جزء شمارهٔ ۲۹
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
پر برکت است کسی که مُلک (عالم) در دست او است {ملک بر عالم طبع در مقابل ملکوت عامّ که آن جملۀ عالم ارواح است، یا خاصّ و آن عالم مثال است اطلاق میشود، و بر جملهٔ ماسوی اللّه، و بر رسالت و سینۀ مستنیر به نور آن، و بر نبوّت و قلب مستضئ (روشن شده) به ضوء (روشنایی) آن، و بر ولایت که به آن تصرّف در بندگان و دعوت آنان به توحید میباشد اطلاق میشود و يد بر آنچه که با آن تصرّف هست، و بر قدرت که همان مبدء تصرّف است، و بر صفات لطفیّه و قهریّه خداوند، و بر دو عالم ملکوت علیا و ملکوت سفلی اطلاق میشود} و او بر هر چیزی [از ممکنات واقع در عالم طبع و دو عالم ملکوت] بسیار توانا است
- ترجمه سلطانیپر برکت است کسی که مُلک (عالم) در دست او است و او بر هر چیزی بسیار توانا است
- ترجمه راستینبزرگوار خدایی که سلطنت ملک هستی به دست قدرت اوست و بر همه چیز تواناست.
- ترجمه الهی قمشهای٢ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ
کسی که مرگ را و حیات را خلق کرد {چون مرگ از اعدام ملکات باشد، و اعدام ملکات حظّی ضعیف از وجود دارد و آنچه که حظّی از وجود دارد تعلّق خلق به آن صحیح است} تا شما را بیازماید که کدامین شما به لحاظ عمل کردن نیکتر هستید و او غالب [است که مانعی از حکم او و ارادهٔ او برای او نیست، پس باید حذر کنند کسانی که با امر او مخالفت میکنند و در عمل خود بدی میکنند و باید امیدوار باشند کسانی که از او اطاعت میکنند و عمل خود را خوب میکنند] و بسیار آمرزنده است [پس کسانی که به سیّئات عمل میکنند نباید مأیوس شوند]
- ترجمه سلطانیکسی که مرگ را و حیات را خلق کرد تا شما را بیازماید که کدامین شما به لحاظ عمل کردن نیکتر هستید و او غالب و بسیار آمرزنده است
- ترجمه راستینخدایی که مرگ و زندگانی را آفرید که شما بندگان را بیازماید تا کدام نیکوکارتر (و خلوص اعمالش بیشتر) است و او مقتدر و بسیار آمرزنده است.
- ترجمه الهی قمشهای٣ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ
کسی که هفت آسمان را به صورت طبقه طبقه خلق کرد، در خلقت رحمان نقصی نمیبینی {و منظور از آن بیان قدرت او و حکمت او و عنایت او به خلقش و عدم اهمال آنها به عنوان بلاثواب و عقاب است و مراد از تفاوت اختلاف در اتقان و عدم آن است}، پس چشم را برگردان [یعنی به آسمان نظر کن سپس در نفس خود تفکّر کن و در خلل آسمان تأمّل نما سپس چشمت را به آسمان برگردان] آیا خللهایی [یعنی انشقاقی در آن و خلل و فسادی در خلق آن] میبینی
- ترجمه سلطانیکسی که هفت آسمان را به صورت طبقه طبقه خلق کرد، در خلقت رحمان نقصی نمیبینی، پس چشم را برگردان آیا خللهایی میبینی
- ترجمه راستینآن خدایی که هفت آسمان بلند را به طبقاتی منظم بیافرید و هیچ در نظم خلقت خدای رحمان بینظمی و نقصان نخواهی یافت، باز بارها به دیده عقل بنگر تا هیچ نقص و خلل هرگز در آن توانی یافت؟
- ترجمه الهی قمشهای٤ ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِيرٌ
سپس دوباره چشم را برگردان [در ارتیاد (جُستن) خلل و نقص و فساد] و (در حالی که) او خسته است چشم سرافکنده به سوی تو بر میگردد
- ترجمه سلطانیسپس دوباره چشم را برگردان و (در حالی که) او خسته است چشم سرافکنده به سوی تو بر میگردد
- ترجمه راستینباز دوباره به چشم بصیرت دقت کن تا دیده خرد زبون و خسته (نقصی نیافته) به سوی تو باز گردد.
- ترجمه الهی قمشهای٥ وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ
و همانا آسمان دنیا را با چراغهایی [با کواکب صوریّه یا با کواکب ذکریّهٔ نفسانیّه] زینت دادهایم {یعنی نزدیکترین آسمانها به زمین را، زیرا جنس آسمان طبع نزدیکترین اصناف آسمانها به زمین است، و اگرچه مکوکبه (کوکبدار، فلک هشتم، چرخ پر ستاره) از آنها همان فلک هشتم از آنها است، زیرا آسمانهای عالم مثال و عالم نفوس و عالم عقول دورترین آسمانها به زمین هستند، و همچنین در عالم صغیر، آسمان صدر منشرح به اسلام و آسمان قلب، که ایمان در آن داخل شده نزدیکترین آسمانها به زمین بدن و زمین نفس امّاره و لوّامه هستند} و آنها را به عنوان رجوم (راندن) برای شیاطین قرار دادیم و [در آخرت] برای آنها عذاب شعلهور مهیّا کردهایم
- ترجمه سلطانیو همانا آسمان دنیا را با چراغهایی زینت دادهایم و آنها را به عنوان رجوم (راندن) برای شیاطین قرار دادیم و برای آنها عذاب شعلهور مهیّا کردهایم
- ترجمه راستینو ما آسمان دنیا را به چراغهای انجم رخشان زیب و زیور دادیم و به تیر شهاب آن ستارگان شیاطین را راندیم و عذاب آتش فروزان را بر آنها مهیّا ساختیم.
- ترجمه الهی قمشهای٦ وَلِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ
و برای کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیدهاند عذاب جهنّم هست و بد بازگشتگاهی (سرانجامی) است
- ترجمه سلطانیو برای کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیدهاند عذاب جهنّم هست و بد بازگشتگاهی (سرانجامی) است
- ترجمه راستینو بر آنان که به خدای خود کافر شدند عذاب جهنّم که بسیار بد منزلگاهی است مهیّاست.
- ترجمه الهی قمشهای٧ إِذَا أُلْقُوا فِيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِيقًا وَهِيَ تَفُورُ
وقتی که در آن افکنده شوند از آن نالهای طولانی میشنوند [صدایی مانند صدای خران و در آن زفیر (آغاز صدای خر) و شهیق (پایان صدای خر) دارند] و (در حالی که) آن میجوشد [یعنی غلیان دیگ با آنچه که در آن است با آنها غلیان میکند]
- ترجمه سلطانیوقتی که در آن افکنده شوند از آن نالهای طولانی میشنوند و (در حالی که) آن میجوشد
- ترجمه راستینکه چون به آن جهنّم در افتند فریاد منکری چون شهیق خران از آتش چون دیگ جوشان میشنوند.
- ترجمه الهی قمشهای٨ تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ
نزدیک است از خشم تکّه تکّه شود (بترکد) [یعنی از غیظ بر دشمنان خدا متفرّق شود] هرگاه که گروهی در آن افکنده میشود نگهبانان آن از آنها سؤال میکنند آیا انذار کنندهای نزد شما نیامد؟
- ترجمه سلطانینزدیک است از خشم تکّه تکّه شود (بترکد) هرگاه که گروهی در آن افکنده میشود نگهبانان آن از آنها سؤال میکنند آیا انذار کنندهای نزد شما نیامد؟
- ترجمه راستین(دوزخ از خشم کافران) نزدیک است شکافته و قطعه قطعه شود، هر فوجی را که به آتش در افکنند خازنان جهنّم از آنها پرسند: آیا پیغمبری برای راهنمایی شما نیامد؟
- ترجمه الهی قمشهای٩ قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍ
میگویند بلی انذار کنندهای نزد ما آمده بود و [لکن آنان را] تکذیب کردیم و گفتیم خداوند چیزی نازل نکرده که شما جز در گمراهی بزرگ نیستید
- ترجمه سلطانیمیگویند بلی انذار کنندهای نزد ما آمده بود و (لکن آنان را) تکذیب کردیم و گفتیم خداوند چیزی نازل نکرده که شما جز در گمراهی بزرگ نیستید
- ترجمه راستینآنها در جواب گویند: آری، ما را رسول بیم دهنده حق آمد ولی ما تکذیب او کردیم و گفتیم که خدا چیزی (از آسمان) نفرستاده و جز اینکه شما رسولان سخت به گمراهی و ضلالتید هیچ نیست.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ
و [از جهت اعتراف به عدم تحقیق و عدم تقلید] میگویند اگر ما میشنیدیم (گوش میکردیم) [و منقاد اولیاء امر میشدیم و در تقلید صحیح میبودیم] یا عقل میکردیم [یعنی با عقول خویش درک میکردیم و محقّق میبودیم و حقّ را از باطل جدا میکردیم] در [میان] اصحاب آتشِ شعلهور نمیبودیم
- ترجمه سلطانیو میگویند اگر ما میشنیدیم (گوش میکردیم) یا عقل میکردیم در (میان) اصحاب آتشِ شعلهور نمیبودیم
- ترجمه راستینو گویند: اگر ما در دنیا (سخن انبیا) میشنیدیم یا به دستور عقل رفتار میکردیم (امروز) از دوزخیان نبودیم.
- ترجمه الهی قمشهای١١ فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقًا لِّأَصْحَابِ السَّعِيرِ
و [برای آنچه که قصور خویش یا تقصیر خویش را در تشخیص حال انبیاء (ع) دیدند] به ذنبشان اعتراف میکنند و برای اصحاب آتشِ شعلهور دوری هست
- ترجمه سلطانیو به ذنبشان اعتراف میکنند و برای اصحاب آتشِ شعلهور دوری هست
- ترجمه راستینآنجا به گناه خود معترف شوند (که سودی ندارد و خطاب قهر فرا رسد) که اهل آتش افروخته (قهر، از رحمت حق) دور باد.
- ترجمه الهی قمشهای١٢ إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ
همانا کسانی که در غیب (خفا) از پروردگارشان خشیت دارند [یعنی در حالی که آنها از پروردگارشان در غیب هستند، یا در حالی که پروردگار در غیب از آنها است، یا به سبب غیبت حال آنها، یا غیبت حال پروردگار در رضای او و سخط او از آنها] آمرزشی و پاداشی بزرگ دارند
- ترجمه سلطانیهمانا کسانی که در غیب (خفا) از پروردگارشان خشیت دارند آمرزشی و پاداشی بزرگ دارند
- ترجمه راستینهمانا آنان که از خدای خود در پنهان میترسند آنها را آمرزش و پاداش بزرگ (بهشت ابد) خواهد بود.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ وَأَسِرُّوا قَـوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
و چه گفتار خود را پنهان نمایید یا چه آن را به آواز [بلند] سر دهید [نزد او مساوی است] همانا او به ذات سینهها [که آن مخفیتر از قول خفی است] بسیار دانا است {مراد از ذات صدور خطورات و خیالات است، یا نیّات و عزمات (تصمیمات)، یا قوا و استعدادات مکمون است که خود صاحبان سینهها به آنها شعور ندارند}
- ترجمه سلطانیو چه گفتار خود را پنهان نمایید یا چه آن را به آواز (بلند) سر دهید همانا او به ذات سینهها بسیار دانا است
- ترجمه راستینو شما سخن پنهان گویید یا آشکار، در علم حق یکسان است، که خدا به اسرار دلها هم البته داناست.
- ترجمه الهی قمشهای١٤ أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ
آیا کسی که خلق کرد نمیداند و (حال آنکه) او [در علمش] لطیف [است، به حیثی که اصغر (کوچکترین) مایکون از علم او شاذّ نمیشود] و [به بواطن امور] آگاه است
- ترجمه سلطانیآیا کسی که خلق کرد نمیداند و (حال آنکه) او لطیف و آگاه است
- ترجمه راستینآیا آن خدایی که خلق را آفریده عالم به اسرار آنها نیست؟و حال آنکه او بر باطن و ظاهر همه امور عالم آگاه است.
- ترجمه الهی قمشهای١٥ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُـولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِن رِّزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ
او کسی است که زمین را برای شما رام قرار داد پس راه بروید [یعنی آنوقت که به عنوان رام بود آنگاه راه بروید] در اطراف آن و از رزق آن بخورید و نشر شدن به [نزد] او است [پس از کفران نعم او و مخالفت با امر او حذر کنید]
- ترجمه سلطانیاو کسی است که زمین را برای شما رام قرار داد پس در اطراف آن راه بروید و از رزق آن بخورید و نشر شدن به (نزد) او است
- ترجمه راستیناو آن خدایی است که زمین را برای شما نرم و هموار گردانید پس شما در پست و بلندیهای آن حرکت کنید و از روزی او خورید و (بدانید که) بازگشت همه خلایق به سوی اوست.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ أَأَمِنتُم مَّن فِي السَّمَاءِ أَن يَخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ
آیا از کسی که در آسمان است [یعنی ملائکهای که آنها در آسمانند] ایمن شُدید از اینکه زمین آنوقت که آن میلرزد شما را فرو نبرد [همانطور که نسبت به قارون انجام داد، یعنی ایمن گشتید که به او کفر میورزید و برای آن به نعمتهایش کفر میورزید و با امر او و امر رسول او (ص) دربارۀ ولایت علی (ع) مخالفت میکنید]
- ترجمه سلطانیآیا از کسی که در آسمان است ایمن شُدید از اینکه زمین آنوقت که آن میلرزد شما را فرو نبرد
- ترجمه راستینآیا از (قهر) خدایی که در آسمان مقتدر و حکمفرماست ایمنید که شما را به زمین فرو برد در حالی که زمین به موج و اضطراب در افتد؟
- ترجمه الهی قمشهای١٧ أَمْ أَمِنتُم مَّن فِي السَّمَاءِ أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ
آیا از کسی که در آسمان است ایمن شُدید که بر شما طوفان شن نفرستد پس بزودی خواهید دانست انذار من چگونه است [یعنی انذار مرا حینی که انذار کننده به آن را میبینید]
- ترجمه سلطانیآیا از کسی که در آسمان است ایمن شُدید که بر شما طوفان شن نفرستد پس بزودی خواهید دانست انذار من چگونه است
- ترجمه راستینآیا از قهر خدای مقتدری که در (زمین و) آسمان حکمفرماست ایمنید که تندبادی بفرستد و بر سر شما سنگ ببارد تا بدانید که وعده عذاب من چگونه است؟
- ترجمه الهی قمشهای١٨ وَلَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ
و همانا کسانی قبل از آنها تکذیب کردهاند پس انکار [من بر آنها] چگونه بود [پس شما از آنان عبرت بگیرید و تو ای محمّد (ص) از تکذیب آنان تسلّی (دلگرمی) داشته باش]
- ترجمه سلطانیو همانا کسانی قبل از آنها تکذیب کردهاند پس انکار من (بر آنها) چگونه بود
- ترجمه راستینو همانا امم پیش از اینها نیز (رسولان ما را) تکذیب کردند پس (بنگرید) چگونه سخت آنها را هلاک کردم.
- ترجمه الهی قمشهای١٩ أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ
آیا [در آیات قدرت او نظر نمیکنند و] به پرندگان بالای [سر] خود که گشوده بال هستند و [بالهایشان را] میبندند نمینگرند که جز رحمان آنها را [در جوّ] نگه نمیدارد، همانا او به هر چیزی بینا است [و دقایق آنچه که مخلوق به آن احتیاج دارد را میداند] {و غرض از نظر کردن به پرنده این است که عاقل نظر میکند به اینکه آن مخلوقه از خاک است و جزء زمینی بر آن غالب است، و آن بالطّبع طالب بر مرکز است، و اینکه خدای تعالی آن را به حیثی خلق کرده که تعیّش (زندگی کردن) آن در جوّ است و قوت آن در اغلب از حرکت آن در جوّ میباشد، پس او تعالی آن را به حیثی خلق کرد که جمیع آنچه که در حرکت خود و تعیّش خود به آن احتیاج دارد در جوّ مهیّا شده میباشد، و این جز فعل حکیم بصیری قدیر نیست و چنانکه دهریّون میگویند فعل طبیعت آسمان و آسمانیات نیست، و نه فعل طبایع زمینی چنانکه طبیعیّون میگویند، و از آن لنفسه مبدئی قدیر علیم حکیم دانسته میشود، و دانسته میشود که کسی که چیزی از آنچه که پرنده به آن احتیاج دارد را مهمل نمیگذارد انسان را که او اشرف از پرنده است مهمل نمیگذارد و او را عبث (بیهوده) نیافریده است}
- ترجمه سلطانیآیا به پرندگان بالای (سر) خود که گشوده بال هستند و (بالهایشان را) میبندند نمینگرند که جز رحمان آنها را (در جوّ) نگه نمیدارد، همانا او به هر چیزی بینا است
- ترجمه راستینآیا مرغان هوا را نمینگرند که بالای سرشان پر گشوده، گاه بیحرکت و گاه با حرکت بال پرواز میکنند؟کسی جز خدای مهربان آنها را (در فضا) نگاه نمیدارد، که او به احوال همه موجودات کاملا بیناست.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ أَمَّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ جُندٌ لَّكُمْ يَنصُرُكُم مِّن دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْكَافِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ
آیا همین کسی که آن لشکر شما است شما را در برابر رحمان یاری میکند [یعنی اصنام شما و سایر جنود (لشکریان) شما قدرت ندارند که به شما یاری نمایند پس به کدام نیرو مرا عصیان (نافرمانی) میکنید؟!] همانا کافران جز در غرور (سخنان پوچ) [از شیطان] نیستند
- ترجمه سلطانیآیا همین کسی که آن لشکر شما است شما را در برابر رحمان یاری میکند همانا کافران جز در غرور (سخنان پوچ) نیستند
- ترجمه راستینآیا آن کیست که سپاه و مددکار شما باشد و همهگونه شما را در برابر خدای مهربان یاری تواند کرد؟پس کافران جز در غرور و فریبی بیش نیستند.
- ترجمه الهی قمشهای٢١ أَمَّنْ هَذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا فِي عُتُوٍّ وَنُفُورٍ
یا آن چه کسی است که اگر [خداوند] رزق خود را امساک کند به شما روزی میدهد؟ بلکه [اعتماد آنها در مخالفتشان بر رازقى سوای خداوند نیست که به آنها رزق بدهد و لکن آنها] در عتوّ (تکبّر نمودن و از حدّ خود از ادب تجاوز کردن) [در استکبار از حقّ و اهلش و از جهت تجاوز از حدّ در لجالت] و دوری کردن [از حقّ و اهلش] لج کردند [و با نبیّ ما خصومت (دشمنی) کردند]
- ترجمه سلطانییا آن چه کسی است که اگر (خداوند) رزق خود را امساک کند به شما روزی میدهد؟ بلکه در عتوّ (تکبّر نمودن و از حدّ خود از ادب تجاوز کردن) و دوری کردن لج کردند
- ترجمه راستینآیا آن کیست که اگر خدا از شما رزق خود باز گیرد او روزی به شما تواند داد؟بلکه کافران دانسته در طغیان و عصیان لجاج ورزند و از حق اعراض میکنند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٢ أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
و آیا پس کسی که راه میرود [حال آنکه] با روی خود به زمین خورده [یعنی مصروع (به رو افتاده) بر رویش است]، هدایت یافتهتر است یا کسی که [در حالی که] راست است بر صراط مستقیم [غیر منحرف از مقصد] راه میرود؟
- ترجمه سلطانیو آیا پس کسی که راه میرود (حال آنکه) با روی خود به زمین خورده، هدایت یافتهتر است یا کسی که (در حالی که) راست است بر صراط مستقیم (غیر منحرف از مقصد) راه میرود؟
- ترجمه راستینآیا آن کس که (در کفر و جهالت) سرنگون به رو در افتاده یا آن که با قامت راست به راه راست (ایمان) است کدام بهتر هدایت یافتهاند؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ قُلْ هُوَ الَّذِي أَنشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ
[ای محمّد (ص) به قومت] بگو او کسی است که شما را ایجاد کرد و برای شما گوش و چشمان و فؤادها (قلبها) قرار داد چه کم شکر میکنید
- ترجمه سلطانیبگو او کسی است که شما را ایجاد کرد و برای شما گوش و چشمان و فؤادها (قلبها) قرار داد چه کم شکر میکنید
- ترجمه راستینبگو: اوست خدایی که شما را از نیستی به هستی آورد و دو گوش و چشم (شنوا و بینا) و دل (هوشیار) به شما عطا کرد (تا شکر نعمتش گویید) حال آنکه بسیار کم از نعم او شکرگزاری میکنید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ قُلْ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
بگو او کسی است که شما را در زمین آفرید و به او محشور میشوید [و او مبدء و منتهی و فاعل و غایت است، و کسی است که در دنیا و آخرت احتیاج به او دارید]
- ترجمه سلطانیبگو او کسی است که شما را در زمین آفرید و به او محشور میشوید
- ترجمه راستینبگو: اوست خدایی که شما را در زمین (از خاک) برانگیخت و (پس از مرگ) باز به سوی او محشور میشوید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ وَيَقُـولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ
و [گروه منکر تو بر بعث (برانگیخته شدن)] میگویند اگر شما راستگوئید این وعده کِی است
- ترجمه سلطانیو میگویند اگر شما راستگوئید این وعده کِی است
- ترجمه راستینو کافران (به تمسخر) گویند: این وعده قیامت کی خواهد بود اگر شما راست میگویید؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ
[به آنها] بگو [که بعث خارج از زمان است جز این نیست که آن در طول زمان است نه در عرض آن و شما از وقت آن در عرض زمان سؤال میکنید و] جز این نیست که علم [به مرتبت آن در طول زمان] نزد خداوند است و جز این نیست که من بیم دهندهای آشکار [ظاهر یا مظهر (روشن کننده) بر صدق من از نزد او] هستم
- ترجمه سلطانیبگو جز این نیست که علم (به آن) نزد خداوند است و جز این نیست که من بیم دهندهای آشکار هستم
- ترجمه راستینبگو: علم آن تنها نزد خداست و من منحصرا وظیفهام این است که شما را (از عذاب حق) بترسانم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَقِيلَ هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَدَّعُونَ
و چون [موعد] آن را نزدیک دیدند روی کسانی که کفر ورزیدهاند زشت (سیاه) شد و [به آنها] گفته میشود این همان کسی است که او را میخواندید [یعنی این همان است که به آن عجله میکردید و خداوند را به تعجیل آن میخواندید]
- ترجمه سلطانیو چون آن را نزدیک دیدند روی کسانی که کفر ورزیدهاند زشت (سیاه) شد و (به آنها) گفته میشود این همان کسی است که به او میخواندید
- ترجمه راستینکه چون کافران آن عذاب سخت را نزدیک خود به چشم مشاهده کنند رخسار آنها (از خوف) زشت و سیاه شود و به آنها گویند: این همان عذابی است که جدّا درخواست میکردید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَهْلَكَنِيَ اللَّهُ وَمَن مَّعِيَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَن يُجِيرُ الْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ
[به کفّار] بگو آیا دیدید (نیندیشیدهاید؟) اگر خداوند مرا و کسانی که با من هستند را هلاک کند (بمیراند)، یا [با ابقای ما تا آخر اعمار (عمرها) ما] به ما رحمت کند آنگاه چه کسی کافران را از عذابی دردناک [همان عذاب دنیا یا عذاب مرگ یا برازخ یا قیامت] پناه میدهد
- ترجمه سلطانی(به کفّار) بگو آیا دیدید (نیندیشیدهاید) اگر خداوند مرا و کسانی که با من هستند را هلاک کند، یا به ما رحمت کند آنگاه چه کسی کافران را از عذابی دردناک پناه میدهد
- ترجمه راستینبگو: چه تصور میکنید؟اگر خدا من و مؤمنانی که با منند همه را هلاک کند یا لطف و رحمت فرماید آیا آنان که کافرند چه کسی از عذاب دردناک (دوزخ) نجاتشان خواهد داد؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ
بگو او رحمان [مفیض (افاضه کننده) بر وجود و کمالات وجود بر هر موجود] است به او ایمان آوردهایم [چه به او ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید] و بر او توکّل کردیم [پس از معادات (به هم دشمنی کردن) شما و موّدت (دوستی) شما باک نداریم] و بزودی خواهید دانست که چه کسی در گمراهی واضحی (بدیهی) است
- ترجمه سلطانیبگو او رحمان است به او ایمان آوردهایم و بر او توکّل کردیم و بزودی خواهید دانست که چه کسی در گمراهی واضحی (بدیهی) است
- ترجمه راستینبگو: (آن که من شما را به سوی او میخوانم) او خدای مهربان است که ما به او ایمان آورده و بر او توکل کردیم و به زودی شما را معلوم شود کیست که آشکارا به ضلالت و گمراهی است؟
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَّعِينٍ
بگو آیا دیدید (نیندیشیدهاید؟) اگر آب شما فرو برود [به عنوان فرو رونده در زمین به حیثی که جاری ساختن آن بر وجه زمین ممکن نشود و به دلو و غیر آن نیل (دسترسی) به آن ممکن نشود] آنگاه چه کسی آب را به شما روان (جاری یا ظاهر) میدارد {اسم ماء (آب) خاصّ به آب عنصری که همان جسمی سیّال محیط به زمین است نمیباشد بلکه هر آنچه که به عنوان سبب برای حیاتی میباشد آب است و سبب برای تماسک (به هم چسبیدن) اجسام یابسه (خشک) به عنوان آب است و علم و ایمان و افاضات خداوند همگی آنها به وجهی به عنوان آب هستند، و امام که ایمان به او میباشد، و ولایت که همان بیعت خاصّهٔ ایمانیّه که ایمان به آن حاصل میشود و بذر معرفت در قلوب داخل میشود به عنوان آب است، و حیات نباتی و حیوانی به مراتب آنها، و انسانی به مراتب آن همگی به عنوان آب هستند، و عقول و ارواح و نفوس کلّیّه و جزئیّهٔ بشری و حیوانی و نباتی همگی به عنوان آب هستند، و روح نفسانی که آن مرکب قوای درّاکه و حیوانی است که آن مرکب حیات اعضاء است به عنوان آب است، و مشیّت که آن اصل هر اصلی و مبدء هر مبدئی و منتهای هر منتهایی است اصل آبها است}.
- ترجمه سلطانیبگو آیا دیدید (نیندیشیدهاید) اگر آب شما فرو برود آنگاه چه کسی آب را به شما روان میدارد.
- ترجمه راستینبگو: چه تصوّر میکنید؟اگر آب (که مایه زندگانی) شما (است) همه به زمین فرو رود (جز خدا) کیست که باز آب روان و گوارا برای شما پدید آرد؟
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ
«ن» {«ن» کنایه از مرتبهای از مراتب عالم است، و اینکه محمّد (ص) با جمیع مراتب عالم متّحد است، و اینکه مراتب عالم مراتب سعهٔ وجود الله تعالی است، و اینکه این سوره ظهور این مرتبه است} سوگند به قلم {مراد از آن مطلق قلم است، خداوند به آن سوگند یاد کرد برای کثرت منافع خلق از آن، چه آن یکی از دو زبان انسان، بلکه آن اشرف دو زبان او است برای اینکه زبان او آنچه که در جنان او است را بعد از او زماناً یا مکاناً نمیرساند و حال آنکه قلم آنچه را که در جنان انسان است تا اباعد (دورها) از او میرساند، و کلام بعد از حین او فانی میشود و اگرچه اثر آن در قلب شنونده باقی بماند غالباً تا آخر عمر او باقی نمیماند، و اگر باقی بماند بعد از او باقی نمیماند به خلاف نوشتۀ قلم}، و آنچه که مینویسند [سوگند یاد کرد به مسطورات (نوشتهها)، یا به ملائکهای که ما کان و ما هو کائن را مینویسند، یا ملائکهای که احوال زمینیها را مینویسند، یا کُتّاب (نویسندگان) اعمال که اعمال بنی آدم را مینویسند، یا مردمانی که کتب آسمانی و احکام الهی و شرایع حقّه و فنون و صناعات معاشیّه (مربوط به وسائل زندگانی) و دیون و معاملات و محاسبات خلقی را مینویسند]
- ترجمه سلطانین، سوگند به قلم، و آنچه که مینویسند
- ترجمه راستینن (قسم به نون که شاید نام نور و ناصر حق یا لوح نور خداست) و قسم به قلم (علم فعلی ازلی) و آنچه (تا ابد در لوح محفوظ عالم) خواهند نگاشت.
- ترجمه الهی قمشهای٣ وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ
و همانا [برای تبلیغ کردن و تحمّل مشاقّ آن] برای تو البتّه پاداشی پیوسته [غیر مقطوع یا بدون منّت گذاشتن به آن بر تو] هست
- ترجمه سلطانیو همانا برای تو البتّه پاداشی پیوسته (بدون منّت) هست
- ترجمه راستینو البته تو را پاداشی نامحدود است.
- ترجمه الهی قمشهای٤ وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ
و همانا تو البتّه بر سجیّهای عظیم هستی {خُلق به معنی سَجّیه (خوی) و طبیعت و مروّت و دین است و مقصود این است که تو بر خُلقى هستی که به سبب آن هر آنچه که بر تو ایراد (وارد شدن) میشود از آنچه که وقتی که غیر تو بر او ایراد میشود متغیّر میشود را تحمّل میکنی و حال آنکه تو را نه ظاهراً و نه باطناً تغییر نمیدهد، و مثل آن خُلق جز از دین عظیم که همان ولایت علی (ع) و همان ولایت مطلقه است نمیباشد، زیرا کسی که از مقام بشریّت ترقّی کرده و به مقام ولایت مطلقه وصل شده جمیع اوصاف رذیلۀ او که همان اخلاق حیوانیّه و رذایل نفسانیّه است مبدّل به اوصاف مَلکیّه میشوند که همان خصائل حسنه هستند و از جملهٔ آنها مروّت کامله است، و سبب همه همان طبع کامل و مزاج معتدل است}
- ترجمه سلطانیو همانا تو البتّه بر سجیّهای عظیم هستی
- ترجمه راستینو در حقیقت تو به نیکو خلقی عظیم آراستهای.
- ترجمه الهی قمشهای٧ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ
همانا پروردگار تو او به کسی که از راه او [که همان ولایت علی (ع) است] گمراه است داناتر است و او به هدایت شدگان [به ولایت] داناتر است
- ترجمه سلطانیهمانا پروردگار تو او به کسی که از راه او گمراه است داناتر است و او به هدایت شدگان داناتر است
- ترجمه راستینالبته خدایت داناتر است که از راه خدا گمراه کیست و بهتر میداند که هدایت یافتگان عالم کیانند.
- ترجمه الهی قمشهای٩ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ
و دوست دارند که اظهار خلاف کنی که ادهان کنند {ادهان اظهار خلاف آنچه است که ضَمْر (پنهان) میشود و غشّ (نیرنگ) است} [و معنی میدهد که ادهان با تو و غشّ نسبت به تو یا نفاق دربارهٔ تو یا مدارا کردن با تو را به خلاف آنچه که از تو ضَمْر (پنهان) کردند را دوست دارند که بعد از تو ادهان کنند]
- ترجمه سلطانیو دوست دارند که اظهار خلاف کنی که ادهان (اظهار خلاف واقع) کنند
- ترجمه راستینکافران بسیار مایلند که تو با آنها مداهنه و مداراکنی (و متعرض بتهاشان نشوی) تا آنها هم (به نفاق) با تو مداهنه و مدارا کنند.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَّهِينٍ
و از هر بسیار سوگندخور پست اطاعت مکن {هر کذّابی (بسیار دروغگویی) کثیر الحلف (بسیار سوگندخور) میباشد، و هر کثیر الحلفی نزد خلق و نزد خداوند پست میباشد، زیرا کثرت سوگند جز از پست بودن حالف (سوگندخور) نمیباشد که از او قبول نمیشود، و کثرت حلف (سوگند) او ایضاً به عنوان سبب برای پست بودن او میگردد}
- ترجمه سلطانیو از هر بسیار سوگندخور پست اطاعت مکن
- ترجمه راستینو تو هرگز اطاعت مکن احدی از منافقان دون را که دایم (به دروغ) سوگند میخورند.
- ترجمه الهی قمشهای١٢ مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ
بسیار منع کننده بر خوبی [که قوای خود و مدارک خود و اهل مملکتش را از خیرات حقیقیشان که همان انقیاد آنها بر ولیّ امرشان و بر عقل است منع میکند سپس از خیرات مجازی آنها که لازمه بر این خیرات هستند، سپس اهل مملکت کبیر را از خیرات حقیقی سپس از خیرات مجازی منع میکند] تعدّی کنندهٔ [متجاوز از حدّ یا ظالم بر خودش با طغیان کردن بر امام] بسیار گناهکار
- ترجمه سلطانیبسیار منع کننده بر خوبی تعدّی کنندهٔ بسیار گناهکار
- ترجمه راستینو خلق را هر چه بتواند از خیر باز میدارد و به ظلم و بدکاری میکوشد.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ
عُتُل (پرخور خسیس شکمپرست تندخو) بعد از آن [مذکور از مثالب (زبونیها)] زنیم [مستلحق (چیزی را به خود نسبت دهنده) در قومی است که از آنها نیست و دعیّ (زنازاده) و لئیم (پست) معروف به لؤمت (پستی) یا شَرَه (آز) است]
- ترجمه سلطانیبدرفتار بعد از آن (زبونیها) زنیم (پُر شره، بی اصل)
- ترجمه راستینبا این همه عیب، باز متکبر است و خشن با آنکه حرامزاده و بیاصل و نسب است.
- ترجمه الهی قمشهای١٥ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ
وقتی که آیات ما برای او تلاوت میشود میگوید افسانههای پیشینیان است
- ترجمه سلطانیوقتی که آیات ما برای او تلاوت میشود میگوید افسانههای پیشینیان است
- ترجمه راستیندر صورتی که چون آیات ما را بر او تلاوت کنند گوید: این سخنان افسانه پیشینیان است.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ
بزودی او را بر دماغ (بینی) علامت خواهیم گذاشت
- ترجمه سلطانیبزودی او را بر دماغ (بینی) علامت خواهیم گذاشت
- ترجمه راستینبه زودی بر خرطوم و بینیاش داغ (شمشیر) نهیم. (این آیات در حقّ ولید مغیره عمّ ابو جهل که روز بدر بر حسب وعده حق به شمشیر علی علیه السلام بینیاش بشکافت نازل آمد ولی بر هر که مانند اوست تا ابد شامل است).
- ترجمه الهی قمشهای١٧ إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ
همانا ما آنها (اهل مکّه) را [به قحطی و گرسنگی] آزمودهایم همانطور که اصحاب باغ [معهوده که مالکانش مستعدّ بودند] را آزمودیم آنوقت که [مالکان آن] قسم یاد کردند که صبحگاهان حتماً میوهٔ آن را میچینند
- ترجمه سلطانیهمانا ما آنها را آزمودهایم همانطور که اصحاب باغ را آزمودیم آنوقت که (مالکان آن) قسم یاد کردند که صبحگاهان حتماً میوهٔ آن را میچینند
- ترجمه راستینما کافران را (به قحط و سختی) آزمودیم چنانکه اهل آن بستان را آزمودیم، که قسم خوردند که صبحگاه میوهاش را بچینند (تا فقیران آگاه نشوند).
- ترجمه الهی قمشهای١٩ فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ
پس [گرما یا سرمای] فراگیری آن را فرا گرفت از سوی پروردگارت و (حال آنکه) آنها خواب بودند
- ترجمه سلطانیپس (گرما یا سرمای) فراگیری آن را فرا گرفت از سوی پروردگارت و (حال آنکه) آنها خواب بودند
- ترجمه راستینبدین سبب همان شب هنوز به خواب بودند که از جانب خدا آتش عذابی نازل شد.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ
پس صبحگاهان مانند زمین درو شده [گشته بود، مانند باغ میوهٔ چیده شده یا با سوختن آن مانند شب تاریک، یا با سفید شدن آن و سبز نبودن آن مانند روز روشن شد، زیرا صریم بر شب و روز اطلاق میشود]
- ترجمه سلطانیپس صبحگاهان مانند زمین درو شده (گشته بود)
- ترجمه راستینو بامدادان درختهای آن بستان چون خاکستری سیاه گردید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ أَن لَّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ
[سفارش میکردند] که امروز نباید مسکینی در آنجا بر شما داخل شود
- ترجمه سلطانی(سفارش میکردند) که امروز نباید مسکینی در آنجا بر شما داخل شود
- ترجمه راستینکه امروز مواظب باشید فقیری در این باغ بر شما وارد نشود.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ
و بامدادان بر [تصمیم] منع کردن مصمّم [یعنی بر منع کردن فقراء، یا جدّیت از کارشان، یا غضب کردن به فقراء در وقت چیدن] حرکت کردند [در حالی که] نزد خودشان [آن را] مقدّر کردند [که مسکینان را منع کنند]
- ترجمه سلطانیو بامدادان بر (تصمیم) منع کردن (فقراء مصمّم برای چیدن به سوی باغ) راه افتادند (در حالی که) نزد خودشان (آن را) مقدّر کردند (که مسکینان را منع کنند)
- ترجمه راستینو صبحدم با شوق و عزم و توانایی (بر منع فقیران) به باغ رفتند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ
و چون آن را دیدند گفتند همانا ما حتماً [از باغ خود] گم شدهایم [زیرا آن بر صفت باغ ما نیست، یا حتماً از راه حقّ در کار خویش گمراهیم حیثی که منع کردن فقراء را اراده کردیم فلذلک عقوبت شدیم]
- ترجمه سلطانیو چون آن را دیدند گفتند همانا ما حتماً گم شدهایم
- ترجمه راستینچون باغ را به آن حال دیدند با خود گفتند: (باغ ما نه اینست) ما یقین راه را گم کردهایم؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَـوْلَا تُسَبِّحُونَ
اوسط آنها [یعنی میانهٔ آنها از جهت سنّ یا عادلتر یا برتر از آنها و عاقلتر] گفت آیا به شما نگفتم که چرا تسبیح نمیکنید [خداوند را تنزیه کنید پس شکر نعم او را اداء کنید و حقوق او را اداء نمایید یا نماز بگزارید]
- ترجمه سلطانیاوسط (میانجی) آنها گفت آیا به شما نگفتم که چرا تسبیح نمیکنید
- ترجمه راستینیک نفر بهترین اولاد و عادلترینشان به آنها گفت: من به شما نگفتم چرا (شکر نعمت و) تسبیح و ستایش خدا را بجا نیاورید؟
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ
پس بعضی از آنها بر بعضی دیگر رو کردند [در حالی که] یکدیگر را ملامت مینمودند
- ترجمه سلطانیپس بعضی از آنها بر بعضی دیگر رو کردند (در حالی که) یکدیگر را ملامت مینمودند
- ترجمه راستینو رو به یکدیگر کرده به ملامت و نکوهش هم پرداختند.
- ترجمه الهی قمشهای٣٢ عَسَى رَبُّنَا أَن يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ
چه بسا پروردگار ما که بهتر از آن را به ما بدل دهد همانا ما به سوی پروردگارمان راغب هستیم
- ترجمه سلطانیچه بسا پروردگار ما که بهتر از آن را به ما بدل دهد همانا ما به سوی پروردگارمان راغب هستیم
- ترجمه راستیناینک امیدواریم که پروردگار ما به جای آن، بستان بهتری به ما عطا کند، که (از این پس) ما همیشه به خدای خود مشتاقیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣٣ كَذَلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
عذاب [در دنیا] اینچنین است و البتّه عذاب آخرت بزرگتر است اگر میدانستند
- ترجمه سلطانیعذاب (در دنیا) اینچنین است و البتّه عذاب آخرت بزرگتر است اگر میدانستند
- ترجمه راستیناین گونه است عذاب (دنیا) و البته عذاب آخرت بسیار سختتر است اگر مردم بدانند.
- ترجمه الهی قمشهای٣٤ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ
همانا برای پرهیزگاران [از معاصی یا از رؤیت انفسشان] نزد پروردگارشان جنّتهای نعیم هست [آیا برای آنها جنّتهایی قرار ندادیم؟]
- ترجمه سلطانیهمانا برای پرهیزگاران نزد پروردگارشان جنّتهای نعیم هست
- ترجمه راستین(در آخرت) برای متقیان نزد پروردگارشان باغهای بهشت پرنعمت خواهد بود.
- ترجمه الهی قمشهای٣٥ أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ
آیا پس مسلمین را مانند مجرمان قرار میدهیم {میگفتند اگر بعث (برانگیختن) و جزاء باشد چنانکه محمّد (ص) آن را میگوید پس همانا حال ما در آخرت برتر از دنیا باشد و اگر آن را با زبانهایشان نمیگفتند پس همانا آنها آن را با زبان حالشان میگفتند و خدای تعالی فرمود که آن گمانی فاسد و زعمی باطل است}
- ترجمه سلطانیآیا پس مسلمین را مانند مجرمان قرار میدهیم
- ترجمه راستینآیا هرگز اهل اسلام را با کافران بدکار یکسان قرار میدهیم؟
- ترجمه الهی قمشهای٣٦ مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ
شما را چه شده که اینگونه [آنچه را که جاهل به آن راضی نمیشود بر خداوند] حکم میکنید [یا چگونه با ترجیح دادن کافر معاند بر مسلم موافق بین خود حکم میکنید]
- ترجمه سلطانیشما را چه شده که اینگونه (بر خداوند) حکم میکنید
- ترجمه راستینشما را چیست؟چگونه شما (این چنین) حکم (ظالمانه) میکنید؟
- ترجمه الهی قمشهای٣٧ أَمْ لَكُمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ
آیا شما کتابی دارید که در آن (از آن) درس میخوانید (فرا میگیرید) [یعنی قرائت میکنید و حال آنکه کتابى ندارید و در حالی که کتاب خدا که همان قرآن است به خلاف آن حکم میکند]
- ترجمه سلطانیآیا شما کتابی دارید که از آن درس میخوانید (فرا میگیرید)
- ترجمه راستینآیا شما را کتابی است (آسمانی) که در آن این حکم میخوانید؟
- ترجمه الهی قمشهای٣٩ أَمْ لَكُمْ أَيْمَانٌ عَلَيْنَا بَالِغَةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَـمَا تَحْكُمُونَ
یا سوگندی بالغه [ثابت باقی] تا روز قیامت علینا [بر زیان ما] دارید؟ همانا آنچه که حکم میکنید برای خودتان است
- ترجمه سلطانییا سوگندی بالغه (ثابت باقی) تا روز قیامت علینا (بر زیان ما) دارید؟ همانا آنچه که حکم میکنید برای خودتان است
- ترجمه راستینیا شما را بر ما (به عدم عقاب) عهد و سوگند دائمی تا روز قیامت است که هر چه حکم فرمایید به یقین بر شما فراهم است؟
- ترجمه الهی قمشهای٤٠ سَلْهُمْ أَيُّهُم بِذَلِكَ زَعِيمٌ
از آنان سؤال کن کدامیک از آنها آن [مذکور را از قرار دادن ما مسلمین مانند مجرمان] زعیم (کفیل و ضامن) هستند
- ترجمه سلطانیاز آنان سؤال کن کدامیک از آنها آن را (از قرار دادن ما مسلمین مانند مجرمان) زعیم (کفیل و ضامن) هستند
- ترجمه راستیناز آنان بپرس تا کدام ضامن این پیمانند؟
- ترجمه الهی قمشهای٤١ أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِن كَانُوا صَادِقِينَ
یا شرکائی [برای خداوند] دارند [که خود را مثل مسلمین قرار میدهند] پس اگر [در دعویشان] صادق میباشند باید شرکایشان را بیاورند
- ترجمه سلطانییا شرکائی (برای خداوند) دارند پس اگر صادق میباشند باید شرکایشان را بیاورند
- ترجمه راستینیا آنها گواهانی (بر دعوی خود) دارند؟اگر راست میگویند آن گواهان را حاضر کنند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٢ يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ
روزی که از ساق برهنه میشود {کنایه از هول (هراس) آنروز و شدّت آن است، زیرا وقتی که امر شدید میشود و انسان احتیاج به فرار پیدا میکند از ساق خود برهنه میکند، یعنی روزی که امر بر آنها سخت میشود، یا معنی میدهد روزی که از ساق بدن اخروی کشف (پرده برداری، بر ملاء شدن) میشود، زیرا بدن دنیوی مانند حجاب و لباس برای بدن اخروی است، بلکه ساق بدن اخروی منظور است، یا معنی میدهد که از سختیی بزرگ کشف میکند، زیرا آن از شدّت کنایه به ساق میشود، یا معنی میدهد روزی که از اصل امور و حقیقت آن کشف میشود} و به سجده کردن دعوت میشوند و (حال آنکه) آنها توانایی [سجده کردن] ندارند {برای اینکه استکبار آنان از سجود در دنیا به صورت عدم استطاعت بر آن در آخرت ظاهر میشود}
- ترجمه سلطانیروزی که از ساق برهنه میشود و به سجده کردن دعوت میشوند و (حال آنکه) آنها توانایی (سجده کردن) ندارند
- ترجمه راستیندر آن روز بسیار سخت به سجده خدا خوانده شوند و نتوانند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٣ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ
چشمانشان خاشع شده [از شدّت هول و کثرت شدائد (سختیها)] ذلّت آنها را فرا میگیرد و [قبلاً هم] به سجود دعوت میشدند و آنها [در آن حال در دنیا] سالم بودند
- ترجمه سلطانیچشمانشان خاشع شده ذلّت آنها را فرا میگیرد و (قبلاً هم) به سجود دعوت میشدند و آنها (در آن حال در دنیا) سالم بودند
- ترجمه راستینچشمانشان ذلیل و ترسان، ذلّت و حسرت آنها را فرا گرفته و از این پیش (در دنیا) با تن سالم به سجده خدا آنها را میخواندند (ولی اجابت نکردند).
- ترجمه الهی قمشهای٤٤ فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ
پس من و کسانی که به این حدیث (سخن) [یعنی حدیث ولایت علی (ع)] دروغ میبندند را واگذار
- ترجمه سلطانیپس من و کسانی که به این حدیث (سخن) دروغ میبندند را واگذار
- ترجمه راستین(ای رسول، تو کیفر) مکذّبان و منکران قرآن را به من واگذار که ما آنها را از آنجا که نفهمند (و گمان نعمت کنند) به عذاب سخت در افکنیم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٥ وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ
بزودی آنها را از حیثی که نمیدانند به تدریج تنزّل خواهیم داد و به آنها مهلت میدهم همانا کید من متین است
- ترجمه سلطانیبزودی آنها را از حیثی که نمیدانند به تدریج تنزّل خواهیم داد و به آنها مهلت میدهم همانا کید من متین است
- ترجمه راستینو آنها را مهلت دهم که البته کید من قوی و بسیار سخت است.
- ترجمه الهی قمشهای٤٦ أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ
آیا از آنها اجرتی درخواست میکنی که آنها از [بابت آن] غرامت سنگینبارند
- ترجمه سلطانیآیا از آنها اجرتی درخواست میکنی که آنها از (بابت آن) غرامت سنگینبارند
- ترجمه راستینآیا تو از کافران امت مزد رسالت خواهی که بار غرامتش بر آنها گران است؟
- ترجمه الهی قمشهای٤٧ أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ
یا غیب نزد آنان است که آنها [آنچه که با آن از تو بینیاز میشوند و آنچه که به آن حکم میکنند را از آن] مینویسند
- ترجمه سلطانییا غیب نزد آنان است که آنها (آنچه که با آن از تو بینیاز میشوند و آنچه که به آن حکم میکنند را از آن) مینویسند
- ترجمه راستینیا آنکه از عالم غیب آگاهند تا از آنجا چیزی بر نویسند؟
- ترجمه الهی قمشهای٤٨ فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ
پس بر حکم پروردگارت صبر کن [یعنی پس منتظر بر حکم پروردگارت دربارهٔ آنها باش و به دعاء بر آنها عجله نکن یا که بر اذیّت آنها و تدبیر آنها برای منع کردن علی (ع) از حقّ او به خاطر حکم پروردگارت با امهال (مهلت دادن) به آنها صبر کن و با دعاء کردن بر آنها تعاجل (از هم شتاب کردن) مدار] و مانند صاحب ماهی (یونس بن متّی) مباش [حیثی که با دعاء کردن برای قومش عجله کرد و خداوند به او وعدۀ عذاب داد و لکن خداوند بر قوم او توبه (التفات) کرد و عذاب را از آنها رفع کرد آنگاه یونس (ع) خشمناک شد و از آنها فرار کرد و به بطن (شکم) ماهی گرفتار شد] آنوقت که [در بطن ماهی] نداء داد و (در حالی که) او غمگین [مملوّ از غیظ (خشم) بر قومش بود]
- ترجمه سلطانیپس بر حکم پروردگارت صبر کن و مانند صاحب ماهی (یونس) مباش آنوقت که (در بطن ماهی) نداء داد و (در حالی که) او غمگین (بود)
- ترجمه راستینباز تو برای حکم خدای خود صبر کن و مانند صاحب ماهی (یونس که از خشم در عذاب امت تعجیل کرد) مباش که (عاقبت پشیمان شد و در ظلمت زندان شکم ماهی افتاد و) به حال غم و اندوه (خدا را بر نجات خود) خواند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٩ لَّـوْلَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ
اگر نعمتی از پروردگارش [و همان توبه بر او و شفقت] به او نرسیده بود حتماً به سرزمینی لخت [یعنی بی آب و علف و درخت و سقف] انداخته میشد و (در حالی که) او مذمّت شده بود
- ترجمه سلطانیاگر نعمتی از پروردگارش به او نرسیده بود حتماً به سرزمینی لخت (بی آب و علف و درخت و سقف) انداخته میشد و (در حالی که) او مذمّت شده بود
- ترجمه راستینکه اگر لطف و رحمت پروردگارش در نیافتی با نکوهش به صحرای بیآب و گیاه در افتادی (و هلاک شدی).
- ترجمه الهی قمشهای٥٠ فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِـحِينَ
پس پروردگارش او را برگزید [به اینکه او را از بطن ماهی خارج کرد و او را به زمینی سایهدار انداخت و او را دوّم بار به عنوان رسولی به سوی قومش قرار داد] پس او را از صالحان قرار داد
- ترجمه سلطانیپس پروردگارش او را برگزید پس او را از صالحان قرار داد
- ترجمه راستینباز (چون به درگاه حق نالید) خدایش برگزید و از صالحانش گردانید.
- ترجمه الهی قمشهای٥١ وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَـمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُـولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
و کسانی که کفر ورزیدهاند نزدیک بود تا تو را با چشمان خود بلغزانند چون ذکر را شنیدند و میگویند همانا او البتّه مجنون است
- ترجمه سلطانیو کسانی که کفر ورزیدهاند نزدیک بود تا تو را با چشمان خود بلغزانند چون ذکر را شنیدند و میگویند همانا او البتّه مجنون است
- ترجمه راستینالبته نزدیک است که کافران به چشمان (بد) خود (چشم زخمت زنند و) از پایت در آورند، آن گاه که آیات قرآن بشنوند و (چون در فصاحتش حیرت کنند از شدت حسد) گویند که این شخص عجب دیوانه است.
- ترجمه الهی قمشهای٥٢ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَـمِينَ
و (حال آنکه) او [یعنی محمّد (ص) یا قرآن یا قرآن ولایت علی (ع)] جز به عنوان ذکر برای عالمیان نیست.
- ترجمه سلطانیو (حال آنکه) او (محمّد (ص)) جز به عنوان ذکر برای عالمیان نیست.
- ترجمه راستیندر حالی که این کتاب الهی جز ذکر و پند و حکمت برای عالمیان هیچ نیست.
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ الْحَاقَّةُ
آن محقّق شدنی {حاقّه از حقّ به معنی واجب شده است و حاقّه نامیدن قیامت برای تحقّق آن و ثبوت آن است، یا برای غلبۀ آن بر کافران و ابطال آنها است، یا برای تحقّق امور در آن و ثبوت حقّ در آن و بطلان باطل است}
- ترجمه سلطانیآن محقّق شدنی
- ترجمه راستینقیامت آن روز حق و حقیقت است (که حقوق خلق و حقایق امور در آن به ظهور رسد).
- ترجمه الهی قمشهای٤ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ
[قوم] ثمود و [قوم] عاد قارعه (کوبنده) [مقصود قیامت است] را تکذیب کردند {قیامت به آن نامیده شده برای اینکه آن قلوب کفّار را با اهوال (هولها) آن و افزاع (هراسها) آن قرع (کوبیدن) میکند، یا سرهای آنها با مقارع (تازیانهها) از آتش در آن کوبیده میشوند، و اینان باید به تکذیب خود آن را و عاقبت خویش نظر کنند تا آنکه از تکذیب کردن باز ایستند}
- ترجمه سلطانی(قوم) ثمود و (قوم) عاد قارعه (کوبنده) را تکذیب کردند
- ترجمه راستینقوم عاد و ثمود آن روز کوبنده را تکذیب کردند.
- ترجمه الهی قمشهای٧ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ
هفت شب و هشت روز با شومی {حُسوم شومی و دُؤب (خستگی) در عمل است، و اجازه میدهد که به عنوان جمع برای حاسم به معنی قاطع یا به معنی مانع باشد، و معنی میدهد هشت روز شوم، یا متتابع (پیاپی) یا قاطع (قطع کننده) بر حیات آنها، یا مانع برای آنها} آن را بر آنها مسخّر کرد که قوم [عاد] را در آنجا مانند ریشههای نخل توخالی [به معنی اجواف (درونها) خالی و تشبیه برای آنها بعد از خروج ارواحشان به أعجاز نخل (ریشههای درخت خرما) درون پوسیده است] بر زمین فتاده (مرده) میبینی
- ترجمه سلطانیهفت شب و هشت روز با شومی آن را بر آنها مسخّر کرد که قوم (عاد) را در آنجا مانند ریشههای نخل توخالی بر زمین فتاده (مرده) میبینی
- ترجمه راستینکه آن باد تند را خدا هفت شب و روز پی در پی بر آنها مسلط کرد که دیدی آن مردم گویی ساقه نخل خشکی بودند که به خاک در افتادند.
- ترجمه الهی قمشهای٩ وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ
و فرعون و کسان قبل از او و زیرورو شدهها [یعنی قریههای قوم لوط که با اهل آن زیرورو شد] مرتکب خطیئه (خطاء کردن با قصد خطاء) شدند
- ترجمه سلطانیو فرعون و کسان قبل از او و زیرورو شدهها مرتکب خطیئه (خطاء کردن با قصد خطاء) شدند
- ترجمه راستینو فرعون و اقوام پیش از او و مردم آن آبادیهای زیر و رو شده (یعنی قوم زشتکار لوط) به کفر و خطاکاری برخاستند.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً
و [آنها] رسول پروردگارشان را عصیان کردند پس [پروردگارشان] با گرفتنی بس شدید [مثل زیادت عمل آنها در قبح، یا گرفتنی زائده بر خطاى آنها] آنها را گرفت
- ترجمه سلطانیو (آنها) رسول پروردگارشان را عصیان کردند پس آنها را با گرفتنی بس شدید گرفت
- ترجمه راستینو با رسول پروردگارشان مخالفت کردند، خدا هم آنان را به عذابی سخت گرفتار ساخت.
- ترجمه الهی قمشهای١١ إِنَّا لَـمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ
همانا چون آب [در امّت نوح] طغیان کرد ما [پدران] شما را در [کشتی] جاری شدهای حمل کردیم [و حال آنکه شما در اصلاب پدرانتان بودید]
- ترجمه سلطانیهمانا چون آب (در امّت نوح) طغیان کرد ما (پدران) شما را در (کشتی) جاری شدهای حمل کردیم
- ترجمه راستین(شما مردم فرزندان نوحید که) ما چون طوفان دریا طغیان کرد شما را به کشتی نشاندیم (و نجاتتان دادیم).
- ترجمه الهی قمشهای١٢ لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ
تا آن را برای شما به عنوان تذکره قرار دهیم و آن را گوش شنوا نگه دارد [یعنی تا فعلت از طغیان آب و حمل شما در جاريّه و اهلاک کافران و انجاء (نجات دادن) مؤمنین را از جهت وعظ (پند دادن) به عنوان تذکره برای شما قرار دهیم و این فعلت یا تذکره را گوش شنوا حفظ میکند]
- ترجمه سلطانیتا آن را برای شما به عنوان تذکره قرار دهیم و آن را گوش شنوا نگه دارد
- ترجمه راستینتا آن (غرق کفار و نجات مؤمنان) را مایه پند و عبرت شما مردم قرار دهیم و لیکن گوش شنوای هوشمندان این پند و تذکر را تواند فرا گرفت.
- ترجمه الهی قمشهای١٤ وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً
و زمین حمل شود [یعنی از مکانش رفع (بالا) برده میشود] و کوهها پس با خردشدنی یکباره خُرد شوند [یعنی کوبیده میشوند و میشکنند، یعنی که زمین را مثل ادیم (صحرا) منبسط (فراخ) قرار میدهد که در آن تلالی (پستیی) و نه وهادی (بلندیی) نیست]
- ترجمه سلطانیو زمین حمل شود و کوهها پس با خردشدنی یکباره خُرد شوند
- ترجمه راستینو زمین و کوهها را بر دارند و یک مرتبه همه را خرد و متلاشی سازند.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ وَانشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ
و آسمان شکافته شود پس آن در آنروز سست میشود (رخوت مییابد)
- ترجمه سلطانیو آسمان شکافته شود پس آن در آنروز سست میشود (رخوت مییابد)
- ترجمه راستینو بنای مستحکم آسمان (از دهشت و عظمت) آن روز سست شود و سخت درهم شکافد.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ
و در آنروز هشت مَلَک بر اطراف آن [یعنی جنس ملک با کثرت آن بر اطراف آسمان] عرش پروردگارت را فوق خود حمل میکنند {عرش به وجهی جملۀ مخلوقات است، و به وجهی علم است، و به وجهی وجود مطلق است که آن اضافهٔ حقّ اوّل اضافۀ اشراقیّهٔ او است که با وجههٔ خود الی الحقّ تعالی شأنه است و در نزول حمَلۀ (حاملان) عرش چهار از املاک (ملکها) و آنها ملائکهٔ مقرّبین هستند و در صعود و عود (بازگشت) نفوس الی الله، حمَله هشت میگردند، چهار از ملائکهٔ مقرّبین و چهار از نفوس کمّلین از انبیاء مرسلین (ع) که به بالاترین درجات کاملین رسیدهاند و با ملائکهٔ مقرّبین متّحد شدهاند}
- ترجمه سلطانیو در آنروز هشت مَلَک بر اطراف آن عرش پروردگارت را فوق خود حمل میکنند
- ترجمه راستینو فرشتگان بر اطراف آسمان (منتظر فرمان حق) باشند و عرش پروردگارت را در آن روز هشت ملک مقرّب بر فراز سرشان (یا فراز سر مردم) بردارند.
- ترجمه الهی قمشهای١٨ يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنكُمْ خَافِيَةٌ
آنروز عرضه میشوید [در حالی که] مخفی شدهای از شما [یعنی نفس خافیه یا فعله یا خصلت یا خطور مخفى شدهای] مخفی نمیشود
- ترجمه سلطانیآنروز عرضه میشوید (در حالی که) مخفی شدهای از شما مخفی نمیشود
- ترجمه راستینآن روز که (در پیشگاه حساب) شما را حاضر کنند هیچ کار از اسرار مخفی شما هم پنهان نخواهد ماند.
- ترجمه الهی قمشهای١٩ فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُـولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ
و امّا کسی که کتابش به راستش داده شود آنگاه [با خوشحالی] میگوید: این کتاب من است، بگیرید بخوانید
- ترجمه سلطانیو امّا کسی که کتابش به راستش داده شود آنگاه (با خوشحالی) میگوید: این کتاب من است، بگیرید بخوانید
- ترجمه راستیناما کسی که نامه اعمال او را به دست راستش دهند (با کمال نشاط و شادمانی و سربلندی به اهل محشر) گوید: بیایید نامه مرا بخوانید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيَهْ
همانا من گمان میداشتم [چون علوم نفس مغایر بر معلومات آن و مانند ظنون جایز الانفکاک از آنها میباشد آنچه که از آن به ظنون تعبیر میشود بسیار است و معنی میدهد که من در دنیا موقن بودم] که ملاقات کنندۀ حسابم هستم [و طبق یقین خویش عمل میکردم]
- ترجمه سلطانیهمانا من گمان (یقین) میداشتم که ملاقات کنندۀ حسابم هستم
- ترجمه راستینمن ملاقات این روز حسابم را اعتقاد داشتم (و در دنیا به گناه نپرداختم).
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ
بخورید و بیاشامید گوارایتان باد به (سبب) آنچه که در ایّام گذشته [از اعمال حسنهٔ گذشته] انجام دادید
- ترجمه سلطانیبخورید و بیاشامید گوارایتان باد به (سبب) آنچه که در ایّام گذشته انجام دادید
- ترجمه راستین(و خطاب رسد که) از طعام و شرابهای لذیذ و گوارای بهشتی هر چه خواهید تناول کنید، شما را گوارا باد، که این پاداش اعمال ایّام گذشته دنیاست که (بر امروز خویش) پیش فرستادید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُـولُ يَالَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ
و امّا کسی که کتابش به چپ او داده شود پس میگوید ای کاش کتابم به من داده نمیشد
- ترجمه سلطانیو امّا کسی که کتابش به چپ او داده شود پس میگوید ای کاش کتابم به من داده نمیشد
- ترجمه راستینو اما آن کس که کتاب عملش به دست چپ دهند (با کمال شرمندگی و اندوه) گوید: ای کاش نامه مرا به من نمیدادند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِيَهْ
مال من مرا بینیاز نکرد [یعنی که از اتباع و اولاد و اموال که داشتم، یا مال من که در دنیا آن را جمع کرده بودم از من بینیاز نکرد]
- ترجمه سلطانیمال من مرا بینیاز نکرد
- ترجمه راستین(ای داد که) مال و ثروت من امروز به فریاد من نرسید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ
تسلّط داشتن من [یعنی سلطنت من یا سلطان (تسلّط داشتن) من که مرا به اعمالی در دنیا امر میکرد، یا سلطان من که او را به خدا شریک کرده بودم و او را نزد خداوند برای خود به عنوان شفیع قرار داده بودم] از من هلاک (نابود) شد
- ترجمه سلطانیتسلّط داشتن من از من هلاک (نابود) شد
- ترجمه راستینهمه قدرت و حشمتم نابود گردید.
- ترجمه الهی قمشهای٣٢ ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ
سپس در زنجیری که طول آن هفتاد ذراع (واحد طول از آرنج تا نوک انگشت میانی) است پس او را به بند کشید {انسان بین حیوانیّت و مَلکیّت واقع است و نفس او وجهی به حیوانیّت و وجهی به مَلکیّت دارد و از این دو جهت تعبیر به یسار (چپ) و یمین (راست) میشود، و وقتی که انسان به عملش عمل میکند از حیث وجهۀ او به حیوانیّت آن عمل در صفحۀ نفسی که پی حیوانیّت است ثبت میشود، و به محاذات (مقابل) آن کتابی است که در دست کاتب سیّئات است و آن عمل را کاتب سیّئات در کتاب سیّئات ثبت میکند چه آن عمل بحسب صورت آن از طاعات باشد یا از معاصی یکسان است، و لذلک در حقّ ناصب وارد شده که: صلّى او زنى (چه نماز بخواند یا زنا کند)، و وقتی که آن عامل در روز قیامت مبعوث (برانگیخته) میشود عملی که در صفحۀ نفس دانیّه (پست) میباشد متمثّل میشود و کتاب عملش که کاتب سیّئات آن را نوشته است از این جهت میآید و آن شمال (چپ) نفس و انسان است، و وقتی که عملش را از حیث وجههٔ آن به مَلکیّت عمل کرده باشد آن عمل اوّلاً در صفحۀ نفس مَلکیّت او ثبت میشود و به محاذات آن کتابی در دست کاتب حسنات است و کاتب حسنات در کتاب حسنات آن را ثبت میکند، چه آن عمل بحسب صورتش از سیّئات شمرده شود یا از حسنات یکسان است، و این یکی از وجوه تبدیل سیّئات به حسنات است، و وقتی که آن عامل در روز قیامت برانگیخته میشود صورت عمل که در صفحۀ نفس علیا بود متمثّل میشود وکتابش از این جهت آورده میشود و صورت اعمالش را در صفحۀ نفسش و در کتابش بر غایت حُسن و بهاء (درخشندگی) میبیند و خوشحال میشود و از غایت وجد و سرور میگوید این کتاب من است، بگیرید بخوانید}
- ترجمه سلطانیسپس در زنجیری که طول آن هفتاد ذراع (واحد طول از آرنج تا نوک انگشت میانی) است پس او را به بند کشید
- ترجمه راستینآنگاه به زنجیری که طولش هفتاد ذراع است (به آتش) در کشید.
- ترجمه الهی قمشهای٣٤ وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ
و بر طعام دادن به مسکین ترغیب نمیکرد [یعنی که او نه بحسب قوّهٔ علّامهاش و نه بحسب قوّۀ عمّالهاش صاحب خیر نبوده]
- ترجمه سلطانیو بر طعام دادن به مسکین ترغیب نمیکرد
- ترجمه راستینو هرگز مسکینی را بر سفره طعام خود به رغبت نخوانده است.
- ترجمه الهی قمشهای٣٥ فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ
پس امروز در اینجا دلسوزی ندارد [برای اینکه نسب جسمانیّه منقطعه گشته و نسب روحانیّهٔ الهیّه برای او حاصل نشده برای اینکه حصول آن جز با ایمان به خداوند با بیعت عامّه یا خاصّه نمیباشد، پس در آن موقف مهربانی جسمانی و نه مهربانی روحانی نداشته باشد]
- ترجمه سلطانیپس امروز در اینجا دلسوزی ندارد
- ترجمه راستینبدین سبب امروز هیچ خویش و دوستداری که به فریادش رسد در اینجا ندارد.
- ترجمه الهی قمشهای٣٦ وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ
و خوراکی غیر از چرکآبه (آنچه که از شستن لباس و نحو آن مانند غساله، و آنچه که از پوستهای اهل آتش جاری میشود) ندارد [برای اینکه او از طعام خود اطعام نمیکرده تا آنکه به عنوان عوض از طعام او طعامی پاک به او داده شود]
- ترجمه سلطانیو خوراکی غیر از چرکآبه ندارد
- ترجمه راستینو طعامی غیر از غسلین (چرک و پلیدی دوزخیان) نصیبش نیست.
- ترجمه الهی قمشهای٤٠ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ
همانا آن [یعنی قرآن یا قرآن ولایت علیّ (ع)] البتّه گفتار رسولی کریم (بزرگوار) است { و قول رسول (ص) از حیث اینکه او رسول است جز از مرسل نیست چه از رسول جبرئیل اراده شود یا محمّد (ص) یکسان است}
- ترجمه سلطانیهمانا آن البتّه گفتار رسولی کریم (بزرگوار) است
- ترجمه راستینکه قرآن به حقیقت (وحی خدا و) کلام رسول بزرگواری است.
- ترجمه الهی قمشهای٤١ وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَّا تُؤْمِنُونَ
و او در گفتار شاعر نیست [چنانکه گاهی میگویید که او شاعر است] چه کم ایمان میآورید
- ترجمه سلطانیو او در گفتار شاعر نیست چه کم ایمان میآورید
- ترجمه راستینو آن نه سخن شاعری (و گفتار خیالی و موهومی) است (گر چه) اندکی از شما مردم به آن ایمان میآورید.
- ترجمه الهی قمشهای٤٢ وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ
و در گفتار به عنوان کاهن نیست [چنانکه گاهی دیگر میگویید] چه کم متذکّر میشوید
- ترجمه سلطانیو در گفتار به عنوان کاهن نیست چه کم متذکّر میشوید
- ترجمه راستینو نه حرف کاهن غیبگوست (گر چه) اندکی از شما مردم متذکر حقایق آن میشوید.
- ترجمه الهی قمشهای٤٤ وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ
و اگر با بعضی سخنان سخنی را [به عنوان دروغ] بر ما میبست (بدعت مینمود)
- ترجمه سلطانیو اگر با بعضی سخنان سخنی را (به دروغ) بر ما میبست (بدعت مینمود)
- ترجمه راستینو اگر (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از دروغ به ما برخی سخنان را میبست،
- ترجمه الهی قمشهای٤٥ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ
البتّه او را از [سمت] راست میگرفتیم {به معنی البتّه از اعضای او از راست او میگیریم چنانکه از اعضای جانی مستحقّ برای عذاب از دستش گرفته میشود، و ذکر یمین (راست) برای آن است که آن اشرف اطراف (دو دست و دو پا و سر) او است و در دلالت بر اذلال (خوار کردن) رساتر میباشد یا البتّه دست او را برای قطع کردن از راست میگرفتیم، یعنی آن را قطع میکردیم زیرا در این صورت او به عنوان سارق در دین میباشد، و سارق دست راست از او قطع میشود، یا البتّه او را با قوّت خویش میگرفتیم، و استعمال یمین در قوّت در اغلب برای ظهور آن بر دست است، و راست قویترین اطراف است}
- ترجمه سلطانیالبتّه او را از (سمت) راست میگرفتیم
- ترجمه راستینمحققا ما او را (به قهر و انتقام) از یمینش میگرفتیم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٦ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ
سپس البتّه رگ قلب او را قطع میکردیم {و آن حبل القلب (ریسمان قلب) است وقتی که قطع شود صاحبش هلاک شود، و قطع آن کنایه از اهلاک او است}
- ترجمه سلطانیسپس البتّه رگ قلب او را قطع میکردیم
- ترجمه راستینو رگ و تینش را قطع میکردیم.
- ترجمه الهی قمشهای٥٢ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ
پس به (سبب) اسم پروردگار عظیم خود [خدای را] تسبیح کن {مراد از تسبیح ربّ تنزیه لطیفۀ انسانی است که آن مظهر الله و آن به وجهی ربّ و به وجهی اسم ربّ است چه تسبیح معلّق بر الله شود یا بر ربّ یا بر اسم ربّ یکسان است}.
- ترجمه سلطانیپس به (سبب) اسم پروردگار عظیم خود (خدای را) تسبیح کن.
- ترجمه راستینپس به نام خدای بزرگوار خود تسبیح گوی و آن را به ستایش یاد کن.
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ
سؤال کنندهای از عذاب واقع شوندهای سؤال کرد {گفته شده دربارهٔ ابوجهل نازل شده حینی که رسول (ص) به قریش فرمود: که خداوند مرا مبعوث کرده که با جمیع پادشاهان دنیا بجنگم و ملک (پادشاهی) را نزد شما بیاورم پس مرا اجابت کنید به آنچه که شما را به آن میخوانم که با آن عرب را مالک شوید و با آن عجم بر شما دیندار میشود و پادشاهانی در جنّت میشوید، پس ابو جهل از جهت حسادت به رسول خدا (ص) گفت: خدایا اگر این که محمّد (ص) میگوید آن حقّ از نزد تو است پس از آسمان بر ما سنگی ببار، یا عذابی دردناک به ما بده، و همچنین گفته شده دربارۀ حارث بن عمر فهری نازل شده حینی که رسول خدا (ص) دربارۀ علی (ع) فرمود آنچه را که فرمود، آنگاه همان عبارت اخیر را گفت، و در خبری هست چون در روز بدر دو لشکر صف کشیدند ابوجهل دستش را بلند کرد و گفت: خدایا رحِم ما را قطع کرده و برای ما آنچه آورده که آن را نمیشناسیم پس عذاب را به او بیاور، پس خدای تبارک و تعالی این آیه را نازل فرمود}
- ترجمه سلطانیسؤال کنندهای از عذاب واقع شوندهای سؤال کرد
- ترجمه راستینسائلی از عذاب قیامت که وقوعش حتمی است (از رسول) پرسید (که آن عذاب چه مردمی راست).
- ترجمه الهی قمشهای٢ لِّلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ
برای کافران {کافر حاجت به انتظار عذاب ندارد، بلکه عذاب برای او واقع شده است}، دفع کنندهای برای آن نیست [که آن را از آنان دفع نماید]
- ترجمه سلطانیبرای کافران، دفع کنندهای برای آن نیست
- ترجمه راستین(بداند که) بر فرقه کافران است و هیچ کس از آنان دفع نتواند کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٣ مِّنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ
از خداوند دارندۀ معراجها {و الله با اضافۀ اشراقیّهٔ خود که همان فعل او است و خالی شدهای از او نیست معراج برای بندگان سالکش است، و او معراجهایی به عدد نفوس سالکین بلکه به عدد نفوس خلق اجمعین دارد، و ایضاً معراجهایی به عدد انواع موجودات دارد و او به وجهی معارج، و به وجهی ذو معارج (دارندۀ معارج) است}
- ترجمه سلطانیاز خداوند دارندۀ معراجها
- ترجمه راستینکه آن عذاب از (قهر) خدای مالک آسمانهاست (یا مراد عذاب واقع بر نعمان بن حارث است که به نصب خلافت علی علیه السلام بر رسول صلی اللّه علیه و آله و سلّم اعتراض کرد، رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: به امر خدا کردم. او گفت: اگر چنین است خدایا بر من عذابی فرست. فورا سنگی از آسمان بر فرقش رسید و هلاک شد).
- ترجمه الهی قمشهای٤ تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ
همانا ملائکه و روح {همان ربّ النّوع انسانی است و او از جمیع ملائکهٔ مقرّبین بزرگتر است و او کسی است که با هیچکدام از انبیاء (ع) نبوده و با نبیّ ما (ص) بود و با اوصیای کامل او میباشد} در روزی که مقدار آن پنج هزار سال است به سوی او عروج میکنند {مقصود این است که ملائکه و روح در این معارج به سوی او عروج میکنند، زیرا ملائکه و روح از مقام عالی خود به مقام طبع در ملک کبیر و صغیر تنزّل مییابند سپس به سوی خداوند و مقام اوّلشان در این معارج عروج میکنند}
- ترجمه سلطانیهمانا ملائکه و روح در روزی که مقدار آن پنج هزار سال است به سوی او عروج میکنند
- ترجمه راستینفرشتگان و روح الامین (برای اخذ فرمان) به سوی (عرش) خدا بالا روند در روزی که مدتش پنجاه هزار سال خواهد بود.
- ترجمه الهی قمشهای٩ وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ
و کوهها مانند پشم شوند {ملائکۀ موکّله بر بنی آدم و روحِ نازله به سوی آنها از مقام عالی خود با موت اختیاری یا اضطراری به سوی مقامات خویش بلکه به سوی خدای تعالی عروج میکنند، و با مرگ آسمانهای مقامات ارواح در عدم تماسک (خویشتنداری) آنها و عدم تمانع آنها و انشقاق آنها برای خروج روح ناطقهٔ انسانیّه مانند آهن مذاب میگردد و کوههای انانیّات در عدم ثبات آنها و عدم تمانع آنها مانند پشم منفوش (زده شده، پفیده) میگردند، و اعضاء بدن نیز در تخلخل آن به خروج روح از آن مانند عهن (پشم) میگردد}
- ترجمه سلطانیو کوهها مانند پشم شوند
- ترجمه راستینو کوهها مانند پشم زده متلاشی گردند.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا
و دلسوزی از دلسوزی سؤال نکند {یعنی که هر کدام از آنها مشغول بنفسه است به حیثی که مهربانی از مهربان خویش سؤال نمیکند یا مهربانی حمل اوزار (آلات) خویش یا دفع عذاب از خود را از مهربان خویش سؤال نمیکند، برای معرفت او که وی را از چیزی بینیاز نمیکند، یا معنی میدهد مهربانی از حال مهربان خود سؤال نمیکند برای عدم احتیاج به آن برای معرفت هر کدام به هر کدام از سوای خود، یا برای اینکه گناهکار و نیکوکار و کافر و مؤمن دارای علاماتی مغنیه (بی نیاز کننده) از استفسار هستند}
- ترجمه سلطانیو دلسوزی از دلسوزی سؤال نکند
- ترجمه راستینو هیچ کس از خویش خود جویا نشود.
- ترجمه الهی قمشهای١١ يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ
به آنان آنها نشان داده [یعنی شناسانده] شوند، در آنروز مجرم دوست دارد [آرزو میکند] که [برای رهایی] از عذاب فرزندانش را فدیه دهد
- ترجمه سلطانیبه آنان آنها نشان داده (شناسانده) شوند، در آنروز مجرم دوست دارد (آرزو میکند) که (برای رهایی) از عذاب فرزندانش را فدیه دهد
- ترجمه راستینچون حقیقت حالشان به آنها بنمایند آن روز کافر بدکار آرزو کند که کاش توانستی فرزندانش را فدای خود سازد و از عذاب برهد.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ
و عشیرهاش که به او پناه میدادند [یعنی عشیرهاش که او در نوائب (مصائب) به آنها پناه میبُرد و در هر کاری به او پناه میدادند و در نسبش به آنها پناه میبُرد و با تولّد از آنها از آنها منفصل گشت]
- ترجمه سلطانیو عشیرهاش که به او پناه میدادند
- ترجمه راستینو هم خویشان و قبیلهاش را که همیشه حمایتش میکردند.
- ترجمه الهی قمشهای١٤ وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ
و کسانی که جمیعاً در زمین هستند را، تا [با آن فداء (فدیه دادن)] او نجات داده شود
- ترجمه سلطانیو کسانی که جمیعاً در زمین هستند را، تا او نجات داده شود
- ترجمه راستینو هر که را روی زمین است خواهد همه را فدای خویش گردند تا مگر او را (از آن عذاب) برهاند.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى
بسیار بَرکنَندهٔ پوست سر است {شوى امر هیّن (سست) و رذال (پستی) مال و دو دست و دو پا و اطراف (دو دست و دو پا و سر) و کاسۀ سر و آنچه که غیر کُشنده باشد است، و نزاعت به معنی آن را کَند یا مشتاق شد است}
- ترجمه سلطانیبسیار بَرکنَندهٔ پوست سر است
- ترجمه راستینتا سر و صورت و اندمش پاک بسوزد.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى
[در آن هنگام] کسی که [از آن پشت کرد یا کسی که از ولایت] پشت کرد و [یا به سوی آن] روی برگرداند را میخواند
- ترجمه سلطانیکسی که پشت کرد و روی برگرداند را میخواند
- ترجمه راستیندوزخ کسی را میخواند که از خدا رو گردانیده و با حق مخالفت کرده.
- ترجمه الهی قمشهای٢١ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا
و وقتی که خیری او را لمس کند منع کننده است {مراد از شرّ هر آنچه است که ناملائم طبع او است و مراد از خیر هر آنچه است که ملائم طبع او است}
- ترجمه سلطانیو وقتی که خیری او را لمس کند منع کننده است
- ترجمه راستینو چون مال و دولتی به او رو کند منع (احسان) نماید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ
کسانی که آنان بر نمازشان دائم هستند {نماز اسم است برای هر آنچه که با آن به خداوند توجّه میشود و به عبارتٍ اخری نماز همان تحلّی (آراستن) به حلی (زیور) اوصاف روحانییّن است چنانکه زکات به عنوان اسم برای تبرّی (بیزاری) میباشد از هر آنچه که از آن تبرّی میجوید، و نمازِ قالب بحسب اذکار و افعال مختلفه در شرایع بوده، و چون شریعت محمّد (ص) کاملترین شرایع میباشد نماز قالبیّه در آن اکمل نمازها قرار داده شده مشتمل بر عبادات جمیع اصناف ملائکه از کسانی که آنها «قيام لا ينظرون» و از «الرّكّع والسّجّد» (رکوع کنندگان و سجده کنندگان) هستند و بر نماز جمیع اصناف موالید از طبایع منطبعه و نفوس نباتیّه که آنها به وجهی «قيام لا ينظرون» هستند و به وجهی «سجّد» (سجده کنندگان) و منطبعه هستند، و از نفوس حیوانیّه که آنها بالطّبع «راکعۀ منکوسه» هستند و از نفوس انسانیّه که همان قائمه به «أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» متمکّن شده از رکوع و سجود هستند، و قیامی که برای سایر موجودات میباشد، و چون نماز قالبی مانعه از اشغال ضروریّه از خوردن و آشامیدن و طلب حاجات و قضای حاجت و خواب میباشد ادامت آن ممکن نمیباشد مگر بنابر ضرب از تأویل و مجاز به اینکه مراد از ادامت آن عدم فوت آن از اوقات مقرّرهٔ آن باشد، پس باید ادامت نماز قلبی مأخوذه از ولیّ امر مراد باشد زیرا اگر انسان به عنوان مواظب بر آن بطور مستغرق در آن باشد اشغال ضروریّه از اقامۀ آن مانع نمیشود بلکه انسان در حالت خواب نیز بدون تعمّل و فکر و رویّهای به آن مشغول میباشد، و لذلک فرمود «بر نماز خود» یعنی نماز مخصوصه به آنها زیرا هر انسانی نمازی خاصّ دارد که غیر او در آن مشارکت نمیکند به خلاف نماز قالبیّه که آن مشرّعه (تشریع شده) برای همه است که اختصاص به فردی غیر فردی دیگر ندارد، و مجمل قول این است که ولایت حاصله به بیعت دوّم همان نمازی است که انسان را از رذایلی که هلوع (حریص) بودن او از آنها است پاک میسازد و تحلّی او به حلیت خصائل حسنهای است که ادامت نماز قالبیّه و قلبیّه و صدریّه از آنها است}
- ترجمه سلطانیکسانی که آنان بر نمازشان دائم هستند
- ترجمه راستینآنان که دایم در نماز (و طاعت الهی) عمر گذرانند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ
برای سائل و محروم هست {محروم او کسی است که در شری (خرید و فروش) از کدّ (زحمت، مشقّت، عنا) ید (دست) خویش محروم است، یا محترفی (دارای حرفهای) است که هنوز در رزقش بسط داده نشده}
- ترجمه سلطانیبرای سائل و محروم هست
- ترجمه راستینتا به فقیران سائل و فقیران آبرومند محروم رسانند.
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ
مگر بر ازواج خود یا آنکه دستانشان مالک شده پس همانا آنها غیر سرزنش شوندگان هستند
- ترجمه سلطانیمگر بر ازواج خود یا آنکه دستانشان مالک شده پس همانا آنها غیر سرزنش شوندگان هستند
- ترجمه راستینمگر بر زنان حلال و کنیزان ملکی خویش که (از اعمال شهوت با آنها) هیچ ملامت ندارند.
- ترجمه الهی قمشهای٣١ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ
و کسانی که ورای آن را طلب کردهاند پس آنان همان تعدّی کنندگانند
- ترجمه سلطانیو کسانی که ورای آن را طلب کردهاند پس آنان همان تعدّی کنندگانند
- ترجمه راستینو هر که غیر از این جوید اینان به حقیقت متعدی و ستمکارند.
- ترجمه الهی قمشهای٣٦ فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ
پس کسانی که کفر ورزیدهاند را چه شده [یعنی وقتی که حال منافقین این میباشد که به ولایت پشت کردهاند و آن را قبول نکردهاند و آن حال کسی است که به ولایت اقبال نموده و با بیعت خاصّه بیعت کرده است، پس چگونه است برای کسانی که به ولایت کفر ورزیدهاند؟!] که رو به سوی تو [یعنی آنچه که برای آنها نزد تو هست] شتاب کننده [به سوی تو، یا اقبال کنندگان بر تو، یا ناظران به تو] هستند
- ترجمه سلطانیپس کسانی که کفر ورزیدهاند را چه شده که رو به سوی تو شتاب کنندهاند
- ترجمه راستین(ای رسول) چه شده است کافران را که (با تمسخر) به جانبت میشتابند؟!
- ترجمه الهی قمشهای٣٨ أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ
آیا هر شخصی از آنها طمع دارد که در جنّت نعیم داخل شود
- ترجمه سلطانیآیا هر شخصی از آنها طمع دارد که در جنّت نعیم داخل شود
- ترجمه راستینآیا هر یک طمع دارند که باز آنها را در بهشت با ناز و نعمت داخل کنند؟!
- ترجمه الهی قمشهای٣٩ كَلَّا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ
اینچنین نیست، همانا ما آنها را از آنچه که میدانند خلق کردیم [یعنی از نطفهای قذر (کثیف) لایق مزابل (مزبلهها) نه جنّات نعیم و جز این نیست که وقتی که مادّۀ او به مادّهای شریفهٔ لطیفهٔ قابل بر جنان اخرویّه تبدیل شود داخل جنّات میشود، و آن نمیشود مگر با ایمان به علی (ع) زیرا که او آبی است که هر آنچه که در آن داخل شود و به آن اتّصال یابد از سنخ او و جنس او میگردد]
- ترجمه سلطانیاینچنین نیست، همانا ما آنها را از آنچه که میدانند خلق کردیم
- ترجمه راستینهرگز این نشود (چون) آنها خود میدانند که ما آنها را از چه (نطفه پستی) آفریدهایم (باز به آفریننده خود ایمان نمیآورند و به کفر میشتابند و طمع آن دارند که چون مؤمنان به بهشت روند).
- ترجمه الهی قمشهای٤٠ فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ
پس قسم [ن]میخورم {لفظ «لا» دخولش بر قسم شایع است و زائده برای تأکید میباشد} به پروردگار مشرقها و مغربها {مشارق عالم طبع و مغارب آن، زیرا خورشید در هر روز بلکه در هر آنی مشرقى و مغربى غیر از آنچه که در آنِ سابق داشته دارد، و مشارق عوالم عالیّه و مغارب آن، زیرا هر عالمی به وجهی به عنوان مشرق و به وجهی مغرب است، و به وجهی مشرق و به وجهی مغرب دارد}
- ترجمه سلطانیپس قسم (ن)میخورم به پروردگار مشرقها و مغربها
- ترجمه راستینچنین نیست، سوگند به خدای مشرقها و مغربها که ما قادریم.
- ترجمه الهی قمشهای٤١ عَلَى أَن نُّبَدِّلَ خَيْرًا مِّنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ
همانا ما البتّه قادریم بر اینکه [آنان را] به بهتر از آنها تبدیل کنیم [به اینکه آنها را ببریم و جمعی دیگر را که بهتر از آنها میباشند را بدل از آنها قرار دهیم] و ما مغلوب (شکست خورده) نیستیم [اگر آن را اراده کنیم، یعنی بر آن قادریم و مانعی برای ما نیست و لکن ما آنها را برای حکمتی و مصلحتی اهمل (رها) کردیم]
- ترجمه سلطانیهمانا ما البتّه قادریم بر اینکه (آنان را) به بهتر از آنها تبدیل کنیم و ما مغلوب (شکست خورده) نیستیم
- ترجمه راستینکه به جای آنها خلقی بهتر از آنها بیافرینیم و هرگز کسی (به قدرت و قوت) بر ما سبقت نخواهد یافت.
- ترجمه الهی قمشهای٤٢ فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ
پس آنها را واگذار که [در اباطیل خود] فرو روند و بازی کنند تا آنکه روزی را که وعده داده میشوند ملاقات کنند
- ترجمه سلطانیپس آنها را واگذار که فرو روند و بازی کنند تا آنکه روزی را که وعده داده میشوند ملاقات کنند
- ترجمه راستینپس آنها را به کفر و ضلالت خود بگذار که به بازیچه دنیا دل بازند تا با روزی که وعده عذاب آنهاست رو به رو شوند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٣ يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ يُوفِضُونَ
روزی که از گورها (قبور) به سرعت (شتابان) خارج میشوند مانند اینکه آنها به سوی نُصُب (نصب شدهها، هر آنچه که به غیر خداوند عبادت شود) شتاب میکنند
- ترجمه سلطانیروزی که از گورها شتابان خارج میشوند مانند اینکه آنها به سوی نُصُب (نصب شدهها، هر آنچه که به غیر خداوند عبادت شود) شتاب میکنند
- ترجمه راستینآن روزی که به سرعت سر از قبرها برآورده، گویی به سوی بتها (و نتیجه پرستش غیر خدا) میشتابند.
- ترجمه الهی قمشهای٤٤ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ
در آنروز [بزرگی] که [در دنیا] وعده داده شده بودند [و آن را انکار میکردند و از روی استهزاء میگفتند: اگر آنچه که میگویند حقّ باشد حتماً ما در قیامت بهتر از آنها در آن میباشیم] چشمانشان [برای خوف و دهشت] ترسیده است که ذلّت آنها را میپوشاند.
- ترجمه سلطانیدر آنروزی که وعده داده شده بودند چشمانشان ترسیده است که ذلّت آنها را میپوشاند.
- ترجمه راستیندر حالی که چشمهاشان (از هول و وحشت قیامت) به خواری فرو افتاده و ذلّت (کفر و عصیان) بر آنها احاطه کرده، این همان روزی است که به آنها وعده میدادند.
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ أَنْ أَنذِرْ قَوْمَكَ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
همانا ما نوح را به سوی قومش فرستادیم که قومت را انذار کن قبل از اینکه [در دنیا، یا در آخرت، یا بین دنیا و آخرت حین احتضار، یا در برازخ] عذابی دردناک به آنها بیاید
- ترجمه سلطانیهمانا ما نوح را به سوی قومش فرستادیم که قومت را انذار کن قبل از اینکه عذابی دردناک به آنها بیاید
- ترجمه راستینما نوح را به سوی قومش (به رسالت) فرستادیم که قوم خود را (از قهر خدا) به اندرز و پند بترسان از آنکه بر آنان عذاب دردناک فرا رسد.
- ترجمه الهی قمشهای٢ قَالَ يَاقَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ
[از جهت امتثال امر ما و به جهت مبادرت به تبلیغ رسالتش] گفت ای قوم من، همانا من برای شما بیم دهندهای واضح [یعنی ظاهر الصّدق، یا مُظهر بر صدق خود] هستم [یا مُظهر بر آنچه که به آن انذار شده، یا مظهر بر امر به عبادت خداوند]
- ترجمه سلطانیگفت ای قوم من، همانا من برای شما بیم دهندهای واضح هستم
- ترجمه راستیننوح گفت: ای قوم، من برای شما رسولی هستم که شما را با بیانی روشن از عذاب قهر خدا میترسانم.
- ترجمه الهی قمشهای٣ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ
که خداوند را بندگی کنید و از او پروا کنید و از من اطاعت کنید
- ترجمه سلطانیکه خداوند را بندگی کنید و از او پروا کنید و از من اطاعت کنید
- ترجمه راستین(و از راه خیر خواهی به شما میگویم) که خدای را به یکتایی بپرستید و از او بترسید و پرهیزکار باشید و مرا پیروی کنید.
- ترجمه الهی قمشهای٤ يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
تا [بعضی] از گناهان شما را برای شما بیامرزد [زیرا همه آمرزیده نمیشود مگر بعد از فنای تامّ و همان فنای از فناء] و شما را تا مدّت معیّن [یعنی آخر مدّت اعمار شما] به تأخیر بیندازد [و آن اجل معیّنی است که در الواح عالی نامیده (تعیین) شده] همانا وقتی که اجل خداوند بیاید [یعنی وقتی که آمدن آن مقدّر شود یا وقتی که آمدن آن نزدیک شود] به تأخیر انداخته نمیشود [پس در زمان امهال (مهلت دادن) برای آنچه که بعد از آن است عمل کنید] کاش که میدانستید [تا از آنچه که شما بر آن هستید امتناع میکردید، یا کاش شما عقوبت افعالتان را میدانستید، یا کاش که از اهل علم میبودید]
- ترجمه سلطانیتا از گناهان شما برای شما بیامرزد و شما را تا مدّت معیّن (آخر مدّت اعمار شما) به تأخیر بیندازد همانا وقتی که اجل خداوند بیاید به تأخیر انداخته نمیشود کاش که میدانستید
- ترجمه راستینتا خدا به لطف و کرم از گناهان شما در گذرد و اجلتان را تا وقت (عمر طبیعی) معیّن به تأخیر افکند، که اجل الهی چون وقتش فرا رسد اگر بدانید دگر هیچ تأخیر نیفتد.
- ترجمه الهی قمشهای٥ قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا
[بعد از آنکه آنها را دعوت کرد و او را اجابت نکردند از جهت اظهار امتثال خویش و از جهت تشکّی از عدم اجابت آنها] گفت پروردگار من همانا من قومم را شب و روز دعوت کردم
- ترجمه سلطانیگفت پروردگار من همانا من قومم را شب و روز دعوت کردم
- ترجمه راستین(و او به درگاه خدا نالید و) گفت: بارالها، من قوم خود را شب و روز دعوت کردم.
- ترجمه الهی قمشهای٧ وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا
و همانا من هرگاه آنها را [به تو و به ایمان به تو] دعوت کردم تا [مَساوی (بدیها) آنها لازمه بر ذوات آنان و شنایع اعمالشان را] برای آنها بیامرزی انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار دادند [تا مبادا که گفتار مرا بشنوند] و [از روی لجاج و از روی تنفّر از حقّ] لباسهایشان را پرده کردند [تا مبادا مرا ببینند که آنها را به تو دعوت میکنم] و [بر امتناع کردن] اصرار ورزیدند و با استکباری [بزرگ از انقیاد من و شنیدن گفتارم] استکبار ورزیدند
- ترجمه سلطانیو همانا من هرگاه آنها را دعوت کردم تا برای آنها بیامرزی انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار دادند و لباسهایشان را پرده کردند (تا مبادا مرا ببینند) و (بر امتناع کردن) اصرار ورزیدند و با استکباری (بزرگ) استکبار ورزیدند
- ترجمه راستینو هر چه آنان را به مغفرت و آمرزش تو خواندم انگشت بر گوش نهادند و جامه به رخسار افکندند (تا مرا نبینند و سخنم را نشنوند) و (بر کفر) اصرار و لجاج ورزیدند و سخت راه تکبر و نخوت پیمودند.
- ترجمه الهی قمشهای٩ ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا
سپس [دعوتم را] برای آنها علنی کردم و با پنهان کردن برای [بعضی از] آنها پنهان کردم [یعنی اوّل آنها را آشکارا دعوت کردم و چون دیدم که آن در آنان نفع نمیرساند آشکار و پنهان را نسبت به همه تلفیق نمودم، یا بر بعضی علنى کردم و بر بعضی دیگر پنهان داشتم، برای اینکه بعضی از آنها از قبول دعوت به نحو آشکار تأنّف میورزیدند]
- ترجمه سلطانیسپس (دعوتم را) برای آنها علنی کردم و با پنهان کردن برای (بعضی از) آنها پنهان کردم
- ترجمه راستینو آن گاه آشکار و علنی خواندم و در خلوت و پنهانی خواندم (به هیچ وجه اثری نکرد).
- ترجمه الهی قمشهای١٠ فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا
و گفتم از پروردگارتان طلب آمرزش کنید همانا او [بر کسی که از او استغفار کند] بسیار آمرزنده میباشد [یعنی که آنان را دعوت کردم و بر مقتضای اهویهٔ آنان به آنها وعده دادم تا دعوت من سببی برای میل آنها به مدعوّ شود نه سببی برای نفرت آنها]
- ترجمه سلطانیو گفتم از پروردگارتان طلب آمرزش کنید همانا او بسیار آمرزنده میباشد
- ترجمه راستینباز گفتم: به درگاه خدای خود توبه کنید و آمرزش طلبید که او بسیار خدای آمرزندهای است.
- ترجمه الهی قمشهای١٢ وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا
و به شما با اموال و فرزندان مدد کند و برای شما [در دنیا و آخرت] باغهایی قرار دهد و برای شما نهرهایی قرار دهد
- ترجمه سلطانیو به شما با اموال و فرزندان مدد کند و برای شما باغهایی قرار دهد و برای شما نهرهایی قرار دهد
- ترجمه راستینو شما را به مال بسیار و پسران متعدد مدد فرماید و باغهای خرّم و نهرهای جاری به شما عطا کند.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا
شما را چه شده که به شکوه (جلال و عظمت) خداوند امید ندارید {وقار رزانت (سنگینی) و عظمت است، و رجاء ضدّ یأس (نومیدی) است، و گاهی در خوف استعمال میشود، و معنی میدهد چه حالی دارید؟ آیا شما از سفیهان یا مجانین هستید؟ برای اینکه شما به وقار خداوند امید ندارید و او را به عذاب استعجال (عجله خواستن) میکنید، یا چه نفعی برای شما دارد در حالی که شما امید بر وقار و عظمت خداوند ندارید؟ یا چگونه است حال شما؟ آیا مجنون (دیوانه) هستید یا سکاری (مست)؟ برای اینکه شما از عظمت خداوند ترسان نمیشوید، یا چه نفعی در آن دارید؟}
- ترجمه سلطانیشما را چه شده که به شکوه (جلال و عظمت) خداوند امید ندارید
- ترجمه راستینچرا شما مردم خدای را به عظمت و وقار باور ندارید؟
- ترجمه الهی قمشهای١٤ وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا
و (حال آنکه) شما را در مراحل [نطفهٔ کثیف و علقه و مضغه و استخوان و گوشت و نفس ناقص و کامل] خلق کرد [یا شما را متطوّر (جور به جور شده) در احوالتان از رضا و سخط (خشم) و بسط و قبض و غناء و فقر و عزّت و ذلّت بدون تصرّفی در آنها و بدون ارادهای و اختیاری از شما خلق کرد، پس چرا شما به رزانت او امید نمیدارید و (حال آنکه) آن را در تطوّرات خلقیّهٔ خویش مشاهده نمودهاید، یا چرا از عظمت او ترسان نمیشوید و در حالی که آن را در تطوّرات خویش در احوالتان مشاهده کردهاید]
- ترجمه سلطانیو (حال آنکه) شما را در مراحل (حالات مختلف) خلق کرد
- ترجمه راستینو حال آنکه او شما را (از نطفهای) به انواع خلقت و اطوار گوناگون (ارمتب آدمیّت) بیافرید.
- ترجمه الهی قمشهای١٥ أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا
آیا ندیدید که خداوند چگونه هفت آسمان را طبقه طبقه خلق کرده
- ترجمه سلطانیآیا ندیدید که خداوند چگونه هفت آسمان را طبقه طبقه خلق کرده
- ترجمه راستینآیا ندیدید که خدا چگونه هفت آسمان را به طبقاتی (بسیار منظم و محکم) خلق کرد،
- ترجمه الهی قمشهای١٦ وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا
و ماه را، در آنها نوری قرار داده و خورشید را به عنوان چراغ قرار داده {خورشید را در مقابل ماه به چراغ تمثیل نمود برای اشعار به اینکه مانند چراغ نور آن از ذات خود است دون ماه، و برای اشاره به این است که آن با نورش تاریکی شب را مانند چراغ زایل میکند}
- ترجمه سلطانیو ماه را، در آنها نوری قرار داده و خورشید را به عنوان چراغ قرار داده
- ترجمه راستینو در آن آسمانها ماه شب را فروغی تابان و خورشید روز را چراغی فروزان ساخت؟
- ترجمه الهی قمشهای١٧ وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا
و خداوند شما را همانند نبات از زمین رویاند [یعنی شما را بدون مداخلهٔ اختیار شما در آن از آن انشاء (ایجاد) نمود]
- ترجمه سلطانیو خداوند شما را همانند نبات از زمین رویاند
- ترجمه راستینو خدا شما را مانند نباتات مختلف از زمین برویانید.
- ترجمه الهی قمشهای١٨ ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا
سپس [با قرار دادن ابدان شما و موّاد اوّلیهٔ شما به عنوان جزئی از آن] شما را در آن باز میگرداند [و حال آنکه شما در مدّت حیاتتان با آن متّحد بودهاید، یا خداوند شما را بحسب نفوستان از زمین ابدانتان و نطفههایتان به صورت نباتی منکور (مجهول) که آن را نمیشناسید رویاند، سپس شما را بعد از اختیار شما با توجّه شما به ابدانتان با لوازم معاشتان در آن عود میدهد] و شما را با اخراج کردنی خارج میکند [یعنی آن به شما مکرّراً واقع میشود، یا شما را با اخراج کردن با مرگ خارج مینماید، یا شما را از ابدان برزخی شما با اخراجى منکور بر شما خارج میسازد]
- ترجمه سلطانیسپس شما را در آن باز میگرداند و شما را با اخراج کردنی خارج میکند
- ترجمه راستینآن گاه بار دیگر (پس از مرگ) به زمین باز گرداند و دیگر بار هم شما را (از خاک به روز حساب) برانگیزد.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ لِّتَسْلُكُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا
تا از راههای فراخ (واسع، پهن، دارای وسعت) آن عبور کنید [و کسی که آن را انجام میدهد شایسته است که امید بر رزانت (وقار) او بدارد یا از عظمت او بترسد]
- ترجمه سلطانیتا از راههای فراخ آن عبور کنید
- ترجمه راستینتا در زمین راههای مختلف وسیع بپیمایید.
- ترجمه الهی قمشهای٢١ قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا
نوح گفت [ای] پروردگار من همانا آنها مرا عصیان کردند و از کسی تبعیت کردند که مال او و فرزند او جز خسارت به او نیفزوده [یعنی رؤسایی که زیادی اموالشان و اولادشان آنان را شاد نموده]
- ترجمه سلطانینوح گفت (ای) پروردگار من همانا آنها مرا عصیان کردند و از کسی تبعیت کردند که مال او و فرزند او جز خسارت به او نیفزوده
- ترجمه راستیننوح گفت: پروردگارا (با این همه تبلیغ و دعوت و اتمام حجت باز) این قوم مرا مخالفت کردند و پیرو کسی (از ثروتمندان) شدند که او خود مال و فرزندش هم جز بر زیانش نیفزود.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا
و [فیمابین خود] گفتند خدایان خود را هرگز رها نکنید و وَدّ و نه سواع و نه یغوث و یعوق و نسر را هرگز رها نکنید {گفته شده این اسماء گروه صالحانی بود که بین آدم و نوح (ع) بودند و گروهی بعد از آنها ایجاد شد که اخذ شدهٔ آنها در عبادت را از آنها، اخذ میکردند، و ابلیس به آنها گفت: اگر صُور آنها را صورت دهید برای شما انشط (با نشاطتر) و اشوق (با شوق بیشتر) به عبادت میباشد، پس انجام دادند و بعد از آنان گروهی ایجاد شدند و ابلیس به آنها گفت: همانا کسانی که قبل از شما بودند آنها را عبادت میکردند، پس آنها را عبادت کردند، و عبادت اوثان از آن زمان سیره گشت}
- ترجمه سلطانیو (فیمابین خود) گفتند خدایان خود را هرگز رها نکنید و وَدّ و نه سواع و نه یغوث و یعوق و نسر را هرگز رها نکنید
- ترجمه راستینو گفتند: هرگز خدایان خود را رها نکنید و به خصوص دست از پرستش (این پنج بت) ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر هرگز برمدارید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا وَلَا تَزِدِ الظَّالِـمِينَ إِلَّا ضَلَالًا
و بسیاری را گمراه کردند [یعنی عبادت کنندگان این خدایان بسیاری از مردم را گمراه کردند، یا این خدایان به آنچه که از شیطان بر هیاکل (هیکلها) آنها ظاهر میشد بسیاری را گمراه کردند] و به ستمکاران جز گمراهی مَیَفزا {چون دعاء انبیاء (ع) بر وفق واقع و تکوین است و نوح (ع) از قوم خود مشاهده نموده بود که آنها در ازدیاد گمراهی و دوری از طریق انسان هستند و دید که آنان انسانیّت و فطرت را قطع کردهاند و از صلاح آنها و خیر آنها مأیوس شد به آن دعاء کرد، یا چون در عتوّ (تکبّر نمودن و از حدّ خود از ادب تجاوز کردن) و نفار (دور شدن) مبالغه نمودند و بغض فی الله او را گرفت و غضب لله او شدّت یافت به آن دعاء نمود}
- ترجمه سلطانیو بسیاری را گمراه کردند و به ستمکاران جز گمراهی مَیَفزا
- ترجمه راستینو آنها بسیاری از خلق را گمراه کردند، و تو ستمکاران را هیچ جز بر ضلالت و عذابشان میفزای.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ مِّمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا
به خاطر خطاهایشان [و ذنوبشان (گناهانشان) با طوفان] غرق شدند و [به سبب اغراق (غرق شدن)] در آتش داخل شدند [زیرا آنها مُردند و انفس آنها با مرگ در آتش خارج شد] و برای خود غیر خداوند یاری کنندهای [که عذاب را از آنان دفع کند] نیافتند
- ترجمه سلطانیبه خاطر خطاهایشان غرق شدند و در آتش داخل شدند و برای خود غیر خداوند یاری کنندهای نیافتند
- ترجمه راستینآن قوم از کثرت کفر و گناه عاقبت به آب دریا غرق شدند و به آتش دوزخ در افتادند و جز خدا بر خود هیچ یار و یاری نیافتند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا
و نوح گفت: پروردگار من از کافران ساکنی بر زمین [باقی] مگذار
- ترجمه سلطانیو نوح گفت: پروردگار من از کافران ساکنی بر زمین (باقی) مگذار
- ترجمه راستینو نوح عرض کرد: پروردگارا از این کافران دیّاری بر روی زمین باقی مگذار.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا
همانا تو اگر آنها را رها کنی بندگانت را گمراه میکنند و جز فاجر کَفّار (بسیار ناسپاس) نمیزایند {و این دلیل بر این است که او علم پیدا کرد که آنها فطرت را قطع کردهاند به حیثی که استعداد تولّد مؤمن از آنها در آنها باقی نمانده بود}
- ترجمه سلطانیهمانا تو اگر آنها را رها کنی بندگانت را گمراه میکنند و جز فاجر کَفّار (بسیار ناسپاس) نمیزایند
- ترجمه راستینکه اگر از آنها هر که را باقی گذاری بندگان (پاک با ایمان) تو را گمراه میکنند و فرزندی هم جز بدکار و کافر از آنان به ظهور نمیرسد.
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ رَّبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِـمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِـمِينَ إِلَّا تَبَارًا
[بعد از آنکه بر شدّت غضب لله خود برای قومش دعاء کرد به خداوند تضرّع نمود و از غضب لله خود استغفار کرد، زیرا حبّ فی الله اوُلی از بغض فی الله است] پروردگار من مرا و والدینم و کسی که با عنوان مؤمن به خانهٔ من داخل شد {کسی که داخل ولایت شده داخل در خانهٔ انبیاء (ع) شده} و مؤمنان و مؤمنات را بیامرز [یعنی مسلمین و مسلمات را که دعوت عامّه را قبول کردند و هنوز دعوت خاصّه را قبول نکردهاند، یا مراد از آنان مؤمنین و مؤمنات به ولایت با بیعت خاصّهٔ ولویّه است لکن مراد از کسی که داخل خانهٔ او شد کسی است که با بیعت خاصّه بر دست او بیعت کرده است و مراد از مؤمنین و مؤمنات کسی است که با بیعت خاصّه بر دست او و بر دستان غیر او از انبیاء و اولیاء (ع) بیعت کرده است] و جز هلاکت به ستمکاران مَیَفزا {گفته شده: نوح (ع) با دو دعاء دعاء کرد، دعاء بر کفّار و دعاء بر مؤمنین، پس خدای تعالی دعای او بر کافران را استجابت کرد و کسانی از آنها که بر روی زمین بودند را هلاک نمود، و امیدواریم که خداوند ایضاً دعای او بر مؤمنین را نیز اجابت نماید و بر آنها بیامرزد}.
- ترجمه سلطانیپروردگار من مرا و والدینم و کسی که با عنوان مؤمن به خانهٔ من داخل شد و مؤمنان و مؤمنات را بیامرز و جز هلاکت به ستمکاران مَیَفزا.
- ترجمه راستینبار الها، مرا و پدر و مادر من و هر که با ایمان به خانه (یا به کشتی) من داخل شود و همه مردان و زنان با ایمان عالم را ببخش و بیامرز و ستمکاران را جز بر هلاک و عذابشان میفزای.
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا
[به اهل مکّه] بگو به من وحی شد که گروهی از جنّ گوش فرا دادهاند و گفتهاند همانا ما قرآن عجیبی شنیدهایم
- ترجمه سلطانیبگو به من وحی شد که گروهی از جنّ گوش فرا دادهاند و گفتهاند همانا ما قرآن عجیبی شنیدهایم
- ترجمه راستین(ای رسول ما) بگو: مرا وحی رسیده که گروهی از جنّیان (آیات قرآن را هنگام قرائت من) استماع کردهاند و پس از شنیدن گفتهاند که ما از قرآن آیات عجیبی شنیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای٢ يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا
که به رشد هدایت میکند و به او ایمان آوردیم و هرگز احدی را با پروردگارمان شریک نخواهیم آورد
- ترجمه سلطانیکه به رشد هدایت میکند و به او ایمان آوردیم و هرگز احدی را با پروردگارمان شریک نخواهیم آورد
- ترجمه راستینکه به راه خیر و صلاح هدایت میکند، بدین سبب ما به آن ایمان آورده و دیگر هرگز به خدای خود مشرک نخواهیم شد.
- ترجمه الهی قمشهای٣ وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا
و اینکه او تعالی پروردگار والای ما همسر و نه فرزندی نگرفته [چنانکه بعضی از انس (انسانها) میگویند]
- ترجمه سلطانیو اینکه او تعالی پروردگار والای ما همسر و نه فرزندی نگرفته
- ترجمه راستینو همانا بسیار بلند مرتبه است شأن و اقتدار پروردگار ما، او همجفت و فرزندی هرگز نگرفته (و از این آلایشهای جسمانی پاک و مبرّا) است.
- ترجمه الهی قمشهای٤ وَأَنَّهُ كَانَ يَقُـولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا
و اینکه سفیه ما [یعنی کسی از ما که به عنوان منحرف از دین بود، و مراد از سفیه شیطان یا مطلق منحرفان از حقّ است] به گزاف [گفتاری بعید (دور) از حقّ به عنوان مجاوز از حدّ، یا آن به معنی ظلم است] بر خداوند میگفت
- ترجمه سلطانیو اینکه سفیه ما به گزاف بر خداوند میگفت
- ترجمه راستینو البته سفیهان و بیخردان ما به خدا دروغ میبستند (که به او فرزندی مسیح و عزیر و فرشتگان را نسبت دادند).
- ترجمه الهی قمشهای٥ وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن تَقُولَ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا
و اینکه ما گمان میکردیم که انسان و جن هرگز بر خداوند دروغ نخواهند بست [یعنی اگر ما از سفیه تبعیّت میکردیم پس آن از آن ظن بود یعنی تصدیق ما و اتّباع ما از کسی بود که برای خدای تعالی قائل به شریک و صاحبه (همسر) و ولد بود لذلک تا آنکه قرآن را شنیدیم و یقین کردیم که آنها به دروغ میگویند]
- ترجمه سلطانیو اینکه ما گمان میکردیم که انسان و جن هرگز بر خداوند دروغ نخواهند بست
- ترجمه راستینو ما چنین میپنداشتیم که هرگز هیچ قومی از جنّ و انس بر خدای متعال دروغ و افترا نخواهد گفت.
- ترجمه الهی قمشهای٦ وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا
و اینکه اشخاصی از انس به اشخاصی از جنّ پناه میبرند و حجاب [گمراهی] را برای آنها زیاد نمودند
- ترجمه سلطانیو اینکه اشخاصی از انس به اشخاصی از جنّ پناه میبرند و حجاب (گمراهی) را برای آنها زیاد نمودند
- ترجمه راستینو همانا مردانی از نوع بشر به مردانی از گروه جنّ پناه میبردند (و خود را در بیابانها به جنّیان میسپردند) و جنّیان بر غرور و جهل آنها سخت میافزودند (آیه چنین تفسیر شده که زمان جاهلیّت عرب در بیابان پناه به بزرگ جنّیان آنجا میبرد تا ایمن باشد آنگاه آسوده میخفت و مال و جانش به خطر میافتاد).
- ترجمه الهی قمشهای٧ وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا
و اینکه آنها همانطور که شما گمان کردید گمان میکردند که خداوند هرگز احدی را بر نخواهد انگیخت [یا نخواهد فرستاد]
- ترجمه سلطانیو اینکه آنها همانطور که شما گمان کردید گمان میکردند که خداوند هرگز احدی را بر نخواهد انگیخت (یا نخواهد فرستاد)
- ترجمه راستینو آنها هم مانند شما (آدمیان گروهی کافر شده و) گمان کردند که خدا احدی را (به قیامت) زنده نخواهد کرد.
- ترجمه الهی قمشهای٨ وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا
و اینکه ما آسمان را لمس کردیم [یعنی به آن نزدیک شدیم، یا به آن صعود کردیم، یا صعود به آن را طلب کردیم] و آن را شدیداً پُر شده از نگهبانان قوی [که با آنها استراق سمع ممکن نمیشود] و شهابها یافتیم
- ترجمه سلطانیو اینکه ما آسمان را لمس کردیم (به آن نزدیک شدیم) و آن را شدیداً پُر شده از نگهبانان قوی و شهابها یافتیم
- ترجمه راستینو جنّیان گفتند ما به آسمان بر شدیم (تا اسرار وحی را استراق کنیم) لیکن یافتیم که آنجا فرشته نگهبان با قدرت و تیر شهاب آتشبار فراوان است.
- ترجمه الهی قمشهای٩ وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا
و اینکه ما برای شنود در آن محلهای نشستن مینشستیم پس کسی که الآن گوش فرا بدهد شهابی مترصّد [بر رمی بر او] بر خود مییابد
- ترجمه سلطانیو اینکه ما برای شنود در آن محلهای نشستن مینشستیم پس کسی که الآن گوش فرا بدهد شهابی مترصّد بر خود مییابد
- ترجمه راستینو ما (پیش از نزول قرآن) در کمین شنیدن سخنان آسمانی و اسرار وحی مینشستیم اما اینک هر که (از اسرار وحی الهی) سخنی بخواهد شنید تیر شهاب در کمینگاه اوست.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا
و اینکه ما نمیدانیم که آیا در زمین [نسبت] به کسانی شرّی اراده شده [زیرا تغییر اوضاع آسمان دلالت بر حدوث حادثی بزرگ میکند] یا پروردگارشان [خیری و] صلاحی را برای آنان خواسته است
- ترجمه سلطانیو اینکه ما نمیدانیم که آیا در زمین (نسبت) به کسانی شرّی اراده شده یا پروردگارشان صلاحی را برای آنان خواسته است
- ترجمه راستینو ما هنوز نمیدانیم که آیا عاقبت برای مردم زمین (با این مذاهب و اعمال مختلف که دارند) شرّ و فساد خواستهاند یا که خدای آنها بر هدایت آنان رشد و خیر و صلاح آنها را منظور دارد؟
- ترجمه الهی قمشهای١١ وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا
و اینکه از میان ما [گروهی] صالحانی هستند و [گروهی] از ما غیر آن [در صلاح یا دون (پائین) آن] هستند [به اینکه بعضی از آنها در غایت شرارتند و بعضی از آنها در غایت شرارت نمیباشند یعنی بعضی از ما ناصالح هستند]، ما دارای راههای مختلف میباشیم [یا به انفس خود طرائق متفرّقه میباشیم]
- ترجمه سلطانیو اینکه از میان ما (گروهی) صالحانی هستند و (گروهی) از ما غیر آن هستند، ما دارای راههای مختلف میباشیم
- ترجمه راستینو همانا برخی از ما صالح و نیکوکار هستیم و برخی بر خلاف آن، عقیده و اعمال ما هم بسیار متفرق و مختلف است.
- ترجمه الهی قمشهای١٢ وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن نُّعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَلَن نُّعْجِزَهُ هَرَبًا
و اینکه ما گمان کردیم (دانستیم) که [هر جایی که در آن باشیم] هرگز خداوند را در زمین عاجز نخواهیم کرد و هرگز با فرار کردن [به آسمان] او را عاجز نخواهیم کرد
- ترجمه سلطانیو اینکه ما گمان کردیم (دانستیم) که (هر جایی که در آن باشیم) هرگز خداوند را در زمین عاجز نخواهیم کرد و هرگز با فرار کردن او را عاجز نخواهیم کرد
- ترجمه راستینو ما چنین دانستهایم که هرگز در زمین بر قدرت خدا غلبه و از محیط اقتدارش فرار نتوانیم کرد.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ وَأَنَّا لَـمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا
و اینکه ما هنگامی که هدایت [یعنی قرآن یا رسالت یا ولایت] را شنیدیم به او ایمان آوردیم و هر کس به پروردگارش ایمان آورد پس از کاستیی و نه از فرو پوشیدنی نمیترسد
- ترجمه سلطانیو اینکه ما هنگامی که هدایت را شنیدیم به او ایمان آوردیم و هر کس به پروردگارش ایمان آورد پس از کاستیی و نه از فرو پوشیدنی نمیترسد
- ترجمه راستینو ما چون به سخنان هدایت (یعنی آیات قرآن) گوش فرا دادیم (برخی) ایمان آوردیم و هر که به خدای خود ایمان آورد دیگر از نقصان خیر و ثواب و از احاطه رنج و عذاب بر خود هیچ نترسد.
- ترجمه الهی قمشهای١٤ وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا
و اینکه از میان ما مسلمینی و از ما بیدادگرانی [یعنی خارج شدگانی از حقّ] هستند و کسانی که اسلام آوردهاند همانا آنان قصد هدایت کردهاند
- ترجمه سلطانیو اینکه از میان ما مسلمینی و از ما بیدادگرانی (خارج شده از حقّ) هستند و کسانی که اسلام آوردهاند همانا آنان قصد هدایت کردهاند
- ترجمه راستینو از ما جنّیان هم بعضی مسلمان و بیآزار و برخی کافر و ستمکارند، و آنان که اسلام آوردند راستی به راه رشد و صواب شتافتند.
- ترجمه الهی قمشهای١٥ وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِـجَهَنَّمَ حَطَبًا
و امّا بیدادگران پس هیزم برای جهنّم میباشند [یعنی به خود میسوزند، یا جحیم با آنها بر میافروزد]
- ترجمه سلطانیو امّا بیدادگران پس هیزم برای جهنّم میباشند
- ترجمه راستینو اما ستمکاران ما هیزم بر آتش جهنّم گردیدند.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ وَأَنلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا
و اگر بر طریق استقامت ورزند حتماً آبی فراوان به آنها مینوشانیم
- ترجمه سلطانیو اگر بر طریق استقامت ورزند حتماً آبی فراوان به آنها مینوشانیم
- ترجمه راستینو اگر بر طریقه (اسلام و ایمان) پایدار بودند آب (علم و رحمت و رزق) فراوان نصیبشان البته میگردانیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ لِّنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا
تا آنها را در آن بیازماییم و هر کس از ذکر پروردگارش روی گرداند او را در عذابی مشقّت آور وارد (داخل) میکند
- ترجمه سلطانیتا آنها را در آن بیازماییم و هر کس از ذکر پروردگارش روی گرداند او را در عذابی مشقّت آور وارد میکند
- ترجمه راستینتا به آن نعمت آنها را امتحان و آزمایش کنیم، و هر که از یاد خدای خود اعراض کند خدا او را به عذابی بسیار سخت درآورد.
- ترجمه الهی قمشهای١٨ وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا
و اینکه مساجد برای خداوند است [یعنی مختصّ به او هستند] پس احدی را با خداوند [در آنها] مخوانید
- ترجمه سلطانیو اینکه مساجد برای خداوند است پس احدی را با خداوند (در آنها) مخوانید
- ترجمه راستینو مساجد مخصوص (پرستش ذات یکتای) خداست پس نباید با خدا احدی غیر او را پرستش کنید.
- ترجمه الهی قمشهای١٩ وَأَنَّهُ لَـمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا
و اینکه چون عبد الله [یعنی محمّد (ص)] ایستاد که او را بخواند [عبادت کند] نزدیک بود که بر او ازدحام کنند
- ترجمه سلطانیو اینکه چون عبد الله (محمّد (ص)) ایستاد که او را بخواند (عبادت کند) نزدیک بود که بر او ازدحام کنند
- ترجمه راستینو چون بنده خاصّ خدا (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) قیام کرد و خدا را میخواند طایفه جنّیان (برای استماع قرآن) چنان گرد او ازدحام کردند که نزدیک بود بر سر هم فرو ریزند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ قُلْ إِنَّمَا أَدْعُوا رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا
بگو جز این نیست که پروردگارم را میخوانم و احدی را با او شریک نمیکنم [چه از من راضی شوید یا خشمناک شوید]
- ترجمه سلطانیبگو جز این نیست که پروردگارم را میخوانم و احدی را با او شریک نمیکنم
- ترجمه راستینبگو: من تنها خدای خود را میپرستم و هرگز احدی را با او شریک نمیگردانم.
- ترجمه الهی قمشهای٢١ قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا
بگو همانا من مالک ضرری و نه هدایتی برای شما نیستم [تا آنکه آنچه از عذاب که استعجال (طلب تعجیل کردن) میکنید یا از آیات به آنچه که اقتراح (درخواستن) میکنید را بیاورم]
- ترجمه سلطانیبگو همانا من مالک ضرری و نه هدایتی برای شما نیستم
- ترجمه راستینو باز بگو: من مالک و قادر بر خیر و شرّ شما نیستم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٢ قُلْ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا
بگو همانا هرگز احدی مرا از خداوند پناه نخواهد داد و غیر از او هرگز پناهی نخواهیم یافت
- ترجمه سلطانیبگو همانا هرگز احدی مرا از خداوند پناه نخواهد داد و غیر از او هرگز پناهی نخواهیم یافت
- ترجمه راستینباز بگو که (اگر خدا بر من قهر و غضب کند) ابدا کسی مرا از (قهر) خدا در پناه نتواند گرفت و به غیر او هیچ گریز گاهی هرگز نخواهم یافت.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ إِلَّا بَلَاغًا مِّنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا
[بر عهدهٔ من] جز رساندن از خداوند و رسالات او نیست و کسی که خداوند و رسولش را [در ولایت علیّ (ع)] نافرمانی کند پس همانا آتش جهنّم برای او است در آن به ابد ماندگار است
- ترجمه سلطانی(بر عهدهٔ من) جز رساندن از خداوند و رسالات او نیست و کسی که خداوند و رسولش را نافرمانی کند پس همانا آتش جهنّم برای او است در آن به ابد ماندگار است
- ترجمه راستینتنها مأمن و پناه من ابلاغ احکام خدا و رسانیدن پیغام الهی است، و آنان که نافرمانی خدا و رسول او کنند البته کیفرشان آتش دوزخ است که در آن تا ابد مخلّد باشند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِرًا وَأَقَلُّ عَدَدًا
تا آنگاه که آنچه [از عذاب یا از حساب یا از قسیم (تقسیم کننده) جنّت و آتش بودن علیّ (ع)، یا از مرگ، یا قائم (ع) و انصار (یاران) او، یا علی (ع) در رجعت] که وعده داده میشوند را ببینند آنگاه خواهند دانست چه کسی از لحاظ یاور ضعیفتر و از لحاظ عدد کمتر است [چنانکه دربارهٔ علی (ع) میگفتند]
- ترجمه سلطانیتا آنگاه که آنچه که وعده داده میشوند را ببینند آنگاه خواهند دانست چه کسی از لحاظ یاور ضعیفتر و از لحاظ عدد کمتر است
- ترجمه راستین(ای رسول، کافران را رها کن) تا روزی که عذاب موعود خود را به چشم ببینند، آن زمان خواهند دانست که (تو و آنها) کدامتان یارانش ضعیف و ناتوانتر و سپاهش کمتر است؟
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا
بگو که نمیدانم که آیا آنچه که وعده داده میشوید [از آنچه که ذکر شد] نزدیک است یا پروردگارم برای آن مدّتی قرار میدهد
- ترجمه سلطانیبگو که نمیدانم که آیا آنچه که (به آن) وعده داده میشوید نزدیک است یا پروردگارم برای آن مدّتی قرار میدهد
- ترجمه راستینبگو: من خود ندانم که عذاب موعود شما وقتش نزدیک است یا خدا تا آن روز مدتی (بسیار) قرار داده است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ عَالِـمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا
عالِم [به عالَم] غیب است و غیب خود را بر احدی ظاهر نمیکند
- ترجمه سلطانیعالِم (به عالَم) غیب است و غیب خود را بر احدی ظاهر نمیکند
- ترجمه راستیناو دانای غیب عالم است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمیکند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُـولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا
مگر بر رسولی که مورد رضایت باشد زیرا از بین دو دست (جلو) او و از پشت او مراقبینی را داخل میکند
- ترجمه سلطانیمگر بر رسولی که مورد رضایت باشد زیرا از بین دو دست (جلو) او و از پشت او مراقبینی را داخل میکند
- ترجمه راستینمگر آن کس را که به پیامبری برگزیده است که فرشتگان را از پیش رو و پشت سر او میفرستد (تا اسرار وحی را شیاطین به سرقت گوش نربایند).
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا
تا [خداوند] بداند که [رسولانی که آنها ملائکه هستند یا رسولان بشری] رسالات پروردگارشان را ابلاغ کردهاند و به آنچه که نزد آنها است احاطه دارد و هر چیزی را به عدد [آن] احصاء (شمارش) کرده است.
- ترجمه سلطانیتا (خداوند) بداند که رسالات پروردگارشان را ابلاغ کردهاند و به آنچه که نزد آنها است احاطه دارد و هر چیزی را به عدد (آن) احصاء (شمارش) کرده است.
- ترجمه راستینتا بداند (و معلوم سازد) که آن رسولان پیغامهای پروردگار خود را به خلق کاملا رسانیدهاند، و البته خدا به آنچه نزد رسولان است احاطه کامل دارد و به شماره هر چیز در عالم به خوبی آگاه است.
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ يَاأَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ
ای لحاف به خود پیچیده {خطاب خاصّ به نبیّ (ص) یا عامّ است و نبیّ (ص) با ثیابش یا لحافش خود را میپیچید و میخوابید، یا به عنوان متلفّف (خود پیچیدن) به احکام رسالت میباشد و از جهت تأنّف از مقابله با امثال آنها از مردم مختفی میشد، و معنی میدهد: ای کسی که با لحاف یا با لباست یا با احکام رسالت خود را پیچیدهای، یا معنی میدهد ای کسی که مختفی شدهای از آنچه که مدّعی ریاست میبیند و میبیند که معادات (دشمنی ورزیدن) با آنها از عاقل به عنوان شین (زشت) میباشد}
- ترجمه سلطانیای لحاف به خود پیچیده
- ترجمه راستینالا ای رسولی که در جامه (فکرت و خاموشی) خفتهای.
- ترجمه الهی قمشهای٢ قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا
شب [برای نماز شب] برخیز (بیدار باش) [زیرا برای تو نیست که همهٔ شب را بخوابی، یا در عالم کثرت برخیز و بندگان خداوند را به سوی وحدت هدایت کن، یا در عالم طبع برخیز و به عوالم عالیّه نظر کن، یا به حکم رسالت از اشتغال به کثرات برخیز و به وحدت توجّه کن، یا از اختفاء برخیز و امر خویش را ظاهر ساز و به آنچه که امر شدی صحبت کن] جز اندکی [از شب]
- ترجمه سلطانیشب برخیز (بیدار باش) جز اندکی (از شب)
- ترجمه راستین(هان) شب را (به نماز و طاعت خدا) برخیز مگر کمی.
- ترجمه الهی قمشهای٤ أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا
یا [اندکی] بر آن اضافه کن {یا معنی میدهد: ای کسی که با ثیاب طبع خود از افراد بشر پیچیده شدهای در شب طبع خویش و تاریکی نفس خود برخیز، یا از شب طبعت و اهویهٔ نفست برای سلوک به سوی پروردگارت، جز اندکی از شب را زیرا ضروریّات بدن در اندکی از شب در نصف آن یا بیشتر یا کمتر حاصل میشود، زیرا شایسته است که وقت اثلاث (سه قسمت کردن) یا ارباع (چهار قسمت کردن) شود برای طلب معیشت و تلذّذات نفوس و طلب معاد، یا طلب معاش و تلذّذات نفوس و استراحت و طلب معاد، یعنی اگر قوی بودی پس نصف اوقات خویش را برای سلوک الی الله قرار ده، و اگر قویتر بودی پس بیشتر اوقاتت را برای سلوک قرار ده، و اگر ضعیف بودی پس اندکی از اوقات خویش را برای سلوک قرار بده} و قرآن را به تأنّی بخوان {ترتیل قرآن بحسب لفظ آن این است که آن را با قرائتی متوسّط بین سرعت مفرط و بطوء (کندی) مفرط و ابانت (جدا کردن) حروف آن و حفظ وقوف آن قرائت کنی، زیرا ترتیل کلام این است که تألیف آن را نیکو نمائی و در آن ترسّل (به آهستگی سخن گفتن) کنی، و فرمودهاند: که به روشنی آن را بیان کنی و آن را به بریدگی شعر بریده مکنی و آن را مانند پراکندن ریگ پخش مکنی، و لکن قلوب قساوت گرفتهٔ خود را به فزع افکنید و نباید همّ احد شما آخر سوره باشد، و در خبر دیگری است که آن حفظ وقوف و بیان حروف است، و در خبری است: که آن است که مکث کنی و صدایت را با آن نیکو نمایی، یا معنی میدهد بعد از قیام از بیدار شدنت و غفلتت معانی مجتمعهٔ مندرجه در وجودت را تفصیل بده، و آنچه که در تو بالقوّه میباشد را با نظر کردن و مراقبه که آن از لوازم سلوک تو است به فعلیّت اخراج کن، و به خطرات (خطورات، در معرض مخاطره قرار گرفتن) نفس خود نظر بینداز که آن از کدام خطرات است شیطانیّه یا رحمانی است و به تجلیّات پروردگارت و جذبات او نظر کن}
- ترجمه سلطانییا (اندکی) بر آن اضافه کن و قرآن را به تأنّی بخوان
- ترجمه راستینیا چیزی بر نصف بیفزا و به تلاوت آیات قرآن با توجه کامل مشغول باش.
- ترجمه الهی قمشهای٥ إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَـوْلًا ثَقِيلًا
همانا ما گفتاری سنگین (قرآن) را بر تو القاء خواهیم کرد [که کسی که در قوّهٔ عمّاله و علّامهاش ضعیف باشد آن را تحمّل نمیکند]، {قیام اللّیل قوّهٔ عمّاله و قوّهٔ علّامه را قوی مینماید و قوّهٔ علّامه را برای ادراک دقایق امور آماده میسازد و ترتیل قرآن یعنی تفصیل معانی مجمله در عقول کلّیّه و نفوس کلّیّه در کثرات کونیّه، و تفصیل آنها در صغیر قوّهٔ علّامه را تقویت میکند و قوّهٔ عمّاله را نشاط میدهد} {و مراد از «قول ثقيل» قرآن است، زیرا آن از سنگینیاش وقتی که نازل میشود نبیّ (ص) را شبه غشی میگیرد، و در بعضی احیان (اوقات) دیده میشد ناف دابّهٔ (مرکب) او مانند این بود که زمین را مسّ میکند، یا آثار ولایت است زیرا آن برای سنگیناش موسی (ع) بر آنچه که از خضر (ع) میدید را طاقت نمیآورد که صبر کند، یا مراد نصب علی (ع) به خلافت است زیرا نبیّ (ص) برای سنگینیش آن را ظاهر نمیکرد تا آنکه دربارهٔ آن به او عتاب شد و بر او نازل شد: و اگر انجام ندهی پس رسالتت را نرساندهای، یا مراد مصایب اهل بیت او بعد از او است زیرا آن برای سنگینیش نزدیک بود که ممکن نشود که بشنوی، یا مراد همان سکینهای است که نازل نمیشود مگر آنکه با آن جنودی (لشکریانی) هست که آنها را نمیبینید و نازل نمیشود تا که قلب از اغیار پاک شود، و پاک نمیشود مگر با استنارت (روشن شدن) قوّهٔ علّامه و نشاط قوّهٔ عمّاله، و آن جز با «قيام اللّيل» و «ترتیل قرآن» نمیشود}
- ترجمه سلطانیهمانا ما گفتاری سنگین را بر تو القاء خواهیم کرد
- ترجمه راستینما کلام بسیار سنگین (و گرانمایه قرآن) را بر تو القا میکنیم.
- ترجمه الهی قمشهای٦ إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا
همانا برخاستن در شب، آن از جهت فشار شدیدتر است {یعنی نفس مربّات (تربیت شده) در شب یا نفس متجاوزه از حدّ بلوغ یا جماعت ناشئهٔ باللیل (برخاسته در شب) یا شخص نامی (نمو کننده، رو به رشد، نجات یافته) در شب به جهت وطئ (لگدمال کردن، زیر پا گذاشتن) یعنی به جهت اخذ یا به جهت ضغط (فشار، فشار آور) یا به جهت قدم شدیدتر است و مقصود ثبات و قوّت در قوّهٔ عمّاله است} و از جهت گفتار معتدلتر است {اشاره به اعتدال قوّهٔ علّامه و قوّت آن میباشد زیرا گفتار به عنوان مسبّب از آنچه از علوم است که در ضمیر است}
- ترجمه سلطانیهمانا برخاستن در شب، آن از جهت فشار شدیدتر و از جهت گفتار معتدلتر است
- ترجمه راستینالبته نماز شب (و دعا و ناله سحر) بهترین شاهد اخلاص و صفای قلب و دعوی صدق ایمان است.
- ترجمه الهی قمشهای٧ إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا
همانا تو در روز، سبحی {سبح فراغ (آسایش) و تصرّف در معاش و خواب و سکون و تقلّب (گردش کردن) در انتشار در زمین و دور شدن در سیر (حرکت) است} طولانی داری [یا معنی میدهد در شب طبع خویش و تاریکی نفست سبح در آثار خداوند طلب نکن زیرا بعد از خلاصی از طبع و دخول در روزِ روح سبحی طولانی داری]
- ترجمه سلطانیهمانا تو در روز، فراغتی (جای خالی) طولانی داری
- ترجمه راستینتو را روز روشن (در طلب روزی) وقت کافی و فرصت وسیع است.
- ترجمه الهی قمشهای٨ وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا
و اسم پروردگارت را ذکر کن [یعنی اینکه مقصود از قیام اللّیل ذکر اسم ربّ است] و ببُر به سوی او بریدنی [یعنی با انقطاع از خلق به خداوند پناه ببَر]
- ترجمه سلطانیو اسم پروردگارت را ذکر کن و ببُر (با انقطاع از خلق) به سوی او بریدنی
- ترجمه راستینو (دایم در شب و روز) نام خدا را یاد کن و به کلی از غیر او علاقه ببر و به او پرداز.
- ترجمه الهی قمشهای٩ رَّبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا
پروردگار مشرق و مغرب جز او خدایی نیست
- ترجمه سلطانیپروردگار مشرق و مغرب جز او خدایی نیست
- ترجمه راستینهمان خدای مشرق و مغرب عالم که جز او هیچ خدایی نیست او را بر خود وکیل و نگهبان اختیار کن.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُـولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا
پس او را به عنوان وکیل بگیر و بر آنچه که [دربارهٔ خداوند یا دربارهٔ تو یا دربارهٔ پسر عمویت] میگویند صبر کن و از آنها با جدا شدنی زیبا جدا شو [به اینکه در باطن به عنوان مجانب (دوری گزیننده) مباین (متفاوت) متباعد (دور از هم) از آنها و در ظاهر به عنوان مخالطی (معاشری) مدارا کننده با آنها باشی]
- ترجمه سلطانیپس او را به عنوان وکیل بگیر و بر آنچه که میگویند صبر کن و از آنها با جدا شدنی زیبا جدا شو
- ترجمه راستینو بر طعن و یاوهگویی کافران و مکذّبان صبور و شکیبا باش و به طرزی نیکو (که مقتضای مدارا و حلم و بزرگواری است) از آنان دوری گزین.
- ترجمه الهی قمشهای١١ وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا
و مرا با تکذیب کنندگان [خداوند یا خود یا وصیّ خود] واگذار، نعمت داران [متنعّم] را و به آنها اندکی مهلت بده [و به عقوبت کردن آنها از نزد خود یا با طلب کردن عقوبت از نزد خداوند عجله نکن]
- ترجمه سلطانیو مرا با تکذیب کنندگان واگذار، نعمت داران (متنعّم) را، و به آنها اندکی مهلت بده
- ترجمه راستینو کار آن کافران مغرور نعمت و مال (حرام) را به من واگذار و اندک زمانی به آنها مهلت ده (تا وقت انتقام به زودی فرا رسد).
- ترجمه الهی قمشهای١٤ يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَّهِيلًا
روزی که زمین و کوهها بلرزند (مضطرب شود یا فرو رود) وکوهها مانند تپّههای شن و ماسه شوند
- ترجمه سلطانیروزی که زمین و کوهها بلرزند وکوهها مانند تپّههای شن و ماسه شوند
- ترجمه راستینآن روزی که زمین و کوهها به لرزه درآید و کوهها تلّ ریگی شود و چون موج روان گردد.
- ترجمه الهی قمشهای١٥ إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُـولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُـولًا
همانا به سوی شما رسولی شاهد [که در روز قیامت به ردّ و قبول و اقرار و نکول شهادت دهد] بر شما فرستادیم همانطور که نزد فرعون رسولی فرستادیم
- ترجمه سلطانیهمانا به سوی شما رسولی شاهد (که در روز قیامت شهادت دهد) بر شما فرستادیم همانطور که نزد فرعون رسولی فرستادیم
- ترجمه راستینما به شما (امت آخر زمان) رسولی فرستادیم که شاهد اعمال (و حجت کامل) شماست چنانکه بر فرعون هم رسول فرستادیم.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ فَعَصَى فِرْعَوْنُ الرَّسُـولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذًا وَبِيلًا
و فرعون رسول را نافرمانی کرد پس او را با گرفتنی شدید (ثقیل، گران، سنگین) گرفتیم [پس شما از مثل فعل او حذر کنید تا آنکه شما را مثل آنها نگیریم]
- ترجمه سلطانیو فرعون رسول را نافرمانی کرد پس او را با گرفتنی شدید گرفتیم
- ترجمه راستینتا فرعون نافرمانی آن رسول کرد ما هم او را به قهر و انتقام سخت بگرفتیم.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِن كَفَرْتُمْ يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا
اگر کفر بورزید پس چگونه از روزی که [برای طولانی بودن آن یا برای شدّت هول (وحشت) آن] کودکان را پیر قرار میدهد پرهیز میکنید
- ترجمه سلطانیاگر کفر بورزید پس چگونه از روزی که کودکان را پیر قرار میدهد پرهیز میکنید
- ترجمه راستینپس اگر کافر شوید چگونه (از عذاب حق) نجات یابید در روزی که کودک از هول و سختی آن پیر شود؟
- ترجمه الهی قمشهای١٨ السَّمَاءُ مُنفَطِرٌ بِهِ كَانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا
آسمان با آن [یعنی در آن یا به سبب آن یعنی به سبب شدّت بلاء و هول در آن] شکافته میشود وعدهٔ او انجام شده میباشد
- ترجمه سلطانیآسمان با آن شکافته میشود وعدهٔ او انجام شده میباشد
- ترجمه راستینو آسمان از وحشت آن شکافته شود و وعده الهی به وقوع انجامد.
- ترجمه الهی قمشهای١٩ إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا
همانا این [مذکورات از وعده و وعید] به عنوان یادآوری [برای نفوس بیدار شده] است پس هر کس بخواهد راهی به سوی پروردگارش [در ولایت] اتّخاذ میکند [همان قبول ولایت او با بیعت کردن با او و اتّباع از اوامر او و نواهی او یا به سوی ربّ مطلق خود، و راه به سوی ربّ مطلق همان صاحب ولایت و قبول ولایت او با بیعت کردن با او و اتّباع از او است]
- ترجمه سلطانیهمانا این به عنوان یادآوری است پس هر کس بخواهد راهی به سوی پروردگارش (در ولایت) اتّخاذ میکند
- ترجمه راستیناین آیات (قرآن) برای تذکر و یادآوری فرستاده شد تا هر که بخواهد راهی به سوی خدای خود پیش گیرد.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
همانا پروردگار تو میداند که تو کمتر از دو سوّم [یعنی زیاده بر نصف] شب را بلند میشوی و نصف آن و ثلث آن را [بلند میشوی] و گروهی از کسانی که با تو هستند [نیز همینطور] و خداوند است که شب و روز را [بحسب ساعات آن دو و ثلثهای آن دو و ربعهای آن دو و انصاف (نصف کردن) آن دو] اندازه میکند [نه شما]، میداند که [شما] هرگز آن را نخواهید شمرد [یعنی هرگز قدر آن دو را احصاء (شمارش) نمیکنید یا هرگز هیچیکدام از شب و روز را احصاء نمیکنید] پس [از تکلیف کردن آن بر شما به قیام در نصف شب یا بیشتر یا کمتر از نصف به اندکی] بر شما توبه (التفات) کرد [و این حکم را از شما برداشت] پس آنچه که میسّر میشود از قرآن قرائت کنید [یعنی در نماز در شب] میداند که بزودی [از میان شما] بعضی مریض خواهند شد [که بر قیام اللیل (شبخیزی) قدرت ندارند] و دیگران [بعضی دیگر به سفر] در زمین خواهند زد [و قیام بر آنها شاقّ میباشد] تا از فضل [صوری] خداوند طلب کنند [مانند مسافرین برای تجارت، یا معنوی مانند مسافرین برای طلب دین و علم] و دیگران [یعنی بعضی دیگر] در راه خدا خواهند جنگید، پس آنچه که میسّر است از آن قرائت کنید و نماز را بپا دارید و زکات را بدهید و [از اصل مالتان] به خداوند به عنوان قرضی نیکو قرض بدهید و آنچه از خیر که برای خودتان پیش میفرستید آن را نزد خداوند مییابید آن به لحاظ پاداش بهتر و بزرگتر است [یعنی آن را به عینه بهتر از آن حینی که آن را دادید مییابید و اجر بزرگ آن را نیز مییابید، یا آن را به آنچه که آن اجرش از خودش بهتر و بزرگتر است مییابید] و از خداوند [حین نماز و زکات] طلب آمرزش نمائید [تا دواعی (انگیزهها) نفوس شما را در آن بر شما ستر (پوشاندن) نماید، یا از او در جمیع احوالتان استغفار کنید زیرا از شما احدی نیست مگر آنکه مَساویی (بدیهایی) دارد که لایق شأن او نیست] همانا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
- ترجمه سلطانیهمانا پروردگار تو میداند که تو کمتر از دو سوّم شب را بلند میشوی و نصف آن و ثلث آن را (بلند میشوی) و گروهی از کسانی که با تو هستند (نیز همینطور) و خداوند است که شب و روز را اندازه میکند میداند که هرگز آن را نخواهید شمرد پس بر شما توبه (التفات) کرد پس آنچه که میسّر میشود از قرآن قرائت کنید میداند که بزودی (از میان شما) بعضی مریض خواهند شد (که بر شبخیزی قدرت ندارند) و دیگران (بعضی دیگر به سفر) در زمین خواهند زد تا از فضل (صوری) خداوند طلب کنند و دیگران (بعضی دیگر) در راه خدا خواهند جنگید، پس آنچه که میسّر است از آن قرائت کنید و نماز را بپا دارید و زکات را بدهید و به خداوند به عنوان قرضی نیکو قرض بدهید و آنچه از خیر که برای خودتان پیش میفرستید آن را نزد خداوند مییابید آن به لحاظ پاداش بهتر و بزرگتر است و از خداوند طلب آمرزش نمائید همانا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
- ترجمه راستینخدا به حال تو آگاه است که تو و جمعی هم از آنان که با تواند (اغلب) نزدیک دو ثلث یا نصف یا (لا اقل) ثلث شب را همیشه به طاعت و نماز میپردازید، و خدا (گردش) شب و روز را مقدّر میکند، خدا میداند که شما هرگز تمام ساعات شب را (به عبادت) ضبط نخواهید کرد لذا از شما (اوقات خواب و کارهای دیگر را) در گذشت تا هر چه (از شب را بیمشقت و) آسان است به تلاوت قرآن پردازید. خدا بر احوال شما آگاه است که برخی مریض و ناتوانند و برخی به سفر از کرم خدا روزی میطلبند و برخی در راه خدا به جنگ و جهاد مشغولند، پس در هر حال آنچه میسّر و آسان باشد به قرائت قرآن پردازید و نماز به پا دارید و زکات مالتان (به فقیران) بدهید و به خدا قرض نیکو دهید (یعنی برای خدا به محتاجان احسان کنید و قرض الحسنه دهید) ، و هر عمل نیک برای آخرت خود پیش فرستید (پاداش) آن را البته نزد خدا بیابید و آن اجر و ثواب آخرت (که بهشت ابد است، از متاع دنیا) بسی بهتر و بزرگتر است، و دایم از خدا آمرزش طلبید که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
٢ قُمْ فَأَنذِرْ
[از خوابت، یا از التحاف (زیر لحاف بودن، زیر جامه بودن)ت یا از کثرات یا از طبعت] برخیز و [بندگان را از شیطان و از مساوی (بدیها) نفس و از رذائل آن و از سخط (خشم) خداوند و عقوبات او] انذار کن {چون سزاوار میبود که رسول (ص) بین وحدت و کثرت به عنوان جامع بر آن دو واقع باشد به حیثی که جهت وحدت پوشیده نشود و حین اشتغال به کثرت به علائق کثرت آلوده نشود، و حین استغراق در وحدت از کثرت غافل نشود فرمود تعالی: «قُمْ» (برخیز) از اشتغال به کثرات و به جهت وحدت توجّه کن و بعد از آن انذار نما تا آنکه انذار تو جهت وحدت را از تو نبَرد}
- ترجمه سلطانیبرخیز و انذار کن
- ترجمه راستینبرخیز و به اندرز و پند، خلق را خدا ترس گردان.
- ترجمه الهی قمشهای٤ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ
و جامهات را پس پاک کن {کنایه از تطهیر قلب از ادناس (کثافات) کثرات است زیرا بسیار است که با تلوّث ثیاب کنایه از تلوّث قلب و تعلّقات آن میشود}
- ترجمه سلطانیو جامهات را پس پاک کن
- ترجمه راستینو لباس (جان و تن) خود را از هر عیب و آلایش پاک و پاکیزه دار.
- ترجمه الهی قمشهای٦ وَلَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ
و منّت مگذار که افزون طلبی [یعنی عطاء مکن با طلب (درخواست) کردن بر بیشتر از آنچه که به تو عطاء شد، یا بر بندگان با شمارش عطایایت بسیار منّت مگذار، یا با حسنات خویش به جهت افزونطلبی بر آنها بر خداوند منّت نگذار، یا آنچه که از نبوّت یا قرآن یا دین به تو عطاء شده بر مردم با افزونطلبی اجر از بندگان با آن منّت مگذار]
- ترجمه سلطانیو منّت مگذار که افزون طلبی
- ترجمه راستینو بر هر که احسان کنی ابدا منّت مگذار و عوض افزون مخواه.
- ترجمه الهی قمشهای٧ وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ
و برای پروردگارت پس [بر مشاقّ (سختیها) تکلیف و اثقال (سنگینیهای) نبوّت] صبر کن [یا بر اذیّت کردن قوم، یا بر محاربت (با هم جنگ کردن) عرب و عجم، یا بر طاعات و مصائب و از معاصی]
- ترجمه سلطانیو برای پروردگارت پس (بر سختی تکالیف و سنگینی نبوّت) صبر کن
- ترجمه راستینو برای خدایت صبر و شکیبایی پیشگیر.
- ترجمه الهی قمشهای١١ ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا
مرا با کسی که به تنهایی [یا وحید (کسی است که پدرش را نمیشناسد)] خلق کردم واگذار [یا مراد از آن ولید بن مغیره است زیرا او در قومش به عنوان وحید نامیده میشد، یا برای اینکه او پدرش را نمیشناخت]
- ترجمه سلطانیمرا با کسی که به تنهایی خلق کردم واگذار
- ترجمه راستینبه من واگذار کار انتقام آن کس را که من او را تنها آفریدم.
- ترجمه الهی قمشهای١٢ وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُودًا
و برای او مالی گسترده (کثیر) قرار دادم [یا منافع آن متّصل است که در فصلی قطع نمیشود، و مانند سایر ضیاع (کالاها) و سایر اموال نمیباشد، یا مابین مکّه تا طائف امتداد دارد از شتران و اسبان و نَعَم (گاو و گوسفند) و کنیزان و بردگان و مستغلات که غلّت (درآمد، بازدهی) آنها قطع نمیشود، زیرا او اموالی مانند آن و یکصد هزار دینار و ده پسر یا سیزده پسر داشت]
- ترجمه سلطانیو برای او مالی گسترده قرار دادم
- ترجمه راستینو به او مال و ثروت فراوان بذل کردم.
- ترجمه الهی قمشهای١٤ وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِيدًا
و آماده کردم برای او آماده کردنی [برای او در عیش بسط دادهام به حیثی که به چیزی احتیاج نمیداشت مگر که آن را داشت، یا در ریاست و جاه برای او بسط دادم به حیثی که احدی در آن نبود که با او منازعه کند به عنوان ریحانۀ قریش و به عنوان وحید لقب داده میشد]
- ترجمه سلطانیو آماده کردم برای او آماده کردنی
- ترجمه راستینو اقتدار و مکنت و عزّت دادم.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا
چنین نیست همانا او نسبت به آیات [آفاقی و انفسی و خصوصاً آیات عظمای (بزرگ)] ما ستیزهجو [یعنی جاحدی (نفی و انکار کنندهای) رادّ (ردّ کننده)] بود
- ترجمه سلطانیچنین نیست همانا او نسبت به آیات ما ستیزهجو بود
- ترجمه راستینهرگز (بر نعمتش نیفزایم) که او با آیات ما دشمنی و عناد ورزید.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا
بزودی او را وادار به بالا رفتن خواهم کرد {ارهاق آن است که انسان بر آنچه که طاقت آن را ندارد تحمیل شود و صَعود مصدر است ضدّ هبوط یا عقبۀ (راه سر بالا و سخت کوهستان) شاقّه است یا کوهی است در جهنّم و معنی میدهد بزودی او را بر صعودی حمل (وادار) میکنم که شناختن آن برای او ممکن نمیشود و انسان آن را تحمّل نمیکند، یا بزودی او را بر کوه معروف در جهنّم حمل (وادار) خواهم کرد، یا بر عقبۀ عظیمه}
- ترجمه سلطانیبزودی او را وادار به بالا رفتن خواهم کرد
- ترجمه راستینبه زودی او را به سختی و دشواری (آتش دوزخ) درافکنم.
- ترجمه الهی قمشهای١٨ إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ
همانا او [دربارۀ قرآن و در آنچه که خواست در ردّ آن و طعن او بگوید] فکر کرد و [در نفس خود آنچه را که خواست که بگوید] سنجید
- ترجمه سلطانیهمانا او فکر کرد و سنجید
- ترجمه راستیناوست که فکر و اندیشه بدی کرد (که رسول خدا را به سحر و ساحری نسبت داد).
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ
پس گفت که این که [محمّد (ص) آن را] نقل میکند (قرائت میکند، روایت میکند یا یاد میگیرد و اخذ میکند) جز جادوئی نیست [یا از بین فنون جادو اختیار میکند]
- ترجمه سلطانیپس گفت که این که نقل میکند (روایت میکند) جز جادوئی نیست
- ترجمه راستینو گفت: این (قرآن) به جز سحر و بیان سحرانگیزی که (از ساحران گذشته) نقل میشود هیچ نیست.
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ
[چیزی را] باقی نمیگذارد [که آن را نگیرد] و رها نمیکند [بعد از آنکه آن را بگیرد، یا بعد از آنکه آن را گرفت چیزی از مأخوذ را باقی نمیگذارد و چیزی که آن را نگرفته را رها نمیکند، یا چیزی از عذاب را باقی نمیگذارد بلکه معذّب را با جمیع انواع عذاب عذاب میکند و احدی از مستحقّین بر عذاب را رها نمیکند]
- ترجمه سلطانی(چیزی را) باقی نمیگذارد و رها نمیکند
- ترجمه راستینشراره آن دوزخ از دوزخیان هیچ باقی نگذارد و همه را بسوزاند و محو گرداند.
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ
بر آن نوزده [ملک یا صنف از ملائکه برای جمیع ثقلین (جن و انس) یا برای هر یک از آنها هست] {در وجه این عدد گفته شده: که به منصرف از انسانیّت، بر او مادّه و طبیعت جسمانی و طبایع عنصری و صورت جمادی و نفس نباتی و نفس حیوانی و مدارک دهگانۀ حیوانی و قوای سهگانۀ شیطانیّت و بهیمیّت و سبعیّت حکومت میکنند، و دربارۀ آن گفته شده: آن ملکوت زمینی است که ملازم مادّه است از روحانیّات کواکب هفتگانه و برجهای دوازدهگانه موکّله به تدبیر عالم سفلی مؤثّره در آن، که با تازیانۀ تأثیر آنها را سرکوب میکنند و آنها را به مهاوی (درّهها) خود ردّ میکنند، و غیر آن نیز گفته شده، و همۀ آنها از قبیل استحسانات و تخمینات هستند، زیرا علم امثال آن موکول به خداوند و به کسی است که علمش علم خداوند باشد و برای غیر آنها حظّی (نصیبی) در آن نیست و لذلک از معصومین (ع) در بیان آن چیزی ایراد نشده}
- ترجمه سلطانیبر آن نوزده
- ترجمه راستینبر آن آتش نوزده تن (فرشته عذاب) موکّلند.
- ترجمه الهی قمشهای٣١ وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُـولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ
و ما اصحاب آتش را جز ملائکهای قرار ندادیم [یعنی تمام اهل دنیا در مقابل واحدی از آنها مقاومت نمینمایند] و تعداد آنها را جز به جهت آزمایش برای کسانی که کفر ورزیدهاند قرار ندادیم {فِتنه اختبار (امتحان) و ضلال (گمراهی) و اثم (گناه) و کفر و فضیحت (رسوایی) و عذاب و اضلال (گمراه کردن) و جنون و محنت و اختلاف مردم در آراء است} [آن را گفتیم] تا کسانی که کتاب داده شدهاند [از یهود و نصاری به نبوّت محمّد (ص) چون خبر را بطور موافق با آنچه که در کتب آنان است دیدند] طلب یقین کنند و کسانی که ایمان آوردهاند [یعنی به محمّد (ص) اسلام آوردند] ایمان را افزایش دهند و کسانی که کتاب داده شدهاند و مؤمنین تردید نکنند {ایتاء کتاب (دادن کتاب) کنایه از قبول نبوّت است هر نبوّتی که باشد و اختصاص به یهود و نصاری نیست بلکه هر کسی که نبوّت محمّد (ص) را با بیعت بر دست او و قبول احکام نبوّت او و انقیاد در تحت حکم او و قبول دعوت ظاهره قبول کند از کسانی میباشد که کتاب و ایمان داده شدهاند، و اگرچه در اسلام و قبول دعوت ظاهره با بیعت عامّه مجازاً یا بر سبیل اشتراک استعمال شده باشد، لکن مراد از آن در اینجا ایمان حقیقی حاصل به بیعت خاصّه و قبول دعوت باطنه و دخول در تحت احکام ولایت است} و تا کسانی که در قلوبشان مرض هست [از کسانی که دعوت ظاهره را قبول کردهاند، یعنی کسی که در قلب او نفاق است] و کافران [یعنی کسانی که هنوز اسلام را قبول نکردهاند] بگویند خداوند با این [عدد یا با این گفتار یا با فتنه قرار دادن تعداد آنها یا با ملائکه قرار دادن اصحاب آتش] به عنوان مثال چه اراده کرده است اینچنین [گمراه کردن با اظهار آنچه که ادراک آن در وسع آنان نیست] خداوند کسی که بخواهد را گمراه میکند و کسی که بخواهد را هدایت میکند و لشکریان پروردگارت [از ملائکه و جنّ و جمیع موجودات] را جز او [کسی] نمیداند [زیرا همه از لشکریان او هستند، و اندک بودن عدد اصحاب آتش برای اندک بودن لشکریان او نیست بلکه برای عدم حاجت به بیشتر از آن است] و این مگر به عنوان یادآوری برای بشر نیست
- ترجمه سلطانیو ما اصحاب آتش را جز ملائکهای قرار ندادیم و تعداد آنها را جز به جهت آزمایش برای کسانی که کفر ورزیدهاند قرار ندادیم تا کسانی که کتاب داده شدهاند طلب یقین کنند و کسانی که ایمان آوردهاند ایمان را افزایش دهند و کسانی که کتاب داده شدهاند و مؤمنین تردید نکنند و تا کسانی که در قلوبشان مرض هست و کافران بگویند خداوند با این به عنوان مثال چه اراده کرده است اینچنین خداوند کسی که بخواهد را گمراه میکند و کسی که بخواهد را هدایت میکند و لشکریان پروردگارت را جز او (کسی) نمیداند و این مگر به عنوان یادآوری برای بشر نیست
- ترجمه راستینو ما خازنان دوزخ را غیر فرشتگان (عذاب) قرار ندادیم و عدد آنها را جز برای فتنه و محنت کفّار (نوزده) نگردانیدیم تا آنکه اهل کتاب هم یقین کنند (که ذکر این عدد مطابق تورات و انجیل است با آنکه صاحب قرآن به کتب آسمانی عالم نبوده و البته کلامش به وحی خداست و ایمان آرند) و آن بر یقین مؤمنان هم بیفزاید و دیگر در دل اهل کتاب و مؤمنان به اسلام هیچ شک و ریبی نماند و تا آنان که در دلهاشان مرض (شک و جهالت) است و کافران نیز (به طعنه) گویند که خدا از این مثل (که عدد فرشتگان عذاب را نوزده شمرده است نه بیش و کم) چه منظور داشت؟بلی این چنین (قرار داد تا) هر که را خواهد به ضلالت بگذارد و هر که را خواهد هدایت نماید و هیچ کس از (عده بیحد) لشکرهای پروردگارت غیر او آگاه نیست و این (آیات ذکر دوزخ) جز برای پند و موعظه بشر نخواهد بود.
- ترجمه الهی قمشهای٣٣ وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ
و سوگند به شب آنوقت که پشت میکند {شب که همان عالم کون است وجودش بر ادبار است و آن به ابد مُدبر (پشت کننده) است به خلاف صبح ملکوت که آن بعد نسبت به اهل عالم ملک روی مینمایاند}
- ترجمه سلطانیو سوگند به شب آنوقت که پشت میکند
- ترجمه راستینو قسم به شب تار چون باز گردد.
- ترجمه الهی قمشهای٣٥ إِنَّهَا لَإِحْدَى الْكُبَرِ
همانا آن البتّه یکی از بزرگترین [آیات، یعنی ولایت، یا سقر یا خزنۀ جهنّم یا سوره احدى (یکی از) بزرگترین آیات یا نقم (نقمتها) و بلایا]
- ترجمه سلطانیهمانا آن (ولایت) البتّه یکی از بزرگترین (آیات)
- ترجمه راستینکه این (آیات قرآن) یکی از بزرگترین آیات خداست.
- ترجمه الهی قمشهای٣٧ لِـمَن شَاءَ مِنكُمْ أَن يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ
بر کسی از شما که بخواهد که [به ولایت] تقدّم جوید یا [از سقر] تأخیر کند
- ترجمه سلطانیبر کسی از شما که بخواهد که تقدّم جوید یا تأخیر کند
- ترجمه راستینبرای هر یک از شما آدمیان که بخواهد (در مقام ایمان و طاعت و سعادت) پیش افتد یا باز ماند.
- ترجمه الهی قمشهای٣٨ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ
هر نفسی در گرو آنچه است که کسب کرده [است از خیر یا شرّ، زیرا آن مفاد اطلاق مرهونه (رهن شده) است، زیرا هر آنچه که انفس به انانیّات خود عمل کنند چه بحسب صورت خیر باشد یا شرّ وبال بر آنها و قید بر آنها میباشد، و انفس مرهونه مقیّده به آنها میباشند مگر کسی که ولایت علی (ع) را دارد برای اینکه ولایت همان مبدّل برای سیّئات به حسنات است و خداوند به کسانی که ولایت علی (ع) را دارند بازاء جملۀ اعمالشان به احسن آنچه که عمل میکردند جزاء میدهد و لذلک فرمود]
- ترجمه سلطانیهر نفسی در گرو آنچه است که کسب کرده
- ترجمه راستینهر نفسی در گرو عملی است که انجام داده است.
- ترجمه الهی قمشهای٤٣ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ
میگویند از نمازگزاران نبودیم {یعنی از ولایت دارندگان ولایت علی (ع) زیرا نماز حقیقی جز با ولایت نمیشود بلکه ولایت همان نماز حقیقی است}
- ترجمه سلطانیمیگویند از نمازگزاران نبودیم
- ترجمه راستینآنان جواب دهند که ما از نمازگزاران نبودیم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٨ فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ
آنگاه شفاعتِ شفاعت کنندگان به آنها نفع نمیرساند {برای قطع کردن آنها فطرت را که همان ولایت تکوینی است که آن سبب برای ولایت تکلیفی است و لذلک گفته شده: «مردود شیخی را اگر تمام مشایخ عالم جمع شوند و خواهند اصلاح نمایند نتوانند» برای اینکه مردود به عنوان مردود نمیگردد مگر بعد از قطع فطرت و ولایت تکوینیّه و او کسی است که مرتدّ فطری نامیده میشود که نه ظاهراً و نه باطناً توبهاش قبول نمیشود}
- ترجمه سلطانیآنگاه شفاعتِ شفاعت کنندگان به آنها نفع نمیرساند
- ترجمه راستینپس شفاعت شفیعان در حق آنان هیچ سودی نبخشد.
- ترجمه الهی قمشهای٤٩ فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ
پس آنها را چه شده که از [این] یادآوری (ولایت) اعراض کنندهاند
- ترجمه سلطانیپس آنها را چه شده که از (این) یادآوری (ولایت) اعراض کنندهاند
- ترجمه راستیناینک چرا از یاد آن روز سخت خود (و از ذکر و اندرز قرآن) اعراض میکنند؟
- ترجمه الهی قمشهای٥٢ بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُؤْتَى صُحُفًا مُّنَشَّرَةً
بلکه هر کدام از آنها میخواهد که نامهای گشوده شده [ناطقه به صدق محمّد (ص) در نبوّتش، یا در ولایت علی (ع)] به او داده شود
- ترجمه سلطانیبلکه هر کدام از آنها میخواهد که نامهای گشوده شده به او داده شود
- ترجمه راستینبلکه هر یک از آنها میخواهند که برایشان هم (مانند پیمبران) صحیفه وحی آسمانی باز آید (تا ایمان آرند).
- ترجمه الهی قمشهای٥٦ وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ
و پند نمیگیرند مگر آنکه خداوند بخواهد، {یعنی که مشیّت شما و ذکر شما و جمیع افعال شما مسبوقه به مشیّت تکوینی خداوند است چه برای خداوند به عنوان مرضیّه باشد یا به عنوان مبغوضه یکسان است، زیرا مشیّت او که آن عبارت از رحمت رحمانی او است بر رضای او و غضب او سابق شده و به منزلۀ مادّه برای آن دو است} او اهل [یعنی حقیق و سزاوار] تقوا (پروا) [است به اینکه از او پروا شود] و اهل آمرزش است.
- ترجمه سلطانیو پند نمیگیرند مگر آنکه خداوند بخواهد، او اهل (سزاوار) پروا (از او) و اهل آمرزش است.
- ترجمه راستینو نخواهند متذکر شوند جز آنکه خدا بخواهد (یعنی بدون مشیّت و لطف الهی کسی بهشتی و سعادتمند نخواهد شد. از او رواست تقوا و ترس و بیم و شوق و امیدواری که) او اهل تقوا و اهل آمرزش و مغفرت است.
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
٢ وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ
و سوگند [ن]میخورم به نفس ملامتگر [یا به نفس لوّامه قسم نمیخورم برای عدم اعتقاد شما به آن] {نفس امّاره به عنوان محکومه و خادمه برای شیطنت و غضب و شهوت است و جز امّاره (بسیار امر کننده) به بدی نمیباشد، نفس لوّامه خود را در جمیع فعال آن در سیّئات خود برای سوء بودن آنها و در خیرات آنها برای قصورش و تقصیرش و نسبت دادن آنها به خودش سرزنش میکند، و نفس مطمئنّه برای اطمینان آن از کدّ (زحمت، مشقّت) طلب برای خروج آن از قوّهٔ خود به فعلیّات به این نام نامیده میشود}
- ترجمه سلطانیو سوگند (ن)میخورم به نفس ملامتگر
- ترجمه راستینو قسم به نفس پر حسرت و ملامت (یعنی نفس انسان که در قیامت خود را بر تقصیر و گناه بسیار ملامت کند و حسرت خورد) . [جواب قسم محذوف است، یعنی به اینها سوگند میخورم که آدمیان را در روز قیامت برخواهم انگیخت. (م) ژ)]
- ترجمه الهی قمشهای٣ أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ
آیا انسان میپندارد که هرگز استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد
- ترجمه سلطانیآیا انسان میپندارد که هرگز استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد
- ترجمه راستینآیا آدمی پندارد که ما دیگر ابدا استخوانهای (پوسیده) او را باز جمع نمیکنیم؟
- ترجمه الهی قمشهای٤ بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ
آری [آنها را جمع میکنیم در حالی که] بر منظّم کردن انگشتانش [که در آن دقایق صنع و صغار (ریز) مفاصل و اوتار (زردپی) هست] قدرت داریم
- ترجمه سلطانیآری (در حالی که) بر منظّم کردن انگشتانش قدرت داریم
- ترجمه راستینبلی (استخوانهای او را جمع میکنیم) در حالی که ما قادریم که سرانگشتان او را هم منظم درست گردانیم.
- ترجمه الهی قمشهای٥ بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ
بلکه انسان میخواهد تا در [امور] آیندهاش فجور کند [یعنی انکار بعث کردن او برای التفات او به آخرت و انجرار (کشیده شدن) دلیل او به انکار نیست بلکه برای اقامت او بر فجور و عدم نزوع (اشتیاق) او از آن و عدم التفات او به بعث و آخرت است]
- ترجمه سلطانیبلکه انسان میخواهد تا در (امور) آیندهاش فجور کند
- ترجمه راستینبلکه انسان میخواهد آنچه (از عمرش) در پیش است همه را به فجور و هوای نفس گذراند.
- ترجمه الهی قمشهای٦ يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ
[بطور استهزاء] میپرسد روز قیامت کی است؟ [و او نمیداند که او در ذهاب (رفتن) به سوی قیامت است و اینکه قیامت در زمان نمیباشد بلکه آن خارج از حدّ زمان است]
- ترجمه سلطانیمیپرسد روز قیامت کی است؟
- ترجمه راستین(که دایم با شک و انکار) میپرسد کی روز قیامت (و حساب) خواهد بود؟
- ترجمه الهی قمشهای١٢ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ
در آنروز مستقرّ (محلّ استقرار یافتن) فقط پروردگار [مضاف] تو است [و او ربّ در ولایت و همان علیّ (ع) است]
- ترجمه سلطانیدر آنروز مستقرّ (محلّ استقرار یافتن) فقط پروردگار (مضاف) تو است
- ترجمه راستینآن روز جز درگاه خدا آرامگاهی هیچ نیست.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ يُنَبَّأُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ
در آنروز به انسان به آنچه که پیش انداخته و عقب انداخته [به آنچه از خیری و شرّی که عمل کرده و به آنچه که ترک کرده] خبر داده میشود
- ترجمه سلطانیدر آنروز به انسان به آنچه که پیش انداخته و عقب انداخته خبر داده میشود
- ترجمه راستینآن روز آدمی به (نتیجه) هر نیک و بدی که در مقدّم و مؤخّر عمر کرده آگاه خواهد شد.
- ترجمه الهی قمشهای١٥ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ
و اگرچه عذر تراشیهایش را در اندازد [یعنی با هر آنچه که عذر آوردن به آن میشود به مردم عذر بیاورد و اگرچه شرّ را بر اغیار مخفی میکند لکن آن، آن را بر خودش نمیپوشاند یعنی میداند که چه کرده]
- ترجمه سلطانیو اگرچه عذر تراشیهایش را در اندازد
- ترجمه راستینهر چند (پردههای) عذر (بر چشم بصیرت) خود بیفکند.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ
[ای محمّد (ص) قبل از اینکه وحی او تمام شود] زبانت را به آن (قرآن) حرکت مده تا به آن عجله کنی [یعنی تا آن را بر عجله بگیری به خوف اینکه از تو انفلات (در رفتن، فوت شدن) شود]
- ترجمه سلطانیزبانت را به آن حرکت مده تا به آن عجله کنی
- ترجمه راستین(ای رسول در حال وحی) با شتاب و عجله زبان به قرائت قرآن مگشای.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ
چنین نیست بلکه [دنیای] زودگذر را دوست میدارید [یعنی القاء (افکندن) معاذیر (عذر تراشی) برای اصلاح نفوس یا برای جهل نقائص نفس نیست بلکه برای حبّ دنیا و اصلاح آن است]
- ترجمه سلطانیچنین نیست بلکه (دنیای) زودگذر را دوست میدارید
- ترجمه راستینهرگز، بلکه شما (کافران لجوج) تمام دنیای نقد عاجل را دوست دارید.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ
نظر کننده به پروردگار [مضاف]شان هستند [برای ظهور ولایت و صاحب آن در آن روز، یا به ربّ مطلق خود برای ظهور آثار او یعنی ناظر به آثار او هستند، یا منتظر به ثواب پروردگار خود هستند]
- ترجمه سلطانینظر کننده به پروردگارشان هستند
- ترجمه راستینو به چشم قلب جمال حق را مشاهده میکنند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ
و [از انتزاع (برکنده شدن) روح] ساق [پا] به ساق [پا] میپیچد [یا به عبارت دیگر شدّت هول (هراس) دنیا به شدّت هول آخرت میپیچد]
- ترجمه سلطانیو ساق (پا) به ساق (پا) میپیچد
- ترجمه راستینو ساقهای پا (از شدت غم عقبی و حسرت دنیا) به هم در پیچد.
- ترجمه الهی قمشهای٣١ فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى
و [وقتی که به تراقی (ترقوهها، استخوانهای اطراف گردن) میرسد راحتی نداشته باشد، برای اینکه او] تصدیق نکرد و درود نگفت [یعنی نه انبیاء و اولیاء (ع) را تصدیق کرد و نه درود گفت]
- ترجمه سلطانیو تصدیق نکرد و درود نگفت
- ترجمه راستینپس (آن روز وای بر آن که چون ابو جهل) حق را تصدیق نکرد و نماز (و طاعتش) بجا نیاورد.
- ترجمه الهی قمشهای٣٦ أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى
آیا انسان میپندارد که بیهوده [یعنی بطور مهمل] رها میشود
- ترجمه سلطانیآیا انسان میپندارد که بیهوده رها میشود
- ترجمه راستینآیا آدمی میپندارد که او را مهمل (از تکلیف و ثواب و عقاب) گذارند (و غرضی در خلقتش منظور ندارند).
- ترجمه الهی قمشهای٣٨ ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى
سپس خون بستهای شد که خلق کرد و ایستاند [یعنی که او را مذکّری بالغ و مؤنّث بالغی درست کرد، یا او را بحسب اعضایش درست کرد]
- ترجمه سلطانیسپس خون بستهای شد که خلق کرد و ایستاند
- ترجمه راستینو پس از نطفه خون بسته شد و آن گاه (خدایش به این صورت زیبای حیرت انگیز) آفرید و آراسته ساخت.
- ترجمه الهی قمشهای٣٩ فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى
سپس از او دو زوج (جنس) مذکّر و مؤنّث قرار داد [یعنی که خداوند برای این بنیان و برای مادّهٔ انسان از اخسّ (پستترین) احوال به اشرف (شریفترین) آنها تبدّلاتی قرار داد، پس وقتی که انسانی بالغ به عنوان مذکّر یا مؤنّث گشت او را مهمل نمیگذارد بلکه وقتی که در جهت روحانیّتش به موت اختیاری یا اضطراری استکمال مییابد اهتمام به او بیشتر از حالت خسیسهٔ (پست) او میگردد که در آن نطفهای قذر (کثیف) یا علقهای یا مضغهای یا جنینی بود]
- ترجمه سلطانیسپس از او دو زوج (جنس) مذکّر و مؤنّث قرار داد
- ترجمه راستینپس آن گاه از او دو صنف نر و ماده پدید آورد.
- ترجمه الهی قمشهای٤٠ أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَى
آیا آن قادر نیست بر اینکه مردگان را زنده کند؟! [و حال آنکه مرگ همان سبب حیات حقیقی او است].
- ترجمه سلطانیآیا آن قادر نیست بر اینکه مردگان را زنده کند؟!
- ترجمه راستینآیا چنین خدای (با قدرت و حکمت) باز نتواند مردگان را زنده گرداند؟
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا
آیا بر انسان مدّتی از زمان گذشت [بلی گذشت] که هنوز چیزی [در خلق کردن] به عنوان مذکور نبود [یعنی مقدّری مقدور بود و هنوز مکوّنی مخلوق نبوده]
- ترجمه سلطانیآیا بر انسان مدّتی از زمان گذشت (بلی گذشت) که هنوز چیزی (در خلق کردن) به عنوان مذکور نبود
- ترجمه راستینآیا بر انسان روزگارانی نگذشت که چیزی هیچ لایق ذکر نبود؟
- ترجمه الهی قمشهای٢ إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا
همانا ما انسان را از نطفۀ امشاج (مخلوط دو چیز) [اختلاط اخلاط یا عناصر یا استعدادات اعضاء و قوا در آن، یا برای اختلاط دو آب، آب مرد و آب زن] خلق کردیم آن را ابتلاء میکنیم [یعنی از فضول و از آنچه که لایق آن نمیشود خالص میکنیم و به او اعطاء میکنیم و بر او تفضّل میکنیم به آنچه که لایق شأن او میشود] پس او را [بر اشرف احوال حیوان] شنوا و بینا قرار دادیم
- ترجمه سلطانیهمانا ما انسان را از نطفۀ امشاج (مخلوط دو چیز) خلق کردیم آن را ابتلاء (خالص) میکنیم پس او را شنوا و بینا قرار دادیم
- ترجمه راستینما انسان را از آب نطفه مختلط (بی حس و شعور) خلق کردیم و او را میآزماییم و بدین سبب دارای قوای چشم و گوش (و مشاعر و عقل و هوش) گردانیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای٣ إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا
همانا ما [بحسب فطرتش] راه را به او نشان دادیم یا شاکر [یعنی عامل] است [به آنچه که به او شناساندیم] و یا بسیار کفران کننده (ناسپاس) [تارک] است [بر آنچه که به او شناساندیم]
- ترجمه سلطانیهمانا ما راه را به او نشان دادیم یا شاکر است و یا بسیار کفران کننده (ناسپاس) است
- ترجمه راستینما به حقیقت راه (حق و باطل) را به او نمودیم حال خواهد (هدایت پذیرد و) شکر (این نعمت) گوید و خواهد (آن نعمت را) کفران کند.
- ترجمه الهی قمشهای٤ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا
همانا ما برای کافران زنجیرهایی [که با آنها به عنف (زور) کشیده میشوند] و غلهایی (طوقهایی) [که با آنها قید (بند) میشوند] و شعلهای [که با آن میسوزند] آماده کردهایم {انسان در اوّلین مراتبش در تطوّرات خود به عنوان جماد است، و در دوّم مراتبش در تفنّنات (گونه گونه شدنها) خود نبات است، و در سوّم مراتبش در تبدّلات خود و تقلّبات (دگرگونیها) خود به عنوان حیوان است، و در چهارمین مراتبش در کثرت نشآت خود به عنوان انسان است، و برای این مراتب میولی (میلهایی) و اقتضائات و شهوات و غضبات و محبّات و اشتیاقات و عزمات (عزمها) و ارادات و حرکات و سکنات هست، و وقتی که انسان به مبلغ (زمان بلوغ) مردان و زنان میرسد پس یا که حرکاتش و سکناتش به حکم میول جمادی او یا اقتضائات نباتیش یا شهواتش و غضبات حیوانیش، یا ادراکاتش و حیلههای شیطانی او میباشد، و یا اینکه به حکم عقل انسانی او میباشد پس اگر از قسم اوّل بود جملۀ حرکات او و سکنات او و عزمات او و ارادات او از حیث انجرار (منجر شدن) آن به عمل سیّء (سوء، حالت بد) و اسوء (بدتر، حالت بدتر) به عنوان سلاسل (زنجیرها) میباشند که او را در دنیا به اسفل (پایینترین) نفس که همان صورت جحیم آخرت است و به عمل قبیح که آن از آثار لهبات (شعلهها) جحیم است جاری میسازد، و این سلاسل در دنیا از انظار حسّیّه مستور هستند و اگرچه با انظار ملکوتیّه برای اهل آن مشهود میباشد، لکن در آخرت به جهت بناء بر تجسّم اعمال مشهودهٔ ظاهره و موجبه بر سلاسل دیگر اخروی در آخرت از جهت بناء بر جزاء اعمال با جزای مناسب بر آنها میگردد، و همگی آنها از حیث اکتساب نفس از آنها سوأت (رسوایی، خوی زشت) و ثقل (سنگینی) اغلال (غلها) بر آنها از انظار دنیوی مستوره، برای انظار اخرویّه مشهوده میباشند، و اگر از قسم اخیر باشد سببی برای اطلاق (رهایی) او از اغلال و خلاص او از سلاسل و سببی برای خروج او از هاویهٔ (دوزخ) نفس و عروج او بر مراقی (مدارج) انسانیّت به اعلی علیّین و قرب ربّ او ربّ العالمین میگردد}
- ترجمه سلطانیهمانا ما برای کافران زنجیرها و غلهایی (طوقهایی) و شعلهای آماده کردهایم
- ترجمه راستینما برای (کیفر) کافران غل و زنجیرها و آتش سوزان مهیّا ساختهایم.
- ترجمه الهی قمشهای٥ إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا
همانا نیکان از بادهای [از شراب یا از کاسهای که در آن خمر (شراب) است] مینوشند که مزاج آن کافوری میباشد {برای سالکین الی الله انواعی از شراب معنوی روحانی هست که گاهی برودت (سردی) سلوک بر آنان غالب میشود پس پروردگارشان به آنان شرابى زنجبیلى مینوشاند که آنان را سُخْن (گرم) کند و در حرارت شوقشان و طلبشان بیفزاید، و گاهی حرارت شوق بر آنان غلبه میکند پس پروردگارشان به آنان شرابى کافورى مینوشاند تا اشتیاقشان را با بَرد (سردی) کافور سلوک معتدل نماید، و گاهی وقتی که در سلوک و جذب معتدل میباشند به آنان شرابى خالص غیر ممزوج مینوشاند، و گاهی به آنان شرابى طهور مینوشاند که آنان را از نسبت دادن اموال و افعال و صفات به انفسشان بلکه از انانیّاتشان بشویَد و این احوال در آخرت و در جنّات بر آنان عارض میشود}
- ترجمه سلطانیهمانا نیکان از بادهای مینوشند که مزاج آن کافوری میباشد
- ترجمه راستیننکوکاران عالم (که در این آیه حضرت علی و فاطمه و حسنین علیهم السّلام و شیعیانشان به اجماع خاصّه و اخبار عامّه مقصودند) در بهشت از جام شرابی نوشند که طبعش (در لطف و رنگ و بوی) کافور است.
- ترجمه الهی قمشهای٦ عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا
از چشمهای بندگان خداوند از آن مینوشند که با جاری ساختنی [که عظمت آن شناخته نمیشود] آن را [به هر نحو و به هر مکان که بخواهند جاری میکنند، یا آب آن را از هر مکان که بخواهند] جاری (خارج) میکنند
- ترجمه سلطانیاز چشمهای بندگان خداوند از آن مینوشند که با جاری ساختنی (عظیم) آن را جاری میکنند
- ترجمه راستیناز سرچشمه گوارایی آن بندگان خاص خدا مینوشند که به اختیارشان هر کجا خواهند جاریش سازند.
- ترجمه الهی قمشهای٧ يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا
به نذر [خود] وفا میکنند {نذر آنچه است که انسان آن را با شرط کردن یا بدون شرط کردن بر خودش واجب میکند، و مراد از آن عهدی است که در ضمن بیعت عامّه یا خاصّه میباشد و وفاء به این نذر مستلزم وفا کردن به جمیع عهود و شروط است} و از روزی که شرّ آن [به غایت تفرّق] متفرّق (پراکنده) میباشد خوف دارند
- ترجمه سلطانیبه نذر (خود) وفا میکنند و از روزی که شرّ آن پراکنده (متفرّق) میباشد خوف دارند
- ترجمه راستینبه عهد و نذر خود وفا میکنند و از روزی که شر و سختیش همه اهل محشر را فراگیرد میترسند.
- ترجمه الهی قمشهای٨ وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا
و خوراک را به خاطر حبّ به او به مسکین و یتیم و اسیر اطعام میکنند
- ترجمه سلطانیو خوراک را به خاطر حبّ به او به مسکین و یتیم و اسیر اطعام میکنند
- ترجمه راستینو هم بر دوستی او (یعنی خدا) به فقیر و طفل یتیم و اسیر طعام میدهند.
- ترجمه الهی قمشهای٩ إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا
جز این نیست که شما را لوجه الله اطعام میکنیم، از شما پاداش و نه سپاسی نمیخواهیم [بلکه شما را به جهت ابتغاء مرضات خداوند اطعام میکنیم]
- ترجمه سلطانیجز این نیست که شما را لوجه الله اطعام میکنیم، از شما پاداش و نه سپاسی نمیخواهیم
- ترجمه راستین(و گویند) ما فقط برای رضای خدا به شما طعام میدهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی هم نمیطلبیم.
- ترجمه الهی قمشهای١٠ إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا
همانا ما از پروردگارمان از روزی عبوس (کریه) [که وجوه در آن اخمو میشوند] به شدّت کریه خوف داریم
- ترجمه سلطانیهمانا ما از پروردگارمان از روزی عبوس (که وجوه در آن اخمو میشوند) به شدّت کریه خوف داریم
- ترجمه راستینما از (قهر) پروردگار خود به روزی که (از رنج و سختی آن رخسار خلق) در هم و غمگین است میترسیم.
- ترجمه الهی قمشهای١١ فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا
پس خداوند آنها را از شرّ آن روز حفظ کرد و به آنها شادابی [در وجوه] و خوشحالی [در قلوب] اعطاء نمود
- ترجمه سلطانیپس خداوند آنها را از شرّ آن روز حفظ کرد و به آنها شادابی و خوشحالی اعطاء نمود
- ترجمه راستینخدا هم از شر و فتنه آن روز آنان را محفوظ داشت و به آنها روی خندان و دل شادمان عطا نمود.
- ترجمه الهی قمشهای١٢ وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا
و به آنها به (سبب) آنچه که صبر کردند جنّت و حریری را پاداش داد
- ترجمه سلطانیو به آنها به (سبب) آنچه که صبر کردند جنّت و حریری را پاداش داد
- ترجمه راستینو پاداش آن صبر کامل بر ایثارشان باغ بهشت و لباس حریر بهشتی لطف فرمود.
- ترجمه الهی قمشهای١٣ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا
[در حالی که] در آنجا بر اریکهها (تختها) تکیه زنندهاند که نه آفتاب (گرما) در آن میبینند و نه سرما [یعنی گرمایی و نه سرمایی نمیبینند بلکه در هوایی معتدل میباشند]
- ترجمه سلطانی(در حالی که) در آنجا بر اریکهها (تختها) تکیه زنندهاند که نه آفتاب (گرما) در آن میبینند و نه سرما
- ترجمه راستینکه در آن بهشت بر تختها (ی عزت) تکیه زنند و آنجا نه آفتابی سوزان بینند و نه سرمای ز مهریر (بلکه در هوایی بسیار خوش و باغی وسیع و دلکش تفرج کنند).
- ترجمه الهی قمشهای١٤ وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا
و سایههای (سایبانهای) آن بر آنان پایین (نزدیک) است و چیدنیهایش [برای چیدن] به نحو سهل رام شده [که چیدن میوههای آن به اختیار چیننده است]
- ترجمه سلطانیو سایههای (سایبانهای) آن بر آنان پایین است و چیدنیهایش (برای چیدن) به نحو سهل رام شده
- ترجمه راستینو سایه درختان بهشتی بر سر آنها و میوههایش در دسترس و به اختیار آنهاست.
- ترجمه الهی قمشهای١٥ وَيُطَافُ عَلَيْهِم بِآنِيَةٍ مِّن فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا
و در ظرفهایی از نقره و تُنگهایی (کوزههایی بدون دسته و لوله) که بلور میباشد بر دور آنان گردانده میشود
- ترجمه سلطانیو در ظرفهایی از نقره و تُنگهایی که بلور میباشد بر دور آنان گردانده میشود
- ترجمه راستینو (ساقیان زیبای حور و غلمان) با جامهای سیمین و کوزههای بلورین بر آنها دور زنند.
- ترجمه الهی قمشهای١٦ قَوَارِيرَ مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا
از بلور از نقره [یعنی تُنگها در صفاء و شفّافیّت مثل بلور میباشند، یا بلور مأخوذه (برگرفته) از نقره میباشد نه از سایر سنگها مثل بلورهای دنیا] که آنها را به اندازه اندازه کردهاند [و معنی میدهد اکواب برای مؤمنینی میباشد که قدر آن را در انفس خود تقدّر (مهیّا) کردهاند، یا تمنّای آن را میکردند، یا غلمانهای گرداننده میباشد که آنها را به قدر (اندازه) میل مؤمنین تقدّر (آماده کردن) میکنند]
- ترجمه سلطانیاز بلور از نقره که آنها را به اندازه مهیّا کردهاند
- ترجمه راستینکه آن بلورین کوزهها به رنگ نقره خام و به اندازه و تناسب (اهلش) مقدر کردهاند.
- ترجمه الهی قمشهای١٧ وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا
و در آنجا با بادهای نوشانده میشوند که مزاج آن زنجبیلی است {کأس بر خمر (شراب) اطلاق میشود، و چون سالک بقایایی از نفسش بر او باقی میباشد برای او لابدّ از حرارت طلب و اشتیاق سیر در عالم صفات هست که نهایتی ندارد گاهی از شراب زنجبیلى نوشانده میشود که با آن حرارت طلبش و التذاذ سیرش و وجدش تشدید شود}
- ترجمه سلطانیو در آنجا با بادهای نوشانده میشوند که مزاج آن زنجبیلی است
- ترجمه راستینو آنجا شرابی که طبعش چون زنجبیل (گرم و عطرآگین) است به آنها بنوشانند.
- ترجمه الهی قمشهای١٨ عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا
در آنجا چشمهای هست که سلسبیل نامیده میشود {سلسبیل شراب سهل الدّخول در حلق، لذیذ در مذاق است، و شرابٌ سلسلٌ (شراب گوارا) و سلسالٌ (خوشگوار) و سلسبیلٌ (روان) است}
- ترجمه سلطانیدر آنجا چشمهای هست که سلسبیل نامیده میشود
- ترجمه راستیندر آنجا چشمهای است که سلسبیلش نامند.
- ترجمه الهی قمشهای١٩ وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا
و بر دور آنها غلامانی همواره میچرخند [دائم در جنّت هستند] وقتی که آنها را ببینی میپنداری که آنها [در صفاء و حسن و تلألؤ (درخشندگی)] مرواریدهایی پراکنده شده [به حالت متفرّق غیر منظوم در کثرت یا در خدمت] هستند
- ترجمه سلطانیو بر دور آنها غلامانی همواره میچرخند وقتی که آنها را ببینی میپنداری که آنها مرواریدهایی پراکنده شده هستند
- ترجمه راستینو دور آن بهشتیان پسرانی زیبا که تا ابد نوجوانند و خوش سیما به خدمت میگردند که در آنها چو بنگری (از فرط صفا) گمان بری که لؤلؤ منثورند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٠ وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا
و وقتی که [چیزی] را در آنجا (جنّت) ببینی نعمتها و مُلکی بزرگ (جدّاً وسیعی) را میبینی {هر آنچه که در آنجا به عنوان مرئی میباشد مشتمل بر جمیع مایکون در مملکت کبیر میباشد}
- ترجمه سلطانیو وقتی که (چیزی) را آنجا (در جنّت) ببینی نعمتها و مُلکی بزرگ (جدّاً وسیعی) را میبینی
- ترجمه راستینو چون آن جایگاه نیکو را مشاهده کنی عالمی پر نعمت و کشوری بی نهایت بزرگ خواهی یافت.
- ترجمه الهی قمشهای٢١ عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا
بر بالاتنهٔ آنها جامههای حریر نازک سبز و دیبای کلفت است و با دستبندهایی از نقره زینت داده شدهاند و پروردگارشان به آنان شرابی طهور مینوشاند {که آنان را از کلّ ما کان منسوب به آنان از اموال و افعال و اوصاف و ذوات پاک میکند تا آنکه سوای محبوبشان در آنها باقی نماند که لذّت آنان خالصی غیر مشوبه و غیر محجوبه میگردد}
- ترجمه سلطانیبر بالاتنهٔ آنها جامههای حریر نازک سبز و دیبای کلفت است و با دستبندهایی از نقره زینت داده شدهاند و پروردگارشان به آنان شرابی طهور مینوشاند
- ترجمه راستینبر بالای بهشتیان، لطیف دیبای سبز و حریر ستبر است و بر دستهاشان دستبند نقره خام، و خدایشان شرابی پاک (و گوارا از کوثر عنایت) بنوشاند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٢ إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا
همانا این به عنوان پاداش برای شما میباشد و کوشش شما مورد سپاس میباشد
- ترجمه سلطانیهمانا این به عنوان پاداش برای شما میباشد و کوشش شما مورد سپاس میباشد
- ترجمه راستیناین بهشت به حقیقت پاداش (اعمال) شماست و سعی و اشتیاقتان (در راه طاعت حق) مشکور و مقبول است.
- ترجمه الهی قمشهای٢٣ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنزِيلًا
همانا ما قرآن را با تنزیل (نازل کردن تدریجی) بر تو نازل کردیم [یعنی که قرآن ولایت علی (ع) جز از نزد ما نیست، پس چرا تو از مردم میترسی و آن را از آنان مخفی میکنی و از ردّ آنها یا ارتداد آنها یا از صرف (برگرداندن) علی (ع) از حقّش، ترسانی؟!]
- ترجمه سلطانیهمانا ما قرآن را با تنزیل (نازل کردن تدریجی) بر تو نازل کردیم
- ترجمه راستینمحققا ما این قرآن (عظیم الشأن) را بر تو فرو فرستادیم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٤ فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا
پس بر حکم پروردگارت صبر کن [و بر آنچه که در حقّ علی (ع) میگویند اندوه مدار و آنچه را که ما آن را بر تو نازل کردهایم را تغییر نده] و از آنها از گناهکاران [عاصی بر تو دربارۀ علی (ع)] یا از کافران [ساتر بر ولایت علی (ع) یا ساتر بر نبوّتت] اطاعت مکن
- ترجمه سلطانیپس بر حکم پروردگارت صبر کن و از آنها از گناهکاران (عاصی بر تو) یا کافران (ساتر بر ولایت علی (ع) یا ساتر بر نبوّتت) اطاعت مکن
- ترجمه راستینپس بر اطاعت حکم پروردگارت صبور و شکیبا باش و هیچ از مردم بدکار کفر کیش اطاعت مکن.
- ترجمه الهی قمشهای٢٥ وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلًا
و اسم ربّ خود را [دائماً یا مخصوصاً] در بامدادان و شامگاهان [برای شرافت آن دو] ذکر کن {اسم ربّ همان لطیفهٔ انسانیّه است که همان ولایت تکوینیّه است و با ولایت تکلیفیّه تقویّت میشود سپس صاحب ولایت و رسالت سپس هر کسی است که ولایت را قبول کرده سپس هر وجود عینیِ امکانی است سپس الفاظ و حروف موضوعه (وضع شده) سپس نقوش مکتوبه (نقشهای نوشته شده) هستند}
- ترجمه سلطانیو اسم ربّ خود را ذکر کن در بامدادان و شامگاهان
- ترجمه راستینو نام خدایت را صبح و شام (به عظمت) یاد کن.
- ترجمه الهی قمشهای٢٦ وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا
و از شب پس [با کسر (شکستن) انانیّت نفس] بر او سجده کن و او را در طویل شب تسبیح کن [یعنی بعضاً (قسمتی) طویل از شب، یا شب طبع که طول آن به قدر عمر است]
- ترجمه سلطانیو از شب پس بر او سجده کن و او را در (قسمتی) طویل (از) شب تسبیح کن
- ترجمه راستینو شب را برخی (در نماز) به سجده خدا پرداز و شام دراز به تسبیح و ستایش او صبح گردان.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ إِنَّ هَـؤُلَاءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا
همانا اینان [یعنی مشرکین یا منافقین ممتنع (امتناع کننده) از ولایت علی (ع)] عاجل (حاضر، دنیا) را دوست دارند [و لذلک به امر خداوند و نه به امر نبیّش (ص) ایتمار نمیکنند و منقاد نبیّ او (ص) و نه وصیّ او نمیشوند] و روز سنگینی را به ورای (امام، جلو، مُقبل) خود رها میکنند {مراد از ثقل (سنگینی) همان ثقل حساب او و ثقل شدائد آن و ثقل حسّاب (حسابرسان) آن است}
- ترجمه سلطانیهمانا اینان عاجل (حاضر، دنیا) را دوست دارند و روز سنگینی را به ورای (مُقبل) خود رها میکنند
- ترجمه راستیناین مردم کافر غافل همه دنیای نقد عاجل را دوست میدارند و آن روز (قیامت) سخت سنگین را به کلی از یاد میبرند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٨ نَّحْنُ خَلَقْنَاهُمْ وَشَدَدْنَا أَسْرَهُمْ وَإِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَا أَمْثَالَهُمْ تَبْدِيلًا
ما آنان را خلق کردیم و پیوندهایشان را محکم نمودیم [یعنی خلقتشان را یا مفاصل آنان را با اعصاب و اوتار (زردپی) یا الیاف معده و مثانه را تا آنکه با اختیار صاحب آن دو گشتند] و وقتی که بخواهیم [با اذهاب (بردن) آنها و جانشین قرار دادن اولادشان به جای آنها] با تبدیلی [آنها را] به امثال آنان تبدیل کنیم
- ترجمه سلطانیما آنان را خلق کردیم و پیوندهایشان را محکم نمودیم و وقتی که بخواهیم (با بردن آنها و جانشین قرار دادن اولادشان) با تبدیلی (آنها را) به امثال آنان تبدیل کنیم
- ترجمه راستینما اینان را آفریدیم و محکم بنیان ساختیم و هرگاه بخواهیم همه را فانی ساخته و مانندشان قوم دیگر خلق میکنیم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا
همانا این [یعنی ولایت علی (ع) یا قرآن ولایت او، یا این سوره که در آن ولایت ذکر شده] تذکّری است پس کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش اتّخاذ میکند
- ترجمه سلطانیهمانا این تذکّری است پس کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش اتّخاذ میکند
- ترجمه راستیناین آیات پند و تذکری است، پس هر که (سعادت و حسن عاقبت) بخواهد راهی به سوی خدای خود پیش گیرد.
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا
و [لکن] نمیخواهید، مگر آنکه خداوند بخواهد {چیزی از مکوّنات و از افعال بندگان و اخلاق آنها و ارادههای آنان و مشیّتهایشان جز به مباد (مقدّمات) هفتگانه به مشیّت از خداوند، و اراده کردن از او، و قدری از او سبحانه و قضائی و اذنی و اجلی و کتابی نمیباشد و اینکه مشیّت همان اضافهٔ اشراقیّهٔ او است که همان فعل او و کلمۀ او است، و اینکه هر چیزی از مبدعات و منشئات (ایجاد شدهها) و مخترعات و مکوّنات قوام وجودش مشیّت الله است، و اینکه مشیّت خداوند غیر محبّت او و رضای او است، و اینکه رضا و سخط (خشم) به منزلۀ صورت برای مشیّت است، و مشیّت مانند مادّه است و اینکه مشیّت عباد همان مشیّت خداوند است با ضمیمهٔ خصوصیّت اضافه به عباد و آیه معنی میدهد مگر در حالی که خداوند بخواهد، یا به سبب اینکه خداوند بخواهد، یا برای اینکه خداوند بخواهد، برای اینکه هر آنچه که عباد آن را میخواهند پس آن متقوّم به مشیّت خداوند است بلکه آن عین مشیّت الله است که بحسب اضافه محدود به حدود ممکنات گشته است} که خداوند دانا [میباشد که با علم خود به دقایق صنع و مصالح مصنوع مشیّت خویش را عین مشیّت بندگان قرار داد] و [از حیث لطف کردن در این صُنع از روی لطف که احدی آن را درک نمیکند بلکه ضدّ آن را توهّم میکنند و میگویند: خداوند امور بندگان و افعال آنها را به آنها واگذار کرده است] حکیم میباشد
- ترجمه سلطانیو (لکن) نمیخواهید، مگر آنکه خداوند بخواهد که خداوند دانا و حکیم میباشد
- ترجمه راستینو شما (کافران، راه حق را) نمیخواهید مگر خدای بخواهد (و به قهر شما را به این راه بدارد) ، که البته خدا دانا و به صلاح بندگان آگاه است.
- ترجمه الهی قمشهای٣١ يُدْخِلُ مَن يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِـمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا
کسی را که بخواهد [یعنی کسی را که دوست میدارد و از او راضی میشود] در رحمت خود داخل میکند و ستمگران، برای آنها عذابی دردناک آماده کرده است.
- ترجمه سلطانیکسی که بخواهد را در رحمت خود داخل میکند و ستمگران، برای آنها عذابی دردناک آماده کرده است.
- ترجمه راستینهر که را بخواهد در (بهشت) رحمت خود داخل گرداند و برای ستمکاران عالم عذاب دردناک مهیّا ساخته است.
- ترجمه الهی قمشهایبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
١ وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا
قسم به فرستادگان پیاپی [یعنی ملائکهٔ مرسلۀ (فرستاده شده) متتابع (پی در پی) برای تعذیب اهل دنیا و جحیم نفس یا ملائکهٔ مرسله برای معروف و احسان به بندگان با تعذیب اهل شرّ و فساد]
- ترجمه سلطانیقسم به فرستادگان پیاپی
- ترجمه راستینقسم به رسولانی که از پی هم (بر خیر و سعادت خلق) فرستاده شدند.
- ترجمه الهی قمشهای٣ وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا
و سوگند به نشر کنندگان به جهت نشر کردن [ملائکهٔ رحمت که علوم را در قلوب انبیاء و سایر بندگان نشر میکنند، و آنهایی که ابر را میآورند، و بادهای رحمت که ابرها را منتشر میکنند، و بارانها که گیاه را از زمین نشر میدهند و نفوس انبیاء (ع) که علوم و احکام را در بندگان نشر میدهند]
- ترجمه سلطانیو سوگند به نشر کنندگان به جهت نشر کردن
- ترجمه راستینقسم به آنان که (وحی حق و شرع الهی را در جهان) نیکو نشر میدهند.
- ترجمه الهی قمشهای٥ فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْرًا
پس القاء کنندگان ذکر [یعنی ملائکه و بادها یا ابرها یا بارانها یا انبیاء (ع) زیرا هر کدام از آنها قدرت خداوند و حکمت او در صُنعش را به یاد انسان میآورند]
- ترجمه سلطانیپس القاء کنندگان ذکر
- ترجمه راستینو قسم به آنان که ذکر (خدا و کتاب الهی) را (به انبیاء) وحی میکنند.
- ترجمه الهی قمشهای٦ عُذْرًا أَوْ نُذْرًا
از جهت عذر خواستن [یعنی به عنوان سبب برای نجاتشان] یا از جهت انذار کردن [یعنی ارجاءً (به جهت امید دادن) و تخویفاً (به جهت ترساندن) القاء ذکر میکنند] {و این فقرات به واردات الهیّه در عالم صغیر انسانی از الهامات و قبضها و بسطها و خوابهای منذر (بیم دهنده) و مبشّر (مژده دهنده) و بلایای وارده، و جبران آنها با الطاف الهی و خطورات و خیالات و سطوات (قدرتها) و رأفات (مهربانیها) و ملائکهٔ مرسلات به نبوّات و رسالات تفسیر شدهاند}
- ترجمه سلطانیاز جهت عذر خواستن یا از جهت انذار کردن
- ترجمه راستینتا عذر و حجت (نیکان) و بیم و تهدید (بدان) شود.
- ترجمه الهی قمشهای٧ إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ
همانا آنچه که [به آن] وعده داده میشوید [یعنی بعث و حساب، یا ثواب و عقاب] البتّه واقع میشود
- ترجمه سلطانیهمانا آنچه که (به آن) وعده داده میشوید البتّه واقع میشود
- ترجمه راستین(قسم به همه اینان) که آنچه (از ثواب و عقاب آخرت) به شما وعده دهند البته واقع خواهد شد.
- ترجمه الهی قمشهای١١ وَإِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ
و وقتی که رسولان تعیین وقت شوند [یعنی وقت حضور آنها برای شهادت یا برای بشارت و تخویف (ترساندن)، یا وقت ظهور آنها حین ظهور قائم یا قیامت رسید]
- ترجمه سلطانیو وقتی که رسولان تعیین وقت شوند
- ترجمه راستینو آن گاه که به رسولان، وقت (گواهی بر امتان) را اعلام کنند.
- ترجمه الهی قمشهای٢٧ وَجَعَلْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَيْنَاكُم مَّاءً فُرَاتًا
و در آن کوههایی شامخ [ثابت طُوال (بلند قامت)] قرار دادیم و به شما آب گوارائی نوشاندیم
- ترجمه سلطانیو در آن کوههایی بلند قرار دادیم و به شما آب گوارائی نوشاندیم
- ترجمه راستینو در آن کوههای بلند برافراشتیم و (از ابر و باران) به شما آب زلال گوارا نوشانیدیم.
- ترجمه الهی قمشهای٢٩ انطَلِقُوا إِلَى مَا كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ
[یعنی به آنان گفته میشود] رهسپار شوید به آنچه [از عذاب] که آن را تکذیب میکردید
- ترجمه سلطانیرهسپار شوید به آنچه که آن را تکذیب میکردید
- ترجمه راستین(خطاب رسد: ای منکران) شما امروز به سوی آن دوزخی که تکذیب میکردید بروید.
- ترجمه الهی قمشهای٣٠ انطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِي ثَلَاثِ شُعَبٍ
راه بیفتید به سوی سایهای [یعنی سایهٔ دود جهنّم] دارای سه شعبه {نفس امّارهٔ انسانی مظهر جهنّم، و هر آنچه از اوصاف رذیله که دارد شعبه و شعلهای از لهب (شراره) آن هستند، و همان سبب برای دخول در آن است، و اینکه اصل جمیع رذایل همان قوای سهگانه بهیمیّه و سبعیّه و شیطانیّه است، و اینکه آنها لهباتی (شرارههایی) از جحیم و ادخنه (دودها) از آن هستند که انسانیّت با آنها میسوزد، و مادام که انسان در دنیا است و به عنوان اسیر بر نفس امّاره میباشد به حرقت (سوختن) خویش مستشعر نمیشود و وقتی که مُرد آنچه که در دنیا از او به حالت مخفی بود آنگاه برای او متمثّل میشود و لهبات سهگانه و ادخنهٔ آن و ظلال (سایهها) ادخنهٔ آن برای او ظاهر میشود}
- ترجمه سلطانیراه بیفتید به سوی سایهای دارای سه شعبه
- ترجمه راستینبروید زیر سایه دودهای آتش دوزخ که از سه جانب (شما را) احاطه کند.
- ترجمه الهی قمشهای٣١ لَّا ظَلِيلٍ وَلَا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ
سایهبانی نیست [برای اینکه آن سایهٔ دود است و به حالت گرم میباشد نه به حالت سرد] و از شراره (آتش) بینیاز نمیسازد [یعنی از حرارت لهب مانند سایر سایهها مغنیّه (بینیاز کننده) از حرارت آفتاب نیست]
- ترجمه سلطانیسایهبانی نیست و از شراره (آتش) بینیاز نمیسازد
- ترجمه راستیننه بر سر شما سایه خواهد افکند و نه از شرار آتش هیچ نجاتتان خواهد داد.
- ترجمه الهی قمشهای٣٢ إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ
همانا آن شرری مانند ریشههای نخل پرتاب میکند {زیرا قوای سهگانه در دنیا خطرات (خطورات، در معرض مخاطره قرار گرفتن) و آمال و انانیّات را پرتاب میکنند، و در آخرت این به شرارههای بزرگ تمثّل مییابد}
- ترجمه سلطانیهمانا آن شرری مانند ریشههای نخل پرتاب میکند
- ترجمه راستینآن آتش هر شراری بیفکند شعلهاش مانند قصری است.
- ترجمه الهی قمشهای٣٨ هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاكُمْ وَالْأَوَّلِينَ
این روز جدایی [بین محقّ و مبطل، یا مؤمن و کافر، یا اهل جنّت و اهل آتش، یا روز قضاء و حکم] است که شما و پیشینیان را [در آن] جمع کردیم
- ترجمه سلطانیاین روز جدایی است که شما و پیشینیان را (در آن) جمع کردیم
- ترجمه راستیناین روز فصل (حکم و جدایی نیک و بد) است که شما را با همه در گذشتگان پیشین (به عرصه محشر) جمع گردانیدهایم.
- ترجمه الهی قمشهای٤٣ كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
بخورید و بیاشامید گوارایتان باد به آنچه که عمل میکردید
- ترجمه سلطانیبخورید و بیاشامید گوارایتان باد به آنچه که عمل میکردید
- ترجمه راستینبخورید و بیاشامید که شما را گوارا باد به پاداش اعمال نیکی که در دنیا به جای میآوردید.
- ترجمه الهی قمشهای٤٦ كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُم مُّجْرِمُونَ
[در دنیا] بخورید و [در دنیا] اندکی بهره برید همانا شما مُجرمید
- ترجمه سلطانی(در دنیا) بخورید و اندکی بهره برید همانا شما مُجرمید
- ترجمه راستین(ای کافران شما هم که ایمان به لذّات روحانی و تنعّم و نشاط ابدی آخرت ندارید پس به خوی حیوانیت) بخورید و تمتّع برید به عمر کوتاه دنیا که شما بسیار مردم بزهکاری هستید.
- ترجمه الهی قمشهای٤٨ وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ
و وقتی که به آنها گفته شود رکوع کنید [یعنی نماز بگزارید یا تواضع کنید و انقیاد (فرمانبرداری) کنید] رکوع نمیکنند
- ترجمه سلطانیو وقتی که به آنها گفته شود رکوع کنید رکوع نمیکنند
- ترجمه راستینو هرگاه به آنها گفته شود که نماز و طاعت خدا را به جای آرید اطاعت نکنند.
- ترجمه الهی قمشهای٥٠ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ
پس بعد از آن به کدام سخن ایمان میآورند [یعنی به کدام حدیث (سخن) بعد از قرآن یا بعد از آنکه تو از امر آخرت و حشر و حساب و ثواب و عقاب آن را به تو گفتم، یا بعد از حدیث ولایت، یا بعد از این روز ایمان میآورند؟!].
- ترجمه سلطانیپس بعد از آن به کدام سخن ایمان میآورند.
- ترجمه راستین(این کافران) پس از آیات خدا (که آن را تکذیب کردند) باز به کدامین حدیث ایمان میآورند؟
- ترجمه الهی قمشهای