جزء شمارهٔ ۲۹


سورهٔ ۶۷- الملك

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

پر برکت است کسی که مُلک (عالم) در دست او است {ملک بر عالم طبع در مقابل ملکوت عامّ که آن جملۀ عالم ارواح است، یا خاصّ و آن عالم مثال است اطلاق می‌‌شود، و بر جملهٔ ماسوی اللّه، و بر رسالت و سینۀ مستنیر به نور آن، و بر نبوّت و قلب مستضئ (روشن شده) به ضوء (روشنایی) آن، و بر ولایت که به آن تصرّف در بندگان و دعوت آنان به توحید می‌‌باشد اطلاق می‌‌شود و يد بر آنچه که با آن تصرّف هست، و بر قدرت که همان مبدء تصرّف است، و بر صفات لطفیّه و قهریّه خداوند، و بر دو عالم ملکوت علیا و ملکوت سفلی اطلاق می‌‌شود} و او بر هر چیزی [از ممکنات واقع در عالم طبع و دو عالم ملکوت] بسیار توانا است

- ترجمه سلطانی

پر برکت است کسی که مُلک (عالم) در دست او است و او بر هر چیزی بسیار توانا است

- ترجمه راستین

بزرگوار خدایی که سلطنت ملک هستی به دست قدرت اوست و بر همه چیز تواناست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ

کسی که مرگ را و حیات را خلق کرد {چون مرگ از اعدام ملکات باشد، و اعدام ملکات حظّی ضعیف از وجود دارد و آنچه که حظّی از وجود دارد تعلّق خلق به آن صحیح است} تا شما را بیازماید که کدامین شما به لحاظ عمل کردن نیکتر هستید و او غالب [است که مانعی از حکم او و ارادهٔ او برای او نیست، پس باید حذر کنند کسانی که با امر او مخالفت می‌‌کنند و در عمل خود بدی می‌‌کنند و باید امیدوار باشند کسانی که از او اطاعت می‌‌کنند و عمل خود را خوب می‌‌کنند] و بسیار آمرزنده است [پس کسانی که به سیّئات عمل می‌‌کنند نباید مأیوس شوند]

- ترجمه سلطانی

کسی که مرگ را و حیات را خلق کرد تا شما را بیازماید که کدامین شما به لحاظ عمل کردن نیکتر هستید و او غالب و بسیار آمرزنده است

- ترجمه راستین

خدایی که مرگ و زندگانی را آفرید که شما بندگان را بیازماید تا کدام نیکوکارتر (و خلوص اعمالش بیشتر) است و او مقتدر و بسیار آمرزنده است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ

کسی که هفت آسمان را به صورت طبقه طبقه خلق کرد، در خلقت رحمان نقصی نمی‌‌بینی {و منظور از آن بیان قدرت او و حکمت او و عنایت او به خلقش و عدم اهمال آنها به عنوان بلاثواب و عقاب است و مراد از تفاوت اختلاف در اتقان و عدم آن است}، پس چشم را برگردان [یعنی به آسمان نظر کن سپس در نفس خود تفکّر کن و در خلل آسمان تأمّل نما سپس چشمت را به آسمان برگردان] آیا خلل‌‌هایی [یعنی انشقاقی در آن و خلل و فسادی در خلق آن] می‌‌بینی

- ترجمه سلطانی

کسی که هفت آسمان را به صورت طبقه طبقه خلق کرد، در خلقت رحمان نقصی نمی‌بینی، پس چشم را برگردان آیا خلل‌هایی می‌بینی

- ترجمه راستین

آن خدایی که هفت آسمان بلند را به طبقاتی منظم بیافرید و هیچ در نظم خلقت خدای رحمان بی‌نظمی و نقصان نخواهی یافت، باز بارها به دیده عقل بنگر تا هیچ نقص و خلل هرگز در آن توانی یافت؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِيرٌ

سپس دوباره چشم را برگردان [در ارتیاد (جُستن) خلل و نقص و فساد] و (در حالی که) او خسته است چشم سرافکنده به سوی تو بر می‌‌گردد

- ترجمه سلطانی

سپس دوباره چشم را برگردان و (در حالی که) او خسته است چشم سرافکنده به سوی تو بر می‌گردد

- ترجمه راستین

باز دوباره به چشم بصیرت دقت کن تا دیده خرد زبون و خسته (نقصی نیافته) به سوی تو باز گردد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ

و همانا آسمان دنیا را با چراغ‌‌هایی [با کواکب صوریّه یا با کواکب ذکریّهٔ نفسانیّه] زینت داده‌‌ایم {یعنی نزدیک‌‌ترین آسمان‌‌ها به زمین را، زیرا جنس آسمان طبع نزدیک‌‌ترین اصناف آسمان‌‌ها به زمین است، و اگرچه مکوکبه (کوکب‌‌دار، فلک هشتم، چرخ پر ستاره) از آنها همان فلک هشتم از آنها است، زیرا آسمان‌‌های عالم مثال و عالم نفوس و عالم عقول دورترین آسمان‌‌ها به زمین هستند، و همچنین در عالم صغیر، آسمان صدر منشرح به اسلام و آسمان قلب، که ایمان در آن داخل شده نزدیک‌‌ترین آسمان‌‌ها به زمین بدن و زمین نفس امّاره و لوّامه هستند} و آنها را به عنوان رجوم (راندن) برای شیاطین قرار دادیم و [در آخرت] برای آنها عذاب شعله‌‌ور مهیّا کرده‌‌ایم

- ترجمه سلطانی

و همانا آسمان دنیا را با چراغ‌هایی زینت داده‌ایم و آنها را به عنوان رجوم (راندن) برای شیاطین قرار دادیم و برای آنها عذاب شعله‌ور مهیّا کرده‌ایم

- ترجمه راستین

و ما آسمان دنیا را به چراغهای انجم رخشان زیب و زیور دادیم و به تیر شهاب آن ستارگان شیاطین را راندیم و عذاب آتش فروزان را بر آنها مهیّا ساختیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ وَلِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

و برای کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیده‌‌اند عذاب جهنّم هست و بد بازگشتگاهی (سرانجامی) است

- ترجمه سلطانی

و برای کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیده‌اند عذاب جهنّم هست و بد بازگشتگاهی (سرانجامی) است

- ترجمه راستین

و بر آنان که به خدای خود کافر شدند عذاب جهنّم که بسیار بد منزلگاهی است مهیّاست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ إِذَا أُلْقُوا فِيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِيقًا وَهِيَ تَفُورُ

وقتی که در آن افکنده شوند از آن ناله‌‌ای طولانی می‌‌شنوند [صدایی مانند صدای خران و در آن زفیر (آغاز صدای خر) و شهیق (پایان صدای خر) دارند] و (در حالی که) آن می‌‌جوشد [یعنی غلیان دیگ با آنچه که در آن است با آنها غلیان می‌‌کند]

- ترجمه سلطانی

وقتی که در آن افکنده شوند از آن ناله‌ای طولانی می‌شنوند و (در حالی که) آن می‌جوشد

- ترجمه راستین

که چون به آن جهنّم در افتند فریاد منکری چون شهیق خران از آتش چون دیگ جوشان می‌شنوند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ

نزدیک است از خشم تکّه تکّه شود (بترکد) [یعنی از غیظ بر دشمنان خدا متفرّق شود] هرگاه که گروهی در آن افکنده می‌‌شود نگهبانان آن از آنها سؤال می‌‌کنند آیا انذار کننده‌‌ای نزد شما نیامد؟

- ترجمه سلطانی

نزدیک است از خشم تکّه تکّه شود (بترکد) هرگاه که گروهی در آن افکنده می‌شود نگهبانان آن از آنها سؤال می‌کنند آیا انذار کننده‌ای نزد شما نیامد؟

- ترجمه راستین

(دوزخ از خشم کافران) نزدیک است شکافته و قطعه قطعه شود، هر فوجی را که به آتش در افکنند خازنان جهنّم از آنها پرسند: آیا پیغمبری برای راهنمایی شما نیامد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍ

می‌‌گویند بلی انذار کننده‌‌ای نزد ما آمده بود و [لکن آنان را] تکذیب کردیم و گفتیم خداوند چیزی نازل نکرده که شما جز در گمراهی بزرگ نیستید

- ترجمه سلطانی

می‌گویند بلی انذار کننده‌ای نزد ما آمده بود و (لکن آنان را) تکذیب کردیم و گفتیم خداوند چیزی نازل نکرده که شما جز در گمراهی بزرگ نیستید

- ترجمه راستین

آنها در جواب گویند: آری، ما را رسول بیم دهنده حق آمد ولی ما تکذیب او کردیم و گفتیم که خدا چیزی (از آسمان) نفرستاده و جز اینکه شما رسولان سخت به گمراهی و ضلالتید هیچ نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ

و [از جهت اعتراف به عدم تحقیق و عدم تقلید] می‌‌گویند اگر ما می‌‌شنیدیم (گوش می‌‌کردیم) [و منقاد اولیاء امر می‌‌شدیم و در تقلید صحیح می‌‌بودیم] یا عقل می‌‌کردیم [یعنی با عقول خویش درک می‌‌کردیم و محقّق می‌‌بودیم و حقّ را از باطل جدا می‌‌کردیم] در [میان] اصحاب آتشِ شعله‌‌ور نمی‌‌بودیم

- ترجمه سلطانی

و می‌گویند اگر ما می‌شنیدیم (گوش می‌کردیم) یا عقل می‌کردیم در (میان) اصحاب آتشِ شعله‌ور نمی‌بودیم

- ترجمه راستین

و گویند: اگر ما در دنیا (سخن انبیا) می‌شنیدیم یا به دستور عقل رفتار می‌کردیم (امروز) از دوزخیان نبودیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقًا لِّأَصْحَابِ السَّعِيرِ

و [برای آنچه که قصور خویش یا تقصیر خویش را در تشخیص حال انبیاء (ع) دیدند] به ذنبشان اعتراف می‌‌کنند و برای اصحاب آتشِ شعله‌‌ور دوری هست

- ترجمه سلطانی

و به ذنبشان اعتراف می‌کنند و برای اصحاب آتشِ شعله‌ور دوری هست

- ترجمه راستین

آنجا به گناه خود معترف شوند (که سودی ندارد و خطاب قهر فرا رسد) که اهل آتش افروخته (قهر، از رحمت حق) دور باد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ

همانا کسانی که در غیب (خفا) از پروردگارشان خشیت دارند [یعنی در حالی که آنها از پروردگارشان در غیب هستند، یا در حالی که پروردگار در غیب از آنها است، یا به سبب غیبت حال آنها، یا غیبت حال پروردگار در رضای او و سخط او از آنها] آمرزشی و پاداشی بزرگ دارند

- ترجمه سلطانی

همانا کسانی که در غیب (خفا) از پروردگارشان خشیت دارند آمرزشی و پاداشی بزرگ دارند

- ترجمه راستین

همانا آنان که از خدای خود در پنهان می‌ترسند آنها را آمرزش و پاداش بزرگ (بهشت ابد) خواهد بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ وَأَسِرُّوا قَـوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

و چه گفتار خود را پنهان نمایید یا چه آن را به آواز [بلند] سر دهید [نزد او مساوی است] همانا او به ذات سینه‌‌ها [که آن مخفی‌‌تر از قول خفی است] بسیار دانا است {مراد از ذات صدور خطورات و خیالات است، یا نیّات و عزمات (تصمیمات)، یا قوا و استعدادات مکمون است که خود صاحبان سینه‌‌ها به آنها شعور ندارند}

- ترجمه سلطانی

و چه گفتار خود را پنهان نمایید یا چه آن را به آواز (بلند) سر دهید همانا او به ذات سینه‌ها بسیار دانا است

- ترجمه راستین

و شما سخن پنهان گویید یا آشکار، در علم حق یکسان است، که خدا به اسرار دلها هم البته داناست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ

آیا کسی که خلق کرد نمی‌‌داند و (حال آنکه) او [در علمش] لطیف [است، به حیثی که اصغر (کوچک‌‌ترین) مایکون از علم او شاذّ نمی‌‌شود] و [به بواطن امور] آگاه است

- ترجمه سلطانی

آیا کسی که خلق کرد نمی‌داند و (حال آنکه) او لطیف و آگاه است

- ترجمه راستین

آیا آن خدایی که خلق را آفریده عالم به اسرار آنها نیست؟و حال آنکه او بر باطن و ظاهر همه امور عالم آگاه است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُـولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِن رِّزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ

او کسی است که زمین را برای شما رام قرار داد پس راه بروید [یعنی آنوقت که به عنوان رام بود آنگاه راه بروید] در اطراف آن و از رزق آن بخورید و نشر شدن به [نزد] او است [پس از کفران نعم او و مخالفت با امر او حذر کنید]

- ترجمه سلطانی

او کسی است که زمین را برای شما رام قرار داد پس در اطراف آن راه بروید و از رزق آن بخورید و نشر شدن به (نزد) او است

- ترجمه راستین

او آن خدایی است که زمین را برای شما نرم و هموار گردانید پس شما در پست و بلندی‌های آن حرکت کنید و از روزی او خورید و (بدانید که) بازگشت همه خلایق به سوی اوست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ أَأَمِنتُم مَّن فِي السَّمَاءِ أَن يَخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ

آیا از کسی که در آسمان است [یعنی ملائکه‌‌ای که آنها در آسمانند] ایمن شُدید از اینکه زمین آنوقت که آن می‌‌لرزد شما را فرو نبرد [همانطور که نسبت به قارون انجام داد، یعنی ایمن گشتید که به او کفر می‌‌ورزید و برای آن به نعمت‌‌هایش کفر می‌‌ورزید و با امر او و امر رسول او (ص) دربارۀ ولایت علی (ع) مخالفت می‌‌کنید]

- ترجمه سلطانی

آیا از کسی که در آسمان است ایمن شُدید از اینکه زمین آنوقت که آن می‌لرزد شما را فرو نبرد

- ترجمه راستین

آیا از (قهر) خدایی که در آسمان مقتدر و حکمفرماست ایمنید که شما را به زمین فرو برد در حالی که زمین به موج و اضطراب در افتد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ أَمْ أَمِنتُم مَّن فِي السَّمَاءِ أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ

آیا از کسی که در آسمان است ایمن شُدید که بر شما طوفان شن نفرستد پس بزودی خواهید دانست انذار من چگونه است [یعنی انذار مرا حینی که انذار کننده به آن را می‌‌بینید]

- ترجمه سلطانی

آیا از کسی که در آسمان است ایمن شُدید که بر شما طوفان شن نفرستد پس بزودی خواهید دانست انذار من چگونه است

- ترجمه راستین

آیا از قهر خدای مقتدری که در (زمین و) آسمان حکمفرماست ایمنید که تندبادی بفرستد و بر سر شما سنگ ببارد تا بدانید که وعده عذاب من چگونه است؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ وَلَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ

و همانا کسانی قبل از آنها تکذیب کرده‌‌اند پس انکار [من بر آنها] چگونه بود [پس شما از آنان عبرت بگیرید و تو ای محمّد (ص) از تکذیب آنان تسلّی (دلگرمی) داشته باش]

- ترجمه سلطانی

و همانا کسانی قبل از آنها تکذیب کرده‌اند پس انکار من (بر آنها) چگونه بود

- ترجمه راستین

و همانا امم پیش از اینها نیز (رسولان ما را) تکذیب کردند پس (بنگرید) چگونه سخت آنها را هلاک کردم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ

آیا [در آیات قدرت او نظر نمی‌‌کنند و] به پرندگان بالای [سر] خود که گشوده بال هستند و [بال‌‌هایشان را] می‌‌بندند نمی‌‌نگرند که جز رحمان آنها را [در جوّ] نگه نمی‌‌دارد، همانا او به هر چیزی بینا است [و دقایق آنچه که مخلوق به آن احتیاج دارد را می‌‌داند] {و غرض از نظر کردن به پرنده این است که عاقل نظر می‌‌کند به اینکه آن مخلوقه از خاک است و جزء زمینی بر آن غالب است، و آن بالطّبع طالب بر مرکز است، و اینکه خدای تعالی آن را به حیثی خلق کرده که تعیّش (زندگی کردن) آن در جوّ است و قوت آن در اغلب از حرکت آن در جوّ می‌‌باشد، پس او تعالی آن را به حیثی خلق کرد که جمیع آنچه که در حرکت خود و تعیّش خود به آن احتیاج دارد در جوّ مهیّا شده می‌‌باشد، و این جز فعل حکیم بصیری قدیر نیست و چنانکه دهریّون می‌‌گویند فعل طبیعت آسمان و آسمانیات نیست، و نه فعل طبایع زمینی چنانکه طبیعیّون می‌‌گویند، و از آن لنفسه مبدئی قدیر علیم حکیم دانسته می‌‌شود، و دانسته می‌‌شود که کسی که چیزی از آنچه که پرنده به آن احتیاج دارد را مهمل نمی‌‌گذارد انسان را که او اشرف از پرنده است مهمل نمی‌‌گذارد و او را عبث (بیهوده) نیافریده است}

- ترجمه سلطانی

آیا به پرندگان بالای (سر) خود که گشوده بال هستند و (بال‌هایشان را) می‌بندند نمی‌نگرند که جز رحمان آنها را (در جوّ) نگه نمی‌دارد، همانا او به هر چیزی بینا است

- ترجمه راستین

آیا مرغان هوا را نمی‌نگرند که بالای سرشان پر گشوده، گاه بی‌حرکت و گاه با حرکت بال پرواز می‌کنند؟کسی جز خدای مهربان آنها را (در فضا) نگاه نمی‌دارد، که او به احوال همه موجودات کاملا بیناست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ أَمَّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ جُندٌ لَّكُمْ يَنصُرُكُم مِّن دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْكَافِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ

آیا همین کسی که آن لشکر شما است شما را در برابر رحمان یاری می‌‌کند [یعنی اصنام شما و سایر جنود (لشکریان) شما قدرت ندارند که به شما یاری نمایند پس به کدام نیرو مرا عصیان (نافرمانی) می‌‌کنید؟!] همانا کافران جز در غرور (سخنان پوچ) [از شیطان] نیستند

- ترجمه سلطانی

آیا همین کسی که آن لشکر شما است شما را در برابر رحمان یاری می‌کند همانا کافران جز در غرور (سخنان پوچ) نیستند

- ترجمه راستین

آیا آن کیست که سپاه و مددکار شما باشد و همه‌گونه شما را در برابر خدای مهربان یاری تواند کرد؟پس کافران جز در غرور و فریبی بیش نیستند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ أَمَّنْ هَذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا فِي عُتُوٍّ وَنُفُورٍ

یا آن چه کسی است که اگر [خداوند] رزق خود را امساک کند به شما روزی می‌‌دهد؟ بلکه [اعتماد آنها در مخالفتشان بر رازقى سوای خداوند نیست که به آنها رزق بدهد و لکن آنها] در عتوّ (تکبّر نمودن و از حدّ خود از ادب تجاوز کردن) [در استکبار از حقّ و اهلش و از جهت تجاوز از حدّ در لجالت] و دوری کردن [از حقّ و اهلش] لج کردند [و با نبیّ ما خصومت (دشمنی) کردند]

- ترجمه سلطانی

یا آن چه کسی است که اگر (خداوند) رزق خود را امساک کند به شما روزی می‌دهد؟ بلکه در عتوّ (تکبّر نمودن و از حدّ خود از ادب تجاوز کردن) و دوری کردن لج کردند

- ترجمه راستین

آیا آن کیست که اگر خدا از شما رزق خود باز گیرد او روزی به شما تواند داد؟بلکه کافران دانسته در طغیان و عصیان لجاج ورزند و از حق اعراض می‌کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ

و آیا پس کسی که راه می‌‌رود [حال آنکه] با روی خود به زمین خورده [یعنی مصروع (به رو افتاده) بر رویش است]، هدایت یافته‌‌تر است یا کسی که [در حالی که] راست است بر صراط مستقیم [غیر منحرف از مقصد] راه می‌‌رود؟

- ترجمه سلطانی

و آیا پس کسی که راه می‌رود (حال آنکه) با روی خود به زمین خورده، هدایت یافته‌تر است یا کسی که (در حالی که) راست است بر صراط مستقیم (غیر منحرف از مقصد) راه می‌رود؟

- ترجمه راستین

آیا آن کس که (در کفر و جهالت) سرنگون به رو در افتاده یا آن که با قامت راست به راه راست (ایمان) است کدام بهتر هدایت یافته‌اند؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ قُلْ هُوَ الَّذِي أَنشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ

[ای محمّد (ص) به قومت] بگو او کسی است که شما را ایجاد کرد و برای شما گوش و چشمان و فؤادها (قلب‌‌ها) قرار داد چه کم شکر می‌‌کنید

- ترجمه سلطانی

بگو او کسی است که شما را ایجاد کرد و برای شما گوش و چشمان و فؤادها (قلب‌ها) قرار داد چه کم شکر می‌کنید

- ترجمه راستین

بگو: اوست خدایی که شما را از نیستی به هستی آورد و دو گوش و چشم (شنوا و بینا) و دل (هوشیار) به شما عطا کرد (تا شکر نعمتش گویید) حال آنکه بسیار کم از نعم او شکرگزاری می‌کنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ قُلْ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

بگو او کسی است که شما را در زمین آفرید و به او محشور می‌‌شوید [و او مبدء و منتهی و فاعل و غایت است، و کسی است که در دنیا و آخرت احتیاج به او دارید]

- ترجمه سلطانی

بگو او کسی است که شما را در زمین آفرید و به او محشور می‌شوید

- ترجمه راستین

بگو: اوست خدایی که شما را در زمین (از خاک) برانگیخت و (پس از مرگ) باز به سوی او محشور می‌شوید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ وَيَقُـولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

و [گروه منکر تو بر بعث (برانگیخته شدن)] می‌‌گویند اگر شما راستگوئید این وعده کِی است

- ترجمه سلطانی

و می‌گویند اگر شما راستگوئید این وعده کِی است

- ترجمه راستین

و کافران (به تمسخر) گویند: این وعده قیامت کی خواهد بود اگر شما راست می‌گویید؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ

[به آنها] بگو [که بعث خارج از زمان است جز این نیست که آن در طول زمان است نه در عرض آن و شما از وقت آن در عرض زمان سؤال می‌‌کنید و] جز این نیست که علم [به مرتبت آن در طول زمان] نزد خداوند است و جز این نیست که من بیم دهنده‌‌ای آشکار [ظاهر یا مظهر (روشن کننده) بر صدق من از نزد او] هستم

- ترجمه سلطانی

بگو جز این نیست که علم (به آن) نزد خداوند است و جز این نیست که من بیم دهنده‌ای آشکار هستم

- ترجمه راستین

بگو: علم آن تنها نزد خداست و من منحصرا وظیفه‌ام این است که شما را (از عذاب حق) بترسانم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَقِيلَ هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَدَّعُونَ

و چون [موعد] آن را نزدیک دیدند روی کسانی که کفر ورزیده‌‌اند زشت (سیاه) شد و [به آنها] گفته می‌‌شود این همان کسی است که او را می‌‌خواندید [یعنی این همان است که به آن عجله می‌‌کردید و خداوند را به تعجیل آن می‌‌خواندید]

- ترجمه سلطانی

و چون آن را نزدیک دیدند روی کسانی که کفر ورزیده‌اند زشت (سیاه) شد و (به آنها) گفته می‌شود این همان کسی است که به او می‌خواندید

- ترجمه راستین

که چون کافران آن عذاب سخت را نزدیک خود به چشم مشاهده کنند رخسار آنها (از خوف) زشت و سیاه شود و به آنها گویند: این همان عذابی است که جدّا درخواست می‌کردید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَهْلَكَنِيَ اللَّهُ وَمَن مَّعِيَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَن يُجِيرُ الْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ

[به کفّار] بگو آیا دیدید (نیندیشیده‌‌اید؟) اگر خداوند مرا و کسانی که با من هستند را هلاک کند (بمیراند)، یا [با ابقای ما تا آخر اعمار (عمرها) ما] به ما رحمت کند آنگاه چه کسی کافران را از عذابی دردناک [همان عذاب دنیا یا عذاب مرگ یا برازخ یا قیامت] پناه می‌‌دهد

- ترجمه سلطانی

(به کفّار) بگو آیا دیدید (نیندیشیده‌اید) اگر خداوند مرا و کسانی که با من هستند را هلاک کند، یا به ما رحمت کند آنگاه چه کسی کافران را از عذابی دردناک پناه می‌دهد

- ترجمه راستین

بگو: چه تصور می‌کنید؟اگر خدا من و مؤمنانی که با منند همه را هلاک کند یا لطف و رحمت فرماید آیا آنان که کافرند چه کسی از عذاب دردناک (دوزخ) نجاتشان خواهد داد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٩ قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ

بگو او رحمان [مفیض (افاضه کننده) بر وجود و کمالات وجود بر هر موجود] است به او ایمان آورده‌‌ایم [چه به او ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید] و بر او توکّل کردیم [پس از معادات (به هم دشمنی کردن) شما و موّدت (دوستی) شما باک نداریم] و بزودی خواهید دانست که چه کسی در گمراهی واضحی (بدیهی) است

- ترجمه سلطانی

بگو او رحمان است به او ایمان آورده‌ایم و بر او توکّل کردیم و بزودی خواهید دانست که چه کسی در گمراهی واضحی (بدیهی) است

- ترجمه راستین

بگو: (آن که من شما را به سوی او می‌خوانم) او خدای مهربان است که ما به او ایمان آورده و بر او توکل کردیم و به زودی شما را معلوم شود کیست که آشکارا به ضلالت و گمراهی است؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٠ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَّعِينٍ

بگو آیا دیدید (نیندیشیده‌‌اید؟) اگر آب شما فرو برود [به عنوان فرو رونده در زمین به حیثی که جاری ساختن آن بر وجه زمین ممکن نشود و به دلو و غیر آن نیل (دسترسی) به آن ممکن نشود] آنگاه چه کسی آب را به شما روان (جاری یا ظاهر) می‌‌دارد {اسم ماء (آب) خاصّ به آب عنصری که همان جسمی سیّال محیط به زمین است نمی‌‌باشد بلکه هر آنچه که به عنوان سبب برای حیاتی می‌‌باشد آب است و سبب برای تماسک (به هم چسبیدن) اجسام یابسه (خشک) به عنوان آب است و علم و ایمان و افاضات خداوند همگی آنها به وجهی به عنوان آب هستند، و امام که ایمان به او می‌‌باشد، و ولایت که همان بیعت خاصّهٔ ایمانیّه که ایمان به آن حاصل می‌‌شود و بذر معرفت در قلوب داخل می‌‌شود به عنوان آب است، و حیات نباتی و حیوانی به مراتب آنها، و انسانی به مراتب آن همگی به عنوان آب هستند، و عقول و ارواح و نفوس کلّیّه و جزئیّهٔ بشری و حیوانی و نباتی همگی به عنوان آب هستند، و روح نفسانی که آن مرکب قوای درّاکه و حیوانی است که آن مرکب حیات اعضاء است به عنوان آب است، و مشیّت که آن اصل هر اصلی و مبدء هر مبدئی و منتهای هر منتهایی است اصل آب‌‌ها است}.

- ترجمه سلطانی

بگو آیا دیدید (نیندیشیده‌اید) اگر آب شما فرو برود آنگاه چه کسی آب را به شما روان می‌دارد.

- ترجمه راستین

بگو: چه تصوّر می‌کنید؟اگر آب (که مایه زندگانی) شما (است) همه به زمین فرو رود (جز خدا) کیست که باز آب روان و گوارا برای شما پدید آرد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۶۸- القلم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ

«ن» {«ن» کنایه از مرتبه‌‌ای از مراتب عالم است، و اینکه محمّد (ص) با جمیع مراتب عالم متّحد است، و اینکه مراتب عالم مراتب سعهٔ وجود الله تعالی است، و اینکه این سوره ظهور این مرتبه است} سوگند به قلم {مراد از آن مطلق قلم است، خداوند به آن سوگند یاد کرد برای کثرت منافع خلق از آن، چه آن یکی از دو زبان انسان، بلکه آن اشرف دو زبان او است برای اینکه زبان او آنچه که در جنان او است را بعد از او زماناً یا مکاناً نمی‌‌رساند و حال آنکه قلم آنچه را که در جنان انسان است تا اباعد (دورها) از او می‌‌رساند، و کلام بعد از حین او فانی می‌‌شود و اگرچه اثر آن در قلب شنونده باقی بماند غالباً تا آخر عمر او باقی نمی‌‌ماند، و اگر باقی بماند بعد از او باقی نمی‌‌ماند به خلاف نوشتۀ قلم}، و آنچه که می‌‌نویسند [سوگند یاد کرد به مسطورات (نوشته‌‌ها)، یا به ملائکه‌‌ای که ما کان و ما هو کائن را می‌‌نویسند، یا ملائکه‌‌ای که احوال زمینی‌‌ها را می‌‌نویسند، یا کُتّاب (نویسندگان) اعمال که اعمال بنی آدم را می‌‌نویسند، یا مردمانی که کتب آسمانی و احکام الهی و شرایع حقّه و فنون و صناعات معاشیّه (مربوط به وسائل زندگانی) و دیون و معاملات و محاسبات خلقی را می‌‌نویسند]

- ترجمه سلطانی

ن، سوگند به قلم، و آنچه که می‌نویسند

- ترجمه راستین

ن (قسم به نون که شاید نام نور و ناصر حق یا لوح نور خداست) و قسم به قلم (علم فعلی ازلی) و آنچه (تا ابد در لوح محفوظ عالم) خواهند نگاشت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ

تو به نعمت پروردگارت مجنون نیستی

- ترجمه سلطانی

تو به نعمت پروردگارت مجنون نیستی

- ترجمه راستین

که تو به لطف و رحمت پروردگارت هرگز دیوانه نیستی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ

و همانا [برای تبلیغ کردن و تحمّل مشاقّ آن] برای تو البتّه پاداشی پیوسته [غیر مقطوع یا بدون منّت گذاشتن به آن بر تو] هست

- ترجمه سلطانی

و همانا برای تو البتّه پاداشی پیوسته (بدون منّت) هست

- ترجمه راستین

و البته تو را پاداشی نامحدود است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ

و همانا تو البتّه بر سجیّه‌‌ای عظیم هستی {خُلق به معنی سَجّیه (خوی) و طبیعت و مروّت و دین است و مقصود این است که تو بر خُلقى هستی که به سبب آن هر آنچه که بر تو ایراد (وارد شدن) می‌‌شود از آنچه که وقتی که غیر تو بر او ایراد می‌‌شود متغیّر می‌‌شود را تحمّل می‌‌کنی و حال آنکه تو را نه ظاهراً و نه باطناً تغییر نمی‌‌دهد، و مثل آن خُلق جز از دین عظیم که همان ولایت علی (ع) و همان ولایت مطلقه است نمی‌‌باشد، زیرا کسی که از مقام بشریّت ترقّی کرده و به مقام ولایت مطلقه وصل شده جمیع اوصاف رذیلۀ او که همان اخلاق حیوانیّه و رذایل نفسانیّه است مبدّل به اوصاف مَلکیّه می‌‌شوند که همان خصائل حسنه هستند و از جملهٔ آنها مروّت کامله است، و سبب همه همان طبع کامل و مزاج معتدل است}

- ترجمه سلطانی

و همانا تو البتّه بر سجیّه‌ای عظیم هستی

- ترجمه راستین

و در حقیقت تو به نیکو خلقی عظیم آراسته‌ای.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ

پس بزودی خواهی دید و خواهند دید

- ترجمه سلطانی

پس بزودی خواهی دید و خواهند دید

- ترجمه راستین

و به زودی تو و مخالفانت مشاهده می‌کنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ بِأَييِّكُمُ الْمَفْتُونُ

که با کدامیک از شما جنون هست

- ترجمه سلطانی

که با کدامیک از شما جنون هست

- ترجمه راستین

که از شما کدام یک (به اوهام و خیالات باطل) مفتون و دیوانه‌اند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ

همانا پروردگار تو او به کسی که از راه او [که همان ولایت علی (ع) است] گمراه است داناتر است و او به هدایت شدگان [به ولایت] داناتر است

- ترجمه سلطانی

همانا پروردگار تو او به کسی که از راه او گمراه است داناتر است و او به هدایت شدگان داناتر است

- ترجمه راستین

البته خدایت داناتر است که از راه خدا گمراه کیست و بهتر می‌داند که هدایت یافتگان عالم کیانند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ

پس از تکذیب کنندگان [بر خدا یا بر تو دربارۀ علی (ع) یا بر علی (ع)] اطاعت مکن

- ترجمه سلطانی

پس از تکذیب کنندگان اطاعت مکن

- ترجمه راستین

پس هرگز از مردم کافری که آیات خدا را تکذیب می‌کنند پیروی مکن.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ

و دوست دارند که اظهار خلاف کنی که ادهان کنند {ادهان اظهار خلاف آنچه است که ضَمْر (پنهان) می‌‌شود و غشّ (نیرنگ) است} [و معنی می‌‌دهد که ادهان با تو و غشّ نسبت به تو یا نفاق دربارهٔ تو یا مدارا کردن با تو را به خلاف آنچه که از تو ضَمْر (پنهان) کردند را دوست دارند که بعد از تو ادهان کنند]

- ترجمه سلطانی

و دوست دارند که اظهار خلاف کنی که ادهان (اظهار خلاف واقع) کنند

- ترجمه راستین

کافران بسیار مایلند که تو با آنها مداهنه و مداراکنی (و متعرض بتهاشان نشوی) تا آنها هم (به نفاق) با تو مداهنه و مدارا کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَّهِينٍ

و از هر بسیار سوگندخور پست اطاعت مکن {هر کذّابی (بسیار دروغگویی) کثیر الحلف (بسیار سوگندخور) می‌‌باشد، و هر کثیر الحلفی نزد خلق و نزد خداوند پست می‌‌باشد، زیرا کثرت سوگند جز از پست بودن حالف (سوگندخور) نمی‌‌باشد که از او قبول نمی‌‌شود، و کثرت حلف (سوگند) او ایضاً به عنوان سبب برای پست بودن او می‌‌گردد}

- ترجمه سلطانی

و از هر بسیار سوگندخور پست اطاعت مکن

- ترجمه راستین

و تو هرگز اطاعت مکن احدی از منافقان دون را که دایم (به دروغ) سوگند می‌خورند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ هَمَّازٍ مَّشَّاءٍ بِنَمِيمٍ

بسیار بدزبان (بسیار عیبجو و بسیار طعنه‌‌زن) سخن‌‌چین دو به هم زن

- ترجمه سلطانی

بسیار بدزبان سخن‌چین دو به هم زن

- ترجمه راستین

و آن کس که دایم عیبجویی و سخن‌چینی می‌کند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ

بسیار منع کننده بر خوبی [که قوای خود و مدارک خود و اهل مملکتش را از خیرات حقیقیشان که همان انقیاد آنها بر ولیّ امرشان و بر عقل است منع می‌‌کند سپس از خیرات مجازی آنها که لازمه بر این خیرات هستند، سپس اهل مملکت کبیر را از خیرات حقیقی سپس از خیرات مجازی منع می‌‌کند] تعدّی کنندهٔ [متجاوز از حدّ یا ظالم بر خودش با طغیان کردن بر امام] بسیار گناهکار

- ترجمه سلطانی

بسیار منع کننده بر خوبی تعدّی کنندهٔ بسیار گناهکار

- ترجمه راستین

و خلق را هر چه بتواند از خیر باز می‌دارد و به ظلم و بدکاری می‌کوشد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ

عُتُل (پرخور خسیس شکم‌‌پرست تندخو) بعد از آن [مذکور از مثالب (زبونی‌‌ها)] زنیم [مستلحق (چیزی را به خود نسبت دهنده) در قومی است که از آنها نیست و دعیّ (زنازاده) و لئیم (پست) معروف به لؤمت (پستی) یا شَرَه (آز) است]

- ترجمه سلطانی

بدرفتار بعد از آن (زبونی‌ها) زنیم (پُر شره، بی اصل)

- ترجمه راستین

با این همه عیب، باز متکبر است و خشن با آنکه حرامزاده و بی‌اصل و نسب است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ أَن كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ

که دارای مال و فرزندان می‌‌باشد

- ترجمه سلطانی

که دارای مال و فرزندان می‌باشد

- ترجمه راستین

(پیرو چنین کسی) برای این که مال و فرزندان بسیار دارد (نباید شد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ

وقتی که آیات ما برای او تلاوت می‌‌شود می‌‌گوید افسانه‌‌های پیشینیان است

- ترجمه سلطانی

وقتی که آیات ما برای او تلاوت می‌شود می‌گوید افسانه‌های پیشینیان است

- ترجمه راستین

در صورتی که چون آیات ما را بر او تلاوت کنند گوید: این سخنان افسانه پیشینیان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ

بزودی او را بر دماغ (بینی) علامت خواهیم گذاشت

- ترجمه سلطانی

بزودی او را بر دماغ (بینی) علامت خواهیم گذاشت

- ترجمه راستین

به زودی بر خرطوم و بینی‌اش داغ (شمشیر) نهیم. (این آیات در حقّ ولید مغیره عمّ ابو جهل که روز بدر بر حسب وعده حق به شمشیر علی علیه السلام بینی‌اش بشکافت نازل آمد ولی بر هر که مانند اوست تا ابد شامل است).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ

همانا ما آنها (اهل مکّه) را [به قحطی و گرسنگی] آزموده‌‌ایم همانطور که اصحاب باغ [معهوده که مالکانش مستعدّ بودند] را آزمودیم آنوقت که [مالکان آن] قسم یاد کردند که صبحگاهان حتماً میوهٔ آن را می‌‌چینند

- ترجمه سلطانی

همانا ما آنها را آزموده‌ایم همانطور که اصحاب باغ را آزمودیم آنوقت که (مالکان آن) قسم یاد کردند که صبحگاهان حتماً میوهٔ آن را می‌چینند

- ترجمه راستین

ما کافران را (به قحط و سختی) آزمودیم چنانکه اهل آن بستان را آزمودیم، که قسم خوردند که صبحگاه میوه‌اش را بچینند (تا فقیران آگاه نشوند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ وَلَا يَسْتَثْنُونَ

و استثناء نکردند [یعنی «إن شاء الله» نگفتند]

- ترجمه سلطانی

و استثناء نکردند («إن شاء الله» نگفتند)

- ترجمه راستین

و هیچ استثناء نکردند (ان شاء اللَه نگفتند و به خواست خدا معتقد نبودند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ

پس [گرما یا سرمای] فراگیری آن را فرا گرفت از سوی پروردگارت و (حال آنکه) آنها خواب بودند

- ترجمه سلطانی

پس (گرما یا سرمای) فراگیری آن را فرا گرفت از سوی پروردگارت و (حال آنکه) آنها خواب بودند

- ترجمه راستین

بدین سبب همان شب هنوز به خواب بودند که از جانب خدا آتش عذابی نازل شد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ

پس صبحگاهان مانند زمین درو شده [گشته بود، مانند باغ میوهٔ چیده شده یا با سوختن آن مانند شب تاریک، یا با سفید شدن آن و سبز نبودن آن مانند روز روشن شد، زیرا صریم بر شب و روز اطلاق می‌‌شود]

- ترجمه سلطانی

پس صبحگاهان مانند زمین درو شده (گشته بود)

- ترجمه راستین

و بامدادان درختهای آن بستان چون خاکستری سیاه گردید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ فَتَنَادَوْا مُصْبِحِينَ

آنگاه صبح کنندگان (در وقت صبح) به همدیگر نداء دادند

- ترجمه سلطانی

آنگاه صبح کنندگان (در وقت صبح) به همدیگر نداء دادند

- ترجمه راستین

صبحگاه یکدیگر را صدا کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِن كُنتُمْ صَارِمِينَ

که اگر چینندهٔ کِشت خود می‌‌باشید پس [فردا] صبح حرکت کنید

- ترجمه سلطانی

که اگر چینندهٔ کِشت خود می‌باشید پس (فردا) صبح حرکت کنید

- ترجمه راستین

که برخیزید اگر میوه بستان را خواهید چید به بستانتان روید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ فَانطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ

پس [برای چیدن به سوی باغشان] با شتاب رفتند و آنها مخفی می‌‌کردند (پنهان می‌‌داشتند)

- ترجمه سلطانی

پس (برای چیدن) با شتاب رفتند و آنها مخفی می‌کردند (پنهان می‌داشتند)

- ترجمه راستین

آنها سوی بستان روان شده و آهسته سخن می‌گفتند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ أَن لَّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ

[سفارش می‌‌کردند] که امروز نباید مسکینی در آنجا بر شما داخل شود

- ترجمه سلطانی

(سفارش می‌کردند) که امروز نباید مسکینی در آنجا بر شما داخل شود

- ترجمه راستین

که امروز مواظب باشید فقیری در این باغ بر شما وارد نشود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ

و بامدادان بر [تصمیم] منع کردن مصمّم [یعنی بر منع کردن فقراء، یا جدّیت از کارشان، یا غضب کردن به فقراء در وقت چیدن] حرکت کردند [در حالی که] نزد خودشان [آن را] مقدّر کردند [که مسکینان را منع کنند]

- ترجمه سلطانی

و بامدادان بر (تصمیم) منع کردن (فقراء مصمّم برای چیدن به سوی باغ) راه افتادند (در حالی که) نزد خودشان (آن را) مقدّر کردند (که مسکینان را منع کنند)

- ترجمه راستین

و صبحدم با شوق و عزم و توانایی (بر منع فقیران) به باغ رفتند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ

و چون آن را دیدند گفتند همانا ما حتماً [از باغ خود] گم شده‌‌ایم [زیرا آن بر صفت باغ ما نیست، یا حتماً از راه حقّ در کار خویش گمراهیم حیثی که منع کردن فقراء را اراده کردیم فلذلک عقوبت شدیم]

- ترجمه سلطانی

و چون آن را دیدند گفتند همانا ما حتماً گم شده‌ایم

- ترجمه راستین

چون باغ را به آن حال دیدند با خود گفتند: (باغ ما نه اینست) ما یقین راه را گم کرده‌ایم؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ

بلکه ما محروم شدگانیم [این باغ ما است، لکن با اراده کردن ما نسبت به منع کردن فقراء از میوۀ آن محروم گشته‌‌ایم]

- ترجمه سلطانی

بلکه ما محروم شدگانیم

- ترجمه راستین

یا بلکه (باغ همان است و) ما (به قهر خدا از میوه‌اش) محروم شده‌ایم؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَـوْلَا تُسَبِّحُونَ

اوسط آنها [یعنی میانهٔ آنها از جهت سنّ یا عادل‌‌تر یا برتر از آنها و عاقل‌‌تر] گفت آیا به شما نگفتم که چرا تسبیح نمی‌‌کنید [خداوند را تنزیه کنید پس شکر نعم او را اداء کنید و حقوق او را اداء نمایید یا نماز بگزارید]

- ترجمه سلطانی

اوسط (میانجی) آنها گفت آیا به شما نگفتم که چرا تسبیح نمی‌کنید

- ترجمه راستین

یک نفر بهترین اولاد و عادلترین‌شان به آنها گفت: من به شما نگفتم چرا (شکر نعمت و) تسبیح و ستایش خدا را بجا نیاورید؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٩ قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِـمِينَ

گفتند پروردگار ما منزّه است همانا ما ظالم بودیم

- ترجمه سلطانی

گفتند پروردگار ما منزّه است همانا ما ظالم بودیم

- ترجمه راستین

آنان همه گفتند: خدای ما (از ظلم) منزّه است، آری ما خود (در حق خویش) ستم کردیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٠ فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَلَاوَمُونَ

پس بعضی از آنها بر بعضی دیگر رو کردند [در حالی که] یکدیگر را ملامت می‌‌نمودند

- ترجمه سلطانی

پس بعضی از آنها بر بعضی دیگر رو کردند (در حالی که) یکدیگر را ملامت می‌نمودند

- ترجمه راستین

و رو به یکدیگر کرده به ملامت و نکوهش هم پرداختند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣١ قَالُوا يَاوَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ

[از جهت اعتراف به طغیان خود] گفتند: ای وای بر ما همانا ما طغیان کننده بودیم

- ترجمه سلطانی

گفتند: ای وای بر ما همانا ما طغیان کننده بودیم

- ترجمه راستین

گفتند: ای وای بر ما که سخت سرکش بودیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٢ عَسَى رَبُّنَا أَن يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ

چه بسا پروردگار ما که بهتر از آن را به ما بدل دهد همانا ما به سوی پروردگارمان راغب هستیم

- ترجمه سلطانی

چه بسا پروردگار ما که بهتر از آن را به ما بدل دهد همانا ما به سوی پروردگارمان راغب هستیم

- ترجمه راستین

اینک امیدواریم که پروردگار ما به جای آن، بستان بهتری به ما عطا کند، که (از این پس) ما همیشه به خدای خود مشتاقیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٣ كَذَلِكَ الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ

عذاب [در دنیا] این‌‌چنین است و البتّه عذاب آخرت بزرگتر است اگر می‌‌دانستند

- ترجمه سلطانی

عذاب (در دنیا) این‌چنین است و البتّه عذاب آخرت بزرگتر است اگر می‌دانستند

- ترجمه راستین

این گونه است عذاب (دنیا) و البته عذاب آخرت بسیار سخت‌تر است اگر مردم بدانند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٤ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ

همانا برای پرهیزگاران [از معاصی یا از رؤیت انفسشان] نزد پروردگارشان جنّت‌‌های نعیم هست [آیا برای آنها جنّت‌‌هایی قرار ندادیم؟]

- ترجمه سلطانی

همانا برای پرهیزگاران نزد پروردگارشان جنّت‌های نعیم هست

- ترجمه راستین

(در آخرت) برای متقیان نزد پروردگارشان باغهای بهشت پرنعمت خواهد بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٥ أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ

آیا پس مسلمین را مانند مجرمان قرار می‌‌دهیم {می‌‌گفتند اگر بعث (برانگیختن) و جزاء باشد چنانکه محمّد (ص) آن را می‌‌گوید پس همانا حال ما در آخرت برتر از دنیا باشد و اگر آن را با زبان‌‌هایشان نمی‌‌گفتند پس همانا آنها آن را با زبان حالشان می‌‌گفتند و خدای تعالی فرمود که آن گمانی فاسد و زعمی باطل است}

- ترجمه سلطانی

آیا پس مسلمین را مانند مجرمان قرار می‌دهیم

- ترجمه راستین

آیا هرگز اهل اسلام را با کافران بدکار یکسان قرار می‌دهیم؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٦ مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ

شما را چه شده که اینگونه [آنچه را که جاهل به آن راضی نمی‌‌شود بر خداوند] حکم می‌‌کنید [یا چگونه با ترجیح دادن کافر معاند بر مسلم موافق بین خود حکم می‌‌کنید]

- ترجمه سلطانی

شما را چه شده که اینگونه (بر خداوند) حکم می‌کنید

- ترجمه راستین

شما را چیست؟چگونه شما (این چنین) حکم (ظالمانه) می‌کنید؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٧ أَمْ لَكُمْ كِتَابٌ فِيهِ تَدْرُسُونَ

آیا شما کتابی دارید که در آن (از آن) درس می‌‌خوانید (فرا می‌‌گیرید) [یعنی قرائت می‌‌کنید و حال آنکه کتابى ندارید و در حالی که کتاب خدا که همان قرآن است به خلاف آن حکم می‌‌کند]

- ترجمه سلطانی

آیا شما کتابی دارید که از آن درس می‌خوانید (فرا می‌گیرید)

- ترجمه راستین

آیا شما را کتابی است (آسمانی) که در آن این حکم می‌خوانید؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٨ إِنَّ لَكُمْ فِيهِ لَـمَا تَخَيَّرُونَ

که در آن برای شما آنچه که اختیار می‌‌کنید هست

- ترجمه سلطانی

که در آن برای شما آنچه که اختیار می‌کنید هست

- ترجمه راستین

که هر آنچه به هوای نفس بخواهید شما را فراهم است؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٩ أَمْ لَكُمْ أَيْمَانٌ عَلَيْنَا بَالِغَةٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَـمَا تَحْكُمُونَ

یا سوگندی بالغه [ثابت باقی] تا روز قیامت علینا [بر زیان ما] دارید؟ همانا آنچه که حکم می‌‌کنید برای خودتان است

- ترجمه سلطانی

یا سوگندی بالغه (ثابت باقی) تا روز قیامت علینا (بر زیان ما) دارید؟ همانا آنچه که حکم می‌کنید برای خودتان است

- ترجمه راستین

یا شما را بر ما (به عدم عقاب) عهد و سوگند دائمی تا روز قیامت است که هر چه حکم فرمایید به یقین بر شما فراهم است؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٠ سَلْهُمْ أَيُّهُم بِذَلِكَ زَعِيمٌ

از آنان سؤال کن کدامیک از آنها آن [مذکور را از قرار دادن ما مسلمین مانند مجرمان] زعیم (کفیل و ضامن) هستند

- ترجمه سلطانی

از آنان سؤال کن کدامیک از آنها آن را (از قرار دادن ما مسلمین مانند مجرمان) زعیم (کفیل و ضامن) هستند

- ترجمه راستین

از آنان بپرس تا کدام ضامن این پیمانند؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤١ أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكَائِهِمْ إِن كَانُوا صَادِقِينَ

یا شرکائی [برای خداوند] دارند [که خود را مثل مسلمین قرار می‌‌دهند] پس اگر [در دعویشان] صادق می‌‌باشند باید شرکایشان را بیاورند

- ترجمه سلطانی

یا شرکائی (برای خداوند) دارند پس اگر صادق می‌باشند باید شرکایشان را بیاورند

- ترجمه راستین

یا آنها گواهانی (بر دعوی خود) دارند؟اگر راست می‌گویند آن گواهان را حاضر کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٢ يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ

روزی که از ساق برهنه می‌‌شود {کنایه از هول (هراس) آنروز و شدّت آن است، زیرا وقتی که امر شدید می‌‌شود و انسان احتیاج به فرار پیدا می‌‌کند از ساق خود برهنه می‌‌کند، یعنی روزی که امر بر آنها سخت می‌‌شود، یا معنی می‌‌دهد روزی که از ساق بدن اخروی کشف (پرده برداری، بر ملاء شدن) می‌‌شود، زیرا بدن دنیوی مانند حجاب و لباس برای بدن اخروی است، بلکه ساق بدن اخروی منظور است، یا معنی می‌‌دهد که از سختیی بزرگ کشف می‌‌کند، زیرا آن از شدّت کنایه به ساق می‌‌شود، یا معنی می‌‌دهد روزی که از اصل امور و حقیقت آن کشف می‌‌شود} و به سجده کردن دعوت می‌‌شوند و (حال آنکه) آنها توانایی [سجده کردن] ندارند {برای اینکه استکبار آنان از سجود در دنیا به صورت عدم استطاعت بر آن در آخرت ظاهر می‌‌شود}

- ترجمه سلطانی

روزی که از ساق برهنه می‌شود و به سجده کردن دعوت می‌شوند و (حال آنکه) آنها توانایی (سجده کردن) ندارند

- ترجمه راستین

در آن روز بسیار سخت به سجده خدا خوانده شوند و نتوانند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٣ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ

چشمانشان خاشع شده [از شدّت هول و کثرت شدائد (سختی‌‌ها)] ذلّت آنها را فرا می‌‌گیرد و [قبلاً هم] به سجود دعوت می‌‌شدند و آنها [در آن حال در دنیا] سالم بودند

- ترجمه سلطانی

چشمانشان خاشع شده ذلّت آنها را فرا می‌گیرد و (قبلاً هم) به سجود دعوت می‌شدند و آنها (در آن حال در دنیا) سالم بودند

- ترجمه راستین

چشمانشان ذلیل و ترسان، ذلّت و حسرت آنها را فرا گرفته و از این پیش (در دنیا) با تن سالم به سجده خدا آنها را می‌خواندند (ولی اجابت نکردند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٤ فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ

پس من و کسانی که به این حدیث (سخن) [یعنی حدیث ولایت علی (ع)] دروغ می‌‌بندند را واگذار

- ترجمه سلطانی

پس من و کسانی که به این حدیث (سخن) دروغ می‌بندند را واگذار

- ترجمه راستین

(ای رسول، تو کیفر) مکذّبان و منکران قرآن را به من واگذار که ما آنها را از آنجا که نفهمند (و گمان نعمت کنند) به عذاب سخت در افکنیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٥ وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ

بزودی آنها را از حیثی که نمی‌‌دانند به تدریج تنزّل خواهیم داد و به آنها مهلت می‌‌دهم همانا کید من متین است

- ترجمه سلطانی

بزودی آنها را از حیثی که نمی‌دانند به تدریج تنزّل خواهیم داد و به آنها مهلت می‌دهم همانا کید من متین است

- ترجمه راستین

و آنها را مهلت دهم که البته کید من قوی و بسیار سخت است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٦ أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ

آیا از آنها اجرتی درخواست می‌‌کنی که آنها از [بابت آن] غرامت سنگین‌‌بارند

- ترجمه سلطانی

آیا از آنها اجرتی درخواست می‌کنی که آنها از (بابت آن) غرامت سنگین‌بارند

- ترجمه راستین

آیا تو از کافران امت مزد رسالت خواهی که بار غرامتش بر آنها گران است؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٧ أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ

یا غیب نزد آنان است که آنها [آنچه که با آن از تو بی‌‌نیاز می‌‌شوند و آنچه که به آن حکم می‌‌کنند را از آن] می‌‌نویسند

- ترجمه سلطانی

یا غیب نزد آنان است که آنها (آنچه که با آن از تو بی‌نیاز می‌شوند و آنچه که به آن حکم می‌کنند را از آن) می‌نویسند

- ترجمه راستین

یا آنکه از عالم غیب آگاهند تا از آنجا چیزی بر نویسند؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٨ فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ

پس بر حکم پروردگارت صبر کن [یعنی پس منتظر بر حکم پروردگارت دربارهٔ آنها باش و به دعاء بر آنها عجله نکن یا که بر اذیّت آنها و تدبیر آنها برای منع کردن علی (ع) از حقّ او به خاطر حکم پروردگارت با امهال (مهلت دادن) به آنها صبر کن و با دعاء کردن بر آنها تعاجل (از هم شتاب کردن) مدار] و مانند صاحب ماهی (یونس بن متّی) مباش [حیثی که با دعاء کردن برای قومش عجله کرد و خداوند به او وعدۀ عذاب داد و لکن خداوند بر قوم او توبه (التفات) کرد و عذاب را از آنها رفع کرد آنگاه یونس (ع) خشمناک شد و از آنها فرار کرد و به بطن (شکم) ماهی گرفتار شد] آنوقت که [در بطن ماهی] نداء داد و (در حالی که) او غمگین [مملوّ از غیظ (خشم) بر قومش بود]

- ترجمه سلطانی

پس بر حکم پروردگارت صبر کن و مانند صاحب ماهی (یونس) مباش آنوقت که (در بطن ماهی) نداء داد و (در حالی که) او غمگین (بود)

- ترجمه راستین

باز تو برای حکم خدای خود صبر کن و مانند صاحب ماهی (یونس که از خشم در عذاب امت تعجیل کرد) مباش که (عاقبت پشیمان شد و در ظلمت زندان شکم ماهی افتاد و) به حال غم و اندوه (خدا را بر نجات خود) خواند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٩ لَّـوْلَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ

اگر نعمتی از پروردگارش [و همان توبه بر او و شفقت] به او نرسیده بود حتماً به سرزمینی لخت [یعنی بی آب و علف و درخت و سقف] انداخته می‌‌شد و (در حالی که) او مذمّت شده بود

- ترجمه سلطانی

اگر نعمتی از پروردگارش به او نرسیده بود حتماً به سرزمینی لخت (بی آب و علف و درخت و سقف) انداخته می‌شد و (در حالی که) او مذمّت شده بود

- ترجمه راستین

که اگر لطف و رحمت پروردگارش در نیافتی با نکوهش به صحرای بی‌آب و گیاه در افتادی (و هلاک شدی).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٠ فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِـحِينَ

پس پروردگارش او را برگزید [به اینکه او را از بطن ماهی خارج کرد و او را به زمینی سایه‌‌دار انداخت و او را دوّم بار به عنوان رسولی به سوی قومش قرار داد] پس او را از صالحان قرار داد

- ترجمه سلطانی

پس پروردگارش او را برگزید پس او را از صالحان قرار داد

- ترجمه راستین

باز (چون به درگاه حق نالید) خدایش برگزید و از صالحانش گردانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥١ وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَـمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُـولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ

و کسانی که کفر ورزیده‌‌اند نزدیک بود تا تو را با چشمان خود بلغزانند چون ذکر را شنیدند و می‌‌گویند همانا او البتّه مجنون است

- ترجمه سلطانی

و کسانی که کفر ورزیده‌اند نزدیک بود تا تو را با چشمان خود بلغزانند چون ذکر را شنیدند و می‌گویند همانا او البتّه مجنون است

- ترجمه راستین

البته نزدیک است که کافران به چشمان (بد) خود (چشم زخمت زنند و) از پایت در آورند، آن گاه که آیات قرآن بشنوند و (چون در فصاحتش حیرت کنند از شدت حسد) گویند که این شخص عجب دیوانه است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٢ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَـمِينَ

و (حال آنکه) او [یعنی محمّد (ص) یا قرآن یا قرآن ولایت علی (ع)] جز به عنوان ذکر برای عالمیان نیست.

- ترجمه سلطانی

و (حال آنکه) او (محمّد (ص)) جز به عنوان ذکر برای عالمیان نیست.

- ترجمه راستین

در حالی که این کتاب الهی جز ذکر و پند و حکمت برای عالمیان هیچ نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۶۹- الحاقة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ الْحَاقَّةُ

آن محقّق شدنی {حاقّه از حقّ به معنی واجب شده است و حاقّه نامیدن قیامت برای تحقّق آن و ثبوت آن است، یا برای غلبۀ آن بر کافران و ابطال آنها است، یا برای تحقّق امور در آن و ثبوت حقّ در آن و بطلان باطل است}

- ترجمه سلطانی

آن محقّق شدنی

- ترجمه راستین

قیامت آن روز حق و حقیقت است (که حقوق خلق و حقایق امور در آن به ظهور رسد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ مَا الْحَاقَّةُ

چیست آن محقّق شونده (قیامت)؟

- ترجمه سلطانی

چیست آن محقّق شونده؟

- ترجمه راستین

آن روز حق و حقیقت چه (روز هولناک سختی) است؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ

و تو درک نکرده‌‌ای که محقّق شونده چیست

- ترجمه سلطانی

و تو درک نکرده‌ای که محقّق شونده چیست

- ترجمه راستین

چگونه سختی و عظمت آن روز را درک توانی کرد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ

[قوم] ثمود و [قوم] عاد قارعه (کوبنده) [مقصود قیامت است] را تکذیب کردند {قیامت به آن نامیده شده برای اینکه آن قلوب کفّار را با اهوال (هول‌‌ها) آن و افزاع (هراس‌‌ها) آن قرع (کوبیدن) می‌‌کند، یا سرهای آنها با مقارع (تازیانه‌‌ها) از آتش در آن کوبیده می‌‌شوند، و اینان باید به تکذیب خود آن را و عاقبت خویش نظر کنند تا آنکه از تکذیب کردن باز ایستند}

- ترجمه سلطانی

(قوم) ثمود و (قوم) عاد قارعه (کوبنده) را تکذیب کردند

- ترجمه راستین

قوم عاد و ثمود آن روز کوبنده را تکذیب کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ

پس امّا [قوم] ثمود که با صدای وحشتناک [صیحه و رجفه (زلزله) متجاوزه از حدّ] هلاک شدند

- ترجمه سلطانی

پس امّا (قوم) ثمود که با صدای وحشتناک هلاک شدند

- ترجمه راستین

اما قوم ثمود به کیفر طغیان هلاک شدند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ

و امّا [قوم] عاد که با تندباد سرکش هلاک شدند

- ترجمه سلطانی

و امّا (قوم) عاد که با تندباد سرکش هلاک شدند

- ترجمه راستین

اما قوم عاد نیز به بادی تند و سرکش به هلاکت رسیدند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ

هفت شب و هشت روز با شومی {حُسوم شومی و دُؤب (خستگی) در عمل است، و اجازه می‌‌دهد که به عنوان جمع برای حاسم به معنی قاطع یا به معنی مانع باشد، و معنی می‌‌دهد هشت روز شوم، یا متتابع (پیاپی) یا قاطع (قطع کننده) بر حیات آنها، یا مانع برای آنها} آن را بر آنها مسخّر کرد که قوم [عاد] را در آنجا مانند ریشه‌‌های نخل توخالی [به معنی اجواف (درون‌‌ها) خالی و تشبیه برای آنها بعد از خروج ارواحشان به أعجاز نخل (ریشه‌‌های درخت خرما) درون پوسیده است] بر زمین فتاده (مرده) می‌‌بینی

- ترجمه سلطانی

هفت شب و هشت روز با شومی آن را بر آنها مسخّر کرد که قوم (عاد) را در آنجا مانند ریشه‌های نخل توخالی بر زمین فتاده (مرده) می‌بینی

- ترجمه راستین

که آن باد تند را خدا هفت شب و روز پی در پی بر آنها مسلط کرد که دیدی آن مردم گویی ساقه نخل خشکی بودند که به خاک در افتادند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ

پس آیا از آنها از باقیمانده‌‌ای (به جا مانده‌‌ای) می‌‌بینی؟

- ترجمه سلطانی

پس آیا از آنها از باقیمانده‌ای (به جا مانده‌ای) می‌بینی؟

- ترجمه راستین

آیا هیچ بینی که (دیگر به روزگار) از آنان اثری باشد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ

و فرعون و کسان قبل از او و زیرورو شده‌‌ها [یعنی قریه‌‌های قوم لوط که با اهل آن زیرورو شد] مرتکب خطیئه (خطاء کردن با قصد خطاء) شدند

- ترجمه سلطانی

و فرعون و کسان قبل از او و زیرورو شده‌ها مرتکب خطیئه (خطاء کردن با قصد خطاء) شدند

- ترجمه راستین

و فرعون و اقوام پیش از او و مردم آن آبادیهای زیر و رو شده (یعنی قوم زشتکار لوط) به کفر و خطاکاری برخاستند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً

و [آنها] رسول پروردگارشان را عصیان کردند پس [پروردگارشان] با گرفتنی بس شدید [مثل زیادت عمل آنها در قبح، یا گرفتنی زائده بر خطاى آنها] آنها را گرفت

- ترجمه سلطانی

و (آنها) رسول پروردگارشان را عصیان کردند پس آنها را با گرفتنی بس شدید گرفت

- ترجمه راستین

و با رسول پروردگارشان مخالفت کردند، خدا هم آنان را به عذابی سخت گرفتار ساخت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ إِنَّا لَـمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ

همانا چون آب [در امّت نوح] طغیان کرد ما [پدران] شما را در [کشتی] جاری شده‌‌ای حمل کردیم [و حال آنکه شما در اصلاب پدرانتان بودید]

- ترجمه سلطانی

همانا چون آب (در امّت نوح) طغیان کرد ما (پدران) شما را در (کشتی) جاری شده‌ای حمل کردیم

- ترجمه راستین

(شما مردم فرزندان نوحید که) ما چون طوفان دریا طغیان کرد شما را به کشتی نشاندیم (و نجاتتان دادیم).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ

تا آن را برای شما به عنوان تذکره قرار دهیم و آن را گوش شنوا نگه دارد [یعنی تا فعلت از طغیان آب و حمل شما در جاريّه و اهلاک کافران و انجاء (نجات دادن) مؤمنین را از جهت وعظ (پند دادن) به عنوان تذکره برای شما قرار دهیم و این فعلت یا تذکره را گوش شنوا حفظ می‌‌کند]

- ترجمه سلطانی

تا آن را برای شما به عنوان تذکره قرار دهیم و آن را گوش شنوا نگه دارد

- ترجمه راستین

تا آن (غرق کفار و نجات مؤمنان) را مایه پند و عبرت شما مردم قرار دهیم و لیکن گوش شنوای هوشمندان این پند و تذکر را تواند فرا گرفت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ

و وقتی که نفخۀ واحده [همان نفخۀ اوّل یا دوّم] در صور دمیده شود

- ترجمه سلطانی

و وقتی که نفخۀ واحده در صور دمیده شود

- ترجمه راستین

باز (به یاد آر) چون در صور (اسرافیل) یک بار بدمند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً

و زمین حمل شود [یعنی از مکانش رفع (بالا) برده می‌‌شود] و کوه‌‌ها پس با خردشدنی یکباره خُرد شوند [یعنی کوبیده می‌‌شوند و می‌‌شکنند، یعنی که زمین را مثل ادیم (صحرا) منبسط (فراخ) قرار می‌‌دهد که در آن تلالی (پستیی) و نه وهادی (بلندیی) نیست]

- ترجمه سلطانی

و زمین حمل شود و کوه‌ها پس با خردشدنی یکباره خُرد شوند

- ترجمه راستین

و زمین و کوهها را بر دارند و یک مرتبه همه را خرد و متلاشی سازند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ

پس واقعه (قیامت) در آنروز واقع می‌‌شود {برای وقوع لامحالهٔ آن به عنوان واقعه نامیده شده}

- ترجمه سلطانی

پس واقعه (قیامت) در آنروز واقع می‌شود

- ترجمه راستین

آن‌گاه آن واقعه بزرگ قیامت واقع گردد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ وَانشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ

و آسمان شکافته شود پس آن در آنروز سست می‌‌شود (رخوت می‌‌یابد)

- ترجمه سلطانی

و آسمان شکافته شود پس آن در آنروز سست می‌شود (رخوت می‌یابد)

- ترجمه راستین

و بنای مستحکم آسمان (از دهشت و عظمت) آن روز سست شود و سخت درهم شکافد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ

و در آنروز هشت مَلَک بر اطراف آن [یعنی جنس ملک با کثرت آن بر اطراف آسمان] عرش پروردگارت را فوق خود حمل می‌‌کنند {عرش به وجهی جملۀ مخلوقات است، و به وجهی علم است، و به وجهی وجود مطلق است که آن اضافهٔ حقّ اوّل اضافۀ اشراقیّهٔ او است که با وجههٔ خود الی الحقّ تعالی شأنه است و در نزول حمَلۀ (حاملان) عرش چهار از املاک (ملک‌‌ها) و آنها ملائکهٔ مقرّبین هستند و در صعود و عود (بازگشت) نفوس الی الله، حمَله هشت می‌‌گردند، چهار از ملائکهٔ مقرّبین و چهار از نفوس کمّلین از انبیاء مرسلین (ع) که به بالاترین درجات کاملین رسیده‌‌اند و با ملائکهٔ مقرّبین متّحد شده‌‌اند}

- ترجمه سلطانی

و در آنروز هشت مَلَک بر اطراف آن عرش پروردگارت را فوق خود حمل می‌کنند

- ترجمه راستین

و فرشتگان بر اطراف آسمان (منتظر فرمان حق) باشند و عرش پروردگارت را در آن روز هشت ملک مقرّب بر فراز سرشان (یا فراز سر مردم) بردارند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنكُمْ خَافِيَةٌ

آنروز عرضه می‌‌شوید [در حالی که] مخفی شده‌‌ای از شما [یعنی نفس خافیه یا فعله یا خصلت یا خطور مخفى شده‌‌ای] مخفی نمی‌‌شود

- ترجمه سلطانی

آنروز عرضه می‌شوید (در حالی که) مخفی شده‌ای از شما مخفی نمی‌شود

- ترجمه راستین

آن روز که (در پیشگاه حساب) شما را حاضر کنند هیچ کار از اسرار مخفی شما هم پنهان نخواهد ماند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُـولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ

و امّا کسی که کتابش به راستش داده شود آنگاه [با خوشحالی] می‌‌گوید: این کتاب من است، بگیرید بخوانید

- ترجمه سلطانی

و امّا کسی که کتابش به راستش داده شود آنگاه (با خوشحالی) می‌گوید: این کتاب من است، بگیرید بخوانید

- ترجمه راستین

اما کسی که نامه اعمال او را به دست راستش دهند (با کمال نشاط و شادمانی و سربلندی به اهل محشر) گوید: بیایید نامه مرا بخوانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيَهْ

همانا من گمان می‌‌داشتم [چون علوم نفس مغایر بر معلومات آن و مانند ظنون جایز الانفکاک از آنها می‌‌باشد آنچه که از آن به ظنون تعبیر می‌‌شود بسیار است و معنی می‌‌دهد که من در دنیا موقن بودم] که ملاقات کنندۀ حسابم هستم [و طبق یقین خویش عمل می‌‌کردم]

- ترجمه سلطانی

همانا من گمان (یقین) می‌داشتم که ملاقات کنندۀ حسابم هستم

- ترجمه راستین

من ملاقات این روز حسابم را اعتقاد داشتم (و در دنیا به گناه نپرداختم).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ

پس او در زندگانیی رضایت‌‌بخش است [یعنی صاحب آن به آن راضى است]

- ترجمه سلطانی

پس او در زندگانیی رضایت‌بخش است

- ترجمه راستین

این چنین کس در عیش و زندگانی خوش خواهد بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ

در جنّتی بالاتر [بر جنّات]

- ترجمه سلطانی

در جنّتی بالاتر

- ترجمه راستین

در بهشت عالی رتبه (ابدی).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ

که چیدن میوه‌‌های آن در پائین است [یعنی از شأن میوه‌‌های آن این است که برای ایستاده و نشسته در پایین چیده می‌‌شوند]

- ترجمه سلطانی

که چیدن میوه‌های آن در پائین است

- ترجمه راستین

که میوه‌های آن همیشه در دسترس (بهشتیان) است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ

بخورید و بیاشامید گوارایتان باد به (سبب) آنچه که در ایّام گذشته [از اعمال حسنهٔ گذشته] انجام دادید

- ترجمه سلطانی

بخورید و بیاشامید گوارایتان باد به (سبب) آنچه که در ایّام گذشته انجام دادید

- ترجمه راستین

(و خطاب رسد که) از طعام و شرابهای لذیذ و گوارای بهشتی هر چه خواهید تناول کنید، شما را گوارا باد، که این پاداش اعمال ایّام گذشته دنیاست که (بر امروز خویش) پیش فرستادید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُـولُ يَالَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ

و امّا کسی که کتابش به چپ او داده شود پس می‌‌گوید ای کاش کتابم به من داده نمی‌‌شد

- ترجمه سلطانی

و امّا کسی که کتابش به چپ او داده شود پس می‌گوید ای کاش کتابم به من داده نمی‌شد

- ترجمه راستین

و اما آن کس که کتاب عملش به دست چپ دهند (با کمال شرمندگی و اندوه) گوید: ای کاش نامه مرا به من نمی‌دادند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ وَلَمْ أَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ

و نمی‌‌فهمیدم حسابم چیست [برای آنچه که از سوء عاقبت و ثبت اعمال سیّئه می‌‌بیند]

- ترجمه سلطانی

و نمی‌فهمیدم حسابم چیست

- ترجمه راستین

و من هرگز از حساب اعمالم آگاه نمی‌شدم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ يَالَيْتَهَا كَانَتِ الْقَاضِيَةَ

ای کاش که [می‌‌مُردم که] آن [می‌‌مُرد و برای من بدون حیاتی بعد از آن] تمام شده می‌‌بود

- ترجمه سلطانی

ای کاش که (می‌مردم که) آن تمام شده می‌بود

- ترجمه راستین

ای کاش مرگ مرا از چنگ این غصه و عذاب نجات می‌داد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ مَا أَغْنَى عَنِّي مَالِيَهْ

مال من مرا بی‌‌نیاز نکرد [یعنی که از اتباع و اولاد و اموال که داشتم، یا مال من که در دنیا آن را جمع کرده بودم از من بی‌‌نیاز نکرد]

- ترجمه سلطانی

مال من مرا بی‌نیاز نکرد

- ترجمه راستین

(ای داد که) مال و ثروت من امروز به فریاد من نرسید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٩ هَلَكَ عَنِّي سُلْطَانِيَهْ

تسلّط داشتن من [یعنی سلطنت من یا سلطان (تسلّط داشتن) من که مرا به اعمالی در دنیا امر می‌‌کرد، یا سلطان من که او را به خدا شریک کرده بودم و او را نزد خداوند برای خود به عنوان شفیع قرار داده بودم] از من هلاک (نابود) شد

- ترجمه سلطانی

تسلّط داشتن من از من هلاک (نابود) شد

- ترجمه راستین

همه قدرت و حشمتم نابود گردید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٠ خُذُوهُ فَغُلُّوهُ

او را بگیرید و او را زنجیر کنید

- ترجمه سلطانی

او را بگیرید و او را زنجیر کنید

- ترجمه راستین

(و خطاب قهر رسد که) او را بگیرید و در غل و زنجیر کشید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣١ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ

سپس او را [داخل] در جحیم اندازیدش

- ترجمه سلطانی

سپس او را در جحیم اندازیدش

- ترجمه راستین

تا بازش به دوزخ در افکنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٢ ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ

سپس در زنجیری که طول آن هفتاد ذراع (واحد طول از آرنج تا نوک انگشت میانی) است پس او را به بند کشید {انسان بین حیوانیّت و مَلکیّت واقع است و نفس او وجهی به حیوانیّت و وجهی به مَلکیّت دارد و از این دو جهت تعبیر به یسار (چپ) و یمین (راست) می‌‌شود، و وقتی که انسان به عملش عمل می‌‌کند از حیث وجهۀ او به حیوانیّت آن عمل در صفحۀ نفسی که پی حیوانیّت است ثبت می‌‌شود، و به محاذات (مقابل) آن کتابی است که در دست کاتب سیّئات است و آن عمل را کاتب سیّئات در کتاب سیّئات ثبت می‌‌کند چه آن عمل بحسب صورت آن از طاعات باشد یا از معاصی یکسان است، و لذلک در حقّ ناصب وارد شده که: صلّى او زنى (چه نماز بخواند یا زنا کند)، و وقتی که آن عامل در روز قیامت مبعوث (برانگیخته) می‌‌شود عملی که در صفحۀ نفس دانیّه (پست) می‌‌باشد متمثّل می‌‌شود و کتاب عملش که کاتب سیّئات آن را نوشته است از این جهت می‌‌آید و آن شمال (چپ) نفس و انسان است، و وقتی که عملش را از حیث وجههٔ آن به مَلکیّت عمل کرده باشد آن عمل اوّلاً در صفحۀ نفس مَلکیّت او ثبت می‌‌شود و به محاذات آن کتابی در دست کاتب حسنات است و کاتب حسنات در کتاب حسنات آن را ثبت می‌‌کند، چه آن عمل بحسب صورتش از سیّئات شمرده شود یا از حسنات یکسان است، و این یکی از وجوه تبدیل سیّئات به حسنات است، و وقتی که آن عامل در روز قیامت برانگیخته می‌‌شود صورت عمل که در صفحۀ نفس علیا بود متمثّل می‌‌شود وکتابش از این جهت آورده می‌‌شود و صورت اعمالش را در صفحۀ نفسش و در کتابش بر غایت حُسن و بهاء (درخشندگی) می‌‌بیند و خوشحال می‌‌شود و از غایت وجد و سرور می‌‌گوید این کتاب من است، بگیرید بخوانید}

- ترجمه سلطانی

سپس در زنجیری که طول آن هفتاد ذراع (واحد طول از آرنج تا نوک انگشت میانی) است پس او را به بند کشید

- ترجمه راستین

آن‌گاه به زنجیری که طولش هفتاد ذراع است (به آتش) در کشید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٣ إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ

همانا او به خدای عظیم ایمان نیاورد

- ترجمه سلطانی

همانا او به خدای عظیم ایمان نیاورد

- ترجمه راستین

که او به خدای بزرگ ایمان نیاورده.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٤ وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ

و بر طعام دادن به مسکین ترغیب نمی‌‌کرد [یعنی که او نه بحسب قوّهٔ علّامه‌‌اش و نه بحسب قوّۀ عمّاله‌‌اش صاحب خیر نبوده]

- ترجمه سلطانی

و بر طعام دادن به مسکین ترغیب نمی‌کرد

- ترجمه راستین

و هرگز مسکینی را بر سفره طعام خود به رغبت نخوانده است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٥ فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ

پس امروز در اینجا دلسوزی ندارد [برای اینکه نسب جسمانیّه منقطعه گشته و نسب روحانیّهٔ الهیّه برای او حاصل نشده برای اینکه حصول آن جز با ایمان به خداوند با بیعت عامّه یا خاصّه نمی‌‌باشد، پس در آن موقف مهربانی جسمانی و نه مهربانی روحانی نداشته باشد]

- ترجمه سلطانی

پس امروز در اینجا دلسوزی ندارد

- ترجمه راستین

بدین سبب امروز هیچ خویش و دوستداری که به فریادش رسد در اینجا ندارد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٦ وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ

و خوراکی غیر از چرک‌‌آبه (آنچه که از شستن لباس و نحو آن مانند غساله، و آنچه که از پوست‌‌های اهل آتش جاری می‌‌شود) ندارد [برای اینکه او از طعام خود اطعام نمی‌‌کرده تا آنکه به عنوان عوض از طعام او طعامی پاک به او داده شود]

- ترجمه سلطانی

و خوراکی غیر از چرک‌آبه ندارد

- ترجمه راستین

و طعامی غیر از غسلین (چرک و پلیدی دوزخیان) نصیبش نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٧ لَّا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ

که آن را جز خاطئان (مذنبین که بطور عمد یا خطاء گناه می‌‌کنند) نمی‌‌خورند

- ترجمه سلطانی

که آن را جز خاطئان (مذنبین که بطور عمد یا خطاء گناه می‌کنند) نمی‌خورند

- ترجمه راستین

و آن طعام را کسی جز اهل دوزخ نمی‌خورد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٨ فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ

پس قسم [ن]می‌‌خورم {لفظ «لا» به عنوان مزیده بر تأکید است و زیاد کردن آن در قسم شایع است} به آنچه که می‌‌بینید

- ترجمه سلطانی

پس قسم (ن)می‌خورم به آنچه که می‌بینید

- ترجمه راستین

قسم به آنچه (از آثار حق) می‌بینید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٩ وَمَا لَا تُبْصِرُونَ

و به آنچه که نمی‌‌بینید [به هر چه که از شأن آن این است که دیده شود و اینکه دیده نشود]

- ترجمه سلطانی

و به آنچه که نمی‌بینید

- ترجمه راستین

و آنچه نمی‌بینید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٠ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ

همانا آن [یعنی قرآن یا قرآن ولایت علیّ (ع)] البتّه گفتار رسولی کریم (بزرگوار) است { و قول رسول (ص) از حیث اینکه او رسول است جز از مرسل نیست چه از رسول جبرئیل اراده شود یا محمّد (ص) یکسان است}

- ترجمه سلطانی

همانا آن البتّه گفتار رسولی کریم (بزرگوار) است

- ترجمه راستین

که قرآن به حقیقت (وحی خدا و) کلام رسول بزرگواری است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤١ وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَّا تُؤْمِنُونَ

و او در گفتار شاعر نیست [چنانکه گاهی می‌‌گویید که او شاعر است] چه کم ایمان می‌‌آورید

- ترجمه سلطانی

و او در گفتار شاعر نیست چه کم ایمان می‌آورید

- ترجمه راستین

و آن نه سخن شاعری (و گفتار خیالی و موهومی) است (گر چه) اندکی از شما مردم به آن ایمان می‌آورید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٢ وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ

و در گفتار به عنوان کاهن نیست [چنانکه گاهی دیگر می‌‌گویید] چه کم متذکّر می‌‌شوید

- ترجمه سلطانی

و در گفتار به عنوان کاهن نیست چه کم متذکّر می‌شوید

- ترجمه راستین

و نه حرف کاهن غیبگوست (گر چه) اندکی از شما مردم متذکر حقایق آن می‌شوید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٣ تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَـمِينَ

[بلکه آن] تنزیل (به تدریج نازل) شده از پروردگار عالمیان است

- ترجمه سلطانی

(بلکه آن) تنزیل (به تدریج نازل) شده از پروردگار عالمیان است

- ترجمه راستین

این قرآن تنزیل خدای عالمیان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٤ وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ

و اگر با بعضی سخنان سخنی را [به عنوان دروغ] بر ما می‌‌بست (بدعت می‌‌نمود)

- ترجمه سلطانی

و اگر با بعضی سخنان سخنی را (به دروغ) بر ما می‌بست (بدعت می‌نمود)

- ترجمه راستین

و اگر (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) از دروغ به ما برخی سخنان را می‌بست،

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٥ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ

البتّه او را از [سمت] راست می‌‌گرفتیم {به معنی البتّه از اعضای او از راست او می‌‌گیریم چنانکه از اعضای جانی مستحقّ برای عذاب از دستش گرفته می‌‌شود، و ذکر یمین (راست) برای آن است که آن اشرف اطراف (دو دست و دو پا و سر) او است و در دلالت بر اذلال (خوار کردن) رساتر می‌‌باشد یا البتّه دست او را برای قطع کردن از راست می‌‌گرفتیم، یعنی آن را قطع می‌‌کردیم زیرا در این صورت او به عنوان سارق در دین می‌‌باشد، و سارق دست راست از او قطع می‌‌شود، یا البتّه او را با قوّت خویش می‌‌گرفتیم، و استعمال یمین در قوّت در اغلب برای ظهور آن بر دست است، و راست قوی‌‌ترین اطراف است}

- ترجمه سلطانی

البتّه او را از (سمت) راست می‌گرفتیم

- ترجمه راستین

محققا ما او را (به قهر و انتقام) از یمینش می‌گرفتیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٦ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ

سپس البتّه رگ قلب او را قطع می‌‌کردیم {و آن حبل القلب (ریسمان قلب) است وقتی که قطع شود صاحبش هلاک شود، و قطع آن کنایه از اهلاک او است}

- ترجمه سلطانی

سپس البتّه رگ قلب او را قطع می‌کردیم

- ترجمه راستین

و رگ و تینش را قطع می‌کردیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٧ فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ

آنگاه احدی از شما ممانعت کننده (مانع و بازدارنده) از آن نبودید

- ترجمه سلطانی

آنگاه احدی از شما ممانعت کننده از آن نبودید

- ترجمه راستین

و شما هیچ یک بر دفاع از او قادر نبودید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٨ وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ

و همانا آن [یعنی قرآن یا قرآن ولایت علیّ (ع)] البتّه یادآوری برای پرهیزگاران است

- ترجمه سلطانی

و همانا آن البتّه یادآوری برای پرهیزکاران است

- ترجمه راستین

و این قرآن به حقیقت پند و تذکر پرهیزکاران عالم است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٩ وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنكُم مُّكَذِّبِينَ

و همانا ما البتّه می‌‌دانیم که از شما [بعضی] تکذیب کنندگانی هستند

- ترجمه سلطانی

و همانا ما البتّه می‌دانیم که از شما (بعضی) تکذیب کنندگانی هستند

- ترجمه راستین

و البته ما می‌دانیم که شما برخی تکذیب آن می‌کنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٠ وَإِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكَافِرِينَ

و البتّه او [علی (ع)] به عنوان حسرت بر کافران است

- ترجمه سلطانی

و البتّه او (علی (ع)) به عنوان حسرت بر کافران است

- ترجمه راستین

و تکذیبش عاقبت مایه ندامت کافران است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥١ وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ

و همانا او البتّه حقّ الیقین است

- ترجمه سلطانی

و همانا او البتّه حقّ الیقین است

- ترجمه راستین

و این حق و حقیقت محض است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٢ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ

پس به (سبب) اسم پروردگار عظیم خود [خدای را] تسبیح کن {مراد از تسبیح ربّ تنزیه لطیفۀ انسانی است که آن مظهر الله و آن به وجهی ربّ و به وجهی اسم ربّ است چه تسبیح معلّق بر الله شود یا بر ربّ یا بر اسم ربّ یکسان است}.

- ترجمه سلطانی

پس به (سبب) اسم پروردگار عظیم خود (خدای را) تسبیح کن.

- ترجمه راستین

پس به نام خدای بزرگوار خود تسبیح گوی و آن را به ستایش یاد کن.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۷۰- المعارج

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ

سؤال کننده‌‌ای از عذاب واقع شونده‌‌ای سؤال کرد {گفته شده دربارهٔ ابوجهل نازل شده حینی که رسول (ص) به قریش فرمود: که خداوند مرا مبعوث کرده که با جمیع پادشاهان دنیا بجنگم و ملک (پادشاهی) را نزد شما بیاورم پس مرا اجابت کنید به آنچه که شما را به آن می‌‌خوانم که با آن عرب را مالک شوید و با آن عجم بر شما دیندار می‌‌شود و پادشاهانی در جنّت می‌‌شوید، پس ابو جهل از جهت حسادت به رسول خدا (ص) گفت: خدایا اگر این که محمّد (ص) می‌‌گوید آن حقّ از نزد تو است پس از آسمان بر ما سنگی ببار، یا عذابی دردناک به ما بده، و همچنین گفته شده دربارۀ حارث بن عمر فهری نازل شده حینی که رسول خدا (ص) دربارۀ علی (ع) فرمود آنچه را که فرمود، آنگاه همان عبارت اخیر را گفت، و در خبری هست چون در روز بدر دو لشکر صف کشیدند ابوجهل دستش را بلند کرد و گفت: خدایا رحِم ما را قطع کرده و برای ما آنچه آورده که آن را نمی‌‌شناسیم پس عذاب را به او بیاور، پس خدای تبارک و تعالی این آیه را نازل فرمود}

- ترجمه سلطانی

سؤال کننده‌ای از عذاب واقع شونده‌ای سؤال کرد

- ترجمه راستین

سائلی از عذاب قیامت که وقوعش حتمی است (از رسول) پرسید (که آن عذاب چه مردمی راست).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ لِّلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ

برای کافران {کافر حاجت به انتظار عذاب ندارد، بلکه عذاب برای او واقع شده است}، دفع کننده‌‌ای برای آن نیست [که آن را از آنان دفع نماید]

- ترجمه سلطانی

برای کافران، دفع کننده‌ای برای آن نیست

- ترجمه راستین

(بداند که) بر فرقه کافران است و هیچ کس از آنان دفع نتواند کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ مِّنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ

از خداوند دارندۀ معراج‌‌ها {و الله با اضافۀ اشراقیّهٔ خود که همان فعل او است و خالی شده‌‌ای از او نیست معراج برای بندگان سالکش است، و او معراج‌‌هایی به عدد نفوس سالکین بلکه به عدد نفوس خلق اجمعین دارد، و ایضاً معراج‌‌هایی به عدد انواع موجودات دارد و او به وجهی معارج، و به وجهی ذو معارج (دارندۀ معارج) است}

- ترجمه سلطانی

از خداوند دارندۀ معراج‌ها

- ترجمه راستین

که آن عذاب از (قهر) خدای مالک آسمانهاست (یا مراد عذاب واقع بر نعمان بن حارث است که به نصب خلافت علی علیه السلام بر رسول صلی اللّه علیه و آله و سلّم اعتراض کرد، رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: به امر خدا کردم. او گفت: اگر چنین است خدایا بر من عذابی فرست. فورا سنگی از آسمان بر فرقش رسید و هلاک شد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ

همانا ملائکه و روح {همان ربّ النّوع انسانی است و او از جمیع ملائکهٔ مقرّبین بزرگتر است و او کسی است که با هیچکدام از انبیاء (ع) نبوده و با نبیّ ما (ص) بود و با اوصیای کامل او می‌‌باشد} در روزی که مقدار آن پنج هزار سال است به سوی او عروج می‌‌کنند {مقصود این است که ملائکه و روح در این معارج به سوی او عروج می‌‌کنند، زیرا ملائکه و روح از مقام عالی خود به مقام طبع در ملک کبیر و صغیر تنزّل می‌‌یابند سپس به سوی خداوند و مقام اوّلشان در این معارج عروج می‌‌کنند}

- ترجمه سلطانی

همانا ملائکه و روح در روزی که مقدار آن پنج هزار سال است به سوی او عروج می‌کنند

- ترجمه راستین

فرشتگان و روح الامین (برای اخذ فرمان) به سوی (عرش) خدا بالا روند در روزی که مدتش پنجاه هزار سال خواهد بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا

پس با صبر کردنی زیبا [بر تکذیب قوم خود و کفر آنها به ولایت علی (ع)] صبر کن [برای اینکه آنها بدون انتظاری برای آمدن آن در عذاب واقع هستند]

- ترجمه سلطانی

پس با صبر کردنی زیبا صبر کن

- ترجمه راستین

پس صبر نیکو پیش گیر.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا

همانا آنها آن را دور می‌‌بینند [یعنی در آنروز یا عذاب را به عنوان بعید از امکان یا مدّت آن را به عنوان بعید می‌‌بینند]

- ترجمه سلطانی

همانا آنها آن را دور می‌بینند

- ترجمه راستین

که این مردم آن روز را بسیار دور (از امکان) بینند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ وَنَرَاهُ قَرِيبًا

و (حال آنکه) ما آن را [یا مدّت آن را] قریب [به وقوع] می‌‌بینیم [و تو به رؤیت ما می‌‌بینی و شایسته است که تو آن را نزدیک ببینی]

- ترجمه سلطانی

و (حال آنکه) ما آن را قریب می‌بینیم

- ترجمه راستین

و ما نزدیک (به وقوع) می‌بینیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاءُ كَالْمُهْلِ

روزی که آسمان مانند فلز گداخته [یعنی فلزّ مذاب یا مانند دردیّ روغن] شود

- ترجمه سلطانی

روزی که آسمان مانند فلز گداخته شود

- ترجمه راستین

روزی که آسمان چون فلز گداخته شود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ

و کوه‌‌ها مانند پشم شوند {ملائکۀ موکّله بر بنی آدم و روحِ نازله به سوی آنها از مقام عالی خود با موت اختیاری یا اضطراری به سوی مقامات خویش بلکه به سوی خدای تعالی عروج می‌‌کنند، و با مرگ آسمان‌‌های مقامات ارواح در عدم تماسک (خویشتنداری) آنها و عدم تمانع آنها و انشقاق آنها برای خروج روح ناطقهٔ انسانیّه مانند آهن مذاب می‌‌گردد و کوه‌‌های انانیّات در عدم ثبات آنها و عدم تمانع آنها مانند پشم منفوش (زده شده، پفیده) می‌‌گردند، و اعضاء بدن نیز در تخلخل آن به خروج روح از آن مانند عهن (پشم) می‌‌گردد}

- ترجمه سلطانی

و کوه‌ها مانند پشم شوند

- ترجمه راستین

و کوهها مانند پشم زده متلاشی گردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا

و دلسوزی از دلسوزی سؤال نکند {یعنی که هر کدام از آنها مشغول بنفسه است به حیثی که مهربانی از مهربان خویش سؤال نمی‌‌کند یا مهربانی حمل اوزار (آلات) خویش یا دفع عذاب از خود را از مهربان خویش سؤال نمی‌‌کند، برای معرفت او که وی را از چیزی بی‌‌نیاز نمی‌‌کند، یا معنی می‌‌دهد مهربانی از حال مهربان خود سؤال نمی‌‌کند برای عدم احتیاج به آن برای معرفت هر کدام به هر کدام از سوای خود، یا برای اینکه گناهکار و نیکوکار و کافر و مؤمن دارای علاماتی مغنیه (بی نیاز کننده) از استفسار هستند}

- ترجمه سلطانی

و دلسوزی از دلسوزی سؤال نکند

- ترجمه راستین

و هیچ کس از خویش خود جویا نشود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ

به آنان آنها نشان داده [یعنی شناسانده] شوند، در آنروز مجرم دوست دارد [آرزو می‌‌کند] که [برای رهایی] از عذاب فرزندانش را فدیه دهد

- ترجمه سلطانی

به آنان آنها نشان داده (شناسانده) شوند، در آنروز مجرم دوست دارد (آرزو می‌کند) که (برای رهایی) از عذاب فرزندانش را فدیه دهد

- ترجمه راستین

چون حقیقت حالشان به آنها بنمایند آن روز کافر بدکار آرزو کند که کاش توانستی فرزندانش را فدای خود سازد و از عذاب برهد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ

و دوستانش و برادرانش

- ترجمه سلطانی

و دوستانش و برادرانش

- ترجمه راستین

و هم زن و برادرش.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ

و عشیره‌‌اش که به او پناه می‌‌دادند [یعنی عشیره‌‌اش که او در نوائب (مصائب) به آنها پناه می‌‌بُرد و در هر کاری به او پناه می‌‌دادند و در نسبش به آنها پناه می‌‌بُرد و با تولّد از آنها از آنها منفصل گشت]

- ترجمه سلطانی

و عشیره‌اش که به او پناه می‌دادند

- ترجمه راستین

و هم خویشان و قبیله‌اش را که همیشه حمایتش می‌کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ

و کسانی که جمیعاً در زمین هستند را، تا [با آن فداء (فدیه دادن)] او نجات داده شود

- ترجمه سلطانی

و کسانی که جمیعاً در زمین هستند را، تا او نجات داده شود

- ترجمه راستین

و هر که را روی زمین است خواهد همه را فدای خویش گردند تا مگر او را (از آن عذاب) برهاند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ كَلَّا إِنَّهَا لَظَى

[به او گفته می‌‌شود:] چنین نیست همانا آن شعله کشیده

- ترجمه سلطانی

چنین نیست همانا آن شعله کشیده

- ترجمه راستین

و هرگز نجات نیابد که آتش دوزخ بر او شعله‌ور است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى

بسیار بَرکنَندهٔ پوست سر است {شوى امر هیّن (سست) و رذال (پستی) مال و دو دست و دو پا و اطراف (دو دست و دو پا و سر) و کاسۀ سر و آنچه که غیر کُشنده باشد است، و نزاعت به معنی آن را کَند یا مشتاق شد است}

- ترجمه سلطانی

بسیار بَرکنَندهٔ پوست سر است

- ترجمه راستین

تا سر و صورت و اندمش پاک بسوزد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى

[در آن هنگام] کسی که [از آن پشت کرد یا کسی که از ولایت] پشت کرد و [یا به سوی آن] روی برگرداند را می‌‌خواند

- ترجمه سلطانی

کسی که پشت کرد و روی برگرداند را می‌خواند

- ترجمه راستین

دوزخ کسی را می‌خواند که از خدا رو گردانیده و با حق مخالفت کرده.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ وَجَمَعَ فَأَوْعَى

و [مال] جمع کرده و [گنج در ظرف] اندوخته کرده را

- ترجمه سلطانی

و (مال) جمع کرده و (گنج) اندوخته کرده را

- ترجمه راستین

و مال دنیا را جمع کرده و همه را ذخیره نموده است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا

همانا انسان حریص خلق شده [یعنی که انسان به طبع خویش پُر حرص و کم صبر است]

- ترجمه سلطانی

همانا انسان حریص خلق شده

- ترجمه راستین

که انسان مخلوقی طبعا سخت حریص و بی‌صبر است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا

وقتی که شرّی او را لمس کند بی‌‌تابی کننده است

- ترجمه سلطانی

وقتی که شرّی او را لمس کند بی‌تابی کننده است

- ترجمه راستین

چون شر و زیانی به او رسد سخت جزع و بی‌قراری کند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا

و وقتی که خیری او را لمس کند منع کننده است {مراد از شرّ هر آنچه است که ناملائم طبع او است و مراد از خیر هر آنچه است که ملائم طبع او است}

- ترجمه سلطانی

و وقتی که خیری او را لمس کند منع کننده است

- ترجمه راستین

و چون مال و دولتی به او رو کند منع (احسان) نماید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ إِلَّا الْمُصَلِّينَ

مگر نمازگزاران

- ترجمه سلطانی

مگر نمازگزاران

- ترجمه راستین

مگر نماز گزاران حقیقی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ

کسانی که آنان بر نمازشان دائم هستند {نماز اسم است برای هر آنچه که با آن به خداوند توجّه می‌‌شود و به عبارتٍ اخری نماز همان تحلّی (آراستن) به حلی (زیور) اوصاف روحانییّن است چنانکه زکات به عنوان اسم برای تبرّی (بیزاری) می‌‌باشد از هر آنچه که از آن تبرّی می‌‌جوید، و نمازِ قالب بحسب اذکار و افعال مختلفه در شرایع بوده، و چون شریعت محمّد (ص) کامل‌‌ترین شرایع می‌‌باشد نماز قالبیّه در آن اکمل نمازها قرار داده شده مشتمل بر عبادات جمیع اصناف ملائکه از کسانی که آنها «قيام لا ينظرون» و از «الرّكّع والسّجّد» (رکوع کنندگان و سجده کنندگان) هستند و بر نماز جمیع اصناف موالید از طبایع منطبعه و نفوس نباتیّه که آنها به وجهی «قيام لا ينظرون» هستند و به وجهی «سجّد» (سجده کنندگان) و منطبعه هستند، و از نفوس حیوانیّه که آنها بالطّبع «راکعۀ منکوسه» هستند و از نفوس انسانیّه که همان قائمه به «أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» متمکّن شده از رکوع و سجود هستند، و قیامی که برای سایر موجودات می‌‌باشد، و چون نماز قالبی مانعه از اشغال ضروریّه از خوردن و آشامیدن و طلب حاجات و قضای حاجت و خواب می‌‌باشد ادامت آن ممکن نمی‌‌باشد مگر بنابر ضرب از تأویل و مجاز به اینکه مراد از ادامت آن عدم فوت آن از اوقات مقرّرهٔ آن باشد، پس باید ادامت نماز قلبی مأخوذه از ولیّ امر مراد باشد زیرا اگر انسان به عنوان مواظب بر آن بطور مستغرق در آن باشد اشغال ضروریّه از اقامۀ آن مانع نمی‌‌شود بلکه انسان در حالت خواب نیز بدون تعمّل و فکر و رویّه‌‌ای به آن مشغول می‌‌باشد، و لذلک فرمود «بر نماز خود» یعنی نماز مخصوصه به آنها زیرا هر انسانی نمازی خاصّ دارد که غیر او در آن مشارکت نمی‌‌کند به خلاف نماز قالبیّه که آن مشرّعه (تشریع شده) برای همه است که اختصاص به فردی غیر فردی دیگر ندارد، و مجمل قول این است که ولایت حاصله به بیعت دوّم همان نمازی است که انسان را از رذایلی که هلوع (حریص) بودن او از آنها است پاک می‌‌سازد و تحلّی او به حلیت خصائل حسنه‌‌ای است که ادامت نماز قالبیّه و قلبیّه و صدریّه از آنها است}

- ترجمه سلطانی

کسانی که آنان بر نمازشان دائم هستند

- ترجمه راستین

آنان که دایم در نماز (و طاعت الهی) عمر گذرانند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ

و کسانی که در اموالشان حقّی معلوم شده

- ترجمه سلطانی

و کسانی که در اموالشان حقّی معلوم شده

- ترجمه راستین

و آنان که در مال و دایی خود حقّی معیّن و معلوم گردانند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ

برای سائل و محروم هست {محروم او کسی است که در شری (خرید و فروش) از کدّ (زحمت، مشقّت، عنا) ید (دست) خویش محروم است، یا محترفی (دارای حرفه‌‌ای) است که هنوز در رزقش بسط داده نشده}

- ترجمه سلطانی

برای سائل و محروم هست

- ترجمه راستین

تا به فقیران سائل و فقیران آبرومند محروم رسانند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ

و کسانی که روز دین (روز جزا) را تصدیق می‌‌کنند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که روز دین (جزا) را تصدیق می‌کنند

- ترجمه راستین

و آنان که روز قیامت و جزا را تصدیق کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ وَالَّذِينَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ

و کسانی که آنها از عذاب پروردگارشان بیمناکند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که آنها از عذاب پروردگارشان بیمناکند

- ترجمه راستین

و آنان که از قهر و عذاب خدای خویش سخت ترسانند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ

زیرا که از عذاب پروردگارشان در امان نتوان بود

- ترجمه سلطانی

زیرا که از عذاب پروردگارشان در امان نتوان بود

- ترجمه راستین

که از عذاب خدا هیچ کس ایمن نتواند بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٩ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ

و کسانی که آنها بر فرج‌‌هایشان حافظند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که آنها بر فرج‌هایشان حافظند

- ترجمه راستین

و آنان که اندام خود را (از شهوت رانی) نگاه می‌دارند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٠ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ

مگر بر ازواج خود یا آنکه دستانشان مالک شده پس همانا آنها غیر سرزنش شوندگان هستند

- ترجمه سلطانی

مگر بر ازواج خود یا آنکه دستانشان مالک شده پس همانا آنها غیر سرزنش شوندگان هستند

- ترجمه راستین

مگر بر زنان حلال و کنیزان ملکی خویش که (از اعمال شهوت با آنها) هیچ ملامت ندارند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣١ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ

و کسانی که ورای آن را طلب کرده‌‌اند پس آنان همان تعدّی کنندگانند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که ورای آن را طلب کرده‌اند پس آنان همان تعدّی کنندگانند

- ترجمه راستین

و هر که غیر از این جوید اینان به حقیقت متعدی و ستمکارند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٢ وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ

و کسانی که آنها بر اماناتشان و عهدشان رعایت کننده‌‌اند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که آنها بر اماناتشان و عهدشان رعایت کننده‌اند

- ترجمه راستین

و آنان که امانت و عهد و پیمانشان را رعایت کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٣ وَالَّذِينَ هُم بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ

و کسانی که آنها به شهاداتشان ایستادگانند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که آنها به شهاداتشان ایستادگانند

- ترجمه راستین

و آنان که برای گواهی به حق قیام کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٤ وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ

و کسانی که بر نمازشان محافظت می‌‌کنند

- ترجمه سلطانی

و کسانی که بر نمازشان محافظت می‌کنند

- ترجمه راستین

و آنان که نماز خود را (به وقت و شرایط و حضور قلب) محافظت کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٥ أُولَئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُّكْرَمُونَ

آنان در جنّت‌‌ها گرامی شده هستند

- ترجمه سلطانی

آنان در جنّت‌ها گرامی شده هستند

- ترجمه راستین

آنان در باغها (ی بهشت ابد) با عزّت و احترام متنعّمند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٦ فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ

پس کسانی که کفر ورزیده‌‌اند را چه شده [یعنی وقتی که حال منافقین این می‌‌باشد که به ولایت پشت کرده‌‌اند و آن را قبول نکرده‌‌اند و آن حال کسی است که به ولایت اقبال نموده و با بیعت خاصّه بیعت کرده است، پس چگونه است برای کسانی که به ولایت کفر ورزیده‌‌اند؟!] که رو به سوی تو [یعنی آنچه که برای آنها نزد تو هست] شتاب کننده [به سوی تو، یا اقبال کنندگان بر تو، یا ناظران به تو] هستند

- ترجمه سلطانی

پس کسانی که کفر ورزیده‌اند را چه شده که رو به سوی تو شتاب کننده‌اند

- ترجمه راستین

(ای رسول) چه شده است کافران را که (با تمسخر) به جانبت می‌شتابند؟!

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٧ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ

گروه گروه از راست [تو] و از چپ [تو]

- ترجمه سلطانی

گروه گروه از راست و از چپ

- ترجمه راستین

از راست و چپ گروه گروه (باز پراکنده می‌شوند و به دین خدا نمی‌گروند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٨ أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ

آیا هر شخصی از آنها طمع دارد که در جنّت نعیم داخل شود

- ترجمه سلطانی

آیا هر شخصی از آنها طمع دارد که در جنّت نعیم داخل شود

- ترجمه راستین

آیا هر یک طمع دارند که باز آنها را در بهشت با ناز و نعمت داخل کنند؟!

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٩ كَلَّا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ

این‌‌چنین نیست، همانا ما آنها را از آنچه که می‌‌دانند خلق کردیم [یعنی از نطفه‌‌ای قذر (کثیف) لایق مزابل (مزبله‌‌ها) نه جنّات نعیم و جز این نیست که وقتی که مادّۀ او به مادّه‌‌ای شریفهٔ لطیفهٔ قابل بر جنان اخرویّه تبدیل شود داخل جنّات می‌‌شود، و آن نمی‌‌شود مگر با ایمان به علی (ع) زیرا که او آبی است که هر آنچه که در آن داخل شود و به آن اتّصال یابد از سنخ او و جنس او می‌‌گردد]

- ترجمه سلطانی

این‌چنین نیست، همانا ما آنها را از آنچه که می‌دانند خلق کردیم

- ترجمه راستین

هرگز این نشود (چون) آنها خود می‌دانند که ما آنها را از چه (نطفه پستی) آفریده‌ایم (باز به آفریننده خود ایمان نمی‌آورند و به کفر می‌شتابند و طمع آن دارند که چون مؤمنان به بهشت روند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٠ فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ

پس قسم [ن]می‌‌خورم {لفظ «لا» دخولش بر قسم شایع است و زائده برای تأکید می‌‌باشد} به پروردگار مشرق‌‌ها و مغرب‌‌ها {مشارق عالم طبع و مغارب آن، زیرا خورشید در هر روز بلکه در هر آنی مشرقى و مغربى غیر از آنچه که در آنِ سابق داشته دارد، و مشارق عوالم عالیّه و مغارب آن، زیرا هر عالمی به وجهی به عنوان مشرق و به وجهی مغرب است، و به وجهی مشرق و به وجهی مغرب دارد}

- ترجمه سلطانی

پس قسم (ن)می‌خورم به پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌ها

- ترجمه راستین

چنین نیست، سوگند به خدای مشرق‌ها و مغرب‌ها که ما قادریم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤١ عَلَى أَن نُّبَدِّلَ خَيْرًا مِّنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ

همانا ما البتّه قادریم بر اینکه [آنان را] به بهتر از آنها تبدیل کنیم [به اینکه آنها را ببریم و جمعی دیگر را که بهتر از آنها می‌‌باشند را بدل از آنها قرار دهیم] و ما مغلوب (شکست خورده) نیستیم [اگر آن را اراده کنیم، یعنی بر آن قادریم و مانعی برای ما نیست و لکن ما آنها را برای حکمتی و مصلحتی اهمل (رها) کردیم]

- ترجمه سلطانی

همانا ما البتّه قادریم بر اینکه (آنان را) به بهتر از آنها تبدیل کنیم و ما مغلوب (شکست خورده) نیستیم

- ترجمه راستین

که به جای آنها خلقی بهتر از آنها بیافرینیم و هرگز کسی (به قدرت و قوت) بر ما سبقت نخواهد یافت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٢ فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ

پس آنها را واگذار که [در اباطیل خود] فرو روند و بازی کنند تا آنکه روزی را که وعده داده می‌‌شوند ملاقات کنند

- ترجمه سلطانی

پس آنها را واگذار که فرو روند و بازی کنند تا آنکه روزی را که وعده داده می‌شوند ملاقات کنند

- ترجمه راستین

پس آنها را به کفر و ضلالت خود بگذار که به بازیچه دنیا دل بازند تا با روزی که وعده عذاب آنهاست رو به رو شوند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٣ يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ يُوفِضُونَ

روزی که از گورها (قبور) به سرعت (شتابان) خارج می‌‌شوند مانند اینکه آنها به سوی نُصُب (نصب شده‌‌ها، هر آنچه که به غیر خداوند عبادت شود) شتاب می‌‌کنند

- ترجمه سلطانی

روزی که از گورها شتابان خارج می‌شوند مانند اینکه آنها به سوی نُصُب (نصب شده‌ها، هر آنچه که به غیر خداوند عبادت شود) شتاب می‌کنند

- ترجمه راستین

آن روزی که به سرعت سر از قبرها برآورده، گویی به سوی بتها (و نتیجه پرستش غیر خدا) می‌شتابند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٤ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ

در آنروز [بزرگی] که [در دنیا] وعده داده شده بودند [و آن را انکار می‌‌کردند و از روی استهزاء می‌‌گفتند: اگر آنچه که می‌‌گویند حقّ باشد حتماً ما در قیامت بهتر از آنها در آن می‌‌باشیم] چشمانشان [برای خوف و دهشت] ترسیده است که ذلّت آنها را می‌‌پوشاند.

- ترجمه سلطانی

در آنروزی که وعده داده شده بودند چشمانشان ترسیده است که ذلّت آنها را می‌پوشاند.

- ترجمه راستین

در حالی که چشمهاشان (از هول و وحشت قیامت) به خواری فرو افتاده و ذلّت (کفر و عصیان) بر آنها احاطه کرده، این همان روزی است که به آنها وعده می‌دادند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۷۱- نوح

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ أَنْ أَنذِرْ قَوْمَكَ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

همانا ما نوح را به سوی قومش فرستادیم که قومت را انذار کن قبل از اینکه [در دنیا، یا در آخرت، یا بین دنیا و آخرت حین احتضار، یا در برازخ] عذابی دردناک به آنها بیاید

- ترجمه سلطانی

همانا ما نوح را به سوی قومش فرستادیم که قومت را انذار کن قبل از اینکه عذابی دردناک به آنها بیاید

- ترجمه راستین

ما نوح را به سوی قومش (به رسالت) فرستادیم که قوم خود را (از قهر خدا) به اندرز و پند بترسان از آنکه بر آنان عذاب دردناک فرا رسد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ قَالَ يَاقَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ

[از جهت امتثال امر ما و به جهت مبادرت به تبلیغ رسالتش] گفت ای قوم من، همانا من برای شما بیم دهنده‌‌ای واضح [یعنی ظاهر الصّدق، یا مُظهر بر صدق خود] هستم [یا مُظهر بر آنچه که به آن انذار شده، یا مظهر بر امر به عبادت خداوند]

- ترجمه سلطانی

گفت ای قوم من، همانا من برای شما بیم دهنده‌ای واضح هستم

- ترجمه راستین

نوح گفت: ای قوم، من برای شما رسولی هستم که شما را با بیانی روشن از عذاب قهر خدا می‌ترسانم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ

که خداوند را بندگی کنید و از او پروا کنید و از من اطاعت کنید

- ترجمه سلطانی

که خداوند را بندگی کنید و از او پروا کنید و از من اطاعت کنید

- ترجمه راستین

(و از راه خیر خواهی به شما می‌گویم) که خدای را به یکتایی بپرستید و از او بترسید و پرهیزکار باشید و مرا پیروی کنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ

تا [بعضی] از گناهان شما را برای شما بیامرزد [زیرا همه آمرزیده نمی‌‌شود مگر بعد از فنای تامّ و همان فنای از فناء] و شما را تا مدّت معیّن [یعنی آخر مدّت اعمار شما] به تأخیر بیندازد [و آن اجل معیّنی است که در الواح عالی نامیده (تعیین) شده] همانا وقتی که اجل خداوند بیاید [یعنی وقتی که آمدن آن مقدّر شود یا وقتی که آمدن آن نزدیک شود] به تأخیر انداخته نمی‌‌شود [پس در زمان امهال (مهلت دادن) برای آنچه که بعد از آن است عمل کنید] کاش که می‌‌دانستید [تا از آنچه که شما بر آن هستید امتناع می‌‌کردید، یا کاش شما عقوبت افعالتان را می‌‌دانستید، یا کاش که از اهل علم می‌‌بودید]

- ترجمه سلطانی

تا از گناهان شما برای شما بیامرزد و شما را تا مدّت معیّن (آخر مدّت اعمار شما) به تأخیر بیندازد همانا وقتی که اجل خداوند بیاید به تأخیر انداخته نمی‌شود کاش که می‌دانستید

- ترجمه راستین

تا خدا به لطف و کرم از گناهان شما در گذرد و اجلتان را تا وقت (عمر طبیعی) معیّن به تأخیر افکند، که اجل الهی چون وقتش فرا رسد اگر بدانید دگر هیچ تأخیر نیفتد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا

[بعد از آنکه آنها را دعوت کرد و او را اجابت نکردند از جهت اظهار امتثال خویش و از جهت تشکّی از عدم اجابت آنها] گفت پروردگار من همانا من قومم را شب و روز دعوت کردم

- ترجمه سلطانی

گفت پروردگار من همانا من قومم را شب و روز دعوت کردم

- ترجمه راستین

(و او به درگاه خدا نالید و) گفت: بارالها، من قوم خود را شب و روز دعوت کردم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا

و دعوت من به آنها جز فرار [از من و از ایمان به تو و از تصدیق من] نیفزود

- ترجمه سلطانی

و دعوت من به آنها جز فرار نیفزود

- ترجمه راستین

اما دعوت و نصیحتم جز بر فرار و اعراض آنها نیفزود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا

و همانا من هرگاه آنها را [به تو و به ایمان به تو] دعوت کردم تا [مَساوی (بدی‌‌ها) آنها لازمه بر ذوات آنان و شنایع اعمالشان را] برای آنها بیامرزی انگشتان خویش را در گوش‌‌هایشان قرار دادند [تا مبادا که گفتار مرا بشنوند] و [از روی لجاج و از روی تنفّر از حقّ] لباس‌‌هایشان را پرده کردند [تا مبادا مرا ببینند که آنها را به تو دعوت می‌‌کنم] و [بر امتناع کردن] اصرار ورزیدند و با استکباری [بزرگ از انقیاد من و شنیدن گفتارم] استکبار ورزیدند

- ترجمه سلطانی

و همانا من هرگاه آنها را دعوت کردم تا برای آنها بیامرزی انگشتان خویش را در گوش‌هایشان قرار دادند و لباس‌هایشان را پرده کردند (تا مبادا مرا ببینند) و (بر امتناع کردن) اصرار ورزیدند و با استکباری (بزرگ) استکبار ورزیدند

- ترجمه راستین

و هر چه آنان را به مغفرت و آمرزش تو خواندم انگشت بر گوش نهادند و جامه به رخسار افکندند (تا مرا نبینند و سخنم را نشنوند) و (بر کفر) اصرار و لجاج ورزیدند و سخت راه تکبر و نخوت پیمودند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهَارًا

سپس همانا من آنها را آشکارا [با صدای رسا] دعوت کردم

- ترجمه سلطانی

سپس همانا من آنها را آشکارا (با صدای رسا) دعوت کردم

- ترجمه راستین

باز هم آنها را به صدای بلند دعوت کردم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنتُ لَهُمْ وَأَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرَارًا

سپس [دعوتم را] برای آنها علنی کردم و با پنهان کردن برای [بعضی از] آنها پنهان کردم [یعنی اوّل آنها را آشکارا دعوت کردم و چون دیدم که آن در آنان نفع نمی‌‌رساند آشکار و پنهان را نسبت به همه تلفیق نمودم، یا بر بعضی علنى کردم و بر بعضی دیگر پنهان داشتم، برای اینکه بعضی از آنها از قبول دعوت به نحو آشکار تأنّف می‌‌ورزیدند]

- ترجمه سلطانی

سپس (دعوتم را) برای آنها علنی کردم و با پنهان کردن برای (بعضی از) آنها پنهان کردم

- ترجمه راستین

و آن گاه آشکار و علنی خواندم و در خلوت و پنهانی خواندم (به هیچ وجه اثری نکرد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا

و گفتم از پروردگارتان طلب آمرزش کنید همانا او [بر کسی که از او استغفار کند] بسیار آمرزنده می‌‌باشد [یعنی که آنان را دعوت کردم و بر مقتضای اهویهٔ آنان به آنها وعده دادم تا دعوت من سببی برای میل آنها به مدعوّ شود نه سببی برای نفرت آنها]

- ترجمه سلطانی

و گفتم از پروردگارتان طلب آمرزش کنید همانا او بسیار آمرزنده می‌باشد

- ترجمه راستین

باز گفتم: به درگاه خدای خود توبه کنید و آمرزش طلبید که او بسیار خدای آمرزنده‌ای است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا

تا [ابر] آسمان را با بارشی [پر برکت و باران] زیاد بر شما بفرستد

- ترجمه سلطانی

تا (ابر) آسمان را با بارشی زیاد (پر برکت) بر شما بفرستد

- ترجمه راستین

تا باران آسمان بر شما فراوان نازل کند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا

و به شما با اموال و فرزندان مدد کند و برای شما [در دنیا و آخرت] باغ‌‌هایی قرار دهد و برای شما نهرهایی قرار دهد

- ترجمه سلطانی

و به شما با اموال و فرزندان مدد کند و برای شما باغ‌هایی قرار دهد و برای شما نهرهایی قرار دهد

- ترجمه راستین

و شما را به مال بسیار و پسران متعدد مدد فرماید و باغهای خرّم و نهرهای جاری به شما عطا کند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا

شما را چه شده که به شکوه (جلال و عظمت) خداوند امید ندارید {وقار رزانت (سنگینی) و عظمت است، و رجاء ضدّ یأس (نومیدی) است، و گاهی در خوف استعمال می‌‌شود، و معنی می‌‌دهد چه حالی دارید؟ آیا شما از سفیهان یا مجانین هستید؟ برای اینکه شما به وقار خداوند امید ندارید و او را به عذاب استعجال (عجله خواستن) می‌‌کنید، یا چه نفعی برای شما دارد در حالی که شما امید بر وقار و عظمت خداوند ندارید؟ یا چگونه است حال شما؟ آیا مجنون (دیوانه) هستید یا سکاری (مست)؟ برای اینکه شما از عظمت خداوند ترسان نمی‌‌شوید، یا چه نفعی در آن دارید؟}

- ترجمه سلطانی

شما را چه شده که به شکوه (جلال و عظمت) خداوند امید ندارید

- ترجمه راستین

چرا شما مردم خدای را به عظمت و وقار باور ندارید؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا

و (حال آنکه) شما را در مراحل [نطفهٔ کثیف و علقه و مضغه و استخوان و گوشت و نفس ناقص و کامل] خلق کرد [یا شما را متطوّر (جور به جور شده) در احوالتان از رضا و سخط (خشم) و بسط و قبض و غناء و فقر و عزّت و ذلّت بدون تصرّفی در آنها و بدون اراده‌‌ای و اختیاری از شما خلق کرد، پس چرا شما به رزانت او امید نمی‌‌دارید و (حال آنکه) آن را در تطوّرات خلقیّهٔ خویش مشاهده نموده‌‌اید، یا چرا از عظمت او ترسان نمی‌‌شوید و در حالی که آن را در تطوّرات خویش در احوالتان مشاهده کرده‌‌اید]

- ترجمه سلطانی

و (حال آنکه) شما را در مراحل (حالات مختلف) خلق کرد

- ترجمه راستین

و حال آنکه او شما را (از نطفه‌ای) به انواع خلقت و اطوار گوناگون (ارمتب آدمیّت) بیافرید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا

آیا ندیدید که خداوند چگونه هفت آسمان را طبقه طبقه خلق کرده

- ترجمه سلطانی

آیا ندیدید که خداوند چگونه هفت آسمان را طبقه طبقه خلق کرده

- ترجمه راستین

آیا ندیدید که خدا چگونه هفت آسمان را به طبقاتی (بسیار منظم و محکم) خلق کرد،

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا

و ماه را، در آنها نوری قرار داده و خورشید را به عنوان چراغ قرار داده {خورشید را در مقابل ماه به چراغ تمثیل نمود برای اشعار به اینکه مانند چراغ نور آن از ذات خود است دون ماه، و برای اشاره به این است که آن با نورش تاریکی شب را مانند چراغ زایل می‌‌کند}

- ترجمه سلطانی

و ماه را، در آنها نوری قرار داده و خورشید را به عنوان چراغ قرار داده

- ترجمه راستین

و در آن آسمانها ماه شب را فروغی تابان و خورشید روز را چراغی فروزان ساخت؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا

و خداوند شما را همانند نبات از زمین رویاند [یعنی شما را بدون مداخلهٔ اختیار شما در آن از آن انشاء (ایجاد) نمود]

- ترجمه سلطانی

و خداوند شما را همانند نبات از زمین رویاند

- ترجمه راستین

و خدا شما را مانند نباتات مختلف از زمین برویانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا

سپس [با قرار دادن ابدان شما و موّاد اوّلیهٔ شما به عنوان جزئی از آن] شما را در آن باز می‌‌گرداند [و حال آنکه شما در مدّت حیاتتان با آن متّحد بوده‌‌اید، یا خداوند شما را بحسب نفوستان از زمین ابدانتان و نطفه‌‌هایتان به صورت نباتی منکور (مجهول) که آن را نمی‌‌شناسید رویاند، سپس شما را بعد از اختیار شما با توجّه شما به ابدانتان با لوازم معاشتان در آن عود می‌‌دهد] و شما را با اخراج کردنی خارج می‌‌کند [یعنی آن به شما مکرّراً واقع می‌‌شود، یا شما را با اخراج کردن با مرگ خارج می‌‌نماید، یا شما را از ابدان برزخی شما با اخراجى منکور بر شما خارج می‌‌سازد]

- ترجمه سلطانی

سپس شما را در آن باز می‌گرداند و شما را با اخراج کردنی خارج می‌کند

- ترجمه راستین

آن گاه بار دیگر (پس از مرگ) به زمین باز گرداند و دیگر بار هم شما را (از خاک به روز حساب) برانگیزد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا

و خداوند برای شما زمین را گسترده قرار داد

- ترجمه سلطانی

و خداوند برای شما زمین را گسترده قرار داد

- ترجمه راستین

و خدا زمین را برای شما چون بساط (پرنعمت) بگسترانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ لِّتَسْلُكُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا

تا از راه‌‌های فراخ (واسع، پهن، دارای وسعت) آن عبور کنید [و کسی که آن را انجام می‌‌دهد شایسته است که امید بر رزانت (وقار) او بدارد یا از عظمت او بترسد]

- ترجمه سلطانی

تا از راه‌های فراخ آن عبور کنید

- ترجمه راستین

تا در زمین راههای مختلف وسیع بپیمایید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا

نوح گفت [ای] پروردگار من همانا آنها مرا عصیان کردند و از کسی تبعیت کردند که مال او و فرزند او جز خسارت به او نیفزوده [یعنی رؤسایی که زیادی اموالشان و اولادشان آنان را شاد نموده]

- ترجمه سلطانی

نوح گفت (ای) پروردگار من همانا آنها مرا عصیان کردند و از کسی تبعیت کردند که مال او و فرزند او جز خسارت به او نیفزوده

- ترجمه راستین

نوح گفت: پروردگارا (با این همه تبلیغ و دعوت و اتمام حجت باز) این قوم مرا مخالفت کردند و پیرو کسی (از ثروتمندان) شدند که او خود مال و فرزندش هم جز بر زیانش نیفزود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا

و با مکری [به غایت] بزرگ مکر کردند

- ترجمه سلطانی

و با مکری بزرگ مکر کردند

- ترجمه راستین

و (بر ضد من) بزرگترین مکر و حیله به کار بردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا

و [فیمابین خود] گفتند خدایان خود را هرگز رها نکنید و وَدّ و نه سواع و نه یغوث و یعوق و نسر را هرگز رها نکنید {گفته شده این اسماء گروه صالحانی بود که بین آدم و نوح (ع) بودند و گروهی بعد از آنها ایجاد شد که اخذ شدهٔ آنها در عبادت را از آنها، اخذ می‌‌کردند، و ابلیس به آنها گفت: اگر صُور آنها را صورت دهید برای شما انشط (با نشاط‌‌تر) و اشوق (با شوق بیشتر) به عبادت می‌‌باشد، پس انجام دادند و بعد از آنان گروهی ایجاد شدند و ابلیس به آنها گفت: همانا کسانی که قبل از شما بودند آنها را عبادت می‌‌کردند، پس آنها را عبادت کردند، و عبادت اوثان از آن زمان سیره گشت}

- ترجمه سلطانی

و (فیمابین خود) گفتند خدایان خود را هرگز رها نکنید و وَدّ و نه سواع و نه یغوث و یعوق و نسر را هرگز رها نکنید

- ترجمه راستین

و گفتند: هرگز خدایان خود را رها نکنید و به خصوص دست از پرستش (این پنج بت) ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر هرگز برمدارید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا وَلَا تَزِدِ الظَّالِـمِينَ إِلَّا ضَلَالًا

و بسیاری را گمراه کردند [یعنی عبادت کنندگان این خدایان بسیاری از مردم را گمراه کردند، یا این خدایان به آنچه که از شیطان بر هیاکل (هیکل‌‌ها) آنها ظاهر می‌‌شد بسیاری را گمراه کردند] و به ستمکاران جز گمراهی مَیَفزا {چون دعاء انبیاء (ع) بر وفق واقع و تکوین است و نوح (ع) از قوم خود مشاهده نموده بود که آنها در ازدیاد گمراهی و دوری از طریق انسان هستند و دید که آنان انسانیّت و فطرت را قطع کرده‌‌اند و از صلاح آنها و خیر آنها مأیوس شد به آن دعاء کرد، یا چون در عتوّ (تکبّر نمودن و از حدّ خود از ادب تجاوز کردن) و نفار (دور شدن) مبالغه نمودند و بغض فی الله او را گرفت و غضب لله او شدّت یافت به آن دعاء نمود}

- ترجمه سلطانی

و بسیاری را گمراه کردند و به ستمکاران جز گمراهی مَیَفزا

- ترجمه راستین

و آنها بسیاری از خلق را گمراه کردند، و تو ستمکاران را هیچ جز بر ضلالت و عذابشان میفزای.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ مِّمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا

به خاطر خطا‌‌هایشان [و ذنوبشان (گناهانشان) با طوفان] غرق شدند و [به سبب اغراق (غرق شدن)] در آتش داخل شدند [زیرا آنها مُردند و انفس آنها با مرگ در آتش خارج شد] و برای خود غیر خداوند یاری کننده‌‌ای [که عذاب را از آنان دفع کند] نیافتند

- ترجمه سلطانی

به خاطر خطا‌هایشان غرق شدند و در آتش داخل شدند و برای خود غیر خداوند یاری کننده‌ای نیافتند

- ترجمه راستین

آن قوم از کثرت کفر و گناه عاقبت به آب دریا غرق شدند و به آتش دوزخ در افتادند و جز خدا بر خود هیچ یار و یاری نیافتند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا

و نوح گفت: پروردگار من از کافران ساکنی بر زمین [باقی] مگذار

- ترجمه سلطانی

و نوح گفت: پروردگار من از کافران ساکنی بر زمین (باقی) مگذار

- ترجمه راستین

و نوح عرض کرد: پروردگارا از این کافران دیّاری بر روی زمین باقی مگذار.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا

همانا تو اگر آنها را رها کنی بندگانت را گمراه می‌‌کنند و جز فاجر کَفّار (بسیار ناسپاس) نمی‌‌زایند {و این دلیل بر این است که او علم پیدا کرد که آنها فطرت را قطع کرده‌‌اند به حیثی که استعداد تولّد مؤمن از آنها در آنها باقی نمانده بود}

- ترجمه سلطانی

همانا تو اگر آنها را رها کنی بندگانت را گمراه می‌کنند و جز فاجر کَفّار (بسیار ناسپاس) نمی‌زایند

- ترجمه راستین

که اگر از آنها هر که را باقی گذاری بندگان (پاک با ایمان) تو را گمراه می‌کنند و فرزندی هم جز بدکار و کافر از آنان به ظهور نمی‌رسد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ رَّبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِـمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِـمِينَ إِلَّا تَبَارًا

[بعد از آنکه بر شدّت غضب لله خود برای قومش دعاء کرد به خداوند تضرّع نمود و از غضب لله خود استغفار کرد، زیرا حبّ فی الله اوُلی از بغض فی الله است] پروردگار من مرا و والدینم و کسی که با عنوان مؤمن به خانهٔ من داخل شد {کسی که داخل ولایت شده داخل در خانهٔ انبیاء (ع) شده} و مؤمنان و مؤمنات را بیامرز [یعنی مسلمین و مسلمات را که دعوت عامّه را قبول کردند و هنوز دعوت خاصّه را قبول نکرده‌‌اند، یا مراد از آنان مؤمنین و مؤمنات به ولایت با بیعت خاصّهٔ ولویّه است لکن مراد از کسی که داخل خانهٔ او شد کسی است که با بیعت خاصّه بر دست او بیعت کرده است و مراد از مؤمنین و مؤمنات کسی است که با بیعت خاصّه بر دست او و بر دستان غیر او از انبیاء و اولیاء (ع) بیعت کرده است] و جز هلاکت به ستمکاران مَیَفزا {گفته شده: نوح (ع) با دو دعاء دعاء کرد، دعاء بر کفّار و دعاء بر مؤمنین، پس خدای تعالی دعای او بر کافران را استجابت کرد و کسانی از آنها که بر روی زمین بودند را هلاک نمود، و امیدواریم که خداوند ایضاً دعای او بر مؤمنین را نیز اجابت نماید و بر آنها بیامرزد}.

- ترجمه سلطانی

پروردگار من مرا و والدینم و کسی که با عنوان مؤمن به خانهٔ من داخل شد و مؤمنان و مؤمنات را بیامرز و جز هلاکت به ستمکاران مَیَفزا.

- ترجمه راستین

بار الها، مرا و پدر و مادر من و هر که با ایمان به خانه (یا به کشتی) من داخل شود و همه مردان و زنان با ایمان عالم را ببخش و بیامرز و ستمکاران را جز بر هلاک و عذابشان میفزای.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۷۲- الجن

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا

[به اهل مکّه] بگو به من وحی شد که گروهی از جنّ گوش فرا داده‌‌اند و گفته‌‌اند همانا ما قرآن عجیبی شنیده‌‌ایم

- ترجمه سلطانی

بگو به من وحی شد که گروهی از جنّ گوش فرا داده‌اند و گفته‌اند همانا ما قرآن عجیبی شنیده‌ایم

- ترجمه راستین

(ای رسول ما) بگو: مرا وحی رسیده که گروهی از جنّیان (آیات قرآن را هنگام قرائت من) استماع کرده‌اند و پس از شنیدن گفته‌اند که ما از قرآن آیات عجیبی شنیدیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا

که به رشد هدایت می‌‌کند و به او ایمان آوردیم و هرگز احدی را با پروردگارمان شریک نخواهیم آورد

- ترجمه سلطانی

که به رشد هدایت می‌کند و به او ایمان آوردیم و هرگز احدی را با پروردگارمان شریک نخواهیم آورد

- ترجمه راستین

که به راه خیر و صلاح هدایت می‌کند، بدین سبب ما به آن ایمان آورده و دیگر هرگز به خدای خود مشرک نخواهیم شد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا

و اینکه او تعالی پروردگار والای ما همسر و نه فرزندی نگرفته [چنانکه بعضی از انس (انسان‌‌ها) می‌‌گویند]

- ترجمه سلطانی

و اینکه او تعالی پروردگار والای ما همسر و نه فرزندی نگرفته

- ترجمه راستین

و همانا بسیار بلند مرتبه است شأن و اقتدار پروردگار ما، او همجفت و فرزندی هرگز نگرفته (و از این آلایشهای جسمانی پاک و مبرّا) است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ وَأَنَّهُ كَانَ يَقُـولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا

و اینکه سفیه ما [یعنی کسی از ما که به عنوان منحرف از دین بود، و مراد از سفیه شیطان یا مطلق منحرفان از حقّ است] به گزاف [گفتاری بعید (دور) از حقّ به عنوان مجاوز از حدّ، یا آن به معنی ظلم است] بر خداوند می‌‌گفت

- ترجمه سلطانی

و اینکه سفیه ما به گزاف بر خداوند می‌گفت

- ترجمه راستین

و البته سفیهان و بی‌خردان ما به خدا دروغ می‌بستند (که به او فرزندی مسیح و عزیر و فرشتگان را نسبت دادند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن تَقُولَ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا

و اینکه ما گمان می‌‌کردیم که انسان و جن هرگز بر خداوند دروغ نخواهند بست [یعنی اگر ما از سفیه تبعیّت می‌‌کردیم پس آن از آن ظن بود یعنی تصدیق ما و اتّباع ما از کسی بود که برای خدای تعالی قائل به شریک و صاحبه (همسر) و ولد بود لذلک تا آنکه قرآن را شنیدیم و یقین کردیم که آنها به دروغ می‌‌گویند]

- ترجمه سلطانی

و اینکه ما گمان می‌کردیم که انسان و جن هرگز بر خداوند دروغ نخواهند بست

- ترجمه راستین

و ما چنین می‌پنداشتیم که هرگز هیچ قومی از جنّ و انس بر خدای متعال دروغ و افترا نخواهد گفت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا

و اینکه اشخاصی از انس به اشخاصی از جنّ پناه می‌‌برند و حجاب [گمراهی] را برای آنها زیاد نمودند

- ترجمه سلطانی

و اینکه اشخاصی از انس به اشخاصی از جنّ پناه می‌برند و حجاب (گمراهی) را برای آنها زیاد نمودند

- ترجمه راستین

و همانا مردانی از نوع بشر به مردانی از گروه جنّ پناه می‌بردند (و خود را در بیابانها به جنّیان می‌سپردند) و جنّیان بر غرور و جهل آنها سخت می‌افزودند (آیه چنین تفسیر شده که زمان جاهلیّت عرب در بیابان پناه به بزرگ جنّیان آنجا می‌برد تا ایمن باشد آن‌گاه آسوده می‌خفت و مال و جانش به خطر می‌افتاد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا

و اینکه آنها همانطور که شما گمان کردید گمان می‌‌کردند که خداوند هرگز احدی را بر نخواهد انگیخت [یا نخواهد فرستاد]

- ترجمه سلطانی

و اینکه آنها همانطور که شما گمان کردید گمان می‌کردند که خداوند هرگز احدی را بر نخواهد انگیخت (یا نخواهد فرستاد)

- ترجمه راستین

و آنها هم مانند شما (آدمیان گروهی کافر شده و) گمان کردند که خدا احدی را (به قیامت) زنده نخواهد کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا

و اینکه ما آسمان را لمس کردیم [یعنی به آن نزدیک شدیم، یا به آن صعود کردیم، یا صعود به آن را طلب کردیم] و آن را شدیداً پُر شده از نگهبانان قوی [که با آنها استراق سمع ممکن نمی‌‌شود] و شهاب‌‌ها یافتیم

- ترجمه سلطانی

و اینکه ما آسمان را لمس کردیم (به آن نزدیک شدیم) و آن را شدیداً پُر شده از نگهبانان قوی و شهاب‌ها یافتیم

- ترجمه راستین

و جنّیان گفتند ما به آسمان بر شدیم (تا اسرار وحی را استراق کنیم) لیکن یافتیم که آنجا فرشته نگهبان با قدرت و تیر شهاب آتشبار فراوان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا

و اینکه ما برای شنود در آن محل‌‌های نشستن می‌‌نشستیم پس کسی که الآن گوش فرا بدهد شهابی مترصّد [بر رمی بر او] بر خود می‌‌یابد

- ترجمه سلطانی

و اینکه ما برای شنود در آن محل‌های نشستن می‌نشستیم پس کسی که الآن گوش فرا بدهد شهابی مترصّد بر خود می‌یابد

- ترجمه راستین

و ما (پیش از نزول قرآن) در کمین شنیدن سخنان آسمانی و اسرار وحی می‌نشستیم اما اینک هر که (از اسرار وحی الهی) سخنی بخواهد شنید تیر شهاب در کمینگاه اوست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا

و اینکه ما نمی‌‌دانیم که آیا در زمین [نسبت] به کسانی شرّی اراده شده [زیرا تغییر اوضاع آسمان دلالت بر حدوث حادثی بزرگ می‌‌کند] یا پروردگارشان [خیری و] صلاحی را برای آنان خواسته است

- ترجمه سلطانی

و اینکه ما نمی‌دانیم که آیا در زمین (نسبت) به کسانی شرّی اراده شده یا پروردگارشان صلاحی را برای آنان خواسته است

- ترجمه راستین

و ما هنوز نمی‌دانیم که آیا عاقبت برای مردم زمین (با این مذاهب و اعمال مختلف که دارند) شرّ و فساد خواسته‌اند یا که خدای آنها بر هدایت آنان رشد و خیر و صلاح آنها را منظور دارد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَلِكَ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا

و اینکه از میان ما [گروهی] صالحانی هستند و [گروهی] از ما غیر آن [در صلاح یا دون (پائین) آن] هستند [به اینکه بعضی از آنها در غایت شرارتند و بعضی از آنها در غایت شرارت نمی‌‌باشند یعنی بعضی از ما ناصالح هستند]، ما دارای راه‌‌های مختلف می‌‌باشیم [یا به انفس خود طرائق متفرّقه می‌‌باشیم]

- ترجمه سلطانی

و اینکه از میان ما (گروهی) صالحانی هستند و (گروهی) از ما غیر آن هستند، ما دارای راه‌های مختلف می‌باشیم

- ترجمه راستین

و همانا برخی از ما صالح و نیکوکار هستیم و برخی بر خلاف آن، عقیده و اعمال ما هم بسیار متفرق و مختلف است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن نُّعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَلَن نُّعْجِزَهُ هَرَبًا

و اینکه ما گمان کردیم (دانستیم) که [هر جایی که در آن باشیم] هرگز خداوند را در زمین عاجز نخواهیم کرد و هرگز با فرار کردن [به آسمان] او را عاجز نخواهیم کرد

- ترجمه سلطانی

و اینکه ما گمان کردیم (دانستیم) که (هر جایی که در آن باشیم) هرگز خداوند را در زمین عاجز نخواهیم کرد و هرگز با فرار کردن او را عاجز نخواهیم کرد

- ترجمه راستین

و ما چنین دانسته‌ایم که هرگز در زمین بر قدرت خدا غلبه و از محیط اقتدارش فرار نتوانیم کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ وَأَنَّا لَـمَّا سَمِعْنَا الْهُدَى آمَنَّا بِهِ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا

و اینکه ما هنگامی که هدایت [یعنی قرآن یا رسالت یا ولایت] را شنیدیم به او ایمان آوردیم و هر کس به پروردگارش ایمان آورد پس از کاستیی و نه از فرو پوشیدنی نمی‌‌ترسد

- ترجمه سلطانی

و اینکه ما هنگامی که هدایت را شنیدیم به او ایمان آوردیم و هر کس به پروردگارش ایمان آورد پس از کاستیی و نه از فرو پوشیدنی نمی‌ترسد

- ترجمه راستین

و ما چون به سخنان هدایت (یعنی آیات قرآن) گوش فرا دادیم (برخی) ایمان آوردیم و هر که به خدای خود ایمان آورد دیگر از نقصان خیر و ثواب و از احاطه رنج و عذاب بر خود هیچ نترسد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا

و اینکه از میان ما مسلمینی و از ما بیدادگرانی [یعنی خارج شدگانی از حقّ] هستند و کسانی که اسلام آورده‌‌اند همانا آنان قصد هدایت کرده‌‌اند

- ترجمه سلطانی

و اینکه از میان ما مسلمینی و از ما بیدادگرانی (خارج شده از حقّ) هستند و کسانی که اسلام آورده‌اند همانا آنان قصد هدایت کرده‌اند

- ترجمه راستین

و از ما جنّیان هم بعضی مسلمان و بی‌آزار و برخی کافر و ستمکارند، و آنان که اسلام آوردند راستی به راه رشد و صواب شتافتند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِـجَهَنَّمَ حَطَبًا

و امّا بیدادگران پس هیزم برای جهنّم می‌‌باشند [یعنی به خود می‌‌سوزند، یا جحیم با آنها بر می‌‌افروزد]

- ترجمه سلطانی

و امّا بیدادگران پس هیزم برای جهنّم می‌باشند

- ترجمه راستین

و اما ستمکاران ما هیزم بر آتش جهنّم گردیدند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ وَأَنلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا

و اگر بر طریق استقامت ورزند حتماً آبی فراوان به آنها می‌‌نوشانیم

- ترجمه سلطانی

و اگر بر طریق استقامت ورزند حتماً آبی فراوان به آنها می‌نوشانیم

- ترجمه راستین

و اگر بر طریقه (اسلام و ایمان) پایدار بودند آب (علم و رحمت و رزق) فراوان نصیبشان البته می‌گردانیدیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ لِّنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا

تا آنها را در آن بیازماییم و هر کس از ذکر پروردگارش روی گرداند او را در عذابی مشقّت آور وارد (داخل) می‌‌کند

- ترجمه سلطانی

تا آنها را در آن بیازماییم و هر کس از ذکر پروردگارش روی گرداند او را در عذابی مشقّت آور وارد می‌کند

- ترجمه راستین

تا به آن نعمت آنها را امتحان و آزمایش کنیم، و هر که از یاد خدای خود اعراض کند خدا او را به عذابی بسیار سخت درآورد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا

و اینکه مساجد برای خداوند است [یعنی مختصّ به او هستند] پس احدی را با خداوند [در آنها] مخوانید

- ترجمه سلطانی

و اینکه مساجد برای خداوند است پس احدی را با خداوند (در آنها) مخوانید

- ترجمه راستین

و مساجد مخصوص (پرستش ذات یکتای) خداست پس نباید با خدا احدی غیر او را پرستش کنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ وَأَنَّهُ لَـمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا

و اینکه چون عبد الله [یعنی محمّد (ص)] ایستاد که او را بخواند [عبادت کند] نزدیک بود که بر او ازدحام کنند

- ترجمه سلطانی

و اینکه چون عبد الله (محمّد (ص)) ایستاد که او را بخواند (عبادت کند) نزدیک بود که بر او ازدحام کنند

- ترجمه راستین

و چون بنده خاصّ خدا (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) قیام کرد و خدا را می‌خواند طایفه جنّیان (برای استماع قرآن) چنان گرد او ازدحام کردند که نزدیک بود بر سر هم فرو ریزند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ قُلْ إِنَّمَا أَدْعُوا رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا

بگو جز این نیست که پروردگارم را می‌‌خوانم و احدی را با او شریک نمی‌‌کنم [چه از من راضی شوید یا خشمناک شوید]

- ترجمه سلطانی

بگو جز این نیست که پروردگارم را می‌خوانم و احدی را با او شریک نمی‌کنم

- ترجمه راستین

بگو: من تنها خدای خود را می‌پرستم و هرگز احدی را با او شریک نمی‌گردانم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا

بگو همانا من مالک ضرری و نه هدایتی برای شما نیستم [تا آنکه آنچه از عذاب که استعجال (طلب تعجیل کردن) می‌‌کنید یا از آیات به آنچه که اقتراح (درخواستن) می‌‌کنید را بیاورم]

- ترجمه سلطانی

بگو همانا من مالک ضرری و نه هدایتی برای شما نیستم

- ترجمه راستین

و باز بگو: من مالک و قادر بر خیر و شرّ شما نیستم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ قُلْ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا

بگو همانا هرگز احدی مرا از خداوند پناه نخواهد داد و غیر از او هرگز پناهی نخواهیم یافت

- ترجمه سلطانی

بگو همانا هرگز احدی مرا از خداوند پناه نخواهد داد و غیر از او هرگز پناهی نخواهیم یافت

- ترجمه راستین

باز بگو که (اگر خدا بر من قهر و غضب کند) ابدا کسی مرا از (قهر) خدا در پناه نتواند گرفت و به غیر او هیچ گریز گاهی هرگز نخواهم یافت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ إِلَّا بَلَاغًا مِّنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا

[بر عهدهٔ من] جز رساندن از خداوند و رسالات او نیست و کسی که خداوند و رسولش را [در ولایت علیّ (ع)] نافرمانی کند پس همانا آتش جهنّم برای او است در آن به ابد ماندگار است

- ترجمه سلطانی

(بر عهدهٔ من) جز رساندن از خداوند و رسالات او نیست و کسی که خداوند و رسولش را نافرمانی کند پس همانا آتش جهنّم برای او است در آن به ابد ماندگار است

- ترجمه راستین

تنها مأمن و پناه من ابلاغ احکام خدا و رسانیدن پیغام الهی است، و آنان که نافرمانی خدا و رسول او کنند البته کیفرشان آتش دوزخ است که در آن تا ابد مخلّد باشند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِرًا وَأَقَلُّ عَدَدًا

تا آنگاه که آنچه [از عذاب یا از حساب یا از قسیم (تقسیم کننده) جنّت و آتش بودن علیّ (ع)، یا از مرگ، یا قائم (ع) و انصار (یاران) او، یا علی (ع) در رجعت] که وعده داده می‌‌شوند را ببینند آنگاه خواهند دانست چه کسی از لحاظ یاور ضعیف‌‌تر و از لحاظ عدد کمتر است [چنانکه دربارهٔ علی (ع) می‌‌گفتند]

- ترجمه سلطانی

تا آنگاه که آنچه که وعده داده می‌شوند را ببینند آنگاه خواهند دانست چه کسی از لحاظ یاور ضعیف‌تر و از لحاظ عدد کمتر است

- ترجمه راستین

(ای رسول، کافران را رها کن) تا روزی که عذاب موعود خود را به چشم ببینند، آن زمان خواهند دانست که (تو و آنها) کدامتان یارانش ضعیف و ناتوان‌تر و سپاهش کمتر است؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا

بگو که نمی‌‌دانم که آیا آنچه که وعده داده می‌‌شوید [از آنچه که ذکر شد] نزدیک است یا پروردگارم برای آن مدّتی قرار می‌‌دهد

- ترجمه سلطانی

بگو که نمی‌دانم که آیا آنچه که (به آن) وعده داده می‌شوید نزدیک است یا پروردگارم برای آن مدّتی قرار می‌دهد

- ترجمه راستین

بگو: من خود ندانم که عذاب موعود شما وقتش نزدیک است یا خدا تا آن روز مدتی (بسیار) قرار داده است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ عَالِـمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا

عالِم [به عالَم] غیب است و غیب خود را بر احدی ظاهر نمی‌‌کند

- ترجمه سلطانی

عالِم (به عالَم) غیب است و غیب خود را بر احدی ظاهر نمی‌کند

- ترجمه راستین

او دانای غیب عالم است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمی‌کند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُـولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا

مگر بر رسولی که مورد رضایت باشد زیرا از بین دو دست (جلو) او و از پشت او مراقبینی را داخل می‌‌کند

- ترجمه سلطانی

مگر بر رسولی که مورد رضایت باشد زیرا از بین دو دست (جلو) او و از پشت او مراقبینی را داخل می‌کند

- ترجمه راستین

مگر آن کس را که به پیامبری برگزیده است که فرشتگان را از پیش رو و پشت سر او می‌فرستد (تا اسرار وحی را شیاطین به سرقت گوش نربایند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا

تا [خداوند] بداند که [رسولانی که آنها ملائکه هستند یا رسولان بشری] رسالات پروردگارشان را ابلاغ کرده‌‌اند و به آنچه که نزد آنها است احاطه دارد و هر چیزی را به عدد [آن] احصاء (شمارش) کرده است.

- ترجمه سلطانی

تا (خداوند) بداند که رسالات پروردگارشان را ابلاغ کرده‌اند و به آنچه که نزد آنها است احاطه دارد و هر چیزی را به عدد (آن) احصاء (شمارش) کرده است.

- ترجمه راستین

تا بداند (و معلوم سازد) که آن رسولان پیغامهای پروردگار خود را به خلق کاملا رسانیده‌اند، و البته خدا به آنچه نزد رسولان است احاطه کامل دارد و به شماره هر چیز در عالم به خوبی آگاه است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۷۳- المزمل

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ يَاأَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ

ای لحاف به خود پیچیده {خطاب خاصّ به نبیّ (ص) یا عامّ است و نبیّ (ص) با ثیابش یا لحافش خود را می‌‌پیچید و می‌‌خوابید، یا به عنوان متلفّف (خود پیچیدن) به احکام رسالت می‌‌باشد و از جهت تأنّف از مقابله با امثال آنها از مردم مختفی می‌‌شد، و معنی می‌‌دهد: ای کسی که با لحاف یا با لباست یا با احکام رسالت خود را پیچیده‌‌ای، یا معنی می‌‌دهد ای کسی که مختفی شده‌‌ای از آنچه که مدّعی ریاست می‌‌بیند و می‌‌بیند که معادات (دشمنی ورزیدن) با آنها از عاقل به عنوان شین (زشت) می‌‌باشد}

- ترجمه سلطانی

ای لحاف به خود پیچیده

- ترجمه راستین

الا ای رسولی که در جامه (فکرت و خاموشی) خفته‌ای.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا

شب [برای نماز شب] برخیز (بیدار باش) [زیرا برای تو نیست که همهٔ شب را بخوابی، یا در عالم کثرت برخیز و بندگان خداوند را به سوی وحدت هدایت کن، یا در عالم طبع برخیز و به عوالم عالیّه نظر کن، یا به حکم رسالت از اشتغال به کثرات برخیز و به وحدت توجّه کن، یا از اختفاء برخیز و امر خویش را ظاهر ساز و به آنچه که امر شدی صحبت کن] جز اندکی [از شب]

- ترجمه سلطانی

شب برخیز (بیدار باش) جز اندکی (از شب)

- ترجمه راستین

(هان) شب را (به نماز و طاعت خدا) برخیز مگر کمی.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ نِّصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا

نصف آن را یا از [نصف] آن اندکی را کم کن

- ترجمه سلطانی

نصف آن را یا از (نصف) آن اندکی را کم کن

- ترجمه راستین

که نصف یا چیزی کمتر از نصف باشد (به استراحت پرداز).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا

یا [اندکی] بر آن اضافه کن {یا معنی می‌‌دهد: ای کسی که با ثیاب طبع خود از افراد بشر پیچیده شده‌‌ای در شب طبع خویش و تاریکی نفس خود برخیز، یا از شب طبعت و اهویهٔ نفست برای سلوک به سوی پروردگارت، جز اندکی از شب را زیرا ضروریّات بدن در اندکی از شب در نصف آن یا بیشتر یا کمتر حاصل می‌‌شود، زیرا شایسته است که وقت اثلاث (سه قسمت کردن) یا ارباع (چهار قسمت کردن) شود برای طلب معیشت و تلذّذات نفوس و طلب معاد، یا طلب معاش و تلذّذات نفوس و استراحت و طلب معاد، یعنی اگر قوی بودی پس نصف اوقات خویش را برای سلوک الی الله قرار ده، و اگر قوی‌‌تر بودی پس بیشتر اوقاتت را برای سلوک قرار ده، و اگر ضعیف بودی پس اندکی از اوقات خویش را برای سلوک قرار بده} و قرآن را به تأنّی بخوان {ترتیل قرآن بحسب لفظ آن این است که آن را با قرائتی متوسّط بین سرعت مفرط و بطوء (کندی) مفرط و ابانت (جدا کردن) حروف آن و حفظ وقوف آن قرائت کنی، زیرا ترتیل کلام این است که تألیف آن را نیکو نمائی و در آن ترسّل (به آهستگی سخن گفتن) کنی، و فرموده‌‌اند: که به روشنی آن را بیان کنی و آن را به بریدگی شعر بریده مکنی و آن را مانند پراکندن ریگ پخش مکنی، و لکن قلوب قساوت گرفتهٔ خود را به فزع افکنید و نباید همّ احد شما آخر سوره باشد، و در خبر دیگری است که آن حفظ وقوف و بیان حروف است، و در خبری است: که آن است که مکث کنی و صدایت را با آن نیکو نمایی، یا معنی می‌‌دهد بعد از قیام از بیدار شدنت و غفلتت معانی مجتمعهٔ مندرجه در وجودت را تفصیل بده، و آنچه که در تو بالقوّه می‌‌باشد را با نظر کردن و مراقبه که آن از لوازم سلوک تو است به فعلیّت اخراج کن، و به خطرات (خطورات، در معرض مخاطره قرار گرفتن) نفس خود نظر بینداز که آن از کدام خطرات است شیطانیّه یا رحمانی است و به تجلیّات پروردگارت و جذبات او نظر کن}

- ترجمه سلطانی

یا (اندکی) بر آن اضافه کن و قرآن را به تأنّی بخوان

- ترجمه راستین

یا چیزی بر نصف بیفزا و به تلاوت آیات قرآن با توجه کامل مشغول باش.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَـوْلًا ثَقِيلًا

همانا ما گفتاری سنگین (قرآن) را بر تو القاء خواهیم کرد [که کسی که در قوّهٔ عمّاله و علّامه‌‌اش ضعیف باشد آن را تحمّل نمی‌‌کند]، {قیام اللّیل قوّهٔ عمّاله و قوّهٔ علّامه را قوی می‌‌نماید و قوّهٔ علّامه را برای ادراک دقایق امور آماده می‌‌سازد و ترتیل قرآن یعنی تفصیل معانی مجمله در عقول کلّیّه و نفوس کلّیّه در کثرات کونیّه، و تفصیل آنها در صغیر قوّهٔ علّامه را تقویت می‌‌کند و قوّهٔ عمّاله را نشاط می‌‌دهد} {و مراد از «قول ثقيل» قرآن است، زیرا آن از سنگینی‌‌اش وقتی که نازل می‌‌شود نبیّ (ص) را شبه غشی می‌‌گیرد، و در بعضی احیان (اوقات) دیده می‌‌شد ناف دابّهٔ (مرکب) او مانند این بود که زمین را مسّ می‌‌کند، یا آثار ولایت است زیرا آن برای سنگین‌‌اش موسی (ع) بر آنچه که از خضر (ع) می‌‌دید را طاقت نمی‌‌آورد که صبر کند، یا مراد نصب علی (ع) به خلافت است زیرا نبیّ (ص) برای سنگینیش آن را ظاهر نمی‌‌کرد تا آنکه دربارهٔ آن به او عتاب شد و بر او نازل شد: و اگر انجام ندهی پس رسالتت را نرسانده‌‌ای، یا مراد مصایب اهل بیت او بعد از او است زیرا آن برای سنگینیش نزدیک بود که ممکن نشود که بشنوی، یا مراد همان سکینه‌‌ای است که نازل نمی‌‌شود مگر آنکه با آن جنودی (لشکریانی) هست که آنها را نمی‌‌بینید و نازل نمی‌‌شود تا که قلب از اغیار پاک شود، و پاک نمی‌‌شود مگر با استنارت (روشن شدن) قوّهٔ علّامه و نشاط قوّهٔ عمّاله، و آن جز با «قيام اللّيل» و «ترتیل قرآن» نمی‌‌شود}

- ترجمه سلطانی

همانا ما گفتاری سنگین را بر تو القاء خواهیم کرد

- ترجمه راستین

ما کلام بسیار سنگین (و گرانمایه قرآن) را بر تو القا می‌کنیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا

همانا برخاستن در شب، آن از جهت فشار شدیدتر است {یعنی نفس مربّات (تربیت شده) در شب یا نفس متجاوزه از حدّ بلوغ یا جماعت ناشئهٔ باللیل (برخاسته در شب) یا شخص نامی (نمو کننده، رو به رشد، نجات یافته) در شب به جهت وطئ (لگدمال کردن، زیر پا گذاشتن) یعنی به جهت اخذ یا به جهت ضغط (فشار، فشار آور) یا به جهت قدم شدیدتر است و مقصود ثبات و قوّت در قوّهٔ عمّاله است} و از جهت گفتار معتدل‌‌تر است {اشاره به اعتدال قوّهٔ علّامه و قوّت آن می‌‌باشد زیرا گفتار به عنوان مسبّب از آنچه از علوم است که در ضمیر است}

- ترجمه سلطانی

همانا برخاستن در شب، آن از جهت فشار شدیدتر و از جهت گفتار معتدل‌تر است

- ترجمه راستین

البته نماز شب (و دعا و ناله سحر) بهترین شاهد اخلاص و صفای قلب و دعوی صدق ایمان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا

همانا تو در روز، سبحی {سبح فراغ (آسایش) و تصرّف در معاش و خواب و سکون و تقلّب (گردش کردن) در انتشار در زمین و دور شدن در سیر (حرکت) است} طولانی داری [یا معنی می‌‌دهد در شب طبع خویش و تاریکی نفست سبح در آثار خداوند طلب نکن زیرا بعد از خلاصی از طبع و دخول در روزِ روح سبحی طولانی داری]

- ترجمه سلطانی

همانا تو در روز، فراغتی (جای خالی) طولانی داری

- ترجمه راستین

تو را روز روشن (در طلب روزی) وقت کافی و فرصت وسیع است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا

و اسم پروردگارت را ذکر کن [یعنی اینکه مقصود از قیام اللّیل ذکر اسم ربّ است] و ببُر به سوی او بریدنی [یعنی با انقطاع از خلق به خداوند پناه ببَر]

- ترجمه سلطانی

و اسم پروردگارت را ذکر کن و ببُر (با انقطاع از خلق) به سوی او بریدنی

- ترجمه راستین

و (دایم در شب و روز) نام خدا را یاد کن و به کلی از غیر او علاقه ببر و به او پرداز.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ رَّبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا

پروردگار مشرق و مغرب جز او خدایی نیست

- ترجمه سلطانی

پروردگار مشرق و مغرب جز او خدایی نیست

- ترجمه راستین

همان خدای مشرق و مغرب عالم که جز او هیچ خدایی نیست او را بر خود وکیل و نگهبان اختیار کن.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُـولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا

پس او را به عنوان وکیل بگیر و بر آنچه که [دربارهٔ خداوند یا دربارهٔ تو یا دربارهٔ پسر عمویت] می‌‌گویند صبر کن و از آنها با جدا شدنی زیبا جدا شو [به اینکه در باطن به عنوان مجانب (دوری گزیننده) مباین (متفاوت) متباعد (دور از هم) از آنها و در ظاهر به عنوان مخالطی (معاشری) مدارا کننده با آنها باشی]

- ترجمه سلطانی

پس او را به عنوان وکیل بگیر و بر آنچه که می‌گویند صبر کن و از آنها با جدا شدنی زیبا جدا شو

- ترجمه راستین

و بر طعن و یاوه‌گویی کافران و مکذّبان صبور و شکیبا باش و به طرزی نیکو (که مقتضای مدارا و حلم و بزرگواری است) از آنان دوری گزین.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا

و مرا با تکذیب کنندگان [خداوند یا خود یا وصیّ خود] وا‌‌گذار، نعمت داران [متنعّم] را و به آنها اندکی مهلت بده [و به عقوبت کردن آنها از نزد خود یا با طلب کردن عقوبت از نزد خداوند عجله نکن]

- ترجمه سلطانی

و مرا با تکذیب کنندگان وا‌گذار، نعمت داران (متنعّم) را، و به آنها اندکی مهلت بده

- ترجمه راستین

و کار آن کافران مغرور نعمت و مال (حرام) را به من واگذار و اندک زمانی به آنها مهلت ده (تا وقت انتقام به زودی فرا رسد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ إِنَّ لَدَيْنَا أَنكَالًا وَجَحِيمًا

که زنجیرها و جحیم نزد ما است

- ترجمه سلطانی

که زنجیرها و جحیم نزد ما است

- ترجمه راستین

که البته نزد ما غل و زنجیر عذاب و آتش دوزخ مهیّاست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ وَطَعَامًا ذَا غُصَّةٍ وَعَذَابًا أَلِيمًا

و طعامی غصّه‌‌دار [که در حلق گیر می‌‌کند و فرو نمی‌‌رود] و عذابی دردناک

- ترجمه سلطانی

و طعامی غصّه‌دار و عذابی دردناک

- ترجمه راستین

و طعامی که (از فرط غصه و اندوه) گلوگیر آنها می‌شود و عذاب دردناک بر آنهاست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَّهِيلًا

روزی که زمین و کوه‌‌ها بلرزند (مضطرب شود یا فرو رود) وکوه‌‌ها مانند تپّه‌‌های شن و ماسه شوند

- ترجمه سلطانی

روزی که زمین و کوه‌ها بلرزند وکوه‌ها مانند تپّه‌های شن و ماسه شوند

- ترجمه راستین

آن روزی که زمین و کوهها به لرزه درآید و کوهها تلّ ریگی شود و چون موج روان گردد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُـولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُـولًا

همانا به سوی شما رسولی شاهد [که در روز قیامت به ردّ و قبول و اقرار و نکول شهادت دهد] بر شما فرستادیم همانطور که نزد فرعون رسولی فرستادیم

- ترجمه سلطانی

همانا به سوی شما رسولی شاهد (که در روز قیامت شهادت دهد) بر شما فرستادیم همانطور که نزد فرعون رسولی فرستادیم

- ترجمه راستین

ما به شما (امت آخر زمان) رسولی فرستادیم که شاهد اعمال (و حجت کامل) شماست چنانکه بر فرعون هم رسول فرستادیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ فَعَصَى فِرْعَوْنُ الرَّسُـولَ فَأَخَذْنَاهُ أَخْذًا وَبِيلًا

و فرعون رسول را نافرمانی کرد پس او را با گرفتنی شدید (ثقیل، گران، سنگین) گرفتیم [پس شما از مثل فعل او حذر کنید تا آنکه شما را مثل آنها نگیریم]

- ترجمه سلطانی

و فرعون رسول را نافرمانی کرد پس او را با گرفتنی شدید گرفتیم

- ترجمه راستین

تا فرعون نافرمانی آن رسول کرد ما هم او را به قهر و انتقام سخت بگرفتیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِن كَفَرْتُمْ يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا

اگر کفر بورزید پس چگونه از روزی که [برای طولانی بودن آن یا برای شدّت هول (وحشت) آن] کودکان را پیر قرار می‌‌دهد پرهیز می‌‌کنید

- ترجمه سلطانی

اگر کفر بورزید پس چگونه از روزی که کودکان را پیر قرار می‌دهد پرهیز می‌کنید

- ترجمه راستین

پس اگر کافر شوید چگونه (از عذاب حق) نجات یابید در روزی که کودک از هول و سختی آن پیر شود؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ السَّمَاءُ مُنفَطِرٌ بِهِ كَانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا

آسمان با آن [یعنی در آن یا به سبب آن یعنی به سبب شدّت بلاء و هول در آن] شکافته می‌‌شود وعدهٔ او انجام شده می‌‌باشد

- ترجمه سلطانی

آسمان با آن شکافته می‌شود وعدهٔ او انجام شده می‌باشد

- ترجمه راستین

و آسمان از وحشت آن شکافته شود و وعده الهی به وقوع انجامد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا

همانا این [مذکورات از وعده و وعید] به عنوان یادآوری [برای نفوس بیدار شده] است پس هر کس بخواهد راهی به سوی پروردگارش [در ولایت] اتّخاذ می‌‌کند [همان قبول ولایت او با بیعت کردن با او و اتّباع از اوامر او و نواهی او یا به سوی ربّ مطلق خود، و راه به سوی ربّ مطلق همان صاحب ولایت و قبول ولایت او با بیعت کردن با او و اتّباع از او است]

- ترجمه سلطانی

همانا این به عنوان یادآوری است پس هر کس بخواهد راهی به سوی پروردگارش (در ولایت) اتّخاذ می‌کند

- ترجمه راستین

این آیات (قرآن) برای تذکر و یادآوری فرستاده شد تا هر که بخواهد راهی به سوی خدای خود پیش گیرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

همانا پروردگار تو می‌‌داند که تو کمتر از دو سوّم [یعنی زیاده بر نصف] شب را بلند می‌‌شوی و نصف آن و ثلث آن را [بلند می‌‌شوی] و گروهی از کسانی که با تو هستند [نیز همینطور] و خداوند است که شب و روز را [بحسب ساعات آن دو و ثلث‌‌های آن دو و ربع‌‌های آن دو و انصاف (نصف کردن) آن دو] اندازه می‌‌کند [نه شما]، می‌‌داند که [شما] هرگز آن را نخواهید شمرد [یعنی هرگز قدر آن دو را احصاء (شمارش) نمی‌‌کنید یا هرگز هیچیکدام از شب و روز را احصاء نمی‌‌کنید] پس [از تکلیف کردن آن بر شما به قیام در نصف شب یا بیشتر یا کمتر از نصف به اندکی] بر شما توبه (التفات) کرد [و این حکم را از شما برداشت] پس آنچه که میسّر می‌‌شود از قرآن قرائت کنید [یعنی در نماز در شب] می‌‌داند که بزودی [از میان شما] بعضی مریض خواهند شد [که بر قیام اللیل (شبخیزی) قدرت ندارند] و دیگران [بعضی دیگر به سفر] در زمین خواهند زد [و قیام بر آنها شاقّ می‌‌باشد] تا از فضل [صوری] خداوند طلب کنند [مانند مسافرین برای تجارت، یا معنوی مانند مسافرین برای طلب دین و علم] و دیگران [یعنی بعضی دیگر] در راه خدا خواهند جنگید، پس آنچه که میسّر است از آن قرائت کنید و نماز را بپا دارید و زکات را بدهید و [از اصل مالتان] به خداوند به عنوان قرضی نیکو قرض بدهید و آنچه از خیر که برای خودتان پیش می‌‌فرستید آن را نزد خداوند می‌‌یابید آن به لحاظ پاداش بهتر و بزرگتر است [یعنی آن را به عینه بهتر از آن حینی که آن را دادید می‌‌یابید و اجر بزرگ آن را نیز می‌‌یابید، یا آن را به آنچه که آن اجرش از خودش بهتر و بزرگتر است می‌‌یابید] و از خداوند [حین نماز و زکات] طلب آمرزش نمائید [تا دواعی (انگیزه‌‌ها) نفوس شما را در آن بر شما ستر (پوشاندن) نماید، یا از او در جمیع احوالتان استغفار کنید زیرا از شما احدی نیست مگر آنکه مَساویی (بدی‌‌هایی) دارد که لایق شأن او نیست] همانا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.

- ترجمه سلطانی

همانا پروردگار تو می‌داند که تو کمتر از دو سوّم شب را بلند می‌شوی و نصف آن و ثلث آن را (بلند می‌شوی) و گروهی از کسانی که با تو هستند (نیز همینطور) و خداوند است که شب و روز را اندازه می‌کند می‌داند که هرگز آن را نخواهید شمرد پس بر شما توبه (التفات) کرد پس آنچه که میسّر می‌شود از قرآن قرائت کنید می‌داند که بزودی (از میان شما) بعضی مریض خواهند شد (که بر شبخیزی قدرت ندارند) و دیگران (بعضی دیگر به سفر) در زمین خواهند زد تا از فضل (صوری) خداوند طلب کنند و دیگران (بعضی دیگر) در راه خدا خواهند جنگید، پس آنچه که میسّر است از آن قرائت کنید و نماز را بپا دارید و زکات را بدهید و به خداوند به عنوان قرضی نیکو قرض بدهید و آنچه از خیر که برای خودتان پیش می‌فرستید آن را نزد خداوند می‌یابید آن به لحاظ پاداش بهتر و بزرگتر است و از خداوند طلب آمرزش نمائید همانا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.

- ترجمه راستین

خدا به حال تو آگاه است که تو و جمعی هم از آنان که با تواند (اغلب) نزدیک دو ثلث یا نصف یا (لا اقل) ثلث شب را همیشه به طاعت و نماز می‌پردازید، و خدا (گردش) شب و روز را مقدّر می‌کند، خدا می‌داند که شما هرگز تمام ساعات شب را (به عبادت) ضبط نخواهید کرد لذا از شما (اوقات خواب و کارهای دیگر را) در گذشت تا هر چه (از شب را بی‌مشقت و) آسان است به تلاوت قرآن پردازید. خدا بر احوال شما آگاه است که برخی مریض و ناتوانند و برخی به سفر از کرم خدا روزی می‌طلبند و برخی در راه خدا به جنگ و جهاد مشغولند، پس در هر حال آنچه میسّر و آسان باشد به قرائت قرآن پردازید و نماز به پا دارید و زکات مالتان (به فقیران) بدهید و به خدا قرض نیکو دهید (یعنی برای خدا به محتاجان احسان کنید و قرض الحسنه دهید) ، و هر عمل نیک برای آخرت خود پیش فرستید (پاداش) آن را البته نزد خدا بیابید و آن اجر و ثواب آخرت (که بهشت ابد است، از متاع دنیا) بسی بهتر و بزرگتر است، و دایم از خدا آمرزش طلبید که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۷۴- المدثر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ يَاأَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ

ای جامه بر خود پیچیده

- ترجمه سلطانی

ای جامه بر خود پیچیده

- ترجمه راستین

الا ای رسولی که خود را به لباس (حیرت و فکرت) در پیچیده‌ای.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ قُمْ فَأَنذِرْ

[از خوابت، یا از التحاف (زیر لحاف بودن، زیر جامه بودن)ت یا از کثرات یا از طبعت] برخیز و [بندگان را از شیطان و از مساوی (بدی‌‌ها) نفس و از رذائل آن و از سخط (خشم) خداوند و عقوبات او] انذار کن {چون سزاوار می‌‌بود که رسول (ص) بین وحدت و کثرت به عنوان جامع بر آن دو واقع باشد به حیثی که جهت وحدت پوشیده نشود و حین اشتغال به کثرت به علائق کثرت آلوده نشود، و حین استغراق در وحدت از کثرت غافل نشود فرمود تعالی: «قُمْ» (برخیز) از اشتغال به کثرات و به جهت وحدت توجّه کن و بعد از آن انذار نما تا آنکه انذار تو جهت وحدت را از تو نبَرد}

- ترجمه سلطانی

برخیز و انذار کن

- ترجمه راستین

برخیز و به اندرز و پند، خلق را خدا ترس گردان.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ

و [لکن] پروردگارت را پس بزرگ بدار [تا آنکه چیزی نبینی مگر آنکه خداوند را به عنوان محیط به آن ببینی]

- ترجمه سلطانی

و (لکن) پروردگارت را پس بزرگ بدار

- ترجمه راستین

و خدایت را به بزرگی و کبریایی یاد کن.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ

و جامه‌‌ات را پس پاک کن {کنایه از تطهیر قلب از ادناس (کثافات) کثرات است زیرا بسیار است که با تلوّث ثیاب کنایه از تلوّث قلب و تعلّقات آن می‌‌شود}

- ترجمه سلطانی

و جامه‌ات را پس پاک کن

- ترجمه راستین

و لباس (جان و تن) خود را از هر عیب و آلایش پاک و پاکیزه دار.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ

و از پلیدی پس دوری کن {و رِجز به معنی قذر (کثافت) و عبادت اوثان (بت‌‌ها) و عذاب و شرک است}

- ترجمه سلطانی

و از پلیدی پس دوری کن

- ترجمه راستین

و از ناپاکی (بت و بت‌پرستان) به کلی دوری گزین.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ وَلَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ

و منّت مگذار که افزون طلبی [یعنی عطاء مکن با طلب (درخواست) کردن بر بیشتر از آنچه که به تو عطاء شد، یا بر بندگان با شمارش عطایایت بسیار منّت مگذار، یا با حسنات خویش به جهت افزون‌‌طلبی بر آنها بر خداوند منّت نگذار، یا آنچه که از نبوّت یا قرآن یا دین به تو عطاء شده بر مردم با افزون‌‌طلبی اجر از بندگان با آن منّت مگذار]

- ترجمه سلطانی

و منّت مگذار که افزون طلبی

- ترجمه راستین

و بر هر که احسان کنی ابدا منّت مگذار و عوض افزون مخواه.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ

و برای پروردگارت پس [بر مشاقّ (سختی‌‌ها) تکلیف و اثقال (سنگینی‌‌های) نبوّت] صبر کن [یا بر اذیّت کردن قوم، یا بر محاربت (با هم جنگ کردن) عرب و عجم، یا بر طاعات و مصائب و از معاصی]

- ترجمه سلطانی

و برای پروردگارت پس (بر سختی تکالیف و سنگینی نبوّت) صبر کن

- ترجمه راستین

و برای خدایت صبر و شکیبایی پیش‌گیر.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ فَإِذَا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ

پس وقتی که در شیپور (صور) دمیده شود [در نفخهٔ (دمیدن) اوّل یا دوّم یا حین ظهور قائم (ع) دمیده شود]

- ترجمه سلطانی

پس وقتی که در شیپور دمیده شود

- ترجمه راستین

تا آن‌گاه که (هنگامه قیامت برپا شود و) در صور (اسرافیل) بدمند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ فَذَلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ

پس آنروز روز سختی است

- ترجمه سلطانی

پس آنروز روز سختی است

- ترجمه راستین

آن روز بسیار روز سختی است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ عَلَى الْكَافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ

بر کافران، نه آسان

- ترجمه سلطانی

بر کافران، نه آسان

- ترجمه راستین

کافران را هیچ گونه در آن راحتی و آسایش نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا

مرا با کسی که به تنهایی [یا وحید (کسی است که پدرش را نمی‌‌شناسد)] خلق کردم واگذار [یا مراد از آن ولید بن مغیره است زیرا او در قومش به عنوان وحید نامیده می‌‌شد، یا برای اینکه او پدرش را نمی‌‌شناخت]

- ترجمه سلطانی

مرا با کسی که به تنهایی خلق کردم واگذار

- ترجمه راستین

به من واگذار کار انتقام آن کس را که من او را تنها آفریدم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُودًا

و برای او مالی گسترده (کثیر) قرار دادم [یا منافع آن متّصل است که در فصلی قطع نمی‌‌شود، و مانند سایر ضیاع (کالاها) و سایر اموال نمی‌‌باشد، یا مابین مکّه تا طائف امتداد دارد از شتران و اسبان و نَعَم (گاو و گوسفند) و کنیزان و بردگان و مستغلات که غلّت (درآمد، بازدهی) آنها قطع نمی‌‌شود، زیرا او اموالی مانند آن و یکصد هزار دینار و ده پسر یا سیزده پسر داشت]

- ترجمه سلطانی

و برای او مالی گسترده قرار دادم

- ترجمه راستین

و به او مال و ثروت فراوان بذل کردم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ وَبَنِينَ شُهُودًا

و پسرانی به عنوان شهود [حاضر با او در مکّه که برای عدم حاجتشان به سفر کردن برای غنای آنها برای طلب معیشت مسافرت نمی‌‌کنند]

- ترجمه سلطانی

و پسرانی به عنوان شهود (حاضر با او)

- ترجمه راستین

و پسران بسیار حاضر به خدمت نصیب گردانیدم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِيدًا

و آماده کردم برای او آماده کردنی [برای او در عیش بسط داده‌‌ام به حیثی که به چیزی احتیاج نمی‌‌داشت مگر که آن را داشت، یا در ریاست و جاه برای او بسط دادم به حیثی که احدی در آن نبود که با او منازعه کند به عنوان ریحانۀ قریش و به عنوان وحید لقب داده می‌‌شد]

- ترجمه سلطانی

و آماده کردم برای او آماده کردنی

- ترجمه راستین

و اقتدار و مکنت و عزّت دادم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ

سپس طمع می‌‌کند که بیفزایم

- ترجمه سلطانی

سپس طمع می‌کند که بیفزایم

- ترجمه راستین

و (با کفران این نعمتها) باز هم از من طمع افزونی آن دارد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا

چنین نیست همانا او نسبت به آیات [آفاقی و انفسی و خصوصاً آیات عظمای (بزرگ)] ما ستیزه‌‌جو [یعنی جاحدی (نفی و انکار کننده‌‌ای) رادّ (ردّ کننده)] بود

- ترجمه سلطانی

چنین نیست همانا او نسبت به آیات ما ستیزه‌جو بود

- ترجمه راستین

هرگز (بر نعمتش نیفزایم) که او با آیات ما دشمنی و عناد ورزید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ سَأُرْهِقُهُ صَعُودًا

بزودی او را وادار به بالا رفتن خواهم کرد {ارهاق آن است که انسان بر آنچه که طاقت آن را ندارد تحمیل شود و صَعود مصدر است ضدّ هبوط یا عقبۀ (راه سر بالا و سخت کوهستان) شاقّه است یا کوهی است در جهنّم و معنی می‌‌دهد بزودی او را بر صعودی حمل (وادار) می‌‌کنم که شناختن آن برای او ممکن نمی‌‌شود و انسان آن را تحمّل نمی‌‌کند، یا بزودی او را بر کوه معروف در جهنّم حمل (وادار) خواهم کرد، یا بر عقبۀ عظیمه}

- ترجمه سلطانی

بزودی او را وادار به بالا رفتن خواهم کرد

- ترجمه راستین

به زودی او را به سختی و دشواری (آتش دوزخ) درافکنم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ

همانا او [دربارۀ قرآن و در آنچه که خواست در ردّ آن و طعن او بگوید] فکر کرد و [در نفس خود آنچه را که خواست که بگوید] سنجید

- ترجمه سلطانی

همانا او فکر کرد و سنجید

- ترجمه راستین

اوست که فکر و اندیشه بدی کرد (که رسول خدا را به سحر و ساحری نسبت داد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ

پس کشته باد چگونه سنجید

- ترجمه سلطانی

پس کشته باد چگونه سنجید

- ترجمه راستین

و خدایش بکشد که چقدر اندیشه غلطی کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ

سپس کشته باد چگونه سنجید

- ترجمه سلطانی

سپس کشته باد چگونه سنجید

- ترجمه راستین

باز هم خدایش بکشد که چه فکر خطایی نمود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ ثُمَّ نَظَرَ

سپس نظر (فکر) کرد

- ترجمه سلطانی

سپس نظر (فکر) کرد

- ترجمه راستین

پس باز اندیشه کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ

سپس تُرُش کرد و چهره درهم کشید

- ترجمه سلطانی

سپس تُرُش کرد و چهره درهم کشید

- ترجمه راستین

و (به اظهار تنفّر از اسلام) رو ترش کرد و چهره در هم کشید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ

سپس [به حقّ] پشت کرد و [از انقیاد] استکبار ورزید

- ترجمه سلطانی

سپس پشت کرد و استکبار ورزید

- ترجمه راستین

آن‌گاه روی گردانید و تکبر و نخوت آغاز کرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ

پس گفت که این که [محمّد (ص) آن را] نقل می‌‌کند (قرائت می‌‌کند، روایت می‌‌کند یا یاد می‌‌گیرد و اخذ می‌‌کند) جز جادوئی نیست [یا از بین فنون جادو اختیار می‌‌کند]

- ترجمه سلطانی

پس گفت که این که نقل می‌کند (روایت می‌کند) جز جادوئی نیست

- ترجمه راستین

و گفت: این (قرآن) به جز سحر و بیان سحرانگیزی که (از ساحران گذشته) نقل می‌شود هیچ نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ

این جز قول بشر نیست [چنانکه محمّد (ص) می‌‌گوید که قول خداوند است نیست]

- ترجمه سلطانی

این جز قول بشر نیست

- ترجمه راستین

این آیات گفتار بشری بیش نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ سَأُصْلِيهِ سَقَرَ

او را در آتش خواهم سوزاند

- ترجمه سلطانی

او را در آتش خواهم سوزاند

- ترجمه راستین

من این (منکر و مکذّب قرآن) را به آتش دوزخ درافکنم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ

و تو چه دانی آتش چیست

- ترجمه سلطانی

و تو چه دانی آتش چیست

- ترجمه راستین

و تو چگونه توانی یافت که سختی عذاب دوزخ تا چه حد است؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ

[چیزی را] باقی نمی‌‌گذارد [که آن را نگیرد] و رها نمی‌‌کند [بعد از آنکه آن را بگیرد، یا بعد از آنکه آن را گرفت چیزی از مأخوذ را باقی نمی‌‌گذارد و چیزی که آن را نگرفته را رها نمی‌‌کند، یا چیزی از عذاب را باقی نمی‌‌گذارد بلکه معذّب را با جمیع انواع عذاب عذاب می‌‌کند و احدی از مستحقّین بر عذاب را رها نمی‌‌کند]

- ترجمه سلطانی

(چیزی را) باقی نمی‌گذارد و رها نمی‌کند

- ترجمه راستین

شراره آن دوزخ از دوزخیان هیچ باقی نگذارد و همه را بسوزاند و محو گرداند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٩ لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ

بسیار مغیّره (تغییر دهنده، دگرگون کننده) است [با غایت تغییر یا مسوّده (سیاه کننده) است] بر پوست

- ترجمه سلطانی

بسیار دگرگون کننده است بر پوست

- ترجمه راستین

آن آتش بر آدمیان رو نماید (و خرمن گنهکاران را به باد دهد).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٠ عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ

بر آن نوزده [ملک یا صنف از ملائکه برای جمیع ثقلین (جن و انس) یا برای هر یک از آنها هست] {در وجه این عدد گفته شده: که به منصرف از انسانیّت، بر او مادّه و طبیعت جسمانی و طبایع عنصری و صورت جمادی و نفس نباتی و نفس حیوانی و مدارک دهگانۀ حیوانی و قوای سه‌‌گانۀ شیطانیّت و بهیمیّت و سبعیّت حکومت می‌‌کنند، و دربارۀ آن گفته شده: آن ملکوت زمینی است که ملازم مادّه است از روحانیّات کواکب هفتگانه و برج‌‌های دوازده‌‌گانه موکّله به تدبیر عالم سفلی مؤثّره در آن، که با تازیانۀ تأثیر آنها را سرکوب می‌‌کنند و آنها را به مهاوی (درّه‌‌ها) خود ردّ می‌‌کنند، و غیر آن نیز گفته شده، و همۀ آنها از قبیل استحسانات و تخمینات هستند، زیرا علم امثال آن موکول به خداوند و به کسی است که علمش علم خداوند باشد و برای غیر آنها حظّی (نصیبی) در آن نیست و لذلک از معصومین (ع) در بیان آن چیزی ایراد نشده}

- ترجمه سلطانی

بر آن نوزده

- ترجمه راستین

بر آن آتش نوزده تن (فرشته عذاب) موکّلند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣١ وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُـولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ

و ما اصحاب آتش را جز ملائکه‌‌ای قرار ندادیم [یعنی تمام اهل دنیا در مقابل واحدی از آنها مقاومت نمی‌‌نمایند] و تعداد آنها را جز به جهت آزمایش برای کسانی که کفر ورزیده‌‌اند قرار ندادیم {فِتنه اختبار (امتحان) و ضلال (گمراهی) و اثم (گناه) و کفر و فضیحت (رسوایی) و عذاب و اضلال (گمراه کردن) و جنون و محنت و اختلاف مردم در آراء است} [آن را گفتیم] تا کسانی که کتاب داده شده‌‌اند [از یهود و نصاری به نبوّت محمّد (ص) چون خبر را بطور موافق با آنچه که در کتب آنان است دیدند] طلب یقین کنند و کسانی که ایمان آورده‌‌اند [یعنی به محمّد (ص) اسلام آوردند] ایمان را افزایش دهند و کسانی که کتاب داده شده‌‌اند و مؤمنین تردید نکنند {ایتاء کتاب (دادن کتاب) کنایه از قبول نبوّت است هر نبوّتی که باشد و اختصاص به یهود و نصاری نیست بلکه هر کسی که نبوّت محمّد (ص) را با بیعت بر دست او و قبول احکام نبوّت او و انقیاد در تحت حکم او و قبول دعوت ظاهره قبول کند از کسانی می‌‌باشد که کتاب و ایمان داده شده‌‌اند، و اگرچه در اسلام و قبول دعوت ظاهره با بیعت عامّه مجازاً یا بر سبیل اشتراک استعمال شده باشد، لکن مراد از آن در اینجا ایمان حقیقی حاصل به بیعت خاصّه و قبول دعوت باطنه و دخول در تحت احکام ولایت است} و تا کسانی که در قلوبشان مرض هست [از کسانی که دعوت ظاهره را قبول کرده‌‌اند، یعنی کسی که در قلب او نفاق است] و کافران [یعنی کسانی که هنوز اسلام را قبول نکرده‌‌اند] بگویند خداوند با این [عدد یا با این گفتار یا با فتنه قرار دادن تعداد آنها یا با ملائکه قرار دادن اصحاب آتش] به عنوان مثال چه اراده کرده است این‌‌چنین [گمراه کردن با اظهار آنچه که ادراک آن در وسع آنان نیست] خداوند کسی که بخواهد را گمراه می‌‌کند و کسی که بخواهد را هدایت می‌‌کند و لشکریان پروردگارت [از ملائکه و جنّ و جمیع موجودات] را جز او [کسی] نمی‌‌داند [زیرا همه از لشکریان او هستند، و اندک بودن عدد اصحاب آتش برای اندک بودن لشکریان او نیست بلکه برای عدم حاجت به بیشتر از آن است] و این مگر به عنوان یادآوری برای بشر نیست

- ترجمه سلطانی

و ما اصحاب آتش را جز ملائکه‌ای قرار ندادیم و تعداد آنها را جز به جهت آزمایش برای کسانی که کفر ورزیده‌اند قرار ندادیم تا کسانی که کتاب داده شده‌اند طلب یقین کنند و کسانی که ایمان آورده‌اند ایمان را افزایش دهند و کسانی که کتاب داده شده‌اند و مؤمنین تردید نکنند و تا کسانی که در قلوبشان مرض هست و کافران بگویند خداوند با این به عنوان مثال چه اراده کرده است این‌چنین خداوند کسی که بخواهد را گمراه می‌کند و کسی که بخواهد را هدایت می‌کند و لشکریان پروردگارت را جز او (کسی) نمی‌داند و این مگر به عنوان یادآوری برای بشر نیست

- ترجمه راستین

و ما خازنان دوزخ را غیر فرشتگان (عذاب) قرار ندادیم و عدد آنها را جز برای فتنه و محنت کفّار (نوزده) نگردانیدیم تا آنکه اهل کتاب هم یقین کنند (که ذکر این عدد مطابق تورات و انجیل است با آنکه صاحب قرآن به کتب آسمانی عالم نبوده و البته کلامش به وحی خداست و ایمان آرند) و آن بر یقین مؤمنان هم بیفزاید و دیگر در دل اهل کتاب و مؤمنان به اسلام هیچ شک و ریبی نماند و تا آنان که در دلهاشان مرض (شک و جهالت) است و کافران نیز (به طعنه) گویند که خدا از این مثل (که عدد فرشتگان عذاب را نوزده شمرده است نه بیش و کم) چه منظور داشت؟بلی این چنین (قرار داد تا) هر که را خواهد به ضلالت بگذارد و هر که را خواهد هدایت نماید و هیچ کس از (عده بی‌حد) لشکرهای پروردگارت غیر او آگاه نیست و این (آیات ذکر دوزخ) جز برای پند و موعظه بشر نخواهد بود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٢ كَلَّا وَالْقَمَرِ

چنین نیست، سوگند به ماه

- ترجمه سلطانی

چنین نیست، سوگند به ماه

- ترجمه راستین

چنین (که کافران گویند) نیست، قسم به ماه تابان.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٣ وَاللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ

و سوگند به شب آنوقت که پشت می‌‌کند {شب که همان عالم کون است وجودش بر ادبار است و آن به ابد مُدبر (پشت کننده) است به خلاف صبح ملکوت که آن بعد نسبت به اهل عالم ملک روی می‌‌نمایاند}

- ترجمه سلطانی

و سوگند به شب آنوقت که پشت می‌کند

- ترجمه راستین

و قسم به شب تار چون باز گردد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٤ وَالصُّبْحِ إِذَا أَسْفَرَ

و قسم به صبح وقتی که روی می‌‌نمایاند

- ترجمه سلطانی

و قسم به صبح وقتی که روی می‌نمایاند

- ترجمه راستین

و قسم به صبح چون جهان را روشن سازد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٥ إِنَّهَا لَإِحْدَى الْكُبَرِ

همانا آن البتّه یکی از بزرگترین [آیات، یعنی ولایت، یا سقر یا خزنۀ جهنّم یا سوره احدى (یکی از) بزرگترین آیات یا نقم (نقمت‌‌ها) و بلایا]

- ترجمه سلطانی

همانا آن (ولایت) البتّه یکی از بزرگترین (آیات)

- ترجمه راستین

که این (آیات قرآن) یکی از بزرگترین آیات خداست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٦ نَذِيرًا لِّلْبَشَرِ

به عنوان انذار کننده بر بشر است

- ترجمه سلطانی

به عنوان انذار کننده بر بشر است

- ترجمه راستین

در آن پند و اندرز آدمیان است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٧ لِـمَن شَاءَ مِنكُمْ أَن يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ

بر کسی از شما که بخواهد که [به ولایت] تقدّم جوید یا [از سقر] تأخیر کند

- ترجمه سلطانی

بر کسی از شما که بخواهد که تقدّم جوید یا تأخیر کند

- ترجمه راستین

برای هر یک از شما آدمیان که بخواهد (در مقام ایمان و طاعت و سعادت) پیش افتد یا باز ماند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٨ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ

هر نفسی در گرو آنچه است که کسب کرده [است از خیر یا شرّ، زیرا آن مفاد اطلاق مرهونه (رهن شده) است، زیرا هر آنچه که انفس به انانیّات خود عمل کنند چه بحسب صورت خیر باشد یا شرّ وبال بر آنها و قید بر آنها می‌‌باشد، و انفس مرهونه مقیّده به آنها می‌‌باشند مگر کسی که ولایت علی (ع) را دارد برای اینکه ولایت همان مبدّل برای سیّئات به حسنات است و خداوند به کسانی که ولایت علی (ع) را دارند بازاء جملۀ اعمالشان به احسن آنچه که عمل می‌‌کردند جزاء می‌‌دهد و لذلک فرمود]

- ترجمه سلطانی

هر نفسی در گرو آنچه است که کسب کرده

- ترجمه راستین

هر نفسی در گرو عملی است که انجام داده است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٩ إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ

مگر اصحاب راست {یمین امیر المؤمنین (ع) و أَصحاب الیمین شیعۀ او هستند}

- ترجمه سلطانی

مگر اصحاب راست

- ترجمه راستین

مگر اهل یمین.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٠ فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ

در جنّت‌‌ها از همدیگر سؤال می‌‌کنند

- ترجمه سلطانی

در جنّت‌ها از همدیگر سؤال می‌کنند

- ترجمه راستین

آنان در باغهای بهشت (متنعّمند و) سؤال می‌کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤١ عَنِ الْمُجْرِمِينَ

از مجرمان [یعنی بین خود سؤال می‌‌کنند یا از حال مجرمان از غیر خود می‌‌پرسند یا آنها و مجرمان از حال مجرمان از یکدیگر می‌‌پرسند]

- ترجمه سلطانی

از مجرمان

- ترجمه راستین

از احوال دوزخیان گنهکار.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٢ مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ

چه شما را در سقر داخل کرد

- ترجمه سلطانی

چه شما را در سقر داخل کرد

- ترجمه راستین

که شما را چه عمل به عذاب دوزخ در افکند؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٣ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ

می‌‌گویند از نمازگزاران نبودیم {یعنی از ولایت دارندگان ولایت علی (ع) زیرا نماز حقیقی جز با ولایت نمی‌‌شود بلکه ولایت همان نماز حقیقی است}

- ترجمه سلطانی

می‌گویند از نمازگزاران نبودیم

- ترجمه راستین

آنان جواب دهند که ما از نمازگزاران نبودیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٤ وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ

و ما [از حقوق واجبه یا مستحبّه] مسکین را اطعام نکردیم

- ترجمه سلطانی

و ما مسکین را اطعام نکردیم

- ترجمه راستین

و مسکینی را طعام نمی‌دادیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٥ وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ

و [در آیات به ردّ و قدح و طعن و استهزاء] با فرو روندگان [در آن] فرو می‌‌رفتیم

- ترجمه سلطانی

و (در آیات به ردّ و قدح و طعن و استهزاء) با فرو روندگان فرو می‌رفتیم

- ترجمه راستین

و ما با اهل باطل به بطالت می‌پرداختیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٦ وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ

و روز دین را تکذیب می‌‌کردیم

- ترجمه سلطانی

و روز دین را تکذیب می‌کردیم

- ترجمه راستین

و ما روز جزا را تکذیب می‌کردیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٧ حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ

تا آنکه [با مرگ و کشف حُجُب (حجاب‌‌ها)] یقین به ما آمد

- ترجمه سلطانی

تا آنکه یقین به ما آمد

- ترجمه راستین

تا آنکه یقین (که ساعت مرگ است) بر ما فرا رسید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٨ فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ

آنگاه شفاعتِ شفاعت کنندگان به آنها نفع نمی‌‌رساند {برای قطع کردن آنها فطرت را که همان ولایت تکوینی است که آن سبب برای ولایت تکلیفی است و لذلک گفته شده: «مردود شیخی را اگر تمام مشایخ عالم جمع شوند و خواهند اصلاح نمایند نتوانند» برای اینکه مردود به عنوان مردود نمی‌‌گردد مگر بعد از قطع فطرت و ولایت تکوینیّه و او کسی است که مرتدّ فطری نامیده می‌‌شود که نه ظاهراً و نه باطناً توبه‌‌اش قبول نمی‌‌شود}

- ترجمه سلطانی

آنگاه شفاعتِ شفاعت کنندگان به آنها نفع نمی‌رساند

- ترجمه راستین

پس شفاعت شفیعان در حق آنان هیچ سودی نبخشد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٩ فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ

پس آنها را چه شده که از [این] یادآوری (ولایت) اعراض کننده‌‌اند

- ترجمه سلطانی

پس آنها را چه شده که از (این) یادآوری (ولایت) اعراض کننده‌اند

- ترجمه راستین

اینک چرا از یاد آن روز سخت خود (و از ذکر و اندرز قرآن) اعراض می‌کنند؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٠ كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ

مانند اینکه آنها خرانی رم کننده هستند

- ترجمه سلطانی

مانند اینکه آنها خرانی رم کننده هستند

- ترجمه راستین

گویی گورخران گریزانی هستند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥١ فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ

که از شیری (اسدی) فرار کرده‌‌اند

- ترجمه سلطانی

که از شیری فرار کرده‌اند

- ترجمه راستین

که از شیر درنده می‌گریزند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٢ بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُؤْتَى صُحُفًا مُّنَشَّرَةً

بلکه هر کدام از آنها می‌‌خواهد که نامه‌‌ای گشوده شده [ناطقه به صدق محمّد (ص) در نبوّتش، یا در ولایت علی (ع)] به او داده شود

- ترجمه سلطانی

بلکه هر کدام از آنها می‌خواهد که نامه‌ای گشوده شده به او داده شود

- ترجمه راستین

بلکه هر یک از آنها می‌خواهند که برایشان هم (مانند پیمبران) صحیفه وحی آسمانی باز آید (تا ایمان آرند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٣ كَلَّا بَل لَّا يَخَافُونَ الْآخِرَةَ

چنین نیست بلکه از آخرت ترسان نمی‌‌شوند

- ترجمه سلطانی

چنین نیست بلکه از آخرت ترسان نمی‌شوند

- ترجمه راستین

هرگز (چنین نیست که پنداشتند) بلکه از (عذاب) آخرت نمی‌ترسند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٤ كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ

چنین نیست همانا این [یعنی قرآن ولایت علی (ع) یا علی (ع) بنفسه] به عنوان یادآوری است

- ترجمه سلطانی

چنین نیست همانا این به عنوان یادآوری است

- ترجمه راستین

چنین نیست (که آنها پنداشتند) قرآن محققا همه پند و یادآوری است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٥ فَمَن شَاءَ ذَكَرَهُ

پس کسی که بخواهد از آن پند می‌‌گیرد

- ترجمه سلطانی

پس کسی که بخواهد از آن پند می‌گیرد

- ترجمه راستین

تا هر که خواهد متذکر آن شود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٦ وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ

و پند نمی‌‌گیرند مگر آنکه خداوند بخواهد، {یعنی که مشیّت شما و ذکر شما و جمیع افعال شما مسبوقه به مشیّت تکوینی خداوند است چه برای خداوند به عنوان مرضیّه باشد یا به عنوان مبغوضه یکسان است، زیرا مشیّت او که آن عبارت از رحمت رحمانی او است بر رضای او و غضب او سابق شده و به منزلۀ مادّه برای آن دو است} او اهل [یعنی حقیق و سزاوار] تقوا (پروا) [است به اینکه از او پروا شود] و اهل آمرزش است.

- ترجمه سلطانی

و پند نمی‌گیرند مگر آنکه خداوند بخواهد، او اهل (سزاوار) پروا (از او) و اهل آمرزش است.

- ترجمه راستین

و نخواهند متذکر شوند جز آنکه خدا بخواهد (یعنی بدون مشیّت و لطف الهی کسی بهشتی و سعادتمند نخواهد شد. از او رواست تقوا و ترس و بیم و شوق و امیدواری که) او اهل تقوا و اهل آمرزش و مغفرت است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۷۵- القيامة

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ

سوگند [ن]می‌‌خورم به روز قیامت [یا معنی می‌‌دهد به روز قیامت قسم نمی‌‌خورم برای اینکه شما به آن اعتقاد ندارید]

- ترجمه سلطانی

سوگند (ن)می‌خورم به روز قیامت

- ترجمه راستین

چنین نیست (که کافران پنداشتند) قسم به روز (بزرگ) قیامت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ

و سوگند [ن]می‌‌خورم به نفس ملامتگر [یا به نفس لوّامه قسم نمی‌‌خورم برای عدم اعتقاد شما به آن] {نفس امّاره به عنوان محکومه و خادمه برای شیطنت و غضب و شهوت است و جز امّاره (بسیار امر کننده) به بدی نمی‌‌باشد، نفس لوّامه خود را در جمیع فعال آن در سیّئات خود برای سوء بودن آنها و در خیرات آنها برای قصورش و تقصیرش و نسبت دادن آنها به خودش سرزنش می‌‌کند، و نفس مطمئنّه برای اطمینان آن از کدّ (زحمت، مشقّت) طلب برای خروج آن از قوّهٔ خود به فعلیّات به این نام نامیده می‌‌شود}

- ترجمه سلطانی

و سوگند (ن)می‌خورم به نفس ملامتگر

- ترجمه راستین

و قسم به نفس پر حسرت و ملامت (یعنی نفس انسان که در قیامت خود را بر تقصیر و گناه بسیار ملامت کند و حسرت خورد) . [جواب قسم محذوف است، یعنی به اینها سوگند می‌خورم که آدمیان را در روز قیامت برخواهم انگیخت. (م) ژ)]

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ

آیا انسان می‌‌پندارد که هرگز استخوان‌‌های او را جمع نخواهیم کرد

- ترجمه سلطانی

آیا انسان می‌پندارد که هرگز استخوان‌های او را جمع نخواهیم کرد

- ترجمه راستین

آیا آدمی پندارد که ما دیگر ابدا استخوانهای (پوسیده) او را باز جمع نمی‌کنیم؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ

آری [آنها را جمع می‌‌کنیم در حالی که] بر منظّم کردن انگشتانش [که در آن دقایق صنع و صغار (ریز) مفاصل و اوتار (زردپی) هست] قدرت داریم

- ترجمه سلطانی

آری (در حالی که) بر منظّم کردن انگشتانش قدرت داریم

- ترجمه راستین

بلی (استخوانهای او را جمع می‌کنیم) در حالی که ما قادریم که سرانگشتان او را هم منظم درست گردانیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ

بلکه انسان می‌‌خواهد تا در [امور] آینده‌‌اش فجور کند [یعنی انکار بعث کردن او برای التفات او به آخرت و انجرار (کشیده شدن) دلیل او به انکار نیست بلکه برای اقامت او بر فجور و عدم نزوع (اشتیاق) او از آن و عدم التفات او به بعث و آخرت است]

- ترجمه سلطانی

بلکه انسان می‌خواهد تا در (امور) آینده‌اش فجور کند

- ترجمه راستین

بلکه انسان می‌خواهد آنچه (از عمرش) در پیش است همه را به فجور و هوای نفس گذراند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ

[بطور استهزاء] می‌‌پرسد روز قیامت کی است؟ [و او نمی‌‌داند که او در ذهاب (رفتن) به سوی قیامت است و اینکه قیامت در زمان نمی‌‌باشد بلکه آن خارج از حدّ زمان است]

- ترجمه سلطانی

می‌پرسد روز قیامت کی است؟

- ترجمه راستین

(که دایم با شک و انکار) می‌پرسد کی روز قیامت (و حساب) خواهد بود؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ

آن آنوقت است که چشم خیره شود [کنایه از شخوص (باز ماندن) چشم و عدم قدرت بر تحریک جفن (پلک) است]

- ترجمه سلطانی

آن آنوقت است که چشم خیره شود

- ترجمه راستین

(بگو) روزی که چشمهای خلقان (از وحشت و هول) خیره بماند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ وَخَسَفَ الْقَمَرُ

و ماه خسوف کند (نورش می‌‌رود)

- ترجمه سلطانی

و ماه خسوف کند

- ترجمه راستین

و ماه تابان تاریک شود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ

و خورشید و ماه جمع شوند {و اینها امارات (علامات) مرگ و امارات قیامت صغری و امارات ظهور قائم (ع) است}

- ترجمه سلطانی

و خورشید و ماه جمع شوند

- ترجمه راستین

و میان خورشید و ماه جمع گردد (و هر دو بی‌نور شوند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ يَقُـولُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ أَيْنَ الْمَفَرُّ

در آنروز انسان می‌‌گوید مفرّ (محلّ فرار) کجاست

- ترجمه سلطانی

در آنروز انسان می‌گوید محلّ فرار کجاست

- ترجمه راستین

در آن روز انسان گوید: (ای وای از سختی عذاب) کجا مفرّ و پناهی خواهد بود؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ كَلَّا لَا وَزَرَ

چنین [مفرّی] نیست، پناهگاهی [نه ملجئی و نه معتصمی (نگهدارنده‌‌ای)] نیست

- ترجمه سلطانی

چنین (مفرّی) نیست، پناهگاهی نیست

- ترجمه راستین

هرگز مفرّ و پناهگاهی نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ

در آنروز مستقرّ (محلّ استقرار یافتن) فقط پروردگار [مضاف] تو است [و او ربّ در ولایت و همان علیّ (ع) است]

- ترجمه سلطانی

در آنروز مستقرّ (محلّ استقرار یافتن) فقط پروردگار (مضاف) تو است

- ترجمه راستین

آن روز جز درگاه خدا آرامگاهی هیچ نیست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ يُنَبَّأُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ

در آنروز به انسان به آنچه که پیش انداخته و عقب انداخته [به آنچه از خیری و شرّی که عمل کرده و به آنچه که ترک کرده] خبر داده می‌‌شود

- ترجمه سلطانی

در آنروز به انسان به آنچه که پیش انداخته و عقب انداخته خبر داده می‌شود

- ترجمه راستین

آن روز آدمی به (نتیجه) هر نیک و بدی که در مقدّم و مؤخّر عمر کرده آگاه خواهد شد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ

بلکه انسان بر نفس خود بصیر است {بصیرت برای قلب مانند بصر (بینایی) برای جسد است}

- ترجمه سلطانی

بلکه انسان بر نفس خود بصیر است

- ترجمه راستین

بلکه انسان خود بر (نیک و بد) خویش به خوبی بیناست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ

و اگرچه عذر تراشی‌‌هایش را در اندازد [یعنی با هر آنچه که عذر آوردن به آن می‌‌شود به مردم عذر بیاورد و اگرچه شرّ را بر اغیار مخفی می‌‌کند لکن آن، آن را بر خودش نمی‌‌پوشاند یعنی می‌‌داند که چه کرده]

- ترجمه سلطانی

و اگرچه عذر تراشی‌هایش را در اندازد

- ترجمه راستین

هر چند (پرده‌های) عذر (بر چشم بصیرت) خود بیفکند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ

[ای محمّد (ص) قبل از اینکه وحی او تمام شود] زبانت را به آن (قرآن) حرکت مده تا به آن عجله کنی [یعنی تا آن را بر عجله بگیری به خوف اینکه از تو انفلات (در رفتن، فوت شدن) شود]

- ترجمه سلطانی

زبانت را به آن حرکت مده تا به آن عجله کنی

- ترجمه راستین

(ای رسول در حال وحی) با شتاب و عجله زبان به قرائت قرآن مگشای.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ

همانا جمع کردن آن و خواندنش [یعنی تألیف آن و تنظیم آن] بر ما است

- ترجمه سلطانی

همانا جمع کردن آن و خواندنش بر ما است

- ترجمه راستین

که ما خود قرآن را مجموع و محفوظ داشته و بر تو فرا خوانیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ

و وقتی که آن را قرائت می‌‌کنیم آنگاه از قرائت آن تبعیّت کن

- ترجمه سلطانی

و وقتی که آن را قرائت می‌کنیم آنگاه از قرائت آن تبعیّت کن

- ترجمه راستین

و آن‌گاه که بر خواندیم تو پیرو قرآن آن باش.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ

سپس همانا بیان (اظهار حقایق) آن بر (عهدهٔ) ما است [تا به آن تحقّق یابی]

- ترجمه سلطانی

سپس همانا بیان آن بر (عهدهٔ) ما است

- ترجمه راستین

پس از آن بر ماست که (حقایق) آن را بر تو بیان کنیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ كَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ

چنین نیست بلکه [دنیای] زودگذر را دوست می‌‌دارید [یعنی القاء (افکندن) معاذیر (عذر تراشی) برای اصلاح نفوس یا برای جهل نقائص نفس نیست بلکه برای حبّ دنیا و اصلاح آن است]

- ترجمه سلطانی

چنین نیست بلکه (دنیای) زودگذر را دوست می‌دارید

- ترجمه راستین

هرگز، بلکه شما (کافران لجوج) تمام دنیای نقد عاجل را دوست دارید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ

وآخرت را رها می‌‌کنید

- ترجمه سلطانی

وآخرت را رها می‌کنید

- ترجمه راستین

و به کلی کار آخرت را واگذارید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ

در آنروز وجه‌‌هایی شاداب

- ترجمه سلطانی

در آنروز وجه‌هایی شاداب

- ترجمه راستین

آن روز رخسار طایفه‌ای (از شادی) بر افروخته و نورانی است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ

نظر کننده به پروردگار [مضاف]شان هستند [برای ظهور ولایت و صاحب آن در آن روز، یا به ربّ مطلق خود برای ظهور آثار او یعنی ناظر به آثار او هستند، یا منتظر به ثواب پروردگار خود هستند]

- ترجمه سلطانی

نظر کننده به پروردگارشان هستند

- ترجمه راستین

و به چشم قلب جمال حق را مشاهده می‌کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ

و در آنروز روی‌‌هایی در هم کشیده [یعنی عابس (ترشرو) یا عبوس (اخمو) شدید]

- ترجمه سلطانی

و در آنروز روی‌هایی در هم کشیده

- ترجمه راستین

و رخسار گروهی دیگر عبوس و غمگین است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ تَظُنُّ أَن يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ

گمان می‌‌برد که با آن [ستون] فقرات شکسته می‌‌شود

- ترجمه سلطانی

گمان می‌برد که با آن (ستون) فقرات شکسته می‌شود

- ترجمه راستین

که می‌دانند حادثه ناگواری در پیش است که پشت آنها را می‌شکند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ

چنین نیست وقتی که [نفس] به ترقوه‌‌ها برسد

- ترجمه سلطانی

چنین نیست وقتی که (نفس) به ترقوه‌ها برسد

- ترجمه راستین

چنین نیست (که منکران قیامت پنداشتند. باش تا) آن گاه که جانشان به گلو رسد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ

و گفته شود: چه کسی ناجی [رافع (رفع کننده) بر تو از مهلکه‌‌ها] است؟

- ترجمه سلطانی

و گفته شود: چه کسی ناجی است؟

- ترجمه راستین

و (اهلش) گویند: کیست که چاره درد این بیمار تواند کرد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ

و گمان می‌‌کند (می‌‌داند) که آن فراق [از دنیا] است

- ترجمه سلطانی

و گمان می‌کند که آن فراق (از دنیا) است

- ترجمه راستین

و بیمار خود یقین به مفارقت از دنیا کند (که ملک موت را به چشم ببیند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٩ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ

و [از انتزاع (برکنده شدن) روح] ساق [پا] به ساق [پا] می‌‌پیچد [یا به عبارت دیگر شدّت هول (هراس) دنیا به شدّت هول آخرت می‌‌پیچد]

- ترجمه سلطانی

و ساق (پا) به ساق (پا) می‌پیچد

- ترجمه راستین

و ساقهای پا (از شدت غم عقبی و حسرت دنیا) به هم در پیچد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٠ إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ

در آنروز به سوی پروردگارت رانده می‌‌شود

- ترجمه سلطانی

در آنروز به سوی پروردگارت رانده می‌شود

- ترجمه راستین

در آن روز خلق را به سوی خدا خواهند کشید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣١ فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّى

و [وقتی که به تراقی (ترقوه‌‌ها، استخوان‌‌های اطراف گردن) می‌‌رسد راحتی نداشته باشد، برای اینکه او] تصدیق نکرد و درود نگفت [یعنی نه انبیاء و اولیاء (ع) را تصدیق کرد و نه درود گفت]

- ترجمه سلطانی

و تصدیق نکرد و درود نگفت

- ترجمه راستین

پس (آن روز وای بر آن که چون ابو جهل) حق را تصدیق نکرد و نماز (و طاعتش) بجا نیاورد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٢ وَلَكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّى

و لکن [انبیاء و اولیاء (ع) را] تکذیب کرد و [از طاعت خداوند و طاعت خلفای او] روی گرداند

- ترجمه سلطانی

و لکن تکذیب کرد و روی گرداند

- ترجمه راستین

بلکه (خدا را) تکذیب کرد و (از حکمش) رو بگردانید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٣ ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ يَتَمَطَّى

سپس [در حالی که] تکبّر می‌‌کرد به سوی اهل خویش رفت [که تبختر (فخر فروشی) کند]

- ترجمه سلطانی

سپس (در حالی که) تکبّر می‌کرد به سوی اهل خویش رفت

- ترجمه راستین

و آن گاه با تکبر و نخوت به سوی اهل خویش روی آورد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٤ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى

وای بر تو [در دنیا] وای

- ترجمه سلطانی

وای بر تو وای

- ترجمه راستین

(به وی خطاب شود) وای (بر زندگی) و (صد) وای بر (مرگ) تو.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٥ ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى

سپس وای بر تو [در آخرت] وای

- ترجمه سلطانی

سپس وای بر تو وای

- ترجمه راستین

پس (از مرگ هم) وای (بر برزخ) و (صد) وای بر (روز محشر) تو.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٦ أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى

آیا انسان می‌‌پندارد که بیهوده [یعنی بطور مهمل] رها می‌‌شود

- ترجمه سلطانی

آیا انسان می‌پندارد که بیهوده رها می‌شود

- ترجمه راستین

آیا آدمی می‌پندارد که او را مهمل (از تکلیف و ثواب و عقاب) گذارند (و غرضی در خلقتش منظور ندارند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٧ أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى

آیا نطفه‌‌ای از منی نبود که ریخته شد

- ترجمه سلطانی

آیا نطفه‌ای از منی نبود که ریخته شد

- ترجمه راستین

آیا آدمی قطره آب نطفه نبود که (در رحم) ریزند؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٨ ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى

سپس خون بسته‌‌ای شد که خلق کرد و ایستاند [یعنی که او را مذکّری بالغ و مؤنّث بالغی درست کرد، یا او را بحسب اعضایش درست کرد]

- ترجمه سلطانی

سپس خون بسته‌ای شد که خلق کرد و ایستاند

- ترجمه راستین

و پس از نطفه خون بسته شد و آن گاه (خدایش به این صورت زیبای حیرت انگیز) آفرید و آراسته ساخت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٩ فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى

سپس از او دو زوج (جنس) مذکّر و مؤنّث قرار داد [یعنی که خداوند برای این بنیان و برای مادّهٔ انسان از اخسّ (پست‌‌ترین) احوال به اشرف (شریف‌‌ترین) آنها تبدّلاتی قرار داد، پس وقتی که انسانی بالغ به عنوان مذکّر یا مؤنّث گشت او را مهمل نمی‌‌گذارد بلکه وقتی که در جهت روحانیّتش به موت اختیاری یا اضطراری استکمال می‌‌یابد اهتمام به او بیشتر از حالت خسیسهٔ (پست) او می‌‌گردد که در آن نطفه‌‌ای قذر (کثیف) یا علقه‌‌ای یا مضغه‌‌ای یا جنینی بود]

- ترجمه سلطانی

سپس از او دو زوج (جنس) مذکّر و مؤنّث قرار داد

- ترجمه راستین

پس آن گاه از او دو صنف نر و ماده پدید آورد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٠ أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَى

آیا آن قادر نیست بر اینکه مردگان را زنده کند؟! [و حال آنکه مرگ همان سبب حیات حقیقی او است].

- ترجمه سلطانی

آیا آن قادر نیست بر اینکه مردگان را زنده کند؟!

- ترجمه راستین

آیا چنین خدای (با قدرت و حکمت) باز نتواند مردگان را زنده گرداند؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۷۶- الإنسان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا

آیا بر انسان مدّتی از زمان گذشت [بلی گذشت] که هنوز چیزی [در خلق کردن] به عنوان مذکور نبود [یعنی مقدّری مقدور بود و هنوز مکوّنی مخلوق نبوده]

- ترجمه سلطانی

آیا بر انسان مدّتی از زمان گذشت (بلی گذشت) که هنوز چیزی (در خلق کردن) به عنوان مذکور نبود

- ترجمه راستین

آیا بر انسان روزگارانی نگذشت که چیزی هیچ لایق ذکر نبود؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا

همانا ما انسان را از نطفۀ امشاج (مخلوط دو چیز) [اختلاط اخلاط یا عناصر یا استعدادات اعضاء و قوا در آن، یا برای اختلاط دو آب، آب مرد و آب زن] خلق کردیم آن را ابتلاء می‌‌کنیم [یعنی از فضول و از آنچه که لایق آن نمی‌‌شود خالص می‌‌کنیم و به او اعطاء می‌‌کنیم و بر او تفضّل می‌‌کنیم به آنچه که لایق شأن او می‌‌شود] پس او را [بر اشرف احوال حیوان] شنوا و بینا قرار دادیم

- ترجمه سلطانی

همانا ما انسان را از نطفۀ امشاج (مخلوط دو چیز) خلق کردیم آن را ابتلاء (خالص) می‌کنیم پس او را شنوا و بینا قرار دادیم

- ترجمه راستین

ما انسان را از آب نطفه مختلط (بی حس و شعور) خلق کردیم و او را می‌آزماییم و بدین سبب دارای قوای چشم و گوش (و مشاعر و عقل و هوش) گردانیدیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا

همانا ما [بحسب فطرتش] راه را به او نشان دادیم یا شاکر [یعنی عامل] است [به آنچه که به او شناساندیم] و یا بسیار کفران کننده (ناسپاس) [تارک] است [بر آنچه که به او شناساندیم]

- ترجمه سلطانی

همانا ما راه را به او نشان دادیم یا شاکر است و یا بسیار کفران کننده (ناسپاس) است

- ترجمه راستین

ما به حقیقت راه (حق و باطل) را به او نمودیم حال خواهد (هدایت پذیرد و) شکر (این نعمت) گوید و خواهد (آن نعمت را) کفران کند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا

همانا ما برای کافران زنجیرهایی [که با آنها به عنف (زور) کشیده می‌‌شوند] و غل‌‌هایی (طوق‌‌هایی) [که با آنها قید (بند) می‌‌شوند] و شعله‌‌ای [که با آن می‌‌سوزند] آماده کرده‌‌ایم {انسان در اوّلین مراتبش در تطوّرات خود به عنوان جماد است، و در دوّم مراتبش در تفنّنات (گونه گونه شدن‌‌ها) خود نبات است، و در سوّم مراتبش در تبدّلات خود و تقلّبات (دگرگونی‌‌ها) خود به عنوان حیوان است، و در چهارمین مراتبش در کثرت نشآت خود به عنوان انسان است، و برای این مراتب میولی (میل‌‌هایی) و اقتضائات و شهوات و غضبات و محبّات و اشتیاقات و عزمات (عزم‌‌ها) و ارادات و حرکات و سکنات هست، و وقتی که انسان به مبلغ (زمان بلوغ) مردان و زنان می‌‌رسد پس یا که حرکاتش و سکناتش به حکم میول جمادی او یا اقتضائات نباتیش یا شهواتش و غضبات حیوانیش، یا ادراکاتش و حیله‌‌های شیطانی او می‌‌باشد، و یا اینکه به حکم عقل انسانی او می‌‌باشد پس اگر از قسم اوّل بود جملۀ حرکات او و سکنات او و عزمات او و ارادات او از حیث انجرار (منجر شدن) آن به عمل سیّء (سوء، حالت بد) و اسوء (بدتر، حالت بدتر) به عنوان سلاسل (زنجیرها) می‌‌باشند که او را در دنیا به اسفل (پایین‌‌ترین) نفس که همان صورت جحیم آخرت است و به عمل قبیح که آن از آثار لهبات (شعله‌‌ها) جحیم است جاری می‌‌سازد، و این سلاسل در دنیا از انظار حسّیّه مستور هستند و اگرچه با انظار ملکوتیّه برای اهل آن مشهود می‌‌باشد، لکن در آخرت به جهت بناء بر تجسّم اعمال مشهودهٔ ظاهره و موجبه بر سلاسل دیگر اخروی در آخرت از جهت بناء بر جزاء اعمال با جزای مناسب بر آنها می‌‌گردد، و همگی آنها از حیث اکتساب نفس از آنها سوأت (رسوایی، خوی زشت) و ثقل (سنگینی) اغلال (غل‌‌ها) بر آنها از انظار دنیوی مستوره، برای انظار اخرویّه مشهوده می‌‌باشند، و اگر از قسم اخیر باشد سببی برای اطلاق (رهایی) او از اغلال و خلاص او از سلاسل و سببی برای خروج او از هاویهٔ (دوزخ) نفس و عروج او بر مراقی (مدارج) انسانیّت به اعلی علیّین و قرب ربّ او ربّ العالمین می‌‌گردد}

- ترجمه سلطانی

همانا ما برای کافران زنجیرها و غل‌هایی (طوق‌هایی) و شعله‌ای آماده کرده‌ایم

- ترجمه راستین

ما برای (کیفر) کافران غل و زنجیرها و آتش سوزان مهیّا ساخته‌ایم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا

همانا نیکان از باده‌‌ای [از شراب یا از کاسه‌‌ای که در آن خمر (شراب) است] می‌‌نوشند که مزاج آن کافوری می‌‌باشد {برای سالکین الی الله انواعی از شراب معنوی روحانی هست که گاهی برودت (سردی) سلوک بر آنان غالب می‌‌شود پس پروردگارشان به آنان شرابى زنجبیلى می‌‌نوشاند که آنان را سُخْن (گرم) کند و در حرارت شوقشان و طلبشان بیفزاید، و گاهی حرارت شوق بر آنان غلبه می‌‌کند پس پروردگارشان به آنان شرابى کافورى می‌‌نوشاند تا اشتیاقشان را با بَرد (سردی) کافور سلوک معتدل نماید، و گاهی وقتی که در سلوک و جذب معتدل می‌‌باشند به آنان شرابى خالص غیر ممزوج می‌‌نوشاند، و گاهی به آنان شرابى طهور می‌‌نوشاند که آنان را از نسبت دادن اموال و افعال و صفات به انفسشان بلکه از انانیّاتشان بشویَد و این احوال در آخرت و در جنّات بر آنان عارض می‌‌شود}

- ترجمه سلطانی

همانا نیکان از باده‌ای می‌نوشند که مزاج آن کافوری می‌باشد

- ترجمه راستین

نکوکاران عالم (که در این آیه حضرت علی و فاطمه و حسنین علیهم السّلام و شیعیانشان به اجماع خاصّه و اخبار عامّه مقصودند) در بهشت از جام شرابی نوشند که طبعش (در لطف و رنگ و بوی) کافور است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا

از چشمه‌‌ای بندگان خداوند از آن می‌‌نوشند که با جاری ساختنی [که عظمت آن شناخته نمی‌‌شود] آن را [به هر نحو و به هر مکان که بخواهند جاری می‌‌کنند، یا آب آن را از هر مکان که بخواهند] جاری (خارج) می‌‌کنند

- ترجمه سلطانی

از چشمه‌ای بندگان خداوند از آن می‌نوشند که با جاری ساختنی (عظیم) آن را جاری می‌کنند

- ترجمه راستین

از سرچشمه گوارایی آن بندگان خاص خدا می‌نوشند که به اختیارشان هر کجا خواهند جاریش سازند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا

به نذر [خود] وفا می‌‌کنند {نذر آنچه است که انسان آن را با شرط کردن یا بدون شرط کردن بر خودش واجب می‌‌کند، و مراد از آن عهدی است که در ضمن بیعت عامّه یا خاصّه می‌‌باشد و وفاء به این نذر مستلزم وفا کردن به جمیع عهود و شروط است} و از روزی که شرّ آن [به غایت تفرّق] متفرّق (پراکنده) می‌‌باشد خوف دارند

- ترجمه سلطانی

به نذر (خود) وفا می‌کنند و از روزی که شرّ آن پراکنده (متفرّق) می‌باشد خوف دارند

- ترجمه راستین

به عهد و نذر خود وفا می‌کنند و از روزی که شر و سختیش همه اهل محشر را فراگیرد می‌ترسند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا

و خوراک را به خاطر حبّ به او به مسکین و یتیم و اسیر اطعام می‌‌کنند

- ترجمه سلطانی

و خوراک را به خاطر حبّ به او به مسکین و یتیم و اسیر اطعام می‌کنند

- ترجمه راستین

و هم بر دوستی او (یعنی خدا) به فقیر و طفل یتیم و اسیر طعام می‌دهند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا

جز این نیست که شما را لوجه الله اطعام می‌‌کنیم، از شما پاداش و نه سپاسی نمی‌‌خواهیم [بلکه شما را به جهت ابتغاء مرضات خداوند اطعام می‌‌کنیم]

- ترجمه سلطانی

جز این نیست که شما را لوجه الله اطعام می‌کنیم، از شما پاداش و نه سپاسی نمی‌خواهیم

- ترجمه راستین

(و گویند) ما فقط برای رضای خدا به شما طعام می‌دهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی هم نمی‌طلبیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا

همانا ما از پروردگارمان از روزی عبوس (کریه) [که وجوه در آن اخمو می‌‌شوند] به شدّت کریه خوف داریم

- ترجمه سلطانی

همانا ما از پروردگارمان از روزی عبوس (که وجوه در آن اخمو می‌شوند) به شدّت کریه خوف داریم

- ترجمه راستین

ما از (قهر) پروردگار خود به روزی که (از رنج و سختی آن رخسار خلق) در هم و غمگین است می‌ترسیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا

پس خداوند آنها را از شرّ آن روز حفظ کرد و به آنها شادابی [در وجوه] و خوشحالی [در قلوب] اعطاء نمود

- ترجمه سلطانی

پس خداوند آنها را از شرّ آن روز حفظ کرد و به آنها شادابی و خوشحالی اعطاء نمود

- ترجمه راستین

خدا هم از شر و فتنه آن روز آنان را محفوظ داشت و به آنها روی خندان و دل شادمان عطا نمود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا

و به آنها به (سبب) آنچه که صبر کردند جنّت و حریری را پاداش داد

- ترجمه سلطانی

و به آنها به (سبب) آنچه که صبر کردند جنّت و حریری را پاداش داد

- ترجمه راستین

و پاداش آن صبر کامل بر ایثارشان باغ بهشت و لباس حریر بهشتی لطف فرمود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا

[در حالی که] در آنجا بر اریکه‌‌ها (تخت‌‌ها) تکیه زننده‌‌اند که نه آفتاب (گرما) در آن می‌‌بینند و نه سرما [یعنی گرمایی و نه سرمایی نمی‌‌بینند بلکه در هوایی معتدل می‌‌باشند]

- ترجمه سلطانی

(در حالی که) در آنجا بر اریکه‌ها (تخت‌ها) تکیه زننده‌اند که نه آفتاب (گرما) در آن می‌بینند و نه سرما

- ترجمه راستین

که در آن بهشت بر تختها (ی عزت) تکیه زنند و آنجا نه آفتابی سوزان بینند و نه سرمای ز مهریر (بلکه در هوایی بسیار خوش و باغی وسیع و دلکش تفرج کنند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا

و سایه‌‌های (سایبان‌‌های) آن بر آنان پایین (نزدیک) است و چیدنی‌‌هایش [برای چیدن] به نحو سهل رام شده [که چیدن میوه‌‌های آن به اختیار چیننده است]

- ترجمه سلطانی

و سایه‌های (سایبان‌های) آن بر آنان پایین است و چیدنی‌هایش (برای چیدن) به نحو سهل رام شده

- ترجمه راستین

و سایه درختان بهشتی بر سر آنها و میوه‌هایش در دسترس و به اختیار آنهاست.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ وَيُطَافُ عَلَيْهِم بِآنِيَةٍ مِّن فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا

و در ظرف‌‌هایی از نقره و تُنگ‌‌هایی (کوزه‌‌هایی بدون دسته و لوله) که بلور می‌‌باشد بر دور آنان گردانده می‌‌شود

- ترجمه سلطانی

و در ظرف‌هایی از نقره و تُنگ‌هایی که بلور می‌باشد بر دور آنان گردانده می‌شود

- ترجمه راستین

و (ساقیان زیبای حور و غلمان) با جامهای سیمین و کوزه‌های بلورین بر آنها دور زنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ قَوَارِيرَ مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا

از بلور از نقره [یعنی تُنگ‌‌ها در صفاء و شفّافیّت مثل بلور می‌‌باشند، یا بلور مأخوذه (برگرفته) از نقره می‌‌باشد نه از سایر سنگ‌‌ها مثل بلورهای دنیا] که آنها را به اندازه اندازه کرده‌‌اند [و معنی می‌‌دهد اکواب برای مؤمنینی می‌‌باشد که قدر آن را در انفس خود تقدّر (مهیّا) کرده‌‌اند، یا تمنّای آن را می‌‌کردند، یا غلمان‌‌های گرداننده می‌‌باشد که آنها را به قدر (اندازه) میل مؤمنین تقدّر (آماده کردن) می‌‌کنند]

- ترجمه سلطانی

از بلور از نقره که آنها را به اندازه مهیّا کرده‌اند

- ترجمه راستین

که آن بلورین کوزه‌ها به رنگ نقره خام و به اندازه و تناسب (اهلش) مقدر کرده‌اند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا

و در آنجا با باده‌‌ای نوشانده می‌‌شوند که مزاج آن زنجبیلی است {کأس بر خمر (شراب) اطلاق می‌‌شود، و چون سالک بقایایی از نفسش بر او باقی می‌‌باشد برای او لابدّ از حرارت طلب و اشتیاق سیر در عالم صفات هست که نهایتی ندارد گاهی از شراب زنجبیلى نوشانده می‌‌شود که با آن حرارت طلبش و التذاذ سیرش و وجدش تشدید شود}

- ترجمه سلطانی

و در آنجا با باده‌ای نوشانده می‌شوند که مزاج آن زنجبیلی است

- ترجمه راستین

و آنجا شرابی که طبعش چون زنجبیل (گرم و عطرآگین) است به آنها بنوشانند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا

در آنجا چشمه‌‌ای هست که سلسبیل نامیده می‌‌شود {سلسبیل شراب سهل الدّخول در حلق، لذیذ در مذاق است، و شرابٌ سلسلٌ (شراب گوارا) و سلسالٌ (خوشگوار) و سلسبیلٌ (روان) است}

- ترجمه سلطانی

در آنجا چشمه‌ای هست که سلسبیل نامیده می‌شود

- ترجمه راستین

در آنجا چشمه‌ای است که سلسبیلش نامند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا

و بر دور آنها غلامانی همواره می‌‌چرخند [دائم در جنّت هستند] وقتی که آنها را ببینی می‌‌پنداری که آنها [در صفاء و حسن و تلألؤ (درخشندگی)] مرواریدهایی پراکنده شده [به حالت متفرّق غیر منظوم در کثرت یا در خدمت] هستند

- ترجمه سلطانی

و بر دور آنها غلامانی همواره می‌چرخند وقتی که آنها را ببینی می‌پنداری که آنها مرواریدهایی پراکنده شده هستند

- ترجمه راستین

و دور آن بهشتیان پسرانی زیبا که تا ابد نوجوانند و خوش سیما به خدمت می‌گردند که در آنها چو بنگری (از فرط صفا) گمان بری که لؤلؤ منثورند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا

و وقتی که [چیزی] را در آنجا (جنّت) ببینی نعمت‌‌ها و مُلکی بزرگ (جدّاً وسیعی) را می‌‌بینی {هر آنچه که در آنجا به عنوان مرئی می‌‌باشد مشتمل بر جمیع مایکون در مملکت کبیر می‌‌باشد}

- ترجمه سلطانی

و وقتی که (چیزی) را آنجا (در جنّت) ببینی نعمت‌ها و مُلکی بزرگ (جدّاً وسیعی) را می‌بینی

- ترجمه راستین

و چون آن جایگاه نیکو را مشاهده کنی عالمی پر نعمت و کشوری بی نهایت بزرگ خواهی یافت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا

بر بالاتنهٔ آنها جامه‌‌های حریر نازک سبز و دیبای کلفت است و با دستبندهایی از نقره زینت داده شده‌‌اند و پروردگارشان به آنان شرابی طهور می‌‌نوشاند {که آنان را از کلّ ما کان منسوب به آنان از اموال و افعال و اوصاف و ذوات پاک می‌‌کند تا آنکه سوای محبوبشان در آنها باقی نماند که لذّت آنان خالصی غیر مشوبه و غیر محجوبه می‌‌گردد}

- ترجمه سلطانی

بر بالاتنهٔ آنها جامه‌های حریر نازک سبز و دیبای کلفت است و با دستبندهایی از نقره زینت داده شده‌اند و پروردگارشان به آنان شرابی طهور می‌نوشاند

- ترجمه راستین

بر بالای بهشتیان، لطیف دیبای سبز و حریر ستبر است و بر دستهاشان دستبند نقره خام، و خدایشان شرابی پاک (و گوارا از کوثر عنایت) بنوشاند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا

همانا این به عنوان پاداش برای شما می‌‌باشد و کوشش شما مورد سپاس می‌‌باشد

- ترجمه سلطانی

همانا این به عنوان پاداش برای شما می‌باشد و کوشش شما مورد سپاس می‌باشد

- ترجمه راستین

این بهشت به حقیقت پاداش (اعمال) شماست و سعی و اشتیاقتان (در راه طاعت حق) مشکور و مقبول است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنزِيلًا

همانا ما قرآن را با تنزیل (نازل کردن تدریجی) بر تو نازل کردیم [یعنی که قرآن ولایت علی (ع) جز از نزد ما نیست، پس چرا تو از مردم می‌‌ترسی و آن را از آنان مخفی می‌‌کنی و از ردّ آنها یا ارتداد آنها یا از صرف (برگرداندن) علی (ع) از حقّش، ترسانی؟!]

- ترجمه سلطانی

همانا ما قرآن را با تنزیل (نازل کردن تدریجی) بر تو نازل کردیم

- ترجمه راستین

محققا ما این قرآن (عظیم الشأن) را بر تو فرو فرستادیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا

پس بر حکم پروردگارت صبر کن [و بر آنچه که در حقّ علی (ع) می‌‌گویند اندوه مدار و آنچه را که ما آن را بر تو نازل کرده‌‌ایم را تغییر نده] و از آنها از گناهکاران [عاصی بر تو دربارۀ علی (ع)] یا از کافران [ساتر بر ولایت علی (ع) یا ساتر بر نبوّتت] اطاعت مکن

- ترجمه سلطانی

پس بر حکم پروردگارت صبر کن و از آنها از گناهکاران (عاصی بر تو) یا کافران (ساتر بر ولایت علی (ع) یا ساتر بر نبوّتت) اطاعت مکن

- ترجمه راستین

پس بر اطاعت حکم پروردگارت صبور و شکیبا باش و هیچ از مردم بدکار کفر کیش اطاعت مکن.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلًا

و اسم ربّ خود را [دائماً یا مخصوصاً] در بامدادان و شامگاهان [برای شرافت آن دو] ذکر کن {اسم ربّ همان لطیفهٔ انسانیّه است که همان ولایت تکوینیّه است و با ولایت تکلیفیّه تقویّت می‌‌شود سپس صاحب ولایت و رسالت سپس هر کسی است که ولایت را قبول کرده سپس هر وجود عینیِ امکانی است سپس الفاظ و حروف موضوعه (وضع شده) سپس نقوش مکتوبه (نقش‌‌های نوشته شده) هستند}

- ترجمه سلطانی

و اسم ربّ خود را ذکر کن در بامدادان و شامگاهان

- ترجمه راستین

و نام خدایت را صبح و شام (به عظمت) یاد کن.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا

و از شب پس [با کسر (شکستن) انانیّت نفس] بر او سجده کن و او را در طویل شب تسبیح کن [یعنی بعضاً (قسمتی) طویل از شب، یا شب طبع که طول آن به قدر عمر است]

- ترجمه سلطانی

و از شب پس بر او سجده کن و او را در (قسمتی) طویل (از) شب تسبیح کن

- ترجمه راستین

و شب را برخی (در نماز) به سجده خدا پرداز و شام دراز به تسبیح و ستایش او صبح گردان.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ إِنَّ هَـؤُلَاءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا

همانا اینان [یعنی مشرکین یا منافقین ممتنع (امتناع کننده) از ولایت علی (ع)] عاجل (حاضر، دنیا) را دوست دارند [و لذلک به امر خداوند و نه به امر نبیّش (ص) ایتمار نمی‌‌کنند و منقاد نبیّ او (ص) و نه وصیّ او نمی‌‌شوند] و روز سنگینی را به ورای (امام، جلو، مُقبل) خود رها می‌‌کنند {مراد از ثقل (سنگینی) همان ثقل حساب او و ثقل شدائد آن و ثقل حسّاب (حسابرسان) آن است}

- ترجمه سلطانی

همانا اینان عاجل (حاضر، دنیا) را دوست دارند و روز سنگینی را به ورای (مُقبل) خود رها می‌کنند

- ترجمه راستین

این مردم کافر غافل همه دنیای نقد عاجل را دوست می‌دارند و آن روز (قیامت) سخت سنگین را به کلی از یاد می‌برند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ نَّحْنُ خَلَقْنَاهُمْ وَشَدَدْنَا أَسْرَهُمْ وَإِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَا أَمْثَالَهُمْ تَبْدِيلًا

ما آنان را خلق کردیم و پیوندهایشان را محکم نمودیم [یعنی خلقتشان را یا مفاصل آنان را با اعصاب و اوتار (زردپی) یا الیاف معده و مثانه را تا آنکه با اختیار صاحب آن دو گشتند] و وقتی که بخواهیم [با اذهاب (بردن) آنها و جانشین قرار دادن اولادشان به جای آنها] با تبدیلی [آنها را] به امثال آنان تبدیل کنیم

- ترجمه سلطانی

ما آنان را خلق کردیم و پیوندهایشان را محکم نمودیم و وقتی که بخواهیم (با بردن آنها و جانشین قرار دادن اولادشان) با تبدیلی (آنها را) به امثال آنان تبدیل کنیم

- ترجمه راستین

ما اینان را آفریدیم و محکم بنیان ساختیم و هرگاه بخواهیم همه را فانی ساخته و مانندشان قوم دیگر خلق می‌کنیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٩ إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا

همانا این [یعنی ولایت علی (ع) یا قرآن ولایت او، یا این سوره که در آن ولایت ذکر شده] تذکّری است پس کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش اتّخاذ می‌‌کند

- ترجمه سلطانی

همانا این تذکّری است پس کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش اتّخاذ می‌کند

- ترجمه راستین

این آیات پند و تذکری است، پس هر که (سعادت و حسن عاقبت) بخواهد راهی به سوی خدای خود پیش گیرد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٠ وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا

و [لکن] نمی‌‌خواهید، مگر آنکه خداوند بخواهد {چیزی از مکوّنات و از افعال بندگان و اخلاق آنها و اراده‌‌های آنان و مشیّت‌‌هایشان جز به مباد (مقدّمات) هفتگانه به مشیّت از خداوند، و اراده کردن از او، و قدری از او سبحانه و قضائی و اذنی و اجلی و کتابی نمی‌‌باشد و اینکه مشیّت همان اضافهٔ اشراقیّهٔ او است که همان فعل او و کلمۀ او است، و اینکه هر چیزی از مبدعات و منشئات (ایجاد شده‌‌ها) و مخترعات و مکوّنات قوام وجودش مشیّت الله است، و اینکه مشیّت خداوند غیر محبّت او و رضای او است، و اینکه رضا و سخط (خشم) به منزلۀ صورت برای مشیّت است، و مشیّت مانند مادّه است و اینکه مشیّت عباد همان مشیّت خداوند است با ضمیمهٔ خصوصیّت اضافه به عباد و آیه معنی می‌‌دهد مگر در حالی که خداوند بخواهد، یا به سبب اینکه خداوند بخواهد، یا برای اینکه خداوند بخواهد، برای اینکه هر آنچه که عباد آن را می‌‌خواهند پس آن متقوّم به مشیّت خداوند است بلکه آن عین مشیّت الله است که بحسب اضافه محدود به حدود ممکنات گشته است} که خداوند دانا [می‌‌باشد که با علم خود به دقایق صنع و مصالح مصنوع مشیّت خویش را عین مشیّت بندگان قرار داد] و [از حیث لطف کردن در این صُنع از روی لطف که احدی آن را درک نمی‌‌کند بلکه ضدّ آن را توهّم می‌‌کنند و می‌‌گویند: خداوند امور بندگان و افعال آنها را به آنها واگذار کرده است] حکیم می‌‌باشد

- ترجمه سلطانی

و (لکن) نمی‌خواهید، مگر آنکه خداوند بخواهد که خداوند دانا و حکیم می‌باشد

- ترجمه راستین

و شما (کافران، راه حق را) نمی‌خواهید مگر خدای بخواهد (و به قهر شما را به این راه بدارد) ، که البته خدا دانا و به صلاح بندگان آگاه است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣١ يُدْخِلُ مَن يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِـمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا

کسی را که بخواهد [یعنی کسی را که دوست می‌‌دارد و از او راضی می‌‌شود] در رحمت خود داخل می‌‌کند و ستمگران، برای آنها عذابی دردناک آماده کرده است.

- ترجمه سلطانی

کسی که بخواهد را در رحمت خود داخل می‌کند و ستمگران، برای آنها عذابی دردناک آماده کرده است.

- ترجمه راستین

هر که را بخواهد در (بهشت) رحمت خود داخل گرداند و برای ستمکاران عالم عذاب دردناک مهیّا ساخته است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای
سورهٔ ۷۷- المرسلات

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

١ وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا

قسم به فرستادگان پیاپی [یعنی ملائکهٔ مرسلۀ (فرستاده شده) متتابع (پی در پی) برای تعذیب اهل دنیا و جحیم نفس یا ملائکهٔ مرسله برای معروف و احسان به بندگان با تعذیب اهل شرّ و فساد]

- ترجمه سلطانی

قسم به فرستادگان پیاپی

- ترجمه راستین

قسم به رسولانی که از پی هم (بر خیر و سعادت خلق) فرستاده شدند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢ فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا

و طوفان‌‌های شدید [یعنی بادهای مرسله، برای تعذیب اهل دنیا با افساد (فاسد کردن) زراعات آنها و اهلاک مواشیشان (دام‌‌هاشان)]

- ترجمه سلطانی

و طوفان‌های شدید

- ترجمه راستین

قسم به فرشتگانی که به سرعت تند باد (به انجام حکم حق) می‌شتابند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣ وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا

و سوگند به نشر کنندگان به جهت نشر کردن [ملائکهٔ رحمت که علوم را در قلوب انبیاء و سایر بندگان نشر می‌‌کنند، و آنهایی که ابر را می‌‌آورند، و بادهای رحمت که ابرها را منتشر می‌‌کنند، و باران‌‌ها که گیاه را از زمین نشر می‌‌دهند و نفوس انبیاء (ع) که علوم و احکام را در بندگان نشر می‌‌دهند]

- ترجمه سلطانی

و سوگند به نشر کنندگان به جهت نشر کردن

- ترجمه راستین

قسم به آنان که (وحی حق و شرع الهی را در جهان) نیکو نشر می‌دهند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤ فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا

پس جدا کنندگان به جهت جدا کردن

- ترجمه سلطانی

پس جدا کنندگان به جهت جدا کردن

- ترجمه راستین

و قسم به حق آنان که (به حکم خدا راه هدایت را از ضلالت ممتاز کرده و بین حق و باطل را بر خلق) کاملا جدا می‌کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥ فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْرًا

پس القاء کنندگان ذکر [یعنی ملائکه و بادها یا ابرها یا باران‌‌ها یا انبیاء (ع) زیرا هر کدام از آنها قدرت خداوند و حکمت او در صُنعش را به یاد انسان می‌‌آورند]

- ترجمه سلطانی

پس القاء کنندگان ذکر

- ترجمه راستین

و قسم به آنان که ذکر (خدا و کتاب الهی) را (به انبیاء) وحی می‌کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٦ عُذْرًا أَوْ نُذْرًا

از جهت عذر خواستن [یعنی به عنوان سبب برای نجاتشان] یا از جهت انذار کردن [یعنی ارجاءً (به جهت امید دادن) و تخویفاً (به جهت ترساندن) القاء ذکر می‌‌کنند] {و این فقرات به واردات الهیّه در عالم صغیر انسانی از الهامات و قبض‌‌ها و بسط‌‌ها و خواب‌‌های منذر (بیم دهنده) و مبشّر (مژده دهنده) و بلایای وارده، و جبران آنها با الطاف الهی و خطورات و خیالات و سطوات (قدرت‌‌ها) و رأفات (مهربانی‌‌ها) و ملائکهٔ مرسلات به نبوّات و رسالات تفسیر شده‌‌اند}

- ترجمه سلطانی

از جهت عذر خواستن یا از جهت انذار کردن

- ترجمه راستین

تا عذر و حجت (نیکان) و بیم و تهدید (بدان) شود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٧ إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ

همانا آنچه که [به آن] وعده داده می‌‌شوید [یعنی بعث و حساب، یا ثواب و عقاب] البتّه واقع می‌‌شود

- ترجمه سلطانی

همانا آنچه که (به آن) وعده داده می‌شوید البتّه واقع می‌شود

- ترجمه راستین

(قسم به همه اینان) که آنچه (از ثواب و عقاب آخرت) به شما وعده دهند البته واقع خواهد شد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٨ فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ

و وقتی که ستاره‌‌ها طمس شوند [یعنی محق، محو، نابود شوند یا نور آنها محی (از بین رفتن) شود]

- ترجمه سلطانی

و وقتی که ستاره‌ها طَمس (محق، محو) شوند

- ترجمه راستین

وقتی که ستارگان همه بی نور و محو شوند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٩ وَإِذَا السَّمَاءُ فُرِجَتْ

و وقتی که آسمان شکافته (پاره) شود

- ترجمه سلطانی

و وقتی که آسمان شکافته شود

- ترجمه راستین

و آن گاه که آسمان شکافته شود.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٠ وَإِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ

و وقتی که کوه‌‌ها فرو ریخته شوند

- ترجمه سلطانی

و وقتی که کوه‌ها فرو ریخته شوند

- ترجمه راستین

و آن گاه که کوهها (چون خاک بر دم باد) پراکنده شوند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١١ وَإِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ

و وقتی که رسولان تعیین وقت شوند [یعنی وقت حضور آنها برای شهادت یا برای بشارت و تخویف (ترساندن)، یا وقت ظهور آنها حین ظهور قائم یا قیامت رسید]

- ترجمه سلطانی

و وقتی که رسولان تعیین وقت شوند

- ترجمه راستین

و آن گاه که به رسولان، وقت (گواهی بر امتان) را اعلام کنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٢ لِأَيِّ يَوْمٍ أُجِّلَتْ

برای کدام روز به تأخیر انداخته شده؟ [آیا می‌‌دانی برای چه روزی معیّن شده؟]

- ترجمه سلطانی

برای کدام روز به تأخیر انداخته شده؟

- ترجمه راستین

برای چه روزی وقت (وعده حق) معین شد؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٣ لِيَوْمِ الْفَصْلِ

برای روز فصل [معیّن شده]

- ترجمه سلطانی

برای روز فصل (معیّن شده)

- ترجمه راستین

برای (روز قیامت) همان روزی که (بین حق و باطل و سعید و شقی) جدایی افتد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٤ وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الْفَصْلِ

و تو چه می‌‌دانی روز فصل چیست

- ترجمه سلطانی

و تو چه می‌دانی روز فصل چیست

- ترجمه راستین

و تو چگونه توانی عظمت و سختی آن روز جدایی را تصور کنی؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٥ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه سلطانی

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه راستین

وای آن روز به حال آنان که (آیات خدا را) تکذیب کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٦ أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ

آیا پیشینیان [مانند قوم نوح و عاد و ثمود و غیر آنان] را هلاک نکردیم

- ترجمه سلطانی

آیا پیشینیان را هلاک نکردیم

- ترجمه راستین

آیا ما پیشینیان را (به کیفر کفر) هلاک نکردیم؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٧ ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ

سپس حاضرین (آیندگان) آنها [از مجرمان] را پی می‌‌گیریم

- ترجمه سلطانی

سپس حاضرین (آیندگان) آنها (از مجرمان) را پی می‌گیریم

- ترجمه راستین

از پی آنان آیندگان را (که منکران قرآن باشند) نیز هلاک می‌کنیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٨ كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ

این‌‌چنین به مجرمان [از قوم تو ای محمّد (ص)] انجام می‌‌دهیم

- ترجمه سلطانی

این‌چنین به مجرمان انجام می‌دهیم

- ترجمه راستین

ما بدکاران عالم را همین گونه هلاک می‌سازیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

١٩ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه سلطانی

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه راستین

وای آن روز به حال آنان که (آیات خدا را) تکذیب کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٠ أَلَمْ نَخْلُقكُّم مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ

آیا شما را از آبی پست (قذر، کثیف) خلق نکردیم

- ترجمه سلطانی

آیا شما را از آبی پست خلق نکردیم

- ترجمه راستین

آیا ما شما آدمیان را از آب نطفه بی قدر (بدین زیبایی) نیافریدیم؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢١ فَجَعَلْنَاهُ فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ

پس آن را در قرارگاهی منزلت‌‌دار قرار دادیم

- ترجمه سلطانی

پس آن را در قرارگاهی منزلت‌دار قرار دادیم

- ترجمه راستین

و آن نطفه را (از صلب پدر) به قرارگاه استوار (رحم) منتقل ساختیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٢ إِلَى قَدَرٍ مَّعْلُومٍ

تا اندازه‌‌ای معلوم

- ترجمه سلطانی

تا اندازه‌ای معلوم

- ترجمه راستین

تا مدتی معین و معلوم (در رحم بماند).

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٣ فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ

سپس او را درست (راست) کردیم همانا بهترین توانایان هستیم

- ترجمه سلطانی

سپس او را درست کردیم همانا بهترین توانایان هستیم

- ترجمه راستین

و ما تقدیر (مدت رحم و تعیین سرنوشت او تا ابد) کردیم که نیکو مقدّر (حکیمی) هستیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٤ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه سلطانی

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه راستین

وای آن روز به حال آنان که (آیات خدا را) تکذیب کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٥ أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا

آیا زمین را به حالت جایگاه قرار ندادیم

- ترجمه سلطانی

آیا زمین را به حالت جایگاه قرار ندادیم

- ترجمه راستین

آیا ما زمین را جامع (حوایج و کفایت بر مسکن و هر امر بشر) قرار ندادیم؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٦ أَحْيَاءً وَأَمْوَاتًا

[برای] زنده‌‌ها و مرده‌‌ها

- ترجمه سلطانی

(برای) زنده‌ها و مرده‌ها

- ترجمه راستین

تا زندگان روی زمین تعیّش کنند و مردگان درونش پنهان شوند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٧ وَجَعَلْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ شَامِخَاتٍ وَأَسْقَيْنَاكُم مَّاءً فُرَاتًا

و در آن کوه‌‌هایی شامخ [ثابت طُوال (بلند قامت)] قرار دادیم و به شما آب گوارائی نوشاندیم

- ترجمه سلطانی

و در آن کوه‌هایی بلند قرار دادیم و به شما آب گوارائی نوشاندیم

- ترجمه راستین

و در آن کوههای بلند برافراشتیم و (از ابر و باران) به شما آب زلال گوارا نوشانیدیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٨ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه سلطانی

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه راستین

وای آن روز به حال آنان که (آیات خدا را) تکذیب کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٢٩ انطَلِقُوا إِلَى مَا كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ

[یعنی به آنان گفته می‌‌شود] رهسپار شوید به آنچه [از عذاب] که آن را تکذیب می‌‌کردید

- ترجمه سلطانی

رهسپار شوید به آنچه که آن را تکذیب میکردید

- ترجمه راستین

(خطاب رسد: ای منکران) شما امروز به سوی آن دوزخی که تکذیب می‌کردید بروید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٠ انطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِي ثَلَاثِ شُعَبٍ

راه بیفتید به سوی سایه‌‌ای [یعنی سایهٔ دود جهنّم] دارای سه شعبه {نفس امّارهٔ انسانی مظهر جهنّم، و هر آنچه از اوصاف رذیله که دارد شعبه و شعله‌‌ای از لهب (شراره) آن هستند، و همان سبب برای دخول در آن است، و اینکه اصل جمیع رذایل همان قوای سه‌‌گانه بهیمیّه و سبعیّه و شیطانیّه است، و اینکه آنها لهباتی (شراره‌‌هایی) از جحیم و ادخنه (دودها) از آن هستند که انسانیّت با آنها می‌‌سوزد، و مادام که انسان در دنیا است و به عنوان اسیر بر نفس امّاره می‌‌باشد به حرقت (سوختن) خویش مستشعر نمی‌‌شود و وقتی که مُرد آنچه که در دنیا از او به حالت مخفی بود آنگاه برای او متمثّل می‌‌شود و لهبات سه‌‌گانه و ادخنهٔ آن و ظلال (سایه‌‌ها) ادخنهٔ آن برای او ظاهر می‌‌شود}

- ترجمه سلطانی

راه بیفتید به سوی سایه‌ای دارای سه شعبه

- ترجمه راستین

بروید زیر سایه دودهای آتش دوزخ که از سه جانب (شما را) احاطه کند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣١ لَّا ظَلِيلٍ وَلَا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ

سایه‌‌بانی نیست [برای اینکه آن سایهٔ دود است و به حالت گرم می‌‌باشد نه به حالت سرد] و از شراره (آتش) بی‌‌نیاز نمی‌‌سازد [یعنی از حرارت لهب مانند سایر سایه‌‌ها مغنیّه (بی‌‌نیاز کننده) از حرارت آفتاب نیست]

- ترجمه سلطانی

سایه‌بانی نیست و از شراره (آتش) بینیاز نمی‌سازد

- ترجمه راستین

نه بر سر شما سایه خواهد افکند و نه از شرار آتش هیچ نجاتتان خواهد داد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٢ إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ

همانا آن شرری مانند ریشه‌‌های نخل پرتاب می‌‌کند {زیرا قوای سه‌‌گانه در دنیا خطرات (خطورات، در معرض مخاطره قرار گرفتن) و آمال و انانیّات را پرتاب می‌‌کنند، و در آخرت این به شراره‌‌های بزرگ تمثّل می‌‌یابد}

- ترجمه سلطانی

همانا آن شرری مانند ریشه‌های نخل پرتاب می‌کند

- ترجمه راستین

آن آتش هر شراری بیفکند شعله‌اش مانند قصری است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٣ كَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ

گویی که آنها [مانند قصر یا شرر (شراره‌‌های آتش)] شترهای زرد هستند

- ترجمه سلطانی

گویی که آنها شترهای زرد هستند

- ترجمه راستین

گویی آن شراره (در بزرگی و رنگ) به شتران زرد موی مانند است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٤ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه سلطانی

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه راستین

وای آن روز به حال آنان که (آیات خدا را) تکذیب کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٥ هَذَا يَوْمُ لَا يَنطِقُونَ

این روزی است که نطق نمی‌‌کنند

- ترجمه سلطانی

این روزی است که نطق نمی‌کنند

- ترجمه راستین

این روزی است که (کافران بر نجات خود) سخنی نتوانند گفت.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٦ وَلَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ

و به آنها [در نطق کردن یا در اعتذار (عذر خواهی کردن)] اذن (اجازه) داده نمی‌‌شود که عذر بخواهند

- ترجمه سلطانی

و به آنها اذن (اجازه) داده نمی‌شود که عذر بخواهند

- ترجمه راستین

و به آنها رخصت عذر خواهی نخواهند داد.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٧ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه سلطانی

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه راستین

وای آن روز به حال آنان که (آیات خدا را) تکذیب کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٨ هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْنَاكُمْ وَالْأَوَّلِينَ

این روز جدایی [بین محقّ و مبطل، یا مؤمن و کافر، یا اهل جنّت و اهل آتش، یا روز قضاء و حکم] است که شما و پیشینیان را [در آن] جمع کردیم

- ترجمه سلطانی

این روز جدایی است که شما و پیشینیان را (در آن) جمع کردیم

- ترجمه راستین

این روز فصل (حکم و جدایی نیک و بد) است که شما را با همه در گذشتگان پیشین (به عرصه محشر) جمع گردانیده‌ایم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٣٩ فَإِن كَانَ لَكُمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ

پس اگر حیله‌‌ای داشتید پس حیله کنید [همانطور که در دنیا با کید کردن با خلفای من به من کید می‌‌کردید]

- ترجمه سلطانی

پس اگر حیلهای داشتید پس حیله کنید

- ترجمه راستین

پس اگر فکر و حیلتی (بر نجات خود) توانید بر من حیلت کنید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٠ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه سلطانی

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه راستین

وای آن روز به حال آنان که (آیات خدا را) تکذیب کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤١ إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ

همانا پرهیزگاران در سایه‌‌ها و چشمه‌‌سارها هستند

- ترجمه سلطانی

همانا پرهیزگاران در سایه‌ها و چشمه‌سارها هستند

- ترجمه راستین

(آن روز سخت) بندگان با تقوا و پرهیزگار در سایه درختان بهشت و طرف نهرهای جاری متنعّمند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٢ وَفَوَاكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ

و میوه‌‌ها از آنچه که اشتهاء می‌‌کنند

- ترجمه سلطانی

و میوه‌ها از آنچه که اشتهاء می‌کنند

- ترجمه راستین

و از هر نوع میوه مایل باشند فراوان فراهم است.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٣ كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

بخورید و بیاشامید گوارایتان باد به آنچه که عمل می‌‌کردید

- ترجمه سلطانی

بخورید و بیاشامید گوارایتان باد به آنچه که عمل می‌کردید

- ترجمه راستین

بخورید و بیاشامید که شما را گوارا باد به پاداش اعمال نیکی که در دنیا به جای می‌آوردید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٤ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

ما این‌‌چنین به نیکوکاران پاداش می‌‌دهیم

- ترجمه سلطانی

ما این‌چنین به نیکوکاران پاداش میدهیم

- ترجمه راستین

ما البته نیکوکاران عالم را چنین پاداش می‌دهیم.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٥ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه سلطانی

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه راستین

وای آن روز به حال آنان که (آیات خدا را) تکذیب کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٦ كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُم مُّجْرِمُونَ

[در دنیا] بخورید و [در دنیا] اندکی بهره برید همانا شما مُجرمید

- ترجمه سلطانی

(در دنیا) بخورید و اندکی بهره برید همانا شما مُجرمید

- ترجمه راستین

(ای کافران شما هم که ایمان به لذّات روحانی و تنعّم و نشاط ابدی آخرت ندارید پس به خوی حیوانیت) بخورید و تمتّع برید به عمر کوتاه دنیا که شما بسیار مردم بزهکاری هستید.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٧ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه سلطانی

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه راستین

وای آن روز به حال آنان که (آیات خدا را) تکذیب کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٨ وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ

و وقتی که به آنها گفته شود رکوع کنید [یعنی نماز بگزارید یا تواضع کنید و انقیاد (فرمانبرداری) کنید] رکوع نمی‌‌کنند

- ترجمه سلطانی

و وقتی که به آنها گفته شود رکوع کنید رکوع نمی‌کنند

- ترجمه راستین

و هرگاه به آنها گفته شود که نماز و طاعت خدا را به جای آرید اطاعت نکنند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٤٩ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه سلطانی

در آنروز وای بر تکذیب کنندگان

- ترجمه راستین

وای آن روز به حال آنان که (آیات خدا را) تکذیب کردند.

- ترجمه الهی قمشه‌ای

٥٠ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ

پس بعد از آن به کدام سخن ایمان می‌‌آورند [یعنی به کدام حدیث (سخن) بعد از قرآن یا بعد از آنکه تو از امر آخرت و حشر و حساب و ثواب و عقاب آن را به تو گفتم، یا بعد از حدیث ولایت، یا بعد از این روز ایمان می‌‌آورند؟!].

- ترجمه سلطانی

پس بعد از آن به کدام سخن ایمان می‌آورند.

- ترجمه راستین

(این کافران) پس از آیات خدا (که آن را تکذیب کردند) باز به کدامین حدیث ایمان می‌آورند؟

- ترجمه الهی قمشه‌ای