جزء شمارهٔ ۱۲


سورهٔ ۱۱- هود

٦ وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ

و جنبنده‌‌ای در زمین نیست مگر آنکه روزی آن بر [عهدهٔ] خداوند است [پس چگونه حال آن و آنچه که موافق با آن و آنچه که مخالف با آن است را نداند] و قرارگاه [دائمی] آن را [در دنیا و آخرت] و ودیعه‌‌گاه (محلّ قرارگاه موقتی) آن را [که از آن منتقل می‌‌شود از اصلاب پدران و ارحام مادران و از منازل دنیا و منازل آخرت تا قرارگاه دائمی آن در آخرت] می‌‌داند همه [از جنبنده‌‌ها یا از قرارگاه‌‌های موقت یا محل استقرار دائمی] در کتاب مبین [همان قلم عالی یا لوح محفوظ] است

- ترجمه سلطانی

و جنبنده‌ای در زمین نیست مگر آنکه روزی آن بر (عهدهٔ) خداوند است و قرارگاه (دائمی) آن و ودیعه‌گاه (قرارگاه موقتی) آن را میداند همه در کتابی مبین است

- ترجمه راستین

و هیچ جنبنده در زمین نیست جز آنکه روزیش بر خداست و خدا قرارگاه (منزل دائمی) و آرامشگاه (جای موقت) او را می‌داند، و همه احوال خلق در دفتر علم ازلی خدا ثبت است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُـولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ

و او کسی است که آسمان‌‌ها و زمین را در شش روز خلق کرد و عرش او {عرش رحمان، مشیّت او است که همان فعل او و کلمهٔ او و «حقّ مخلوقٌ به» و ولایت مطلقه و حقیقت محمّدیّه (ص)، و اضافهٔ اشراقیّهٔ او است، و آن اضافهٔ حقّ الی الخلق است، و وجهی به سوی حقّ مطلق دارد و به این وجه به عنوان عرش نامیده می‌‌شود و وجهی به سوی خلق دارد و به این وجه به عنوان کرسی نامیده می‌‌شود، و آن به وجه اوّلش ظهور او تعالی به اسماء او، و به وجه دوّمش ظهور او تعالی به افعالش است، و وقتی که اضافهٔ آن به خلق اعتبار شود حامل آن نزدیکترین ممکنات به او می‌‌باشد} بر آب می‌‌باشد تا شما را بیازماید (بداند) که کدامیک از شما [بطور اختیار] در عمل کردن بهتر هستید و اگر بگوئی که شما بعد از مرگ قطعاً برانگیخته خواهید شد حتماً کسانی که [به معاد] کفر ورزیده‌‌اند می‌‌گویند این [گفتار به عود (بازگشتن)] جز سحر (گفتار باطل) آشکاری نیست

- ترجمه سلطانی

و او کسی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز خلق کرد و عرش او بر آب می‌باشد تا شما را بیازماید که کدامیک از شما در عمل کردن بهتر هستید و اگر بگوئی که شما بعد از مرگ قطعاً برانگیخته خواهید شد حتماً کسانی که کفر ورزیده‌اند می‌گویند این جز سحر (گفتار باطل) آشکاری نیست

- ترجمه راستین

و اوست خدایی که آسمانها و زمین را در فاصله شش روز آفرید و عرش با عظمت او (شاید یک معنی عرش که روح و حقیقت انسان است اینجا مراد باشد) بر آب قرار داشت (شاید مراد از آب علم باشد) تا شما را بیازماید که عمل کدام یک از شما نیکوتر است. و محققا اگر به این مردم بگویی که پس از مرگ زنده خواهید شد، همانا کافران خواهند گفت که این سخن را هرگز حقیقتی جز سحر آشکار نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّيَقُـولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلَا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

و البتّه اگر برای مدّتی معدود (مشخّص) عذاب را [که آنها را بر زبان تو وعده دادیم] از آنها به تأخیر بیاندازیم البتّه حتماً [از روی استهزاء] می‌‌گویند چه چیزی آن را حبس می‌‌کند (باز می‌‌دارد)؟ آگاه باشید آنروز [ظهور قائم (ع) یا روز مرگ یا روز عذاب دنیا یا روز ساعت] که به آنها برسد برگرداندنی برای آنها نخواهد بود و [قبل از این زمان] آنچه که آن را استهزاء می‌‌کردند (عذاب موعود) آنها را احاطه می‌‌کند {زیرا مادّهٔ آن محیط به آنها است و صورت آن در آنها مکمون است لکن برای غشاوت (پرده داشتن) ابصارشان به آن شعور نمی‌‌ورزند}

- ترجمه سلطانی

و البتّه اگر برای مدّتی معدود (مشخّص) عذاب را از آنها به تأخیر بیاندازیم البتّه حتماً می‌گویند چه چیزی آن را حبس می‌کند (باز می‌دارد)؟ آگاه باشید آنروز که به آنها برسد برگرداندنی برای آنها نخواهد بود و آنچه که آن را استهزاء می‌کردند آنها را احاطه می‌کند

- ترجمه راستین

و اگر ما عذاب را از آن منکران معاد تا وقت معین (هنگام مرگ) به تعویق اندازیم آنها گویند: چه موجب تأخیر عذاب شده؟آگه باشند که چون هنگام عذاب برسد هرگز از آنان بازگردانده نشود و آنچه بدان تمسخر می‌کردند سخت آنان را فرا گیرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ

و اگر از سوی خود رحمتی (نعمت صحت و سعه و فرزند) به انسان بچشانیم سپس آن را از او نزع (سلب) کنیم همانا البتّه او [برای عدم صحت اعتقادش به فضل ما از اعطاء آن] مأیوس می‌‌شود و [برای تعلّق قلبش به خود آن نعمت و برای غفلت او از مُنعم و انقطاع او به سبب زوال نعمت بعد از انتزاع آن حالت شکر بر نعمت برای او باقی نمی‌‌ماند و] بسیار ناسپاس است

- ترجمه سلطانی

و اگر از سوی خود رحمتی به انسان بچشانیم سپس آن را از او نزع (سلب) کنیم همانا البتّه او نومید می‌شود و بسیار ناسپاس است

- ترجمه راستین

و اگر ما بشر را به نعمت و رحمتی برخوردار کنیم، سپس (چون کفران کرد) آن نعمت را از او بازگیریم او سخت به خوی نومیدی و کفران درافتد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُـولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ

و اگر بعد از ضرری که به او رسیده است نعمتی به او بچشانیم البتّه حتماً می‌‌گویند که بدی‌‌ها از من رفته است [برای اینکه نظرش مقصور بر صورت نعمت، غیر متجاوز به مُنعم و به غایت نعمت می‌‌باشد] که او البتّه شادمان و فخر فروش است

- ترجمه سلطانی

و اگر بعد از ضرری که به او رسیده است نعمتی به او بچشانیم البتّه حتماً می‌گویند که بدی‌ها از من رفته است که او البتّه شادمان و فخر فروش است

- ترجمه راستین

و اگر آدمی را به نعمتی پس از محنتی که به او رسیده باشد رسانیم (مغرور و غافل شود و) گوید که دیگر روزگار زحمت و رنج من سرآمده، سرگرم شادمانی و مفاخرت گردد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ

مگر کسانی که صبر کردند و اعمال صالح کردند آنان آمرزشی و اجری کبیر دارند

- ترجمه سلطانی

مگر کسانی که صبر کردند و اعمال صالح کردند آنان آمرزشی و اجری کبیر دارند

- ترجمه راستین

مگر آنان که دارای ملکه صبر و عمل صالحند که بر آنها آمرزش حق و اجری بزرگ است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَن يَقُـولُوا لَـوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ كَنزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ

پس شاید تو بعضی از آنچه که به تو [دربارهٔ فضیلت علی (ع) یا دربارهٔ ولایتش] وحی می‌‌شود را ترک کنی و سینه‌‌ات به خاطر آن تنگ شود [برای این] که می‌‌گویند [اگر صادق بود در اینکه بر او وحی نازل می‌‌شود یا در اینکه او دعایش را اجابت می‌‌کند] چرا بر او گنجی نازل نشده یا ملکی با او نیامده [تا به او کمک می‌‌کرد یا او را تصدیق می‌‌نمود] جز این نیست که تو بیم دهنده‌‌ای هستی [یعنی برای تو این ترک کردن به خاطر قول آنها و استهزاء آنان سزاوار نیست، برای اینکه شأن تو انذار است و قبول آنها و رّد آنان بر عهدهٔ تو نیست تا آنکه به خاطر رّد آنها شأنت را ترک کنی] و خداوند است که بر هر چیزی وکیل است [نه تو، و بر تو نیست جز آنچه که آن شأن تو است از انذار و تبلیغ آنچه که از سوی خداوند از آن نهی نشده‌‌ای]

- ترجمه سلطانی

پس شاید تو بعضی از آنچه را که به تو وحی می‌شود ترک کنی و سینه‌ات به خاطر آن تنگ شود که می‌گویند چرا بر او گنجی نازل نشده یا ملکی با او نیامده جز این نیست که تو بیم دهنده‌ای هستی و خداوند بر هر چیزی وکیل است

- ترجمه راستین

(ای رسول ما) مبادا بعض آیاتی را که به تو وحی شده (درباره کافران به ملاحظاتی) تبلیغ نکنی و از قول مخالفانت که می‌گویند (اگر این مرد پیغمبر است) چرا گنج و مالی ندارد و یا فرشته آسمان همراه او نیست دلتنگ شوی، که وظیفه تو تنها نصیحت و اندرز خلق است، و حاکم و نگهبان هر چیز خداست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ أَمْ يَقُـولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

یا می‌‌گویند آن را افتراء بسته است بگو پس ده سوره مثل آن مفتری (دروغ بافته شده) بیاورید و هر کس غیر از خداوند که می‌‌توانید [از شیاطین و جنّ که کاهنان آنها را می‌‌خوانند، و از کواکب و اصنام که مشرکین آنها را می‌‌خوانند، و از فصحائی که مردم گمان می‌‌کنند آنها قادر بر آوردن مثل آن هستند] را فراخوانید اگر راستگو می‌‌باشید [که او مفترى (بهتان زننده، افترا زننده) است]

- ترجمه سلطانی

یا می‌گویند آن را افتراء بسته است بگو پس ده سوره مثل آن مفتری (دروغ بافته شده) بیاورید و هر کس غیر از خداوند را که میتوانید فراخوانید اگر راستگو می‌باشید

- ترجمه راستین

آیا کافران می‌گویند این قرآن را خود او به هم بافته و به خدا نسبت می‌دهد؟! بگو: اگر راست می‌گویید شما هم با کمک همه فصحای عرب بدون وحی خدا ده سوره بربافته مانند این قرآن بیاورید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَن لَّا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ

پس اگر شما را اجابت نکردند پس بدانید جز این نیست که [قرآن] به علم (با اطلاع) خداوند نازل شده و اینکه خدایی جز او نیست [یعنی همانا کسانی که آنها را غیر از خداوند می‌‌خوانند از شیاطین و اصنام و کواکب، تصرّف و نه تسلّط بر چیزی ندارند و جز او کسی استحقاق عبودیّت ندارد] پس آیا شما مسلمان (تسلیم شده، مُنقاد خالص از ریب) هستید

- ترجمه سلطانی

پس اگر شما را اجابت نکردند پس بدانید جز این نیست که به علم خداوند نازل شده و اینکه خدایی جز او نیست پس آیا شما مسلمان (تسلیم شده) هستید

- ترجمه راستین

پس هرگاه کافران جواب شما را ندادند در این صورت بدانید که این کتاب به علم خدا نازل شده و دعوتش این است که هیچ خدایی جز آن ذات یکتای الهی نیست، پس آیا شما مردم تسلیم (حکم خدا و رسول) خواهید شد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لَا يُبْخَسُونَ

کسی که [با اعمال اسلامیّهٔ خود و ارتکاب صور اعمال حسنه و تحمّل مشقّت‌‌ها و انفاق اموال در حفظ اسلام و اِعلاء (بلند گردانیدن) آن] زندگانی دنیا و زینت آن را بخواهد برای آنها اعمالشان را در آن (دنیا) [و نه در آخرت] وفا (به تمامی دادن) می‌‌کنیم {چنانکه منافقین از اصحاب رسول (ص) و اظلال (دنباله‌‌روها) آنها از اتباع آنها تا روز قیامت انجام می‌‌دهند و همچنین کسانی که متاعب (رنج‌‌ها) شدیده را در تحصیل مسایل دینی برای غرض وصول به مناصب دنیوى تحمّل می‌‌کنند} و آنها در آن کم داده نمی‌‌شوند

- ترجمه سلطانی

کسی که زندگانی دنیا و زینت آن را بخواهد برای آنها اعمالشان را در آن وفا (به تمامی دادن) می‌کنیم و آنها در آن کم داده نمی‌شوند

- ترجمه راستین

کسانی که طالب تعیّش مادی و زینت دنیوی هستند ما مزد سعی آنها را در همین دنیا کاملا می‌دهیم و هیچ از اجر عملشان در دنیا کم نخواهد شد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ أُولَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ

آنان کسانی هستند که در آخرت جز آتش ندارند و آنچه که در آنجا ساخته‌‌اند تباه می‌‌شود و آنچه که عمل می‌‌کرده‌‌اند باطل است

- ترجمه سلطانی

آنان کسانی هستند که در آخرت جز آتش ندارند و آنچه که در آنجا ساخته‌اند تباه می‌شود و آنچه که عمل می‌کرده‌اند باطل است

- ترجمه راستین

ولی هم اینان هستند که دیگر در آخرت نصیبی جز آتش دوزخ ندارند و همه اعمالشان در راه دنیا (پس از مرگ) ضایع و باطل می‌گردد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ

آیا پس [کسی که در ادّعایش بیّنه‌‌ای ندارد و دنیا را می‌‌خواهد] مانند کسی است که بر بینّه‌‌ای از پروردگارش می‌‌باشد و گواهی از او در پی او می‌‌آید و قبل از او کتاب موسی [او را] به عنوان امام و رحمت [معرفی کرده] است، آنها به آن [یعنی به قرآن یا رسول (ص) یا علی (ع) یا آنچه که از ولایت علی (ع) نازل شده] ایمان می‌‌آورند و کسی از این احزاب که به او کفر بورزد پس وعده‌‌گاه او آتش است پس از آن [یعنی از قرآن یا شأن رسالت یا علی (ع) یا شأن ولایت علی (ع)] در شکّ مباش همانا آن، حقّ از پروردگارت است و لکن اکثر مردم ایمان نمی‌‌آورند

- ترجمه سلطانی

آیا پس مانند کسی است که بر بینّه‌ای از پروردگارش می‌باشد و گواهی از او در پی او می‌آید و قبل از او کتاب موسی (او را) به عنوان امام و رحمت (معرفی کرده) است، آنها به او ایمان می‌آورند و کسی از این احزاب که به او کفر بورزد پس وعده‌گاه او آتش است پس از آن در شکّ مباش همانا آن، حقّ از پروردگارت است و لکن اکثر مردم ایمان نمی‌آورند

- ترجمه راستین

آیا پیغمبری که از جانب خدا دلیلی روشن (مانند قرآن) دارد و گواهی صادق (مانند علی علیه السّلام) در پی اوست و به علاوه کتاب تورات موسی هم که پیشوا و رحمت حق بر خلق بود پیش از او بوده و اینان (از اهل کتاب) به آن ایمان دارند (به آمدن آن پیامبر بشارت داده، چنین پیامبری مانند آن کس است که این امتیازات را ندارد) ؟و هر کس از طوایف بشر به او کافر شود وعده گاهش البته آتش دوزخ است، پس در آن هیچ شک مدار که این حق و درست از سوی پروردگار توست و لیکن اکثر مردم (به آن) ایمان نمی‌آورند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أُولَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُـولُ الْأَشْهَادُ هَـؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِـمِينَ

و کیست ظالم‌‌تر از کسی که بر خداوند دروغی را افتراء می‌‌زند آنها بر پروردگارشان عرضه می‌‌شوند و شاهدان می‌‌گویند اینان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بسته‌‌اند هان لعنت خداوند بر ستمکاران {این آیه عامّ است دربارهٔ هر کسی که چیزی را ادّعاء کند و ادّعاء کند که آن از سوی خداوند است}

- ترجمه سلطانی

و کیست ظالم‌تر از کسی که بر خداوند دروغی را افتراء می‌زند آنها بر پروردگارشان عرضه می‌شوند و شاهدان می‌گویند اینان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بسته‌اند هان لعنت خداوند بر ستمکاران

- ترجمه راستین

و در جهان از آنهایی که به خدا نسبت دروغ دادند ستمکارتر کیست؟آنان بر خدای خود عرضه داشته شوند و گواهان (محشر) گویند: اینان هستند که بر خدای خود دروغ بستند، آگاه باشید که لعن خدا بر ستمکاران عالم است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ

کسانی که از راه خدا باز می‌‌دارند و می‌‌خواهند که آن کج باشد [یعنی آن را به کجی طلب می‌‌کنند یا آن را در حالی که کج شده است طلب می‌‌کنند یعنی اگر کج شده باشد آن را طلب می‌‌کنند نه وقتی که مستقیم باشد] و آنها در آخرت همان کافرانند

- ترجمه سلطانی

کسانی که از راه خدا باز میدارند و می‌خواهند که آن کج باشد و آنها در آخرت همان کافرانند

- ترجمه راستین

آن ستمکاران که (بندگان را) از راه خدا باز می‌دارند و سعی می‌کنند که راه حق را کج کنند (و خلق را به راه باطل کشند) و هم آنها که منکر قیامتند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ أُولَئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُوا يُبْصِرُونَ

آنان در زمین عاجز کننده نبوده‌‌اند و آنها غیر از خداوند اولیائی نداشته‌‌اند [تا آنان را از عقوبت خداوند حفظ کنند و آنچه که از امورشان فاسد شده است را اصلاح نمایند و کسانی را که آنها را اولیاء گمان می‌‌کنند از کسانی هستند که آنها را دون ولیّ امر (ع) نصب کرده‌‌اند، پس آنها از خودشان حفاظت نمی‌‌کنند و خودشان را اصلاح نمی‌‌کنند پس به دیگران چگونه است! پس حال اولیاء آنها که از اصنام و احبار و رهبان و رؤسایی که گمان می‌‌کنند آنها رؤسای دین هستند تولّی می‌‌جویند چگونه است؟] برای آنها عذاب مضاعف می‌‌شود استطاعت شنیدن [فضیلت علی (ع) را برای بغضشان به او (ع)] نداشتند و آنان نمی‌‌دیدند

- ترجمه سلطانی

آنان در زمین عاجز کننده نبوده‌اند و آنها غیر از خداوند اولیائی نداشته‌اند برای آنها عذاب مضاعف می‌شود استطاعت شنیدن نداشتند و آنان نمیدیدند

- ترجمه راستین

اینها هیچ قدرت و راه مفرّی در زمین (از قهر خدا) ندارند و جز خدا یار و مددکاری نخواهند یافت، عذابشان دو چندان شود، و هرگز گوششان هم در شنوایی (سخن راست) و چشمشان در بینایی (حق و حقیقت) به آنها مدد نتواند کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ أُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ

آنان کسانی هستند که به خودشان زیان رسانده‌‌اند و آنچه که افتراء می‌‌بستند [از آنچه که انتساب آن را به خداوند ادّعاء کردند از ادّعای خلافت و فتاوای باطل و ادّعای شفاعت آلهه و شفاعت کسانی که آنها را خلفاء رسول (ص) و رؤساء دین و شفیعان روز قیامت گمان می‌‌کردند] از آنها گم شد

- ترجمه سلطانی

آنان کسانی هستند که به خودشان زیان رسانده‌اند و آنچه که افتراء می‌بستند از آنها گم شد

- ترجمه راستین

همین مردم هستند که نفوس خود را سخت در زیان افکندند و هر دروغی که می‌بسته همه از دستشان برود و محو و نابود شود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ

ناگزیر آنها در آخرت زیانکارتر هستند [حیثی که بضاعتشان را به آنچه که عینی و نه اثری از آن باقی نمانده تبدیل کردند و گمان کردند که آن برترین عوضی است که آن را گرفته‌‌اند]

- ترجمه سلطانی

ناگزیر آنها در آخرت زیانکارتر هستند

- ترجمه راستین

ناگزیر در عالم آخرت زیانکارترین مردم آنها هستند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

همانا کسانی که [با ایمان عامّ با بیعت عامّهٔ نبویّه یا با ایمان خاصّ با بیعت خاصّهٔ ولویّه و دخول ایمان در قلوبشان] ایمان آورده‌‌اند و [بعد از ایمان عامّ با دخول در ایمان خاصّ یا عمل به شرایط ایمان خاصّ از آنچه که در میثاق و بیعت ولویّه از آنها اخذ شده] اعمال صالح کردند [زیرا اصل صالحات همان ولایت است و عمل صالح نمی‌‌باشد مگر با قبول ولایت و دخول ایمان در قلب] و با خشوع به ربّشان [یعنی ربّ مضافشان، همان ولیّ که با بیعت خاصّهٔ ولویّ با او بیعت کرده‌‌اند] اطمینان کردندآنان اصحاب جنّت هستند، آنها در آن جاودانه‌‌اند

- ترجمه سلطانی

همانا کسانی که ایمان آورده‌اند و اعمال صالح کردند و با خشوع به ربّشان اطمینان کردند آنان اصحاب جنّت هستند، آنها در آن جاودانه‌اند

- ترجمه راستین

اما آنان که به خدا ایمان آورده و به اعمال صالح پرداختند و به درگاه خدای خود خاضع و خاشع گردیدند آنها البته اهل بهشت جاویدند که در آن بهشت متنعّم ابدی خواهند بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَى وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

مَثَل فریقین (دو گروه) [بازدارنده از راه خدا و مؤمنین به او] مانند کور [که راهش را و هلاکتگاه‌‌های راهش را نمی‌‌بیند] و کر [که او از صوت آنچه که آن مقصود از آن است را نمی‌‌شنود]، و بینا و شنوا است، آیا در مَثل مساوی می‌‌شوند؟ آیا پس توجّه نمی‌‌کنید؟

- ترجمه سلطانی

مَثَل فریقین (دو گروه) مانند کور و کر، و بینا و شنوا است، آیا در مَثل مساوی می‌شوند؟ آیا پس توجّه نمی‌کنید؟

- ترجمه راستین

حال این دو گروه (کفر و ایمان) در مثل به شخص کور و کر و شخص شنوا و بینا مانند است، آیا حال این هر دو شخص یکسان است؟! پس چرا متذکر نمی‌شوید؟!

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ

و همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم، که من برای شما انذار کنندهٔ آشکاری هستم

- ترجمه سلطانی

و همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم، که من برای شما انذار کنندهٔ آشکاری هستم

- ترجمه راستین

و به حقیقت ما نوح را به سوی قومش به رسالت فرستادیم (او قومش را گفت) که من با بیان روشن برای نصیحت و هشدار شما آمدم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ أَن لَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ

که جز خداوند را بندگی نکنید که من از عذاب روزی دردآور بر شما می‌‌ترسم

- ترجمه سلطانی

که جز خداوند را بندگی نکنید که من از عذاب روز دردآور بر شما می‌ترسم

- ترجمه راستین

که غیر خدای یکتا کسی را نپرستید، که من از عذاب روز سخت و دردناک قیامت بر شما می‌ترسم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ

پس رؤسایی از قوم او که کفر ورزیده بودند گفتند: که ما تو را جز بشری مثل خود نمی‌‌بینیم و ما پیروان تو را جز کسانی که آنها اراذل ما هستند که دارای رأی (اعتقاد) بدوی هستند نمی‌‌بینیم و فضلی (برتریی) برای شما نسبت به خود نمی‌‌بینیم بلکه [در دعوی رسالت و تصدیق آنها تو را] شما را دروغگو می‌‌پنداریم

- ترجمه سلطانی

پس رؤسایی از قوم او که کفر ورزیده بودند گفتند که ما تو را جز بشری مثل خود نمی‌بینیم و ما پیروان تو را جز کسانی که آنها اراذل ما هستند که دارای رأی (اعتقاد) بدوی هستند نمی‌بینیم و فضلی (برتریی) برای شما نسبت به خود نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم

- ترجمه راستین

سران کافران قومش پاسخ دادند که ما تو را مانند خود بشری بیشتر نمی‌دانیم و در بادی نظر، آنان که پیرو تواند اشخاصی پست و بی‌قدر بیش نیستند و ما هیچ‌گونه مزیتی برای شما نسبت به خود نمی‌بینیم، بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ قَالَ يَاقَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ

گفت ای قوم من، آیا رأی (اعتقاد) دارید [به من خبر دهید] اگر بر بیّنه‌‌ای از پروردگارم باشم و به من رحمتی از نزد خودش داده که بر شما نادیدنی می‌‌باشد {بیّنه همان نبوّت است همانگونه که زُبُر همان ولایت است و اطلاق آن بر رسالت و احکام آن و بر معجزهٔ مبیّنه برای صدق دعوی و بر کتاب آسمانی برای صورت نبوّت بودن آنها و ظهور آن است، و رحمت همان ولایت است و نبوّت و توابع آن صورت رحمت هستند} آیا شما را به آن الزام کنم و (حال آنکه) شما به آن اکراه دارید

- ترجمه سلطانی

گفت ای قوم من، آیا رأی (اعتقاد) دارید (به من خبر دهید) اگر بر بیّنه‌ای از پروردگارم باشم و به من رحمتی از نزد خودش داده که بر شما نادیدنی می‌باشد آیا شما را به آن الزام کنم و (حال آنکه) شما به آن اکراه دارید

- ترجمه راستین

نوح قومش را پاسخ داد که ای قوم، شما چه می‌گویید، اگر مرا دلیل روشن و رحمت مخصوص از جانب پروردگار عطا شده باشد ولی حقیقت حال بر شما پوشیده مانده باشد آیا (جهالت نیست که) ما شما را (به رحمت و سعادت) اجبار کنیم با آنکه شما تنفّر اظهار می‌کنید؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٩ وَيَاقَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُم مُّلَاقُو رَبِّهِمْ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ

و ای قوم من، بابت آن از شما مالی درخواست نمی‌‌کنم که اجر من جز بر خداوند نیست و [اگر ازدراء (خوار شمردن) مؤمنین در چشمان شما سببی برای توهین به من و مانعی از اتّباع شما از من می‌‌باشد پس امر آنها نزد من نیست و] من طرد کنندهٔ کسانی که ایمان آورده‌‌اند نیستم زیرا آنها [با ملاقات خلیفهٔ او و مظهر او و با ملاقات ملکوت ربّ مضافشان در دنیا و آخرت] ملاقات کنندهٔ پروردگارشان هستند و لکن من شما را قومی می‌‌بینم که جهالت (نادانی) می‌‌ورزید

- ترجمه سلطانی

و ای قوم من، بابت آن از شما مالی درخواست نمی‌کنم که اجر من جز بر خداوند نیست و من طرد کنندهٔ کسانی که ایمان آورده‌اند نیستم زیرا آنها ملاقات کنندهٔ پروردگارشان هستند و لکن من شما را قومی می‌بینم که جهالت (نادانی) می‌ورزید

- ترجمه راستین

ای قوم، من از شما در عوض هدایت ملک و مالی نمی‌خواهم، اجر من تنها بر خداست و من هرگز آن مردم با ایمان را از خود دور نمی‌کنم، که آنها به شرف ملاقات خدا می‌رسند، ولی به نظر من شما خود مردم نادانی هستید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٠ وَيَاقَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

و ای قوم من، چه کسی از خداوند به من نصرت (یاری) می‌‌دهد اگر آنها را طرد کنم [یعنی اینکه ایمان آنها به مشیّت الله است و طرد (راندن) آنها اجازه داده نمی‌‌شود مگر به مشیّت الله و اگر آنها را به هوای خود یا به اهویهٔ شما طرد کنم سخط خداوند بر من است و چه کسی مرا از سخط او یاری می‌‌نماید؟] آیا پس متذکّر نمی‌‌شوید؟ [تا از من طرد کردن آنها را مسئلت نکنید]

- ترجمه سلطانی

و ای قوم من، چه کسی از خداوند به من نصرت (یاری) می‌دهد اگر آنها را طرد کنم آیا پس متذکّر نمی‌شوید؟

- ترجمه راستین

و ای قوم، اگر من آن مردم (پاک خداپرست) را از خود برانم (و خدا از من برنجد) به مدد که از خشم خدا نجات یابم؟آیا پند نمی‌گیرید؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣١ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّـمِنَ الظَّالِـمِينَ

و به شما نمی‌‌گویم که خزاین خداوند نزد من است و غیب را نمی‌‌دانم و نمی‌‌گویم که من ملک هستم و نمی‌‌گویم که کسانی که چشمان شما آنها را خوار می‌‌بینند خداوند هرگز به آنها خیری نخواهد داد خداوند به آنچه که در نفس‌‌های آنها است داناتر است که آنوقت من البتّه از ظالمان خواهم بود

- ترجمه سلطانی

و به شما نمی‌گویم که خزاین خداوند نزد من است و غیب را نمی‌دانم و نمی‌گویم که من ملک هستم و نمی‌گویم که کسانی که چشمان شما آنها را خوار می‌بینند خداوند هرگز به آنها خیری نخواهد داد خداوند به آنچه که در نفس‌های آنها است داناتر است که آنوقت من البتّه از ظالمان خواهم بود

- ترجمه راستین

من شما را نمی‌گویم که خزائن خدا نزد من است و نه مدعیم که از علم غیب حق آگاهم و نه دعوی کنم که فرشته آسمانم و هرگز مؤمنان پاکی را که به چشم شما خوارند نخواهم گفت که خدا آنها را هیچ خیری نرساند، که خدا بر دلهای با اخلاص آنها داناتر است که (آنها را عزیز و گرامی داشته و) اگر من آنها را خوار شمارم از ستمکاران عالم به شمار باشم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٢ قَالُوا يَانُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

[بعد از عجزشان از محاجّه (حجّت آوردن) کردن] گفتند: ای نوح با ما جدال نموده‌‌ای و در جدال با ما زیاده‌‌روی کرده‌‌ای [و ما را با جدال کردنت خسته کرده‌‌ای و به ما وعدهٔ عذاب از پروردگارت را می‌‌دهی] پس اگر از راستگویان می‌‌باشی آنچه را که به ما وعده می‌‌دهی نزد ما بیاور [زیرا جدال تو در ما نفع نمی‌‌رساند]

- ترجمه سلطانی

گفتند ای نوح با ما جدال نموده‌ای و در جدال با ما زیاده‌روی کرده‌ای پس اگر از راستگویان می‌باشی آنچه را که به ما وعده می‌دهی نزد ما بیاور

- ترجمه راستین

قوم گفتند: ای نوح، تو با ما جدل و گفتگوی بسیار کردی، اکنون اگر راست می‌گویی بر ما عذابی که وعده می‌دهی بیار.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٣ قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُم بِهِ اللَّهُ إِن شَاءَ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ

[نوح] گفت: [من قادر به آوردن عذاب و وعدۀ او نیستم و نسبت دادن آن به من جز از جهل شما نیست] جز این نیست که خداوند اگر بخواهد آن را نزد شما می‌‌آورد [نه غیر او] و شما عاجز کننده نیستید [پس بر تحدّی (مبارز طلبی) تجرّی (جرأت طلبی) نکنید]

- ترجمه سلطانی

گفت جز این نیست که خداوند اگر بخواهد آن را نزد شما می‌آورد و شما عاجز کننده نیستید

- ترجمه راستین

نوح گفت: آن وعده را اگر خدا خواهد به شما می‌رساند و هیچ از آن مفرّی ندارید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٤ وَلَا يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

اگر بخواهم به شما اندرز دهم اگر خداوند خواسته باشد که اغوایتان کند اندرز من به شما نفع نمی‌‌رساند او پروردگار شما است و نزد او بازگردانده می‌‌شوید

- ترجمه سلطانی

اگر بخواهم به شما اندرز دهم اگر خداوند خواسته باشد که اغوایتان کند اندرز من به شما نفع نمی‌رساند او پروردگار شما است و نزد او بازگردانده می‌شوید

- ترجمه راستین

و اگر بخواهم شما را پند دهم دیگر پند و نصایح من سود نکند اگر خدا خواهد که شما را گمراه کند (یعنی پس از اتمام حجت به تعلیمات رسالت به حال گمراهی خود واگذارد) ، او خدای شماست و به سوی او بازگردانده می‌شوید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٥ أَمْ يَقُـولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَا بَرِيءٌ مِّمَّا تُجْرِمُونَ

[خداوند به نوح (ع) فرمود] یا می‌‌گویند آن را افتراء بسته است، بگو اگر آن را افتراء بسته باشم پس گناه من بر من است و من از آنچه که جرم می‌‌کنید مبرّی هستم

- ترجمه سلطانی

یا می‌گویند آن را افتراء بسته است بگو اگر آن را افتراء بسته باشم پس گناه من بر من است و من از آنچه که جرم می‌کنید مبرّی هستم

- ترجمه راستین

آیا باز خواهند گفت که او از پیش خود این سخنان (قرآن) را فرا بافته؟بگو: اگر چنین باشد عقوبت آن گناه بر من است (نه بر شما) و من از (کفر و) گناه شما بیزارم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٦ وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلَّا مَن قَدْ آمَنَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ

و به نوح وحی شد که هرگز از قوم تو جز کسانی که [تا کنون] ایمان آورده‌‌اند ایمان نخواهند آورد [پس یاری فرما، خداوند فرمود: خودت را در شدّت حزن و ضیق (تنگی) غم واقع مدار] و به آنچه که انجام می‌‌دهند اندوهگین مباش

- ترجمه سلطانی

و به نوح وحی شد که هرگز از قوم تو جز کسانی که (تا کنون) ایمان آورده‌اند ایمان نخواهند آورد پس به آنچه که انجام می‌دهند اندوهگین مباش

- ترجمه راستین

و به نوح وحی شد که جز همین عده که ایمان آورده‌اند دیگر ابدا هیچ کس از قومت ایمان نخواهد آورد، پس تو بر کفر و عصیان این مردم لجوج محزون مباش.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٧ وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ

و کشتی را در برابر دیدگان (در محضر و در محل دید) ما و وحی (تعلیم) ما بساز {آن را در محضر من انجام بده تا امری باشد که به آن اهتمام است} و با من دربارهٔ کسانی که ستم کرده‌‌اند گفتگو مکن که آنان حتماً [محکوم به] غرق شده هستند

- ترجمه سلطانی

و کشتی را در برابر دیدگان (در محضر) ما و وحی (تعلیم) ما بساز، و با من دربارهٔ کسانی که ستم کرده‌اند گفتگو مکن که آنان حتماً غرق شده هستند

- ترجمه راستین

و به ساختن کشتی در حضور و مشاهده ما و به دستور ما مشغول شو و درباره ستمکاران که البته باید غرق شوند دیگر با من سخن مگوی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٨ وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ

و کشتی را می‌‌ساخت و هر بار که رؤسای قوم او بر او می‌‌گذشتند او را در آن باره مسخره می‌‌کردند، گفت اگر شما ما را مسخره کنید پس ما هم شما را مسخره می‌‌کنیم همانطوری که مسخره می‌‌کنید

- ترجمه سلطانی

و کشتی را می‌ساخت و هر بار که رؤسای قوم او بر او می‌گذشتند او را در آن باره مسخره می‌کردند، گفت اگر شما ما را مسخره کنید پس ما هم شما را مسخره می‌کنیم همانطوری که مسخره می‌کنید

- ترجمه راستین

و نوح به ساختن کشتی پرداخت و هرگاه گروهی از قومش بر او می‌گذشتند وی را مسخره و استهزاء می‌کردند و نوح در جواب آنها می‌گفت: اگر (امروز) شما ما را مسخره می‌کنید ما هم (روزی) شما را مسخره کنیم همان‌گونه که شما مسخره می‌کنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٩ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ

و بزودی خواهید دانست که عذاب به چه کسی می‌‌آید که او را خوار می‌‌کند و عذاب مقیم بر او فرود می‌‌آید

- ترجمه سلطانی

و بزودی خواهید دانست که عذاب به چه کسی می‌آید که او را خوار می‌کند و عذاب مقیم بر او فرود می‌آید

- ترجمه راستین

و به زودی معلوم شما شود که کدام یک به عذاب ذلت و خواری گرفتار و عذاب دائم خدا را مستوجب خواهد شد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٠ حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ

تا آنوقت که امر ما آمد و تنور جوشید گفتیم از هر جفت دو تا و اهلت را در آن سوار کن جز کسی که سخن بر (زیان) او سابق شد و کسی که ایمان آورد، و با او ایمان نیاوردند مگر اندکی

- ترجمه سلطانی

تا آنوقت که امر ما آمد و تنور جوشید گفتیم از هر جفت دو تا و اهلت را در آن سوار کن جز کسی که سخن بر (زیان) او سابق شد و کسی که ایمان آورد، و با او ایمان نیاوردند مگر اندکی

- ترجمه راستین

(نوح به ساختن کشتی و قوم به تمسخر پرداختند) تا وقتی که فرمان (قهر) ما فرا رسید و از تنور آتش آب بجوشید، در آن هنگام به نوح خطاب کردیم که از هر جفت حیوان دو فرد (نر و ماده) با جمیع خانواده‌ات-جز آن (پسرت کنعان و زنت) که وعده هلاکش در علم ازلی گذشته-و هر که ایمان آورده همه را در کشتی سوار کن (که از غرقاب برهند) . و گرویدگان به نوح عده قلیلی بیش نبودند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤١ وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ

و گفت در آن سوار شوید [در حالی که می‌‌گویید] به اسم الله، [و هنگام] جاری شدن آن و [هنگام] کناره گرفتن آن، همانا پروردگار من البتّه بسیار آمرزنده و مهربان است [و کسی که به اسم او مبادرت کند مغفرت او و رحمت او، او را درک می‌‌کند]

- ترجمه سلطانی

و گفت در آن سوار شوید، جاری شدن آن و کناره گرفتن آن به اسم الله است همانا پروردگار من البتّه بسیار آمرزنده و مهربان است

- ترجمه راستین

و نوح دستور داد که شما مؤمنان به کشتی در آیید تا به نام خدا کشتی هم روان شود و هم به ساحل نجات رسد، که خدای من البته بسیار آمرزنده و مهربان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٢ وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَابُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلَا تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ

و این آنها را در موجی مانند کوه می‌‌بَرد و نوح به پسرش و (در حالی که) در گوشه‌‌ای بود نداء داد: ای پسرکم با ما سوار شو و با کافران مباش

- ترجمه سلطانی

و این آنها را در موجی مانند کوه می‌بَرد و نوح به پسرش و (در حالی که) در گوشه‌ای بود نداء داد: ای پسرکم با ما سوار شو و با کافران مباش

- ترجمه راستین

و آن کشتی آنان را در میان امواجی مانند کوه گردش می‌داد که در آن حال نوح فرزندش را که به کناری رفته بود ندا کرد که ای پسر، تو هم با ما بدین کشتی درآی و با کافران همراه مباش.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٣ قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ

گفت بزودی به کوهی که مرا از آب [در امان] نگهدارد جای خواهم گرفت، گفت امروز نگهدارنده‌‌ای در برابر امر خداوند نیست مگر کسی که [شأن او رحمت می‌‌باشد و او خدای تعالی یا خلیفهٔ او است به او] رحم کند و موج بین آن دو حائل شد و از غرق شدگان گشت

- ترجمه سلطانی

گفت بزودی به کوهی که مرا از آب (در امان) نگهدارد جای خواهم گرفت، گفت امروز نگهدارنده‌ای در برابر امر خداوند نیست مگر کسی که (شأن او رحمت می‌باشد) رحم کند و موج بین آن دو حائل شد و از غرق شدگان گشت

- ترجمه راستین

آن پسر (نادان نااهل) پدر را پاسخ داد که من به زودی بر فراز کوهی روم که از خطر آبم نگه دارد، نوح گفت: امروز هیچ کس را از (قهر) خدا جز لطف او پناه نیست. و موج میان آنها جدایی افکند و پسر با کافران به دریا غرق شد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٤ وَقِيلَ يَاأَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَاسَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِـمِينَ

و گفته شد ای زمین آب خود را فرو ببَر و ای آسمان باز ایست و آب فرو شد و امر قضاء (انجام) شد و بر [کوه] جودی ایستاد و به گروه ظالم گفته شد که دور باشید

- ترجمه سلطانی

و گفته شد ای زمین آب خود را فرو ببَر و ای آسمان باز ایست و آب فرو شد و امر قضاء (انجام) شد و بر (کوه) جودی ایستاد و به گروه ظالم گفته شد که دور باشید

- ترجمه راستین

و به زمین خطاب شد که ای زمین، فورا آب خود را فرو بر، و به آسمان امر شد که باران را قطع کن، و آب (به یک لحظه) خشک شد و حکم (قهر الهی) انجام یافت و کشتی بر کوه جودی قرار گرفت، و فرمان هلاک ستمکاران در رسید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٥ وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ

و نوح به پروردگارش نداء داد پس گفت: ای پروردگار من، همانا پسرم از خاندان من است و همانا وعدهٔ تو [به اهلاک کسی که داخل کشتی نشود و نجات دادن اهل من] حقّ است و تو محکمترین حکم کنندگان هستی

- ترجمه سلطانی

و نوح به پروردگارش نداء داد پس گفت ای پروردگار من، همانا پسرم از خاندان من است و همانا وعدهٔ تو حقّ است و تو محکمترین حکم کنندگان هستی

- ترجمه راستین

و نوح به درگاه خدا عرض کرد: بار پروردگارا، فرزند من از اهل بیت من است (که وعده لطف و نجات به آنها دادی) و وعده تو هم حتمی است و قادرترین حکمفرمایانی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٦ قَالَ يَانُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِـحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ

گفت: ای نوح همانا او از اهل تو نیست که او عملی غیر صالح است پس آنچه را که به آن علم نداری [حقیقت مسؤل (سؤال شدهٔ) خود را نشناخته‌‌ای] از من سؤال (درخواست) مکن، من به تو پند می‌‌دهم که از جاهلان نباشی [حیثی که آنچه را که نمی‌‌دانند درخواست می‌‌کنند]

- ترجمه سلطانی

گفت: ای نوح همانا او از اهل تو نیست که او عملی غیر صالح است پس آنچه را که به آن علم نداری از من سؤال (درخواست) مکن، من به تو پند می‌دهم که از جاهلان نباشی

- ترجمه راستین

خدا خطاب کرد که ای نوح، فرزند تو هرگز با تو اهلیت ندارد، زیرا او را عمل بسیار ناشایسته است، پس تو از من تقاضای امری که هیچ از حال آن آگه نیستی مکن، من تو را پند می‌دهم که از مردم جاهل مباش.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٧ قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ

گفت: پروردگارا همانا به تو پناه می‌‌برم از اینکه آنچه را که به آن علم ندارم از تو درخواست کنم و اگر مرا نیامرزی و به من رحم نکنی از زیانکاران باشم

- ترجمه سلطانی

گفت: پروردگارا همانا به تو پناه می‌برم از اینکه آنچه را که به آن علم ندارم از تو درخواست کنم و اگر مرا نیامرزی و به من رحم نکنی از زیانکاران باشم

- ترجمه راستین

نوح عرض کرد: بار الها، من پناه می‌برم به تو که دیگر چیزی که نمی‌دانم از تو تقاضا کنم، و اگر گناه مرا نبخشی و بر من ترحم نفرمایی من از زیانکاران عالم خواهم بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٨ قِيلَ يَانُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِّنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ

گفته شد: ای نوح فرود آی با سلامی (سلامتی) از ما و با برکاتی بر تو و بر امّت‌‌هایی از کسانی که با تو [در کشتی] هستند و امّت‌‌هایی [از کسانی که با تو هستند یا از کسانی که متولّد می‌‌شوند از کسانی که با تو هستند] که بزودی آنها را متنعّم خواهیم ساخت که پس از این از ما عذابی دردناک آنها را لمس می‌‌کند

- ترجمه سلطانی

گفته شد ای نوح فرود آی با سلامی از ما و با برکاتی بر تو و بر امّت‌هایی از کسانی که با تو هستند و امّتهایی که بزودی آنها را متنعّم خواهیم ساخت که پس از این از ما عذابی دردناک آنها را لمس می‌کند

- ترجمه راستین

و خطاب شد که ای نوح، از کشتی فرود آی که سلام ما و برکات و رحمت ما بر تو و بر آن امم و قبایلی که همیشه (در خداپرستی) با تواند اختصاص یافته، و امتهایی دیگر هستند که (خودسر و ستمگر شوند و) ما به آنها بهره‌ای (از دنیا) دهیم سپس عذابی سخت (در قیامت) از ما به آنان خواهد رسید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٩ تِلْكَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلَا قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ

این (قصص) از اخبار غیبی است که آنها را به تو وحی می‌‌کنیم تو و نه قوم تو قبل از این آنها را نمی‌‌دانستید، پس صبر کن همانا عاقبت [حسن، نیک] برای پرهیزکاران [از جَزع (فغان) و تسرّع (شتاب ورزیدن) در دعاء] است

- ترجمه سلطانی

این از اخبار غیبی است که آنها را به تو وحی می‌کنیم تو و نه قوم تو قبل از این آنها را نمی‌دانستید، پس صبر کن همانا عاقبت (حسن) برای پرهیزکاران است

- ترجمه راستین

این (حکایت نوح) از اخبار غیب است که به تو وحی می‌کنیم و پیش از آنکه ما به تو وحی کنیم تو و قومت هیچ از آن آگاه نبودید، پس تو در طاعت حق راه صبر پیش گیر که عاقبت نیکو اهل تقوا راست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٠ وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَاقَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ

و ما به [قوم] عاد برادرشان هود را فرستادیم گفت ای قوم من، خدای را بندگی کنید غیر او شما خدائی ندارید که شما [در نسبت خدایی دادن به اصنام و قرار دادن آنها به عنوان شرکای خداوند و شفیعان شما نزد او] جز افتراء زننده نیستید

- ترجمه سلطانی

و ما به (قوم) عاد برادرشان هود را فرستادیم گفت ای قوم من، خدای را بندگی کنید غیر او شما خدائی ندارید که شما جز افتراء زننده نیستید

- ترجمه راستین

و ما برای (هدایت) قوم عاد برادرشان (یعنی مردی از طایفه آنها) هود را فرستادیم، گفت که ای مردم، خدای یکتا را پرستش کنید که جز او شما را خدایی نیست و شما (در گفتاری که از بتان و خدایان باطل به میان آورده‌اید بدانید که) افترا زننده‌ای بیش نیستید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥١ يَاقَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلَا تَعْقِلُونَ

ای قوم من، برای آن از شما مزدی درخواست نمی‌‌کنم که اجر من جز بر کسی که مرا آفریده نیست آیا پس تعقّل نمی‌‌کنید؟

- ترجمه سلطانی

ای قوم من، برای آن از شما مزدی درخواست نمی‌کنم که اجر من جز بر کسی که مرا آفریده نیست آیا پس تعقّل نمی‌کنید؟

- ترجمه راستین

ای قوم، من از شما مزد رسالت نمی‌خواهم، اجر من جز بر خدا که مرا آفریده، نیست، آیا فکر و عقل را کار نمی‌بندید؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٢ وَيَاقَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ

و ای قوم من، از پروردگارتان طلب آمرزش کنید سپس به سوی او توبه کنید (برگردید) که آسمان را بر شما با بارش زیاد بفرستد و [پی در پی] قوّتی را به قوّت شما بیفزاید و (در حالی که) مجرم [هستید] روی گردان نشوید

- ترجمه سلطانی

و ای قوم من، از پروردگارتان طلب آمرزش کنید سپس به سوی او توبه کنید (برگردید) که آسمان را بر شما با بارش زیاد بفرستد و (پی در پی) قوّتی را به قوّت شما بیفزاید و (در حالی که) مجرم (هستید) روی گردان نشوید

- ترجمه راستین

و ای قوم، از خدای خود آمرزش طلبید و به درگاه او توبه کنید تا از آسمان بر شما رحمت فراوان نازل گرداند و بر قوت و توانایی شما بیفزاید، و زنهار به نابکاری و عصیان روی مگردانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٣ قَالُوا يَاهُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ

[از جهت عناد] گفتند: ای هود بیّنه‌‌ای [دالّ بر صدق خود] نزد ما نیاورده‌‌ای و ما به خاطر قول تو خدایان خود را ترک کننده نیستیم و ما به تو ایمان آورنده نیستیم

- ترجمه سلطانی

گفتند ای هود بیّنه‌ای نزد ما نیاورده‌ای و ما به خاطر قول تو خدایان خود را ترک کننده نیستیم و ما به تو ایمان آورنده نیستیم

- ترجمه راستین

قوم هود وی را پاسخ دادند که ای هود، تو برای ما دلیلی (روشن بر دعوی رسالت خود) نیاوردی و ما هرگز از خدایان خود به مجرد حرف تو دست نمی‌کشیم و ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٤ إِن نَّقُولُ إِلَّا اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُـوءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ

جز این نمی‌‌گوییم که بعضی از خدایان ما به تو آسیب رسانده‌‌اند [و مجنون شده‌‌ای]، [هود] گفت: همانا من خداوند را شاهد می‌‌گیرم و شهادت دهید که من از آنچه که شرک می‌‌ورزید تبرّی می‌‌جویم

- ترجمه سلطانی

جز این نمی‌گوییم که بعضی از خدایان ما به تو آسیب رسانده‌اند گفت همانا من خداوند را شاهد می‌گیرم و شهادت دهید که من از آنچه که شرک می‌ورزید تبرّی می‌جویم

- ترجمه راستین

تنها چیزی که (درباره تو) می‌گوییم این است که برخی از خدایان ما تو را آسیب جنون رسانیده است. هود به آنها گفت: من خدا را گواه می‌گیرم و شما هم گواه باشید که من از خدایانی که غیر خدای یکتا می‌پرستید بیزارم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٥ مِن دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ

غیر از او، پس جمیعاً به من کید کنید سپس به من مهلت ندهید

- ترجمه سلطانی

غیر از او، پس جمیعاً به من کید کنید سپس به من مهلت ندهید

- ترجمه راستین

شما هم هر فکر و تدبیری در کار من دارید بیندیشید و هیچ مهلتم ندهید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٦ إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم مَّا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ

همانا من بر الله پروردگارم و پروردگار شما توکّل کردم، جنبنده‌‌ای نیست مگر که او وی را به ناصیه‌‌اش (موی پیشانیش) گیرنده است همانا پروردگار من بر راه مستقیم است

- ترجمه سلطانی

همانا من بر الله پروردگارم و پروردگار شما توکّل کردم، جنبنده‌ای نیست مگر که او وی را به ناصیه‌اش (موی پیشانیش) گیرنده است همانا پروردگار من بر راه مستقیم است

- ترجمه راستین

من بر خدا که پروردگار من و شماست توکل کرده‌ام، که زمامن اختیار هر جنبنده‌ای به دست اوست و البته پروردگار من (در کار بندگان) به راه راست است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٧ فَإِن تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّونَهُ شَيْئًا إِنَّ رَبِّي عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ

پس اگر روی بگردانید پس همانا آنچه که به آن [از انذار به عذاب دائمی و عذاب دنیویّ] نزد شما فرستاده شده‌‌ام را به شما رساندم [و شما را نصیحت کردم و حجّت را بر شما تمام نمودم] و پروردگارم [بعد از اهلاک شما با عذاب منذر به آن] قومی دیگر را جانشین شما می‌‌کند و [با روی گردانیدنتان و هلاک شدنتان با عذاب] چیزی به او ضرر نمی‌‌رسانید همانا پروردگار من بر هر چیزی نگهبان است [پس نوع انسان و جملهٔ خلقش را با جانشین کردن امثال موجودین بعد از هلاکت آنها حفظ می‌‌کند]

- ترجمه سلطانی

پس اگر روی بگردانید پس همانا آنچه که به آن نزد شما فرستاده شده‌ام را به شما رساندم و پروردگارم قومی دیگر را جانشین شما می‌کند و چیزی به او ضرر نمی‌رسانید همانا پروردگار من بر هر چیزی نگهبان است

- ترجمه راستین

پس اگر شما روی بگردانید من به وظیفه خود که ابلاغ رسالت (و اتمام حجت) بر شماست قیام کردم، و خدای من قومی دیگر را جانشین شما خواهد کرد و به او هیچ ضرری نتوانید رسانید، که پروردگار من بر هر چیز نگهبان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٨ وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَنَجَّيْنَاهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ

و چون امر ما [به اهلاک این قوم] آمد هود و کسانی که با او ایمان آورده بودند را [برای استحقاق رحمت آنها به سبب ایمانشان] با رحمتی از خود [بر آنها] نجات دادیم و آنها را از عذابی سخت نجات دادیم

- ترجمه سلطانی

و چون امر ما آمد هود و کسانی که با او ایمان آورده بودند را با رحمتی از خود نجات دادیم و آنها را از عذابی سخت نجات دادیم

- ترجمه راستین

و چون فرمان (قهر) ما (به هلاکت قوم) در رسید ما به فضل و رحمت خود هود و کسانی را که با او ایمان آوردند نجات بخشیدیم و آنها را از عذاب بسیار سختی ایمن ساختیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٩ وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ

و این [قوم] عاد [که با کفرانشان به هود (ع) و معجزات او] آیات پروردگارشان را انکار کردند [پس مانند این است که آنها جمیع این آیات را جحد (نفی با انکار) کرده‌‌اند] و [با عصیان از هود (ع)] از رسولانش عصیان کردند و [با عصیان از رسولان زمانشان و بلادشان] از امر هر زورگوی ستیزه‌‌جو پیروی کردند

- ترجمه سلطانی

و این (قوم) عاد آیات پروردگارشان را انکار کردند و از رسولانش عصیان کردند و از امر هر زورگوی ستیزه‌جو پیروی کردند

- ترجمه راستین

و همین قوم عاد (امت هود) هستند که آیات خدا را انکار و پیغمبران او را نافرمانی کردند و پیرو امر هر شخصی جبار و عنودی شدند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٠ وَأُتْبِعُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا إِنَّ عَادًا كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ

و در این دنیا و در روز قیامت لعنتی به دنبال آنان است آگاه باشید که عاد به پروردگار [مضاف]شان [که همان هود (ع) است سپس به پروردگار مطلقشان] کفر ورزیدند، هان دوری باد بر عاد، قوم هود!

- ترجمه سلطانی

و در این دنیا و در روز قیامت لعنتی به دنبال آنان است آگاه باشید که عاد به پروردگارشان کفر ورزیدند، هان دوری باد بر عاد، قوم هود!

- ترجمه راستین

و آنها به لعن خدا هم در حیات دنیا و هم در قیامت گرفتار گردیدند، آگاه باشید که قوم عاد به خدای خود کافر شدند، بدانید که قوم عاد، امت هود از رحمت خدا دورند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦١ وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِـحًا قَالَ يَاقَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ

و برادرشان صالح را به سوی [قوم] ثمود [فرستادیم] گفت: ای قوم من، خداوند را بندگی کنید غیر از او خدایی ندارید او شما را از زمین پدید آورد و شما را در آن جای داد پس از او آمرزش بخواهید سپس به او توبه کنید (بر‌‌گردید) همانا پروردگار من قریب (نزدیک) و اجابت کننده است

- ترجمه سلطانی

و برادرشان صالح را به سوی (قوم) ثمود (فرستادیم) گفت: ای قوم من، خداوند را بندگی کنید غیر از او خدایی ندارید او شما را از زمین پدید آورد و شما را در آن جای داد پس از او آمرزش بخواهید سپس به او توبه کنید (بر‌گردید) همانا پروردگار من قریب (نزدیک) و اجابت کننده است

- ترجمه راستین

و باز ما به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را به رسالت فرستادیم، صالح به قوم خود گفت: ای قوم، خدای یگانه را که شما را جز او خدایی نیست پرستش کنید، او خدایی است که شما را از زمین بیافرید و برای عمارت و آباد ساختن آن برگماشت، پس شما از خدای خود آمرزش طلبید و به درگاه او توبه کنید که البته خدای من (به همه) نزدیک است و شنونده و اجابت کننده است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٢ قَالُوا يَاصَالِـحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ

گفتند ای صالح! تو قبل از این [زمان برای آنچه که از صلاح و عقل و کفایت بر تو دیدیم] در بین ما [مایهٔ] امیدواری بر خیر بودی، آیا ما را نهی می‌‌کنی از اینکه آنچه که پدران ما می‌‌پرستیدند را نپرستیم! و همانا ما البتّه از آنچه که ما را به آن دعوت می‌‌کنی در شکّی مریب (تردیدآور، سؤال برانگیز) هستیم

- ترجمه سلطانی

گفتند ای صالح! تو قبل از این در بین ما (مایهٔ) امیدواری بودی آیا ما را نهی می‌کنی از اینکه آنچه که پدران ما می‌پرستیدند را نپرستیم! و همانا ما البتّه از آنچه که ما را به آن دعوت می‌کنی در شکّی مریب (تردید آور، سؤال برانگیز) هستیم

- ترجمه راستین

قوم گفتند: ای صالح، تو پیش از آنکه دعوی نبوت کنی در میان ما مورد امیدواری بودی، آیا می‌خواهی ما را از پرستش خدایانی که پدران ما می‌پرستیدند منع کنی؟ما به دعوی نبوتت سخت بدگمان و بی‌عقیده هستیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٣ قَالَ يَاقَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ

[صالح] گفت: ای قوم من، آیا دیدید که من بر بیّنه‌‌ای از پروردگارم می‌‌باشم و از نزد خود رحمتی به من داده است، پس اگر او را نافرمانی کنم چه کسی در برابر خداوند به من یاری می‌‌رساند پس غیر از خسارت به من چه می‌‌افزایید

- ترجمه سلطانی

گفت ای قوم من، آیا دیدید که من بر بیّنه‌ای از پروردگارم می‌باشم و از نزد خود رحمتی به من داده است پس اگر او را نافرمانی کنم چه کسی در برابر خداوند به من یاری می‌رساند پس غیر از خسارت به من چه می‌افزایید

- ترجمه راستین

صالح گفت: آیا رأی شما چیست اگر من بر دعوی خود معجز و دلیلی از طرف خدا در دست داشته باشم و او مرا از نزد خود رحمتی (مقام نبوت) داده باشد، اگر باز هم فرمان او نبرم در این صورت مرا در برابر (قهر) خدا که یاری تواند داد؟که شما بر من جز ضرر و زیان چیزی نخواهید افزود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٤ وَيَاقَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُـوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ

و ای قوم من، این ناقهٔ (ماده شتر) خداوند است و برای شما به عنوان آیت (نشانه) است پس آن را رها کنید که در زمین خداوند بخورد و آن را به بدی مسّ (لمس) مکنید که عذابی نزدیک (عاجل، به سرعت فرا رسنده) شما را فرا می‌‌گیرد

- ترجمه سلطانی

و ای قوم من، این ناقهٔ (ماده شتر) خداوند است و برای شما به عنوان آیت (نشانه) است پس آن را رها کنید که در زمین خداوند بخورد و آن را به بدی مسّ (لمس) مکنید که عذابی نزدیک شما را فرا می‌گیرد

- ترجمه راستین

و ای قوم، این ناقه آیت خداست و معجز برای شماست، او را به حال خود آزاد گذارید تا در زمین خدا چرا کند و قصد آزار او مکنید و گر نه شما را به زودی عذابی در خواهد گرفت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٥ فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ

پس آن را پِی کردند، پس [صالح] گفت: (به مدّت) سه روز در منازلتان [یا شهرتان] بهره‌‌مند شوید (زندگی کنید) {وعید به عذاب و اهلاک بعد از سه روز است}، آن وعده‌‌ای است که دروغین نیست

- ترجمه سلطانی

پس آن را پی کردند، پس گفت: (به مدّت) سه روز در منازلتان بهره‌مند شوید، آن وعده‌ای است که دروغین نیست

- ترجمه راستین

قوم ناقه را پی کردند، صالح هم گفت که تا سه روز دیگر در منازل خود از زندگی تمتّع برید که (سپس همه هلاک خواهید شد و) این وعده البته دروغ نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٦ فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِـحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ

پس چون امر ما [به اهلاک آنها] آمد صالح و کسانی که با او ایمان آورده بودند را به رحمتی از خود و از خواری در آنروز نجات دادیم همانا پروردگار تو، او قوی [بر عذاب و نجات دادن جمعی از آنها] و چیره (غالب) است [که مانعی برای او از مرادش نیست]

- ترجمه سلطانی

پس چون امر ما آمد صالح و کسانی که با او ایمان آورده بودند را به رحمتی از خود و از خواری در آنروز نجات دادیم همانا پروردگار تو، او قوی و چیره است

- ترجمه راستین

چون وقت فرمان (قهر) ما فرا رسید تنها صالح و مؤمنان به او را به رحمت خاص خود از بلا و از خواری و رسوایی آن روز نجات دادیم، که خدای تو مقتدر و تواناست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٧ وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ

و کسانی که ستم کرده بودند را صیحه فرا گرفت پس در دیارشان [دمر] مرده صبح کردند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که ستم کرده بودند را صیحه فرا گرفت پس در دیارشان (دمر) مرده صبح کردند

- ترجمه راستین

و آن گاه ستمکاران را (شب) صیحه عذاب آسمانی بگرفت و صبحگاه در دیارشان بی‌حس و حرکت و خاموش ابدی شدند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٨ كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا إِنَّ ثَمُودَا كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِّثَمُودَ

که گوئی در آنجا سکونت نمی‌‌کرده‌‌اند (اقامت نداشته‌‌اند) آگاه باشید که [قوم] ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند هان دوری [از خدا] بر ثمود باد!

- ترجمه سلطانی

که گوئی در آنجا سکونت نمی‌کرده‌اند آگاه باشید که (قوم) ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند هان دوری (از خدا) بر ثمود باد!

- ترجمه راستین

چنان هلاک شدند که گویی هرگز در آن دیار نبودند. آگاه باشید که قوم ثمود، به خدای خود کافر شدند، آگاه باشید که قوم ثمود دور از رحمت ابدی خدا گردیدند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦٩ وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ

و همانا رسولان (ملائکه) ما برای ابراهیم مژده (بشارت) [به فرزندی یعنی اسماعیل از هاجر یا اسحاق از ساره] آوردند، سلامی [به او، با این تحیّت، تحیّت] گفتند، [ابراهیم رساتر از سلام آنها] گفت: سلام، و [زمان قابل اعتنائی] درنگ نکرد که [ابراهیم] گوساله‌‌ای بریان [برای پذیرایی نزد ایشان] آورد

- ترجمه سلطانی

و همانا رسولان ما برای ابراهیم مژده آوردند، سلامی گفتند، گفت سلام و (چندی) درنگ نکرد که گوساله‌ای بریان (نزد ایشان) آورد

- ترجمه راستین

و محققا فرستادگان ما (فرشتگان آسمان) بر ابراهیم (خلیل) بشارت آورده و او را سلام گفته و او پاسخ سلام بداد، آن گاه ابراهیم بی‌درنگ از گوشت گوساله کبابی آورد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٠ فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ

پس چون دید که آنان دست به سوی آن نمی‌‌برند آنها را ناشناس یافت [و انگاشت که آنها دشمن هستند] و با خوف کردن از آنها هراس کرد، [بعد از دیدن هراس او رسولان] گفتند: نترس که ما [ملائکهٔ خداوند و دوستان تو هستیم که] به سوی قوم لوط فرستاده شده‌‌ایم [و شأن ما خوردن نیست]

- ترجمه سلطانی

پس چون دید که آنان دست به سوی آن نمی‌برند آنها را ناشناس یافت و با خوف کردن از آنها هراس کرد، گفتند: نترس که ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم

- ترجمه راستین

و چون دید که آنان به طعام دست دراز نمی‌کنند آنان را بیگانه شمرد و در حال از آنها دلش متوحش و بیمناک گردید، آنان گفتند: مترس که ما فرستاده خدا به قوم لوط می‌باشیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧١ وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ

و زنش (ساره) ایستاده بود [و مکالمهٔ آنها را می‌‌شنید و] پس [از مکالمهٔ آنها] خندید (متعجّب شد، حیض شد بعد از آنکه حیض او از زمان‌‌های قبل مرتفع شده بود) پس به او (ساره) به اسحاق و از پشت اسحاق به یعقوب بشارت دادیم

- ترجمه سلطانی

و زنش (ساره) ایستاده بود پس خندید (مؤنّث) پس به او (مؤنّث) به اسحاق و از پشت اسحاق به یعقوب بشارت دادیم

- ترجمه راستین

و زن ابراهیم ایستاده بود که (از فرط شوق) متبسّم (یا حائض) گردید، پس ما آن زن را به فرزندی به نام اسحاق و سپس (فرزندش) یعقوب بشارت دادیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٢ قَالَتْ يَاوَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ

[بعد از بشارت به فرزند بعد از سنّ یأس، ساره بطور تعجّب] گفت: ای وای بر من آیا [من] می‌‌زایم و (حال آنکه) من پیرزن [مأیوس از فرزند] هستم و این شوهر من پیرمردی است که [امید استیلاد (طلب ولد کردن) از او نمی‌‌رود] این البتّه چیزی عجیب است

- ترجمه سلطانی

گفت (مؤنّث) ای وای بر من آیا می‌زایم و (حال آنکه) من پیرزن هستم و این شوهر من پیرمردی است که این البتّه چیزی عجیب است

- ترجمه راستین

زن گفت: ای وای!آیا می‌شود من بزایم با آنکه پیری سالخورده‌ام و شوهرم نیز مردی پیر و فرتوت است؟این چیزی بسیار شگفت‌انگیز است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٣ قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ

گفتند آیا از امر خداوند عجب دارید؟ رحمت خداوند و برکات او بر شما اهل بیت است همانا او بسیار ستوده است [به کسی که مستحقّ احسان است فوق استحقاقش انجام می‌‌دهد] و بزرگوار است [که در احسان کردن خود به استحقاق نظر نمی‌‌کند چه رسد به شما که استحقاق دارید]

- ترجمه سلطانی

گفتند آیا از امر خداوند عجب دارید؟ رحمت خداوند و برکات او بر شما اهل بیت است همانا او بسیار ستوده و بزرگوار است

- ترجمه راستین

فرشتگان با او گفتند: آیا از کار خدا عجب داری؟ (عجب مدار) که رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بیت است، زیرا خدا بسیار ستوده صفات و بزرگوار است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٤ فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ

و چون [با شناختن ابراهیم (ع) آنها را] اضطراب از ابراهیم رفت و به او بشارت آمد، [و رسولان (ملائکه) به او خبر دادند به اینکه آنها برای عذاب قوم لوط نازل شده‌‌اند] دربارهٔ [دفع عذاب از] قوم لوط با ما مجادله می‌‌کند (نمود)

- ترجمه سلطانی

و چون اضطراب از ابراهیم رفت و به او بشارت آمد، دربارهٔ قوم لوط با ما مجادله می‌کند

- ترجمه راستین

چون ابراهیم را وحشت از دل برفت و بشارت (فرزند) بیامد در آن حال برای خلاص قوم لوط با ما به گفتگو و التماس در آمد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٥ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ

همانا ابراهیم البتّه بسیار بردبار (غیر عجول به مؤاخذهٔ بدی کننده و به نفرین بر او) و بسیار آوه (آه و زاری) کننده (کثیر الدّعاء) و [در هرچه می‌‌دید] بسیار انابه (برگشت، رجوع) کننده [به سوی خداوند] بود

- ترجمه سلطانی

همانا ابراهیم البتّه بسیار بردبار و بسیار آوه (آه و زاری) کننده و بسیار انابه (برگشت) کننده (به سوی خداوند) بود

- ترجمه راستین

که همانا ابراهیم بسیار بردبار بود و بسیار دعا و تضرع داشت و بسیار مغفرت و آمرزش می‌طلبید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٦ يَاإِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ

[بر زبان رسولان خود گفتیم، یا ملائکه گفتند:] ای ابراهیم از این [مجادله] اعراض کن که همانا امر پروردگارت [به اهلاک آنها] آمده و [گریزی ندارد] همانا عذابی غیر [قابل] برگشت به آنها آورده (مقرّر) شده [پس فایده‌‌ای در جدال تو نیست]

- ترجمه سلطانی

ای ابراهیم از این (مجادله) اعراض کن که همانا امر پروردگارت آمده و همانا عذابی غیر (قابل) برگشت به آنها آورده (مقرّر) شده است

- ترجمه راستین

(خطاب شد) ای ابراهیم از این خواهش درگذر که هنگام حکم (قهر) الهی بر این قوم فرا رسیده و بر آنها عذابی که حتمی است و بازگشت ندارد خواهد رسید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٧ وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ

و چون رسولان ما [به صور جوان‌‌هایی] نزد لوط آمدند [و برای علم او به سیرهٔ قومش از رسوا کردن] از آنها ناراحت (ترسان) شد و از آنها به تنگ آمد و گفت این روز ناگواری است [برای عدم حیاء قوم من و عدم قدرت من بر دفع آنها و کمال اهتمام من در محافظت از مهمانانم]

- ترجمه سلطانی

و چون رسولان ما نزد لوط آمدند از آنها ناراحت شد و از آنها به تنگ آمد و گفت این روز ناگواری است

- ترجمه راستین

و چون فرستادگان ما (فرشتگان قهر) به لوط وارد شدند به آمدن آنان پریشان خاطر و دلتنگ شد و گفت: این روز بسیار سختی است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٨ وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَاقَوْمِ هَـؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ

و قوم او نزد او (لوط) آمدند [در حالی که] به او هجوم می‌‌آوردند (سرعت می‌‌ورزیدند، هُل می‌‌دادند) و قبل از آن به سیّئات عمل می‌‌کردند [به حیثی که برای آنها حیاء باقی نمانده بود و به فعلشان تجاهر می‌‌ورزیدند و از مهمان‌‌های او طلب فحشاء می‌‌کردند، گفتند ای لوط: مهمان‌‌هایت را به ما اعطاء کن زیرا تو در فعل ما با ما مشارکت نموده‌‌ای]، گفت: ای قوم من اینان [همهٔ دختران شهر] دختران من هستند [تزویج با آنها را می‌‌خواهید] {یا مقصود او ازواج آنان (زوجه‌‌های هجوم آورندگان) بود زیرا هر پیامبری پدر امّت خود می‌‌باشد لذا آنها دختران او بودند} آنها [مؤنّث] برای شما [از حیث اثم (گناه) یا از حیث جسم] پاکیزه‌‌تر هستند پس [در این فعل شنیع (نفرت انگیز)] از خداوند پروا کنید و مرا در برابر میهمانانم خوار (خجالت زده) نکنید آیا مردی رشید در [میان] شما نیست [که به حقّ راهنمایی نماید و از قبیح باز دارد]

- ترجمه سلطانی

و قوم او نزد او آمدند (در حالی که) به او هجوم می‌آوردند و قبل از آن به سیّئات عمل میکردند، گفت: ای قوم من اینان (همهٔ دختران شهر) دختران من هستند آنها (مؤنّث) برای شما پاکیزهتر هستند پس از خداوند پروا کنید و مرا در برابر میهمانانم خوار نکنید آیا مردی رشید در (میان) شما نیست

- ترجمه راستین

و (چون فرشتگان به صورت جوانان زیبا به خانه لوط درآمدند) قوم لوط به قصد عمل زشتی که در آن سابقه داشتند به سرعت به درگاه او وارد شدند، لوط به آنها گفت: این دختران من (جنس زنان امتم که به منزله دختران منند) برای شما پاکیزه و نیکوترند، از خدا بترسید و مرا نزد مهمانانم خوار و سرشکسته مکنید، آیا در میان شما یک مرد رشید نیست؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧٩ قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ

گفتند: همانا تو می‌‌دانی که ما در دختران تو حقّی (حاجتی و رغبتی) نداریم و همانا تو البتّه میدانی که [از آوردن ذُکْرَان (نران، مردان)] چه می‌‌خواهیم

- ترجمه سلطانی

گفتند: همانا تو می‌دانی که ما در دختران تو حقّی (رغبتی) نداریم و همانا تو البتّه میدانی که چه میخواهیم

- ترجمه راستین

قوم لوط گفتند: تو خود می‌دانی که ما را رغبت و میلی به آن دختران نیست و تو به خوبی می‌دانی که مطلب ما چیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٠ قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ

گفت کاش [برای مدافعه] در برابر شما قوّتی [در خودم] می‌‌داشتم یا به رکنی شدید [قوی بر دفع شما] پناه می‌‌بردم [تا با آن شما را دفع می‌‌کردم]

- ترجمه سلطانی

گفت کاش در برابر شما قوّتی می‌داشتم یا به رکنی شدید (قوی) پناه میبردم

- ترجمه راستین

لوط گفت: ای کاش مرا بر منع شما اقتداری بود یا (حالی که بر منعتان قدرت ندارم از شر شما) به رکن محکمی پناه می‌بردم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨١ قَالُوا يَالُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ

[ملائکه بعد از آنکه عجز او را از دفع آنها و نهایت تضجّر (نالیدن) او به آنها را دیدند به جهت معرّفی خودشان از جهت تسکین دادن اضطراب او] گفتند: ای لوط، ما فرستادگان پروردگار تو هستیم [پس غم مدار] هرگز [به آنچه که می‌‌خواهند] به تو نخواهند رسید پس اهلت را در پاسی گذشته از شب [در تاریکی] حرکت بده و از شما احدی التفات نکند (عقب نماند) جز زن تو که آنچه که به آنها برسد به وی [نیز] می‌‌رسد همانا موعد [عذاب مقرّر] آنها صبح است، [پس به خاطر تنگی سینه‌‌اش از آنها لوط گفت: سریعتر از آن را می‌‌خواهم، پس گفتند:] آیا صبح نزدیک نیست

- ترجمه سلطانی

گفتند ای لوط ما فرستادگان پروردگار تو هستیم هرگز (به آنچه که می‌خواهند) به تو نخواهند رسید پس اهلت را در پاسی گذشته از شب حرکت بده و از شما احدی التفات (به چپ و راست نگریستن، به پشت سر نگاه کردن) نکند جز زن تو که آنچه که به آنها برسد به وی (مؤنّث) (نیز) می‌رسد همانا موعد (مقرّر) آنها صبح است، آیا صبح نزدیک نیست

- ترجمه راستین

فرشتگان به لوط گفتند: ما رسولان پروردگار توایم و هرگز دست آزار قوم به تو نرسد، تو اهل بیت خود را در پاسی از شب از این دیار بیرون بر و از شما هیچ کس نباید وابماند جز آن زن (کافر) تو که آن هم با قوم تو باید هلاک شود. همانا وعده عذاب صبحگاه است، آیا صبح نزدیک نیست؟!

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٢ فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ مَّنضُودٍ

و چون امر ما آمد بالایشان را پائینشان قرار دادیم (زیرورو کردیم) و بر آنها پی در پی سنگ‌‌هایی از گِلسنگ باراندیم

- ترجمه سلطانی

و چون امر ما آمد بالایشان را پائینشان قرار دادیم (زیرورو کردیم) و بر آنها پی در پی سنگ‌هایی از گِلسنگ باراندیم

- ترجمه راستین

چون فرمان (قهر) ما در رسید دیار آن قوم نابکار را ویران و زیر و زبر ساختیم و بر سر آنها مرتب سنگ گل (هلاکت کننده) فرو ریختیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٣ مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِـمِينَ بِبَعِيدٍ

نشاندار (با نقاط علامت زده شده) نزد پروردگارت و این از ستمکاران دور نیست

- ترجمه سلطانی

نشاندار نزد پروردگارت و این از ستمکاران دور نیست

- ترجمه راستین

که آن سنگها از امر خدا نشاندار و معین بود و البته چنین هلاکتی از ظالمان عالم دور نخواهد بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٤ وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَاقَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُم بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ

و به مدین برادرشان شعیب [را فرستادیم]، [شعیب] گفت: ای قوم من، خداوند را بندگی کنید غیر از او خدایی ندارید و از پیمانه و ترازو کم مگذارید [وقتی که می‌‌دادند با نقص میزان (ترازو، پیمانه) معامله می‌‌کردند و وقتی که می‌‌گرفتند با استیفاء (حقّ را کامل گرفتن) آن را می‌‌گرفتند، و آنها را از صنیع (کار) بدشان نهی کرد] که [من اگر کم کردن در معامله را ترک کنید] به خیر شما می‌‌بینم و همانا من بر شما از عذاب روزی محیط [با عذاب او همهٔ مردم را، یا به جمیع جوانب هر احدی، یا محیط به جمیع روزهای دنیا] می‌‌ترسم

- ترجمه سلطانی

و به مدین برادرشان شعیب (را فرستادیم)، گفت: ای قوم من، خداوند را بندگی کنید غیر از او خدایی ندارید و از پیمانه و ترازو کم مگذارید که من به خیر شما می‌بینم و همانا من بر شما از عذاب روز محیط می‌ترسم

- ترجمه راستین

و ما به سوی اهل مدین برادرشان شعیب را (به رسالت فرستادیم) ، وی گفت: ای قوم، خدای یکتا را که شما را جز او خدایی نیست پرستش کنید و در کیل و وزن کم‌فروشی مکنید، من خیر شما را در آن می‌بینم (که با همه عدل و انصاف کنید) و (اگر ظلم کنید) من می‌ترسم از روزی که عذابی سخت شما را فراگیرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٥ وَيَاقَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ

و ای قوم من، پیمانه و ترازو را با دادگری وفا کنید (به تمامی بدهید)، و از مردم از چیزهای آنها نکاهید و در زمین [در حالی که] مفسد (فساد کننده) هستید برنخیزید

- ترجمه سلطانی

و ای قوم من، پیمانه و ترازو را با دادگری وفا کنید (کامل بدهید)، و از مردم از چیزهای آنها نکاهید و در زمین (در حالی که) مفسد (فساد کننده) هستید برنخیزید

- ترجمه راستین

ای قوم، در سنجش وزن و کیل اجناس عدالت کنید و آن را تمام دهید و به مردم کم نفروشید و در زمین به فساد برنخیزید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٦ بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ

بقیهٔ (باقیمانده از معاملهٔ دادگرانه) از خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید [زیرا «بقیه الله» برای غیر مؤمن نقمت و عذاب است، آنها مدعی بودند که آنها مؤمن به خداوند هستند و بت‌‌هایشان شفیعان آنها نزد خداوند هستند] و من علیکم (بر شما) پاسدارنده نیستم

- ترجمه سلطانی

بقیهٔ (باقیمانده از معاملهٔ دادگرانه) از خداوند برای شما بهتر است اگر مؤمن باشید و من علیکم (بر شما) پاسدارنده نیستم

- ترجمه راستین

(و بدانید که) آنچه خدا بر شما باقی گذارد برای شما بهتر است (از آن زیادتی که به خیانت و کم و گران فروشی به دست می‌آورید) اگر واقعا به خدا ایمان دارید. و من نگهبان شما (از عذاب خدا) نیستم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٧ قَالُوا يَاشُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ

[قوم شعیب با تحقیر نماز وی بطور استهزاء در جواب] گفتند: ای شعیب آیا نماز تو به تو امر می‌‌کند که آنچه که پدران ما عبادت می‌‌کرده‌‌اند را ترک کنیم؟ یا آنکه در اموالمان آنطور که می‌‌خواهیم [با کم فروشی] تصرّف نکنیم همانا تو البتّه بردبار و رشید هستی [از تو از آنچه که از امثال اطفال ظاهر می‌‌شود را رجاء نداشتیم]

- ترجمه سلطانی

گفتند ای شعیب آیا نماز تو به تو امر می‌کند که آنچه که پدران ما عبادت می‌کرده‌اند را ترک کنیم؟ یا آنکه در اموالمان آنطور که می‌خواهیم تصرّف نکنیم همانا تو البتّه بردبار و رشید هستی

- ترجمه راستین

قوم گفتند: ای شعیب، آیا این نماز تو، تو را مأمور می‌کند که ما دست از پرستش خدایان پدرانمان و از تصرف در اموال به دلخواه خودمان برداریم؟ (آفرین) تو بسیار مرد بردبار خردمندی هستی!

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٨ قَالَ يَاقَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

[شعیب] گفت: ای قوم من، آیا می‌‌اندیشید که من بر بیّنه‌‌ای از پروردگارم باشم و از خود به من رزقی نیکو (مائده‌‌های ولایت) روزی داده باشد [یعنی آیا از دعوتم منصرف شوم و از غیر مولای خود بترسم؟!] و نمی‌‌خواهم که به آنچه که شما را از آن نهی می‌‌کنم با شما مخالفت کنم [یعنی دنیای شما مطمح نظر من نیست تا مرا تکذیب کنید] که جز اصلاح آنچه که استطاعت دارم را نمی‌‌خواهم و توفیق من جز به خداوند نیست بر او توکّل می‌‌کنم و به او روی می‌‌آورم [و به غیر پروردگارم نظر نمی‌‌کنم]

- ترجمه سلطانی

گفت: ای قوم من، آیا می‌اندیشید که من بر بیّنه‌ای از پروردگارم باشم و از خود به من رزقی نیکو روزی داده باشد و نمی‌خواهم که به آنچه که شما را از آن نهی می‌کنم با شما مخالفت کنم که جز اصلاح آنچه که استطاعت دارم را نمی‌خواهم و توفیق من جز به خداوند نیست بر او توکّل می‌کنم و به او روی می‌آورم

- ترجمه راستین

شعیب گفت: ای قوم، رأی و نظریه شما چیست؟آیا اگر مرا از جانب پروردگارم حجت روشن و دلیل قاطع باشد و از خود بر من رزق نیکو رسانده باشد (باز اطاعت او نکنم) ؟و (بدانید که) غرض من در آنچه شما را نهی می‌کنم ضدّیت و مخالفت با شما نیست بلکه تا بتوانم تنها مقصودم اصلاح امر شماست و از خدا در هر کار توفیق می‌طلبم و بر او توکل کرده و به درگاه او انابه و بازگشت دارم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨٩ وَيَاقَوْمِ لَا يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَن يُصِيبَكُم مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِـحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكُم بِبَعِيدٍ

و ای قوم من، دشمنی من شما را به جایی نکشاند [که کسب بد شما را سود بَرنده نمی‌‌کند] که مثل آنچه که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح اصابت کرد به شما اصابت نماید و [اگر زمان امم سالفه از شما دور باشد و برای عدم مشاهدهٔ آثار هلاکت آنان به عصیانشان از آنها عبرت نمی‌‌گیرید] قوم لوط از شما دور نیست [که آثار آنها را مشاهده می‌‌کنید و اخبارشان را می‌‌شنوید پس به آنها عبرت بگیرید و از مثل افعال آنها در مخالفت با پیامبرشان اجتناب نمایید]

- ترجمه سلطانی

و ای قوم من، دشمنی من شما را به جایی نکشاند که مثل آنچه که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح اصابت کرد به شما اصابت نماید و قوم لوط از شما دور نیست

- ترجمه راستین

شعیب باز گفت: ای قوم، ضدّیت با من شما را بر آن وادار نکند که بر شما هم بلایی مانند قوم نوح یا قوم هود یا صالح از جانب خدا نازل شود و (به خصوص که) قوم لوط دورانشان دور از شما نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٠ وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ

و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به سوی او توبه کنید (بازگردید) همانا پروردگار من مهربان و بسیار دوستدار (با محبّت) است

- ترجمه سلطانی

و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به سوی او توبه کنید (بازگردید) همانا پروردگار من مهربان و بسیار دوستدار (با محبّت) است

- ترجمه راستین

و از خدای خود آمرزش طلبید و به درگاهش توبه و انابه کنید که خدای من بسیار مهربان و دوستدار بندگان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩١ قَالُوا يَاشُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِّمَّا تَقُـولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَـوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ

[گفته‌‌اش را استهزاء کردند و با گفتارشان او را تهدید نمودند و] گفتند: ای شعیب بسیاری از آنچه که می‌‌گویی را نمی‌‌فهمیم و همانا ما تو را البتّه در بین خود ضعیف می‌‌بینیم و اگر طایفهٔ تو نبود حتماً تو را رجم می‌‌کردیم و تو بر ما چیره نیستی

- ترجمه سلطانی

گفتند ای شعیب بسیاری از آنچه را که می‌گویی نمی‌فهمیم و همانا ما تو را البتّه در بین خود ضعیف می‌بینیم و اگر طایفهٔ تو نبود حتماً تو را رجم می‌کردیم و تو بر ما چیره نیستی

- ترجمه راستین

قوم پاسخ دادند که ای شعیب، ما بسیاری از آنچه می‌گویی نمی‌فهمیم و تو را در میان خود شخصی بی‌ارزش و ناتوان می‌بینیم و اگر (ملاحظه) طایفه تو نبود سنگسارت می‌کردیم، که تو را نزد ما عزت و احترامی نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٢ قَالَ يَاقَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ

گفت ای قوم من، آیا طایفهٔ من نزد شما از خداوند عزیزتر است [در حقّ من ترقّب (ملاحظه) طایفهٔ مرا می‌‌کنید و ترقّب پروردگارم را نمی‌‌کنید و در حالی که پروردگارم که مرا به سوی شما فرستاده است اولی به ترقّب است] و او را پسِ خود پشتِ سر انداخته‌‌اید همانا پروردگار من به آنچه که عمل می‌‌کنید محیط است

- ترجمه سلطانی

گفت ای قوم من، آیا طایفهٔ من نزد شما از خداوند عزیزتر است و او را پسِ خود پشتِ سر انداخته‌اید همانا پروردگار من به آنچه که عمل می‌کنید محیط است

- ترجمه راستین

شعیب گفت: ای قوم، آیا طایفه من عزتش نزد شما بیش از خداست؟و خدا را به کلّی فراموش کردید؟همانا خدای من به هر چه شما می‌کنید کاملا آگاه است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٣ وَيَاقَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ

و ای قوم من، بر منزلت (جایگاه) خود [نزد خدایتان] عمل کنید همانا من [هم به منزلت خود] عامل (عمل کننده) هستم، خواهید دانست که چه کسی است که آن عذابی را که خوار می‌‌سازد آن را می‌‌آورد و چه کسی است که او دروغگو است و مترقّب (منتظر، در صدد) [یاری خدایانتان و عذاب من] باشید همانا من هم با شما رقیب (منتظر، مراقب) [یاری الهی و عذاب شما] هستم

- ترجمه سلطانی

و ای قوم من، بر منزلت (جایگاه) خود عمل کنید همانا من (نیز) عامل (عمل کننده) هستم، خواهید دانست که چه کسی است که آن عذابی را که خوار می‌سازد آن را می‌آورد و چه کسی است که او دروغگو است و مترقّب (منتظر، در صدد) باشید همانا من هم با شما رقیب (منتظر، مراقب) هستم

- ترجمه راستین

ای قوم، شما هر کار می‌توانید انجام دهید من هم هر چه موظفم خواهم کرد، به زودی شما خواهید دانست که عذاب خواری و رسوایی بر کدام یک از من و شما می‌آید و دروغگو کیست، پس شما منتظر (نزول عذاب خدا) باشید که من هم (بر خود لطف و بر شما قهر حق را) منتظرم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٤ وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ

و چون امر ما [به اهلاک قوم شعیب] آمد شعیب و کسانی که با او ایمان آورده بودند را به عنوان رحمت از سوی خود نجات دادیم و کسانی که ظلم کرده بودند را صیحه‌‌ای فرا گرفت پس در دیارشان به رو مرده افتادند

- ترجمه سلطانی

و چون امر ما آمد شعیب و کسانی که با او ایمان آورده بودند را به عنوان رحمت از سوی خود نجات دادیم و کسانی که ظلم کرده بودند را صیحه‌ای فرا گرفت پس در دیارشان به رو مرده افتادند

- ترجمه راستین

و هنگامی که حکم (قهر) ما فرا رسید، ما شعیب و کسانی را که با او ایمان آوردند به لطف و مرحمت خود نجات دادیم، و ستمکاران را صیحه عذاب فرا گرفت که صبحگاه همه در دیار خود هلاک شدند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٥ كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا أَلَا بُعْدًا لِّمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ

که گوئی که در آن ساکن نبوده‌‌اند آگاه باشید دوری باد بر مدین چنانکه ثمود دور شدند

- ترجمه سلطانی

که گوئی که در آن ساکن نبوده‌اند آگاه باشید دوری باد بر مدین چنانکه ثمود دور شدند

- ترجمه راستین

چنان هلاک شدند که گویی هرگز در آن دیار نبودند، آگاه باشید که اهل مدین هم مانند کافران قوم ثمود از رحمت خدا دور شدند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٦ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ

و همانا موسی را با آیات خود [آیات نُهگانه که ظهور رسالت او با آنها بود] و سلطان مبین [همان ولایت است که بر همه سلطنت دارد] ارسال کردیم

- ترجمه سلطانی

و همانا موسی را با آیات خود و سلطانی (حجّتی) آشکار ارسال کردیم

- ترجمه راستین

آن گاه موسی عمران را با آیات خود و حجت روشن (به رسالت) فرستادیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٧ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ

به سوی فرعون و سران او، پس از امر فرعون تبعیّت کردند و امر فرعون رشید نیست [یعنی سبب رشد (هدایت) مأمور (امر شده) نیست]

- ترجمه سلطانی

به سوی فرعون و سران او، پس از امر فرعون تبعیّت کردند و امر فرعون رشید (سبب برای رشد) نیست

- ترجمه راستین

به سوی فرعون و اشراف قومش، و آنان پیرو حکم و امر فرعون شدند با آنکه هیچ هدایت و رشدی در اطاعت امر فرعون نبود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٨ يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ

در روز قیامت پیشاپیش قومش می‌‌آید [برای اینکه او اصل ضلالت آنها در دنیا بود پس همچنین در روز قیامت در رفتن به سوی آتش رئیس آنها است] و آنها را در آتش می‌‌افکند [برای اینکه آنها از او در رفتن به سوی آتش تبعیّت می‌‌کردند] و چه بد آمدگاهی (محل ورودی) برای وارد شوندگان است

- ترجمه سلطانی

در روز قیامت پیشاپیش قومش می‌آید و آنها را در آتش می‌افکند و چه بد آمدگاهی (محل ورودی) برای وارد شوندگان است

- ترجمه راستین

فرعون پیروان خود را در قیامت پیشوایی کند و آنها را (با خود) به آتش دوزخ در افکند، که بسیار بد ورودگاه و منزلگاهی است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩٩ وَأُتْبِعُوا فِي هَذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ

و لعنت را در این [دنیا و این خصلت] به دنبال خود می‌‌دارند، و چه بد عطائی در روز قیامت به آنان عطاء شده

- ترجمه سلطانی

و لعنت را در این (دنیا و این خصلت) به دنبال خود می‌دارند، و چه بد عطائی در روز قیامت به آنان عطاء شده

- ترجمه راستین

و فرعونیان را در این جهان بد لعنتی در پی است و آن بد عطا و بخششی است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٠ ذَلِكَ مِنْ أَنبَاءِ الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ

آن [چه ذکر شد] از اخبار آن شهرها [قریه‌‌های نوح (ع) و هود (ع) و صالح (ع) و لوط (ع) و شعیب (ع) و موسى (ع) چیز اندکی] است که آن را بر تو [قصّه] می‌‌سرائیم که بعضی از آنها ایستاده (پا بر جا) و [بعضی] درو شده (نا پا بر جا) هستند

- ترجمه سلطانی

آن (که ذکر شد) از اخبار آن شهرها است آن را بر تو (قصّه) می‌سرائیم که بعضی از آنها ایستاده (پا بر جا) هستند و (بعضی) درو شده (نا پا بر جا)

- ترجمه راستین

(ای رسول ما) این بعضی از اخبار دیار ستمکاران است که بر تو حکایت می‌کنیم که برخی از آن دیار هنوز معمور است و برخی دیگر شهرها داس مرگ اهلش را درو کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠١ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِن ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مِن شَيْءٍ لَّمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ

و ما به آنها ظلم نکردیم و لکن آنها خودشان [به خود] ظلم کردند و چون امر پروردگار تو آمد آن خدایانی که غیر از الله می‌‌خواندند [از اصنام سفلی و اجسام علوی و اشخاص بشری که خداوند غیر از ولیّ امر به آنها سلطانى نازل نکرده] از چیزی [از عذاب] از آنان بی‌‌نیاز (دفع) نکردند و به آنها غیر ورشکستگی (اهلاک و خُسران) نیفزودند

- ترجمه سلطانی

و ما به آنها ظلم نکردیم و لکن آنها (خود) به خودشان ظلم کردند و چون امر پروردگار تو آمد آن خدایانی که غیر از الله می‌خواندند چیزی را از آنان بینیاز نکردند و به آنها غیر ورشکستگی نیفزودند

- ترجمه راستین

و آنها که به هلاکت رسیدند نه ما بر آنها بلکه خود بر خویشتن ستم کردند و هنگامی که امر (قهر) خدای تو بر هلاکشان در رسید همه خدایان باطلی که غیر خدا می‌پرستیدند هیچ دفع هلاکت از آنان ننمودند و جز بر خسران و تباهی آنها نیفزودند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٢ وَكَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِيَ ظَالِـمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ

و [گرفتن به حصاد (درو کردن) و استیصال (ریشه کن کردن) به کلیّت] این‌‌چنین است وقتی که مواخذهٔ پروردگارت [اهل] قریه‌‌ها (شهرها) را می‌‌گیرد و (در حالی که) همان ستمگر بودن [خودِ وی] او را دردناک و شدید گرفته است {و آن این است که او تعالی به ظالم که از او به شیطان انصراف کرده مهلت می‌‌دهد تا جهات غوایت (فریب خوردن، لغزش) تمام شود و مستحقّ کمال عقوبت شود}

- ترجمه سلطانی

و این‌چنین است وقتی که مواخذهٔ پروردگارت قریه‌ها را می‌گیرد و (در حالی که) همان ستمگر بودن (وی) او را دردناک و شدید گرفته است

- ترجمه راستین

و این گونه است مؤاخذه پروردگارت هرگاه بخواهد دیار ستمکاران را ویران کند، که انتقام و مؤاخذه خدا بسیار دردناک و شدید است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٣ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّـمَنْ خَافَ عَذَابَ الْآخِرَةِ ذَلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ

همانا در آن [گرفتن و اهلاک که به امتّ‌‌های هالکهٔ (هلاک شده) پیشین واقع شد] البّته نشانه‌‌ای هست برای کسی که از عذاب آخرت ترسان است [زیرا و اگرچه در دنیا باشد لکن آن از تصرّف غیب و نمونهٔ آخرت است] آن روز (آخرت) که مردم در آن جمع شده هستند [برای اینکه متعاقبان در آنروز رسنده به یکدیگرند] و آن روز مشهود است [که در آن هر حاضر و غایب شهادت می‌‌دهد یا اشهاد (گواهان) انبیاء (ع) و اوصیاء ایشان (ع) در آن به شهادت قیام می‌‌کنند یا در آن از ایشان طلب شهادت می‌‌شود]

- ترجمه سلطانی

همانا در آن البّته نشانه‌ای هست برای کسی که از عذاب آخرت ترسان است آن روز که مردم در آن جمع شده هستند و آن روز مشهود است

- ترجمه راستین

همانا در این هلاک بدکاران آیت و عبرتی است بر آن کس که از عذاب روز محشر بترسد که روز محشر روزی است که همه خلق را در آن جمع آورند و آن روز، روز حضور همگان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٤ وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَّعْدُودٍ

و آن را به تأخیر نمی‌‌اندازیم مگر تا وقتی معیّن

- ترجمه سلطانی

و آن را به تأخیر نمیاندازیم مگر تا وقتی معیّن

- ترجمه راستین

و ما آن روز را به تأخیر نیفکنیم جز تا وقتی که (در علم ما) معین است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٥ يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ

آنروز که بیاید نفسی سخن نمی‌‌گوید مگر به اذن او پس از میان آنان (مردم مذکور) [بعضی] شقی و [بعضی] سعید هستند

- ترجمه سلطانی

آنروز که بیاید نفسی سخن نمی‌گوید مگر به اذن او پس از میان آنان (بعضی) شقی و (بعضی) سعید هستند

- ترجمه راستین

در آن روز که فرا رسد هیچ کس جز به فرمان خدا سخن نگوید، پس برخی شقی و بد روزگارند و بعضی سعید و خوشوقت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٦ فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ

و امّا کسانی که شقاوت کردند پس در آتش هستند آنها در آن ناله و زوزه دارند

- ترجمه سلطانی

و امّا کسانی که شقاوت کردند پس در آتش هستند آنها در آن ناله و زوزه دارند

- ترجمه راستین

اما اهل شقاوت همه در آتش دوزخند در حالی که سخت آه و ناله حسرت و عربده می‌کشند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٧ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّـمَا يُرِيدُ

مادام که آسمان‌‌ها و زمین هستند در آن ماندگارند مگر آنچه که پروردگار تو بخواهد همانا پروردگار تو بر آنچه که اراده کند قطعاً انجام دهنده است

- ترجمه سلطانی

مادام که آسمان‌ها و زمین هستند در آن ماندگارند مگر آنچه که پروردگار تو بخواهد همانا پروردگار تو بر آنچه که اراده کند قطعاً انجام دهنده است

- ترجمه راستین

آنها در آتش دوزخ تا آسمان و زمین باقی است مخلّدند مگر آنچه مشیّت پروردگار تو باشد، که البته خدا هر چه خواهد می‌کند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٨ وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ

و امّا کسانی که سعادتمند شدند پس مادام که آسمان‌‌ها و زمین هستند در جنّت در آن ماندگارند مگر آنچه که پروردگارت به عنوان عطائی ناگسستنی بخواهد

- ترجمه سلطانی

و امّا کسانی که سعادتمند شدند پس مادام که آسمان‌ها و زمین هستند در جنّت در آن ماندگارند مگر آنچه که پروردگارت به عنوان عطائی ناگسستنی بخواهد

- ترجمه راستین

و اما اهل سعادت هم تمام در بهشت ابد تا آسمان و زمین باقی است مخلّدند مگر آنچه مشیّت پروردگار تو باشد، که عطایی ابدی و نامقطوع است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠٩ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّمَّا يَعْبُدُ هَـؤُلَاءِ مَا يَعْبُدُونَ إِلَّا كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُم مِّن قَبْلُ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنقُوصٍ

پس از آنچه که اینان عبادت می‌‌کنند در تردید مباش، عبادت نمی‌‌کنند مگر همانطور که پدرانشان قبلاً [بر آن] عبادت می‌‌کردند و همانا ما البتّه نصیب آنها را بی کاستی وفا می‌‌کنیم

- ترجمه سلطانی

پس از آنچه که اینان عبادت می‌کنند در تردید مباش، عبادت نمی‌کنند مگر همانطور که پدرانشان قبلاً عبادت می‌کردند و همانا ما البتّه نصیب آنها را بی کاستی وفا می‌کنیم

- ترجمه راستین

پس تو شک نداشته باش که اینان عبادت بتها را جز به پیروی و تقلید (جاهلانه) پدرانشان نمی‌کنند و ما آنچه سهم (عذاب) این مشرکان است بی کم و کاست خواهیم داد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١٠ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَـوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ

و همانا هرآینه کتاب [نبوّت و صورت آن تورات] را به موسی دادیم [همانطور که کتاب را به تو دادیم] پس در آن اختلاف کردند [چنانکه در کتاب تو اختلاف کردند] و اگر کلمه‌‌ای از پروردگارت [به امهال (مهلت دادن) آنها تا در طغیانشان فرو روند] سابق نمی‌‌شد حتماً بین آنها (اختلاف کنندگان) حکم می‌‌شد و همانا آنان (منکران قوم تو) البتّه در شکّ از آن (کتاب تو) شک کننده (شک انداز) هستند

- ترجمه سلطانی

و همانا هرآینه کتاب را به موسی دادیم پس در آن اختلاف کردند و اگر کلمه‌ای از پروردگارت سابق نمی‌شد حتماً بین آنها حکم می‌شد و همانا آنان البتّه در شکّ از آن شک کننده هستند

- ترجمه راستین

و محققا ما کتاب تورات را برای موسی فرستادیم آن‌گاه در آن اختلاف کردند، و اگر کلمه سابقه الهی و مشیّت ازلی خدا (بر تأخیر عذاب خلق تا قیامت) نبود همانا میان آنها حکم (به عذاب) می‌شد. و این مردم از این گونه وعد و وعیدها همیشه بدگمان و در شکّند و بر خود ریب و شبهه می‌کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١١ وَإِنَّ كُلًّا لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

و همانا اینان بر آنچه که هستند البتّه پروردگار تو اعمال آنها را وفا می‌‌کند که او به آنچه که عمل می‌‌کنند آگاه است

- ترجمه سلطانی

و همانا اینان بر آنچه که هستند البتّه پروردگار تو اعمال آنها را وفا می‌کند که او به آنچه که عمل می‌کنند آگاه است

- ترجمه راستین

و محققا خدای تو همه خلق را به جزای همه اعمالشان می‌رساند، که او بر همه کردار خلق آگاه است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١٢ فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

پس [وقتی که امر این‌‌چنین می‌‌باشد] استقامت کن چنانکه به تو و به کسانی که با تو توبه کرده‌‌اند امر شده و طغیان نکنید [و از استقامت خارج نشوید] که او به آنچه که عمل می‌‌کنید بینا است

- ترجمه سلطانی

پس استقامت کن چنانکه به تو و به کسانی که با تو توبه کرده‌اند امر شده و طغیان نکنید که او به آنچه که عمل می‌کنید بینا است

- ترجمه راستین

پس تو چنان که مأموری استقامت و پایداری کن و کسی که با همراهی تو به خدا رجوع کند نیز پایدار باشد، و (هیچ از حدود الهی) تجاوز نکنید که خدا به هر چه شما می‌کنید بصیر و داناست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١٣ وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ

و به کسانی که ظلم کرده‌‌اند متمایل نشوید که آتش شما را لمس می‌‌کند و غیر از خداوند اولیائی ندارید [پس آنها را اولیاء مگیرید] سپس یاری نمی‌‌شوید

- ترجمه سلطانی

و به کسانی که ظلم کرده‌اند متمایل نشوید که آتش شما را لمس می‌کند و غیر از خداوند اولیائی ندارید سپس یاری نمی‌شوید

- ترجمه راستین

و (شما مؤمنان) هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست و بدانها دلگرم باشید و گر نه آتش (کیفر آنان) در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید داشت و هرگز کسی یاری شما نخواهد کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١٤ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ

و نماز را بپا دارید در دو طرف روز (سپیده دم و مغرب) و به نزدیکی از شب (عشاء) همانا نیکی‌‌ها بدی‌‌ها را می‌‌برند آن تذکّری برای ذاکرین است

- ترجمه سلطانی

و نماز را بپا دارید در دو طرف روز و به نزدیکی از شب همانا نیکی‌ها بدی‌ها را می‌برند آن تذکّری برای ذاکرین است

- ترجمه راستین

و نماز را در دو طرف (اول و آخر) روز به پا دار و نیز در ساعات آغازین شب، که البته حسنات و نکوکاریها، سیّئات و بدکاریها را نابود می‌سازد، این (نماز یا این سخن که حسنات شما سیّئات را محو می‌کند) یادآوریی است برای اهل ذکر و پندی بر مردم آگاه است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١٥ وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ

و [بر اذیّت قومت] صبر کن [تا تو را از استقامت خارج نکنند و تو را در طغیان و رکون (اعتماد) به غیر خداوند داخل نکنند، و بر طاعات خصوصاً نمازهای پنجگانه با بجا آوردن آنها با جمیع شرایط آنها] که همانا خداوند اجر نیکوکاران را ضایع نمی‌‌کند

- ترجمه سلطانی

و صبر کن که همانا خداوند اجر نیکوکاران را ضایع نمی‌کند

- ترجمه راستین

و صبر کن که خدا هرگز اجر نیکوکاران را ضایع نگذارد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١٦ فَلَـوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ

پس چرا از قرون (پیشینیان) قبل از شما دارندهٔ ذخیره (فضل) نبودند که مردم را از فساد کردن در زمین نهی می‌‌کنند مگر قلیلی از کسانی از آنها را که نجات داده‌‌ایم و کسانی که ظلم کردند از آنچه که در آن خوشگذرانی کرده‌‌اند پیروی کرده‌‌اند و (حال آنکه) مجرم بودند [یعنی بر آن تمرین کردند و جرم کردن سجیّهٔ آنها شد]

- ترجمه سلطانی

پس چرا از قرون (پیشینیان) قبل از شما دارندهٔ ذخیره (فضل) نبودند که مردم را از فساد کردن در زمین نهی می‌کنند مگر قلیلی از کسانی از آنها را که نجات داده‌ایم و کسانی که ظلم کردند از آنچه که در آن خوشگذرانی کرده‌اند پیروی کرده‌اند و (حال آنکه) مجرم بودند

- ترجمه راستین

پس چرا در امم گذشته مردمی با عقل و ایمان وجود نداشت که (خلق را) از فساد و اعمال زشت نهی کنند مگر عده قلیلی که نجاتشان دادیم، و ستمکاران از پی تعیّش به نعمتهای دنیوی رفتند و مردمی فاسق بدکار بودند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١٧ وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ

و پروردگار تو [بر آن] نباشد که با ظلم کردن [اهل] قریه‌‌ها را و (در حالی که) اهل آنها اصلاحگر هستند هلاک کند

- ترجمه سلطانی

و پروردگار تو (بر آن) نباشد که با ظلم کردن (اهل) قریه‌ها را و (در حالی که) اهل آنها اصلاحگر هستند هلاک کند

- ترجمه راستین

و خدا بر آن نیست که هیچ قومی و هیچ اهل دیاری را در صورتی که آنها مصلح و نیکوکار باشند به ظلم هلاک کند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١٨ وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ

و اگر پروردگار تو می‌‌خواست البتّه مردم را امّتی واحد [بر دینی واحد که متوجّه به مقصدی واحد هستند] قرار می‌‌داد و (حال آنکه) آنها پیوسته اختلاف کننده‌‌اند

- ترجمه سلطانی

و اگر پروردگار تو می‌خواست البتّه مردم را امّتی واحد قرار می‌داد و (حال آنکه) آنها پیوسته اختلاف کننده‌اند

- ترجمه راستین

و اگر خدای تو می‌خواست همه (ملل و مذاهب) خلق را یک امت می‌گردانید و لیکن دائم با هم در اختلاف خواهند بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١٩ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ

مگر به کسی که پروردگارت رحم کرده و آنها را برای آن خلق کرده است و کلمهٔ پروردگارت تمام شده که البتّه حتماً جهنم را از جنّ و مردم، همگی، پُر می‌‌کنم

- ترجمه سلطانی

مگر به کسی که پروردگارت رحم کرده و آنها را برای آن خلق کرده است و کلمهٔ پروردگارت تمام شده که البتّه حتماً جهنم را از جنّ و مردم، همگی، پُر می‌کنم

- ترجمه راستین

مگر آن کس که خدای تو بر او رحم آورد و برای همین آفریدشان، و کلمه (قهر) خدای تو به حتم و لزوم پیوست که فرموده دوزخ را از کافران جن و انس پر خواهم ساخت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢٠ وَكُلًّا نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ

و هر کدام از خبرهای رسولان آنچه که با آنها قلب تو را ثابت کنیم بر تو قصّه می‌‌کنیم [تا خوف و اضطراب و نه شکّ و ارتیاب به آن عارض نشود و از طریق طاعت به سوی غیر آن منصرف نشود] و در این [قصص (قصّه گویی، حکایات) نه در غیر آنها] حقّ به سوی تو آمده [پس از تطویل آنها و تکرار آنها ملول مشو زیرا فایدهٔ آنها و همان آمدن حقّ و ثبات فؤاد است که اعظم فوائد و والاترین آنها است و آمدن حقّ همان ظهور ملکوت و ملکوتیان بر او است زیرا آنها صورت حقّ هستند، برای اینکه حقّ همان مقام ولایت است و جبروت و ملکوت صورت آن هستند و مُلک نیز به جهت حقّ بودن صورت آن است، و چون آمدن ولایت جز به صورت ولیّ امر بر اشخاص بشری نمی‌‌باشد پس مراد از آمدن آن همان نزول سکینه است که آن ملکوت ولیّ امر است و ثبات فؤاد بشر به آن است] و پندی و یادآوریی برای مؤمنین است [یعنی دوتای اوّل خاصّ برای تو هستند و این دو برای جملهٔ مؤمنین است]

- ترجمه سلطانی

و هر کدام از خبرهای رسولان آنچه که با آنها قلب تو را ثابت کنیم بر تو قصّه می‌کنیم و در این، حقّ به سوی تو آمده و پندی و یادآوریی برای مؤمنین است

- ترجمه راستین

و ما از همه این حکایات و اخبار انبیا بر تو بیان می‌کنیم از آنچه که قلب تو را به آن قوی و استوار گردانیم، و در این شرح حال رسولان آنچه حق و صواب است بر تو آمده و اهل ایمان را نیز پند و عبرت و تذکر باشد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢١ وَقُل لِّلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ

و به کسانی که ایمان نمی‌‌آورند بگو بنابر منزلت خود عمل کنید [یعنی آنها را انذار کن] همانا ما [نیز] عمل کننده‌‌ایم

- ترجمه سلطانی

و به کسانی که ایمان نمی‌آورند بگو بنابر منزلت خود عمل کنید همانا ما (نیز) عمل کننده‌ایم

- ترجمه راستین

و با آنان که ایمان نمی‌آورند بگو که شما هر چه بتوانید به زشتکاری و معصیت خدا بپردازید ما هم به کار اطاعت مشغول خواهیم بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢٢ وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ

و منتظر [نزول آنچه از خدایانتان که ما را به آن تهدید می‌‌کنید] باشید همانا ما (من و مؤمنین هم) منتظر [نزول آنچه که از خداوند به شما وعده می‌‌دهیم یا نزول آنچه که به ما وعده می‌‌دهید] هستیم

- ترجمه سلطانی

و منتظر باشید همانا ما (هم) منتظریم

- ترجمه راستین

و شما (جزای کردار خود را) منتظر باشید ما هم (پاداش عمل خود را از حق) منتظریم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢٣ وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

و غیب آسمان‌‌ها و زمین برای خداوند است و امر همه‌‌اش به او برگردانده می‌‌شود پس [وقتی که امر این‌‌چنین می‌‌باشد] او را عبادت کن و بر او توکّل نما و پروردگار تو از آنچه که [شما و مخالفین شما] عمل می‌‌کنید غافل نیست.

- ترجمه سلطانی

و غیب آسمان‌ها و زمین برای خداوند است و امر همه‌اش به او برگردانده می‌شود پس او را عبادت کن و بر او توکّل نما و پروردگار تو از آنچه که عمل می‌کنید غافل نیست.

- ترجمه راستین

و هر چه در آسمانها و زمین پنهان است همه برای خداست و امور عالم همه به خدا بازگردانده می‌شود (و به دست قدرت اوست) ، او را بپرست و بر او توکل کن، و پروردگار تو از آنچه می‌کنید غافل نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۱۲- يوسف

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ

«الر» این آیات کتاب روشنگر (ظاهر، مظهر) است

- ترجمه سلطانی

الر، این آیات کتاب روشنگر است

- ترجمه راستین

الر (این حروف مقطعه رموز خدا و رسول است) این است آیات کتاب الهی که حقایق را آشکار می‌سازد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

همانا ما آن را (کتاب را) به صورت قرآنی [جامع دو جهت وحدت و کثرت، و امر و خلق، در صورت حروف و نقوش] به [زبان] عربی نازل کردیم به این ترقّب که شما تعقّل کنید [یعنی برای بودن آن به لغت شما تعقّل آن بر شما سهل شود یا دارای عقل و فقه (فهمیدن، فهم کردن) گردید]

- ترجمه سلطانی

همانا ما آن را به صورت قرآنی به (زبان) عربی نازل کردیم به این ترقّب که شما تعقّل کنید

- ترجمه راستین

این قرآن مجید را ما به عربی فصیح فرستادیم، باشد که شما (به تعلیمات او) عقل و هوش یابید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَـمِنَ الْغَافِلِينَ

ما با آنچه که [جملهٔ] این قرآن را به تو وحی کردیم بهترین قصّه سرایی‌‌ها (املایی بهتر از هر املائی) را بر تو قصّه (املاء) می‌‌کنیم و اگرچه قبل از آن البتّه از غافلان بودی [زیرا تو با علماء و نه با قصّاص (قصّه گوها) اختلاف (رفت و آمد) نکرده‌‌ای و کتب را جستجو ننموده‌‌ای]

- ترجمه سلطانی

ما با آنچه که این قرآن را به تو وحی کردیم بهترین قصّه سرایی‌ها را بر تو قصّه می‌کنیم و اگرچه قبل از آن البتّه از غافلان بودی

- ترجمه راستین

ما به بهترین روش به وحی این قرآن بر تو حکایت می‌کنیم و تو پیش از این وحی هیچ از آن آگاه نبودی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَاأَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ

آنوقت که یوسف به پدرش [یعقوب (ع) بن اسحاق (ع) بن ابراهیم (ع) و لقب او اسرائیل بود] گفت ای پدرِ من! همانا من یازده ستاره و خورشید و ماه را [در رؤیایی] دیدم آنها را [در حالی] دیدم که بر من سجده می‌‌کنند

- ترجمه سلطانی

آنوقت که یوسف به پدرش گفت ای پدرِ من! همانا من یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم آنها را (در حالی) دیدم که بر من سجده می‌کنند

- ترجمه راستین

(اکنون متذکر شو خواب یوسف را) آن‌گاه که یوسف به پدر خود گفت: ای پدر در عالم رؤیا دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه مرا سجده می‌کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ قَالَ يَابُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ

گفت: ای پسرکم رؤیایت را برای برادرانت حکایت مکن که کیدی برایت کید می‌‌کنند زیرا شیطان برای انسان دشمنی واضح است

- ترجمه سلطانی

گفت: ای پسرکم رؤیایت را برای برادرانت حکایت مکن که کیدی برایت کید می‌کنند زیرا شیطان برای انسان دشمنی واضح است

- ترجمه راستین

یعقوب گفت: ای فرزند عزیز، زنهار خواب خود را بر برادران حکایت مکن که (به اغوای شیطان) بر تو مکر (و حسد) خواهند ورزید، زیرا دشمنی شیطان بر آدمی بسیار آشکار است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

و این‌‌چنین پروردگارت تو را [بالا می‌‌برد و] بر می‌‌گزیند و به تو از تأویل احادیث می‌‌آموزد و نعمتش [یعنی اصل نعمت خود را که همان ولایت است و نبوّت صورت مکمّل بر آن است و همچنین رسالت و نعم دنیوی و اخروی صورت دانی آن هستند] را بر تو و [بواسطهٔ تو با اتمام نعمت ولایت به نعمت نبوّت و رسالت و سلطنت در دنیا و آخرت] بر خاندان یعقوب تمام می‌‌کند {و اتمام نعمت بر آنها جمع کردن خیر دنیا و آخرت برای آنها است بعد از آنکه شیطان آنها را لغزاند} چنانکه آن را قبلاً بر پدران تو ابراهیم و اسحاق تمام کرد همانا پروردگار تو [به استحقاق همه و قدر آنها] بسیار دانا و حکیم است [که به دقایق استحقاق نظر می‌‌کند و بحسب آن عطاء می‌‌کند]

- ترجمه سلطانی

و این‌چنین پروردگارت تو را بر می‌گزیند و به تو از تأویل احادیث می‌آموزد و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌کند چنانکه آن را قبلاً بر پدران تو ابراهیم و اسحاق تمام کرد همانا پروردگار تو بسیار دانا و حکیم است

- ترجمه راستین

و این (تعبیر خواب تو) چنین است که خدا تو را برگزیند و از علم تأویل خوابها بیاموزد و نعمت و لطفش را در حق تو و آل یعقوب مانند پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گرداند، که خدای تو دانا و حکیم است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ لَّقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آيَاتٌ لِّلسَّائِلِينَ

همانا دربارهٔ (در قصّهٔ) یوسف و برادرانش نشانه‌‌هایی برای سؤال کنندگان [از قصهٔ آنها] هست

- ترجمه سلطانی

همانا دربارهٔ یوسف و برادرانش نشانههایی برای سؤال کنندگان (از قصهٔ آنها) هست

- ترجمه راستین

همانا در حکایت یوسف و برادرانش برای دانش طلبان و اهل تحقیق عبرت و حکمت بسیار مندرج است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ

آنوقت که [بعد از اطّلاعشان بر رؤیاى یوسف (ع) و تعبیری که یعقوب (ع) از رؤیاى او برای او کرد] گفتند البتّه یوسف و برادرش نزد پدر ما از ما محبوب‌‌تر هستند و (در حالی که) ما عُصبتی (پسران و خویشان نرینه از پدر) قوی هستیم همانا پدر ما البتّه در گمراهی آشکاری (ظاهر) است

- ترجمه سلطانی

آنوقت که گفتند البتّه یوسف و برادرش نزد پدر ما از ما محبوب‌تر هستند و (در حالی که) ما جماعتی (پسران و خویشان نرینه از پدر) قوی هستیم همانا پدر ما البتّه در گمراهی آشکاری (بدیهی) است

- ترجمه راستین

(پس حکایت را بر امت بگو) هنگامی که برادران یوسف گفتند ما با آنکه چندین برادر نیرومندیم پدر چنان دلبسته یوسف و برادر اوست که آنها را تنها بیش از همه ما برادران دوست می‌دارد، همانا ضلالت پدرمان (در حب یوسف) نیک پدیدار است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِـحِينَ

یوسف را بکشید یا او را در سرزمینی [مجهول (ناشناخته)] بیفکنید که توجّه پدرتان را [از مزاحمت (ازدحام) توجّه به یوسف (ع)] برای شما خالی (فارغ) کند و بعد از آن [یعنی بعد از یوسف و قتل او یا طرح (دور افکندن) او] گروهی صالح باشید [به اینکه به خداوند توبه کنید سپس او را در اوامر او و نواهیش عبادت کنید]

- ترجمه سلطانی

یوسف را بکشید یا او را در سرزمینی بیفکنید که توجّه پدرتان را برای شما خالی (فارغ) کند و بعد از آن گروهی صالح باشید

- ترجمه راستین

باید یوسف را بکشید یا در دیاری (دور از پدر) بیفکنید تا روی پدر یک جهت به طرف خودتان باشد و بعد از این عمل (توبه کرده و) مردمی صالح و درستکار باشید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ

گوینده‌‌ای از آنها [آنها را از آن نهی کرد و] گفت یوسف را نکشید و او را در نهانگاه (قعر) چاه بیندازید که [از انظار غایب شود تا] کاروانی او را بردارد [و او را از سرزمین شما بیرون ببرد و از پدر شما دور کند] اگر [لامحاله به آنچه که بین او و پدرش جدایی بیندازد] انجام دهنده می‌‌باشید

- ترجمه سلطانی

گوینده‌ای از آنها گفت یوسف را نکشید و او را در نهانگاه چاه بیندازید که کاروانی او را بردارد اگر انجام دهنده می‌باشید

- ترجمه راستین

یکی از برادران یوسف اظهار داشت که اگر ناچار سوء قصدی دارید البته باید از کشتن وی صرف نظر کنید ولی او را به چاهی درافکنید تا کاروانی او را برگیرد (و با خود به دیار دور برد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ قَالُوا يَاأَبَانَا مَا لَكَ لَا تَأْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ

[بعد از آنکه بر آنچه که اراده نمودند عزم کردند] گفتند: ای پدر ما! تو را چه شده که دربارهٔ یوسف به ما اعتماد نداری؟ و البتّه ما خیرخواه او هستیم

- ترجمه سلطانی

گفتند ای پدر ما! تو را چه شده که دربارهٔ یوسف به ما اعتماد نداری؟ و البتّه ما خیرخواه او هستیم

- ترجمه راستین

(بعد از این رأی و تصمیم نزد پدر رفته و) گفتند: ای پدر، چرا تو بر یوسف از ما ایمن نیستی در صورتی که ما برادران همه خیرخواه یوسفیم؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ

فردا او را با ما بفرست که گردش کند (در گل‌‌ها نظر کند) و بازی کند و همانا ما البتّه بر او حافظ هستیم

- ترجمه سلطانی

فردا او را با ما بفرست که گردش کند و بازی کند و همانا ما البتّه بر او حافظ هستیم

- ترجمه راستین

فردا او را با ما فرست که در چمن و مراتع بگردد و بازی کند و البته ما همه نگهبان اوییم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ قَالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَن تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَن يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ

[یعقوب] گفت: که من البتّه [برای شدّت محبّتم به او و قلّت صبرم از مفارقت از او] قطعاً اندوهناک می‌‌شوم که او را ببرید و می‌‌ترسم که گرگ او را بخورد و (در حالی که) شما از او غافلید

- ترجمه سلطانی

گفت که من البتّه قطعاً اندوهناک می‌شوم که او را ببرید و میترسم که گرگ او را بخورد و (در حالی که) شما از او غافلید

- ترجمه راستین

یعقوب گفت: من از آن دلتنگ می‌شوم که او را ببرید و ترسان و پریشان خاطرم که از او غفلت کنید و طعمه گرگان شود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ قَالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَّخَاسِرُونَ

گفتند چطور گرگ او را بخورد و (حال آنکه) ما گروهی نیرومند (جماعتی از اقویاء) هستیم آنوقت همانا ما البتّه حتماً زیانکار هستیم

- ترجمه سلطانی

گفتند چطور گرگ او را بخورد و (حال آنکه) ما گروهی نیرومند هستیم آنوقت همانا ما البتّه حتماً زیانکار هستیم

- ترجمه راستین

برادران گفتند اگر با آنکه ما چند مرد نیرومند به همراه اوییم باز گرگ او را بخورد پس ما بسیار مردم ضعیف زیانکاری خواهیم بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَن يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

و چون او را بردند و اجماع کردند که او را در نهانگاه چاه قرار دهند [و انداختند] و ما به او وحی کردیم که تو آنها را به این امرشان متنبّه می‌‌کنی و (حال آنکه) آنها نمی‌‌فهمند [به اینکه تو یوسف هستی]

- ترجمه سلطانی

و چون او را بردند و اجماع کردند که او را در نهانگاه چاه قرار دهند و ما به او وحی کردیم که تو آنها را به این امرشان متنبّه می‌کنی و (حال آنکه) آنها نمی‌فهمند

- ترجمه راستین

چون او را به صحرا بردند و بر این عزم متّفق شدند که او را به قعر چاه درافکنند (چنین کردند) و ما به او وحی نمودیم که البته تو روزی برادران را به کار بدشان آگاه می‌سازی و آنها تو را نشناخته و درک مقام تو نمی‌کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُونَ

و [بعد از آنکه بزغاله‌‌ای را ذبح کرده بودند و قمیص (پیراهن) او را به خون آن آغشته کرده بودند] شب نزد پدرشان آمدند [در حالی که] می‌‌گریستند

- ترجمه سلطانی

و شب نزد پدرشان آمدند (در حالی که) می‌گریستند

- ترجمه راستین

و برادران شبانگاه با چشم گریان نزد پدر بازگشتند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ قَالُوا يَاأَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ

گفتند ای پدرِ ما! همانا ما رفتیم که مسابقه دهیم و یوسف را نزد متاع خود ترک کردیم پس گرگ او را خورد و تو نسبت به ما باورمند (تصدیق کننده) نیستی و اگرچه صادق باشیم

- ترجمه سلطانی

گفتند ای پدرِ ما! همانا ما رفتیم که مسابقه دهیم و یوسف را نزد متاع خود ترک کردیم پس گرگ او را خورد و تو نسبت به ما باورمند نیستی و اگرچه صادق باشیم

- ترجمه راستین

گفتند: ای پدر، قصه این است که ما به صحرا رفته و سرگرم مسابقه بودیم و یوسف را بر سر متاع خود گذاردیم و او را گرگ طعمه خود ساخت، و هر چند ما راست بگوییم تو باز از ما باور نخواهی کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ

و پیراهن او را با خونی دروغین (آغشته بر آن) آوردند، گفت: بلکه نفس شما برای شما امری [عظیم که همان اذیّت کردن یوسف بدون جرم و اذیّت کردن و دروغ گفتن به نبیّ خداوند است] را آراسته (سهل کرده) پس [بر من] صبری زیبا [بباید] و بر آنچه [از هلاکت یوسف] که وصف می‌‌کنید صبر کنم خداوند مُستعان (کسی که از او درخواست یاری کنم) است

- ترجمه سلطانی

و پیراهن او را با خونی دروغین (آغشته بر آن) آوردند، گفت: بلکه نفس شما برای شما امری (عظیم) را آراسته پس (بر من) صبری زیبا (بباید) و بر آنچه که وصف می‌کنید صبر کنم خداوند مُستعان (کسی که از او درخواست یاری کنند) است

- ترجمه راستین

و پیراهن یوسف را آلوده به خون دروغ نمودند (و نزد پدر آوردند) یعقوب گفت: بلکه امری (زشت قبیح) را نفس مکّار در نظر شما بسیار زیبا جلوه داده، در هر صورت صبر جمیل کنم، که بر رفع این بلیّه که شما اظهار می‌دارید بس خداست که مرا یاری تواند کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ وَجَاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَابُشْرَى هَذَا غُـلَامٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ

و قافله‌‌ای آمد پس آبدار (کسی که به آبشخور وارد می‌‌شود تا به مردم و چهارپایان آب بدهد) خود را فرستادند پس دلوش (سطلش) را [در چاه] فرو انداخت [بعد از اخراج دلو] گفت: مژده باد این پسرکی است و [آبدار و خواص اصحابش التقاط (آگاه و دید‌‌ور شدن به چیزی، برچیدن)] او را [از چاه] به عنوان سرمایه پنهان (کتمان) کردند

- ترجمه سلطانی

و قافله‌ای آمد پس آبدار (مأمور آب) خود را فرستادند پس سطلش را فرو انداخت گفت مژده باد این پسرکی است و او را به عنوان سرمایه پنهان کردند

- ترجمه راستین

باری کاروانی آنجا رسید و سقّای قافله را برای آب فرستادند، دلو را به چاه فرستاد (همین که از آن چاه برآورد) گفت: به به از این بشارت و خوشبختی که رخ داده، این پسری است (که نصیب ما شده است) . و او را پنهان داشتند که سرمایه تجارت کنند و خدا به آنچه می‌کردند آگاه بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ

و خداوند به آنچه که عمل می‌‌کنند دانا است و او را به بهایی ناچیز از درهم‌‌هایی معدود [از آنها] خریدند و [قافله یا برادران یوسف] دربارهٔ او (قیمت یا یوسف) بی‌‌اعتنایانی بودند

- ترجمه سلطانی

و خداوند به آنچه که عمل می‌کنند دانا است و او را به بهایی ناچیز از درهم‌هایی معدود خریدند و دربارهٔ او بی‌اعتنایانی بودند

- ترجمه راستین

و او را به بهایی اندک و درهمی ناچیز فروختند و در او زهد و بی‌رغبتی نمودند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

و کسی که او را از مصر خرید به زنش (زلیخا) گفت: جایگاه او را گرامی بدار چه بسا که [با اعانت در امور ما و جمع اموال ما و بر عهده گرفتن ضیاع (املاک کشاورزی) ما و عقار (آب و زمین و زراعت و اراضی و ملک و قریه و خزائن) ما] به ما نفع برساند یا او را به فرزندی بگیریم [برای اینکه او فرزند نداشت یا برای اینکه او عِنّین (مردی که در جماع قادر به دخول نباشد) یا عقیم بود] و این‌‌چنین [در خانهٔ عزیز به یوسف مکنت (قدرت) دادیم و مثل آن] در [تمام] سرزمین [مصر] به یوسف مکنت (سلطه) دادیم و تا به او از تأویل احادیث بیاموزیم [که بر وفق آن تدبیر نماید] و خداوند بر امرش غالب (مسلّط) است و لکن اکثر مردم [بازی معکوس از او را] نمی‌‌دانند

- ترجمه سلطانی

و کسی که او را از مصر خرید به زنش گفت جایگاه او را گرامی بدار چه بسا که به ما نفع برساند یا او را به فرزندی بگیریم و این‌چنین در زمین به یوسف مکنت (سلطه دادن) دادیم و تا به او از تأویل احادیث بیاموزیم و خداوند بر امرش غالب است و لکن اکثر مردم نمی‌دانند

- ترجمه راستین

و عزیز مصر که او را خریداری کرد به زن خویش سفارش غلام را نمود که مقامش بسیار گرامی دار که این غلام امید است به ما نفع بسیار بخشد یا او را به فرزندی برگیریم. و ما این چنین یوسف را به تمکین و اقتدار رسانیدیم و برای آنکه او را از علم تعبیر خوابها بیاموزیم، و خدا بر کار خود غالب است ولی بسیاری مردم (بر این حقیقت) آگه نیستند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

و چون به اشدّ [رشدش] رسید به او حکمت و علم دادیم و این‌‌چنین به نیکوکاران پاداش می‌‌دهیم

- ترجمه سلطانی

و چون به اشدّ (رشدش) رسید به او حکمت و علم دادیم و این‌چنین به نیکوکاران پاداش می‌دهیم

- ترجمه راستین

و چون یوسف به سن رشد و کمال رسید او را مقام حکمت و نبوت (یا مسند حکمفرمایی) و مقام دانش عطا کردیم و این چنین ما نکوکاران عالم را پاداش می‌بخشیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِـمُونَ

و [زلیخا] از او (یوسف) که او در خانهٔ وی (زلیخا) بود از نفس او (یوسف) مراوده (کاری یا چیزی از کسی خواستن) کرد و [زلیخا] درب‌‌ها را بست و گفت: [بیا] برای تو آماده کرده‌‌ام (شده‌‌ام)، [یوسف در جواب زلیخا از جهت اعتذار (عذرخواهی) از عدم اجابت او] گفت: به خداوند پناه می‌‌برم همانا او [عزیز] ربّ (سیّد) من است [که مرا به قیمت گران خریده، خیانت کردن به اهل او و حریم او شایستهٔ من نیست، یا همانا خداوند ربّ من است که مرا از اوّل استقرار نطفه‌‌ام و مادّهٔ بدنم در رحم مادرم تربیّت کرد] که جایگاه مرا نیکو کرد [پس مخالفت با او در آنچه که از آن نهی کرده است سزاوار نیست] همانا ستمکاران رستگار نمی‌‌شوند

- ترجمه سلطانی

و از او که او در خانهٔ وی (زلیخا) بود (زلیخا) از نفس او (یوسف) مراوده (کاری یا چیزی از کسی خواستن) کرد و (زلیخا) درب‌ها را بست و گفت: (بیا) برای تو آماده کرده‌ام، (یوسف) گفت: به خداوند پناه می‌برم همانا او ربّ من است که جایگاه مرا نیکو کرد همانا ستمکاران رستگار نمی‌شوند

- ترجمه راستین

و بانوی خانه به میل نفس خود با او بنای مراوده گذاشت و (روزی) درها را بست و یوسف را به خود دعوت کرد و اشاره کرد که من برای تو آماده‌ام، یوسف جواب داد: به خدا پناه می‌برم، او خدای من است، مرا مقامی منزه و نیکو عطا کرده (چگونه خود را به ستم و عصیان آلوده کنم) ، که هرگز ستمکاران رستگار نمی‌گردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَـوْلَا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ

و همانا [زلیخا] به [مخالطت با] او (یوسف) همّت گماشت و [قصد فجور کرد] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود [یوسف] به او (زلیخا) همّت می‌‌گماشت این‌‌چنین [کردیم] تا او را از بدی و فحشاء انصراف دهیم همانا او از بندگان مخلَص ما است

- ترجمه سلطانی

و همانا (زلیخا) به او (یوسف) همّت گماشت و اگر برهان پروردگارش را ندیده بود (یوسف) به او (زلیخا) همّت می‌گماشت این‌چنین (کردیم) تا او را از بدی و فحشاء انصراف دهیم همانا او از بندگان مخلَص ما است

- ترجمه راستین

آن زن باز در وصل او اصرار و اهتمام کرد و یوسف هم اگر لطف خاص خدا و برهان روشن حق را ندیده بود (به میل طبیعی) در وصل آن زن اهتمام کردی، ولی ما این چنین کردیم تا قصد بد و عمل زشت را از او بگردانیم که همانا او از بندگان برگزیده ما بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُـوءًا إِلَّا أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

و [آن دو به سوی] درب [بر یکدیگر] سبقت جستند [یوسف به قصد فرار از زلیخا و زلیخا قصد منع یوسف کرد] و [زلیخا به او رسید و پیرآهنش را گرفت تا مانع از خروج یوسف شود و آن پاره شد] پیراهن او را از پشت پاره کرد و آن دو آقای او (زوج زلیخا، عزیز) را در آستانهٔ درب یافتند، [زلیخا بعد از دیدن عزیز برای دفع تهمت از خودش و افکندن آن بر دیگری برای ایهام اینکه او از یوسف فرار می‌‌کرده به عزیز] گفت: جزای کسی که به خانوادهٔ تو ارادهٔ بدی کند چیست؟ جز آنکه زندان یا شکنجه‌‌ای دردناک شود؟

- ترجمه سلطانی

و (آن دو به سوی) درب (بر یکدیگر) سبقت جستند و (زلیخا) پیراهن او را از پشت پاره کرد و آن دو آقای او (زلیخا) را در آستانهٔ درب یافتند، (زلیخا به عزیز) گفت: جزای کسی که به خانوادهٔ تو ارادهٔ بدی کند چیست؟ جز آنکه زندان یا شکنجه‌ای دردناک شود؟

- ترجمه راستین

و هر دو (برای گریختن) به جانب در شتافتند و زن پیراهن یوسف را از پشت بدرید و در آن حال آقای آن زن (یعنی شوهرش) را بر در منزل یافتند، زن گفت: جزای آن که با اهل تو قصد بد کند جز آنکه یا به زندانش برند یا به عقوبت سخت کیفر کنند چه خواهد بود؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَن نَّفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ

[یوسف به جهت دفع تهمت و عذاب از خودش] گفت: این (زلیخا) با من از نفس من مراودت کرد و شاهدی از اهل او (زلیخا) شهادت داد

- ترجمه سلطانی

(یوسف) گفت این (زلیخا) با من از نفس من مراودت کرد و شاهدی از اهل او (زلیخا) شهادت داد

- ترجمه راستین

یوسف جواب داد: این زن خود (با وجود انکار من) با من قصد مراوده کرد. و بر صدق دعویش شاهدی از بستگان زن گواهی داد گفت: اگر پیراهن یوسف از پیش دریده، زن راستگو و یوسف از دروغگویان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ وَإِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ

که اگر پیراهن او (یوسف) از جلو پاره باشد پس او (زلیخا) راست گفته و او (یوسف) از درغگویان است و اگر پیراهن او (یوسف) از پشت پاره باشد پس او (زلیخا) دروغ گفته و او (یوسف) از راستگویان است

- ترجمه سلطانی

که اگر پیراهن او (یوسف) از جلو پاره باشد پس او (زلیخا) راست گفته و او (یوسف) از درغگویان است و اگر پیراهن او (یوسف) از پشت پاره باشد پس او (زلیخا) دروغ گفته و او (یوسف) از راستگویان است

- ترجمه راستین

و اگر پیراهن او از پشت سر دریده، زن دروغگو و یوسف از راستگویان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ

و چون دید که پیراهن او (یوسف) از پشت پاره شده [عزیز با عتاب بر زلیخا] گفت: همانا آن از حیلهٔ شما زنان است [یعنی حیله در امثال این برای زنان سجیّه است] همانا حیلهٔ شما زنان عظیم است [در مراودت مردان برای وجود مقتضی در سجیّهٔ مردان و عدم مانع حین مراودت شما زنان و اندک است که مردی از شرّ حیلهٔ شما منفک شود]

- ترجمه سلطانی

و چون دید که پیراهن او (یوسف) از پشت پاره شده گفت همانا آن از حیلهٔ شما زنان است همانا حیلهٔ شما زنان عظیم است

- ترجمه راستین

چون شوهر دید که پیراهن از پشت سر دریده است گفت: این از مکر شما زنان است، که مکر و حیله شما زنان بسیار بزرگ و حیرت‌انگیز است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٩ يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنبِكِ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ

[عزیز به جهت صون (حفظ) آبروی زلیخا، یوسف را به کتمان وصیّت (توصیه) کرد و گفت:] یوسف از این اعراض کن و [سپس از یوسف اعراض کرد و زلیخا را با امر به استغفار خطاب نمود، و با ملاطفت با زلیخا و در ضمن نکوهش کردن وی گفت: ای زلیخا] برای گناهت طلب آمرزش کن همانا تو از خطاکاران بوده‌‌ای

- ترجمه سلطانی

(ای) یوسف از این اعراض کن و (ای زلیخا) برای گناهت طلب آمرزش کن همانا تو از خطاکاران بوده‌ای

- ترجمه راستین

ای یوسف، از این درگذر (یعنی قضیه را از همه پنهان دار) و (زن را گفت) تو هم از گناه خود توبه کن که سخت از خطاکاران بوده‌ای.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٠ وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ

و زنانی در شهر [با نسبت دادن آن به زلیخا و عیب گرفتن بر زلیخا] گفتند: زن عزیز غلام خود را از نفس او مراوده کرده [در حالی که] حبّ (عشق)، او (زلیخا) را دلباخته (احاطه یا کور و کر) کرده بود [به حیثی که معایب مراودت را نمی‌‌دیده و از کسی که وی را عیب می‌‌کرد آن را نمی‌‌شنید] همانا ما البتّه او (زلیخا) را در گمراهی آشکاری می‌‌بینیم

- ترجمه سلطانی

و زنانی در شهر گفتند زن عزیز غلام خود را از نفس او مراوده کرده (در حالی که) حبّ، او (زلیخا) را دلباخته کرده بود همانا ما البتّه او (زلیخا) را در گمراهی آشکاری می‌بینیم

- ترجمه راستین

و زنانی در شهر مصر گفتند: زن عزیز مصر قصد مراوده با غلام خویش داشته و حب او وی را شیفته و فریفته خود ساخته و ما او را (از فرط محبت) کاملا در ضلالت می‌بینیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣١ فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ

پس چون [زلیخا] مکر (ذمّ کردن) آنها (زنان) را شنید [برای شرکت در ضیافت] نزد آنها فرستاد و [مجلسی لایق شأن ملوک آماده کرد] برای آنها (زنان) پُشتی (مُتکا) آماده کرد و به هر کدام از آنها (زنان) چاقویی داد و [بعد از آنکه یوسف را با البسهٔ فاخر و انواع آنچه که با آن زینت می‌‌دهند آراست زلیخا به یوسف] گفت: بر آنها (زنان) خارج شو و چون او (یوسف) را دیدند از او تجلیل نمودند و دستان خود را بریدند (مجروح کردند) و [زنان] گفتند: پناه بر خداوند این بشر نیست (او در جمالش فوق بشریّ است) که این (یوسف) جز مَلکی بزرگوار نیست

- ترجمه سلطانی

پس چون (زلیخا) مکر آنها را شنید نزد آنها فرستاد و برای آنها پشتی آماده کرد و به هر کدام از آنها چاقویی داد و (زلیخا به یوسف) گفت: بر آنها خارج شو و چون او (یوسف) را دیدند از او تجلیل نمودند و دستان خود را بریدند و گفتند (مؤنّث): پناه بر خداوند این بشر نیست که این جز مَلکی بزرگوار نیست

- ترجمه راستین

چون (زلیخا) ملامت زنان مصری را درباره خود شنید فرستاد و از آنها دعوت کرد و (مجلسی بیاراست و) به احترام هر یک بالش و تکیه‌گاهی بگسترد و به دست هر یک کاردی (و ترنجی) داد و (آن گاه با زیب و زیور یوسف را بیاراست و) به او گفت که به مجلس این زنان درآ، چون زنان مصری یوسف را دیدند بس بزرگش یافتند و دستهای خود (به جای ترنج) بریدند و گفتند حاش للّه که این پسر نه آدمی است بلکه فرشته بزرگ حسن و زیبایی است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٢ قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِّنَ الصَّاغِرِينَ

[زلیخا به جهت عذر آوردن از در فتنه افتادن خود و دفع ملامت زنان یا به جهت تفاخر به عشق یوسف، یا در جواب سؤال زنان که ای زلیخا این که او را به ما نشان دادی کیست؟] گفت: و این کسی است که شما مرا دربارهٔ او ملامت می‌‌کردید و همانا من او (یوسف) را از نفس او مراودت کردم ولیکن خویشتنداری کرد و اگر آنچه را که به او (یوسف) امر می‌‌کنم نکند حتماً زندانی می‌‌شود و حتماً از خوارشدگان می‌‌باشد

- ترجمه سلطانی

(زلیخا) گفت: و این کسی است که شما (مؤنّث) مرا دربارهٔ او ملامت می‌کردید و همانا من او (یوسف) را از نفس او مراودت کردم ولیکن خویشتنداری کرد و اگر آنچه را که به او (یوسف) امر می‌کنم نکند حتماً زندانی می‌شود و حتماً از خوارشدگان می‌باشد

- ترجمه راستین

گفت: این است غلامی که مرا در محبتش ملامت کردید!آری من خود از وی تقاضای مراوده کردم و او عفت ورزید و اگر از این پس هم خواهش مرا رد کند البته زندانی شود و از خوارشدگان گردد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٣ قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ

[یوسف بعد از آنکه دید که مدافعه با آنها (زنان) سخت‌‌ترین چیز برای او است] گفت: پروردگارا زندان در نزد من محبوبتر از آنچه است که مرا به آن می‌‌خوانند و اگر کید آنها (زنان) را از من بر نگردانی به آنها میل می‌‌کنم و از نادانان می‌‌شوم

- ترجمه سلطانی

(یوسف) گفت: پروردگارا زندان در نزد من محبوبتر از آنچه است که مرا به آن می‌خوانند و اگر کید آنها (زنان) را از من بر نگردانی به آنها میل می‌کنم و از نادانان میشوم

- ترجمه راستین

یوسف گفت: ای خدا، مرا رنج زندان خوشتر از این کار زشتی است که اینان از من تقاضا دارند و اگر تو حیله این زنان را از من دفع نفرمایی به آنها میل کرده و از اهل جهل (و شقاوت) گردم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٤ فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

پس پروردگارش بر او استجابت کرد و [با نجات دادن او از دست زنان] کید آنها (زنان) را از او برگرداند همانا او [دعای هر دعاء کننده‌‌ای یا بر هر صوتی و منجمله دعای داعی] شنوا و [به آنچه که به صلاح هر احدی می‌‌شود] دانا است

- ترجمه سلطانی

پس پروردگارش بر او استجابت کرد و کید آنها (زنان) را از او برگرداند همانا او شنوا و دانا است

- ترجمه راستین

خدایش هم دعای او را مستجاب کرده و مکر و دسایس آن زنان را از او بگردانید، که خداوند شنوا و داناست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٥ ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ

سپس بعد از آنکه نشانه‌‌ها (صدق او و طهارت ذیل آن) را دیدند [چون زن عزیز دید که بین مردم رسوا شده و به وصال یوسف (ع) نرسیده با خواصّش مشورت کرد و تدبیر کردند که یوسف را به زندان بفرستند تا در مردم منتشر شود که گناه از او بوده است، و تا شاید یوسف بعد از آنکه مرارت زندان را چشید به مواصلت با وی راضی شود، پس زلیخا از عزیز درخواست کرد که او را به زندان بفرستد، پس عزیز با خواصّ خود مشورت نمود و به او به آن اشارت دادند و رأی جمیع بر زندان کردن او مستقرّ شد] برای آنها [یعنی برای زن و خواص او و برای عزیز و خواصّ او] آشکار شد که حتماً تا مدّتی [کم] او را زندانی کنند [تا مردم بپندارند که او گناهکار بوده است]

- ترجمه سلطانی

سپس بعد از آنکه نشانه‌ها را دیدند برای آنان آشکار شد که حتماً تا مدّتی او را زندان کنند

- ترجمه راستین

و با آنکه دلایل روشن (پاکدامنی و عصمت یوسف) را دیدند باز چنین صلاح دانستند که وی را چندی زندانی کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٦ وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ

و با او دو جوان [برده] در زندان داخل شدند یکی از آن دو گفت: که من خودم را دیدم که خَمر (آب انگور یا انگور) می‌‌فشرم و دیگری گفت که من خودم را دیدم که بالای سرم [قابلمه‌‌ای از] نان حمل می‌‌کردم که پرندگان از آن می‌‌خوردند تأویل آن را به ما خبر بده همانا ما تو را از نیکوکاران [به همنشینان و معاشرین خود] می‌‌بینیم

- ترجمه سلطانی

و دو جوان (برده) با او در زندان داخل شدند یکی از آن دو گفت: که من خودم را دیدم که خَمر می‌فشرم و دیگری گفت که من خودم را دیدم که بالای سرم نان حمل می‌کردم که پرندگان از آن میخوردند تأویل آن را به ما خبر بده همانا ما تو را از نیکوکاران میبینیم

- ترجمه راستین

و با یوسف دو جوان دیگر هم (از ندیمان و خاصان شاه) زندانی شدند. یکی از آنها گفت: من در خواب دیدمی که انگور برای شراب می‌افشرم، و دیگری گفت: من در خواب دیدمی که بر بالای سر خود طبق نانی می‌برم و مرغان هوا از آن به منقار می‌خورند، (یوسفا) ما را از تعبیر آن آگاه کن، که تو را از نیکوکاران (و دانشمندان عالم) می‌بینیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٧ قَالَ لَا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لَّا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ

[یوسف] گفت: طعامی که به آن روزی داده می‌‌شوید را نزد شما دو تا نمی‌‌آورند [و وقت آوردن طعام برای اهل زندان بود] مگر آنکه قبل از آنکه [آن را] برای شما نزد شما [دو نفر] بیاورند تأویل آن را [با علم به تعبیر رؤیا] از آنچه که ربّ من به من آموخته [نه از آنچه که خودم از بشری مثل خود آن را تعلیم گرفته باشم] به شما خبر دهم، همانا من آئین قومی که به خداوند ایمان ندارند و آنها به آخرت هم کافر هستند را ترک کرده‌‌ام

- ترجمه سلطانی

(یوسف) گفت: طعامی که به آن روزی داده می‌شوید را نزد شما دو تا نمی‌آورند مگر آنکه قبل از آنکه (آن را) برای شما نزد شما (دو نفر) بیاورند تأویل آن را از آنچه که ربّ من به من آموخته به شما خبر دهم، همانا من آئین قومی که به خداوند ایمان ندارند و آنها به آخرت هم کافر هستند را ترک کرده‌ام

- ترجمه راستین

یوسف در پاسخ آنها گفت: من شما را پیش از آنکه طعام آید و تناول کنید به تعبیر خوابتان آگاه می‌سازم، که این علم از چیزهایی است که خدای به من آموخته است، زیرا که من آیین گروهی را که به خدا بی‌ایمان و به آخرت کافرند ترک گفتم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٨ وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَن نُّشْرِكَ بِاللَّهِ مِن شَيْءٍ ذَلِكَ مِن فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ

و از ملّت (آئین) پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب تبعیّت کرده‌‌ام برای ما نباشد که چیزی [اندک از اصناف اِشراک] را با خداوند شریک آوریم این از فضل خداوند بر ما و بر مردم است و لکن اکثر مردم شکر نمی‌‌کنند [برای اینکه آنها قدر نبوّت را نمی‌‌شناسند و به حقّ واجب آن قیام نمی‌‌کنند بلکه از آن اعراض می‌‌کنند و آن را جحد (نفی با انکار) می‌‌نمایند]

- ترجمه سلطانی

و از ملّت (آئین) پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب تبعیّت کرده‌ام برای ما نباشد که چیزی را با خداوند شریک آوریم این از فضل خداوند بر ما و بر مردم است و لکن اکثر مردم شکر نمی‌کنند

- ترجمه راستین

و از آیین پدرانم ابراهیم (خلیل) و اسحاق و یعقوب (که دین توحید و خداپرستی است) پیروی کردم، در آیین ما هرگز نباید چیزی را با خدا شریک گردانیم، این از فضل و عطای خداست بر ما و بر همه مردم لیکن اکثر مردمان شکر به جا نمی‌آورند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٩ يَاصَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ

ای دو مصاحب زندانی من آیا پروردگاران پراکنده [متعدّد که به آنها عقیده دارید] بهتر هستند یا اللّه واحد قهّار (بسیار غالب)؟

- ترجمه سلطانی

ای دو مصاحب زندانی من آیا پروردگاران پراکنده بهتر هستند یا اللّه واحد قهّار (بسیار غالب)؟

- ترجمه راستین

ای دو رفیق زندان من، آیا خدایان متفرق (بی‌حقیقت مانند بتان و فراعنه و غیره) بهترند یا خدای یکتای قاهر و غالب؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٠ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

غیر از او عبادت نمی‌‌کنید مگر اسم‌‌هایی را که آنها را شما و پدرانتان نامیده‌‌اید خداوند به آنها سلطانی [یعنی حجّتی از معجزات دالّ بر جواز طاعت آنها و عبادت آنها یا سلطنت و تصرّف در اشیاء] نازل نکرده، {ماسوی الله از ملائکه به اصناف آنها و طبایع و موالید آنها و مردمان و صنایع (ساخته‌‌ها) آنها همگی اسمائى برای خدای تعالی هستند و اینکه اسم حکمی ندارد و نظر به آن نیست و اینکه نظر کردن به اسم و حکم کردن بر آن تصوّر نمی‌‌شود مگر وقتی که مستقلاً مسمّى قرار داده شود و به عنوان ثانی برای مسمّى و همانا آن شرک به خداوند است، و اینکه ناقصین چون خروجشان از حدّ اشراک در وجود ممکن نمی‌‌شود خداوند به بعضی از اسماء اذن داد که آنها منظوراً الیهم مسمّى قرار داده شوند مانند انبیاء و اوصیای آنها (ع) و خداوند برای آنها بر جواز مسمّى قرار دادن آنها سلطانى از دلایل صدق دعوی آنها نازل کرده} که [در عالم یا در حقّ عباد] حکمی نیست جز برای خداوند که امر کرده که عبادت نکنید جز او را [و حکم و سلطنت در چیزی برای ارباب شما نیست]، آن (توحید) دین راست است و لکن اکثر مردم نمی‌‌دانند

- ترجمه سلطانی

غیر از او عبادت نمی‌کنید مگر اسم‌هایی را که آنها را شما و پدرانتان نامیده‌اید خداوند به آنها سلطانی (حجّتی) نازل نکرده، که حکمی نیست جز برای خداوند که امر کرده که عبادت نکنید جز او را، آن دین راست است و لکن اکثر مردم نمی‌دانند

- ترجمه راستین

(و بدانید که) آنچه غیر از خدا می‌پرستید، جز اسمائی (بی‌حقیقت و الفاظی بی‌معنی) نیست که شما خود و پدرانتان نامیده (و ساخته) اید، خدا هیچ حجتی بر آن نفرستاده، تنها حکمفرمای عالم وجود خداست، امر فرموده که جز آن ذات پاک یکتا کسی را نپرستید، این توحید آیین محکم است لیکن اکثر مردم بر این حقیقت آگه نیستند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤١ يَاصَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ

ای دو مصاحب زندانی من! امّا یکی از شما دو تا [که می‌‌دید که خَمر می‌‌فشرد]، پس او به پروردگارش (ملک) شراب خواهد نوشاند و امّا دیگری پس به دار آویخته می‌‌شود، و پرندگان از سر او می‌‌خورند امری که شما دو تن دربارهٔ آن از من سؤال می‌‌کنید حکم شد [چه در رؤیا دیده باشید یا ندیده باشید]

- ترجمه سلطانی

ای دو مصاحب زندانی من! امّا یکی از شما دو تا، پس او به پروردگارش (ملک) شراب خواهد نوشاند و امّا دیگری پس به دار آویخته میشود، و پرندگان از سر او می‌خورند امری که شما دو تن دربارهٔ آن از من سؤال می‌کنید حکم شد

- ترجمه راستین

ای دو رفیق زندان من، اما یکی از شما ساقی شراب شاه خواهد شد و اما آن دیگری به دار آویخته شود و مرغان مغز سر او را بخورند. در قضای الهی راجع به امری که سؤال کردید چنین حکم شده است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٢ وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ

و [یوسف] به کسی از آن دو که پنداشت که نجات می‌‌یابد (یار شراب) گفت: مرا نزد پروردگارت (ملک) یاد کن پس شیطان به او [از ذکر خدا یا] از اینکه نزد پروردگارش (ملک) یادآوری کند فراموشی آورد پس چند سال در زندان ماند

- ترجمه سلطانی

و (یوسف) گفت به کسی از آن دو که پنداشت که نجات می‌یابد: مرا نزد پروردگارت یاد کن پس شیطان به او فراموشی آورد از اینکه نزد پروردگارش (ملک) یادآوری کند پس چند سال در زندان ماند

- ترجمه راستین

آن گاه از رفیقی که اهل نجاتش یافت درخواست کرد که مرا نزد خواجه خود یاد کن (باشد که چون بی‌تقصیرم بیند از زندانم برهاند) اما شیطان از خاطر آن یار زندانی برد که یوسف را نزد خواجه‌اش یاد کند، بدین سبب در زندان چندین سال محبوس بماند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٣ وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَاأَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَايَ إِن كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ

و ملک گفت که من [در رؤیا مکرّراً] هفت گاو فربه را می‌‌بینم که هفت گاو لاغر آنها را می‌‌خورند و هفت خوشهٔ سبز و دیگرها را خشک [که به آنها می‌‌پیچند]، ای سران دربارهٔ رؤیایم به من فتوا دهید اگر تعبیر رؤیا می‌‌کرده‌‌اید

- ترجمه سلطانی

و ملک گفت که من هفت گاو فربه را می‌بینم که هفت گاو لاغر آنها را می‌خورند و هفت خوشهٔ سبز و دیگرها را خشک (که به آنها می‌پیچند)، ای سران دربارهٔ رؤیایم به من فتوا دهید اگر تعبیر رؤیا می‌کرده‌اید

- ترجمه راستین

و پادشاه مصر (با ملازمان و دانشمندان دربار خود) گفت: من خوابی دیدم که هفت گاو فربه را هفت گاو لاغر می‌خورند و هفت خوشه سبز دیدم و هفت خوشه خشک (که خوشه‌های سبز را نابود کردند) ، ای بزرگان ملک مرا به تعبیر این خوابم اگر علم خواب می‌دانید آگاه گردانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٤ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلَامِ بِعَالِـمِينَ

گفتند [این رؤیا] خواب‌‌هایی پریشان است و ما به تأویل احلام (خواب‌‌های پریشان)، عالِم نیستیم

- ترجمه سلطانی

گفتند خواب‌هایی پریشان است و ما به تأویل احلام (خواب‌های پریشان)، عالِم نیستیم

- ترجمه راستین

آنها گفتند: خوابهای پریشان است و ما تعبیر خوابهای پریشان نمی‌دانیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٥ وَقَالَ الَّذِي نَجَا مِنْهُمَا وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُم بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ

و آن کس از آن دو که نجات یافته بود و بعد از سالیانی به خاطر آورد گفت من شما را به تأویل آن خبر می‌‌دهم پس مرا [نزد کسی که می‌‌خواهم] بفرستید

- ترجمه سلطانی

و آن کس از آن دو که نجات یافته بود و بعد از سالیانی به خاطر آورد گفت من شما را به تأویل آن خبر می‌دهم پس مرا بفرستید

- ترجمه راستین

و آن (رفیق زندانی یوسف) که نجات یافته بود و بعد از چندین سال به یاد یوسف افتاد گفت: من شما را به تعبیر این خواب آگاه می‌سازم، مرا (نزد یوسف زندانی) فرستید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٦ يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَّعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ

[پس به او اجازه دادند و نزد یوسف (ع) آمد و گفت: ای] یوسف، ای صدیق (بسیار راستگو)، دربارهٔ هفت گاو فربه که هفت [گاو] لاغر آنها را می‌‌خورند و هفت سنبله سبز و دیگر خشک [که به آنها می‌‌پیچند] به ما فتوا بده تا یترقباً من به سوی مردم بازگردم تا شاید آنها [تأویل آن را یا قدر تو و منزلت تو را] بدانند [و تو را از زندان خارج نمایند]

- ترجمه سلطانی

(ای) یوسف ای بسیار راستگو دربارهٔ هفت گاو فربه که هفت (گاو) لاغر آنها را می‌خورند و هفت سنبله سبز و دیگر خشک (که به آنها می‌پیچند) به ما فتوا بده تا یترقباً من به سوی مردم بازگردم تا شاید آنها بدانند

- ترجمه راستین

(در زندان رفت و گفت) یوسفا!ای که هر چه گویی همه راست گویی، ما را به تعبیر این خواب که هفت گاو فربه را هفت گاو لاغر می‌خوردند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشک (که آنها را نابود ساختند) آگاه گردان، باشد که نزد مردم بازگردم و (شاه و دیگران همه تعبیر خواب و مقام تو را) بدانند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٧ قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِي سُنبُلِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِّمَّا تَأْكُلُونَ

[یوسف (ع)] گفت: هفت سال پی در پی کشت می‌‌کنید پس آنچه را که درو کردید پس آن را در خوشه‌‌اش واگذارید [تا مبادا فاسد شود و کرم افتد] جز اندکی از آنچه که [در این سال‌‌ها] می‌‌خورید [که آن را از خوشه‌‌اش خارج می‌‌کنید]

- ترجمه سلطانی

گفت هفت سال پی در پی کشت می‌کنید پس آنچه را که درو کردید پس آن را در خوشه‌اش واگذارید جز اندکی از آنچه که می‌خورید

- ترجمه راستین

یوسف گفت: باید هفت سال متوالی زراعت کنید و هر خرمن را که درو کنید جز کمی که قوت خود می‌سازید همه را با خوشه در انبار ذخیره کنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٨ ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلًا مِّمَّا تُحْصِنُونَ

سپس بعد از آن، هفت [سال] سخت فرا می‌‌رسد که می‌‌خورند آنچه را که برای آنها ذخیره کرده‌‌اید مگر اندکی از آنچه را که نگه می‌‌دارید [برای بذرهای زراعات و احتیاط گرسنگی قبل از رسیدن زراعت]

- ترجمه سلطانی

سپس بعد از آن، هفت (سال) سخت فرا میرسد که می‌خورند آنچه را که برای آنها ذخیره کرده‌اید مگر اندکی از آنچه را که نگه می‌دارید

- ترجمه راستین

که چون این هفت سال بگذرد هفت سال قحطی پیش آید که ذخیره شما را بخورند جز اندکی که (برای تخم کاشتن) در انبار نگه دارید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٩ ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ

سپس بعد از آن سالی می‌‌آید که به مردم باران [یا فریادرسی] داده می‌‌شود و در آن [انگور و زیتون و هر آنچه که برای کثرت آن افشره (آب‌‌گیری) می‌‌شود را] می‌‌فشارند [یا پستان‌‌ها را می‌‌دوشند، یعنی از قحط خارج می‌‌شوند]

- ترجمه سلطانی

سپس بعد از آن سالی می‌آید که به مردم باران داده می‌شود و در آن می‌فشارند

- ترجمه راستین

آن گاه بعد از سنوات قحط و شدت مجاعه باز سالی آید که مردم در آن به آسایش و وسعت و فراوانی نعمت می‌رسند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٠ وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُـولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ الـلَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ

و ملک [به خواصّ خود] گفت: او را نزد من بیاورید [پس به سوی او فرستادند تا او را احضار نماید] و چون آن فرستاده نزد او آمد [و گفت که ملک تو را می‌‌طلبد و تو را احضار می‌‌کند، یوسف (ع)] گفت: [من نزد ملک به خیانت و مراودت با زنان متّهم شده‌‌ام و تا از این اتّهام خارج نشوم برای عدم داشتن منزلت و عِرض (آبرو) برای خود نزد او، نزد ملک نمی‌‌آیم] به سوی ربّ خود [یعنی عزیز یا ریان: ملک و فرعون مصر در زمان یوسف (ع) است و عزیز وزیر او بوده است] برگرد و از او درخواست کن [که تجسّس کند و طلب کند] اندیشهٔ زنانی که دستانشان را بریدند چه بود؟ [زیرا به خاطر آنها (زنان) به من تهمت زده شد، تا بداند که من خائن نبوده‌‌ام و از روی ظلم زندان شده‌‌ام] همانا پروردگار من به حیلهٔ آنها دانا است [یعنی اینکه آنها (زنان) دربارهٔ من حیله کرده‌‌اند و همانا من بری هستم و این معنی را با استشهاد به علم خداوند تأکید کرد پس آن فرستاده بازگشت و آنچه را که یوسف گفته بود برای ملک حکایت کرد پس ملک یعنی عزیز یا ریان زنان را احضار کرد و]

- ترجمه سلطانی

و ملک گفت: او را نزد من بیاورید و چون آن فرستاده نزد او آمد گفت: برگرد به سوی ربّ (ملک) خود و از او درخواست کن (که جستجو کند)که اندیشهٔ زنانی که دستانشان را بریدند چه بود؟ همانا پروردگار من به حیلهٔ آنها دانا است

- ترجمه راستین

شاه گفت: زود او را نزد من بیاورید. چون فرستاده شاه نزد یوسف آمد یوسف به او گفت: باز گرد و شاه را بپرس چه شد که زنان مصری همه دست خود بریدند؟آری خدای من به مکر آنان (و بی‌گناهی من) آگاه است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥١ قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدتُّنَّ يُوسُفَ عَن نَّفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِن سُـوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ وَإِنَّهُ لَـمِنَ الصَّادِقِينَ

گفت: آیا خواستهٔ شما [زنان] بود [آیا شما (مؤنّث) یوسف را مراوده نمودید یا یوسف (ع) شما را مراوده داشت؟ یا مراودت از دو طرف بود؟] آنوقت که یوسف را از نفس او مراودت می‌‌کردید [زنان] گفتند: پناه بر خداوند ما بدیی علیه (بر او) نمی‌‌دانیم، زن عزیز [بعد از اعتراف سایر زنان به برائت او و خروج وی از شدّت حیائش] گفت: الآن حقّ آشکار (ظاهر) شد من او را از نفس او مراودت کردم و همانا او [در برائت جُستن از خیانت] البتّه از راستگویان است

- ترجمه سلطانی

گفت آیا خواستهٔ شما (زنان) بود آنوقت که یوسف را از نفس او مراودت می‌کردید (زنان) گفتند پناه بر خداوند ما بدیی علیه (بر زیان او) نمی‌دانیم، زن عزیز گفت: الآن حقّ آشکار شد من او را از نفس او مراودت کردم و همانا او البتّه از راستگویان است

- ترجمه راستین

شاه (با زنان مصر) گفت: حقیقت حال خود را که خواهان مراوده با یوسف بودید بگویید، همه گفتند: حاش للّه که ما از یوسف هیچ بدی ندیدیم. در این حال زن عزیز مصر اظهار کرد که الآن حقیقت آشکار شد، من با یوسف عزم مراوده داشتم و او البته از راستگویان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٢ ذَلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ

آن برای این است که [ربّ تو (عزیز)] بداند من (یوسف) در پنهان [یا در نهانی که گیر انداخته شده بودم] به او (ملک) خیانت نکرده‌‌ام و همانا خداوند حیلهٔ خائنان را رهنمون نمی‌‌نماید [یعنی تا بداند که زن او به من حیله کرد و همانا کید او نافذ نبود و در من اثر نکرد]

- ترجمه سلطانی

آن برای این است که بداند من (یوسف) پنهانی به او (ملک) خیانت نکردهام و همانا خداوند حیلهٔ خائنان را رهنمون نمی‌نماید.

- ترجمه راستین

(یوسف در ادامه سخن خود به فرستاده شاه گفت) من این کشف حال برای آن خواستم تا عزیز مصر بداند که من هرگز در نهانی به او خیانت نکردم و بداند که خدا هرگز مکر و خدعه خیانتکاران را به مقصود نمی‌رساند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای