جزء شمارهٔ ۱۹
٢١ وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَـوْلَا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْا عُتُوًّا كَبِيرًا
و کسانی که به لقای ما [یا به لقاء حساب ما و ثواب ما و عقاب ما، یا به لقاء مظاهر ما] امید ندارند {و عدم رجاء لقاء یا به عدم اعتقاد به آن است یا به عدم التفات و توجّه به آن، و عدم طلب آن، مانند حال اکثر معتقدان به آخرت} گفتند: چرا ملائکه بر ما نازل نشدهاند یا چرا ما پروردگارمان را نمیبینیم [که بنفسه تکالیف ما را به ما خبر دهد، یا به ما خبر دهد که محمّد (ص) رسول من است، یا اگر ما ربّى داریم که رسولی به سوی ما میفرستد پس چرا بر ما ظاهر نمیشود تا او را ببینیم؟] همانا نزد خودشان استکبار کردهاند و با عتوّ (تکبّر نمودن و از حدّ خود از ادب تجاوز کردن) بزرگی عتوّ کردند [در استکبار از حدّ گذشتند]
- ترجمه سلطانیو کسانی که به لقای ما امید ندارند گفتند چرا ملائکه بر ما نازل نشدهاند یا چرا ما پروردگارمان را نمیبینیم همانا نزد خودشان استکبار کردهاند و با عتوّ (تکبّر نمودن و از حدّ خود از ادب تجاوز کردن) بزرگی عتوّ کردند
- ترجمه راستینو آنان که امید لقای ما را ندارند (و به قیامت معتقد نیستند) گویند: چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند؟یا چرا ما خدا را به چشم نمیبینیم (تا در ایمان، به رسول محتاج نباشیم) ؟همانا آنان در حق خویش راه تکبر و نخوت پیش گرفتند و به سرکشی و طغیانی شدید شتافتند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٢ يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُـولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا
روزی که ملائکه را ببینند در آنروز بشارتی برای مجرمان نیست {یعنی آنکه آنان استدعای نزول ملائکه را کردهاند و (حال آنکه) آنان مجرمانی متدنّس (آلوده) به دنس (آلودگی) مادّه هستند و ملائکه مجرّد از مادّه از دنس آن پاک هستند و مجرّد بر مادّی ظاهر نمیشود مگر آنکه هلاک شود و وقتی که مادّی غیر مطهّر از ادناس (کثافات) آن هلاک شود برای او بشارتى نمیباشد بلکه برایش عذاب میباشد} و [ملائکه] میگویند: [دیدن ملائکه برای آلودگان به آلودگی مادّه] ممنوعیّتی محروم (تحریم شده) است
- ترجمه سلطانیروزی که ملائکه را ببینند در آنروز بشارتی برای مجرمان نیست و میگویند: (دیدن ملائکه برای آلودگان به آلودگی مادّه) ممنوعیّتی محروم (تحریم شده) است
- ترجمه راستینروزی که فرشتگان را ببینند مجرمان در آن روز بشارتی (از فرشته) نیابند و به آنها گویند: محروم و ممنوع (از لقاء رحمت و جنّت خدا) باشید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُورًا
و به سراغ آنچه از [هر] عملی که عمل کردهاند [که آن را ذخیره برای آخرتشان احتساب کردهاند از صدق و امانت و وفاء و دیانت و انفاقات و صلات و اعمالى که بر صورت ملّت الهیّه است] رفتیم و آن را غباری پراکنده قرار دادیم
- ترجمه سلطانیو به سراغ آنچه از عملی که عمل کردهاند رفتیم و آن را غباری پراکنده قرار دادیم
- ترجمه راستینو ما توجه به اعمال (فاسد بیخلوص و حقیقت) آنها کرده و همه را (باطل و نابود چون) غباری پراکنده میگردانیم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُّسْتَقَرًّا وَأَحْسَنُ مَقِيلًا
در آنروز [یعنی در روز قیامت، یا در روزی که ملائکه را میبینند] اصحاب جنّت دارای جایگاهی بهتر (منزلی افضل) و استراحتگاهی نیکوتر [بطور مطلق یا از محلّ استراحت اینان در دنیا] هستند
- ترجمه سلطانیدر آنروز اصحاب جنّت دارای جایگاهی بهتر و استراحتگاهی نیکوتر هستند
- ترجمه راستیناهل بهشت در آن روز مسکن و مقرّی بهتر و آرامش و خوابگاهی نیکوتر خواهند داشت.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِكَةُ تَنزِيلًا
و روزی که آسمان با ابر شکافته میشود [در حالی که آسمان متلبّس به این ابر است یا با تراکم این ابر و قوّت آن شکافته میشود] و ملائکه با تنزیل (نازل شدن تدریجی) نازل میشوند [زیرا در وقت احتضار، آسمان ارواح شکافته میشود و ابر حاصل در روح از کدورات نفس به شهوات و غضبات ظاهر میشود و ملائکه به جهت رحمت یا به جهت نقمت نازل میشوند]
- ترجمه سلطانیو روزی که آسمان با ابر شکافته میشود و ملائکه با تنزیل (نازل شدن تدریجی) نازل میشوند
- ترجمه راستینو (یاد کن) روزی که آسمان با ابر از هم شکافته و فرشتگان با سرعت تمام (به امر حق) فرود آیند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَنِ وَكَانَ يَوْمًا عَلَى الْكَافِرِينَ عَسِيرًا
فرمانروایی در آنروز به حقّ برای رحمان است و [آن روز] روزی سخت (خشن) بر کافران میباشد
- ترجمه سلطانیفرمانروایی در آنروز به حقّ برای رحمان است و (آن روز) روزی سخت (خشن) بر کافران میباشد
- ترجمه راستینپادشاهی به حق در آن روز خاص خدای رحمان است، و بر کافران روز بسیار سختی خواهد بود.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِـمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُـولُ يَالَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُـولِ سَبِيلًا
و روزی است که ظالم [از غایت ندم (پشیمانی) او و تحسّر (حسرت خوردن)] دستان خود را میگزد میگوید: ای کاش با [این] رسول راهی [یعنی طریقی به نجات یا طریقی واحد] اتّخاذ میکردم
- ترجمه سلطانیو روزی است که ظالم دستان خود را میگزد میگوید: ای کاش با (این) رسول راهی (به نجات) اتّخاذ میکردم
- ترجمه راستینو روزی که شخص ظالم پشت دست حسرت به دندان گرفته و گوید: ای کاش من (در دنیا) با رسول حق راهی (برای دوستی و طاعت) پیش میگرفتم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ يَاوَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا
ای وای بر من ای کاش فلانی را به عنوان دوست نگرفته بودم
- ترجمه سلطانیای وای بر من ای کاش فلانی را به عنوان دوست نگرفته بودم
- ترجمه راستینوای بر من، ای کاش که فلان (مرد کافر و رفیق فاسق) را دوست نمیگرفتم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ لَّقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا
که همانا بعد از آنکه [این ذکر با زبان رسول (ص) یا بطور مطلق] نزد من آمد مرا از ذکر [شریعت یا ولایت یا قرآن یا نبیّ یا ولیّ یا علیّ (ع) یا عقل یا فطرت] گمراه کرد و شیطان برای انسان مایهٔ خذول [تهیدست رها شدن، واماندن از اعانت دیگران] میباشد [برای اینکه او انسان را به امری دعوت میکند سپس او را ترک میکند و در وقت حاجت او در دنیا یا در آخرت او را یاری نمیکند]
- ترجمه سلطانیکه همانا بعد از آنکه (این ذکر) نزد من آمد مرا از ذکر (شریعت یا ولایت یا قرآن یا نبیّ یا ولیّ یا علیّ (ع) یا عقل یا فطرت) گمراه کرد و شیطان برای انسان مایهٔ خذول (تهیدست رها شدن، واماندن از اعانت دیگران) میباشد
- ترجمه راستینرفاقت او مرا از پیروی قرآن پس از آنکه به من رسید محروم ساخت و گمراه گردانید، آری شیطان برای انسان مایه خذلان (و گمراهی) است.
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ وَقَالَ الرَّسُـولُ يَارَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
و رسول [به جهت شکایت از آنان] گفت: ای پروردگار من، همانا قوم من، این قرآن [یعنی جملهٔ قرآن یا قرآن ولایت علیّ (ع) را] را مهجور (دور شده، متروک) گرفتند
- ترجمه سلطانیو رسول گفت: ای پروردگار من، همانا قوم من، این قرآن را مهجور (دور شده، متروک) گرفتند
- ترجمه راستیندر آن روز رسول (به شکوه از امت در پیشگاه رب العزّه) عرض کند: بارالها (تو آگاهی که) امّت من این قرآن را به کلّی متروک و رها کردند.
- ترجمه الهی قمشهای٣١ وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِّنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا
و اینچنین [مثل قرار دادن دشمنانی برای تو] برای هر پیامبری از مجرمان دشمنی قرار دادیم و پروردگارت به عنوان هادی و یاور کافی است
- ترجمه سلطانیو اینچنین برای هر پیامبری از مجرمان دشمنی قرار دادیم و پروردگارت به عنوان هادی و یاور کافی است
- ترجمه راستینو همچنین ما برای هر پیغمبری دشمنی از جنس بدکاران (امّتش) قرار دادیم، و تنها خدای تو برای هدایت و نصرت و یاری تو کفایت است.
- ترجمه الهی قمشهای٣٢ وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَـوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا
کسانی که کفر ورزیدهاند گفتند: چرا همهٔ قرآن یکباره بر او نازل نشد اینچنین [انزال به تفریق، آن را نازل کردیم] تا قلبت را با آن ثبات دهیم {زیرا هرگاه آیهای از قرآن بر تو نازل میشود اُنس تو به رحمان زیاد میشود، و هر چه اُنس تو افزون میشود ثبات قلب تو بر دین زیاد میشود} و آن را با ترتیل (متانت و شکوه، به آرامی، بطور تدریجی) تلاوت کردیم
- ترجمه سلطانیکسانی که کفر ورزیدهاند گفتند: چرا همهٔ قرآن یکباره بر او نازل نشد اینچنین (آن را نازل کردیم) تا قلبت را با آن ثبات دهیم و آن را با ترتیل (متانت و شکوه، به آرامی، بطور تدریجی) تلاوت کردیم
- ترجمه راستینو باز (کافران جاهل) به اعتراض گفتند که چرا این قرآن (اگر از جانب خداست) یکجا برای رسول نازل نشد؟ما آن را این چنین فرستادیم تا (تدریجا) تو را به آیات آن دل آرام کنیم و اطمینان قلب دهیم و (بدین سبب) آیات آن را بر تو مرتب به ترتیبی روشن و به آهستگی برخواندیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٣ وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا
و برای تو مَثلی [به حالتی شبیه به حالت تو در ادّعای رسالت] نمیآوردند مگر آنکه [آن را] به حقّ و با تفسیری نیکوتر [بهتر از بیان آنها برای ابطال رسالت تو] نزد تو آوردیم
- ترجمه سلطانیو برای تو مَثلی نمیآوردند مگر آنکه (آن را) به حقّ و با تفسیری نیکوتر نزد تو آوردیم
- ترجمه راستینو کافران بر تو هیچ مثل (باطل و اعتراض ناحق) نیاورند مگر آنکه ما در مقابل برای تو سخن حق را با بهترین بیان پاسخ آنها آریم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٤ الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ سَبِيلًا
[آنان] کسانی [هستند] که بر صورتهایشان به سوی جهنّم حشر میشوند آنان مکانی بدتر دارند و از راه گمراهتر هستند
- ترجمه سلطانی(آنان) کسانی (هستند) که بر صورتهایشان به سوی جهنّم حشر میشوند آنان مکانی بدتر دارند و از راه گمراهتر هستند
- ترجمه راستینآنان که به رو به سوی آتش دوزخ برندشان به بدترین مکان شتافته و سختترین راه ضلالت یافتهاند.
- ترجمه الهی قمشهای٣٥ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا
و [به یاد آور] همانا هرآینه کتاب را به موسی دادیم و برادرش هارون را به عنوان وزیر با او قرار دادیم
- ترجمه سلطانیو (به یاد آور) همانا هرآینه کتاب را به موسی دادیم و برادرش هارون را به عنوان وزیر با او قرار دادیم
- ترجمه راستینو همانا ما به موسی کتاب (تورات) را عطا کردیم و برادرش هارون را وزیر او قرار دادیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٦ فَقُلْنَا اذْهَبَا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَدَمَّرْنَاهُمْ تَدْمِيرًا
و گفتیم: [شما دو تن] به سوی [این] قومی بروید که آنان آیات ما را دروغ شمردند پس آنان را با تدمیر (نابود کردن، متلاشی کردن) تلف کردیم
- ترجمه سلطانیو گفتیم: (شما دو تن) به سوی (این) قومی بروید که آنان آیات ما را دروغ شمردند پس آنان را با تدمیر (نابود کردن، متلاشی کردن) تلف کردیم
- ترجمه راستینآن گاه گفتیم که رو به جانب آن قوم که آیات ما را تکذیب کردند روید. پس آنها را (پس از تکذیب آن دو) سخت هلاک گردانیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٧ وَقَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِـمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا
و [به یاد آور] قوم نوح چون رسولان را تکذیب کردند آنان را [جمیعاً] غرق کردیم و آنان را برای مردم به عنوان نشانه [دالّ بر قدرت خود و سخط (خشم) ما بر کسی که با رسولان ما مخالفت کند] قرار دادیم و برای ستمکاران [در آخرت] عذابی دردناک آماده کردهایم {تصریح به این است که آنان در تکذیب رسولان ظالم هستند}
- ترجمه سلطانیو (به یاد آور) قوم نوح چون رسولان را تکذیب کردند آنان را غرق کردیم و آنان را برای مردم به عنوان نشانه قرار دادیم و برای ستمکاران عذابی دردناک آماده کردهایم
- ترجمه راستینو نیز قوم نوح چون رسولان حق را تکذیب کردند ما آنها را به طوفان هلاک سپردیم و آیت عبرت مردم ساختیم، و برای ستمکاران عذاب دردناک مهیا گردانیدهایم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٨ وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا
و عاد و ثمود و اصحاب رس را و پیشینیان [هلاک شده] بسیاری را بین آنان [مذکور از قوم نوح و عاد و ثمود و اصحاب رسّ و قوم موسى]
- ترجمه سلطانیو عاد و ثمود و اصحاب رس را و پیشینیان (هلاک شده) بسیاری را بین آنان
- ترجمه راستینو نیز قوم عاد و ثمود و اصحاب رسّ (شاید قوم شعیباند که نزد چشمه یا چاه آبی که رسّ نامند منزل داشتند) و طوایف دیگر بسیاری بین اینها همه را به کیفر کردارشان هلاک کردیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٩ وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا
و برای هر کدام مثلها (حکایاتی) زدیم و هر کدام را با هلاکتی [سخت] هلاک کردیم
- ترجمه سلطانیو برای هر کدام مثلها (حکایاتی) زدیم و هر کدام را با هلاکتی (سخت) هلاک کردیم
- ترجمه راستینو ما برای هر یک از این طوایف مثلها (و پندها برای هدایت و اتمام حجت) زدیم و همه را به کلی هلاک ساختیم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٠ وَلَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَهَا بَلْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ نُشُورًا
و همانا هرآینه بر قریهای که بد بارانی [بر آن] باریده شده بود [و آن قریههای قوم لوط است که سنگ باران شد] گذر کردند آیا پس آنها را نمیدیدند بلکه [آنها را میدیدند لیکن] امید به نشور (زنده شدن) [برای ثواب] نداشتند
- ترجمه سلطانیو همانا هرآینه بر قریهای که بد بارانی (بر آن) باریده شده بود گذر کردند آیا پس آنها را نمیدیدند بلکه (آنها را میدیدند لیکن) امید به نشور (زنده شدن) نداشتند
- ترجمه راستینو همانا این کافران آمدند و دیدند آن دیار (قوم لوط) را که بر آن باران عذاب و هلاکت ببارانیدیم، آیا اینان به چشم خود دیار خراب آنها را ندیدهاند؟ (آری دیدند) و لیکن امید و بیمی از قیامت و کیفر ندارند.
- ترجمه الهی قمشهای٤١ وَإِذَا رَأَوْكَ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُـولًا
و وقتی که تو را بینند تو را جز به استهزاء نمیگیرند [که] آیا این کسی است که خداوند به عنوان رسول مبعوث کرده است!؟
- ترجمه سلطانیو وقتی که تو را بینند تو را جز به استهزاء نمیگیرند (که) آیا این کسی است که خداوند به عنوان رسول مبعوث کرده است!؟
- ترجمه راستیناین کافران هرگاه تو را ببینند (از حسد) کاری ندارند جز آنکه تو را تمسخر کرده (و گویند) آیا این مرد همان است که خدا به رسالت بر خلق فرستاده؟
- ترجمه الهی قمشهای٤٢ إِن كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَـوْلَا أَن صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا
همانا اگر بر آن صبر (پایداری) نمیکردیم نزدیک بود که البتّه ما را از خدایانمان [به سوی آلههای دیگر] گمراه کند و (حال آنکه) هنگامی که عذاب [حال احتضار] را میبینند [یا در برازخ یا در قیامت] خواهند دانست که چه کسی [از تو و از آنها] به راه گمراهتر است
- ترجمه سلطانیهمانا اگر بر آن صبر (پایداری) نمیکردیم نزدیک بود که البتّه ما را از خدایانمان گمراه کند و (حال آنکه) هنگامی که عذاب را میبینند خواهند دانست که چه کسی (از تو و از آنها) به راه گمراهتر است
- ترجمه راستیننزدیک بود که او ما را اگر بر بتپرستی خود پایدار نبودیم به کلی گمراه کند و از پرستش خدایانمان باز دارد. و (این مشرکان که از جهل، توحید را گمراهی خواندند) چون عذاب حق را مشاهده کنند خواهند دانست که گمراهتر از آنها در عالم نیست.
- ترجمه الهی قمشهای٤٣ أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا
آیا دیدی؟ کسی را که هوای خود را به عنوان اله (خدای) خود گرفته آیا پس تو بر او وکیل (مراقب) میباشی؟ [تا از اتّباع آنها از هوى و عدم استماع آنها از تو محزون شوی و به سبب آن دچار ضیق صدر شوی]
- ترجمه سلطانیآیا دیدی؟ کسی را که هوای خود را به عنوان خدای خود گرفته آیا پس تو بر او وکیل (مراقب) میباشی؟
- ترجمه راستینآیا دیدی حال آن کس را که (از غرور) هوای نفسش را خدای خود ساخته؟آیا تو حافظ و نگهبان او (از هلاکت) توانی شد؟
- ترجمه الهی قمشهای٤٤ أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا
یا گمان میکنی که بیشترشان [در مقام تقلید] میشنوند یا [در مقام تحقیق] تعقّل میکنند! آنان [در عدم تدبّر و عدم تذکّر مقصود از تخاطب و در محکوم بودن آنها به حکم شهوت خود و غضب خود بدون رادعی (مانعی) که آنها را از خودشان منع نماید] جز مانند چهارپایان نیستند بلکه آنان نسبت به راه گمراهترند {برای اینکه انعام مفطور به اتّباع از شهوات و غضبات هستند و از طریق خود که مفطور بر آن هستند گمراه نیستند و جز این نیست که گمراهی آنها نسبت به انسان و طریق او است}
- ترجمه سلطانییا گمان میکنی که بیشترشان میشنوند یا تعقّل میکنند! آنان جز مانند چهارپایان نیستند بلکه آنان نسبت به راه گمراهترند
- ترجمه راستینیا پنداری که اکثر این کافران حرفی میشنوند یا فکر و تعقلی دارند؟اینان (در بیعقلی) بس مانند چهار پایانند بلکه (نادانتر و) گمراهترند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٥ أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا
آیا ندیدی؟ که پروردگار [مضاف] تو [و همان ربّ او در ولایت است] چگونه سایه را میگستراند {مراد از ظلّ همانا کسی است که از انانیّتش خارج شده و به حیات خداوند زنده شده و به بقای خداوند بقاء یافته است و آنان انبیاء و اولیاء (ع) هستند زیرا آنان نسبت به خداوند مانند ظلّ نسبت به شاخص هستند از حیث اینکه او از نفس خود، انانیّت و نه استقلال و نه بقایی ندارد} و اگر میخواست البتّه آن را ساکن قرار میداد سپس آفتاب را بر آن دلیل قرار دادیم {اگر میخواست البتّه آفتاب را بر سایه دلیل قرار میداد لکن او نخواست پس سایه را دلیل بر آفتاب قرار داد زیرا آن با جملهٔ معانی خود و بطونش بر آفتاب دلالت میکند}
- ترجمه سلطانیآیا ندیدی؟ که پروردگار تو چگونه سایه را میگستراند و اگر میخواست البتّه آن را ساکن قرار میداد سپس آفتاب را بر آن دلیل قرار دادیم
- ترجمه راستینآیا ندیدی که خدای تو چگونه سایه را با آنکه اگر خواستی ساکن کردی (بر سر عالمیان) بگسترانید؟آن گاه آفتاب را بر آن دلیل قرار دادیم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٦ ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَيْنَا قَبْضًا يَسِيرًا
سپس [بعد از گستراندن] آن را با جمع کردنی تدریجی به سوی خود قبض (جمع) میکنیم
- ترجمه سلطانیسپس آن را با جمع کردنی تدریجی به سوی خود قبض (جمع) میکنیم
- ترجمه راستینسپس ظلّ آن آفتاب (منبسط) را به سوی خود تدریجا قبض میکنیم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٧ وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا
و او کسی است که شب را برای شما به عنوان جامه (پوشش) و خواب را [مایهٔ] آرامش [یعنی سبب قطع از دنیا و مشاغل آن یا سبب راحتی یا خواب] قرار داد و روز را سبب جنبیدن قرار داد
- ترجمه سلطانیو او کسی است که شب را برای شما به عنوان جامه (پوشش) و خواب را (مایهٔ) آرامش قرار داد و روز را سبب جنبیدن قرار داد
- ترجمه راستینو او خدایی است که شب را برای شما لباس گردانید (تا همه در سیاه جامه شب مستور شوید) و خواب را مایه سکون و آرامش شما قرار داد و روز روشن را برای جنبش و کار مقرر داشت.
- ترجمه الهی قمشهای٤٨ وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا
و او کسی است که بادها را بین دستان (پیشاپیش) رحمت (باران) خویش به عنوان بشارت فرستاد و از آسمان آب [پاک و] پاک کنندهای [فی نفسه طاهر (پاک) و بر غیر خود مطهِّر (پاک کننده) از اخباث (آلودگیها) و احداث (کثافات) است] نازل کردیم
- ترجمه سلطانیو او کسی است که بادها را بین دستان (پیشاپیش) رحمت (باران) خویش به عنوان بشارت فرستاد و از آسمان آب (پاک و) پاک کنندهای نازل کردیم
- ترجمه راستینو او خدایی است که بادها را برای بشارت پیشاپیش باران رحمت خود فرستاد، و از آسمان آبی طاهر و مطهّر نازل کردیم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٩ لِّنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا وَنُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَامًا وَأَنَاسِيَّ كَثِيرًا
تا با آن، سرزمین مرده را زنده کنیم {مرگ بلاد (سرزمینها) با سکون عروق (رگهای) اراضی آن و حبوب (دانههای) آن از هیجان و حرکت و نمو است و حیات آنها به هیجان این و روییدن آن و نمو آن است} و آن (آب طهور) را به [بعضی] از آنچه که خلق کردهایم به چهارپایان و انسانهای بسیاری بنوشانیم
- ترجمه سلطانیتا با آن، سرزمین مرده را زنده کنیم و آن را به (بعضی) از آنچه که خلق کردهایم به چهارپایان و انسانهای بسیاری بنوشانیم
- ترجمه راستینتا به آن باران زمین خشک و مرده را زنده سازیم و آنچه آفریدیم از چهارپایان و آدمیان بسیار همه را از آن سیراب گردانیم.
- ترجمه الهی قمشهای٥٠ وَلَقَدْ صَرَّفْنَاهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا
و همانا آن را [یعنی امر ولایت علیّ (ع) را، یا شمارش نعمتها را در قرآن و سایر کتب و بر زبان جانشینان با اشکال مختلف] در بین آنها بیان کردیم تا [به سبب آن] متذکّر شوند [و به مبدء و معاد اقرار کنند] ولی بیشتر مردم اباء (خودداری) کردند [و به ولایت یا به نعمتهایی شمرده شده از حیث اِنعام ما، یا به نعمت باران و اِنعام ما با آن] جز ناسپاسی [نکردند]
- ترجمه سلطانیو همانا آن را در بین آنها (با اشکال مختلف) بیان کردیم تا متذکّر شوند ولی بیشتر مردم اباء (خودداری) کردند (و) جز ناسپاسی (نکردند)
- ترجمه راستینو ما تغییرات و گردش باد و باران (و سایر انقلابات عالم) را بین مردم آوردیم تا پند گرفته و متذکر حق شوند، لیکن اکثر مردم جز راه کفران و جحود پیش نگرفتند.
- ترجمه الهی قمشهای٥١ وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَّذِيرًا
و اگر میخواستیم البتّه در هر قریهای بیم دهندهای مبعوث میکردیم
- ترجمه سلطانیو اگر میخواستیم البتّه در هر قریهای بیم دهندهای مبعوث میکردیم
- ترجمه راستینو اگر ما میخواستیم در بین مردم هر قریه پیغمبری که (خلق را از عذاب خدا) بترساند میفرستادیم.
- ترجمه الهی قمشهای٥٢ فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا
پس از کافران [به خداوند یا به تو یا به ولایت در ارادات (خواستهها) آنها و اهویهٔ آنان] اطاعت مکن و به خاطر آن [یعنی قرآن یا به خاطر ترک طاعتشان یا به خاطر علیّ (ع)] با جهادی بزرگ با آنها جهاد کن
- ترجمه سلطانیپس از کافران اطاعت مکن و به خاطر آن با جهادی بزرگ با آنها جهاد کن
- ترجمه راستینپس تو هرگز تابع کافران مباش و با آنها چنان که مخالفت قرآن و دین حق کنند سخت جهاد و کارزار کن.
- ترجمه الهی قمشهای٥٣ وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا
و او کسی است که دو دریا، این گوارا و خوشگوار و این نمکی و شور را، در هم آمیخت [یعنی فرستاد و رها کرد] و بین آن دو برزخی (حایلی) و مانعی ممنوع قرار داد
- ترجمه سلطانیو او کسی است که دو دریا، این گوارا و خوشگوار و این نمکی و شور را، در هم آمیخت و بین آن دو برزخی (حایلی) و مانعی ممنوع قرار داد
- ترجمه راستینو او خدایی است که دو دریا را به هم درآمیخت که این آب گوارا و شیرین و آن دیگر شور و تلخ است، و بین این دو آب (در عین به هم آمیختن) واسطه و حایلی قرار داد که همیشه از هم منفصل و جدا باشند.
- ترجمه الهی قمشهای٥٤ وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا
و او کسی است که از آب [این دو دریا، یا از نطفه] {زیرا انسان مخلوق از نطفهای است که آن امشاج (آب مرد و آب زن که به هم آمیخته باشند) از دو طینت سجّینی (گِل آگینی) و علییّنی (جایگاه برینی) است که آن دو از آن دو دریا هستند} بشر را خلق کرد و [بعد از آنکه او را خلق کرد] برای او نسب (قرابت نسبی) و دامادی (قرابت سببی) قرار داد و پروردگار تو [بر خلق کردن بشر از آب و نسبى و سببی قرار دادن او] بسیار توانا میباشد
- ترجمه سلطانیو او کسی است که از آب بشر را خلق کرد پس برای او نسب و دامادی (قرابت سببی) قرار داد و پروردگار تو توانا میباشد
- ترجمه راستینو او خدایی است که از آب (نطفه) بشر را آفرید و بین آنها خویشی نسب و بستگی ازدواج قرار داد، و خدای تو (بر هر چیز) قادر است.
- ترجمه الهی قمشهای٥٥ وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُهُمْ وَلَا يَضُرُّهُمْ وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَى رَبِّهِ ظَهِيرًا
و [حال آنکه مشرکان یا کافران یا محجوبان در حُجُب (حجابها) اجسام یا غافلان یا منکران ولایت] به جای خداوند آنچه را [از درختان و سنگها و کواکب و اصنام و جنّ و شیاطین و اهویه و مهویّات (خواستهها) و رؤسای گمراهی] بندگی میکنند که به آنها نفع نمیرساند و نه به آنها زیان میرساند، و [بلکه] کافر پشت کننده بر پروردگار خود باشند
- ترجمه سلطانیو (حال آنکه) به جای خداوند آنچه را بندگی میکنند که به آنها نفع نمیرساند و نه به آنها زیان میرساند، و (بلکه) کافر پشت کننده بر پروردگار خود باشند
- ترجمه راستینو (این مشرکان نادان) به جای خدا بتهایی که هیچ سود و زیانی به حال آنان ندارد میپرستند، و کافر پشت به امر پروردگار خود میکند.
- ترجمه الهی قمشهای٥٦ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا
و تو را مگر به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده نفرستادیم
- ترجمه سلطانیو تو را مگر به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده نفرستادیم
- ترجمه راستینو ما تو را نفرستادیم مگر برای آنکه (خلق را به رحمت ما) بشارت دهی و (از عذاب ما) بترسانی.
- ترجمه الهی قمشهای٥٧ قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا
[ای محمّد] بگو: به خاطر آن [یعنی ارسال یا به خاطر تبشیر و انذار] از شما از اجرتی [یعنی چیزی حقیر از اجر] درخواست نمیکنم [تا مرا متّهم کنید به اینکه ادّعای من به خاطر آن است] جز آنکه (همین بس است که) کسی که بخواهد که به سوی پروردگار خویش [در ولایت یا پروردگار مطلق خود] راهی بگیرد [هر راهی که باشد، یعنی کسی که بخواهد که مؤمن و قابل ولایت گردد، و کفّار که آنها اموات هستند را ترک کن و به آنان و به آنچه که از عبادت غیر خداوند و از ایذاء (اذیّت کردن) تو انجام میدهند نظر مکن زیرا آنها حراکی (جنبشی) ندارند مگر به خداوند و همهٔ امور تو الی الله است]
- ترجمه سلطانیبگو: به خاطر آن از شما درخواست اجرتی نمیکنم جز آنکه (همین بس است که) کسی که بخواهد که به سوی پروردگار خویش راهی بگیرد
- ترجمه راستینبگو: من از شما امّت مزد رسالت نمیخواهم، اجر من همین بس که هر که بخواهد (از پی من) راهی به سوی خدای خود پیش گیرد.
- ترجمه الهی قمشهای٥٨ وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا
و بر زندهای توکّل [و اعتماد] کن که نمیمیرد [یعنی افعال را از غیر خداوند نبین، بلکه از نسبت دادن افعال به غیر او فانی شو] و با ستایش او [او را از جمیع آنچه که لایق او نیست به سبب حمد او که همان سعهٔ وجود او است] تسبیح (تنزیه) کن و آگاهی او به گناهان بندگانش کافی است [حاجت به نظر کردن تو به آنان ندارد]
- ترجمه سلطانیو بر زندهای توکّل کن که نمیمیرد و با ستایش او تسبیح کن و آگاهی او به گناهان بندگانش کافی است
- ترجمه راستینو تو بر خدای زنده ابدی که هرگز نمیرد توکل کن و به ستایش ذات او وی را تسبیح و تنزیه گو، و هم او که به گناه بندگانش کاملا آگاه است کفایت است (هر که را بخواهد میبخشد و هر که را بخواهد مؤاخذه میکند).
- ترجمه الهی قمشهای٥٩ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا
کسی که آسمانها و زمین و آنچه که بین آن دو است را در شش روز خلق کرد سپس رحمان بر عرش [که همان جملهٔ مخلوقات است] ایستاد پس از او بپرس که او آگاه است
- ترجمه سلطانیکسی که آسمانها و زمین و آنچه که بین آن دو است را در شش روز خلق کرد سپس رحمان بر عرش ایستاد پس از او بپرس که او آگاه است
- ترجمه راستینآن خدایی که آسمانها و زمین و هر چه در بین آنهاست همه را در شش روز بیافرید آن گاه همین خدای رحمان بر عرش (قدرت و فرمانروایی) قرار گرفت، پس از خداشناسی آگاه، حقیقت را بازجو.
- ترجمه الهی قمشهای٦٠ وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِـمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا
و وقتی که به آنها گفته شود بر رحمان سجده کنید [به جهت استهزاء یا از جهت اظهار جهل به او و به عنوان سؤال از او یا از جهت انکار سجده کردن بر او] گویند: و رحمان چیست؟ آیا ما [باید] بر آنچه که تو به ما امر [به سجده کردن بر او] میکنی سجده کنیم؟ و [امر تو، یا ذکر رحمان، یا ذکر سجدۀ رحمان] بر آنها نفرت [از تو یا از امر تو یا از رحمان یا از سجده کردن را] افزود
- ترجمه سلطانیو وقتی که به آنها گفته شود بر رحمان سجده کنید گویند: و رحمان چیست؟ آیا ما (باید) بر آنچه که تو به ما امر میکنی سجده کنیم؟ و بر آنها نفرت افزود
- ترجمه راستینو چون به این مردم کافر گفته شود بیایید خدای رحمان را سجده کنید، در جواب گویند: خدای رحمان چیست؟آیا ما به آنچه تو امر میکنی سجده کنیم؟و دعوت به خدای یکتا (به جای اطاعت) بر نفرتشان بیفزاید.
- ترجمه الهی قمشهای٦١ تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا
مبارک است کسی که در آسمان [اعمّ از این آسمان مشهود و عوالم ارواح و آسمانهای آن] برجهایی (رکنهایی، حصنهایی، قلعههایی) قرار داد و در آنها چراغی [یعنی خورشید، یا کواکب مضیئه (روشنایی دهنده) به انفس خود] و ماهی تابان قرار داد
- ترجمه سلطانیمبارک است کسی که در آسمان برجهایی قرار داد و در آنها چراغی و ماهی تابان قرار داد
- ترجمه راستینبزرگوار آن خدایی که در آسمان برجها مقرر داشت و در آن چراغ روشن خورشید و ماه تابان را روشن ساخت.
- ترجمه الهی قمشهای٦٢ وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّـمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا
و او کسی است که شب را و روز را [برای بروز برکات بروج، یا هر کدام از آن دو را عقیب (دنبال) دیگری یا در کیفیّت روشنایی و تاریکی و سرما و گرما مخالف با دیگری] پشت سر [یکدیگر] قرار داد برای کسی که بخواهد متذکّر شود یا بخواهد شکرگزاری کند {یعنی اینکه آن دو، دو نعمت بزرگ برای انسان هستند برای اینکه جمیع مصالح معاش او بلکه جمیع مصالح معاد او و معاش او منوط به تعاقب (پشت هم آمدن) آن دو است}
- ترجمه سلطانیو او کسی است که شب را و روز را پشت سر (یکدیگر) قرار داد برای کسی است که بخواهد متذکّر شود یا بخواهد شکرگزاری کند
- ترجمه راستینو او خدایی است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد برای آن کس که خواهد به شب یا روز متذکر (خدا) شود یا شکر او به جای آرد.
- ترجمه الهی قمشهای٦٣ وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا
و بندگان رحمان کسانی هستند که به فروتنی بر زمین راه میروند {او تعالی خواست که علائم مقام عبدیّت را بیان کند تا سالکان الی الّله به آنچه که از تجلیّات غیبی که ظاهر میشود مغرور نشوند و گمان نکنند که آنان واصل شدهاند، و از انانیّت و اسارت نفس خارج شدهاند، و مقام عبدیّت و حضور حاصل نمودهاند، زیرا مقام عبدیّت برای سالک حاصل نمیشود مگر وقتی که از انانیّتش خارج شود و فعلی و صفتی را جز از خدای تعالی نبیند، و ادنی مراتب این مقام بحسب ظهور در مظاهر این است که آن سکینهٔ الهی بر سالک نازل شود و آن را مشاهده کند، نه به نحو شهود مباین به مباین و نه به نحو شهود محلّ بر حالّ که خبر از حلول دهد و نه به نحو شهود متّحد بر متّحد که خبر از اتّحاد دهد، زیرا چیزی از آنها از مقام عبدیّت نیست، بلکه مقام عبدیّت این است که آن سکینه، مالک و محیط گردد به حیثی که برای عبد فعل و صفت و ذات و اراده و شعور باقی نماند} و وقتی که جاهلان آنها را خطاب میکنند [بطور لیّن به آنها] میگویند سلام
- ترجمه سلطانیو بندگان رحمان کسانی هستند که به فروتنی بر زمین راه میروند و وقتی که جاهلان آنها را خطاب میکنند میگویند سلام
- ترجمه راستینو بندگان خاص خدای رحمان آنان هستند که بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه روند و هرگاه مردم جاهل به آنها خطاب (و عتابی) کنند با سلامت نفس (و زبان خوش) جواب دهند.
- ترجمه الهی قمشهای٦٤ وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا
و کسانی هستند که با سجده و قیام کردن برای پروردگار خود بیتوته میکنند [یعنی اینکه لذّت خضوع آنها و تذلّلشان و مناجاتشان بر لذّت خواب و راحت غلبه میکند پس نمیخوابند مگر به قدر آنچه که لابدّ (ناچار) از آن هستند و به سجود و قیام بر پروردگارشان تذلّل (خاکساری) میکنند و با او مناجات مینمایند]
- ترجمه سلطانیو کسانی هستند که با سجده و قیام کردن برای پروردگار خود بیتوته میکنند
- ترجمه راستینو آنان هستند که شب را به سجده و قیام نماز در برابر خدایشان روز کنند.
- ترجمه الهی قمشهای٦٥ وَالَّذِينَ يَقُـولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا
و کسانی هستند که [دنیا و مشاغل آن را مانع از حضور خود و عذاب بر انفسشان میبینند و میبینند که دنیای شاغله (مشغول کننده) جز از جانب جهنّم نیست پس به پروردگارشان پناه میبرند و] میگویند: [ای] پروردگار ما عذاب جهنّم را از ما برگردان همانا عذاب آن هلاک (آزمندی) میباشد
- ترجمه سلطانیو کسانی هستند که میگویند: (ای) پروردگار ما عذاب جهنّم را از ما برگردان همانا عذاب آن هلاک (آزمندی) میباشد
- ترجمه راستینو آنان هستند که دایم (به دعا و تضرّع) گویند: پروردگارا عذاب جهنم را از ما بگردان، که سخت عذاب مهلک و دایمی است.
- ترجمه الهی قمشهای٦٧ وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا
و کسانی هستند که وقتی که انفاق میکنند اسراف نمیکنند و اقتار (تنگ گرفتن) نمیکنند و بین آن دو میانهرو میباشد {یعنی علامت عباد الرّحمن توجّه به کثرات و عدالت بین آنها است به اینکه به آنچه که دارند از اموال دنیوی عرضیّ و قوا و حشمت و اعضاء و مدارک نظر میکنند و آنچه را که حقّ آن این است که از آن انفاق کنند انفاق میکنند، و امساک میکنند آنچه را که حقّ آن این است که امساک کنند، و عطاء میکنند به کسی که حقّ او این است که عطاء شود، و منع میکنند از کسی که حقّ او این است که منع شود}
- ترجمه سلطانیو کسانی هستند که وقتی که انفاق میکنند اسراف نمیکنند و اقتار (تنگ گرفتن) نمیکنند و بین آن دو میانهرو میباشد
- ترجمه راستینو آنان هستند که هنگام انفاق (به مسکینان) اسراف نکرده و بخل هم نورزند، بلکه احسان آنها در حد میانه و اعتدال باشد.
- ترجمه الهی قمشهای٦٨ وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا
و کسانی هستند که [نه به گفتار و نه به حال] با الّله خدای دیگری را نمیخوانند {زیرا کسی که سکینه بر او نازل شود به حیثی که مالک او گردد برای او جهت دعاء (خواستن) جز خداوند باقی نمیماند} و نفسی که خداوند [کشتنش] را حرام کرده را نمیکشند [بر خلاف کسی که عبد رحمان نگشته است] مگر به [امر] حقّ و زنا نمیکنند (از شهوات تبعیّت نمیکنند) و کسی که آن [مذکور] را انجام دهد با جزای گناه مواجه میشود
- ترجمه سلطانیو کسانی هستند که با الّله خدای دیگری را نمیخوانند و نفسی که خداوند (کشتنش) را حرام کرده را نمیکشند مگر به (امر) حقّ و زنا نمیکنند و کسی که آن را انجام دهد با جزای گناه مواجه میشود
- ترجمه راستینو آنان هستند که با خدای یکتا کسی را شریک نمیخوانند و نفس محترمی را که خدا حرام کرده جز به حق به قتل نمیرسانند، و هرگز گرد عمل زنا نمیگردند، که هر که این عمل کند کیفر گناهش را خواهد دید.
- ترجمه الهی قمشهای٦٩ يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا
عذاب برای او در روز قیامت [بالنسبه به عذاب او و حدّ او در دنیا] مضاعف میشود و با خواری در آن [یعنی در عذاب یا در اَثام (بزه شمردن بر کسی و جزا دادن به گناه، پاداش بدی، عقوبت گناهکار)] ماندگار میشود
- ترجمه سلطانیعذاب برای او در روز قیامت مضاعف میشود و با خواری در آن ماندگار میشود
- ترجمه راستینعذابش در قیامت مضاعف شود و با ذلّت و خواری به دوزخ مخلّد گردد.
- ترجمه الهی قمشهای٧٠ إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِـحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا
مگر کسی که [با توبۀ عامّ نبویّه بر دست نبیّ (ص) یا خلیفهٔ نبیّ (ص)] توبه کند و ایمان آوَرَد [یعنی با بیعت عامّه احکام اسلام را قبول کند] و [با توبۀ خاصّهٔ ولویّه و قبول دعوت باطنه و بیعت خاصّهٔ ولویّه] به عمل صالح عمل کند پس آنان را خداوند بدیهایشان را به نیکیها تبدیل میکند و خداوند بسیار آمرزنده است [که آنچه از حدود که لازمهٔ وجود او است که تبدیل نشده و زایل نشده است را بر او میآمرزد] و مهربان میباشد [که بعد از تبدیل و غفران به رحمت خود بر او تفضّل میکند]
- ترجمه سلطانیمگر کسی که توبه کند و ایمان آوَرَد و به عمل صالح عمل کند پس آنان را خداوند بدیهایشان را به نیکیها تبدیل میکند و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان میباشد
- ترجمه راستینمگر آن کسانی که از گناه توبه کنند و عمل صالح به جای آرند، پس خدا گناهان آنها را بدل به حسنات گرداند، و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
- ترجمه الهی قمشهای٧١ وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِـحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَابًا
و کسی که [بر دست محمّد (ص) یا دست علیّ (ع) با توبۀ عامّه یا با توبۀ خاصّه] توبه کرد و [با وفاء کردن به عهدش که در توبۀ او و بیعت او از او گرفته شده] عمل صالح کرد پس همانا او [در حال] متاب (بازگشتن) به سوی خداوند توبه میکند
- ترجمه سلطانیو کسی که توبه کرد و عمل صالح کرد پس همانا او (در حال) متاب (بازگشتن) به سوی خداوند توبه میکند
- ترجمه راستینو هر کس توبه کند و نیکوکار شود البته توبهاش به درگاه (قبول) خدا خواهد رسید.
- ترجمه الهی قمشهای٧٢ وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا
و کسانی هستند که شهادت دروغ نمیدهند و وقتی که به لغو بر میخورند [به مقتضای عبودیّتشان] به کرامت (بزرگواری) گذر میکنند
- ترجمه سلطانیو کسانی هستند که شهادت دروغ نمیدهند و وقتی که به لغو بر میخورند به کرامت (بزرگواری) گذر میکنند
- ترجمه راستینو آنان هستند که به ناحق شهادت ندهند و هرگاه به عمل لغوی (از مردم غافل) بگذرند بزرگوارانه از آن درگذرند.
- ترجمه الهی قمشهای٧٣ وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا
و کسانی هستند که وقتی به آیات پروردگارشان [و خصوصاً آیات عظماء (بزرگ) سوای آنکه بشری مثل آنها یا نبیّ یا امام یا ملک یا خدای تعالی در بیداری یا خواب به آنان] تذکّر داده شوند [مانند اکثر مردم که از آیات الهی جز جهات دنیوی موافق با اهویهٔ خویش و آمال خود را متذکّر نمیشوند و از جهات اخروی کر و کور میباشند] کر و کور بر آن فرو نمیافتند (سقوط نمیکنند)
- ترجمه سلطانیو کسانی هستند که وقتی که به آیات پروردگارشان تذکّر داده میشوند کر و کور بر آن فرو نمیافتند
- ترجمه راستینو آنان هستند که هرگاه به آیات خدای خود متذکرشان سازند کر و کورانه در آن آیات ننگرند (بلکه با دل آگاه و چشم بینا مشاهده آن کنند تا بر مقام معرفت و ایمانشان بیفزاید).
- ترجمه الهی قمشهای٧٤ وَالَّذِينَ يَقُـولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا
و کسانی هستند که [به مقتضای حفظ آنها حقوق کثرات را و از جملهٔ آنها ارحام آنها و دارندگان انساب آنها از خداوند به مقتضای جهت الهی خود] میگویند (استدعا میکنند): [ای] پروردگار ما از ازواج ما و ذرّیّههای ما برای ما روشنی چشم ببخش و ما را به عنوان پیشوا برای پرهیزکاران قرار بده [یا از متّقین برای ما امامی قرار بده]
- ترجمه سلطانیو کسانی هستند که میگویند: (ای) پروردگار ما از ازواج ما و ذرّیّههای ما برای ما روشنی چشم ببخش و ما را به عنوان پیشوا برای پرهیزکاران قرار بده (یا از متّقین برای ما امامی قرار بده)
- ترجمه راستینو آنان هستند که گویند: پروردگارا، ما را زنان و فرزندانی مرحمت فرما که مایه چشم روشنی ما باشند، و ما را (سر خیل پاکان و) پیشوای اهل تقوا قرار ده.
- ترجمه الهی قمشهای٧٥ أُولَئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا
آنان هستند که به خاطر آنچه که صبر کردند [یعنی به سبب صبرشان، یا به بلایا یا طاعاتی که بر آنها صبر کردهاند] با غرفه (جایگاه بلند، غرفۀ معهود یا بنای عالی و جنّت عالیه) جزاء داده میشوند و در آنجا با تحیّت (درود) و سلام [با امثال خود از مؤمنان یا با ملائکه یا با خداوند] ملاقات [رو در رو] میشوند
- ترجمه سلطانیآنان هستند که به خاطر آنچه که صبر کردند با غرفه (جایگاه بلند) جزاء داده میشوند و در آنجا با تحیّت (درود) و سلام ملاقات (رو در رو) میشوند
- ترجمه راستینچنین بندگان را به پاداش صبرشان (در راه عبادت) ، عالی غرفههای جنّت و قصرهای بهشتی دهند و در آنجا با تحیّت و سلام روبرو شوند.
- ترجمه الهی قمشهای٧٦ خَالِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا
در آن (غرفه) ماندگار هستند چه جایگاه و قرارگاه خوبی است
- ترجمه سلطانیدر آن ماندگار هستند چه جایگاه و قرارگاه خوبی است
- ترجمه راستیندر حالی که در آن بهشت که بسیار نیکو منزل و مقامی است تا ابد مخلّد و متنعّم خواهند بود.
- ترجمه الهی قمشهای٧٧ قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَـوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا
[ای محمّد (ص) به این کفّار] بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما اعتنایی نمیکند و همانا شما [رسول (ص) یا خداوند را] تکذیب کردهاید پس بزودی [تکذیب شما] ملازم [بر شما] خواهد بود.
- ترجمه سلطانیبگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما اعتنایی نمیکند و همانا شما تکذیب کردهاید پس بزودی (تکذیب شما) ملازم (بر شما) خواهد بود.
- ترجمه راستینبگو که اگر دعای شما (و ناله و زاری و توبه شما) نبود خدا به شما چه توجه و اعتنایی داشت؟که شما کافران (آیات حق را) تکذیب کردید و به کیفر همیشگی آن گرفتار خواهید شد.
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
٣ لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ
مگر تو (ای محمّد) میخواهی خودت را از غصّه هلاک کنی از اینکه آنها [به الله یا به رسالت تو یا به ولایت علی (ع)] مؤمن نمیشوند [و شایسته نیست که برای آن غم بخوری زیرا آن از ارادۀ ما و مشیّت ما خارج نیست برای اینکه ما]
- ترجمه سلطانیمگر تو میخواهی خودت را از غصّه هلاک کنی از اینکه آنها مؤمن نمیشوند
- ترجمه راستین(ای رسول ما) تو چنان در اندیشه هدایت خلقی که خواهی جان عزیزت را از غم اینکه ایمان نمیآورند هلاک سازی!
- ترجمه الهی قمشهای٤ إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ
اگر [ایمان ایشان را] بخواهیم نشانهای [از آیات غیبی خود] را از آسمان بر آنان نازل میکنیم [تا آنکه این آیه آنها را مسخّر نماید و آنان را بر ایمان مذکور مجبور نماید] که گردنهایشان بر آن خاضع شود
- ترجمه سلطانیاگر بخواهیم نشانهای را از آسمان بر آنان نازل میکنیم که گردنهایشان بر آن خاضع شود
- ترجمه راستینما اگر بخواهیم از آسمان آیت قهری نازل گردانیم که همه به جبر گردن زیر بار (ایمان به) آن فرود آرند.
- ترجمه الهی قمشهای٥ وَمَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ
و (حال آنکه) ذکری نو [که بواسطهٔ جدید بودن آن مقتضی اقبال به آن است] از رحمان نزد آنها نمیآید مگر آنکه از آن روگردان میباشند
- ترجمه سلطانیو (حال آنکه) ذکری نو از رحمان نزد آنها نمیآید مگر آنکه از آن روگردان میباشند
- ترجمه راستینو (وای بر اینان که) هیچ آیت و ذکر تازهای از خدای رحمان بر آنها نیاید جز آنکه از آن اعراض میکنند.
- ترجمه الهی قمشهای٦ فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ
پس البتّه تکذیب کردند پس بزودی اخبار آنچه [یعنی قول یا فعلی] که بدان استهزاء میکردند به آنها خواهد رسید
- ترجمه سلطانیپس البتّه تکذیب کردند پس بزودی اخبار آنچه که بدان استهزاء میکردند به آنها خواهد رسید
- ترجمه راستینهمانا این کافران آیات خدا را تکذیب کردند و به زودی خبر آنچه بدان استهزاء میکنند به آنان خواهد رسید.
- ترجمه الهی قمشهای٧ أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ
آیا [این منکران رسالت یا ولایت] به زمین [عالم صغیر و عالم کبیر] ننگریستهاند که در آن کریمانه از هر زوجی (گونهای، جنسی) [از معدن و گیاه و حیوان و انسان] چه بسیار رویانیدهایم
- ترجمه سلطانیآیا به زمین ننگریستهاند که در آن کریمانه از هر زوجی (گونهای، جنسی) چه بسیار رویانیدهایم
- ترجمه راستینآیا در زمین به دیده عبرت نظر نکردند که ما چه انواع گوناگون از نباتات پر سود از آن برویانیدیم؟
- ترجمه الهی قمشهای٨ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ
همانا در آن البتّه نشانهای هست [دالّ بر عدم اهمال ما به انسان] و (لکن) بیشتر آنان [به خداوند ایمان نمیآوردند یا به رسالت تو یا به ولایت علی (ع)] مؤمن نمیباشند [یعنی مذعن (اذعان کننده) به اینکه انبات از ما است]
- ترجمه سلطانیهمانا در آن البتّه نشانهای هست و بیشتر آنان مؤمن نمیباشند
- ترجمه راستینهمانا در این کار آیتی (از لطف و رحمت و علم و قدرت خدا بر هوشمندان) آشکار است و باز اکثر اینان ایمان نمیآورند.
- ترجمه الهی قمشهای٩ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
و همانا پروردگار تو البتّه او چیره (غالب) و مهربان است [و با رحمت خود به آنان مهلت میدهد تا شاید توبه نمایند]
- ترجمه سلطانیو همانا پروردگار تو البتّه او چیره و مهربان است
- ترجمه راستینو همانا پروردگار تو بسیار مقتدر و مهربان است.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِـمِينَ
و [به یاد آور] آنوقت که پروردگارت به موسی نداء داد که نزد آن قوم ستمکار برو!
- ترجمه سلطانیو (به یاد آور) آنوقت که پروردگارت به موسی نداء داد که نزد آن قوم ستمکار برو!
- ترجمه راستینو (یاد آر) هنگامی که خدایت به موسی ندا کرد که اینک به سوی قوم ستمکار روی آور.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ
و سینهام [از معاشرت با آنها و تحمّل متاعب معاشرت با کسانی که بر سنخ من نمیباشند] تنگ میشود و زبانم گویا نیست پس [برای رسالت] به سوی هارون بفرست
- ترجمه سلطانیو سینهام تنگ میشود و زبانم گویا نیست پس به سوی هارون بفرست
- ترجمه راستینو (از کفر آنها) دلتنگ شوم و عقده زبانم (به هدایت آنان) باز نگردد، پس به سوی هارون (برادرم) فرست (تا با من به رسالت روانه شود).
- ترجمه الهی قمشهای١٤ وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ
و [موسی (ع) بعد از آنکه استعفاء نمود و هارون را برای رسالت معیّن کرد گفت:] برای آنان بر من گناهی (جرمی) هست، و میترسم که مرا بکشند
- ترجمه سلطانیو برای آنان بر من گناهی (جرمی) هست، و میترسم که مرا بکشند
- ترجمه راستینو بر من از این قوم (قبطی) گناهی است که میترسم به قتلم رسانند.
- ترجمه الهی قمشهای١٥ قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ
[او تعالی] گفت: چنین نیست و [شما دو تا (موسی و هارون)] آیات [نهگانهٔ] ما را [یا احکام و شرایع ما را] ببرید [و نترسید] همانا ما [همراه] با شما شنوا هستیم
- ترجمه سلطانیگفت: چنین نیست و (شما دو تا) (موسی و هارون) آیات ما را ببرید همانا ما (همراه) با شما شنوا هستیم
- ترجمه راستینخدا به موسی فرمود: هرگز (مترس که شما را نمیکشند) ، پس با برادرت هارون بدین معجزات و آیات ما به سوی آنان بروید که ما همه جا با شما هستیم و گفتار شما را میشنویم.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُـولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَـمِينَ
و [هر دو] نزد فرعون بروید و بگویید: همانا ما فرستادهٔ پروردگار جهانیان هستیم
- ترجمه سلطانیو (هر دو) نزد فرعون بروید و بگویید: همانا ما فرستادهٔ پروردگار جهانیان هستیم
- ترجمه راستینهر دو به اتفاق به جانب فرعون روید و بگویید که ما رسول پروردگار جهانیم.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ
به اینکه بنی اسرائیل را [یعنی کسانی را که به امر تو محبوس میباشند، و کسانی که آنها را به استعباد (بردگی کشیدن) کشیدهای] با ما بفرست
- ترجمه سلطانیبه اینکه بنی اسرائیل را با ما بفرست
- ترجمه راستینبا این پیام که طایفه بنی اسرائیل را با ما (از مصر به فلسطین) بفرست.
- ترجمه الهی قمشهای١٨ قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ
[فرعون] گفت: آیا تو را [یعنی موسی را] از کودکی در میان خود پرورش ندادیم؟ و سالهایی از عمرت را در میان ما درنگ نکردی؟ [و با عالم یا حکیمی اختلافی (رفت و آمدی) نداشتی و به مجاهدات و عبادات و ریاضات، ریاضت نکشیدی پس چگونه رسول از خدایی گشتی که احدی او را نمیبیند؟! و عالِمی او را نمیشناسد؟! و مادامی که در ما بودی از جهتی سفّاک بودی و نفس محترمی را کشتی]
- ترجمه سلطانی(فرعون) گفت: آیا تو (موسی) را از کودکی در میان خود پرورش ندادیم؟ و سالهایی از عمرت را در میان ما درنگ نکردی؟
- ترجمه راستینفرعون گفت: تو نه آن کودکی که ما پروردیم و سالها عمرت در نزد ما گذشت؟
- ترجمه الهی قمشهای١٩ وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ
و کردی آن کار خود را که کردی و تو از ناسپاسان [به نعمت من] هستی
- ترجمه سلطانیو کردی آن کار خود را که کردی و تو از ناسپاسان هستی
- ترجمه راستینو آن فعل زشت (قتل نفس) از تو سر زد و (به خدایی ما) کافر بودی؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ
[موسی] گفت: آن را آنوقت کردم و [در آن حال] من از گمراهان بودم [یعنی راهم را که سلوک بر آن را میخواستم گم کرده بودم]
- ترجمه سلطانی(موسی) گفت: آن را آنوقت کردم و (در آن حال) من از گمراهان بودم
- ترجمه راستینموسی گفت: آری من چنین فعلی را مرتکب شدم (ولی نه بر عمد بلکه) در آن هنگام من (برای نجات سبطیان از ظلم قبطیان) به وادی حیرت سرگردان و از گمشدگان (دیار شما) بودم (و کاری به قصد نجات مظلومی کردم به قتل خطایی منتهی شد).
- ترجمه الهی قمشهای٢١ فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَـمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ
و [به سبب گمراهیم از طریق مدارات (مدارا کردن) و قتل من قبطی را] از شما گریختم چون از شما ترسیدم پس پروردگارم [بدون کسب کردن من و معانات (رنج کشیدن) در طلب آن] به من حکمت عطاء کرد و [به محض فضل خود بدون عملی از من در آن] مرا از فرستادگان قرار داد
- ترجمه سلطانیو از شما گریختم چون از شما ترسیدم پس پروردگارم به من حکمت عطاء کرد و مرا از فرستادگان قرار داد
- ترجمه راستینو آن گاه از ترس شما گریختم تا آنکه خدای من مرا علم و حکمت عطا فرمود و از پیغمبران خود قرار داد.
- ترجمه الهی قمشهای٢٢ وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ
و [آیا] این نعمتی است که آن را بر من منّت مینهی که بنی اسرائیل را به بردگی کشاندهای؟
- ترجمه سلطانیو (آیا) این نعمتی است که آن را بر من منّت مینهی که بنی اسرائیل را به بردگی کشاندهای؟
- ترجمه راستینو (بازگو) این که طایفه بنی اسرائیل را بنده خود کردهای این هم نعمتی است که منّت آن بر من مینهی؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَـمِينَ
فرعون [برای مجادله با او تا او را از بیان قولش و ادّعایش عاجز کند با سؤال کردن از اجزای ادّعای او] گفت: و پروردگار جهانیان چیست؟
- ترجمه سلطانیفرعون گفت: و پروردگار جهانیان چیست؟
- ترجمه راستینباز فرعون به موسی گفت: ربّ العالمین چیست؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ
[موسی] گفت: پروردگار آسمانها و زمین و مابین آن دو است اگر یقین آورنده [یعنی از اهل ایقان] میباشید
- ترجمه سلطانی(موسی) گفت: پروردگار آسمانها و زمین و مابین آن دو است اگر یقین آورنده میباشید
- ترجمه راستینموسی جواب داد: خدای آسمانها و زمین است و آنچه ما بین آنهاست، اگر به یقین باور دارید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ قَالَ لِـمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ
[فرعون به جهت تزییف (تحقیر، تصغیر، سبک نمایاندن) رأی موسی (ع) و به جهت تسفیه (سفیه دانستن) عقل او] به کسانی که در اطراف او بودند گفت: آیا [قول او را] نمیشنوید؟ [که طریق محاجّه (حجّت آوردن) را نمیداند و (در حالی که) دعوی بزرگی را ادّعاء مینماید و تفوّق و ریاست بر اهل عالم را میخواهد]
- ترجمه سلطانی(فرعون) به کسانی که در اطراف او بودند گفت: آیا نمیشنوید؟
- ترجمه راستینفرعون روی به درباریانش کرد و گفت: آیا نمیشنوید (که این مرد چه دعوی بیدلیل میکند).
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ
[فرعون] گفت: همانا رسول شما که به سوی شما فرستاده شده حتماً دیوانه است
- ترجمه سلطانی(فرعون) گفت: همانا رسول شما که به سوی شما فرستاده شده حتماً دیوانه است
- ترجمه راستینباز فرعون گفت: این رسولی که به سوی شما به رسالت فرستاده شده سخت دیوانه است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ
[موسی] گفت: پروردگار مشرق و مغرب و مابین آن دو است اگر تعقّل میکردید
- ترجمه سلطانی(موسی) گفت: پروردگار مشرق و مغرب و مابین آن دو است اگر تعقّل میکردید
- ترجمه راستینباز موسی گفت: همان آفریننده مشرق و مغرب (و روز و شب) است و هر چه بین اینها موجود است، اگر شما (در قدرت حق) تعقل کنید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ
[فرعون به جهت تهدید او] گفت: البتّه اگر خدایی غیر از من برگزینی، حتماً تو را از [جملهٔ] زندانیان قرار میدهم
- ترجمه سلطانی(فرعون) گفت: البتّه اگر خدایی غیر از من برگزینی، حتماً تو را از (جملهٔ) زندانیان قرار میدهم
- ترجمه راستینباز فرعون گفت: اگر غیر من خدایی را بپرستی البته تو را به زندان خواهم کشید.
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ
[موسی] گفت: حتّی اگر چیزی واضح [دالّ بر صدق ادّعایم] نزد تو بیاورم؟
- ترجمه سلطانی(موسی) گفت: حتّی اگر چیزی واضح (دال بر صدق ادّعایم) نزد تو بیاورم؟
- ترجمه راستینموسی باز پاسخ داد: اگر هم حجت و معجزی (بر صدق دعوی خود) بر تو آورده باشم (بازم به زندان کشی).
- ترجمه الهی قمشهای٣٢ فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ
پس [موسی] عصایش را انداخت و آنوقت [ناگهان] آن اژدهایی آشکار [شد]
- ترجمه سلطانیپس (موسی) عصایش را انداخت و آنوقت (ناگهان) آن اژدهایی آشکار (شد)
- ترجمه راستیندر آن موقع موسی عصای خود بیفکند که ناگاه اژدهایی عظیم پدیدار گشت.
- ترجمه الهی قمشهای٣٣ وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ
و دستش را در آورد و آنوقت [ناگهان] آن برای ناظران سپید [شد]
- ترجمه سلطانیو دستش را در آورد و آنوقت (ناگهان) آن برای ناظران سپید (شد)
- ترجمه راستینو نیز دست خود (از گریبان) بیرون آورد که ناگاه سپید و رخشان به چشم بینندگان آشکار گردید.
- ترجمه الهی قمشهای٣٤ قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ
[فرعون] به سران (صاحب منصبان) پیرامون خود گفت: که این البتّه جادوگر و دانا است
- ترجمه سلطانی(فرعون) به سران (صاحب منصبان) پیرامون خود گفت: که این البتّه جادوگر و دانا است
- ترجمه راستینفرعون رو به درباریانش کرد و گفت: این مرد ساحری بسیار ماهر و داناست.
- ترجمه الهی قمشهای٣٥ يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ
که میخواهد با جادویش شما را از سرزمینتان اخراج کند پس چه امر میکنید [به جهت استمالت (نرمی کردن، دلجویی کردن) قلوب آنها، با آنها دربارهٔ امر او مشورت کرد]
- ترجمه سلطانیکه میخواهد با جادویش شما را از سرزمینتان اخراج کند پس چه امر میکنید
- ترجمه راستینکه میخواهد بدین سحر و شعبدهها شما (مردم مصر) را از کشور خود آواره کند، حال شما چه میفرمایید؟
- ترجمه الهی قمشهای٣٦ قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ
[سران] گفتند: او و برادرش را منتظر بدار (مهلت بده) و گرد آورندگانی را به شهرها بفرست
- ترجمه سلطانی(سران) گفتند: او و برادرش را منتظر بدار (مهلت بده) و گرد آورندگانی را به شهرها بفرست
- ترجمه راستینآنها به فرعون گفتند: او و برادرش را زمانی باز دار و افرادی را برای جمع کردن مردم در شهرها بفرست.
- ترجمه الهی قمشهای٤٠ لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ
تا اگر جادوگران، آنها غالب شدند شاید ما از آنان پیروی کنیم
- ترجمه سلطانیتا اگر جادوگران، آنها غالب شدند شاید ما از آنان پیروی کنیم
- ترجمه راستینباشد که ما هم اگر ساحران غالب شدند از آنان پیروی کنیم.
- ترجمه الهی قمشهای٤١ فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ
و چون جادوگران آمدند به فرعون گفتند: آیا اگر ما غالب شویم پاداشی [در خور] خواهیم داشت؟
- ترجمه سلطانیو چون جادوگران آمدند به فرعون گفتند: آیا اگر ما غالب شویم پاداشی (در خور) خواهیم داشت؟
- ترجمه راستینو چون ساحران حضور فرعون آمدند با وی گفتند: آیا اگر (بر موسی) غالب آییم اجری خواهیم داشت؟
- ترجمه الهی قمشهای٤٢ قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَّـمِنَ الْمُقَرَّبِينَ
[فرعون] گفت: آری و همانا شما آنوقت البتّه از نزدیکان خواهید بود
- ترجمه سلطانی(فرعون) گفت: آری و همانا شما آنوقت البتّه از نزدیکان خواهید بود
- ترجمه راستینفرعون گفت: آری البته علاوه بر اجر خدمت از مقربان (درگاهم) نیز خواهید شد.
- ترجمه الهی قمشهای٤٣ قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ
موسی به آنان گفت: آنچه که شما اندازندهٔ آن هستید را بیندازید
- ترجمه سلطانیموسی به آنان گفت: آنچه که شما اندازندهٔ آن هستید را بیندازید
- ترجمه راستین(چون ساحران به معارضه حاضر شدند) موسی به آنها گفت: اینک شما بساط سحر خود هر چه میخواهید به کار اندازید.
- ترجمه الهی قمشهای٤٤ فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ
پس [جادوگران] ریسمانهایشان و چوبدستیهایشان را انداختند و گفتند: به عزّت فرعون همانا ما حتماً غالب هستیم
- ترجمه سلطانیپس (جادوگران) ریسمانهایشان و چوبدستیهایشان را انداختند و گفتند: به عزّت فرعون همانا ما حتماً غالب هستیم
- ترجمه راستینساحران هم رسن و طنابها و چوبهای سحر خود را بیفکندند و به عزت فرعون قسم یاد کردند که (بر موسی) البته غالب خواهیم شد.
- ترجمه الهی قمشهای٤٥ فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ
پس موسی عصایش را انداخت و آنوقت [ناگهان] آن آنچه که دروغ میبستند را بلعید
- ترجمه سلطانیپس موسی عصایش را انداخت و آنوقت (ناگهان) آن آنچه که دروغ میبستند را بلعید
- ترجمه راستیندر آن حال موسی عصای خود را بیفکند که ناگاه (اژدهایی عظیم شد و) همه وسایل سحر انگیزی ساحران را به کام فرو میبرد.
- ترجمه الهی قمشهای٤٩ قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ
[فرعون] گفت: آیا قبل از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ همانا او حتماً بزرگ شما است که جادوگری را به شما تعلیم داده، پس البتّه خواهید دانست، دستانتان و پاهایتان را از [جهت] خلاف میبُرَم و حتماً جمیع شما را به دار خواهم زد
- ترجمه سلطانی(فرعون) گفت: آیا قبل از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ همانا او حتماً بزرگ شما است که جادوگری را به شما تعلیم داده، پس البتّه خواهید دانست، دستانتان و پاهایتان را از (جهت) خلاف میبُرَم و حتماً جمیع شما را به دار خواهم زد
- ترجمه راستینفرعون به ساحران گفت: چرا بیاجازه من ایمان به موسی آوردید؟همانا معلوم است که این استاد بزرگ شماست که شما را ساحری آموخته!پس به زودی کیفر خود را خواهید دید، دست و پای شما را به اختلاف (دو طرف چپ و راست) قطع میکنم آن گاه همه را به دار میکشم.
- ترجمه الهی قمشهای٥٠ قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ
[جادوگران] گفتند: ضرری نیست زیرا که ما به پروردگارمان برگشت کنندهایم
- ترجمه سلطانی(جادوگران) گفتند: ضرری نیست زیرا که ما به پروردگارمان برگشت کنندهایم
- ترجمه راستینساحران گفتند: (از این دار و قتل به ما) هیچ زیانی نخواهد رسید چون (بعد از مرگ) به سوی خدای خود باز میگردیم.
- ترجمه الهی قمشهای٥١ إِنَّا نَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ
همانا ما طمع داریم که پروردگار ما خطاهای ما را بر ما بیامرزد، که ما نخستین ایمان آورندگان باشیم
- ترجمه سلطانیهمانا ما طمع داریم که پروردگار ما خطاهای ما را بر ما بیامرزد، که ما نخستین ایمان آورندگان باشیم
- ترجمه راستینما از خدا امید آن داریم که به لطف خویش از گناهان ما درگذرد چون اول ما به او ایمان آوردیم.
- ترجمه الهی قمشهای٥٢ وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ
و [بعد از آنکه مدّت مدیدی را در میان آنها سپری کرد] به موسی وحی کردیم که بندگان مرا [از فرعون طلب کن و آنها را] شبانه حرکت بده (بِبَر) [و از مصر خارج کن] زیرا که شما [توسط فرعون و قومش] تعقیب شوندهاید [یعنی شما را تعقیب میکنند]
- ترجمه سلطانیو به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شبانه حرکت بده (بِبَر) زیرا که شما تعقیب شوندهاید
- ترجمه راستینو ما به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شبانه (از شهر مصر) بیرون بر که شما را (فرعونیان) تعقیب خواهند کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٥٧ فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ
پس آنان را اخراج کردیم از باغها[ی خوشایند] و چشمهها[ی پُر آب]
- ترجمه سلطانیپس آنان را اخراج کردیم از باغها (ی خوشایند) و چشمهها (ی پُر آب)
- ترجمه راستینپس (با وجود این همه دعویها) ما آنها را از باغهای مصفّا با نهرهای آب روان بیرون کردیم.
- ترجمه الهی قمشهای٦١ فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ
پس چون دو جمع همدیگر را دیدند (نزدیک شدند) یاران موسی [با هراس از فرعون] گفتند: همانا حتماً به [ابدان] ما دست خواهند یافت
- ترجمه سلطانیپس چون دو جمع همدیگر را دیدند یاران موسی گفتند: همانا حتماً به ما دست خواهند یافت
- ترجمه راستینچون دو لشکر روبرو شدند اصحاب موسی گفتند: اینک به دست فرعونیان خواهیم افتاد.
- ترجمه الهی قمشهای٦٢ قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ
[موسی به جهت ردع (جلوگیری) از اضطراب آنها] گفت: چنین نیست زیرا پروردگارم [با نصرت (یاری) کردن و حفظ کردن] با من است [پس به نزدیک شدن فرعون و لشکریانش اعتناء نکنید] بزودی مرا [به طریق خلاصی یافتن از آنها] راهنمایی خواهد کرد
- ترجمه سلطانی(موسی) گفت: چنین نیست زیرا پروردگارم با من است بزودی مرا (به طریق خلاصی یافتن از آنها) راهنمایی خواهد کرد
- ترجمه راستینموسی گفت: هرگز چنین نیست، که خدا با من است و مرا به یقین راهنمایی خواهد کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٦٣ فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ
[و چون به دریا رسیدند متحیّر توقّف کردند] پس به موسی وحی کردیم که با عصایت به دریا (رود نیل) بزن [پس به دریا زد و] آنگاه [دریا به دوازده طریق مانند کوهی مشبّک بین هر طریق و طریق آب] شکافته (منشقّ) شد و هر پارهای [یعنی هر قطعهای از دریا که با آن بین هر دو طریق جدا میشد] همچون کوهی بزرگ بود
- ترجمه سلطانیپس به موسی وحی کردیم که با عصایت به دریا (رود نیل) بزن آنگاه شکافته شد و هر پارهای همچون کوهی بزرگ بود
- ترجمه راستینپس ما به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا (ی نیل) زن، چون زد دریا شکافت و آب هر قطعه دریا مانند کوهی بزرگ بر روی هم قرار گرفت.
- ترجمه الهی قمشهای٦٥ وَأَنجَيْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ
و موسی و همراهان او [را داخل دریا کردیم و] همگی را نجات دادیم [به اینکه آنان را از دریا سالم خارج کردیم]
- ترجمه سلطانیو موسی و همراهان او همگی را نجات دادیم
- ترجمه راستینو موسی و کلیه همراهانش را به ساحل سلامت رسانیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای٦٧ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ
همانا در آن البتّه نشانهای [دلالت کننده برای قوم تو بر مُبدء و علم او و قدرتش] هست و [لکن] بیشتر آنان [به موسی (ع) و خدای او] مؤمن نبودند [پس تو برای عدم ایمان قومت به خداوند یا به خود، اندوه مخور]
- ترجمه سلطانیهمانا در آن البتّه نشانهای هست و (لکن) بیشتر آنان مؤمن نبودند
- ترجمه راستینهمانا در این هلاک فرعونیان آیت بزرگی (برای عبرت و موعظه مردم) بود لیکن اکثر خلق ایمان نیاوردند.
- ترجمه الهی قمشهای٧٠ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ
آنگاه که به پدرش و قومش گفت: شما چی میپرستید؟
- ترجمه سلطانیآنگاه که به پدرش و قومش گفت: شما چی میپرستید؟
- ترجمه راستینهنگامی که با پدر (یعنی عمو، زیرا پدران پیغمبران همه موحّدند) و با قومش گفت: شما چه معبودی را میپرستید؟
- ترجمه الهی قمشهای٧١ قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ
گفتند: اصنامی را میپرستیم و در سایهٔ آنها [یعنی عبادت آنها] مشغول هستیم
- ترجمه سلطانیگفتند: اصنامی را میپرستیم و در سایهٔ (بندگی) آنها مشغول هستیم
- ترجمه راستینجواب دادند که ما بتهایی را میپرستیم و ثابت بر پرستش آنها بوده و هستیم.
- ترجمه الهی قمشهای٧٢ قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ
[ابراهیم] گفت: آیا وقتی که آنها را میخوانید [یا چیزی از آنها میخواهید گفتار] شما را میشنوند
- ترجمه سلطانی(ابراهیم) گفت: آیا وقتی که آنها را میخوانید (یا چیزی از آنها میخواهید) (گفتار) شما را میشنوند
- ترجمه راستینابراهیم گفت: آیا هر گاه این بتهای جماد را بخوانید سخن شما را میشنوند؟
- ترجمه الهی قمشهای٧٤ قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ
گفتند: [آنچنان که تو گفتی نیست] بلکه پدرانمان را یافتیم که اینگونه انجام میدادند
- ترجمه سلطانیگفتند: بلکه پدرانمان را یافتیم که اینگونه انجام میدادند
- ترجمه راستینگفتند: (نه) بلکه ما پدران خود را بر پرستش این بتان یافتهایم (و هر چند جماد بیاثری باشند میپرستیم).
- ترجمه الهی قمشهای٧٥ قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ
[ابراهیم] گفت: آیا پس به آنچه که میپرستیدهاید تأمّل کردهاید؟!
- ترجمه سلطانی(ابراهیم) گفت: آیا پس به آنچه که میپرستیدهاید تأمّل کردهاید؟!
- ترجمه راستینابراهیم باز به آنها گفت: آیا میدانید که این بتهایی که شما مردم اینک میپرستید،
- ترجمه الهی قمشهای٧٩ وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ
و همان کسی که به من طعام میدهد و مرا سیرابم میسازد [امّا با تهیّۀ اسباب مطعوم (خوردنی) و مشروب (آشامیدنی) یا با الهام کردن طریق تحصیل آن دو، یا با تسهیل اِبْتِلاع (بلعیدن) و شُرْب (نوشیدن)]
- ترجمه سلطانیو همان کسی که به من طعام میدهد و مرا سیرابم میسازد
- ترجمه راستینو همان خدایی که مرا غذا میدهد و سیراب میگرداند.
- ترجمه الهی قمشهای٨١ وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ
و کسی است که مرا [بعد از انقضاء اجل من] میمیراند سپس [با نفخهٔ احیا] زندهام میسازد [یا کسی است که مرا مستمرّاً میمیراند، سپس بعد از هر مرگی مرا زنده میکند]
- ترجمه سلطانیو کسی است که مرا میمیراند سپس زندهام میسازد
- ترجمه راستینو همان خدایی که مرا (از حیات چند روزه دنیا) میمیراند و سپس (به حیات ابدی آخرت) زنده میگرداند.
- ترجمه الهی قمشهای٨٢ وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ
و کسی است که طمع دارم که در روز دین (روز جزاء) خطای مرا بر من بیامرزد
- ترجمه سلطانیو کسی است که طمع دارم که در روز دین (جزاء) خطای مرا بر من بیامرزد
- ترجمه راستینو همان خدایی که چشم امید دارم که روز جزا گناهم را بیامرزد.
- ترجمه الهی قمشهای٨٣ رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِـحِينَ
پروردگارا به من حکم (قضاء، رأی نافذ، حکومت، حکمت) عطاء کن {مقصود، رسالت کامله یا حکم باطنی است که آن از آثار ولایت است} و مرا [با تمکّن در صلاح مطلق] به صالحان ملحق کن
- ترجمه سلطانیپروردگارا به من حکم (قضاء، رأی نافذ، حکومت، حکمت) عطاء کن و مرا به صالحان ملحق کن
- ترجمه راستینبارالها، مرا حکمی ببخش (بر این مشرکان فرمانروایی ده) و به (رسل و) بندگان صالح خود ملحق ساز.
- ترجمه الهی قمشهای٨٦ وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ
و بر پدرم بیامرز [تا آنکه او را به راه قویم (بسیار استوار) هدایت نمایی] همانا او از گمراهان [از طریق] میباشد
- ترجمه سلطانیو بر پدرم بیامرز همانا او از گمراهان میباشد
- ترجمه راستینو از پدرم (یعنی عمویم) درگذر، که وی سخت از گمراهان است.
- ترجمه الهی قمشهای٨٨ يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ
در روزی که مال و نه فرزندان نفع نمیرسانند [زیرا نَسَب اعتباری که برای انسان میباشد در آنروز برای انقطاع جسم و اعتبارات آن، قطع میگردد]
- ترجمه سلطانیدر روزی که مال و نه فرزندان نفع نمیرسانند
- ترجمه راستینآن روزی که مال و فرزندان (هیچ به حال انسان) سود نبخشند.
- ترجمه الهی قمشهای٩٢ وَقِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ
و به آنها گفته میشود کجا هستند آنهایی را که [بدون اذن خداوند] بندگی میکردید؟
- ترجمه سلطانیو به آنها گفته میشود کجا هستند آنهایی را که بندگی میکردید؟
- ترجمه راستینو به کافران گفته شود: بتهایی که پرستش میکردید به کجا شدند؟
- ترجمه الهی قمشهای٩٣ مِن دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنصُرُونَكُمْ أَوْ يَنتَصِرُونَ
به جای خداوند آیا [با دفع عذاب از شما یا انجاء (نجات دادن) شما از عذاب دهندگانتان] شما را یاری میدهند یا [میتوانند] به خود یاری کنند؟
- ترجمه سلطانیبه جای خداوند آیا شما را یاری میدهند یا (میتوانند) به خود یاری کنند؟
- ترجمه راستینآن بتهایی که به جای خدا پرستش میکردید آیا میتوانند به شما اینک یاری کرده یا از جانب خود دفاع کنند؟
- ترجمه الهی قمشهای٩٤ فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ
پس آنها [یعنی خدایان بر سرهایشان یا بر وجوهشان] و گمراهان در آن (جحیم) سرنگون [اسقاط (سقوط داده شده، افکنده)] میشوند
- ترجمه سلطانیپس ایشان (آن معبودان) و گمراهان در آن سرنگون (افکنده) میشوند
- ترجمه راستیندر آن حال کافران و معبودان باطلشان هم به رو در آتش دوزخ افتند.
- ترجمه الهی قمشهای٩٩ وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ
و جز مجرمان [یعنی گذشتگانی که ما به آنان اقتداء کردیم، یا کسانی امثال خود که به آنها مغرور (فریفته) شدیم، یا خدایانی که ما را فریفتند، یا شیاطین، کسی] ما را گمراه نکرد
- ترجمه سلطانیو جز مجرمان، (کسی) ما را گمراه نکرد
- ترجمه راستینو ما را گمراه نکردند جز قوم تبهکار.
- ترجمه الهی قمشهای١٠٢ فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
پس ای کاش برای ما بازگشتی میبود پس البتّه از مؤمنان میشدیم
- ترجمه سلطانیپس ای کاش برای ما بازگشتی میبود پس البتّه از مؤمنان میشدیم
- ترجمه راستینای کاش که بار دیگر (به دنیا) باز میگشتیم تا (به خدای یگانه) ایمان میآوردیم.
- ترجمه الهی قمشهای١٠٣ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ
همانا در آن [چه که از قصّۀ ابراهیم (ع) و احتجاجات او قصّه کردیم، یا در گفتار مشرکین دربارهٔ خداوند یا دربارهٔ ولایت] البتّه نشانهای هست و بیشتر آنان مؤمن نبودند
- ترجمه سلطانیهمانا در آن (داستان) البتّه نشانهای هست و بیشتر آنان مؤمن نبودند
- ترجمه راستینهمانا در این (ندامت گمراهان) آیت عبرتی (برای دیگران) بود و لیک اکثر مردم باز ایمان نیاوردند.
- ترجمه الهی قمشهای١٠٦ إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ
آنوقت که برادرشان نوح به آنها گفت: آیا پروا نمیکنید؟
- ترجمه سلطانیآنوقت که برادرشان نوح به آنها گفت: آیا پروا نمیکنید؟
- ترجمه راستینهنگامی که مهربان برادرشان نوح آنها را گفت: آیا خدا ترس و متّقی نمیشوید؟
- ترجمه الهی قمشهای١٠٧ إِنِّي لَكُمْ رَسُـولٌ أَمِينٌ
همانا من [از سوی خداوند] برای شما رسولی امین هستم [که به امانتداری در میان شما معروفم پس قول مرا قبول کنید و به من نسبت دروغ و خیانت ندهید]
- ترجمه سلطانیهمانا من (از سوی خداوند) برای شما رسولی امین هستم
- ترجمه راستینمن برای شما بسیار رسولی امین (و خیر خواهی مشفق) هستم.
- ترجمه الهی قمشهای١٠٨ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ
پس [وقتی که من را به امانتداری میشناسید پس در مخالفت با من] از خداوند پروا کنید و [در آنچه که به شما میگویم] از من اطاعت کنید [و مرا تکذیب نکنید]
- ترجمه سلطانیپس از خداوند پروا کنید و از من اطاعت کنید
- ترجمه راستینپس از خدا بترسید و راه طاعت من پیش گیرید.
- ترجمه الهی قمشهای١٠٩ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَـمِينَ
و برای آن (تبلیغ) از شما درخواست مزدی نمیکنم [تا مرا به خاطر آن متّهم کنید و مرا تکذیب نمایید] که مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست
- ترجمه سلطانیو برای آن از شما درخواست مزدی نمیکنم که مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست
- ترجمه راستینو من اجری از شما برای رسالت نمیخواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم.
- ترجمه الهی قمشهای١١١ قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ
گفتند: آیا به تو ایمان بیاوریم و (حال آنکه) فرومایگان از تو پیروی میکنند
- ترجمه سلطانیگفتند: آیا به تو ایمان بیاوریم و (حال آنکه) فرومایگان از تو پیروی میکنند
- ترجمه راستینقوم نوح (از کبر و خود پرستی) پاسخ دادند که ما چگونه به تو ایمان آوریم در صورتی که پیروانت معدودی مردم خوار و فرومایهاند؟
- ترجمه الهی قمشهای١١٢ قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
[نوح] گفت: [و چرا آنان را اراذل مینامید و حسن عمل آنها و نه قبح آن به دست من و با اطّلاع من نیست جز این بر من نباشد که آخذ (گیرنده) بیعت از آنها برای پروردگارم هستم] و از آنچه که عمل میکردهاند اطلاعی ندارم
- ترجمه سلطانی(نوح) گفت: و از آنچه که عمل میکردهاند اطلاعی ندارم
- ترجمه راستیننوح گفت: مرا چه کار که افعال و احوال پیروانم را بدانم (که از طبقه عالی یا دانیاند)؟
- ترجمه الهی قمشهای١١٣ إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ
که حسابشان [در عملشان] جز بر پروردگارم نیست [و حساب آنان بر من نیست تا در عملشان مراقب آنان باشم] اگر [آن را] میفهمید
- ترجمه سلطانیکه حسابشان جز بر پروردگارم نیست اگر (آن را) میفهمید
- ترجمه راستیناگر شعور و معرفتی دارید بدانید که حساب کار آنها بر کسی جز خدای من نخواهد بود.
- ترجمه الهی قمشهای١١٥ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ
که من جز بیم دهندهای روشنگر نیستم [و شأن من طرد کردن احدی یا مراقبت از عملی نیست، جز این نیست که طرد کردن و مراقبت کردن بنابر شأن ولایت است]
- ترجمه سلطانیکه من جز بیم دهندهای روشنگر نیستم
- ترجمه راستینمن جز آنکه مردم را اندرز کنم و از خدا بترسانم وظیفهای ندارم.
- ترجمه الهی قمشهای١١٦ قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَانُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ
[نوح (ع) را تهدید کردند و] گفتند: ای نوح اگر دست برنداری البتّه قطعاً از سنگسار شدگان خواهی بود
- ترجمه سلطانیگفتند: ای نوح اگر دست برنداری البتّه قطعاً از سنگسار شدگان خواهی بود
- ترجمه راستینباز قوم نوح گفتند: ای نوح، اگر ترک این سخنان نگویی سخت سنگسار میشوی.
- ترجمه الهی قمشهای١١٧ قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ
[نوح بعد از آنکه به مدّت نهصد و پنجاه سال یا کمی کمتر از آن، با آنان مدارا کرد به عنوان سائل (درخواست کننده) از خداوند به عنوان شاکی بر او] گفت: پروردگارا همانا قوم من مرا تکذیب کردهاند
- ترجمه سلطانی(نوح) گفت: پروردگارا همانا قوم من مرا تکذیب کردهاند
- ترجمه راستیننوح گفت: پروردگارا، قوم من سخت مرا تکذیب کردند.
- ترجمه الهی قمشهای١١٨ فَافْتَحْ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِي وَمَن مَّعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
پس بین من و آنها با حکمی (قضاوتی) حکم کن و من و کسانی از مؤمنین که با من هستند را [از آنان یا از عذاب مسؤل (سؤال شده) بر آنها] نجات بده
- ترجمه سلطانیپس بین من و آنها با حکمی (قضاوتی) حکم کن و من و کسانی از مؤمنین که با من هستند را نجات بده
- ترجمه راستینپس بین من و آنها حکم فرما و به ما گشایشی عطا کن، و من و مؤمنانی که با من همراهند از شر قوم نجات ده.
- ترجمه الهی قمشهای١١٩ فَأَنجَيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ
پس او و همراهان او را در کشتیی پُر شده [از مردم و سایر جنبندگان] نجات دادیم
- ترجمه سلطانیپس او و همراهان او را در کشتیی پُر شده نجات دادیم
- ترجمه راستینما هم او را با همه آنان که در آن کشتی انبوه در آمدند به ساحل سلامت رساندیم.
- ترجمه الهی قمشهای١٢١ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ
همانا در آن البتّه نشانهای هست و بیشتر آنان مؤمن نبودند
- ترجمه سلطانیهمانا در آن البتّه نشانهای هست و بیشتر آنان مؤمن نبودند
- ترجمه راستینهمانا در این (نجات مؤمنان و هلاک کافران قوم نوح) آیت عبرتی است، و اکثرشان ایمان نیاوردند.
- ترجمه الهی قمشهای١٢٧ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَـمِينَ
و از شما برای آن مزدی درخواست نمیکنم که مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست
- ترجمه سلطانیو از شما برای آن مزدی درخواست نمیکنم که مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست
- ترجمه راستینو من از شما اجری برای رسالت نمیخواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم.
- ترجمه الهی قمشهای١٢٨ أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ
آیا بر هر [زمین] بلندی نشانهای (قصرهایی) بناء میکنید که بیهودگی کنید
- ترجمه سلطانیآیا بر هر (زمین) بلندی نشانهای (قصرهایی) بناء میکنید که بیهودگی کنید
- ترجمه راستینآیا بنا میکنید به هر سرزمین مرتفع عمارت و کاخ برای آنکه به بازی عالم سرگرم شوید (و از یاد خدا غافل مانید).
- ترجمه الهی قمشهای١٢٩ وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ
و کوشکهایی (عمارتهای عالی در خارج شهر، قصرها، دژها) اتّخاذ میکنید [و لذا بنیان آنها را محکم میکنید] تا شاید که شما ماندگار شوید
- ترجمه سلطانیو کوشکهایی (عمارتهای عالی در خارج شهر) اتّخاذ میکنید تا شاید که شما ماندگار شوید
- ترجمه راستینو عمارتهای محکم بنا میکنید به امید آنکه در آن عمارات عمر ابد کنید؟
- ترجمه الهی قمشهای١٣٠ وَإِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ
و وقتی که دست مییازید [همچون] زورگویان دست درازی میکنید [نه مانند مؤدّبان (آداب دانان)، یعنی آنکه شما بین افراط در قوّهٔ شهویّه و افراط در قوّهٔ غضبیّه را جمع کردهاید]
- ترجمه سلطانیو وقتی که دست مییازید (همچون) زورگویان دست درازی میکنید
- ترجمه راستینو چون (به ظلم و بیداد خلق) دست گشایید کمال قساوت و خشم کار بندید؟
- ترجمه الهی قمشهای١٣٦ قَالُوا سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُن مِّنَ الْوَاعِظِينَ
[در جواب او از جهت اظهار بر عدم اعتداد (به شمار آوردن) او] گفتند: برای ما یکسان است، چه موعظه کنی یا از واعظین نباشی
- ترجمه سلطانیگفتند: برای ما یکسان است، چه موعظه کنی یا از واعظین نباشی
- ترجمه راستینگفتند: تو این همه وعظ و نصیحت کنی یا هیچ نکنی به حال ما یکسان است.
- ترجمه الهی قمشهای١٣٨ وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ
و ما از عذاب شوندگان نیستیم [برای اینکه بعث و نه حساب و نه عِقاب نیست، یا برای اینکه ما بر آن حقّی هستیم که به آن مستحقّ ثوابیم نه عِقاب]
- ترجمه سلطانیو ما از عذاب شوندگان نیستیم
- ترجمه راستینو ما هرگز (پس از مرگ دیگر زنده نمیشویم و هرگز قیامت و ثواب و) عقابی نخواهیم داشت.
- ترجمه الهی قمشهای١٣٩ فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ
و او را تکذیب کردند پس آنان را هلاک کردیم همانا در آن [مذکور از قصّۀ هود و قومش یا از هلاک قوم هود] البتّه علامتی هست و بیشتر آنان مؤمن نبودند
- ترجمه سلطانیو او را تکذیب کردند پس آنان را هلاک کردیم همانا در آن البتّه علامتی هست و بیشتر آنان مؤمن نبودند
- ترجمه راستینالغرض، رسول حق را تکذیب کردند و ما هم آنان را هلاک گردانیدیم، همانا در این (هلاک قوم عاد) آیت عبرتی است، و بیشتر آنها ایمان نیاوردند.
- ترجمه الهی قمشهای١٤٢ إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِـحٌ أَلَا تَتَّقُونَ
آنوقت که برادرشان صالح به آنان گفت: آیا پروا نمیکنید؟
- ترجمه سلطانیآنوقت که برادرشان صالح به آنان گفت: آیا پروا نمیکنید؟
- ترجمه راستینهنگامی که مهربان برادرشان صالح به آنها گفت: آیا متّقی و خدا ترس نمیشوید؟
- ترجمه الهی قمشهای١٤٥ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَـمِينَ
و اجرتی برای آن از شما درخواست نمیکنم که مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست
- ترجمه سلطانیو اجرتی برای آن از شما درخواست نمیکنم که مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست
- ترجمه راستینو من اجری از شما برای رسالت نمیخواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم.
- ترجمه الهی قمشهای١٤٦ أَتُتْرَكُونَ فِي مَا هَاهُنَا آمِنِينَ
آیا [گمان کردهاید که] در آنچه که در اینجا ایمن هستید ترک (رها) میشوید!؟
- ترجمه سلطانیآیا (گمان کردهاید که) در آنچه که در اینجا ایمن هستید ترک (رها) میشوید!؟
- ترجمه راستینآیا (تصور میکنید که تا ابد) ایمن از مرگ در این ناز و نعمت دنیا خواهید ماند؟
- ترجمه الهی قمشهای١٤٩ وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا فَارِهِينَ
و از کوهها، ماهرانه خانههایی میتراشید
- ترجمه سلطانیو از کوهها، ماهرانه خانههایی میتراشید
- ترجمه راستینو خیال میکنید دائم در این عماراتی که در کوهستان (و ییلاقات) با کمال دقت بنا کردهاید به آسایش تعیّش میکنید؟
- ترجمه الهی قمشهای١٥٢ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ
کسانی که در زمین فساد میکنند و اصلاح نمینمایند
- ترجمه سلطانیکسانی که در زمین فساد میکنند و اصلاح نمینمایند
- ترجمه راستینکه آن مردم در زمین همه گونه فساد میکنند و هیچ گونه به اصلاح (حال خلق) نمیپردازند.
- ترجمه الهی قمشهای١٥٤ مَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
تو جز بشری مثل ما نیستی، پس اگر از راستگویان میباشی نشانهای بیاور
- ترجمه سلطانیتو جز بشری مثل ما نیستی، پس اگر از راستگویان میباشی نشانهای بیاور
- ترجمه راستین(و گرنه) تو هم مثل ما بشری بیش نیستی، اگر راست میگویی معجزی بیاور.
- ترجمه الهی قمشهای١٥٥ قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَّهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ
گفت: این ماده شتری است که آبشخوری دارد و شما روزی معیّن آبشخور دارید
- ترجمه سلطانیگفت: این ماده شتری است که آبشخوری دارد و شما روزی معیّن آبشخور دارید
- ترجمه راستینصالح گفت: این ناقه (معجزه من) است، آب نهر را روزی ناقه بنوشد و روزی شما بنوشید.
- ترجمه الهی قمشهای١٥٦ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُـوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ
پس به بدی آن را مسّ (لمس) مکنید که عذاب روزی عظیم شما را فرا میگیرد
- ترجمه سلطانیپس به بدی آن را مسّ (لمس) مکنید که عذاب روزی عظیم شما را فرا میگیرد
- ترجمه راستینو هرگز سوء قصدی بر ناقه مکنید که به عذاب روزی بزرگ و سخت گرفتار خواهید شد.
- ترجمه الهی قمشهای١٥٨ فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ
و عذاب آنان را در گرفت، همانا در آن البتّه نشانهای هست و بیشتر آنان مؤمن نبودند
- ترجمه سلطانیو عذاب آنان را در گرفت، همانا در آن البتّه نشانهای هست و بیشتر آنان مؤمن نبودند
- ترجمه راستینآن گاه عذاب موعود آنان را درگرفت (و هلاک گردیدند) . همانا در هلاک این قوم آیت عبرتی (برای دیگران) بود، و اکثر آنها ایمان نیاوردند.
- ترجمه الهی قمشهای١٦١ إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ
آنوقت که برادرشان [در معاشرت نه اخوّت قبیلهای یا دینی] لوط به آنها گفت: آیا پروا نمیکنید؟
- ترجمه سلطانیآنوقت که برادرشان لوط به آنها گفت: آیا پروا نمیکنید؟
- ترجمه راستینهنگامی که مهربان برادر آنها لوط به آنان گفت: آیا خدا ترس و پرهیزکار نمیشوید؟
- ترجمه الهی قمشهای١٦٤ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَـمِينَ
و برای آن از شما اجرتی درخواست نمیکنم که مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست
- ترجمه سلطانیو برای آن از شما اجرتی درخواست نمیکنم که مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست
- ترجمه راستینو من از شما اجری برای رسالت خود نمیخواهم و چشم پاداش جز به خدای عالم ندارم.
- ترجمه الهی قمشهای١٦٦ وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ
و آنچه از ازواجتان که پروردگارتان برای شما خلق کرده را رها میکنید بلکه شما [در جملهٔ امورتان] قومی تجاوزکار هستید
- ترجمه سلطانیو آنچه از ازواجتان که پروردگارتان برای شما خلق کرده را رها میکنید بلکه شما قومی تجاوزکار هستید
- ترجمه راستینو زنان را که خدا همسر شما آفریده رها میکنید؟آری شما بسیار مردم متعدی نابکاری هستید.
- ترجمه الهی قمشهای١٦٧ قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَالُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ
گفتند: ای لوط اگر دست برنداری حتماً از اخراج شدگان [از روستای ما] خواهی بود
- ترجمه سلطانیگفتند: ای لوط اگر دست برنداری حتماً از اخراج شدگان (از روستای ما) خواهی بود
- ترجمه راستینقوم در جواب گفتند: ای لوط، اگر از این پس دست از این نهی و منع بر نداری از شهر رانده خواهی شد.
- ترجمه الهی قمشهای١٦٨ قَالَ إِنِّي لِعَمَلِكُم مِّنَ الْقَالِينَ
[لوط] گفت: همانا من برای این عمل شما خشمگین هستم [نه از خود شما، زیرا شما آفریدۀ پروردگارم هستید و قادر نیستم که از شما خشمگین باشم و لکن عملتان برای مخالف بودن آن بر امر تکوینی و تکلیفی او برای من مغضوب باشد، چه مرا از روستایتان بیرون کنید یا بیرون نکنید، سپس از آنان روی گرداند و به خداوند التجاء کرد و گفت:]
- ترجمه سلطانی(لوط) گفت: همانا من برای این عمل شما خشمگین هستم
- ترجمه راستینلوط باز گفت: من خود دشمن این کار زشت شما هستم.
- ترجمه الهی قمشهای١٦٩ رَبِّ نَجِّنِي وَأَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ
پروردگارا من و خانوادهام را از شرّ آنچه که عمل میکنند رهایی بده
- ترجمه سلطانیپروردگارا من و خانوادهام را از شرّ آنچه که عمل میکنند رهایی بده
- ترجمه راستینبار الها، من و اهل بیتم را از (عقاب) این عمل زشت قوم نجات بخش.
- ترجمه الهی قمشهای١٧٣ وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِينَ
و بر آنان بارشی [عجیب از سنگ] باراندیم و باران انذار شدگان چه بد بود
- ترجمه سلطانیو بر آنان بارشی باراندیم و باران انذار شدگان چه بد بود
- ترجمه راستینو آنها را به سنگباران عذاب که باران بسیار سختی بر سر بیم داده شدگان (بد کار) است هلاک ساختیم.
- ترجمه الهی قمشهای١٧٤ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ
همانا در آن البتّه آیتی هست و بیشتر آنان مؤمن نبودند
- ترجمه سلطانیهمانا در آن البتّه آیتی هست و بیشتر آنان مؤمن نبودند
- ترجمه راستینهمانا در این هلاک قوم لوط نیز آیت عبرتی (برای دیگران) بود، و اکثر آنها ایمان نیاوردند.
- ترجمه الهی قمشهای١٨٠ وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَـمِينَ
و برای آن از شما مزدی درخواست نمیکنم؛ که مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست
- ترجمه سلطانیو برای آن از شما مزدی درخواست نمیکنم؛ که مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست
- ترجمه راستینو من از شما هرگز اجر رسالت نمیخواهم و جز به خدای عالم به کسی چشم پاداش ندارم.
- ترجمه الهی قمشهای١٨٣ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ
و به مردم چیزهای آنها را کم ندهید و در زمین به فساد انگیزی برنخیزید
- ترجمه سلطانیو به مردم چیزهای آنها را کم ندهید و در زمین به فساد انگیزی برنخیزید
- ترجمه راستینو آنچه به مردم میفروشید (تمام بدهید و) از وزن و پیمان کم نگذارید، و در زمین به ظلم و فساد کاری برنخیزید.
- ترجمه الهی قمشهای١٨٤ وَاتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ
و از کسی که شما و امّت (اصل و ریشه) پیشینیان را خلق کرده است پروا کنید
- ترجمه سلطانیو از کسی که شما و امّت (اصل و ریشه) پیشینیان را خلق کرده است پروا کنید
- ترجمه راستینو از خدایی که شما و کفر پیشگان پیشین را آفریده بترسید (و خلاف امر او مکنید).
- ترجمه الهی قمشهای١٨٦ وَمَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَإِن نَّظُنُّكَ لَـمِنَ الْكَاذِبِينَ
و تو جز بشری مثل ما نیستی که [همانا] ما میپنداریم که تو البتّه از دروغگویانی
- ترجمه سلطانیو تو جز بشری مثل ما نیستی که ما میپنداریم که تو البتّه از دروغگویانی
- ترجمه راستینو تو جز آنکه بشری هستی مانند ما هیچ گونه مزیّتی بر دیگران نداری. و ما تو را (در دعوت نبوت) دروغگو میپنداریم.
- ترجمه الهی قمشهای١٨٧ فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ
پس پارهای از آسمان را بر ما بینداز اگر از راستگویان هستی
- ترجمه سلطانیپس پارهای از آسمان را بر ما بینداز اگر از راستگویان هستی
- ترجمه راستیناگر راست میگویی (که پیغمبر خدایی) قطعهای از آسمان را بر سر ما فرود آور (تا تصدیق تو کنیم).
- ترجمه الهی قمشهای١٨٨ قَالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ
گفت: پروردگار من به آنچه که عمل میکنید داناتر است [پس اگر شما را مستحقّ عذاب و اسقاط آسمان بر شما ببینید، پس به شما انجام میدهد، و اگر شما را مستحقّ توبه و مستعدّ رحمت خود ببیند به شما توفیق میدهد]
- ترجمه سلطانیگفت: پروردگار من به آنچه که عمل میکنید داناتر است
- ترجمه راستینشعیب گفت: خدای من بهتر بر (صدق دعوی من و کذب قول و زشتی) افعال شما آگاه است.
- ترجمه الهی قمشهای١٨٩ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ
و او را تکذیب کردند پس عذاب روز سایه (ابری) آنان را فرا گرفت [یعنی روزی که ابر بر آنان سایه افکند، و گرمای شدیدی به آنان اصابت کرد و باد را از آنان حبس نمود و سپس ابر آنان را پوشاند و چون آنها پوشیده شده بودند، از شدّت گرما به طلب سرما خارج شدند پس بر آنان باران آتش باراند و آنان را سوزاند] همانا آن عذاب روزی عظیم بود
- ترجمه سلطانیو او را تکذیب کردند پس عذاب روز سایه (ابری) آنان را فرا گرفت همانا آن عذاب روزی عظیم بود
- ترجمه راستینباز او را تکذیب کردند و به عذاب سخت روز سایهبان (یعنی روزی که مردم از شدت گرما به سایهبانی پناه میبردند و باز از گرمی هلاک میشدند) گرفتار شدند که عذاب آن روز بسیار بزرگ و سخت بود.
- ترجمه الهی قمشهای١٩٠ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ
همانا در آن البتّه نشانهای هست و بیشتر آنان مؤمن نبودند
- ترجمه سلطانیهمانا در آن البتّه نشانهای هست و بیشتر آنان مؤمن نبودند
- ترجمه راستینهمانا در این هلاک قوم شعیب نیز آیت عبرتی (برای دیگران) بود، و اکثر آنها ایمان نیاوردند.
- ترجمه الهی قمشهای١٩٧ أَوَلَمْ يَكُن لَّهُمْ آيَةً أَن يَعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِي إِسْرَائِيلَ
آیا برای آنها نشانهای نبود که علمای بنی اسرائیل آن را میدانند {پیامبران بنی اسرائیل در کتب خود ثبت کرده بودند و امّتهایشان را به آمدن محمّد (ص) و کتابش و وصایت (جانشینی) وصیّش که پسر عموی او و داماد او و خلیفۀ او است خبر داده بودند زیرا علماء خبر میدادند به اینکه آن در کتبشان مکتوب است و در کتبشان به آمدنش مژده میدادند، و یهود به محمّد (ص) و اوصیائش (ع) بر دشمنانشان استفتاح (طلب گشایش) مینمودند}
- ترجمه سلطانیآیا برای آنها نشانهای نبود که علمای بنی اسرائیل آن را میدانند
- ترجمه راستینآیا این خود آیت و برهان روشنی (بر کافران) نیست که علماء بنی اسرائیل (از کتب انبیاء سلف) بر این قرآن آگاهند؟
- ترجمه الهی قمشهای١٩٨ وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ
و اگر آن را بر بعضی از عجمها [یعنی غیر عربها که فصاحت کلام ندارند] نازل میکردیم
- ترجمه سلطانیو اگر آن را بر بعضی از عجمها (غیر عربها) نازل میکردیم
- ترجمه راستینو اگر ما این کتاب (عربی) را بر بعض مردم عجم نازل میگردانیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای١٩٩ فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ
پس آن را بر آنها قرائت میکرد [برای عدم اِفْصاح (افشاء کردن، واضح و آشکار کردن) کلمات و مقاصد آنها] به آن ایمان نمیآوردند [برای اینکه آنان بعد از آنکه قرآن را با افصاح تو کلمات آن را و مقاصد آن را بر تو انزال کردهایم ایمان نیاوردند]
- ترجمه سلطانیپس آن را بر آنها قرائت میکرد به آن ایمان نمیآوردند
- ترجمه راستینو آن رسول آن را (به زبان تازی) بر عجمها قرائت میکرد آنان ایمان نمیآوردند (به این عذر که قرآن چون به زبان ما نیست ما فهم آن نکرده و اعجاز آن را درک نمیکنیم، اما شما قوم عرب با چه عذر ایمان نمیآورید؟)
- ترجمه الهی قمشهای٢٠٠ كَذَلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ
اینچنین [سلوک کفر در قلوب اینان] آن (کفر) را در قلبهای مجرمان وارد کردیم
- ترجمه سلطانیاینچنین آن را در قلبهای مجرمان وارد کردیم
- ترجمه راستینما این قرآن را این چنین در دل تبهکاران گذراندیم (و بر آنها به این کتاب اتمام حجت کردیم).
- ترجمه الهی قمشهای٢٠١ لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ
به آن ایمان نمیآورند {اشاره به بنو امیّه است و اینکه آنان به علیّ (ع) ایمان نمیآورند} تا آن عذاب دردناک را ببینند
- ترجمه سلطانیبه آن ایمان نمیآورند تا آن عذاب دردناک را ببینند
- ترجمه راستیناما به این قرآن ایمان نمیآورند تا عذاب دردناک را مشاهده کنند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠٢ فَيَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ
پس [آن عذاب دردناک] ناگهان نزد آنها میآید و (در حالی که) آنان نمیفهمند
- ترجمه سلطانیپس ناگهان نزد آنها میآید و (در حالی که) آنان نمیفهمند
- ترجمه راستینکه به ناگاه آن عذاب که سخت از آن غافلند به آنها فرا رسد.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠٣ فَيَقُـولُوا هَلْ نَحْنُ مُنظَرُونَ
و میگویند: آیا به ما مهلت داده میشود؟ [یعنی اینکه آنها قبل از آمدن آن، آن را استهزاء میکنند و از جهت استهزاء آن را تعجیل میکنند و وقتی که نزد آنها آید درخواست مهلت مینمایند]
- ترجمه سلطانیو میگویند: آیا به ما مهلت داده میشود؟
- ترجمه راستینو آن کافران گویند: آیا بر ما مهلتی منظور میشود (تا زمانی از عذاب بیاساییم؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٠٧ مَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا يُمَتَّعُونَ
[چیزی] آنان را از آنچه که از آن کامیاب میشدند بینیاز نمیکند
- ترجمه سلطانیآنان را از آنچه که از آن کامیاب میشدند بینیاز نمیکند
- ترجمه راستینآیا بهرهای که از مال دنیا داشتند هیچ آنها را از عذاب خواهد رهانید؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٠٨ وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ
و [اهل] قریهای را هلاک نکردیم مگر آنکه بیم دهندگانی داشتند
- ترجمه سلطانیو (اهل) قریهای را هلاک نکردیم مگر آنکه بیم دهندگانی داشتند
- ترجمه راستینو ما اهل هیچ دیاری را تا رسولانی به هدایت و اتمام حجت بر آنها نفرستادیم هلاک نکردیم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠٩ ذِكْرَى وَمَا كُنَّا ظَالِـمِينَ
[برای] تذکّر دادن و ما هرگز ستمگر [یعنی عذاب کنندهای بدون استحقاق و بدون تذکیر عذاب به آنها] نبودهایم
- ترجمه سلطانی(برای) تذکّر دادن و ما هرگز ستمگر نبودهایم
- ترجمه راستیناین (هلاک بدان) پند و موعظه است (برای خوبان) و ما هرگز به کسی ستم نکردیم.
- ترجمه الهی قمشهای٢١٠ وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ
و شیاطین آن را نازل نکردند {چنانکه مشرکان پنداشتند که قرآنی که بر محمّد (ص) نازل شده از قبیل آنچه است که شیطان بر کاهنان القاء میکند}
- ترجمه سلطانیو شیاطین آن را نازل نکردند
- ترجمه راستینو این قرآن را شیاطین فرود نیاوردند (بلکه جبرئیل امین، فرشته خدا نازل ساخته).
- ترجمه الهی قمشهای٢١١ وَمَا يَنبَغِي لَهُمْ وَمَا يَسْتَطِيعُونَ
و شایستهٔ آنان نیست و توانایی [آن را] ندارند [که آن را نازل کنند] {یعنی شأن قرآن که همان کلام خداوند است و آورندۀ آن که همان مَلَک و متلقّف (گیرنده) که محمّد (ص) است که او اعلی از ملک است که شیاطین آن را القاء کنند، و نه شیاطین قادرند که آن را بگیرند و آن را نازل کنند برای اینکه شیاطین عالمشان ظلمانی اسفل عوالم است و قرآن و محمّد (ص) و ملائکه عالمشان نورانی اعلی عوالم است؛ و وقتی که قرآن به شیاطین برسد فرار میکنند بلکه هلاک میشوند}
- ترجمه سلطانیو شایستهٔ آنان نیست و توانایی (آن را) ندارند
- ترجمه راستیننه هرگز این گونه سخنان از شیاطین شایسته است و نه قدرت (بر نزول آن) دارند.
- ترجمه الهی قمشهای٢١٣ فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ
پس با خداوند خدایی دیگر [یعنی معبودی یا دارای ولایتی] را نخواه که از عذاب شوندگان خواهی بود
- ترجمه سلطانیپس با خداوند خدایی دیگر را نخواه که از عذاب شوندگان خواهی بود
- ترجمه راستینپس با خدای یکتا احدی را معبود مخوان و گرنه از اهل عذاب خواهی شد.
- ترجمه الهی قمشهای٢١٥ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
و [پر و] بالت را برای کسانی از مؤمنان که از تو پیروی میکنند بگستران (فروتنی کن) {زیرا آنها قدرت شنیدن کلام تو را بحسب مقام عالی تو ندارند و آنها را با زبان و مقامی که مناسب با مقام مؤمنان تابعین است انذار کن}
- ترجمه سلطانیو (پر و) بالت را برای کسانی از مؤمنان که از تو پیروی میکنند بگستران (فروتنی کن)
- ترجمه راستینو پر و بال مرحمت بر تمام پیروان با ایمانت به تواضع بگستران.
- ترجمه الهی قمشهای٢١٦ فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ
و اگر تو را نافرمانی کردند پس بگو: همانا من از آنچه که عمل میکنید بیزار هستم [و نگو: همانا من از شما بیزارم، زیرا آنان اگر اتباع تو باشند برائت تو از آنان برائت از لطیفهٔ الهیّه است]
- ترجمه سلطانیو اگر تو را نافرمانی کردند پس بگو: همانا من از آنچه که عمل میکنید بیزار هستم
- ترجمه راستینو هرگاه قوم فرمانت را مخالفت کردند به آنها بگو: من خود از کردار (بد) شما بیزارم.
- ترجمه الهی قمشهای٢١٧ وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ
و توکّل کن بر [این] غالب [که در ملکش جز آنچه که او آن را میخواهد واقع نمیشود] مهربان [که برای بندگانش جز آنچه که صلاح آنان است را نمیخواهد و برای دشمنانش نمیخواهد مگر آنچه را که آن صلاح بندگان مؤمنش یا صلاح نظام عالم است]
- ترجمه سلطانیو توکّل کن بر (این) غالب مهربان
- ترجمه راستینو توکل بر آن خدای مقتدر مهربان کن.
- ترجمه الهی قمشهای٢٢١ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ
آیا شما را آگاه کنم [بر آنچه که ذکر شد] که شیاطین بر چه کسی نازل میشود؟
- ترجمه سلطانیآیا شما را آگاه کنم که شیاطین بر چه کسی نازل میشود؟
- ترجمه راستین(بگو به کافران که) آیا میخواهید من شما را آگاه سازم که شیاطین بر چه کسان نازل میشوند؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٢٣ يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ
[شیاطین] گوش فرا میدهند و [لکن] بیشتر آنان دروغگو هستند {زیرا مسموعات آنها و اگرچه حقّ باشد لکن آن وقتی که به آنها میرسد و داخل گوشهایشان میشود از وجههٔ حقّانی خود بر میگردد و باطل میگردد زیرا وجود آنها مانند آینهٔ معوّج (کژتاب) است که صور در آن دیده نمیشود}
- ترجمه سلطانیگوش فرا میدهند و (لکن) بیشتر آنان دروغگو هستند
- ترجمه راستینگوش فرا میدهند (تا حرف مؤمنان و قوای قدسی را ربوده و به اتباع خود برسانند) و اکثرشان دروغ میگویند (و اندک راست آنها هم برای شبهه کاری و فساد و فتنه انگیزی است).
- ترجمه الهی قمشهای٢٢٤ وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ
و از شاعران [که اباطیل و اکاذیب را با تمویهات (آراستن) و تزئیناتی به صورت حقّ ظهور میدهند]، گمراهان از آنها پیروی میکنند
- ترجمه سلطانیو از شاعران، گمراهان از آنها پیروی میکنند
- ترجمه راستینو شاعران (یاوه سرای کفار مانند عالمان بیعمل و مدعیان باطل) را مردم جاهل گمراه پیروی کنند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٢٥ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ
آیا نمیبینی که آنان [یعنی شعراء که کذب و اباطیل میآوردند و پیامبر (ص) را هجو مینمودند و جمعی از غاویان (گمراهان) نزد آنان جمع میشدند، و همچنین قصّاص (قصّهپردازها) که در اسواق (بازارها) و محافل حکایات و اسماری (افسانههایی) نقل میکردند که نه اصل داشتند و نه حقیقت، وعّاظ که وعظ میکنند و به وعظ عمل نمیکنند، و فقهاء و قضات که فتوا میدهند و بدون اذن و اجازه از خداوند یا از خلفای او بین مردم قضاوت میکنند] در هر وادی [از بیابانهای نفس و خیال] سرگشتهاند؟
- ترجمه سلطانیآیا نمیبینی که آنان در هر وادی (بیابان نفس و خیال) سرگشتهاند؟
- ترجمه راستینآیا ننگری که آنها خود به هر وادی حیرت سرگشتهاند؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٢٧ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ
مگر کسانی که [با بیعت عامّه یا خاصّه] ایمان آوردهاند و [بنابر شروط و کیفیّت مأخوذه] اعمال صالح کردهاند {زیرا شاعر از آنها آنچه را که در آن رضای خداوند نباشد نمیگوید و ناقل و واعظ ایضاً اینچنین هستند و آنچه را که میگوید اوّلاً عمل میکند سپس ثانیاً میگوید، و فقیه از آنها بدون اذن و اجازه سخن نمیگوید، و بعد از اجازه است که باطلش صحیح و کذبش صدق و ظنّ او یقین میگردد} و خداوند را [در شعرشان و قصّههایشان و مواعظشان و مسائل فقهیّشان] بسیار یاد کردهاند و بعد از آنکه ستم دیدند یاری جستند و کسانی که [در مقامی] ستم کردهاند [به اینکه بگویند و انجام ندهند، و ظاهرشان به خلاف باطنشان باشد] بزودی خواهند دانست که به چه بازگشتگاهی باز میگردند.
- ترجمه سلطانیمگر کسانی که ایمان آوردهاند و اعمال صالح کردهاند و خداوند را بسیار یاد کردهاند و بعد از آنکه ستم دیدند یاری جستند و کسانی که ستم کردهاند بزودی خواهند دانست که به چه بازگشتگاهی باز میگردند.
- ترجمه راستینمگر آن شاعران که اهل ایمان و نیکوکار بوده و یاد خدا بسیار کردند و برای انتقام از (هجو و) ستمی که در حق آنها (و سایر مؤمنان) شده (به نظم سخن و طبع شعر) به انتقام و دفاع برخاستند (و به شمشیر زبان با دشمنان دین جهاد کردند، آنان را مؤمنان پیروی خواهند کرد) و آنان که ظلم و ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفر گاهی و دوزخ انتقامی بازگشت میکنند.
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ طس تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ
«طس» این آیات قرآن و کتابی آشکار کننده است
- ترجمه سلطانیطس، این آیات قرآن و کتابی آشکار کننده است
- ترجمه راستینطس (شاید اشاره به سوره است یا نام خدا یا رسول است که به آن قسم یاد شده) این آیات قرآن (بزرگ) و کتاب روشن خداست.
- ترجمه الهی قمشهای٣ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
که نماز را بپا میدارند و زکات میدهند و آنها به آخرت یقین دارند
- ترجمه سلطانیکه نماز را بپا میدارند و زکات میدهند و آنها به آخرت یقین دارند
- ترجمه راستینآنان که نماز به پا میدارند و زکات میدهند و کاملا به عالم آخرت یقین دارند.
- ترجمه الهی قمشهای٤ إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ
همانا کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند اعمال آنان را برایشان زینت دادهایم [که برای دنیای خویش و به هوای انفس خود به آنها عمل میکنند حتّی از آن منصرف نمیشوند، یا اعمالشان را که آنها را به آنان امر کردیم و لایق انسانیّتشان بود تا شاید از غیّ (گمراهی) خویش باز ایستند و در اعمال خیر و اعتقاد به مبدء و روز آخر راغب شوند] پس آنان کوری (سرگشتگی) میکنند [یعنی مردّد میشوند و به اعمال نفسانیّ خویش اطمینان نمییابند و از آنها بالکل منسلخ نمیشوند]
- ترجمه سلطانیهمانا کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند اعمال آنان را برایشان زینت دادهایم پس آنان کوری (سرگشتگی) میکنند
- ترجمه راستینهمانا آنان که ایمان به عالم آخرت نمیآورند (پس از اتمام حجت) ما اعمالشان را در نظرشان جلوه دهیم و آنها به کلی گمراه و سرگشته شوند.
- ترجمه الهی قمشهای٥ أُولَئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذَابِ وَهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ
آنان کسانی هستند که [در دنیا] بد عذابی دارند {زیرا تحیّر و تردّد در امر، عذاب عاجل است، بنابر اینکه آنان هر صدایی را علیه (بر خود) محسوب مینمایند و به امری مطمئن نمیشوند} و آنها در آخرت زیانکارتری هستند {برای اینکه آنها به سبب عدم اعتقادشان به روز آخِر برای آن عمل نمیکنند و برای مشتهیات فانی خود عمل میکنند و بضاعتشان را که خداوند آن را به عنوان سرمایه برای آخرت آنها قرار داده است فات (از دست دادن) میکنند و عوض از آن را به عنوان عذاب در آخرت میگیرند}
- ترجمه سلطانیآنان کسانی هستند که بد عذابی دارند و آنها در آخرت زیانکارترند
- ترجمه راستینآنها را هم (در دنیا) سختترین عذاب است و هم در آخرت زیانکارترین خلقند.
- ترجمه الهی قمشهای٦ وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ
و همانا البتّه قرآن از نزد حکیم دانا به تو القاء (تفهیم شدن، دریافتن) میشود [که قرآن را یعنی مقام جامع بین وحدت و کثرت را در مییابی]
- ترجمه سلطانیو همانا البتّه قرآن از نزد حکیم دانا به تو القاء (تفهیم شدن، دریافتن) میشود
- ترجمه راستینو تو (ای رسول ما) آیات قرآن (عظیم) از جانب خدایی حکیم و دانا (به وحی) بر تو القا میشود.
- ترجمه الهی قمشهای٧ إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ
آنوقت که موسی به اهل (خانواده) خود گفت که من آتشی میبینم بزودی از آن برای شما خبری خواهم آورد یا شعلهٔ اخگری برای شما میآورم
- ترجمه سلطانیآنوقت که موسی به اهل (خانواده) خود گفت که من آتشی میبینم بزودی از آن برای شما خبری خواهم آورد یا شعلهٔ اخگری برای شما میآورم
- ترجمه راستین(به یاد آر) هنگامی که موسی (وقت بیچارگی و درد حمل زن در آن بیابان سرد و ظلمت نوری دید و) به اهل بیتش گفت: مرا آتشی به نظر آمد میروم تا از آن به زودی خبری برایتان بیاورم یا شاید برای گرم شدن شما شعلهای برگیرم.
- ترجمه الهی قمشهای٨ فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَن بُورِكَ مَن فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَـمِينَ
تا شاید گرم شوید پس چون نزد آن آمد نداء داده شد که مبارک باد کسی که در آتش و کسی که حول آن است و منزّه است الله پروردگار جهانیان
- ترجمه سلطانیتا شاید گرم شوید پس چون نزد آن آمد نداء داده شد که مبارک باد کسی که در آتش و کسی که حول آن است و منزّه است الله پروردگار جهانیان
- ترجمه راستینچون موسی بدان آتش نزدیک شد او را ندا کردند که آن کس را که در (اشتیاق) این آتش است یا به گردش (در طلب) است (مقدمش به لطف حق) مبارک باد، و منزه است خدا که آفریننده عوالم بیحد و نهایت است.
- ترجمه الهی قمشهای٩ يَامُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
ای موسی همانا این من هستم: الله غالب و حکیم [یعنی که متکلّم با تو همان «الله» است پس متنبّه (بیدار، آگاه) شو و آماده شو برای آنچه که به تو القاء میشود]
- ترجمه سلطانیای موسی همانا این من هستم: الله غالب و حکیم
- ترجمه راستین(از آن آتش شجر طور ندا آمد) ای موسی، همانا منم خدای مقتدر دانای درستکار.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَامُوسَى لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ
و عصایت را بینداز [پس آن را انداخت و حیّهای (ماری) زنده متحرّک گشت] و چون آن را دید که تکان میخورد مانند اینکه آن جانّ (مار غیر بزرگ غیر موذی) است به پشت، پشت کرد و به عقب [خود] برنگشت (نگاه نکرد)، [گفتیم:] ای موسی نترس همانا رسولان نزد من نمیترسند [یعنی آنکه خوف جز از بقایای انانیّت که بر بنده باقی میماند نیست و رسولان وقتی که به مقام حضور میرسند و نزد پروردگار میباشند چیزی از انانیّات آنان بر آنان نمیباشد پس آنچه را که بر آن بترسند از انانیّت و آنچه که از نسبت اموال و افعال و صفات به آن لازم میآید نداشته باشند]
- ترجمه سلطانیو عصایت را بینداز و چون آن را دید که تکان میخورد مانند اینکه آن جانّ (مار) است به پشت، پشت کرد و به عقب (خود) برنگشت (نگاه نکرد)، (گفتیم:) ای موسی نترس همانا رسولان نزد من نمیترسند
- ترجمه راستینو تو عصای خود بیفکن، چون موسی (عصا افکند و ناگاه) بر آن نگریست که به جنبش و هیجان در آمد چنانکه اژدهایی مهیب گردید، رو به فرار نهاد و دیگر واپس نگردید، (در آن حال بدو خطاب شد) ای موسی مترس که پیغمبران در حضور من هرگز نمیترسند.
- ترجمه الهی قمشهای١١ إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُـوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ
لکن کسی که ستم کرده سپس [با تدارک ظلم خود در آنچه که تدارک دارد و با استغفار و توبه در آنچه که تدارک ندارد] بدی را تبدیل به خوبی کرده است [زیرا او میترسد و لکن او را میآمرزم و به او رحم میکنم] پس همانا من بسیار آمرزنده و مهربان هستم
- ترجمه سلطانیلکن کسی که ستم کرده سپس بدی را تبدیل به خوبی کرده است پس همانا من بسیار آمرزنده و مهربان هستم
- ترجمه راستین(ستمکاران عالم باید بترسند) مگر کسی که ستم و کار بد کند آنگاه به زودی (توبه کند و) نیکویی را جایگزین بدی کند (تا خدایش ببخشد) که همانا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
- ترجمه الهی قمشهای١٢ وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُـوءٍ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ
و در [زمرهٔ] آیات نهگانه [یا زائد بر نُه] دستت را در گریبانت (پیرآهنت) داخل کن [و بر قلبت بگذار تا از رهب (ترس) ایمن شده و دستت از روشنایی قلبت متأثّر شود] که بدون مرضی [یعنی علّت بیماری] سپید خارج شود به سوی فرعون و قومش [برو] که آنها قومی فاسق میباشند
- ترجمه سلطانیو در (زمرهٔ) آیات نهگانه (یا زائد بر نُه) دستت را در گریبانت (پیرآهنت) داخل کن که بدون مرضی (علّت بیماری) سپید خارج شود به سوی فرعون و قومش (برو) که آنها قومی فاسق میباشند
- ترجمه راستینو دست در گریبان خود کن تا چون بیرون آید نه از مرض (برص، بلکه از نظر لطف خدا) سپید و روشن (چون ماه تابان) گردد، آن گاه با نه معجز الهی (یعنی عصا و ید بیضا و ملخ و قمّل و ضفدع و خون و شکافتن دریا و کوه و طوفان) به سوی فرعون و قومش که گروهی فاسق و نابکارند به رسالت روانه شو.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ
پس چون آیات روشنی بخشِ ما نزد آنها آمد [یعنی به سبب این آیات برای کمال عنادشان با حقّ و فسوق خود به جای اقرار به آنها موسی را یا این آیات را جحد (نفی با انکار) کردند از حیث اینکه آنها آیاتى الهی هستند و] گفتند: این سحری (جادویی) واضح است
- ترجمه سلطانیپس چون آیات روشنی بخشِ ما نزد آنها آمد گفتند: این سحری (جادویی) واضح است
- ترجمه راستیناما چون آیات و معجزات ما به طور روشن به آنها ارائه شد گفتند که این سحر بودنش روشن و آشکار است.
- ترجمه الهی قمشهای١٤ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ
و از روی ظلم و برتری جویی (استکبار) و (حال آنکه) انفسشان آنها را به یقین طلب کرده بود آن را انکار کردند پس نظر کن که عاقبت فساد کنندگان چگونه بود
- ترجمه سلطانیو از روی ظلم و برتری جویی و (حال آنکه) انفسشان آنها را به یقین طلب کرده بود آن را انکار کردند پس نظر کن که عاقبت فساد کنندگان چگونه بود
- ترجمه راستینو با آنکه پیش نفس خود به یقین دانستند که آنها معجزه خداست باز از کبر و نخوت و ستمگری انکار آن کردند، پس بنگر تا عاقبت آن مردم فاسد به کجا انجامید (و چگونه هلاک شدند).
- ترجمه الهی قمشهای١٥ وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ
و همانا به داوود و سلیمان علمی [عظیم] دادیم و آن دو گفتند: ستایش برای خدایی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری داد
- ترجمه سلطانیو همانا به داوود و سلیمان علمی دادیم و آن دو گفتند: ستایش برای خدایی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری داد
- ترجمه راستینو همانا ما به داود و سلیمان مقام دانشی بزرگ عطا کردیم و گفتند: ستایش و سپاس خدای را که ما را بر بسیاری از بندگان با ایمانش فضیلت و برتری عطا فرمود.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَاأَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ
و سلیمان از داوود [آنچه را که شایسته است که از او ارث ببرد از رسالت و علم و ملک و سلطنت] به ارث برد و [به جهت اظهار بر نعم خداوند به جهت شکر بر آنها] گفت: ای مردم سخن پرندگان به ما تعلیم داده شده و از هر چیزی به ما داده شده همانا این البتّه همان فضل آشکار است
- ترجمه سلطانیو سلیمان از داوود به ارث برد و گفت: ای مردم سخن پرندگان به ما تعلیم داده شده و از هر چیزی به ما داده شده همانا این البتّه همان فضل آشکار است
- ترجمه راستینو سلیمان وارث (ملک) داود شد (و مقام سلطنت و خلافت یافت) و گفت: ای مردم، ما را زبان مرغان آموختند و از هرگونه نعمت عطا کردند، این همان فضل و بخشش آشکار است.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ
و نزد سلیمان لشکریانش از جنّ و انس و پرنده جمع شدند و آنها به صف کشیده شوند [یا نگه داشته شوند تا اولّ آنها به آخر آنها ملحق شوند]
- ترجمه سلطانیو نزد سلیمان لشکریانش از جنّ و انس و پرنده جمع شدند و آنها به صف کشیده شوند (تا اولّ آنها به آخر آنها ملحق شوند)
- ترجمه راستینو سپاهیان سلیمان از گروه جن و انس و مرغان (هر سپاهی تحت فرمان رئیس خود) در رکابش گرد آورده شدند.
- ترجمه الهی قمشهای١٨ حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَاأَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ
[سیر کردند] تا آنوقتی که به وادی (درّهٔ) مورچگان رسیدند مورچهای [مؤنّث، رئیس آنها] گفت: ای مورچهها به مسکنهایتان داخل شوید که سلیمان و لشکریانش شما را خُرد (لگد مال) نکنند و (در حالی که) آنها شعور نمیورزند
- ترجمه سلطانیتا آنوقتی که به وادی (درّهٔ) مورچگان رسیدند مورچهای (مؤنّث، رئیس آنها) گفت: ای مورچهها به مسکنهایتان داخل شوید که سلیمان و لشکریانش شما را خُرد (لگد مال) نکنند و (در حالی که) آنها شعور نمیورزند
- ترجمه راستینتا چون به وادی مورچگان رسید موری (یعنی پیشوای موران) گفت: ای موران، همه به خانههای خود اندر روید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را پایمال کنند.
- ترجمه الهی قمشهای١٩ فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِـهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِـحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِـحِينَ
پس [سلیمان] از قول آن [مورچه] خنده کنان تبسّم نمود و [به جهت تبجّح (شادمانی) به نعم خداوند و به جهت اظهار شکر آن] گفت: پروردگارا مرا برانگیزان [یعنی به من الهام کن یا مرا علاقمند کن] که شکر کنم نعمتت را [یعنی نعمت افهام (دانشها) نطق حیوان] که به من نعمت کردی و به پدر و مادر من و اینکه عمل صالح کنم که تو از آن راضی شوی و مرا با رحمت خود در بندگان صالحت داخل نما
- ترجمه سلطانیپس (سلیمان) از قول آن (مورچه) خنده کنان تبسّم نمود و گفت: پروردگارا مرا برانگیزان (به من الهام کن) که شکر کنم نعمتت را که به من نعمت کردی و به پدر و مادر من و اینکه عمل صالح کنم که تو از آن راضی شوی و مرا با رحمت خود در بندگان صالحت داخل نما
- ترجمه راستینسلیمان از گفتار مور بخندید و گفت: پروردگارا، مرا توفیق شکر نعمت خود که به من و پدر و مادر من عطا فرمودی عنایت فرما و مرا به عمل صالح خالصی که تو بپسندی موفق بدار و مرا به لطف و رحمت خود در صف بندگان خاص شایستهات داخل گردان.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ
و [سلیمان] پرندگان را جویا شد (جستجو کرد) آنگاه گفت: هدهد را چه شده که او را نمیبینم یا از غایبان میباشد
- ترجمه سلطانیو (سلیمان) پرندگان را جویا شد (جستجو کرد) آنگاه گفت: هدهد را چه شده که او را نمیبینم یا از غایبان میباشد
- ترجمه راستینو سلیمان (از میان سپاه خود) جویای حال مرغان شد (هدهد را در مجمع مرغان نیافت، به رئیس مرغان) گفت: هدهد کجا شد که به حضور نمیبینمش؟بلکه (بیاجازه من) غیبت کرده است؟
- ترجمه الهی قمشهای٢١ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ
البتّه حتماً او را با عذابی شدید [با کندن پرهایش و انداختن او در آفتاب یا با قرار دادن او با غیر جنس خود] عذاب میکنم یا حتماً آن را ذبح میکنم یا البتّه که حتماً برای من سلطانی (حجّتی) روشن (واضح در عذرش یا موضح عذر خود دربارهٔ غیبتش) میآورد
- ترجمه سلطانیالبتّه حتماً او را با عذابی شدید عذاب میکنم یا حتماً آن را ذبح میکنم یا البتّه که حتماً برای من سلطانی (حجّتی) روشن میآورد
- ترجمه راستین(چنانچه بدون عذر بی رخصت غایب شده) همانا او را به عذابی سخت معذب گردانم یا آنکه سرش از تن جدا کنم یا که (برای غیبتش) دلیلی روشن (و عذری صحیح) بیاورد.
- ترجمه الهی قمشهای٢٢ فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ
پس [مدّتی] نه دور (نه خیلی) درنگ کرد [تا هدهد نزد سلیمان بازگشت] آنگاه گفت: احاطه پیدا کردهام به آنچه که تو به آن احاطه نداری [یعنی دانستهام آنچه که تو آن را نمیدانی و اطلاع پیدا کردهام از آنچه که تو بر آن اطلاع نداری] و از سبأ (شهری در سرزمین یمن) خبری یقینی برای تو آوردهام
- ترجمه سلطانیپس (زمانی) نه (خیلی) دور درنگ کرد آنگاه (هدهد) گفت: احاطه (علم) پیدا کردهام به آنچه که تو به آن احاطه (علم) نداری و از سبأ (شهری در سرزمین یمن) خبری یقینی برای تو آوردهام
- ترجمه راستینپس از اندک مکثی هدهد حاضر شد و گفت: من به چیزی که تو از آن (در جهان) آگاه نشدهای خبر یافتم و از ملک سبا تو را خبری راست و مهم آوردم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ
همانا من زنی را یافتهام که بر آنها حکومت میکند و از هر چیزی [برای سعهٔ مملکتش و وجدان (یافته شدن) هر آنچه که انسان به آن احتیاج دارد] به او (بلقیس) داده شده و او تختی بزرگ دارد
- ترجمه سلطانیهمانا من زنی را یافتهام که بر آنها حکومت میکند و از هر چیزی به او (بلقیس) داده شده و او تختی بزرگ دارد
- ترجمه راستینهمانا (در آن ملک) زنی را یافتم که بر مردم آن کشور پادشاهی داشت و به آن زن هر گونه دولت و نعمت (و زینت امور دنیوی) عطا شده بود و (علاوه بر اینها) تخت با عظمتی داشت.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ
دریافتهام که او (بلقیس) و قوم او به جای خداوند برای خورشید سجده میکنند و شیطان اعمالشان را [از عبادتشان بر آفتاب و سایر آنچه که آن را برای دنیا و آخرتشان عمل میکنند] بر آنها زینت داده و [حتّی از اعمال خود رضایت میدارند، و همین مانع از طلب حقّ و اتّباع از اهل آن است و این تزئین و اِرْتِضاء (راضی شدن)] آنها را از راه [حقّ] باز داشته و آنها هدایت نمیشوند
- ترجمه سلطانیدریافتهام که او (بلقیس) و قوم او به جای خداوند برای خورشید سجده میکنند و شیطان اعمالشان را بر آنها زینت داده و آنها را از راه باز داشته و آنها هدایت نمیشوند
- ترجمه راستینآن زن را با تمام رعیتش یافتم که به جای خدا خورشید را میپرستیدند و شیطان اعمال زشت آنان را در نظرشان زیبا جلوه داده و آنها را به کلی از راه خدا باز داشته و آنها هم به حق راه یافته نیستند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ
[و باعث شده] که برای خدایی که در آسمانها و زمین پنهان را خارج میکند و آنچه که مخفی کنید و آنچه که علنی کنید را میداند سجده نکنند
- ترجمه سلطانی(و باعث شده) که برای خدایی که در آسمانها و زمین پنهان را خارج میکند و آنچه که مخفی کنید و آنچه که علنی کنید را میداند سجده نکنند
- ترجمه راستینتا خدای را که (نور او) در آسمان و زمین هر پنهان (در ظلمت عدم) را به عرصه ظهور آورد و بر نهان و آشکار شما آگاه است پرستش نکنند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ
الله که خدایی جز او نیست که او پروردگار عرش عظیم است
- ترجمه سلطانیالله (که) خدایی جز او نیست که او پروردگار عرش عظیم است
- ترجمه راستیندر صورتی که خدای یکتا که جز او هیچ خدایی نیست پروردگار عرش با عظمت (و ملک بینهایت) است (و تنها سزاوار پرستش اوست).
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ قَالَ سَنَنظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ
[سلیمان] گفت: بزودی نظر خواهیم کرد که آیا [در این اخبار] راست گفتهای یا از دروغگویان میباشی
- ترجمه سلطانی(سلیمان) گفت: بزودی نظر خواهیم کرد که آیا راست گفتهای یا از دروغگویان میباشی
- ترجمه راستینسلیمان هدهد را گفت: باید تحقیق کنیم تا صدق و کذب سخنت را دریابیم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ اذْهَب بِّكِتَابِي هَذَا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانظُرْ مَاذَا يَرْجِعُونَ
این نوشتهٔ مرا ببر و آن را به سوی آنها بیفکن سپس [با اخفاء (مخفی کردن) حال خود تا متمکّن از استماع قول آنها شوی] از آنها برگرد و نظر کن که چه بر میگردانند (چه گفتگوئی میکنند)
- ترجمه سلطانیاین نوشتهٔ مرا ببر و آن را به سوی آنها بیفکن سپس از آنها برگرد و نظر کن که چه بر میگردانند (چه گفتگوئی میکنند)
- ترجمه راستیناینک نامه مرا ببر و به سوی آنان بیفکن و از نزد آنها باز شو آن گاه بنگر تا پاسخ چه میدهند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ قَالَتْ يَاأَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَابٌ كَرِيمٌ
[بلقیس] گفت: ای سران همانا نامهٔ کریمی (محترمی) به سوی من انداخته شده
- ترجمه سلطانی(بلقیس) گفت: ای سران همانا نامهٔ کریمی (محترمی) به سوی من انداخته شده
- ترجمه راستین(بلقیس رو به رجال دربارش کرد و) گفت: ای رجال کشور، نامه بزرگی به من رسیده است.
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَنِ ٱلرَّحِيمِ
که آن از سلیمان است و آن با نام خدای بخشندهٔ مهربان است
- ترجمه سلطانیکه آن از سلیمان است و آن با نام خدای بخشندهٔ مهربان است
- ترجمه راستینکه آن نامه از جانب سلیمان و عنوانش به نام خدای بخشنده مهربان است.
- ترجمه الهی قمشهای٣١ أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ
که بر من برتری مجویید و مسلمان [یعنی منقاد (فرمانبردار) یا مقدّر (قدردان) بر اسلام که همان دین الهی است] نزد من آیید
- ترجمه سلطانیکه بر من برتری مجویید و مسلمان (منقاد، فرمانبردار) نزد من آیید
- ترجمه راستین(و بعد چنین نگاشته) که بر من برتری مجویید و تسلیم امر من شوید.
- ترجمه الهی قمشهای٣٢ قَالَتْ يَاأَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ
[بلقیس] گفت: ای سران دربارهٔ کارم به من فتوا دهید که در امری قاطع (قطع کننده) نبودهام تا اینکه شما مرا تصدیق نمودهاید
- ترجمه سلطانی(بلقیس) گفت: ای سران دربارهٔ کارم به من فتوا دهید که در امری قاطع (قطع کننده) نبودهام تا اینکه شما مرا تصدیق نمودهاید
- ترجمه راستینآنگاه گفت: ای رجال کشور، شما به کار من رأی دهید که من تاکنون بیحضور شما به هیچ کار تصمیم نگرفتهام.
- ترجمه الهی قمشهای٣٣ قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ
[سران] گفتند: ما قدرتمند هستیم و [در جنگیدن] شدیداً سرسخت هستیم و [لکن] امر [صلح و جنگ] با تو است [و ما مطیع تو هستیم]
- ترجمه سلطانی(سران) گفتند: ما قدرتمند هستیم و شدیداً سرسخت هستیم و (لکن) امر با تو است
- ترجمه راستینرجال ملک به او اظهار داشتند که ما دارای نیروی کامل و مردان جنگجوی مقتدری هستیم، لیکن اختیار با شما تا به فکر روشن چه دستور فرمایی.
- ترجمه الهی قمشهای٣٤ قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ
پس بنگر که چه دستور میدهی گفت: همانا پادشاهان وقتی که در شهری داخل میشوند آن را تباه میکنند و عزیزترین اهل آن را ذلیل قرار میدهند و اینچنین انجام میدهند
- ترجمه سلطانیپس بنگر که چه دستور میدهی گفت: همانا پادشاهان وقتی که در شهری داخل میشوند آن را تباه میکنند و عزیزترین اهل آن را ذلیل قرار میدهند و اینچنین انجام میدهند
- ترجمه راستینبلقیس گفت: پادشاهان چون به دیاری حمله آرند آن کشور را ویران سازند و عزیزترین اشخاص مملکت را ذلیلترین افراد گیرند و رسم و سیاستشان بر این کار خواهد بود.
- ترجمه الهی قمشهای٣٥ وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ
و همانا من هدیهای به آنان میفرستم پس مینگرم که فرستادگان با چه باز میگردند [اگر آن را قبول کرد پس او سلطانی است که مُلک میخواهد و جنگ با او اجازه داده میشود، و اگر آن را ردّ کرد و اصرار کرد بر طلب آنچه که از دین اظهار کرده پس او رسولی الهی است و بر ما نیست که با او جنگ کنیم]
- ترجمه سلطانیو همانا من هدیهای به آنان میفرستم پس مینگرم که فرستادگان با چه باز میگردند
- ترجمه راستینو (صلاح این است که) حال من هدیهای بر آنان بفرستم تا ببینم فرستادگانم از جانب سلیمان پاسخ چگونه باز میآرند.
- ترجمه الهی قمشهای٣٦ فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِّمَّا آتَاكُم بَلْ أَنتُم بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ
پس چون [فرستادهٔ بلقیس] نزد سلیمان آمد گفت: آیا مرا با مال مدد میکنید؟! پس آنچه که خداوند به من داده بهتر است از آنچه که به شما داده است بلکه [این] شما [هستید که] به هدیهٔ خود شاد میشوید
- ترجمه سلطانیپس چون نزد سلیمان آمد گفت: آیا مرا با مال مدد میکنید؟! پس آنچه که خداوند به من داده بهتر است از آنچه که به شما داده است بلکه (این) شما (هستید که) به هدیهٔ خود شاد میشوید
- ترجمه راستینچون فرستاده بلقیس حضور سلیمان رسید (به هدیه او اعتنایی نکرد) گفت: شما خواهید که مرا به مال دنیا مدد کنید؟آنچه خدا به من (از ملک و مال بیشمار) عطا فرموده بسیار بهتر از این مختصر هدیه شماست که به شما داده، بلکه شما مردم دنیا خود بدین هدایا شاد میشوید.
- ترجمه الهی قمشهای٣٧ ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ
به سوی آنها برگرد پس البتّه حتماً لشکریانی به سوی آنان گسیل میداریم که [توان] مقابله با آن را ندارند و البتّه حتماً آنها را با ذلّت از آنجا خارج [بیرون] میکنیم و (در حالی که) آنان حقیر شدهاند
- ترجمه سلطانیبه سوی آنها برگرد پس البتّه حتماً لشکریانی به سوی آنان گسیل میداریم که (توان) مقابله با آن را ندارند و البتّه حتماً آنها را با ذلّت از آنجا خارج (بیرون) میکنیم و (در حالی که) آنان حقیر شدهاند
- ترجمه راستینای فرستاده بلقیسیان (با هدایا) به سوی آنان باز شو که ما با لشکری بیشمار که هیچ با آن مقاومت نتوانند کرد بر آنها خواهیم آمد و آنها را با ذلت و خواری از آن ملک بیرون میکنیم (مگر آنکه به دین توحید و خداپرستی بگروند).
- ترجمه الهی قمشهای٣٨ قَالَ يَاأَيُّهَا الْمَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ
[و چون نزد بلقیس بازگشتند و قصّه را قصّه کردند بلقیس دانست که او رسول خداوند است و عزم بر خروج به سوی سلیمان (ع) کرد، و چون سلیمان عزم بلقیس را دانست و دید که قلب بلقیس متعلّق به تختش است به اشرف لشکریانش] گفت: ای سران کدامیک از شما تخت او را نزد من میآورد؟ قبل از اینکه مُسلم (منقاد) نزد من بیایند
- ترجمه سلطانی(سلیمان) گفت: ای سران کدامیک از شما تخت او را نزد من میآورد؟ قبل از اینکه مُسلم (تسلیم شده) نزد من بیایند
- ترجمه راستینآن گاه سلیمان گفت: ای بزرگان دربار، کدام یک از شما تخت بلقیس را پیش از آنکه تسلیم امر من شوند خواهد آورد؟ (تا چون اعجاز مرا مشاهده کند از روی ایمان تسلیم شود).
- ترجمه الهی قمشهای٣٩ قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ
عفریتی از جنّ گفت من آن را نزد تو میآورم قبل از آنکه از جایگاهت (از مجلس خود) برخیزی و همانا من بر آن البتّه نیرومند و امین هستم
- ترجمه سلطانیعفریتی از جنّ گفت من آن را نزد تو میآورم قبل از آنکه از جایگاهت برخیزی و همانا من بر آن البتّه نیرومند و امین هستم
- ترجمه راستین(از آن میان) عفریتی از جن گفت: من پیش از آنکه تو از جایگاه (قضاوت) خود برخیزی آن را به حضورت آرم و من بر آوردن تخت او قادر و امینم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٠ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ
[پس سلیمان (ع) گفت: سریعتر از آن میخواهم] کسی که نزد او علم [اندکی] از کتاب [قرآن تکوینی] بود (آصف برخیا) گفت: من آن را نزد تو میآورم قبل از آنکه نگاهت به خودت برگردد (پلکهایت را بر هم بزنی) آنگاه چون [سلیمان] آن را دید که نزد خود مستقرّ است گفت: این [آوردن تخت توسط وزیر من] از فضل پروردگارم است تا مرا بیازماید که آیا شکر میکنم یا ناسپاسی میکنم و کسی که سپاسگزاری میکند جز این نیست که برای خودش شکر میکند و کسی که ناسپاسی میکند پس همانا پروردگار من غنی [بینیاز از او و از شکر او است] و کریم است [که از کفران انعامش منع نمیکند]
- ترجمه سلطانیکسی که نزد او علم از کتاب بود گفت: من آن را نزد تو میآورم قبل از آنکه نگاهت به خودت برگردد (پلکهایت را بر هم بزنی)، آنگاه چون (سلیمان) آن را دید که نزد خود مستقرّ است گفت: این (آوردن تخت توسط وزیر من) از فضل پروردگارم است تا مرا بیازماید که آیا شکر میکنم یا ناسپاسی میکنم و کسی که سپاسگزاری میکند جز این نیست که برای خودش شکر میکند و کسی که ناسپاسی میکند پس همانا پروردگار من غنی (بینیاز) و کریم است
- ترجمه راستینآن کس که به علمی از کتاب الهی دانا بود (یعنی آصف بن برخیا یا خضر که دارای اسم اعظم و علم غیب بود) گفت که من پیش از آنکه چشم بر هم زنی تخت را بدین جا آرم (و همان دم حاضر نمود) ، چون سلیمان سریر را نزد خود مشاهده کرد گفت: این توانایی از فضل خدای من است تا مرا بیازماید که (نعمتش را) شکر میگویم یا کفران میکنم، و هر که شکر کند شکر به نفع خویش کرده و هر که کفران کند همانا خدا (از شکر خلق) بینیاز و (بر کافر هم به لطف عمیم) کریم است.
- ترجمه الهی قمشهای٤١ قَالَ نَكِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِي أَمْ تَكُونُ مِنَ الَّذِينَ لَا يَهْتَدُونَ
[سلیمان] گفت: تخت او (بلقیس) را برایش ناشناس گردانید که بنگریم که آیا [بلقیس به آن] پی میبرد (آن را باز میشناسد) یا از کسانی است که باز نمیشناسد [یا معنی میدهد: بنگریم که آیا با حضور این تخت بر صدق من و نبوّت من و قدرت خداوند طالب دلالت (راهنمایی) میشود یا هدایت نمیشود]
- ترجمه سلطانی(سلیمان) گفت: تخت او (بلقیس) را برایش ناشناس گردانید که بنگریم که آیا (بلقیس به آن) پی میبرد (آن را باز میشناسد) یا از کسانی است که باز نمیشناسد
- ترجمه راستینآن گاه سلیمان گفت: تخت او را (به تغییر شکل و هیأت) بر او ناشناس گردانید تا بنگریم که وی سریر خود را خواهد شناخت یا نه.
- ترجمه الهی قمشهای٤٢ فَلَمَّا جَاءَتْ قِيلَ أَهَكَذَا عَرْشُكِ قَالَتْ كَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِينَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَكُنَّا مُسْلِمِينَ
پس چون [بلقیس] آمد [به او] گفته شد آیا تخت تو این چنین است؟ او (بلقیس) گفت: گویی که این همان است و قبل از این [دربارهٔ رسالت سلیمان و اینکه امر او الهیّ غیر بشری است] به ما علم داده شده بود
- ترجمه سلطانیپس چون (بلقیس) آمد گفته شد آیا تخت تو این چنین است؟ او (بلقیس) گفت: گویی که این همان است و قبل از این (دربارهٔ رسالت سلیمان) به ما علم داده شده بود
- ترجمه راستینهنگامی که بلقیس آمد از او پرسیدند که عرش تو چنین است؟وی گفت: گویا همین است و ما از این پیش بدین امور دانا و تسلیم (امر خدا) بودیم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٣ وَصَدَّهَا مَا كَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ إِنَّهَا كَانَتْ مِن قَوْمٍ كَافِرِينَ
و ما مسلمان میباشیم، و آنچه را که [بلقیس] غیر از خداوند میپرستید او را مانع شده بود زیرا او (بلقیس) از گروه کافران بود
- ترجمه سلطانیو ما مسلمان میباشیم، و آنچه را که (بلقیس) غیر از خداوند میپرستید او را مانع شده بود زیرا او (بلقیس) از گروه کافران بود
- ترجمه راستینو او را پرستش غیر خدا (مانند آفتاب و سایر اجرام علوی، از خدا پرستی) باز داشته و از فرقه کافران مشرک به شمار بود.
- ترجمه الهی قمشهای٤٤ قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَـمِينَ
به او (بلقیس) گفته شد: داخل کاخ شو و چون آن را دید پنداشت که آن دریایی است و از دو ساقش برهنه نمود، [سلیمان] گفت: که آن کاخی صاف از شیشه است [بلقیس بعد از آنکه دانست که او به نبیّ خداوند (ع) ظنّ سوء داشته] گفت: پروردگارا همانا من به خودم ستم کردهام و [اینک] با سلیمان به الله پروردگار جهانیان اسلام آوردم
- ترجمه سلطانیبه او (بلقیس) گفته شد: داخل کاخ شو و چون آن را دید پنداشت که آن دریایی است و از دو ساقش برهنه نمود، (سلیمان) گفت: که آن کاخی صاف از شیشه است (بلقیس) گفت: پروردگارا همانا من به خودم ستم کردهام و (اینک) با سلیمان به الله پروردگار جهانیان اسلام آوردم
- ترجمه راستینآنگاه او را گفتند که در ساحت این قصر داخل شو، وی چون کوشک را مشاهده کرد (از فرط صفا و تلألؤ) پنداشت که لجّه آبی است و جامه از ساقهای پا برگرفت، سلیمان گفت: این قصری است از آبگینه صاف، بلقیس گفت: بار الها، من سخت بر نفس خویش ستم کردم و اینک با (رسول تو) سلیمان تسلیم فرمان یکتا پروردگار عالمیان گردیدم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٥ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِـحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ
و همانا نزد [قوم] ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را عبادت کنید پس آنوقت آنها دو گروه شدند که با هم ستیزه میکردند
- ترجمه سلطانیو همانا نزد (قوم) ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را عبادت کنید پس آنوقت آنها دو گروه شدند که با هم ستیزه میکردند
- ترجمه راستینو همانا ما به قوم ثمود برادرشان صالح را به رسالت فرستادیم که خدای یکتا را پرستید، پس قوم بر دو فرقه شدند (یک فرقه مؤمن و دیگر کافر) و با هم به مخاصمه و جدال میپرداختند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٦ قَالَ يَاقَوْمِ لِـمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَـوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
[بعد از آنکه گفتند پس آنچه را که به ما وعده میدهی نزد ما بیاور اگر از راستگویان میباشی صالح به آنها] گفت: ای قوم من، قبل از [درخواست] خوبی (رحمت) چرا به بدی [یعنی به عذاب] عجله میکنید چرا از خداوند استغفار (طلب آمرزش) نمیکنید تا شاید [از او] به شما رحم شود
- ترجمه سلطانی(صالح) گفت: ای قوم من، قبل از خوبی چرا به بدی (به عذاب) عجله میکنید چرا از خداوند استغفار (طلب آمرزش) نمیکنید تا شاید به شما رحم شود
- ترجمه راستینصالح گفت: ای قوم، چرا پیش از نکوکاری به بدکاری میشتابید؟چرا (از کردار زشت) استغفار به درگاه خدا نمیکنید تا شاید مورد عفو و رحمت واقع شوید؟
- ترجمه الهی قمشهای٤٧ قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ
گفتند: ما به تو و به کسی که با تو است تطیّر (فال بد زدن، تشأم) زدهایم [یعنی اینکه تو از وقتی که این ادّعاء را کردهای، آنچه را که ادّعاء کردی و دین جدیدی آوردهای ما به قحطی و خشکسالی و امراض مبتلا شدهایم و دین جدید تو جز شومی نیست، صالح به آنها] گفت: پرندهٔ (فال) شما [یعنی سبب خیر شما و شرّ شما یا سبب شرّ شما] نزد خداوند است بلکه شما قومی هستید که [با خیر و شرّ] اختبار (امتحان، آزمایش) میشوید
- ترجمه سلطانیگفتند: ما به تو و به کسی که با تو است تطیّر (فال بد زدن) زدهایم (صالح) گفت: پرندهٔ (فال) شما نزد خداوند است بلکه شما قومی هستید که آزمایش میشوید
- ترجمه راستینآن کافران گفتند: ما به وجود تو و پیروانت فال بد میزنیم (که ظهور تو اسباب رنج و خصومت و عذاب و شومی حال ما شده است) . صالح گفت: این فال بد شما نزد خدا (محققا معلوم) است بلکه شما گرفتار امتحان و ابتلا شدهاید (و خود موجب گرفتاریتان هستید).
- ترجمه الهی قمشهای٤٨ وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ
و در شهر [صالح] نه گروه [از اشراف قوم صالح] بودند که در زمین فساد میکردند و اصلاح نمیکردند
- ترجمه سلطانیو در شهر (صالح) نه گروه بودند که در زمین فساد میکردند و اصلاح نمیکردند
- ترجمه راستینو در شهرستان قوم صالح نه (نفر از رؤسای) قبیله بودند که دائم در زمین به فتنه و فساد میپرداختند و هرگز قدمی به صلاح (خلق) بر نمیداشتند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٩ قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ
[با هم] گفتند: به خداوند همقسم شوید تا به او و خانوادهاش شبیخون بزنیم سپس البتّه به ولیّ [دم] او میگوییم که ما در زمان (مکان) هلاکت خانوادهاش شاهد نشدهایم [حاضر نبودهایم] و همانا ما البتّه راستگوییم
- ترجمه سلطانی(به هم) گفتند: به خداوند همقسم شوید تا به او و خانوادهاش شبیخون بزنیم سپس البتّه به ولیّ (دم) او میگوییم که ما در زمان (مکان) هلاکت خانوادهاش شاهد نشدهایم (حاضر نبودهایم) و همانا ما البتّه راستگوییم
- ترجمه راستینآن رؤسای مفسد (به قوم صالح) گفتند که شما هم قسم شوید که با هم شبیخون زنیم و شبانه صالح را به قتل برسانیم، آن گاه به وارث او همه شهادت خواهیم داد که ما در مکان ارتکاب قتل (او و) اهلش حاضر نبودیم و البته ما راستگوییم.
- ترجمه الهی قمشهای٥٠ وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ
و خدعهای مکر کردند و خدعهای مکر کردیم و (حال آنکه) آنان [به بدی کردن مختفی ما] شعور نمیورزند [یعنی آن را نمیفهمند]
- ترجمه سلطانیو خدعهای مکر کردند و خدعهای مکر کردیم و (حال آنکه) آنان شعور نمیورزند (نمیفهمند)
- ترجمه راستینو آن کافران (در قتل صالح) مکر و حیله به کار بردند و ما هم آنها را از جایی که هیچ نمیفهمیدند به کیفر مکرشان رسانیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای٥١ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ
پس بنگر عاقبت مکرشان چگونه بود، همانا ما آنها و قومشان را همگی منهدم کردیم
- ترجمه سلطانیپس بنگر عاقبت مکرشان چگونه بود، همانا ما آنها و قومشان را همگی منهدم کردیم
- ترجمه راستینبنگر که پایان مکرشان چه شد؟عاقبت ما همه آنان را بستگانشان هلاک کردیم.
- ترجمه الهی قمشهای٥٢ فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ
پس این خانههایشان است که به (سبب) آنچه که ظلم کردند خالی مانده همانا در آن برای گروهی که [خراب شدن آنها را یا قصّههای آنان را] میدانند [یا علم و عقل دارند] البتّه نشانهای هست
- ترجمه سلطانیپس این خانههایشان است که به (سبب) آنچه که ظلم کردند خالی مانده همانا در آن برای گروهی که میدانند البتّه نشانهای هست
- ترجمه راستیناین است خانههای بیصاحب ایشان که چون ظلم کردند همه ویران شد و در این کار برای دانایان آیت عبرت است.
- ترجمه الهی قمشهای٥٣ وَأَنجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ
و آنانی را که [به او یا به خداوند] ایمان آورده بودند و تقوا پیشه میکردند نجات دادیم
- ترجمه سلطانیو آنانی را که ایمان آورده بودند و تقوا پیشه میکردند نجات دادیم
- ترجمه راستینو (از آن قوم) اهل ایمان را که پرهیزکار و خدا ترس بودند همه را (از عذاب) نجات دادیم.
- ترجمه الهی قمشهای٥٤ وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ
و به لوط آنوقت که به قومش گفت: آیا فاحشه (کار بسیار زشت) [بجا] میآورید و (حال آنکه) شما [به زشتی آن] بینا هستید [یعنی قبح آن را میدانید یا بعضی از شما از بعضی میبینید]
- ترجمه سلطانیو به لوط آنوقت که به قومش گفت: آیا فاحشه (کار بسیار زشت) (بجا) میآورید و (حال آنکه) شما (به زشتی آن) بینا هستید
- ترجمه راستینو (پیغمبر خود) لوط را فرستادیم وقتی که به قوم خود گفت: آیا شما با آنکه بصیرت (به زشتی عمل خود) دارید باز مرتکب چنین کار منکری میشوید؟
- ترجمه الهی قمشهای٥٥ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ
آیا شما واقعاً از روی شهوت به مردان در میآیید نه به زنان بلکه شما گروهی هستید که جهل میورزید {افعال جهّال را انجام میدهید یا به قبح این افعال و به سوء عاقبت آنها جهالت میورزید، یا به قیامت و دار آخرت جهل میورزید، یا شما صاحبان جهل هستید}
- ترجمه سلطانیآیا شما واقعاً از روی شهوت به مردان در میآیید نه به زنان بلکه شما گروهی هستید که جهل میورزید.
- ترجمه راستینآیا شما با مردان شهوترانی کرده و زنان را ترک میگویید؟بلکه شما بسیار مردم جهالت پیشه و گمراهی هستید.
- ترجمه الهی قمشهای