرامی (نرمی) جاری شود
- ترجمه راستینما هم باد را مسخر فرمان او کردیم که به امرش هر جا میخواست به آرامی روان میشد.
- ترجمه الهی قمشهای٣٧ وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ
و شیاطین را [از] هر بنّائی و غوّاصی [برای او مسخّر کردیم]
- ترجمه سلطانیو شیاطین را (از) هر بنّائی و غوّاصی (برای او مسخّر کردیم)
- ترجمه راستینو دیو و شیاطین را هم که بناهای عالی میساختند و از دریا جواهرات گرانبها میآوردند نیز مسخر امر او کردیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٩ هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ
[در حالی که میگویند:] این [که به تو دادیم از مُلکى که برای احدى از بشر نبوده یا این اعطاء]، عطای ما است [که به تو عطاء کردیم یا اعطاء کردیم] پس [آنچه که میخواهی را به کسی که میخواهی] بده یا [آنچه که میخواهی را از کسی که میخواهی] امساک کن بدون حساب [و تقدیری (اندازه کردنی) از تو، بر آنچه که میدهی و امساک میکنی]
- ترجمه سلطانیاین (عطاء)، عطای ما است پس بده یا امساک کن بدون حساب
- ترجمه راستیناین (نعمت سلطنت و قدرت) عطای ماست، اینک بیحساب به هر که خواهی عطا کن و از هر که خواهی منع.
- ترجمه الهی قمشهای٤١ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ
و یادآور بندهٔ ما ایّوب را آنوقت که به پروردگارش نداء داد که شیطان به من رنج و عذاب رسانید
- ترجمه سلطانیو یادآور بندهٔ ما ایّوب را آنوقت که به پروردگارش نداء داد که شیطان به من رنج و عذاب رسانید
- ترجمه راستینو یاد کن از بنده ما ایّوب هنگامی که به درگاه خدای خود عرض کرد: (پروردگارا) شیطان مرا سخت رنج و عذاب رسانیده (تو از کرم نجاتم بخش).
- ترجمه الهی قمشهای٤٢ ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ
[او را اجابت کردیم و گفتیم:] با پایت [به زمین] بکوب [پس با پایش به زمین زد و چشمهای جوشید، آنگاه به او گفتیم:] این آبی است که با آن شستشو کنند سرد و نوشیدنی است [پس شستشو کرد و نوشید و بهبود یافت مانند بهترین آنچه که میشد]
- ترجمه سلطانیبا پایت (به زمین) بکوب (آنگاه چشمهای جوشید)، این آبی است که با آن شستشو کنند سرد و نوشیدنی است
- ترجمه راستین(خطاب کردیم که) پای به زمین زن (زد و چشمه آبی پدید آمد، گفتیم) این آبی است سرد برای شستشو و نوشیدن (در آن شستشو کن و از آن بیاشام تا از هر درد و الم بیاسایی).
- ترجمه الهی قمشهای٤٣ وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ
و اهل او [که در ابتدای ابتلای او هلاک شدند] را و مثل آنها [یعنی کسانی که قبل از ابتلای او هلاک شدند] را با آنها به عنوان رحمت از خود [بدون استحقاقی از او] به او بخشیدیم و [از جهت تذکیر] یادآوری برای خردمندان است [تا بر یأس از ما نباشند و حین سلب نعمت از آنها امیدوار رحمت ما باشند]
- ترجمه سلطانیو اهل او را و مثل آنها را با آنها به عنوان رحمت از خود به او بخشیدیم و یادآوری برای خردمندان است
- ترجمه راستینو ما اهل و فرزندانی که از او مردند و به قدر آنها هم علاوه به او عطا کردیم تا در حق او لطف و رحمتی کنیم و تا صاحبان عقل (نتیجه صبر در بلا را) متذکر شوند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٤ وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ
و گیاههای پیچیده به هم (دستهای چوب) را به دستت بگیر و با آن [زوجهات را] بزن و سوگندت را نشکن همانا ما او را شکیبا یافتیم [ایّوب] چه خوب بندهای! همانا او اوّاب [یعنی بسیار بازگردنده کثیر الرجوع به خداوند] بود
- ترجمه سلطانیو گیاههای پیچیده به هم (دستهای چوب) را به دستت بگیر و با آن بزن و سوگندت را نشکن همانا ما او را شکیبا یافتیم چه خوب بندهای! همانا او اوّاب (بسیار بازگردنده) بود
- ترجمه راستینو (ایوب را گفتیم) دستهای از چوبهای باریک (خرما) به دست گیر و (بر تن زن خود که بر زدنش قسم یاد کردی) بزن و عهد و قسمت را نشکن (و زن را هم بی گناه نیازار) ما ایوب را بنده صابری یافتیم، نیکو بندهای بود که دایم رجوع و توجهش به درگاه ما بود.
- ترجمه الهی قمشهای٤٥ وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الْأَيْدِي وَالْـأَبْصَارِ
و بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب دولتمند و بینا را به یاد آور [یا یادآوری کن یعنی که آن دو در دنیا دو صاحب نعمت و در امر آخرت دو صاحب بصیرت بودند، تا آنکه تو و نه امّت تو حین نعمت امر آخرت را فراموش نکنید و دنیایتان را مقدّمه برای آخرت خود قرار دهید همانطور که اینان انجام دادند]
- ترجمه سلطانیو بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب دولتمند و بینا را به یاد آور (یادآوری کن)
- ترجمه راستینو باز یاد کن از بندگان خاص ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب که همه (در انجام رسالت) صاحب اقتدار و بصیرت بودند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٦ إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ
همانا ما آنها را [به سبب نعمت دادن] با [عبادت کردن] خالص [یعنی تذکر دائمی آنها برای دار آخرت بر خود] خالص کردیم برای یادآوری سرای [آخرت]
- ترجمه سلطانیهمانا ما آنها را با (عبادت) خالص کردن (بر خود) خالص کردیم برای یادآوری سرای (آخرت)
- ترجمه راستینما آنان را خالص و پاکدل برای تذکر سرای آخرت گردانیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٨ وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِّنَ الْأَخْيَارِ
و یاد کن اسماعیل [بن ابراهیم] و یسع و ذوالکفل را و همه از نیکان را
- ترجمه سلطانیو یاد کن اسماعیل (بن ابراهیم) و یسع و ذوالکفل را و همه از نیکان را
- ترجمه راستینو باز یاد کن از اسماعیل و یسع و ذو الکفل که همه از نیکوان جهان بودند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٩ هَذَا ذِكْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ
این [مذکور از انبیاء و احوال آنان] به عنوان ذکر [یادآوری و عبرت است برای کسی که آخرت را خواسته] است و همانا البتّه حُسن عاقبت برای پرهیزگاران است [چه نبیّ باشند یا نباشد]
- ترجمه سلطانیاین به عنوان ذکر (یادآوری) است و همانا البتّه حُسن عاقبت برای پرهیزگاران است
- ترجمه راستیناین آیات پند و یاد آوری (نیکان) است، و البته در جهان جاودانی برای اهل تقوا بسیار نیکو منزلگاهی است.
- ترجمه الهی قمشهای٥١ مُتَّكِئِينَ فِيهَا يَدْعُونَ فِيهَا بِفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَشَرَابٍ
در آنجا تکیه کنندهاند که در آنجا [دوستانشان را] به میوههای زیاد و شراب دعوت میکنند
- ترجمه سلطانیدر آنجا تکیه کنندهاند که در آنجا به میوههای زیاد و شراب دعوت میکنند
- ترجمه راستیندر آنجا بر تختها تکیه زنند و میوههای بسیار خوش و شراب میطلبند.
- ترجمه الهی قمشهای